با درود به شما خواننده ی محترم!
ایران ما از یک قوم و ملیت(خلق) تشکیل نشده بلکه از چندین " خلق" تشکیل شده
از جمله خلق ستمدیده " عرب" که این آقای علیرضا که از پاتوق نشینان
ضد اعراب هستتد و نشانه ی روشن شوونیسم شان مثل دم خروس
در نوشته شان پیداست با این وسیله آنها را نیز مورد حمله ی خونین خود قرار میدهد
بعد هم زنده باد آزادی را در پایان اسم مبارکشان البته به زبان انگلیسی
شعار میدهند، که معلوم نیست دل چه " سیاستی" را میخواهند برباید
واقعا این افراد بسادگی فرق مردم( ملت ، خلق، قوم ) را
با حکومت ( رژیم، سیستم ها حاکم) نمیدانند؟
البته این نادانی شان از سر شوونیستی شان است که بخواهند اعراب را
گوشت دم توپ مزدوران صهیونیستی اسراییل کنند
جمله ی اول ایشان خطاب به نویسنده مقاله جنایات جنگی اسراییل در طول
شصت سال بر علیه فلسطین، بوی خون و نژادپرستی میدهد
همان نژادپرستی که هیتلر " جهودهای اسراییلی" را در کوره های آدم سوزی
ریخت، تازه جناب علیرضا خان اعراب را " متجاوز" میدانند؟
بوی خونی که زن جنایتکاری چون لیونی وزیر امورخارجه اسراییل
با ریختن خون هزاران فلسطینی و بیش از 430 کودک فلسطینی روی سیاه
هیتلر را سفید کرد
اما، تعجب نکنید، مزدوران هر دو رژیم اینروزها حتی از " پاکی ایران" حرف میزنند
البته بعد از کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت به دستور خمینی جلاد.برگردید و
جمله اول جناب حاج علیرضا خان را یکبار دیگر با دقت بخوانید
مرگ بر امپریالیسم و رژیم های مزدورش در ایران و اسراییل
و مرگ بر مزدوران هر دو رژیم
صبا
--- On Tue, 3/24/09, Alirez <post_login@yahoo. com> wrote:
From: Alirez <post_login@yahoo. com>
Subject: [persianbooks] Re: [javab جنایات جنگی اسرائیل درطول
To: persianbooks@ yahoogroups. com
Date: Tuesday, March 24, 2009, 1:17 PM
خیلی متأسفم که وطن فر.شان عرب زده هنوز در کشور پاکمان ایران زندگی میکنند و سنگ اعراب متجاوز را به سینه میزنند
تاریخ به ما ثابت کرده است که مردم یهود و اسرایل متحدان طبیعی و تاریخی ایران و ملت ایران بوده و هستند
شما هم بهتر است بجای دلسوزی برای این اعراب برای ایرانی ها دلسوزی کنید با احترام دوستار شما علیرضا viva freedom --- On Tue, 3/24/09, saaaabba@yahoo. com <saaaabba@yahoo. com> wrote: From: saaaabba@yahoo. com <saaaabba@yahoo. com> Subject: [persianbooks] جنایات جنگی اسرائیل درطول 60 سال برعلیه خلق فلسطین To: "saba" <saaaabba@yahoo. com> Date: Tuesday, March 24, 2009, 4:43 AM
http://fedayi. org/sub/kare/ index.php? option=com_ content&task=view&id=504&Itemid=79 نوشته شده توسط حسین – بهادری | جنایات جنگی اسرائیل درطول 60 سال برعلیه خلق فلسطین حسین – بهادری امروزسرزمین فلسطين ازسه بخش مجزا – رژیم اشغالگراسرائیل بامساحت 20770 کیلومترمربع، کرانه باختری رود اردن با5650 کیلومتر مربع و نوارغزه با470 کیلومترمربع- تشکیل شده كه ازغرب به دريای مديترانه ، ازشمال به لبنان ،ازشرق به سوريه و رود اردن از جنوب وجنوب غربی به دريای سرخ و شبه جزيره سينامتصل است. فلسطین از نظر موقعيت سوق الجيشي منطقه ائی مهم و حساس وسرزمينی حاصلخيز و دارای آب و هوای معتدل می باشد. نخستین یورش به منطقه از سال 1095 شروع شد كه حدود دو قرن ادامه يافت. اروپائیان به علل مختلف درآن زمان تحت پوشش مذهبی سیاستهای استعماری خودرابنام جنگهای صلیبی پیش می بردند، ويكی از انگیزه های ظاهری آنان به دست آوردن شهر بيت المقدس بمثابه زیارتگاه مسیحیان ولی درحقیقت دلیل اصلی آنان اشغال فلسطین و آماده کردن شرایط برای تصرف و تسلط برافریقا بود دست به حمله به این سرزمین زدند. متجاوزان اروپائی تحت نام صليبيون پس از تهاجم به منطقه وکشتار مردم بومی، بيت المقدس رابه محاصره خود درآوردند. پس ازسقوط شهر بیت المقدس لشکریان مهاجم وارد شهر شده، ضمن قتل عام مردم دست به غارت وچپاول اموال مردم زدندو حدود یک قرن برفلسطین ظالمانه حکم راندند. تا اینکه در اواخرقرن دوازدهم میلادی صلاح الدین ایوبی باتصرف بیت المقدس در جنگهای سخت به سلطه اروپائیان درفلسطین پایان داد . سرانجام سلطان محمدفاتح باتصرف قسطنطنیه پایتخت روم شرقی، پایه گذار حکومت 500 ساله عثمانی در این منطقه گردید. ازاواخر قرن نوزدهم ساکنان فلسطين برعلیه اشغالگران عثمانی دست به مبارزه زدند و از اوائل قرن بیستم جنبشهای اجتماعی تحت تاثیر انقلابات آزادیبخش ملی شروع شد. استعمارگران انگلستان درجهت گسترش مناطق نفوذ خود ازاین جنبشها فرصت طلبانه دفاع کرده وباگسترش نفوذخوددراین جنبشها توسط اعمال خود حداکثر سود را درتضعیف امپراطوری عثمانی درجهت به دست آوردن منافع استعماری خود برد و درهمین راستا بودکه باتحرک ودادن وعده حکومت به امیرمکه كه نماينده سلطان عثمانی در منطقه جغرافیائی عربستان بود، اورا وادار کردند که علم استقلال بردارد و از امپراطوری عثمانی جدا شود. در چنين اوضاعی عده ای از يهوديان افراطی که خودراقوم برگذیده خدا وحاکم برسرزمین مقدس می دانستند، انديشه ملت يهود و تشكيل كشور مستقل یهود براساس موازین مذهبی رامطرح و با گرفتن كمكهای مالي از يهوديان ثروتمندسراسرجهان، براي پيشبرد مقاصد خود یک تشکل صهیونیستی به وجودآوردند. اعلام موجودیت وآغازبه کار متشکل یهودیان صهیونیست به دلایل سیاسی واستعماری مورد حمايت وپشتیبانی همه جانبه دولت انگليس قرار گرفت.در سال 1916 قرارداد "سايكس ـ پيكو" ميان انگلستان ، فرانسه و روسیه تزاری به امضا رسيد تا به موجب آن مناطق جداشده از عثماني را بعداز جنگ جهانی مابین خود تقسيم كنند. اما هنوز مرکب این پيمان استعماری خشک نشده بود که ازیک سو انگلستان عقد این قرارداد را مغاير با سلطه خود بر كانال سوئز و افریقا ديد،و ازطرف دیگر وقوع انقلاب کبیر اکتبردر سال 1917 در روسيه و بقدرت رسیدن حکومت کارگری در آن كشور باعث لغو پيمان ذکرشده گردید. در این اوضاع بود که امپریالیسم انگلستان اکثر کشورها ی خاورمیانه را شامل: ایران ، افغانستان ،ترکیه ،کشورهائی در شبه جزیره عربستان و شمال آن و دره نیل در آفریقا را که علاوه برمنابع غنی زیرزمینی مانند نفت وگاز دارای موقعیت خاص استراتژیک میباشد بطوریکه می توان این منطقه رابمثابه پل ارتباط بین دوقاره اروپا وافریقا به حساب آورد... به زیر نفوذ خود درآورد. با استقرارحاکمیت انگلستان برخاورمیانه وبه ویژه فلسطین درپروسه ادامه جنگ جهانی اول صهيونيستها از کشورهای امپریالیستی انگليس و امريكا خواستند پس ازشكست عثمانی و خاتمه جنگ، سرزمین فلسطين به صهیونیستها واگذارشود تا آنهابتواننددولت يهود رادرآن جابرپاکنند.امپریالیسم انگلیس که برای حفظ مستعمرات خوددرمنطقه احتیاج به ایجادپایگاهی مطمئن داشت باخواست صهيونيستها موافقت کردو "لرد بالفور" وزير خارجه انگليس سرانجام موفق شددر آوريل 1920 متفقين و جامعه ملل راوادارکند که قيموميت فلسطين را رسماً به دولت انگلستان واگذار کنندو انگلستان موظف شدبراساس اعلامیه بالفورکمک به تاسيس كانون ملي يهودنماید. برپایه ی این توافقات انگلستان یکی ازاعضای تشکل صهیونیستی را به حکومت فلسطین برگزید وبدین ترتیب مهاجرت یهودیان باپوشش قانونی به فلسطین آغازشد. انتقال حکومت به یک یهودی بامخالفت شدید ساکنان فلسطین اعم ازمسلمان ومسیحی مواجه شدوباعث بروز شورشهائی گردید. اولین کشتارفلسطینیان بدنبال اعتراضات وسیع ساکنان فلسطینی علیه سیاستهای انگلستان در تابستان 1929 اولین برخورد خونين ميان فلسطينيها و صهيونيستها درگرفت. در اين برخورد نابرابر صهيونيستها و سربازان انگليسي با گشودن آتش بسوی فلسطينی ها ئی که بطورمسالمت آمیزدست به اعتراض زده بودند ، بیش از350 فلسطینی راکشتندوصدها نفرزخمی وتعدادبیشماری رادستگیر وروانه زندانهای قرون وسطی خودکردند. با اینکه نخستین سرکوب مردم فلسطین با سکوت مجامع جهانی به زورسر نیزه نیروهای مزدور استعمارگران و بی عملی کشورهای عربی صورت گرفت ، اما نه توانست شعله های مبارزه ی حق طلبانه مردم فلسطین رادرنطفه خاموش کند. مردم فلسطین بادرس آموزی ازاعتراضات مسالمت آمیزتابستان 1929 باردیگر ازاواخردهه 20 تااواخر دهه 30 تحت رهبری شیخ عزالدین قسام دست به قیام مسلحانه زدند این قیام نیز باشقاقت تمام توسط صهیونیستها و باکمک همه جانبه امپریالیسم انگلیس سرکوب ورهبران آن کشته شدند.کشتاربیش از یک دهه خلق فلسطین توسط صهیونیستها وحامیان امپریالیست آنان دربهت وحیرت وبی عملی جهان عرب تنها وقفه ی کوتاه مدتی درمبارزات ساکنان فلسطین بوجود آورد، باردیگر تحت رهبری عبدالقادر حسینی و حسن سلامه مبارزات مسلحانه ای صورت گرفت که توسط نیروهای مشترک صهیونیستی وانگلیسی به خاک وخون کشیده شدند. می توان گفت دراثراین مبارزات ازاواسط دهه 50 مسئله فلسطین تبدیل به امرمهم منطقه و جهان شد. باپایان یافتن جنگ دوم جهانی به درخواست امپریالیسم امریکا وموافقت انگلستان مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب بیشتری به خود گرفت ومتعاقب آن سازمانهای تروریستی صهیونیستها نیز درفلسطین به طورچشمگیری فعال شدند و با انجام ترورهای برنامه ریزی شده به ایجاد رعب و وحشت درمیان ساکنان فلسطین اعم از عرب، مسیحی و...دست زدند. قتل عام در دیریاسین در9 اپریل 1948تروریستهای یکی از سازمانهای نژادپرست یهود بنام" ایرگون" تحت رهبری مناخیم بگین به دهکده ی دیر یاسین درپنج ونیم کیلومتری بیت المقدس یورش بردند. در10 اپریل این دهکده به اشغال صهیونیستها درآمد وساکنان آن قتل وعام شدند نیمی ازاین جانباختگان زن وکودک بودند. یکی ازبازمانده گان آن زمان ستوان 22ساله ای بنام نیمراد لامپرت بود، میگوید" وقتی خبرقتل عام دیریاسین پخش شد به من دستوردادند به آنجابروم، وقتی به آنجارسیدم حالم به هم خورد واحساس کردم دارم ازهوش میروم، درآنجا هیچ کس نبود، فقط دههاجنازه این طرف و آن طرف افتاده بود." درقتل عام دیریاسین صهیونیستها عمدا به چند نفراز ساکنان دهکده پس ازوارد آوردن جراحات وحشتناک امکان دادند تا فرارکنند. فراریان وحشت زده با بازگو کردن جنایات صهیونیستها باعث وحشت اهالی اطراف شدند، بطوریکه از9 اپریل تاروزاعلام موجودیت رژیم اشغالگر(14 مه 1948)بیش از300000 نفرازساکنان سراسرفلسطین به کشورهای عربی فرارکردند. اعلام موجودیت رژیم اشغالگرصهیونیستیامپریالیسم انگلیس در14 مه 1948 به سلطه خود برفلسطین بطور مستقیم خاتمه داد ونیروهای خود را ازآنجا بیرون کشیدو تمام تجهيزات نظامی خود را دست نه خورده در اختيار صهيونيستها قرار داد.وبدین ترتیب حاکمیت فلسطین رابه صهیونیستها واگذار نمود. درهمین روز کانون ملی یهود تشکیل جلسه داد وموجودیت دولت صهیونیستی اسرائیل توسط دیوید بن گورین که درراس یک سازمان تروریستی یهود قرارداشت اعلام شد. ترومن رئيس جمهور وقت امريكا دولت یهود را بلافاصله چند دقیقه به رسميت شناخت.جنگ 1948:پس از اعلام موجوديت رژيم اشغالگرتوسط بن گوريون، اولين جنگي كه اين رژيم عليه فلسطين و كشورهاي عربی منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف شد. در پروسه اين جنگ صهيونيستها با پشتیبانی تمام وکمال امپریالیستها درحالی که اعراب به علل مختلف درپراکنده گی و ناتوانی به سرمی بردند، توانستند78 درصد كل خاك فلسطين را به اشغال خود در آوردند. در اثر اين جنگ، حدود يك ميليون فلسطيني از مجموع يك ميليون و نهصد هزار فلسطيني ساکن در این سرزمین آواره شدند. آواره گان درنوار غزه ، اردن ،لبنان ، سوریه ، مصرو عراق درکمپهای پناهنده گی اسکان داده شدند.پس از جنگ 1948، رژيم صهیونیستی با اتخاذ سياست توسعه طلبی با تخريب منازل آواره گان و آتش زدن مزارع کشاورزان و با اجرای در آوردن عمل به غایت فاشیستی مبنی براینکه اگر عضوی ازیک خانواده برعلیه صهیونیستها اقدامی انجام دهدمحل سکونت آن خانواده باخاک یکسان می شد ومی شود به ایجاد وحشت درمناطق عرب نشین دست زد .و با به اجراء در آوردن ترورهای حساب شده وایجاد رعب و وحشت تلاش مذبوهانه کرد تا باقيمانده ساکنان منطقه اعم ازعرب ومسیحی مجبور به فرار از خانه هايشان شوند. این سیاست جنایتکارانه صهیونیستها دراثرهوشیاری و پایداری مردم باشکست کامل مواجه شد. ساکنان مناطق اشغالی نه تسلیم خواستهای صهیونیستها شدند ونه هویت ملی خود رافراموش کردند بلکه باتوسل به اشکال مختلف به مبارزه مرگ وزندگی خود برعلیه اشغالگران باهرچه که درتوان داشتند ادامه دادند. قتل عام کفرقاسم درسال1956 صهیونیستها به دهکده کفرقاسم درنزدیکی خط آتش بس بین رژیم اشغالگر واردن حمله کردند. سرگرد شموئل مالینکی فرمانده پلیس مرزی منطقه دریک جلسه کوتاه به افراد خود دستور داد "هرغیر نظامی فلسطینی راکه بعداز ساعت 17 دیدید باتیربزنید". وقتی درباره زنان وکودکان از اوسئوال شد وی پاسخ داد" مقرارت .....بدون دلسوزی درموردهمه صدق می کند" براساس گزارشهائی که اخیرا دررابطه با کشتارساکنان روستای کفرقاسم به بیرون درج کرده براساس پايگاه اطلاع رساني قربانيان ترور، روزنامه "الخليج" چاپ امارات کشتار "کفر قاسم" بااسم رمز عملیات جاودان ساعاتي قبل از حمله اسراييل به مصر درهمراهی باانگلیس وفرانسه در سال 1956 صورت گرفت که به جنگ کانال سوئز معروف است مقامات بالای دولتی رژیم اشغالگر به ارتش دستور دادند زمان منع آمد و رفت را از ساعت 9 شب به 5 بعد از ظهر کاهش دهند هدف از اين اقدام باتوجه به اینکه دراین زمان معمولا دهقانان بعداز کار درمزارع به خانه برمیگردندکشتن کورکورانه فلسطينها و ايجاد وحشت در بين آنهابه منظور کوچ دادن آنان بو است .طبق گزارشها هدف از این عمليات کوچ دادن ساکنان مثلث جنوبي يعني "کفر قاسم، الطيره، جلجوليه، الطبيه، قلنسوه، پيرالسکه و ابطن" و جمع کردن ساکنان آنها در بازداشتگاه بوده است. طبق دستور مقامات عاليرتبه اسراييل در عمليات محرمانه "جاودان" نه تنها زنان و مردان و کودکان فلسطيني بايد کشته ميشدند، بلکه حتي به زخميها نيز نبايد رحم ميشد.دراطراف کفر قاسم نظامیان صهیونیستی از مردم سئوال می کردند اهل کجاهستید وقتی مردم بی خبرازجنایتی که درشرف تکوین بود جواب می دادند اهل کفرقاسم هستند ، فرمانده به افرادش می گفت کلکشان رابکنید- درآن زمان شمیون پرز رئیس جمهور فعلی، وزیرجنگ وقت، درحقیقت( وزیر کشتار )بود. سکوت مرگبار مراجع بین المللی وجهان عرب دربرابر گردانده گان رژیم اشغالگرصهیونیستی مردم فلسطین را برآن داشت که با تکیه به نیروی خود به مقابله با اشغالگران برخیزد .می توان گفت قتل عام کفرقاسم نقطه پایانی بود برتوهمات فلسطینی ها دررابطه با برخورد شورای امنیت سازمان ملل و دولتهای عرب نسبت به رویدادهای فلسطین. ازاین تاریخ به بعد مبارزات خلق فلسطین برعلیه اشغالگران وارد مرحله نوینی شد. بعد از قتل عام دیریاسین ،جنگ 1948 و قتل عام کفرقاسم خلق فلسطین درسرزمینهای اشغالی دربرابر جنایتکاران صهیونیست دست به مقاومت ومبارزه زدند ودر پروسه این مبارزات بود که به تدريج گروهها و سازمانهای مبارز فلسطينی بوجود آمدند و مبارزه رهائی بخش رابطورمتشکل ومستمربرعلیه اشغالگران سازمان دادند. جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین ( الفتح) یکی ازسازمان سیاسی و نظامی فلسطینی است که در ۱۹۵۹ توسط یاسرعرفات و خلیل الوزیر با هدف آزادی فلسطین اززیر یوغ صهیونیستها بنیانگذاری شد. وپس از کارمتمرکزسازماندهی وآموزش نظامی در دسامبر ۱۹۶۴ نخستین عملیات نظامی خود رابرعلیه اشغالگران باموفقیت انجام دادند. جبهه خلق برای آزادی فلسطین جورج حبش در سال ۱۹۵۳ جنبش ناسیونالیستهای عرب رابا ایده سکولار وسوسیالیستی بنا نهاد. این سازمان به مدت 13سال درکشورهای مختلف عربی دست به سازماندهی زدودرسال1966کنفرانسی باهمکاری ارتش آزادیبخش فلسطین برگزارکرد که حاصل آن ایجاد سازمانی مسلح به نام "ابطال العوده"(قهرمانان بازگشته)بود. دراین كنفرانس سه اصل حیاتی به تصویب رسید:1- تفکیک جنبش رهائی بخش فلسطين از جنبش ناسيوليستهاي عرب 2- فراهم کردن شرایط عملی برای شروع مبارزه مسلحانه در داخل اراضي اشغالی اين تصميم علاوه برتحکیم مواضع داخلی با استقبال پرشورمردم فلسطین درمناطق اشغالی،کمپ های آواره گان درکشورهای عربی و سازمان الفتح مواجه شد. 3- دراین کنفرانس بنا به خواست عمومی" سوسياليسم علمی " بمثابه تئوری راهنما تشکیلات موردپذیرش قرارگرفت.دراین پروسه بودکه "جبهه خلق برای آزادی فلسطين" در نوامبر 1967 با جمعبندی ازجنگ 1948 وجنایات اسرائیل در دیریاسین وکفرقاسم باتدوین سوسیالیسم علمی بمثابه تئوری راهنما بوجود آمد. جبهه خلق برای آزادی فلسطين ( P.L.F.P ) که دربدو تاسیس خود حدود 3000 رزمنده تعلیم دیده داشت ولی طی دوسال فعالیت خود دراثربروز اختلافات سیاسی وایدئولوژیکی درونی دچاردوانشعاب شد(اولین انشعاب درسال 1968 توسط احمدجبرئیل که خود یکی ازبینان گذاران این جبهه بود صورت گرفت. او با انتقاد ازاینکه " جبهه...." بیش ازاندازه به تئوری ونظرات مارکسیستی اهمیت می دهد، درصورتی که بایدبه مبارزه مسلحانه بیشترپرداخت وعمل رابایددر اولویت قرارداد، ازجبهه انشعاب کرد و جبهه مردمی برای آزادی فلسطین - فرماندهی کل را تأسیس کرد. درسال ۱۹۶۹نایف حواتمه با انشعاب خود از" جبهه خلق برای ازادی فلسطین " جبهه ای دیگری تحت عنوان "جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین"را بنیان گذارد. این سازمان بیشترازسیاستهای شوروی درمنطقه حمایت میکرد بعدازاین انشعابات بود که جبهه بابرگزاری نشستی د رسال 1969 خود رایک سازمان مارکسیت – لنینیستی اعلام کرد وخواهان اتحادکارگران وزحمتکشان جهان عرب وسرنگونی دولتهای ارتجاعی عرب شد. سازمان براین عقیده بود بادرقدرت بودن دولتهای ارتجاعی ودست نشانده امپریالیسم آزادی فلسطین از دست اشغالگران صهیونیستی امری بغایت مشکل وشایدغیرممکن باشد. سازمان آزادیبخش فلسطین (P.L.O )درسال1964 از اتحادگروههای وسازمانهای : فتح ، ابطال العوده (سازمان قهرمانان بازگشته )و جبهه آزادی بخش فلسطین که خود از سازمانهای مختلف تشکیل شدبود( جوانان انتقام،گروهی از افسران وحدت گرای ناصریست و افرادمستقل) سازمان آزادی بخش فلسطین تاسیس شد. P.L.O ضمن غیرقانونی ونامشروع خواندن رژیم صهیونیستی هدف خود راآزادی تمام خاک فلسطین از طریق مبارزات مسلحانه اعلام کردو خواهان استقراروساختمان رژیمی دمکراتیک درسراسرفلسطین گردیدکه درآن یهودیان،مسیحیان ومسلمانان وسایراقلیتهای مذهبی وملی بدون تبعیض نژادی ،مذهبی وشیوه ی تفکری درآن شرکت کنند.همچنین دراولین بیانیه "ساف "خواهان اتحاد تمام نیروهای پیکارجو علیه نیروهای اشغالگر وسلطه هرنوع سلطه امپریالیسم درجهان عرب شد...
جنگ 1967باعقب نشینی ازپیش توافق شده بین رژیم صهیونیستی وامپریالیستها نيروهای پاسدار صلح از مناطق مرزی در نوار غزه ، جنگ 1967 از طرف رژيم اشغالگر که ازحمایت همه جانبه وبدون قیدوشرط دول امپریالیستی برخوردار بود شروع شد. در 5 یونی نیروهای زمینی ارتش رژیم صهیونیستی باحمایت تانکهاباحمله غافلگيرانه شهر بيت المقدس رابه اشغال خود درآوردند وسپس یورش وحشیانه ی آنان به سمت مصر صورت گرفت. هم زمان با تهاجم زمینی نیروی هوائی بااطلاعات موثقی که ازطرف امپریالیسم امریکا ومتحدین غربیشان دریافت کرده بود به فرودگاههاي كشورهاي مصر، اردن، سوريه حملات هوايي غافلگيرانه ای كرد. دراین یورش ناگهانی فقط درمصر 300 هواپیما در روی زمین نابودشد. این تهاجم 6 روز ادامه داشت ودر این مدت اسرائيل كرانه غربي رود اردن و نوار غزه و کشتزارهای شعبا، بلنديهاي جولان در سوريه و صحراي سينا در مصر را اشغال كرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد طي قطعنامه 242 از اسرائيل خواست از سرزمينهاي اشغالي عقب نشینی کند اما اسرائيل همچون گذشته بابرخورداری ازپشتیبانی همه جانبه امپریالیسم امریکا ومتحدین غربی خود نه تنها برای قطعنامه سازمان ملل تره هم خرد نکرد بلکه برخلاف قوانین بین المللی شهرهای بيت المقدس ، بيت لحم و 27 روستاي فلسطینی را طبق مصوبه ای که ازطرف دولت اشغالگرصادرشده بود و از جانب مراجع بین المللی کاملا غیرقانونی وغیراخلاقی بود ضميمه مناطق اشغالی خود كرد.نتایج جنگ 6روزهدر۱۱ یونی قرارداد آتش بس به امضاء رسید.در این جنگ 21000 نفرازاعراب کشته ، 45000 نفر زخمی و6000نفر به اسارت صهیونیستها درآمدند که تعدادی ازاسیران توسط نیروهای اسرائیلی تیرباران شدندومناطق نوار غزه، صحرای سینا، کنارهٔ باختری رود اردن (شامل بیت المقدس شرقی)، کشتزارهای شعبا و بلندیهای جولان به تصرف رژیم صهیونیستی درآمد. وبدین ترتیب مساحت سرزمینهای اشغالی اسرائیل ۳ برابر شد و حدود یکی میلیون عرب که در مناطق اشغالشده زندگی میکردند درزیرسلطه رژیم اشغالگر دربدترین شرایط ممکنه مجبور به ادامه زندگی درکمپها آواره گان شدند.نبرد الکرامه1968 پس از جنگ شش روزه 1967 که به شکست کشورهای عربی انجامید، سازمانهای مقاومت فلسطینی مستقردر اردوگاههائی در اردن، سوریه و لبنان ضمن اموزش نظامی داوطلبان وآماده سازی رزمندگان برای درگیرهای آینده برای جبران شکست جنگ 6روزه که درطی آن غرورملی اعراب به شدت جریحه دارشده بود دامنه عملیات خود را درسرزمینهای اشغالی گسترش میدادند. سازمان فتح با توجه به نزدیکی کرامه به مواضع صهیونیستها جهت ضربه زدن به آنها، آنجا را پایگاه خودقرارداده بود. شهر کرامه در 25 کیلومتری غرب امان (پایتخت اردن) ودر4 کیلومتری خط آتش بس قرارداشت و درنتیجه جنگ 6روزه جمعیت آوارگان ساکن کرامه از 25000 نفر به دو برابر افزایش یافته بود. سردمداران رژیم صهیونیستی کرامه راکه تبدیل به پایگاه مقاومت فلسطین شده بود خطری بزرگ برای موجودیت خود می دیدند ودرصدد نابودی آ ن درنطفه بودند.وبرای فلسطینی ها الکرامه سنگری بود که درآن شرایط دشواربرای آنهاجهت حفظ هویت ملی حکم مرگ وزندگی راداشت .در21 مارس1968رژیم صهیونیستی سرمست ازپیروزی سریع درجنگ شش روزه غافل گیرانه با نیروهای زمینی درپناه تانکها به شهر کرامه یورش برد.ساکنان آواره فلسطینی درکمپ ها همراه رزمندگان فلسطینی باخراب کردن پلهاوخطوط ارتباطی دشمن صهیونیستی بالشکریان مهاجم آنها رادرالکرامه بدام انداختندو طی یک جنگ تن به تن وخانه به خانه تعداد زیادی از صهیونیستها را کشته وده ها تانک اسرائیلی رامنهدم کردند.بطوریکه براساس گزارش خبرگزاریها تلفات ارتش اسرائیل درالکرامه بیشترازتلفات آن درجنگ شش روزه درجبهه اردن بود.این امربه روشنی بیانگراین واقعیت تاریخی است که درجنگ عامل انسانی تعیین کننده است.نبردالکرامه درعمل افسانه ی شکست ناپذیری ارتش تابه دندان مسلح صهیونیستی را نشان داد... وباعث بالا رفتن روحیه اعراب و گسترش هرچه بیشتر صفوف مبارزین شد. سپتامبر سیاه 1970 بعدازجنگ 6روزه برتعداد آواره گان فلسطینی در اردن و لبنان افزوده شد. سازمان آزاديبخش فلسطين و جبهه خلق برای آزادی فلسطین برخلاف كشورهاي عربي نه تنها دست از مبارزه برنداشتند بلكه با انجام عملیات گسترده پارتیزانی دشمن صهیونیستی رابه ستوه درآورده بودند. پیروزی فلسطینیان درنبرد الکرامه و گسترش مبارزه باعث حمایت گسترده مردم درکشورهای عربی ازجنبش فلسطین گردید و باپیوستن هزاران جوان عرب به سازمان الفتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین ازسال1969 اکثرعملیات پارتیزانی سازمانهای فلسطینی علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی ازاردن صورت می گرفت.بنابه نوشته خبرگزاری "سینخوا" از4 آپریل69تا3آپریل 1970 نیروهای مقامت فلسطین 2692 عملیات برعلیه دشمن انجام دادند.درطی این یک سال آنها24 هواپیماراسرنگون،58 تانک و1973وسیله نقلیه وشش پایگاه موشک انداز راازکارانداختند.بطوریکه موشه دایان قصاب خلق فلسطین خود اعتراف کرده است که نیروهای اسرائیل از زمان جنگ شش روزه استراحت نداشته اند. ناتوانی ارتش صهیونیستی درسرکوب ونابودی جنبش فلسطین درنبردالکرامه امپریالیسم امریکا وصهیونیستها راواداشت بابکارگیری به اصطلاح " دکترین نیکسون " عربها رابه جنگ عربها وادارندوبرای به زانودرآوردن ویاتسلیم جنبش فلسطین ازمرتجعین عرب استفاده کنند.مناسبترین مهره برای پیشبرداهداف آنان ملک حسین پادشاه سابق اردن بود.ابتدا تحت فشارآنها رژیم دست نشانده اردن در دهم آوریل 1969 باپذیرش قطعنامه 242 وشناسائی کشوراسرائیل خشم جهان عرب وفلسطینیان رابرانگیخت. بامخالفت شدید خلق فلسطین با عملکرد دولت اردن،اختلاف بین نیروهای فلسطینی و پادشاهی اردن به اوج خود رسید.ملک حسین برای تحکیم پایه های سلطنت خودازفرصت استفاده کرد ودر4سپتامبرمقررهبری سازمان ازادیبخش رامورد حمله قرار دادوسپس در روز 16 سپتامبر بافرمان ملک حسین یک کابینه نظامی در اردن برسرکارآمد. وعملا بین ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) واردن جنگ شروع شد. بلافاصله بعدازتشکیل دولت نظامی ارتش اردن باکمک مستشاران امریکائی با محاصره اردوگاههای فلسطینیان دست به حمله زد ، طي دو روزکشتارتوسط ارتش اردن ازنیروهای رزمنده وآواره گان فلسطینی بيش از پنجهزار نفرجانباختند و يازده هزار نفردیگرمجروح شدند.یاسرعرفات کشتارارتش اردن را نسل کشی نامید و ازجهان عرب برای توقف این کشتار جنایتکارانه کمک طلبید.سرانجام با دخالت جمال عبدالناصرفقید در26سپتامبراین کشتارخاتمه یافت. فلسطيني ها هرگز خیانت ملک حسین رابه آرمانهای خلق فلسطین فراموش نكرده اند. وسپتامبرآن سال ازطرف فلسطینیان "سپتامبرسیاه" نامیده شد. در آن روزها ميليونها فلسطيني آواره عزادار شدند ودر اردوگاههاي همه فلسطيني ها در كشورهاي عربي پرچم سياه افراشته شد.
7سپتامبر1972 دراین سال "گلداماير" نخستوزير 70 سالة رژيم صهيونيستي، درمراسم برگزاری ورزشکاران کشته شده در مونيخ(رزمندگان فلسطینی درالمپیک مونیخ ورزشکاران اسرائیلی رابه گروگان گرفتندودرازاء آزادی آنان خواهان آزادی زندانیان فلسطینی که درزندانهای صهیونیستها گرفتاربودند، شدند ولی باحمله کوماندوهای آلمانی به محل نگهداری گروگانها تعدادی از ورزشکاران ومبارزین فلسطینی کشته شدند)، قول داد كه "جنگ انتقامجويانهاي در همه جبههها آغاز خواهد شد"ودرضمن فرمان قتل 35 تن از رهبران شناخته شدة "ساف" و "الفتح" را صادر كرد.رژيم صهيونيستي دراولين واكنش خودنسبت به واقعه مونیخ، با 75 بمبافكن به پايگاههاي سازمانهای فلسطینی در سوريه و لبنان حمله کرد. در اين تهاجم بيش از 200 غيرنظامی در اردوگاههای آواره گان فلسطيني جان باختندو صدها نفر زخمي شدند. 16اکتبر1972عوامل "موساد" (سازمان اطلاعاتي و امنيتي "رژيم صهيونيستي") در این روز"عبدالوائل عادل زعيتر" نمايندة "ساف" در شهر "رم پایتخت ایتالیا" را در منزل مسكونياش ترور كردند. 8دسامبر1972"محمود همشهري" نمايندة "ساف" در شهر "پاريس" در اثر بمب گزاری در تلفن منزل اش،به سختی زخمي شد وبعداز يك ماه جان باخت. 24 ژانويه 1973 حسين البشير ابوالخير نمايندة "ساف" در "قبرس" دراثر انفجاربمبی که توسط مامورین موساد درمحل اقامتش درهتلي واقع در شهر نیکوزیا کارگذاشته شده بود جان سپرد. 21فوريه 1973در این روزهواپیما های جنگی رژیم اشغالگرصهيونيستي درصحرای سینا يك هواپيماي مسافربري خطوط هوايي ليبي را باشلیک راکت سرنگون کرد، دراین عمل جنایتکارانه ضدبشری بدون اینکه وجدان صهیونیستها وحامیان امپریالیستی آنان ازاین جنایت جنگی ناراحت شود بيش از صد مسافر و خدمه هواپيما جان خود رااز دست دادند. مارچ 1973در اواخر بهار سال 1973 آدمکشان حرفه ائی ارتش رژيم صهيونيستي دو اردوگاه آوارگان فلسطيني را در شمال لبنان بنامهای " نهر البارد" و "البدوي" مورد حمله قراردادند. ساکنان اردوگاهها با امکانات ابتدائی ولی باچنگ ودندان درمقابل این یورش دست به مقاومت زدنند. اما طي یک نبرد كوچه به كوچه حدود 70 فلسطيني جان باختند وتعدادی زخمي شدند. که اکثرجانباختگان زن و كودك وافرادعادی بودند. 6 آپريل1973 پرفسور "باسل الكبيسي" استاد دانشگاه آمريكايي بيروت ویکی ازاعضاء سازمان آزادیبخش فلسطین در پاريس به ضرب گلوله تروریستهای موساد کشته شد. ساف درخون
روز 9 آوريل سال 1973 (پس از سوءقصد به "گلداماير") واحدهايي از يگان ويژه اطلاعات و عمليات ارتش صهيونيستي موسوم به "سايرت ماتكال" به تحت فرماندهي "ايهود باراك" افسرسابق و وزیرجنگ فعلی، با قايق در سواحل بيروت پياده شدند. شب بعد، اين افراد به محل اقامت رهبران "ساف" در بيروت را كه قبلاً شناسايي شده بودیورش بردند و سه تن از رهبران "ساف" رابنامهای : ابویوسف (یوسف نجار) ازبنیانگذاران ساف وفرمانده عملیاتی الفتح، کمال عدوان مسوول تبليغات "ساف" و كمال ناصر شاعر فلسطيني و سخنگوي رسمي "ساف" دراین عملیات تروریستی جان می بازند و همسرابویوسف نیزهدف گلوله های ایهود باراک قرارمی گیرد وجان خودرا ازدست میدهد. كمال ناصر که يك مسيحی بودبسان مسیح توسط تروریستهای فاشیست ابتدا به صورت يك مصلوب میخکوب می شود سپس اورا تيرباران باران می کنندو وحشی گری زمانی به اوج خود میرسد که طبق دستور دهان سخنگوی رسمي "ساف" پر از سرب میشود. تصاويری منتشرشده از پيكر"كمال ناصر" باعث انزجارونفرت عمیق فلسطينيان و اعراب مسيحی ازجنایات صهیونیستها شد. 12 اپریل 1973موسي ابوزياد يكي از نمايندگان کاری و مؤثر "ساف" در قبرس، وسیله انفجار بمبي كه تروریستهای موساد کارگذاشته بودند در شهر آتن جان سپرد. تروریستهای رژیم صهیونیستی درگروههای همچنين ،یونی(ژوئن) سياه، خشم خدا، واحد انتقام و گروهان 101با ایجاد رعب و وحشت به ترور آشکار رهبران فلسطین دست زدند ودراین اقدام جنایتکارانه ازحمایت تمام وکمال کشورهای غربی برخورداربودند. رژيم صهيونيستي با همکاری سرویس های امنیتی غرب موفق شد با ارسال بستههاي حامل بمب به دفاتر و مراكز متعلق به فلسطينيان در اروپا افراد فعال فلسطيني را كه بعضی از آنان هيچ وابستگي تشكيلاتي به "ساف" يا "فتح" نداشتند ، ترورکنند.
جنگ اکتبر 1973 (چهارمین جنگ اعراب ورژیم اشغالگر) درشش اکتبر رژیم فاشیستی اسرائیل بعدازیک تدارک کافی برای تحکیم موقعیت خود درسرزمینهای اشغالی 67 دست به یک حمله درسه محورمصر،سوریه ولبنان زد .نیروهای فلسطینی درلبنان ونواره غزه به همراه ارتش مصر،سوریه ولبنان بادلاوری بی مانندی درمقابل این یورش صهیونیستها مقاومت کردند. وارتش مصربایک حمله سریع زمینی درحمایت نیروی هوائی ازکانال سوئزگذشت و با شکستن خط دفاعی بارلیو ( خط دفاعی که رژیم صهیونیستی در صحرای سینا ایجاد کردبود وآنرا تسخیرناپذیرمی پنداشت ) صحرای سینا را آزاد کردو تا مناطق اشغالی که درتصرف صهیونیستها بودپیشروی کردو همزمان نیروی هوائی سوریه علیه صهیونیستهاواردجنگ شد در همان روزهای اول دهها هواپیمای اسرائیل نابود شد و هزاران اسرائیلی کشته یا اسیر شدند ویک باردیگر درعمل افسانه شکست ناپذیری آن باطل می گردد. باعقب رانده شدن نیروهای اشغالگر توسط ارتشهای اعراب ورزمنده گان فلسطین می رفت که بساط صهیونیستها درمنطقه برچیده شود، لذاامپریالیستها برای نجات دولت مذهبی یهود به تکاپوافتادنداز یکسو با حمایت سریع نظامی امپریالیستهای امریکائی واروپائی وضعیت جنگ تغییر کرد ارتش رژیم اسرائیل با کمک بیدریغ جهان امپریالیستی باپیاده کردن نیرو در غرب کانال سوئزتوانست منطقه ئی رادرداخل مصر به اشغال خود در آورد وباتهدید به تصرف قاهره مصر راوادار به سازش وعقب نشینی ازمناطق اشغالی فلسطین نماید.ازطرف دیگربابکارگیری دیپلوماسی در شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد برقراری سریع آتش بس را خواستارشدند. سرانجام درنتیجه فشار امپریالیستها درشورای امنیت آتش بس برقرارشد.و انورسادات درمقابل پس گرفتن صحرای سیناباشناسائی وعقدقراردادصلح بارژیم صهیونیستی به ارمان خلق های منطقه بویژه فلسطینی ها مبنی برآزادی ورهائی ازیوغ بندگی امپریالیستها وصهیونیستهاخیانت کرد.انورسادات وحسنی مبارک جانشین او با پیشبردن خط سازش با اشغالگران صهیونیستی ضربات جبران ناپذیری براتحاد ومنافع ملی اعراب زدند که جبران آن تنها بااستقرار رژیم دمکراتیک ومستقل درمصر که حافظ منافع زحمتکشان وکارگران مصرباشد،قابل ترمیم است.
شناسائی ساف در1974 پس ازسالها تجاوزبه حق موجودیت سرزمین فلسطین سرانجام در برابرایستادگی ومبارزه خستگی ناپذیرخلق فلسطین وخواست افکارعمومی جهانی سازمان ملل متحد علیرغم ضدیت امپریالیسم امریکا ومخا لفت دیوانه وار رژیم اشغالگر اسرائیل در سال 1974 (1394 هـ ق) سازمان آزادیبخش فلسطین (P.L.O )را بعنوان نماینده خلق فلسطین به رسمیت شناخت و یاسر عرفات در حالی که شاخهای از زیتون دردست داشت (شاخه زیتون سمبل صلح می باشد ) در جلسه سازمان ملل حضور یافت و مورد استقبال شدید نمایندگان کشورهای جهان سوم وکشورهای مترقی وانقلابی قرار گرفت. نطق تاریخی یاسرعرفات ( ابوعمار، ابوجهاد) در سازمان ملل متحد نقطه عطفی درمسیر پرپیچ وخم مبارزات خلق فلسطین و سندغیر قابل انکار ی درحقانیت حاکمیت آنان برسرزمین فلسطین می باشد.بدون شک 13 نوامبر 1974 روزی تاريخی برای مردم آزادیخواه جهان وخلقهای آسیا،افریقا وامریکای لاتین بودزیرادر اين روز ياسر عرفات مسئول سازمان آزاديبخش فلسطين در جايگاه رهبر يك كشور کاملا استثنائی که به مدت سه دهه تحت فشارهای فاشیستی یک دولت بنیادگرای مذهب یهود حدود 80 درصد خاکش دراشغال بود ، میلیونها تن ازملتش آواره ، هزاران نفر دریورشهای صهیونیستی که به منظورنسل کشی صورت گرفته بود جانباخته بودندوصدها نفر درزندانهای رژیم اشغالگر به سرمی بردند درعمل به رسمیت شناخته شده و پشت ميز خطابه سازمان ملل متحد قرار گرفت و از سرزمين به غارت رفته وزیرچکمه های نژادپرستان صهیونیست لگدمال شده یک ملت تاریخی سخن گفت. او در اين نطق تاريخي كه به طور همزمان از چندين شبكه تلويزيوني جهان پخش ميشد، جملهاي گفت كه هرگز نباید از حافظه مردم آزاده جهان ونیروهای انقلابی پاک شود. او درسخنانی که ازدل عصیان ومبارزه رهائی بخش ملتی رنج کشیده وستمدیده ولی مصمم به امررهائی خود برمی خاست گفت:" امروز در حالي به اين مكان آمدهام كه در يك دست شاخه زيتون و در دست ديگرم سلاح مبارزه براي آزادي را حمل ميكنم... نگذاريد شاخه زيتون از دستان من فرو افتد. تكرار ميكنم، نگذاريد شاخه شاخه زیتون ازدستان من فروافتد"
مه1975 جنایت درتل زعتر فالانژیستهای حزب کتائب درماه مه 1975 در" عین الرمانه" اتوبوس مردم عادی فلسطینی را به گلوله بستن و دهها انسان آواره وبی گناه دراین عمل ضدبشری جانباختند ودهها نفردیگرزخمی شدند. متعاقب این فاجعه زدوخورد بین نیروهای فلسطینی و فالانژیستها و مزدوران لبنان که از جانب فاشیسهای اسرائیلی مسلح و حمایت میشدند، به مناطق دیگرگسترش یافت. بامحاصره وتوپ باران تل زعتر حماسه مقامت شکل گرفت وخلق فلسطین علیرغم ازدست دادن صدها انسان جانباخته و زخمی شدندتعدادی بیشمار ازانسانهای بی پناه نه تنها پرچم مبارزه رابرزمین نه گذاشت بلکه صدای رسا وخاموش نشدنی " انا صامد- انا صامد"( من ایستادهام، من مقامت میکنم، من پایداری مکنم و....) رساتر درلبنان، فلسطین اشغالی وسراسرجهان طنین انداخت.کشتارتل زعتر نه تنها ساختارسیاسی واجتماعی لبنان راتغیرداد بلکه درعمل نشان داد فلسطینیان نمی توانند بادل بستن به کمکهای رژیمهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم به خواستهای خود برسند. جنایت جنگی درصبرا و شتیلا در6 یونی(جون، ژوئن) 1982 رژیم اشغالگرصهیونیستی از طریق زمین، دریا و هوا به لبنان یورش برد. صهیونیستهاهدف این حمله ی همه جانبه را نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) اعلام کردند وجهت فریب افکارجهانی بیان کردند این عملیات فقط علیه فلسطینیها خواهد بود وحداکثر هفتاد و دو ساعت ادامه خواهد داشت و بعد ازدست یابی به اهداف خود از لبنان خارج خواهند شد.. اما گرگتازی صهیونیستها درلبنان نزدیک به سه ماه طول کشید ودرمدت علاوه براردوگاههای فلسطینی مواضع سوریه دردره بقا وشهربیروت به شدت بمباران شد. درپروسه یورش وحشیانه ی فاشیستهای اسرائیلی به اردوگاههای فلسطینی، مواضع سوریه وکشورلبنان صهیونیستها ازکمکهای بی دریغ جهان امپریالیستی برخوردار بودند درحالی که کشورهای عربی تحت بهانه ی کمک به عراق که دراین زمان درجنگ با ایران بودازکمک به سوریه ، لبنان ونیروهای مقاومت فلسطین خوداری می کردند. صهیونیستها در جریان تجاوز خود با محاصره اردوگاههای فلسطینی خواهان خلع سلاح نیروهای فلسطینی واخراج سازمان آزادیبخش ( ساف ) ازلبنان شدند. دراثربمباران مداوم محل تجمع نیروهای ساف درغرب بیروت واردوگاههای فلسطینی با وردمتجاوزین اسرائیلی به داخل اردوگاهی فلسطینی آدمکشان صهیونیستی با به راه انداختن حمام خون دست به قتل عام هزاران انسان ساکن در اردوگاههای صبراو شتیلا زدند. قتل عام خلق فلسطین درلبنان پیامدهای سنگینی دربر داشت این تهاجم نه تنها باعث تضعیف نیروی رزمی ساف شد بلکه تعدادی ازرهبران عرب وساف مرعوب قدرت نظامی رژیم اشغالگرصهیونیستی وحامیان امپریالیستی اوشدند وراه سازش راپیش گرفتند. باتغییرسیاست یاسرعرفات درمقام رهبری سازمان الفتح که بزرگترین نیرو دردرون ساف بود ضربه شدیدی به جنبش فلسطین خورد که پیامد آن انشعابات متعددی در الفتح وخروج جبهه خلق برای آزادی فلسطین ازساف بود. سرانجام تحت فشارامپریالیستها ونیروهای ارتجاعی سازمان آزادیبخش فلسطین مجبورشد لبنان را ترک کند. نیروهای فلسطینی با5 کشتی یونانی باپرچم سازمان ملل متحد زیر نظریک یک نیروی نظامی چند ملیتی مرکب ازامریکائی، فرانسوی وایتالیائی مجبوربه ترک لبنان شدند وبه تدریج درکشورهای لیبی، الجزایروتونس مستقرگردیدند. باتوجه به اینکه بهانه حمله صهیونیستها به لبنان حضور نيروهای رزمنده ومقرفرماندهی ساف دراین کشور بود ولی باوجود خروج فلسطينی ها از لبنان كشتار پناهندگان اردوگاهها پایان نیافت باعقب نشینی نیروهای چندملیتی ازلبنان درعرض سه روز وبرطرف شدن موانع سربازان رژیم صهیونیستی با همراهی فالانژهای لبنانی به فرماندهی ژنرال ایتان جلاد بیروت رااشغال کردند و با یک یورش ناگهانی وبرق آسا به اردوگاههاي پناهندگان، در غرب لبنان بيش از 25 هزار نفر غيرنظامی را که اکثریت آنان زن و کودک بودند كشتند درباره این جنایت ضدبشری ميكائيل جانسن در كتاب «جنگ بيروت» نوشته است: "از تاريخ 16 تا 18 سپتامبر 1981 به مدت «چهل ساعت كشتار ادامه داشت. . . .» درباره اتفاقات وحشتناك و دلهرهآور آن، خيلي نوشته شده است و لازم نيست كه در اينجا بازگو شود. عكسها خود گويا هستند. چيزي كه نبايد فراموش شود، اين است كه محكومين ]بيگناه[، مردان، زنان، كودكان از هر سني، از خيلي پير تا خيلي جوان و حتي كودكاني كه در آغوش ]مادران خود[ بودند، آنها همه به طرق مختلف كشته شدند. خوشبختترين آنها كساني بودند كه تيرباران شده بودند، انفرادي يا دستهجمعي. عدهاي نيز خفه شده بودند و يا گلوي آنان با چاقو بريده شده بود." آمريكا برای لوثكردن خون بيگناهاني كه به دست دژخيمان صهيونيست كشته ميشدند، حملات اسرائيليان را براي نابودسازي «آشيانههاي تروريستي» ساف لازم ميدانستند و آن را «قلع و قمع حيوانات دوپا» ميناميدند. توني كليفتون نوشته است: «اسرائيليان از كشتار پناهندگان اردوگاهها براي ايجاد رعب و وحشت استفاده ميكردند. اسراي فلسطيني را كه در بين آنان، كودكان بسيار بودند، با «چشم بسته و دستهاي به زنجير كشيده»، روزهاي متمادي در كنار جاده عبور و مرور، كنار تانكها و آتشبارها نگه ميداشتند. آنها با ريختن بمبهاي آتشزا در بيروت و پناهگاه آوارگان، آتشي برپا كردند كه جهنم را پيش روي مجسم ميساخت. سربازان و نيروي هوانيروز اسرائيل با بمبارانهاي بيهدف، ترس و وحشتي در دل مردم بيگناه ايجاد كرده بودند كه «نظير آن از جنگ بينالملل دوم تا به آن روز بيسابقه بود. » شدت حملات بحدي بود كه، در بين ناظرين اين توهم به وجود آمده بود كه اسرائيل براي درهم كوبيدن بيروت و كشتن فلسطينيان به «ساديسم» مبتلا شده است. «بمبها و گلولههاي توپ از هر سو روي بيروت فرو ميريخت و مرگ و نابودي و ويراني به ارمغان ميآورد. » در واقع، «اتحاد نامقدس رژيم اسرائيل با آمريكا، از آن زمان به بعد، زمينههاي استفاده مستمر از تمام طرق و وسايل ممكن براي تشديد عمليات تروريستي و براندازي سياسي در لبنان را كه تمام دقايق و جزئيات آن در دهه 1950 عيين شده بود، فراهم ساخت.» ......... در غرب بيروت، از خون بيگناهان جوي خون به راه افتاد. ساختمانها ويران شد. بيمارستانها در هم كوبيده شد و اجساد بيگناهان كه در همه جا به چشم ميخورد، همه از درندهخويي جنايتكاران تلآويو، داستانها داشت. در گزارش كميسيون تحقيق اعمال اسرائيليان آمده است كه: «به طور مستمر و مداوم بيمارستانها، مهد كودكها، مدارس و مناطق مسكوني، توسط هواپيماهاي اسرائيل بمباران شدند. روستاهاي تير، نياتيه، صيدا و تعداد زياد ديگري با خاك يكسان شدند. بسياري از اردوگاههاي فلسطينيانِ پناهنده محو شده و قريب ششصد هزار لبناني بيآب و برق، گرسنه و بيخانمان رها شده بودند. حتي سربازان اسرائيلي از كار مؤسسات خيريه در جهت رساندن دارو و آذوقه به آسيبديدگان، جلوگيري ميكردند.» بسياري از مقتولين «ناقصالعضو» شده بودند؛ معلوم نيست كه قبلا و يا بعد از كشتار اين طور شده بود. بر روي بدن بسياري از كشتهشدگان «علامت صليب» كه نشانه فالانژها است، با چاقو حك شده بود. «پزشك، پرستار و بيمار همه با هم كشته شده بودند. بعضي زير چرخهاي بولدوزر مانده و خرد شده بودند و تعدادي هم همراه با اجساد زنده در گورهاي دستهجمعي به زير خاك رفته، زنده به گور شده بودند... » چنانكه گفتيم در حمله به بيروت، تنها اردوگاههاي «صبرا و شتيلا» نبود كه مورد حمله اسرائيل و فالانژها قرار گرفته بودند. تل زعتر، برجالبراجنه، كاتين، اورادور و گئورتيكا نيز از هجوم آنان، جان سالم به در نبرده بودند. در اردوگاه رشيديه حدود «هشتصد نفر زن و كودك و پير كشته شدند. » سربازان اسرائيل تحت رهبري ژنرال «ايتان» همراه با فالانژها ـ همدستان خطرناك خود ـ دستور داشتند كه هيچ يك از پناهندگان را نگذارند زنده از اردوگاهها خارج شوند. روزنامه تايم لندن در تاريخ سپتامبر 1982 نوشت كه: «هيچ تروريست]؟![ زنده خارج نشد؛ زيرا آنان گفتند كه هيچ زنداني نگرفتهاند. » در جريان حمله به لبنان، حدود «هفتاد هزار فلسطيني و لبناني كشته و يا مجروح شدند و دقيقآ همه چيز طبق دستور مناخيمبگين كه گفته بود: «در موقع كشتن دشمن نبايد دلسوزي كنيد! روي خرابههاي شهر و روستاي آنان، مدنيت]؟!![ را بنا خواهيم كرد. تا محو و نابودي ]كامل [ فرهنگ عرب، نسبت به آنان كوچكترين احساسي نشان نخواهم داد. تاكنون بايد درك كرده باشيم كه در اين ديار، براي دو نفر جا نيست. تنها راهحل، پاك سازي فلسطين از اعراب است. . . حتي يك عرب يا يك قبيله عرب هم نبايد باقي بماند.» تمام استراتژي صهيونيستها از آغاز نيز بر پايه همان طرز تلقي «مناخيم بگين» و «بنگورين» بوده است. به اعتقاد نوم چامسكي در كتاب مثلث سرنوشت، «آمريكا، اسرائيل و فلسطينيان»، و حتي در سال 1975 درست دو روز قبل از حمله اسرائيل به اردوگاههاي فلسطيني، قطعنامهاي را كه اعراب پيشنهاد كرده بودند تا «راه را براي مشاركت ساف در گفتگوهاي مربوط به خاورميانه هموار نمايند» ـ طرحي كه بر اساس آن «راهحل مسالمتآميز ايجاد دو كشور» نشان داده شده بود ـ دولت آمريكا وتو كرد. هميشه اين فكر بوده است كه: «ايجاد يك كشور فلسطيني در كنار اسرائيل به منزله خنجري در قلب اسرائيل است. » باز هم نتيجه اين شد كه اسرائيل به پشتگرمي حامي خود آمريكا، به عمليات خونين «پيشگيرانه» دست زد؛ عملياتي كه در واقع «نوعي انتقامگيري» از شوراي امنيت و دهنكجي به اعضاي آن بود... اين بيتفاوتيهاي حاميان ياغيان، دست آنان را در كشتار بيگناهان كاملا باز گذاشته بود. نتيجه آنكه 150000 لبناني از وحشت اين جنگهاي ديوانهوار كه بدون اطلاع قبلي انجام ميشد، خانه و زندگي خود را ترك كردند و به آوارگان فلسطيني پيوستند. مرون مدزيني در مقالهاي كه در تاريخ نوامبر 1983 به چاپ رساند، صراحتآ اذعان كرد كه از جمله اهداف صهيونيستها پس از تشكيل كشور اسرائيل «. . . گسترش خاك اسرائيل بود. براي تحقق اين امر، مبارزه مسلحانه، و بيرونراندن دشمن منهزم از سرزمين مادريمان پيشنهاد شد. » حمله به لبنان براي دسترسي به آب رودخانه ليتاني، بخشي از برنامه توسعه سرزمين اسرائيل بود. چنان كه موشه دايان آشكارا گفته بود: «هدف ايجاد امپراتوري اسرائيل ميباشد و اسرائيل مصمم است جنگ را تا زماني كه ميهنش كه از نيل تا فرات گسترده است، آزاد شود، ادامه دهد. » ايوانف معتقد بود كه موشهدايان با استفاده از لحن نازيها در جنگ دوم با غرور و تكبر خاص خود شعارهاي حزب نازي را تكرار ميكرد و ميگفت: «آري! توپ مقدم بر كره، اسرائيل بزرگ، فضاي حياتي! چه لغات آشنايي، چه مشابهت دقيقي!» در نسلكشي فلسطينيان توسط اسرائيليان در لبنان، تعداد 2500 نفر از پناهندگان اردوگاه «تلزعتر» 2000 نفر در اردوگاه شتيلا، و همه آوارگان اردوگاه «صبرا، و تمام بيماران معلول و رواني بيمارستانهاي فلسطينيان، همگي كشته شده. مناخم بگين، كه با همفكري آريل شارون طرح كشتار آوارگان ساكن در اردوگاه «صبرا و شتيلا» را تهيه كرده بودند، وقيحانه گفت: «خبر قتل را از بخش خبري بيبيسي شنيدهام. » اسحق شامير نيز «آن را شايعاتي دروغين خواند. » در همان وقت يكي از استادان دانشگاه عبري نوشت: «كشتار به دست ما صورت گرفت. فالانژها اجير ما هستند؛ عينآ به گونهاي كه اوكرائينيها و كرواسيها و اسلواكها اجير هيتلر بودند و او آنها را به عنوان سرباز به خدمت گرفته بود تا برايش كار كنند. به همين ترتيب هم ما قاتلان را در لبنان سازمان داديم تا فلسطينيها را بكشند. » توني كليفتون، روزنامهنگار و خبرنگار جنگي انگليسي، در آن روزهاي پرآشوب در بيروت بود. او در يادداشتهايش همهجا از اسرائيليها به عنوان «وحشي» ياد ميكند. نامبرده پس از بازديد از بيمارستان رواني درهم كوبيده شده اردوگاه صبرا نوشت: «آيا به اين رفتار جز صفت توحش چيز ديگري ميتوان اطلاق كرد؟» استراتژي اسرائيليها در بخش غربي بيروت كه اكثريت جمعيت آن را مسلمانان تشكيل ميدادند، چنين بود كه شهر را محاصره ميكردند، آب و برق و مواد غذايي و دارويي را بروي آنان ميبستند و از حمل مایحتاج عمومی آنها جلوگيري ميكردند، سپس شهر را بمباران مينمودند. بديهي است كه در ميان جمعيت آن بخش، تنها فلسطينيها نبودند؛ بلكه اهالي لبناني نيز فراوان ديده ميشدند. همه اين اقدامات براي آن بود كه آوارگان و اعضاي سازمان آزاديبخش فلسطين را از لبنان برانند. در جمع سران كشورهاي غربي، تنها صدراعظم پيشين اتريش «كورت والدهايم» صراحتآ از رفتار غيرانساني صهيونيستها در لبنان انتقاد كرد و اعلام داشت: «تنها يك رژيم فاشيستي ميتواند با اهالي سرزمينهاي اشغالي، مانند اسرائيل رفتار كند. » همين نكته باعث شد تا آژانس يهود و جنبش زيرزميني يهوديان در آمريكا دست به كار شوند و از لا به لاي صفحات تاريخ جنگ دوم جهاني، اين نكته را ـ راست يا دروغ، توسط توطئهگران اسرائيل تهیه شد ـ كه: كورت والدهايم جانشين برونوكرايسكي در سوزانيدن يهوديان در كورههاي آدمسوزي نازيها دست داشته است." انتفاضه ورشد مبارزات خلق فلسطین کنفرانس سران عرب بدون اتخاذ تصمیمی در رابطه با مسئله فلسطین دراپریل 1987 بکارخود پایان داد. فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی از این خوش رقصی سران عرب درکنفرانس عمان درمقابل رژیم اشغالگر به خشم آمده بودند باقطع امید از آنان دست به قیامی زدند که به انتفاضه معرف شد. دراین مرحله ازمبارزات خلق فلسطین جوانان باسنگ به جنگ رژیمی تابدندان مسلح رفتند. انتفاضه قیامی مردمی بود که جان برکف تصمیم به دفاع ازموجودیت خود گرفته بود ادامه ورشد این مبارزه نه تنها باردیگر مسئله فلسطین را درسطح جهانی مطرح کرد بلکه بااحساس خطر ازهم پاشیدگی رژیم اشغالگرازدرون برای اولین برخی ازسران دولت فاشیستی اسرائیل وجهان امپریالیستی درعمل براین امر واقف شدند که خلق فلسطین تسلیم ناپذیراست و چاره ائی جزء قبول به رسمیت شناختن حق موجودیت وتشکیل دولت مستقل این خلق را ندارند. اوضاع جهانی و رشد مبارزات مردم فلسطین رشدمبارزات خلق فلسطین هم زمان شد ازیکسوبافروپاشی شوروی و بلوک شرق ، وازطرف دیگراغاز روندایجادنظم نوین جهانی براساس دکترین مونروتوسط امپریالیسم امریکا. نئوکانهای حاکم برکاخ سفید با استفاده ازفرصت بدست آمده جهت برقراری امپراطوری خودابایورش به بالکان ونفوذسیاسی واقتصادی دراقمارسابق شوروی چارچوب امپراطوری خوراپیاده میکرد جهت تکمیل نقشه خود با هدف به کنترل درآوردن کامل اروپا وزیرفشارقراردادن چین،هندوستان واخته کردن روسیه ، قبضه کردن منابع نفت وگاز خاورمیانه ومنطقه قفقازرا دردستورکار خود قراردادوبه منظور دستیابی به این اهداف حل مسئله فلسطین وخاتمه دادن به بحران موجودبین اعراب واسرائیل دراولویت برنامه ی دارودسته بوش وچینی قرارگرفت.درچنین شرایطی بودکه جناح سازشکارساف باوجه المعامله قراردادن قیام خلق فلسطین(انتفاضه) باشناسائی اسرائیل وقبول قطعنامه های242و338 خواهان بازگشت رژیم اشغالگربه مرزهای1967 شد.درمقابل صهیونیستها نیزP.L.O را به رسمیت شناختند وطی مذکرات صلح بین یاسرعرفات واسحاق رابین براساس یک معاهده 17ماده ائی منطقه خودگردان فلسطینی درکرانه باختری ونوارغزه به وجود آمد. برگزاری انتخابات وقدرت گیری حماسروزپنج شنبه 11 نوامبر2004 درگذشت یاسرعرفات درپاریس رسما اعلام شد. بادرگذشت یاسرعرفات که طبق دستورمقامات بلند پایه ی سردمداران رژیم اشغالگرمسموم شده بود محمود عباس به جانشینی اوبانظرموافق دارودسته بوش وبلرانتخاب شد ومتعاقب آن تحت فشار امپریالیستها روند سازش شتاب بیشتری به خودگرفت. صهیونیستها ودارودسته نئوکانها به منظوربیرون راندن عناصر انقلابی ازدستگاه حکومتی منطقه خودگردان فلسطینی باامیدپیروزی جناح سازشکارمحمودعباس(ابومازن)انتخابات عمومی مجلس فلسطین رازیرنظرناظران بین المللی درکرانه باختری و نوارغزه سازمان دادند.دراین انتخابات حماس که بيست سال پيش ، دولت بنیادگرای يهود برای مقابله با سازمان آزادی بخش فلسطين (P.L.O) از ایجاد وشکل گیری آن بمثابه یک تشکل ارتجاعی بابرنامه قرون وسطی که هیچ جائی درافکارمترقی وانقلابی جهان نداشت سرازپانمی شناخت وهرچه درتوانش بود بطورمستقیم وغیرمستقیم به رشد حماس درمقابل ساف کمک کرد، پیروزشد.پس ازخاتمه انتخابات ناظران بین المللی درستی انتخابات رابراساس معیارهای شناخته شده تائید کردند. و مقامات رسمي كميته حقوق فلسطينها در سازمان ملل در بيانيهاي كه روز چهارشنبه در نيويورك منتشر كردند، گفتند كه مردم فلسطين با استفاده از حقوق قانوني خود اين انتخابات را "بصورت آزاد، بيطرف و صلحآميز" برگزار كردهاند. سخنگوی این كميته افزود : "از اين فرصت كه با انتخابات دمكراتيك بدست آمده بايد براي زنده كردن مذاكرات صلح بر اساس قوانين بينالملل و قطعنامههاي سازمان ملل استفاده شود" رای به حماس درحقیقت رای علیه سازش محمودعباس و رای به مقاومت دربرابرتجاوزو اشغالگری رژیم صهیونیستی بود. در واقعیت براساس تحلیل های اجتماعی ودرنبودیک الترناتیو رادیکال وانقلابی رای مردم فلسطین به حماس نه به دلیل تائید مواضع عقب افتاده آن بلکه به دلیل پا درعمل بودن آن و درمخالفت باسیاستهای سازشکارانه وتسلیم طلبانه ی رهبری الفتح ودر راس آن محمودعباس بود اماافراد الفتح به جای درس آموزی ازاین رویداد قدرت یابی حماس رابرعلیه منافع گروهی خود می دیدندوبا آن به مخالفت برخاستند افراد مسلح عضو فتح و پليس فلسطين كه از پيروزي حماس در انتخابات خشمگين بودند به ساختمانهاي پارلمان فلسطين در نوار غزه و كرانهي باختري حمله بردند وباتصر | |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر