کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

[farsibooks] Talash, shomAAreh 33

 

http://www.talashonline.com/neshrye/matn_33_0_546.html


مشروعیت و حکومت

سپهر آریا
 

مقدمه: برای ورود به این بحث ابتداء باید نگاهی به نظریات برخی از روحانیون شیعه درباره رابطه قوانین اجتماعی دین و حکومت بیاندازیم و سپس نظر بنیان‌گذار آئین بهائی را در این رابطه مورد بحث قرار دهیم . البته همه روحانیون شیعه در این رابطه هم قول نیستند. کلمه مشروع در لغت به معنی روا، جایز، مطابق شرع، راست درست و آنچه شرع روا دارد. آنچه که بر طبق احکام شرع مجاز باشد. مشروعیت حکومت: حکومتی که منطبق بر قوانین شرع اسلام باشد. (1)
مظفرالدین شاه در فرمان تأسیس مجلس شورا می‌نویسد: «مطابق فرمان معدلت بنیان همایونی مورخ 14 جمادی‌الاخر 1324 ق از برای ترقی و سعادت ملک و ملت تشدید مبانی دولت و اجرای قوانین شرع حضرت ختمی مرتبت امر به تاسیس شورای ملی فرمودیم.» (2)
در گذشته حکومت‌ها یا ارثی و خونی از پادشاه به پسر ارشد می‌رسید و یا در معابد از طرف پیشوا یکی از مریدان به عنوان جانشین برگزیده می‌شد در تفکرات شیعه 12 امامی حکومت ارثی و حق اولاد پیغمبر اسلام که ائمه باشند می‌باشد. و در غیاب آنها حکومت حق یک روحانی اعلم است که ولی فقیه می‌نامند. البته در تفکرات مذهب شیعه بین روحانیون در این زمینه اتفاق نظر نیست آیت‌الله خمینی حکومت ارثی سلطنت را خلاف اسلام می‌داند اما حکومت ارثی ائمه را جایز می‌شمرد. در باره حکومت ارثی سلطنتی می‌نویسد: «اینها همه ضد اسلامی است، ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است. سلطنت و ولایت‌عهدی همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده.(3)
آیت‌الله خمینی معتقد است که اسلام دارای قوانین کافی برای اداره جامعه هست و «خدای تبارک و تعالی بوسیلة رسول اکرم (ص) قوانینی فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت می‌آید. برای همة امور قانون و آداب آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه‌اش منعقد شود تا پس از آنکه به گور می‌رود قانون وضع کرده است. همانطور که برای وظائف عبادی قانون دارد برای امور اجتماعی و حکومتی قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است. کتابهای قطوری که از دیر زمان در زمینه‌های مختلف حقوقی تدوین شده از احکام قضا و معاملات و حدود و قصاص گرفته تا روابط بین ملت‌ها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بین‌الملل عمومی و خصوصی، شمه‌ای از احکام و نظامات اسلام است. هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی در بارة آن نداده باشد». (4)
آیت‌الله منتظری نظریه پرداز اولیه ولایت فقیه برخلاف نظر ایشان در مصاحبه با BBC در 16 دسامبر 2009 می‌گوید: «نظام دینی بدون رضایت عامه و آرائ جمیع یا اکثریت مردم مشروعیت نخواهد داشت» (5)
ادیان سامی (ابراهیمی) یهودی - مسیحی و مسلمان مشروعیت حکام را بر‌گرفته از شریعت می‌دانند و مردم را عوام و فاقد شعور برای دخالت در امور اجتماعی می‌دانند. مردم اروپا از دورانی که موفق به محدود کردن قدرت کلیسا شدند، به این باور رسیدند که خود می‌توانند مشکلات اجتماعی را حل کنند و نیازی به روحانیون ندارند. آنها موفق شدند چوب شبانی را از دست روحانیون گرفته و خود حاکم بر سرنوشت خویش شوند. امروزه در جهان تعداد کشورهائی که منشأ حکومت را الهی می دانند از تعداد انگشتان یک دست کمتر می‌باشند. اکثر قریب به اتفاق کشورها منشأ حکومت را نه ارثی و نه الهی بلکه از رأی مردم می‌دانند. اداره جوامع امروزی پیچیده‌تر از آن است که با قوانین هزاران سال پیش بتوان اداره کرد. امروزه روابط اجتماعی بین افراد یک جامعه را باید قوانین مدنی برآمده از اراده مردم حل و فصل کنند و نه قانون شریعت که تمامیت خواه است و حداکثر حافظ منافع قشر کوچکی از جامعه‌ می‌باشد.
از همین‌رو شایسته‌ است بجای بحث در باره مشروعیت حکومت از حقانیت حکومت صحبت کرد. در بحث از مشروعیت حکومت که خاستگاه آن احکام شرع می باشد حقوق همة اقشار جامعه بطور یکسان مورد نظر قرار نمی‌گیرد، در صورتیکه در چهارچوب بحث از حقانیت یک حکومت حقوق تک تک افراد جامعه تحقق پیدا می‌کند. حاکمان در چنین جوامعی حتی حق محدود کردن حق یک نفر را هم ندارند زیرا که حفظ کرامت انسانها مقدم بر قوانین کشوری است. در این گونه جوامع کرامت دین و دیندار هر دو حفظ می‌شود اما در حکومت دینی نه کرامت دین حفظ می‌شود نه کرامت انسانها. در حکومت‌های سکولار آمریکا و اروپا است که پیروان ادیان و مذاهب از آزادی کامل برخوردار هستند. نه در حکومت‌های دینی ایران و عربستان که حتی پیروان مسلمان سایر فرقه‌ها غیر از فرقه حاکم حتی از اجراء مراسم مذهبی هم محروم هستند و در صورت عدم اطاعت به انواع گرفتاریها دچار می‌شوند. آنهائی که در ایران از مشروعیت و یا عدم مشروعیت حکومت دم می‌زنند باید صادقانه و شفاف بگویند منظور آنها از مشروعیت چیست. آیا با دخالت روحانیون به عنوان والیان دین و اجراء قوانین دینی در جامعه موافق هستند و تنها مخالفت آنها با حکومت در نحوه اجراء قوانین دینی است و یا اینکه اساساً قوانین دینی را برای جامعه لازم می‌دانند اما حوزه عمل آن را در رابطه انسانها با خالق می‌دانند نه در دخالت آن در روابط اجتماعی انسانها.
متأسفانه گروه بزرگی از روحانیون که با حکومت فعلی مخالف هستند علت مخالفت خود را شفاف اظهار نمی‌دارند. برای نمونه آقای محسن کدیور به عنوان یک روحانی منتقد حکومت در اظهارات خود این مسئله را تاکنون نامفهوم گذاشته است. ایشان در مقاله‌ای تحت عنوان (عبرتها و امیدها) می‌نویسد: «اما 25 سال طول کشید تا کشور از حکومت شاه دیکتاتور سکولار نجات پیدا کرد». آقای کدیور در کشور سکولار آمریکا از شهری به شهری در حرکت است و کسی هم مانع سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای ایشان نمی‌شود. آیا ایشان نمی‌داند که این آزادی تنها در سایه حکومت سکولار به ایشان ارزانی شده است. آیا فراموش کرده‌اند که در حکومت دینی ایران که برای بر‌پائی آن ایشان هم سهیم بوده است به خاطر اظهار نظری به زندان رفتند.
آقای کدیور در مقاله یاد شده در باره نمایندگان مجلس می‌نویسد: «حتی یک نماینده به یک دهم قامت رشید زنده یاد حسن مدرس هم امکان حضور نیافته»
آقای مدرس چه می‌گفت؟ ایشان در ارتباط با پیشنهاد چند تن از نمایندگان مترقی مجلس دایر بر منظور کردن حق رای برای زنان در قانون اساسی مشروطیت/ جلسه یازدهم شعبان سال قمری 1329، در باره زنان که نیمی از جامعه هستند چنین اظهار نظر می‌کند: «از اول عمرم تا بحال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و هیچکدام به بدنم لرزه در نیامده بود، آخر ما هر چه تامل می‌کنیم خداوند قابلیت در زن‌ها قرار نداده ست که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند، اینها از آن زمره‌ند که عقول‌شان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیومیت قرار دارند، چطور ممکن است به اینها حق انتخاب کردن داده شود.»
با توجه به اینکه بخشی از خانم‌های فامیل محترم کدیور دانشگاهی هستند چگونه ایشان می تواند در غم نبودن نمایندگانی از جنم مدرس اظهار تأسف کند. تاریخ به ما می‌آموزد که هر گاه دین در سیاست کشوری دخالت کرده است چیزی جز زجر، زندان، شکنجه، مرگ، مصادره اموال و محدود کردن حقوق انسانی برای ساکنین آن کشور به ارمغان نیاورده است.
با توجه به دخالت روحانیون در سیاست و حکومت و زیانهای حاصله از آن برای ملت و کشور از دوران صفویه تا اواخر دوران فتحعلیشاه قاجار ابتدا باب و بعداً بهاءالله دخالت روحانیون در سیاست را مضر و خطرناک برای جامعه نامیدند و هر گونه دخالتی از طرف روحانیون به عنوان حافظین بیضه شریعت در امور کشورداری را ناروا دانستند بهاءالله وظیفه دین در جامعه را مربوط به امور روحانی و روابط انسانی با خالق جهان و تقویت امور اخلاقی می‌داند. نه دخالت در امور روزمره زندگانی مردم.
امور روزمره و روابط مدنی حاکم بر جامعه را باید منتخبین مردم تعیین کنند نه قوانین شرع. در اینجا به چند بیان در خصوص نقش دین در جامعه اشاره می‌کنم. بهاالله در جواب سئوالات مختلفه تنی چند از پیروان خود در لوحی هدف پیامبران الهی را چنین تعریف می‌کند:
«جمیع انبیاء و رسل ناس را بسبیل عرفان جمال رحمن دعوت نموده‌اند چه که این مقام اعظم مقامات بوده و خواهد بود. قدری ملاحظه نموده در ارسال رسل الهی که به چه سبب و جهت این هیاکل احدیه از غیب بعرصه شهود آمده‌اند و جمیع این بلایا ورزا که شنیده‌اید جمیع را تحمل فرموده‌اند شکی نیست که مقصود جز دعوت عباد بعرفان جمال رحمن نبوده و نخواهد بود. و اگر بگوئید مقصود اوامر و نواهی آن بوده شکی نیست که این مقصود اولیه نبوده و نخواهد بود» (6)
به دلیل درگیری‌های نظامی که بابیان برخلاف عقائدشان و ناخواسته با نیروهای دولتی گرفتار آن شده بودند. بهاالله در لوحی خطاب به ناصرالدین شاه که به نام لوح سلطان نامیده می‌شود و بهاالله آن را توسط جوانی به نام آقابزرگ نیشابوری که به لقب بدیع در آثار بهائی معروف است برای ناصرالدین شاه می‌فرستد ـ ناگفته نماند که نامه‌ رسان را به وضح وحشتناکی با زجر و شکنجه به قتل می‌رسانند ـ و به روشنی به شاه هدف آئین بهائی را یاد‌آور می‌شود که«این فرقه مقصد دنیوی و مدخلی در امور سیاسی ندارند، مدار حرکت و سکون و محور سبک و سلوک محصور بر امور روحانیه و مقصود بر حقایق وجدانیه است، مدخلی به امور حکومت و دستگاه سلطنت ندارد»(7)
و در لوحی دیگر خطاب به شیخ محمد تقی نجفی اصفهانی معروف به آقا نجفی می‌نویسد: «مقصود از ارسال رسل و انزال کتب معرفت الله و الفت و اتحاد عباد بوده حال ملاحظه می‌شود شریعت الهی را سبب و علت بغضا و عناد نموده‌اند» (8)
بهاءالله در کتاب اقدس آیه 83 (ترجمه به مضمون) می‌گوید: ای سلاطین ما نیامدیم شما را از روی تخت برداریم و خود به جای شما بنشینیم، زمام امور دنیا دست شما باشد. ما آمده‌ایم که مدائن قلوب نفوس را تسخیر کنیم. ما به محبت قلوب احتیاج داریم و آمده‌ایم دلهای مردم را به حق جل جلاله متوجه کنیم. کار به سلطنت شما نداریم. (9)
بهاالله با توجه به دخالت‌های ادیان در امور کشور‌داری و مصائبی که تعصبات مذهبی در گذشته به بار آورده بود به پیروان خود دستور می‌دهد که اولاد خود را طوری تربیت کنند که دچار تعصبات جاهلیه نشوند. «داراالتعلیم باید در ابتدا اولاد را بشرائط دین تعلیم دهند... ولکن بقدری که به تعصب جاهلیه منجر و منتهی نگردد» (10 )
بهاالله دوران را دوران خرد دانسته و پیروان خود را به خرد‌گرائی دعوت کرده و می‌گوید: «عطیه کبری و نعمت عظمی در رتبه اولی خرد بوده و هست اوست حافظ وجود و معین و ناصر او خرد پیک رحمن است و مظهر اسم علام به او مقام انسان ظاهر و شهود اوست دانا و معلم اول در دبستان وجود و او است راه‌نما و دارای رتبه علیا»(11) در دوران خردگرائی طبعاً قوانین شریعت در حوزه خصوصی انسانها می‌ماند و اجازه ورود به عرصه روابط مدنی را پیدا نمی‌کند.
روحانیون به بهانه شـریعت دخالت‌های خود را در جامـعه، لباس
مقدس الهی ‌پوشانده و اطاعت بی‌قید و شرط مومنین را از برداشت آنها از قوانین شرع واجب می دانند و پاداش هر اطاعتی را هم نوید به قصرها و حوریان در بهشت میدهند و عدم اطاعت مومنین از آنها نیز موجب خشم خداوند و تنبیهات مفصل بدنی است. باید توجه داشت که دین برای کسی حق قائل نیست. دین تنها برای انسانها وظیفه تعیین کرده است و پاداش انجام وظیفه نیز به جهان بعدی حواله شده است. بدین ترتیب قوانین مدنی در یک حکومت مشروع که همان حکومت دینی است، جائی ندارد.
بهاءالله در این رابطه در آیه 4 از کتاب اقدس به پیروان خود می‌گوید عمل کنید احکام مرا به خاطر من. (12) بهاءالله نه نوید بهشت برای مجریان احکام خود می‌دهد و نه آنها را از عذاب اخروی می‌ترساند. بلکه به آنها می‌گوید اطاعت از دستورات من نزدیکی به دوست و عدم اطاعت دوری از دوست است.
عباس افندی که بعد از بهاءالله رهبری جامعه بهائی را به عهده گرفت صریحاً دخالت روحانیون به عنوان مراجع دینی در امور حکومتی را مضر به حال جامعه دانست. او در رساله‌ای به نام رساله سیاسیه که در سال 1314 ق 1896 م در تبعید به سبک ادبیات قاجار نوشته به نتایج دخالتهای روحانیون و نتایج حاصله از آنها برای کشور و ملت ایران اشاره کرده است. او وظیفه علما را در ترویج اخلاقیات جامعه می‌داند نه دخالت آنها در مسائل سیاسی. «و حال آن که وظیفه علماء و فریضة فقها مواظبت امور روحانیه و ترویج شئون رحمانیه است. و هر وقت علمای دین مبین و ارکان شرع متین در عالم سیاسی مدخلی جستند و رأیی زدند و تدبیری نمودند، تشتیت شمل موحدّین شد و تفریق جمع مؤمنین گشت، نائرة فساد برافروخت و نیران عناد جهانی را بسوخت، مملکت تاراج و تالان شد و رعیت اسیر و دستگیر عوانان.» (13) وی به دخالت روحانیون در اواخر دوران صفویه و نتایج زیان بار آن اشاره کرده و میگوید:
«در اواخر ملوک صفویه علیهم الرحمة من ربّ البریه علماء در امور سیاسی ایران نفوذی خواستند و علَمی افراختند و تدبیری ساختند و راهی نمودند و دری گشودند که شئامت آن حرکت مورث مضرّت و منتج هلاکت گردید. ممالک محروسه جولانگاه قبائل ترکمان گشت و میدان غارت و استیلاء افغان. خاک مبارک ایران مسخّر امم مجاوره گردید و اقلیم جلیل در دست بیگانه افتاد. سلطنت قاهره معدوم شد و دولت باهره مفقود گشت. ظالمان دست تطاول گشودند و بدخواهان قصد مال و ناموس و جان نمودند. نفوس مقتول گشت و اموال منهوب بزرگان مغضوب شدند و املاک مغصوب معمورة ایران ویران شد و دیهیم جهانبانی مقّر و سریر دیوان. زمام حکومت در دست درّندگان افتاد و خاندان سلطنت در زیر زنجیر و شمشیر خونخواران. پرده نشینان اسیر شدند و کودکان دستگیر. این ثمرة مداخلة علمای دین و فضلای شرع متین در امور سیاسی شد. مسئله دیگری به او اشاره کرده است دخالت روحانیون در سیاست دوران فتحعلیشاه قاجار که منجر به شکست ایران و عقد قرارداد ننگین ترکمن چای شد. نتایج حاصله از این شکست تاکنون گریبان ملت ایران را رها نکرده است.
واقعه ثالثه در زمان خاقان مغفور بود که پیشوایان باز زلزله و ولوله انداختند و علَم منحوس برافراختند و ساز جهاد با روس ساختند و با طبل و دهل قطع سبل نمودند تا به حدود و ثغور رسیدند. چون آغاز هجوم نمودند، به رجومی گریختند و در میدان جنگ به یک شلیک تفنگ از نام و ننگ گذشتند و عار فرار اختیار کردند و چون جراد منتشر و اعجاز نخل منقعر، در شواطی رود ارس و پهن دشت مغان سرگردان و پریشان شدند و نصف ممالک آذربایجان و هفت کرور تومان و دریای مازندران را به باد دادند.» (14)


خلاصه بحث

1 ـ گفتگو در باره مشروعیت یا عدم مشروعیت رژیم یک بحثی است انحرافی. چون اگر مشروعیت رژیم را قبول کنیم باید نهایتاً حکومت روحانیت را بپذیرم.
2 ـ هر گاه شرع در هر گوشه‌ای از جهان به حکومت رسیده است جز عقب‌ماندگی و فقر و دیکتاتوری چیز دیگری برای جامعه به ارمغان نیاورده است.
3 ـ یک حکومت باید حقانیت داشته باشد و حقانیت خود را از رای ساکنین کشور و با احترام به حقوق تک تک افراد جامعه بگیرد.
حتی رژیمی که حقانیت خود را از صندوق رای گرفته است نمی‌تواند و نباید به حقوق انسانی حتی یک نفر تجاوز کند. حکومت شرعی چون مشروعیت خود را از یک نیروی ماوراء ماده می‌گیرد فقط خود را در مقابل الله مسئول می‌داند و ارزشی برای حقوق انسانها قائل نیست در چنین حکومتی انسانها دارای هیچ حقی نیستند فقط وظائفی دارند که باید به آنها عمل کنند. در چنین حکومتی از حقوق بشر رشد عملی و آزادی خبری نیست. اگر خواستار آزادی و رشد هستیم باید دارای یک حکومت سکولار و دمکرات باشیم. چون فقط در چنین حکومتی
حقوق انسانها و کرامت دین حفظ می‌شود.

دسامبر 2009

منابع
1 لغت نامه معین – لغت نامه دهخدا
2 تاریخ بیداری ایرانیان ناظم الاسلام کرمانی
بخش 2 انتشارات آگاه 1362 ص 38
3 ولایت فقیه انتشارات امیر1361 ص 9
4 یاد شد ص 8
5 www.bbc.co.uk/persian
6 مائد آسمانی تألیف عبدالحمید اشراق خاوری
مؤسسه ملی مطبوعات امری 129 بدیع ص 109-108
7 مقاله شخصی سیاح که در تفضیل قضیه باب
نوشته است 158 بدیع 2001 م ص 92
8 لوح خطاب به شیخ محمد تقی نجفی مجتهد اصفهانی
معروف به آقا نجفی آلمان 138 بدیع ص 9
9 تقریرات در باره کتاب مستطاب اقدس
عبدالحمید اشراق خاوری مؤسسه مطبوعات
امری آلمان 1997 م 154 بدیع
10 مجموعه ای از الواح بهاءالله کلمات فردوسیه
...... نشر آثار امری آلمان 137 بدیع ص 37
11 یاد شده ص 36
12 تقریرات در باره کتاب اقدس یاد شده
13 عبدالبها رساله مرثیه و رساله سیاسیه
انتشارات عصر جدید آلمان 1384 ص 89
14 یاد شده ص 90

جستجو در سامانه

آثـار:
دکتر جمشید بهنام
دکتر محمدرضا خوبروی پاک















برگشت

__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ