کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

[farsibooks] روسپی و راهب

 

روسپی و راهب

راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد . در خانه روبرویش , یک روسپی اقامت داشت !

 

 راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ,تصمیم گرفت با او صحبت کند . زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری . روز وشب به خدا بی احترامی می کنی . چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر نمی کنی …؟!

زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست  و همچنین از خدا خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد.اما راه ديگري براي امرار معاش پيدا نكرد ....

 بعد از یک هفته گرسنگی , دوباره به روسپی گری پرداخت .اما هر بار که خود را به بیگانه ای تسلیم می کرد از درگاه خدا آمرزش می خواست .....

راهب که از بی تفاوتی زن نسبت به اندرز او خشمگین شده بود فکر کرد : از حالا تا روز مرگ این گناهکار , می شمرم که چند مرد وارد آن خانه شده اند !!!

و از آن روز کار دیگری نکرد جز این که زندگی آن روسپی را زیر نظر بگیرد , هر مردی که وارد خانه می شد , راهب ریگی بر ریگ های دیگر می گذاشت .مدتی گذشت ...

 

 راهب دوباره روسپی را صدا زد و گفت : این کوه سنگ را می بینی ؟ هر کدام از این سنگها نماینده یکی از گناهان کبیره ای است که انجام داده ای , آن هم بعد از هشدار من . دوباره می گویم : مراقب اعمالت باش !

 زن به لرزه افتاد , فهمید گناهانش چقدر انباشته شده است . به خانه برگشت , اشک پشیمانی ریخت و دعا کرد : پروردگارا, کی رحمت تو مرا از این زندگی مشقت بار آزاد می کند ؟

 خداوند دعایش را پذیرفت . همان روز , فرشته ی مرگ ظاهر شد و جان او را گرفت . فرشته به دستور خدا , از خیابان عبور کرد و جان راهب را هم گرفت و با خود برد ...

 

 روح روسپی , بی درنگ به بهشت رفت . اما شیاطین , روح راهب را به دوزخ بردند !

 در راه , راهب دید که بر روسپی چه گذشته و شِکوه کرد : خدایا , این عدالت توست ؟ من که تمام زندگی ام را در فقر و اخلاص گذرانده ام , به دوزخ می روم و آن روسپی که فقط گناه کرده , به بهشت می رود ؟!

 

یکی از فرشته ها پاسخ داد : " تصمیمات خداوند همواره عادلانه است .. تو فکر می کردی که عشق خدا فقط یعنی فضولی در رفتار دیگران . هنگامی که تو قلبت را سرشار از گناه فضولی می کردی , این زن روز وشب دعا می کرد . روح او , پس از گریستن , چنان سبک می شد که توانستیم او را تا بهشت بالا ببریم . اما آن ریگ ها چنان روح تو را سنگین کرده بودند که نتوانستیم تو را بالا ببریم !!! "

 از کتاب : " پدران .. فرزندان . نوه ها "  

اثر : پائولو کوئلیو

 


__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.

.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: شیخ و مریدانش!

 



----- Forwarded Message ----
From: ARMIN KAZEMI <aarminkazemi@yahoo.com>
To: amir.maleki22@yahoo.com; babi.ir@gmail.com; chica_guapa_sh@yahoo.com; farhad_674@yahoo.com; hiva_sna777@yahoo.com; farhad nazari <farhad2001348@yahoo.com>; m h <mhmandy@yahoo.com>; mojdeh sanatkar <mojdeh_sanatkar@yahoo.com>; momen mehran <mehran_momen84@yahoo.com>; Navid Yaghoubzadeh <n_yaghoubzadeh@ymail.com>; parissa jabari <parissa_jabari@yahoo.com>; sanaz rezaee <san_rezaee@yahoo.com>; SARVIN - BE <sarvin_bsb@yahoo.com>
Sent: Sat, July 31, 2010 9:20:32 AM
Subject: Fw: شیخ و مریدانش!



----- Forwarded Message ----
From: Mojtaba Fathi <mojtaba_fathi61@yahoo.com>
Sent: Mon, July 26, 2010 6:16:57 PM
Subject: FW: شیخ و مریدانش!


 






!


 





شیخ و مریدانش!

آورده اند که : هدفمندی یارانه ها تاثیر چندانی بر قیمت مسکن ندارد. شیخ را گفتند این تاثیر "نه چندان زیاد" چقدر است؟ شیخ فرمود پنجاه شصت میلیون ! و مریدان گریستند و یقه را پاره کردند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ در اینترنت به صفحات فیلتر شده می نگریست و می فرمود : در اینجا چیزی می بینم که شما نمی بینید.

گفتند چه چیز می بینی یا شیخ؟

فرمود : آزادی مطلق !

و مریدان گریستند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ را گفتند نیاز به مسکن کم شده.

شیخ بگفت : و نیاز به قبر زیاد !

و مریدان گریستندی.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ را گفتند چرا هواشناسی دمای هوا را کم اعلام همی کردندی ؟

گفت : از برای اینکه مردمان خنک تر گردند.

و مریدان نعره زدند و از هوش رفتند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

گفتند قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ است.

گفت خب نخرید.

مریدان سر به دیوار کوفتندی.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی پرسیدند فزودن قیمت گاز از برای چیست ؟

فرمود از برای رونق نساجی و هاکوپیان.

و مریدان همی گریستند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ از بازار گذر کردی ، گوسفند مذبوحی را دید در قصابی آویزان و مردمان هیچ یک توان و یارای خرید نداشت. شیخ فرمود : عمر این گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل مرگ.

و مریدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ روزی با مریدان از بازار میوه فروشان گذر کرد و گیلاسی دید که کرمی در آن لولیده و به ولع تمام گیلاس همی خورد.

شیخ گریست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگریش . عمری زیستم و نتوانستم چارکی گیلاس بخرم.

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

آسمان و زمین بر ما شده بخیل

و مریدان رم کردند و سر به بیابان گذاشتند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی از شیخ پرسیدند اگر زنان همه چادری و تمام حجاب شوند دیگر چه چیز مردان را فاسد کند ؟

گفت : دماغ زنان !

و مریدان فغان کردند و نعره ها زدند.

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است.

و مریدان گریستند.

شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید !

و مریدان غش غش خندیدند !











-- 



__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: دیدم به خواب حافظ

 







-- On Mon, 19/7/10, SH KH <rahhaa_1986@yahoo.com> wrote:














به راستی شعر طنزگونه جالبی است . خوب دقت کنیم .گوشه و کنایه ها از وصف حال میگوید.
  نام شاعر یا حتی تخلص  او را نمی دانم








 

 

دیدم به خواب حافظ 

 


  نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏
دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس

 

 

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم 
گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم 
گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى 
گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خیالى 
گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى 
گفتا که: مى‏سرایم شعر سپید بارى‏


 


 

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟  
گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى 
گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز  
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز 
گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده 
گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده 
گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ 
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون


 

 

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ 
گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش‏ 
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏ 
گفتا: شده پرستار یا منشى اداره 
گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل  
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل 
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها 
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا  
گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى  
گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى


 

 

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى 
گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى 
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره 
گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره‏ 
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد 
گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟


 

 

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى 
گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏هاى رنگى‏ 
گفتم: سراغ دارى میخانه‏اى حسابى 
گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابى


 















 




__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.

.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: پيامدهاي گرم شدن بيش از حد كره زمين+12





--- On Thu, 7/29/10, abbas Nayer <abarin05@yahoo.com> wrote:

From: abbas Nayer <abarin05@yahoo.com>
Subject: Fw: پيامدهاي گرم شدن بيش از حد كره زمين+12
To: vsarcham@yahoo.com
Date: Thursday, July 29, 2010, 3:51 PM



--- On Thu, 7/15/10, saeed sattari <saeed_satari@yahoo.com> wrote:

From: saeed sattari <saeed_satari@yahoo.com>
Subject: Fw: پيامدهاي گرم شدن بيش از حد كره زمين+12
To: "abbas barin" <abarin05@yahoo.com>, "atoosa saraee" <runas6@yahoo.com>, "alireza farahani" <joopiter_007@yahoo.com>, "mansour aminzadeh" <mansour.aminzade@gmail.com>, "Hossein" <jamaly_h@yahoo.com>, "omid azari" <omidazari@yahoo.com>, "korosh parsi" <korosheparsi@yahoo.com>, "mohammad kasra" <mkasra2007@yahoo.com>, "saeed noorolahi" <norolahi@yahoo.com>, "babak khoramian" <bkhoramian@yahoo.com>, "Davood" <samesenator@yahoo.com>, "Ehsanollah Sakhaee" <ehsan_sakhaee@yahoo.com>
Date: Thursday, July 15, 2010, 3:54 PM




 

      پيامدهاي گرم شدن بيش از حد كره زمين+12                                              












 
 
 









[farsibooks] Fw: Fwd: Fw: Seied Bijan...!!!







--- On Wed, 7/28/10, mona mozaffari <m_mozaffary@yahoo.com> wrote:

From: mona mozaffari <m_mozaffary@yahoo.com>
Subject: Fwd: Fw: Seied Bijan...!!!
To: "sara hatami" <liver.el9@gmail.com>, "parissa Jabari" <parissa_jabari@yahoo.com>, "taravat taheri" <taravatt2001@yahoo.com>, "mona mehrvarz" <mona200967@gmail.com>, "niloofar meshkaty" <niloofar.mkt@gmail.com>
Date: Wednesday, July 28, 2010, 11:56 AM



--- On Tue, 7/27/10, Kaveh Haddadi <kaveh.haddadi@gmail.com> wrote:

From: Kaveh Haddadi <kaveh.haddadi@gmail.com>
Subject: Fwd: Fw: Seied Bijan...!!!
To:
Date: Tuesday, July 27, 2010, 11:07 AM



---------- Forwarded message ----------
From: Fam Kam <famfam440@yahoo.com>
Date: 2010/7/27
Subject: Fw: Seied Bijan...!!!
To:




این دیگه آخر امامزاده اس ها!!! فقط من نمیدونم عربهای محترم که حرف "ژ" در حروف الفباشون ندارن این امامزاده محترم رو چجوری صدا میکردن؟
!!!

go2.jpg

go3.jpg





--
Kaveh Haddadi




[farsibooks] Fw: Fwd: طلب بخشش











 







 



 



 

 

 

 


 

 

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد.. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بدهhttp://errooortm.com/yahoo/68.gif.
 

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.http://errooortm.com/yahoo/105.gif
دوستار تو
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

 

نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
http://errooortm.com/yahoo/29.gif
بابی

 

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

 

نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی

 

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفتhttp://errooortm.com/yahoo/7.gif. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا.. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزديد )http://errooortm.com/yahoo/21.gif و از کلیسا فرار کرد.http://errooortm.com/yahoo/67.gif

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

 

نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده
http://errooortm.com/yahoo/70.gif.
بابی http://mail.yimg.com/us..yimg.com/i/mesg/tsmileys2/13.gifhttp://mail.yimg.com/us..yimg.com/i/mesg/tsmileys2/21.gif

 

 





















 
 






[farsibooks] Fw: ولم كن مي خوام برم جهاد كنم

rsday, July 29, 2010, 3:39 PM



--- On Mon, 7/26/10, saeed sattari <saeed_satari@yahoo.com> wrote:




 

 و اينجا خط مقدم مبارزه با اسراييل است! اينجا لبنان است – ببینید با پولهای ما و شما این مسلمونهای از خدا بیخبر چیکار میکنن

اسلام یعنی دین سکس و شهوت یعنی شکم و متعلقات زیر شکم 

اونوقت شما با خیالی راحت صدقه بدید چون مطمعناً در این راهها مصرف میشه و به ریشتون میخندن 

این با قبلیها فرق داره  حتما ببین

!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 













بايگانی وبلاگ