کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

[farsibooks] The Baha’is of Iran and Contact with Foreign Nations

Mehdi Khalaji is a well-known Iranian intellectual with substantial background in journalism.  He's presently a visiting fellow at the Washington Institute and focuses on the role of politics in contemporary Shi'ite clericalism in Iran and Iraq.  His latest article, "The Baha'is of Iran and Contact with Foreign Nations", is available in translation at:  http://iranpresswatch.org/



--
Ahang Rabbani, PhD
http://ahang.rabbani.googlepages.com/
http://iranpresswatch.org/

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Yahoo! Groups

Auto Enthusiast Zone

Auto Enthusiast Zone

Car groups and more!

Everyday Wellness

on Yahoo! Groups

Find groups that will

help you stay fit.

Check out the

Y! Groups blog

Stay up to speed

on all things Groups!

.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: *ادبستان کاوه* keywan

با درود به هموطن گرامی آرش عزیز

شما اگر دقت کنید تاثیر حکومت کومونیست شوروی را بر رفاه مردمی که درکشورهای اروپایی زندگی می کنند خواهید دید. البته کشور سوئد به دلیل همسایگی با شوروی تاثیر بیشتر پذیرفته تا برسید به کشور انگلستان و همینطور سایر کشورهای جهان اما جهان کومونیستی یک سری خوبیها دارد و یک سری بدیها ولی تاثیر آن برجهان بسیار مطلوب و به نفع بشر بوده است. البته من کومونیست نیستم ولی طرفدار حکومت مردمی و سکولار هستم بنابراین وجود حزب کومونیست را در یک حکومت مردمی لازم میدانم  چون در حکومت کومونیستی یا همه سیرند یا همه گرسنه البته آن تعداد از گردانندگان کشور را باید به دلیل مسئولیتی که دارند از برخی چیزها معاف کنید البته در چنین حکومتی برای وجود انسان ارزش قایلند و تمام سعی آنست که همه از حداقل مزایای زندگی استفاده کنند بعداز لنین کشور کومونیستی در دنیا وجود نداشته و آنچه را می بینید حکومت دیکتاتوری بیش نبوده است  

 
Darvishalli
درویش علی
 
 


--- On Tue, 3/31/09, arash <arash22@versatel.nl> wrote:

From: arash <arash22@versatel.nl>
Subject: *ادبستان کاوه* keywan
To: Adabestan-Kaveh-Ahangar@yahoogroups.com
Cc: arash22@versatel.nl
Date: Tuesday, March 31, 2009, 11:38 PM


به نام خداوند جان و خرد
بادرود
هدود يک قرن است که از ايديولجی (  ددی مارکس ) می گزرد از همين  گراميانی که از شب تا  بامداد
فرياد کارگر و ز همت کش و رنجبر ميزنّند  خواهش ميکنم تنها يک  کشور  نام ببرند که از آين ايديولجی
مردمش امروز زير سايه رفاه و دمکراسی به سر ميبرند  آگرنيست پس برای چه آين نکبت را برای مردم
ايران خواهانّند و خود و خانواده  از دمکراسی در قرب لزت ميبرند و فقر و بدبختی را برای مردم ايران
 هديه ميکنّند
 
يادتان نرود يک کشور را نام ببريد
 
با سپاس کيوان

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Yahoo! Groups

Do More For Cats Group

Connect and share with

cat owners like you

Group Charity

California Pet

Rescue: Furry

Friends Rescue

Find helpful tips

for Moderators

on the Yahoo!

Groups team blog.

.

__,_._,___

[farsibooks] دکتر محمد مصدق و بهائیان




عنوان مقاله : دکتر محمد مصدق و بهائیان

 نویسنده : بهرام چوبینه

P.S. : به دوستان و آشنایان خود هم ارسال فرمائید






__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: *ادبستان کاوه* فرزندان کوروش و داريوش

با درود به وارتان عزیز

معمولا هنگامی که گرگ به گله گوسفند می زند گوسفندان به دنبالش می افتند و ردش را می گیرند
 

 


--- On Wed, 4/1/09, vartan vartan <vartanvrtn@yahoo.com> wrote:

From: vartan vartan <vartanvrtn@yahoo.com>
Subject: *ادبستان کاوه* فرزندان کوروش و داريوش
To: Adabestan-Kaveh-Ahangar@yahoogroups.com
Date: Wednesday, April 1, 2009, 1:59 AM


فرزندان کوروش و داريوش در حال زيارت ردپاهای خامنه ای، يکی از نوادگان متجاوزين به مادر بزرگانشان



__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Groups blog

The place to go

to stay informed

on Groups news!

Support Group

Lose lbs together

Share your weight-

loss successes.

Group Charity

Food Bank

Feeding America

in tough times

.

__,_._,___

[farsibooks] Fw: *ادبستان کاوه* Fw: انتقادها ادامه دارد:آقای دهنمکی ریاکاری کافیست

هموطن گرامی داماد عزیز شهید آوینی

آقای ده نمکی عاشق پول است یک زمانی در میدان ولیعصر اوباش بازی در می آورد و به زنان ، دختران و مادران ما  تحت عنوان بی حجابی عنواع توهین ها را روا می داشت. اکنون نیز برای پول در آوردن داستان هم مسلکان خود را فیلم کرده است تا ملت اوباش پرور لذت ببرد مسلما" بعداز اخراجی سه فیلم با کاروان حله از مزار تا گرمسار را از وی خواهید دید که داستان وارد کنندگان مواد مخدر را از افغانستان به ایران به توسط اوباشان خود تشریح خواهد کرد. البته کارها این لمپن مرا به یاد داستانی از نجیب محفوط می اندازد که در آن خلیفه مسلمین تقاضای شیشه دیو کرده بود بالاخره سردار خود را برای پیدا کردن شیشه دیو به حمس می فرستد والی حمس مرد پیر بیابان گردی را به نزد سردار می آورد و می گوید من راجع به شیشه دیو چیزی نمی دانم ولی این پیر مرد همواره در بیابان ها جستجو می کند او می تواند راهنمای شما باشد. پیر مرد از سردار می پرسد که شیشه دیو را برای چه می خواهید سردار می گوید خلیفه مسلمین می خواهد پیرمرد می گوید خلیفه مسلمین به سلامت باشد او که هم قرآن دارد و هم از سنت مطلغ است شیشه دیو به چه کارش می خورد سردار می فرماید برای پیشرفت اسلام

درویش علی

 
Darvishalli
درویش علی
 
 


--- On Tue, 3/31/09, Kaveh <ahangar2008@yahoo.com> wrote:

From: Kaveh <ahangar2008@yahoo.com>
Subject: *ادبستان کاوه* Fw: انتقادها ادامه دارد:آقای دهنمکی ریاکاری کافیست
To: adabestan-kaveh-ahangar@yahoogroups.com
Date: Tuesday, March 31, 2009, 11:50 AM



............ ......@yahoo.com> wrote:

From: ............ ....@yahoo. com>
Subject: انتقادها ادامه دارد:آقای دهنمکی ریاکاری کافیست
To: ahangar2008@ yahoo.com
Date: Monday, March 30, 2009, 6:55 PM

حسین معززی نیا منتقد سینما که داماد شهید آوینی است درخبر آنلاین می نویسد : آقای ده‌نمکی می‌تواند هرجوری دلش می‌خواهد فیلم بسازد و هرکسی هم که شوخی‌های لاله‌زاری و اداهای مشمئزکننده گروه بازیگران ایشان را خنده‌دار و بامزه می‌پندارد، به همه آن‌ها شدیداً و قویاً بخندد؛ هیچ‌کدام از این‌ها به ما مربوط نیست. چیزی که مرا تا حد انفجار عصبانی می‌کند ریاکاری است. در نظر بگیرید کسی که تحمل ذره‌ای مخالفت با فیلمش، نگاه و عقیده‌اش، نوشته‌ها و گفته‌هایش را ندارد و سابقه‌اش هم در تاختن به رأی و نظر خلایق روشن است، می‌آید در انتهای فیلمش سرود «ای ایران» پخش می‌کند و از همه دعوت می‌کند که با هم کنار بیایند و به احترام خاک ایران متحد شوند! این «همه» شامل یک مشت دزد و معتاد و خائن و جاسوس هم می‌شود، ولی احتمالاً مخالفان مرام مسعود ده‌نمکی و فیلمش را پوشش نمی‌دهد و آن‌ها را تحت عنوان توطئه‌گران علیه فیلم در یک دسته‌بندی جداگانه قرار می‌دهد. غریب مملکتی است که در آن، هم جعفر پناهی فیلمش را با «ای ایران» می‌بندد و هم مسعود ده‌نمکی، و با همه این لطف‌ها و مهربانی‌ها، حال‌ و روزمان این است که هست




__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

[farsibooks] Ketabhaye jadid dar www.KetabFarsi.com (20090330)

ba salam be doostaran ketab,

List  haftegi nashriat va ketabhaye jadid  baraye ettelaetan doostan zamimeh ast.

SITE: www.KetabFarsi. com    EMAIL:ketab@ketabfarsi. com AdresPosti: eBook Univarsal,  P.O.Box 251592, Plano Tx 75025, USA


To unsubscribe from "KetabFarsi" mailing list, please replay to this email with and write "remove" on the SUBJECT line. , or CLICK here
Baraye hazf adresetan az list posti "KetabFarsi", lotfan ba javab be in emal va darj "hazf email" dar SUBJECT eghdam namaiid., ya INJA ra click konid

 

[farsibooks] Fw: حوزهء علمیهء قم را به خلاء مرجعیت دچار کردند



 


در ذیل شبنامه یی را که در قم انتشار یافته  و به قول ارسال کننده دست به دست می چرخد تقدیم می کنم. اما مسئله اساسی اینست که مردم ما هنوز به آخوندها اعتماد دارند و به دنبال مرجع می گردند. متاسفانه هنوز درنیافته اند که این مراجع به دنبال منافع شخصی خود هستند آیا تا کنون شده یکی از همین مراجع از ملت دفاع کند یا ایرادی به نحوه حکومت وارد سازد. این جماعت تمام هم خود را برای تحمیق ملت بکار می گیرند و از  محمد، علی ،حسین و حسن برای ما بت می سازند در حالیکه هر کدام از آنها به هزاران عیب آلوده بوده اند امروز در ایران برای هر سیدی مقبره می سازند و دکان کسب خود را افزایش می دهند این دسته که این شبنامه را انتشار داده از گروهی است که منافعش در خطر افتاده  وگرنه همه اینها در کشتن ما مشارکت دارند 

شبنامه ای در مورد مکارم شيرازی که در قم دست به دست میچرخد

"ضرب شصت حجت الاسلام و المسلمین استاد حسن گلستانی نماینده ولی فقیه در تویسرکان"
شبنامه ای که در قم دست به دست میچرخد
بوزینه ای بر منبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله
وبلاگ کجکول kajkool.blogspot : درروایات آمده که رسول اکرم صلی الله خبر دادند روزی را که بوزینه ها برمنبر بروند و فتوا صادر کنند. در صحت مفادّ این روایت شک نباید کرد، زیرا مصداق آن را همین امروزه، همه می بینند واین احوال یک پا پَتی بی همه چیز به اسم "مکارم مکار" است. و بباید دانست که وقتی در کار این "مَکّار " اهمال شد، دُم در آورد و "مَکارم" شد. اما اگر دُم ِ"مکارم" بریده شود، همان "مَکّار" که از اول بود، باقی میماند. و "مَکارم ِ مَکّار" حکایت همان بوزینه است که بر منبر پیغمبر جست و خیز میکند
مسلمانان بدانند که خطربزرگی در تهدید اسلام عزیز است. این خطر هم آن است که یک دسته " آنوسی" که دست در دست هم دارند اختیار دار مدیریت حوزه علمیه قم شده اند و مسئولیتهای جهان شیعه را بین خودشان پاسکاری میکنند. توطئه آنها که بعد از انقلاب چیده شد، و ماهرانه به اجرا درآمد عبارت بود از کنار زدن مراجع واقعی، و بدست گرفتن زمام مرجعیت. پس با ساقط کردن مراجع بزرگی مثل مرحوم آخوند سید محمدکاظم شریعتمداری و میرزا حسینعلی منتظری نجف آبادی و سرعت بخشیدن به فوت مراجع دیگری مثل مرعشی نجفی و گلپایگانی و اراکی ... حوزهء علمیهء قم را به خلاء مرجعیت دچار کردند. پرده دوم این نمایشنامه هم آن بود تا در این میدان خالی شده، "یک دسته آنوسی بیوطن و بیدین" را که همه شان آخوندهای بی اهمیت و درجه دوم و سوم بودند بالا بکشند و مراجع قلابی بسازند. برای این کار هم رساله های عملیه دیگران را با تقلب و سرهم بندی چاپ میکردند و به اسم این ملاهای آنوسی در شهرها و دهات پخش میکردند. تبلیغ روی این رساله ها از راه استفاده از روزنامه های وابسته و جیره خوار باعث شد که این بیدین های نامسلمان یک شبه بر منبر رسولخدا صلی الله بنشینند و مرجع مسلمانان شیعه بشوند. روزنامه های وابسته هم به آنها لقب آیت الله و آیت الله العظمی بدهند. کار این مراجع قلابی در حوزه قم امروز چیزی نیست جز نابود کردن تشیع و خشک کردن ریشه اسلام ناب واقعی و برپا کردن بنای یک بدعت ضالّ و مضلّ به اسم اسلام
مسلمانان باید بدانند که مکارم آنوسی خطرناکترین مهرهء این دستگاه دجالیت است. او مانند "صخر ِعفریت" است که با مکر و نیرنگ بر تخت سلیمان نبی علیه السلام جا گرفت و بدعت و ضلالت را به اسم دین خدا در جهان انتشار داد. بسیاری از طلاب ِعلم که از شهرهای مختلف ایران به قم میروند، نادانسته وارد خم رنگرزی این دجال آنوسی میشوند و رنگ تعلیمات دجالگرانه او را میگیرند و تصور میکنند اسلام و مسلمانی چیزی است که این آنوسی مکار تعلیم میدهد. ماموریت مکارم آنوسی دجال ، مسخ افکار جوانان اسلام گرا و کشاندن آنها به راه انحراف و بدعت و ضلالت است. بدبختانه شاگردان مکارم به مغزشویی گرفتار میشوند و مسخ میگردند و به خیال آن که خدمتگزار رسول اکرم صلی الله و ائمه اطهار و معصومین علیهم السلام اند، خدمتگزار شیاطین بزرگ و کوچک میگردند
برادران و خواهران مسلمان باید بدانند که "آنوسی" ها، یهودی ها ی ِ مسلمان نما نیستند. آنوسی در اصل یک کلمه عبری است و به یک قبیله ای گفته میشود که با یهودیان محشور بود و تظاهر به تقلید از پیغمبران بنی اسرائیل میکرد، اما در خفا شیطان پرست بود . شرح حال ِ آنها در روایات آمده و گفته شده که آنها همانهایی هستند که قرآن کریم آنها را "اصحاب السبت"خوانده. یعنی در ماجرای "سبت" پرده از کارشان افتاد و کفر پنهانشان آشکار شد و همه فهمیدند که آنها از روی ریا تظاهر به تقوا و ایمان میکردند، اما در واقع شیطان پرست و حقه باز بودند، و از آن روز همه آنها مسخ به "قرده خاسئین" شدند، یعنی بوزینه. ولی از میدان به در نرفتند. این آنوسی که همان قِرَده ها یعنی آدم نماهای مسخ شده به بوزینه ها هستند، در کنار امتهای موسی و عیسی زندگی میکردند و مثل خفاش در خفا و تاریکی عقاید سیاه خودشان را داشتند و هربار که فرصتی فراهم میشد بر منبر پیغمبران بالا میرفتند و فتوا میدادند. در زمان رسول اکرم صلی الله علیه هم این گروه آنوسی ها لطمات بسیاری بر اسلام زدند و به اسم قرآن، سبب مغزشوئی مسلمانان شدند و بدعتها و ضلالتها و انحرافات زیادی را در دین ایجاد کردند و مسلمانان را با شیطنت زیاد مغزشوئی کردند
در اثنای انقلاب این جماعت آنوسی ها صامت و بردبار بودند، اما بعد با طرحی شیطانی جلو آمدند و کم کم صحنه را از رقیبان و صالحان و کسانی که واقعاً درد اسلام داشتند خالی کردند. امروز باید به نتیجه شیطنتهای مکارم دقت بیشتری داشت. امروز این طور به نظر میرسد که در ایران کشتی اسلام ناب محمدی در گِل خرافه ها فرو رفته و مرده پرستی رواج زیادی پیدا کرده. امام زمان عجل الله فرجه الشریف را که ماه عالمتاب است به چاه انداخته اند و برایش عریضه نویسی میکنند! مکارم مکار آنوسی با فتواهای بدعت آمیز خودش قبر ِمندرسی را سامان داده و آنجا را به عنوان مقبره حضرت ابولولو زیارتگاه کرده و آتشفشان تعصبهای قبیله ای و حمیّتهای ریشه دار اهل تسنن را محترق کرده. نتیجه این بدعتهای "مکارم آنوسی" آن شده که هر روز که میگذرد علمای ِ تکفیری ِ سنی فتواهای جدیدتری برعلیه شیعیان صادر میکنند و آنها را مرتد و رافضی میخوانند و جان و مالشان را هدر میشمرند. این همان هدف پنهان مکارم مکّار و سایر آنوسیهای بدعت گذار است. حالا مکارم همین فتوای علمای تکفیری دنیای تسنن را بهانه قرار داده تا حج عمره را تحریم کند و سفر زیارتی به مکه معظمه و خانه خدا را ممنوع نماید. اگر جلوی فتنه های این آنوسی گرفته نشود، این دجال شیاد قصد دارد تا فتوا به تغییر قبله شیعیان بدهد و نماز خواندن رو به قبله مسلمانان یعنی کعبه را هم ممنوع کند. برادران و خواهران مسلمان ایران و جهان باید بدانند که اگر بیش از این فرصت و مهلت به این مکارم آنوسی و سایر دجالان همپالکی او بدهند فردا اصل نمازخواندن رو به قبله منحصر به فرد مسلمانان هم جرم و مستوجب اشدّ مجازات خواهد بود



Now with a new friend-happy design! Try the new Yahoo! Canada Messenger

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه

[farsibooks] Fw: امروزه بايد پسمانده ترين و بی فرهنگ ترين نظام جهان را دارا باشد.


 


با درود به هموطنان عزیز

من بارها گفته ام که نوشته های آقای امیر سپهر را دوست دارم و  خواندن نوشته ها ایشان تاثیری ملایم بر جانم می گذارد شاید بتوان آنرا با تاثیر آب بر بدن پس از دوش گرفتن مقایسه کرد. هرپند که بنده ایراد هایی هم بر این مقاله دارم ولی ایراد های بنده از اهمیت و تاثیر این مقاله کم نمی کند ازاینرو خواندن آنرا به همه توصیه می کنم. درویش علی


 بازنگری در برداشت ها و نرم های ما  http://www.zadgah.com/
 (بخش نخست: دموکراسی در آغوش مادران است نه در کتاب ها)

 سررشته ی سخن 
برداشت بسياری از ما ايرانيان از مقوله ی فرهنگ، شهريگری «مدنيت»، سياست، تاريخ، اخلاق، ادبيات، علم و همچنين از مفاهيم فلسفی، برداشت هايی بسيار سطحی و در بسياری از موارد اصلآ از اساس نادرست است. از همين روی هم هست که ما در ارزيابی های خود در مورد ميزان پيشرفت فرهنگی و سياسی و اجتماعی خودمان، پيوسته دچار اشتباه می شويم.

برای مثال نه تنها بيشترين ما ايرانيان، که حتا بسياری از جهانيان هم هنوز در حل اين معما وامانده اند که چگونه است که کشوری که ظاهرآ از در و ديوار آن روشنفکر و اديب و کارشناس و پژوهشگر و جامعه شناس و دانشمند می ريزد، امروزه بايد پسمانده ترين و بی فرهنگ ترين نظام جهان را دارا باشد.

و چنانچه به فرض اگر حتا اين ملت بسيار با فرهنگ و مترقی، در سی سال پيش دچار يک اشتباه محاسبه شده و جمهوری اسلامی را بر سر کار آورده، پس دليل سی سال ماندگاری چنين رژيم عوضی و نامتناسب با قابليت های اين پر روشنفکر ترين ملت جهان در چيست؟

با اين سررشته، آنچه در پی خواهد آمد، کوششی خواهد بود برای پاسخگويی به اين پرسش های معما گونه. آنهم البته پاسخهايی بسيار فشرده و در اندازه ی حوصله ی يک نوشته ی کوتاه. پاسخ هايی اما کليدی که هر کدامی از آنها می تواند خود مدخلی برای ورود به بحثی جداگانه باشد. آنهم بحث هايی بسيار مهم و حياتی که بدون پرداختن به تک تک آنها و پرتو افکندن بر روی آنها، برونرفت از اين دور تسلسل باطل تاريخی، برای ما امری ناممکن خواهد بود.

 نخستين بحث: نشانه های آگاهی و ناآگاهی
نگارنده در نوشته های خود بجای پرداختن صرف به مفاهيم، پيوسته از مصاديق مثال می آورم. بدين سبب که من وارون جريان اين رود گل آلود روشنفکری که در آن کدرنويسی و گنده گنده سخن گفتن و نوشتن، نشان روشنفکری است، ساده نويسی را روشن ترين نشان آگاهی می دانم.

زيرا که پس از نزديک به سه ده زندگی در کشور های گوناگون، مطالعه ی آثار بزرگ غربی به زبان اصلی و همچنين آشنايی با مکانيزم گردش آگاهی ها و فرآورد های انديشه ای در جهان آزاد، دستکم اين اصل را دريافته ام که اگر کسی براستی آگاهی داشته و خود بداند که چه می گويد، نخستين کوشش او اين خواهد بود که آن "انديشه های خود" را به ساده ترين شکلی بيان کرده و در ميان مردم پراکنده سازد.

از اينروی هم اين باور خود را به روشنی می نويسم که از ديد من اين قلنبه پردازی که در نزد ما و اصولآ در جهان پسمانده، بويژه در شرق ميانه مشاهده می شود، خود روشن ترين نشان ناآگاهی  روشنفکران جهان سوم و به تبع آنهم از ريشه ای ترين دلايل پسماندگی های ملت های اين جهان است. آنچه هم که به خود ما ايرانيان مربوط می شود، از ديد من، درست همان کسانی که گنده ترين سخنان را در ميان ما می نويسند، دقيقآ همان کم آگاه ترين و قلابی ترين انديشمندان ما هستند.

مراد از قلنبه پردازی، اساسآ فخر فروشی و به اشتباه افکندن مخاطبان است. فرد گنده گو و قلنبه پرداز هيچ هدفی ندارد جز اينکه می خواهد با اين کرشمه های فريبنده، هم خود را بسيار آگاه و استثنايی نشان دهد و هم ناآگاهی های خود را در همان چاله چوله های مصنوعی خود ساخته پنهان نمايد.

به بيانی روشن تر، آنان که به هر سخن ساده ای هم هزار پيچ و تاب می دهند، به شکل غير مستقيم در پی اثبات اين حقيقت دروغين هستند که مثلآ ما خيلی سرمان می شود. و حال اگر شما حتا با ده بار خواندن اراجيف ما هم چيزی دستگيرتان نشد، اين ديگر از کم آگاهی خودتان است که قادر به فهم هر سخن ژرف و پيچيده و انديشمندانه ی ما نيستيد.

 پس، کسی که کرشمه در کار نوشتن کرد و سخن به پيچ و تاب انداخت، از ديد من فردی ناآگاه و شيادی بيش نيست. همچنان که نگارنده، استفاده از واژگان نامأنوس و جملات نکره در مقالات مثلآ سنگين را هم اصلآ از روشن ترين نشانه های سبکی و بی ارزش بودن اينگونه مقالات به حساب می آورم.

اصولآ چه سازنده و بجا خواهد بود که ما در مطالعه ی هر متن و کتابی، پيوسته يک قاعده را فراچشم داشته باشيم تا در ارزيابی های خود در مورد افراد به اشتباه نيافتيم. همان قاعده ی منطقی را که در آغاز اين نوشته آوردم که بر اساس آن، چنانچه کسی براستی انديشه ای بکر و سازنده داشته باشد، هرگز ويراژ نداده و سخن به پيچ و تاب نمی اندازد.

از اينها گذشته، اثر و آفرينشی که کسی از آن سر در نمی آورد و متن يا کتابی که خواننده حتا با چندين بار خواندن آن هم سرانجام دستگيرش نمی شود که مراد آفريينده ی آن اثر و يا نويسنده چه بوده، اصلآ به چه کار می آيد آخر.

رفرنس «ارجاع» دادن های زيادی در مقالات و کتابها هم از زاويه نگاه من، بخشی از همان حقه بازی های ادبی است که آوردم. چون در اينجا هم هدف، همان پنهان ساختن ناآگاهی ها در پيچ و خم های همين کوچه های فرعی است. اين رفرنس های پشت سر هم، البته اغلب برای بزرگ نمايی و پز دادن هم هست. يعنی که من تمامی منابع را ژرف مطالعه کرده و اين متن يا کتاب خود را هم با آگاهی از تمامی ديدگاهها در اين مورد به رشته ی تحرير در آورده ام.

برای اينکه درستی اين ادعای آخرين مرا خوب دريابيد، بيادتان می آورم که اگر خوب دقت کرده باشيد، حتمآ مشاهده کرده ايد که امروزه، هيچ گروه و دسته ای بسان ملا ها و بچه ملا ها ديدگاههای خود را به ديدگاههای آن فيلسوف و اين رياضی دان و آن فلان جامعه شناس رفرنس نمی دهند. آنهم حتا در تعريف و تمجيد از اصل «ولايت فقيه» که معنای راستين آن «گاوداری» است و در پدافند از ديگر ديدگاههای ضد بشری خود.

 آخوند سيد محمد خاتمی، سعيد حجاريان، اکبر گنجی، عطاالله مهاجرانی و آخوند کديور هم سلاطين اين رفرنس چی ها هستند. البته بتازگی حسين شريعتمداری، مسعود ده نمکی، حسين صفار هرندی و فاط/ مه رجبی هم به جمع اين رفرنس چی ها پيوسته و ديگر نوشته های خود را به کتابهای کانت و ولتر و روسو و ديدرو رفرنس می دهند.

من چند سال پيش هم يکبار اين شيادی های ادبی را در نوشته ای به زير ذره بين کشيده ام که بد نيست بريده ای از آن مقاله ی «پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ» خود را در اينجا هم بياورم :

((... گذشته های دور هيچ، که حتی بيشترين آثار اين دوسده آخر هم که ما از آن بنام «عصر بيداری» ياد می کنيم، پر است از اين لفاظی های زايد و به کوچه پسکوچه زدن های نگارشی و گيج کننده. بگونه ای که اين کرشمه های بی خودی در نوشتن، تمامی افراد فرهيخته ما که سرشان به تنشان می ارزيده را به ناله و فغان واداشته.

علی اکبر دهخدا، محمد قزوينی، تقی بهار، هدايت، دکتر معين، زرياب خويی، استاد فروزانفر، زرين کوب، سعيد نفيسی، تقی زاده ... همگی در زمان خود از اين بلای فرهنگی نالان بوده و هر کدام هم بگونه ای از دست اين مغلق نويسان بيسواد شکوه و فغان کرده اند. قبل از آنها هم آخوند زاده و ميرزا طالبوف تبريزی و ميرزا آقا خان کرمانی و از همه هم بيشتر ميرزا ملکم خان. 

زيرا او که انسانی با فکر، ديپلماتی کار کشته و به تبع اينها هم شخصيّتی نسبتآ متعادل و صبوری هم داشته، بسيار هم متوجه گفتار و نوشتار خود بوده، پيدا است که بايد تا چه اندازه از دست اين کلفت گويان بی هنر به تنگ آمده باشد که ديگر اصلآ اختيار قلم از کف داده باشد و کار را به فحاشی کشانده باشد.

زيرا همان ملکم خان متين است که در نهايت عصبانيت خطاب به اين غلط انداز های بی سواد می نويسد :« ... ای احمق ياوه گو، از اين سخنان لغو چه مي فهميد؟ ... شما مگر دشمن وقت خود هستيد؟ ... مردم چه قدر زجر بكشند تا بفهمند چه نوع جفنگ خواسته ايد بگوييد... ای قرمساق واصف و ای بی انصاف ناظم و ای الدنگ مزور، چرا اوقات خود را اين طور ضايع كرده ايد و چرا مردم را به سخنان لغو و بيهوده معطل ساخته ايد!»)).

باری، پس سبب پرهيز من از کلفت نويسی و استفاده ی از مصاديق اين است که چون پای از گليم خود دراز تر نکرده و وارد مقولاتی نمی شوم که از آنها آگاهی ندارم، تمام کوششم اين است که همين اندک آگاهی های خودم را آنگونه ساده و روشن بنويسم که برای هر کسی قابل درک باشد.

 بحث دوم: دموکراسی در آغوش مادران است نه در کتاب ها
ديگر برداشت غلط از مفاهيم در نزد ما، اين "معرفتی پنداشتن مفاهيم فلسفی و سياسی و اجتماعی" است که خيلی هم اثرات ويرانگری دارد. بدين شکل که دستکم پنجاه ـ شصت سال است که گروهی نادان بنام روشنفکر در ايران، اين اصل نااصل را ملکه ی ذهن مردم ما ساخته اند که گويا دموکراسی، حقوق بشر، اتيک، آزادی خواهی و اصولآ هر امر سياسی و اخلاقی و اجتماعی ديگری، اموری صرفآ معرفتی باشند.

يعنی کسانی که تاريخچه ی دموکراسی و حقوق بشر و اخلاق اجتماعی آزاد از زندان مذهب را در کتاب ها نخوانند، هرگز نخواهند توانست که به مردمی دموکرات و با اخلاق و اجتماعی مبدل گردند. بيجا نيست که چپ های ما به محض اختلاف فکری با هرکسی فورآ در مقام تحقير به او توصيه می کنند که :«اقلآ برو دو ـ سه تا کتاب بخوان!».

آنان حق دارند، زيرا در اين سيکل ناقص گردش آگاهی ها در فرهنگ نوشتاری ما، به آن طفلکی ها هم اينگونه تفهيم شده که هرکسی دو ـ سه جلد کتاب بخواند، فورآ آدم شده و فرهنگ و مدنيت پيدا خواهد کرد. اساسآ هم اين بينوايان با همان خواندن چند جلد کتاب ترجمه غلط خود را بسيار آگاه و مترقی می پندارند. نتيجه ی اينگونه فهم کودکانه از مقولات فلسفی و سياسی هم همين می شود که حتا مارکسيست ها و آتائيست های ما هم، يکباره همگی ملاباز و نماز خوان از آب در می آيند.

در حالی که با فرهنگ بودن و دموکرات شدن ملتی اصولآ ارتباط چندانی با کتابخوانی ندارد. اينکه کسانی اين عادت بد "کتاب خوان نبودن" مردم را تنها دليل تمامی پسماندگی ها و سيه روزی های ما می پندارند، نشان کم آگاهی ايشان از مفهوم فرهنگ، شهريگری «مدنيت» و اصولآ بنيان ها و مبانی انديشه ای و زيستی بشر است که دامنه ی آن تا حتا به چگونه نشستن و سرفه کردن و خوراک خوردن و عطسه زدن آدميان نيز گسترده است.

اين عده اما تنها يک فرهنگ را می شناسند که آنهم فرهنگ نوشتاری است. سخت هم به همان يک فرهنگ چسبيده اند. فرهنگی که گويا فقط هم از راه دود چراغ خوردن و کتاب خواندن به دست می آيد. در دل اين مثلآ فرهنگ خلاصه شده در يک فرهنگ کتابی هم، برای بيشترين به اصطلاح انديشه وران ما، شعر است که حرف اول و آخر را می زندد. بدان سان که شعر هم برای اين مؤمنان به يک "دين مبين" مبدل گشته.

بسان باور ملا ها به آيات قرآنی، در قاموس شعر باوران هم هر گونه شک و ترديد در عقلی و منطقی بودن حتا يک تک مصرع از شعر فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ ... هم، کفر و زندقه معنا می دهد و مستوجب کيفری سخت است. آنهم شعر رازناک پارسی که پر از اشاره و استعاره و ابهام و ايهام و ايجاز «چند سویگی لفظی و چند معنايی» است، و به همين خاطر هم بخش بزرگی از مردم ما اصلآ از آن سر در نمی آورند.

کتاب شعر و تاريخ و فلسفه و رمان ... خواندن البته همگی به رشد فکری اشخاص و به بالندگی فرهنگ يک جامعه ياری می رساند. ليکن هيچ انسانی صرفآ به دليل آشنايی تئوريک با مقوله و پديده ای در کتاب ها، حتمآ آنرا در روان و انديشه ی خود جاری نمی سازد. زيرا وارون پندار اين مبلغان کتاب خوانی، بسياری از مقولات فلسفی و نرم های انسانی و هنجار های رفتاری، اموری تربيتی هستند که اصلآ ارتباطی به کتاب خواندن ندارند.

يک نروژی يا دانمارکی و يا فرانسوی از راه کتابخوانی صرف متمدن و با فرهنگ و سکولار نشده. بسياری از اين کتابخوانهای اروپايی اصلآ در تمامی عمرشان هم حتا يک کتاب فلسفی يا شعر هم به دست نگرفته اند. اگر هم اينگونه کتاب ها را بخوانند، اصلآ چيزی دستگيرشان نمی شود. دلبستگی بيشتر مردم غرب به کتابهايی چون هری پاتر و داستانهای عشفی و پليسی است نه به آثار سنگين ارسطو و هگل و کانت و دورانت و يا حتا کتاب های گوته و شکسپير و نرودا و يا سعدی و حاقظ ما.

 همچنانکه بسياری از اروپايی های متمدن و سکولار اصلآ نمی دانند که سکولاريسم و حتا خود دموکراسی به صورت تئوريک چگونه است. من خود بار ها و بار ها سوئدی های حتا بسيار باسوادی را هم ديده ام که اصلآ نمی دانسته اند که سکولاريسم چه معنا می دهد. اما همان که نمی دانست معنای اين واژه چيست، در عمل نشان می داد که يک انسان کاملآ سکولار است.

در برابر، ما ايرانيانی را می بينيم که از الف تا يای فرهنگ، فلسفه، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاريسم، اتيک، داروينيسم و ديالکتيک و کتابهای تولستوی و تنسی ويليامز و داستايفسکی و تورگنيف و گوگول و نيچه و کانت و شکسپير و شولوخوف و و، و، و را حسابی خوانده و از بر کرده اند، ليکن شخصآ نه با فرهنگ شده اند، نه اخلاق شان رشد کرده، نه به حقوق بشر پايبند گشته اند، نه به سکولاريسم عملی رسيده اند و نه اصلآ در عرصه ی عمل کوچکترين نشانی از اعتقاد خود به دموکراسی و حتا انسانيت از خود نشان می دهند.

دليل اين تفاوت ها هم کاملآ روشن است. زيرا همانگونه که آوردم، انسانيت، اخلاق، سکولاريسم و حتا دموکراسی امور تربيتی هستند که ريشه در پَرقنداق و آغوش مادر و کودکستان و محيط کار و فضای فرهنگی جوامع دارند نه در کتاب ها. يک غربی، دموکراسی را در آغوش مادر آموخته، ناخودآگاه آنرا در جامعه تمرين کرده و اين باور در او نهادينه گشته است.

نه اينکه در عرض چند ماه سی ـ چهل جلد کتاب ترجمه ای راجع به سکولاريسم و دموکراسی خوانده باشد و چون آقای اکبر گنجی يکباره از پاسدار حزب الهی به روشنفکری و سکولاريسم رسيده باشد. روشنفکری مثلآ بسيار سکولار که هنوز هم خود را مقلد آخوند حسينعلی منتظری می خواند و همچنان هم از اسلام بقول خودش، "دوموکورات" داد سخن می دهد!

 يا چون فلان دکتر که گمان می برد تنها با پيراهن های جلف لاله زاری پوشيدن و کراوات های گل منگلی و اجق وجق رو تشکی آويختن می توان روشنفکر و سکولار شد. بی اينکه بداند روشنفکر که سهل است حتا يک عمله ی سکولار هم ديگر در هزاره ی سوم چون او برای اثبات حقانيت يک امر منطقی، از آخونديسم دشمن خرد و منطق نقل قول و حجت نمی آورد.

و از همه هم ضايع تر آن جناب مهندس تلويزيون چی که خيال می کند هر کسی چند کتابی بارش بود و حافظه ای قوی داشت، پس ديگر به فرهنگ و بزرگی رسيده است. در اثر همان برداشت های عوضی هم هست که او خويشتن را از فرزانگان اين مـُـلک طاعون زده می پندارد. چون آن برداشت های نادرست اصلآ همگان را به اشتباه افکنده. از اينروی هم گروهی ناآگاه هم البته باز هم از روی همان برداشت ها ، يعنی به دليل «از بر کردن کتاب ها»، چنين انسان بی فرهنگ و دروغزن و بی منطقی را يک فرهنگور به حساب می آورند.

بی توجه به اين اصل که چوبدار «پرورش دهنده ی بز و گوسفند» اگر هزار کتاب هم که بخواند و ده زبان هم که بياموزد، اگر تربيتی درست نداشته باشد، از نظر کيستی و منش، باز همان چوبداری می ماند که بود. يعنی بسان همين جناب مهندس که از نظر پندار و رفتار و کردار و همه ی کيستی، براستی همان چهارپادار تربيت نايافته ی بی فرهنگ از روستايی در گلپايگان مانده که در کودکی بوده.

اشتباه نشود که من اين چوبداری و چهارپاداری را هرگز برای اهانت نياوردم. چون پدر بزرگ و نيای خود من در آذربايجان و بی گمان اجداد بسياری از شما نيز کشاورز و چوبدار بوده اند. همه ی آدميان و دارندگان هر شغلی هم محترم هستند. ليکن تکيه زدن يک شاگرد حلبی ساز به کرسی رياست جمهوری ـ که او نيز به دکتر و استاد بودن خود خيلی می بالد ـ و فرهنگور شدن يک گاوچران تنها از راه کتابخوانی است که جای اما و ولی و نقد دارد. تمامی اين مشکلات هم به همان برداشت های غلط باز می گردد. امير سپهر




Yahoo! Canada Toolbar : Search from anywhere on the web and bookmark your favourite sites. Download it now!


__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Yahoo! Groups

Everyday Wellness Zone

Check out featured

healthy living groups.

Find helpful tips

for Moderators

on the Yahoo!

Groups team blog.

Yahoo! Groups

Auto Enthusiast Zone

Auto Enthusiast Zone

Discover auto groups

.

__,_._,___

بايگانی وبلاگ