ایرانیان نوروز را خریدند و آزادش کردند این رسم پسندیده و پاک هزاران سال است که از نسلهای پیشین به آیندگان منتقل و زنده نگاه داشته شده. شاهنمه سر آغاز نوروز را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت میدهد. بنا به افسانههای کهن، جمشید در ۷۰۰۰ سال پیش دستور به برگزاری جشنهای نوروز داد که طی آن مردم از تمام طبقات و در چار گوشهٔ امپرتوری او همه ساله نوروز را در نخستین روز بهار با شکوه هر چه تمامتر جشن میگرفتند.
در اوستا نیز با قدمت ۳۷۰۰ ساله اش به تکرار و تقدیس نوروز در حد یک وظیفه سفارش شده است. محور اصلی نوروز بر شادی و سرور و پای کوبی بنا شده تا به روح سیال انسان تراوتی تازه بخشد. در عرصهٔ تاریخ نوروز مرهمی بر زخمهای عمیق ایرانیان بوده. اسکندر مقدونی با حملهٔ خود با درنده خویی و شقاوت بی سابقه امپراتوری داریوش سوم را یکباره به زیر کشید و با کشتار و قارت و تجاوز آنچنان رعب و وحشتی در دل ایرانیان ایجاد کرد که ایرانیان تا دیرزمان میپنداشتند که حکومت اسکندر آخرین حکومت اهریمنی بروی زمین خواهد بود.
مردم با انتظار فرا رسیدن نو روز دردها و فجایعی را که اسکندر به آنها تحمیل کرده بود، با شکیبایی تحمل میکردند. برگزاری جشنهای نو روزی در زمان ساسانیان به اوج خود رسید و به مدت چهار سد سال تا حملهٔ تازیان ادامه یافت. ایران که در زمان یزدگرد سوم به خاطر جنگهای طولانی با رومیان به شدت از نظر نظامی ضعیف شده بود یارای مقابله با هجوم وحشیانه و فرصت طلبانهٔ اعراب را پیدا نکرد، و سر انجام با شکست ایران در نبرد قادسیه مقدمات سقوط فاجعه آمیز سرزمین اهورایی یکباره فراهم شد.
هدف اعراب که به دستور عمر بن خطاب و فرماندهی سعد بن وقاص به ایران هجوم آورده بودند در ابتدا غارت گنجهای مدائن بود اما وقتی که گنجها را نه چندان دشوار به دست آوردند، حرص طمع آنها را برای غارت گنجهای بیشتر به پیشروی وا داشت. بعد از سقوط مدائن علی ابن ابو طالب شخصن و با عدالت هر چه تمامتر فرش مدائن را بین لشگریان اسلام تقسیم کرد به طوری که هر کس شجات بیشتری در کشتار و تار او مار کردن دشمن (ایرانیان) از خود نشان داده بود تکه بزرگتری از فرش را پاداش میگرفت.
ایرانیان که آن کشتار و غارت و وحشیگری اعراب را حتا تصور نمیکردند، خیلی زود دریافتند که پندارشان در مورد حکومت اسکندر تا چه حد ناشیانه بوده و تصمیم به مقاومت گرفتند. بدینسان تصرف ایران روستا به روستا ۳۰۰ سال طول کشید. اعراب که بیشتر به تصاحب غنائم علاقه داشتند تا به صدور اسلام، در ابتدا به ساکنان سرزمین اشغالی اجازه دادند تا با پرداخت مالیاتهای سنگین (جزیه) آیین خود را نگاه داشته و جشنهای سالانه از جمله نوروز و مهرگان را برگزار کنند. اما خلفای اموی خیلی زود به اهمیت نوروز برای ایرانیان پی برده و آنرا ممنوع کردند، به طوری که مردم برای باز پس گرفتن اجازه برگزاری نوروز مجبور به دادن هدایای زیادی به خلفا شدند. شاید مبالغه آمیز نباشد اگر این سر آغاز ورود رشوه (که تا آنزمان بر خلاف کردار نیک بود) در فرهنگ ایرانی بوده باشد. جنایات لشگریان اسلام تنها به کشتار و غارت خلاصه نشد، آنان کتابخانهٔ مدائن را که در آنزمان با داشتن بیش از سد هزار کتاب، لوحه، نبشته و کتیبه به زبانهای پهلوی و سانسکریت در شماره بزرگترینها در دنیا بوده، بکلی سوزاندند و نابود کردند. تازیان در هر جای که پای میگذاشتند کتاب سوزی را به همراه کشتار ادامه میدادند و وقتی موبدان ایرانی از آنها در مورد سوزاندن کتابها میپرسیدند، در پاسخ به فتوای عمر اشاره میکردند که:
یا تمام مطالب این کتابها در قرآن هست که در این صورت به آنها نیازی نیست و یا این مطالب در قرآن نیست که در آن صورت بر خلاف کلام الله است و باید از بین برود. با ورود دین، زبان و فرهنگ آلودهٔ تازی به ایران هویت فرهنگ غنی ایران بزیر سال رفت و این بحران هویت بیش از چهارده قرن است که ادامه دارد و تا زمانیکه آیین تازیان و نواده گان عرب پرست آنها (معروف به آخوند) در ایران هستند این بحران و سقوط فرهنگی هرگز پایان نخواهد یافت.
بعد از سقوط خلفای عباسی، اعراب با اعمال تحدید یا پرداخت رشوه تاریخ نویسان را وادار به تحریف تاریخ کردند تا تهاجم وحشیانه اعراب را جهاد بر علیه سرزمین کفار عجم و تحمیل اسلام با شمشیر را استقبال با آغوش باز آنها ثبت کنند. در حقیقت ایرانیان هرگز اسلام را داوطلبانه نپزیرفتند و به همین جهت نبردهای خونین بیشمار در طی ۳۰۰ سال به وقوع پیوست. محاصرهٔ اقتصادی و پرداخت مالیاتهای سنگین آنچنان باعث فقر و فلاکت گسترده بین ایرنیان شد که مردم صرفن برای تنازع بقا و رهایی از مالیاتها ناچار به قبول دین مهاجمان تن در دادند. گروه بیشماری نیز ترک سرزمین پدری را بر ننگ پذیرفتن دین تازی ترجیح دادند و از ایران برای همیشه کوچ کردند. تنها در یکزمان از این دوران تاریخیست که فردوسی این سخنگوی بزرگ تاریخ ایران یک تنه به نجات فرهنگ به تاراج رفتهٔ ایران میشتابد و با آفرینش اثر جاودانهٔ خویش، شاهنامه، زبان پارسی را زنده نگاه میدارد. بعد از استیلای تازیان نو روز نیز همانند دین و فرهنگ از گزند اهریمنی اعراب مصون نماند. با به قدرت رسیدن سلسلهٔ صفویه و رواج فرقهٔ ساختگی شیعه گری و بویژه با بوجود آمدن مراکز تولید ملا و آخوند، فرهنگ و فلسفهٔ نوروز جای خویش را به فرهنگ مرده پرستی، عرب پرستی، نوحه خانی، تعزیه، سینه زنی، زنجیر زنی، و قمه زنی دادند. ملایان که دوام و بقای خود را در ترویج جهل و خرافات میدیدند (و هنوز میبینند) بیش از ۹ قرن است که با موفقیت هرچه تمامتر توانسته اند تا ایرانی را با فرهنگ نیاکان خود بیگانه کنند تا در نا آگاهی کامل در سوک حضرت علی اصغر و رقیه بر سر و کلهٔ خود بکوبد. فرهنگ اندوه و شیون تازیان جایگزین فرهنگ شادی و سرور نوروزی شد و قرآن جای خود را در سر سفرهٔ هفت سین پیدا کرد. و حالا در ایران سید روح الله و نوچههایش که هنری بجز پرستش و خدمت به اجداد تازیشان نداشتند، شادی و سر زندگی نوروزی را هم در ایران تیر باران کردند. سرزمینی که زنانه آن چون پوران دوخت و آذرمیندخت روزگاری بر تخت فرمانروایی نشستند، امروز باید به حکم اسلام و ملایان زنان و دخترانش در پارچهای سیاه پیچیده شوند. ایرانیان همیشه به نوروز، این منبع امید و مایه روشنی روان عشق ورزیده اند. در دورانی که بنی امیه این غاصبان غارتگر سرزمینهای دیگران، با بربریتی تام و تمام سعی در نابودی و تنزل فرهنگ دیگر اقوام و رسوم و آداب دیرین آنان داشتند، این ایرانیان بودند که ممنوعیت برگزاری نوروز را به هیچ گرفتند. ایرانیان نوروز را با پول خریدند و آزادش کردند. بدین صورت که در دوران معاویه ابن ابی سفیان، که میهن ما در تصرف اعراب بود، آنگونه که جرجی زیدان نوشته است، ده میلیون درهم نقره دادند تا موفق به برگزاری نوروز شدند. آنان به اشغالگران گفتند که از رسم نوروزی یکی این باشد که در جشن نوروز بزرگان هدیه بستانند، بنی امیه که در مال اندوزی و اکتساب ثروت شهره بودند، دریافت هدیه را پذیرفتند و بواقع ایرانیان نوروز را خریدند. بخشی از گفتار دکتر امیر پارسیان http://savepasargad.com/
Fairy |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر