کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

[farsibooks] donot send any things about pahleviha

ãѐ ÈÑ ÎÇäÏÇä åáæی ÎæÇåÔ ãی ˜äã ÏیÑ ãØÇáÈی ˜å ÏÑ ÊÇ ÆیÏ ÎÇäÏÇä ääیä
åáæی åÇÓÊ ÈÑÇی ãä äÝÑÓÊیÏ æ

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Get in Shape

on Yahoo! Groups

Find a buddy

and lose weight.

Y! Messenger

Group get-together

Host a free online

conference on IM.

John McEnroe

on Yahoo! Groups

Join him for the

10 Day Challenge.

.

__,_._,___

[farsibooks] پهلوی يا ستون هستی ايران و ايرانی؟

پهلوی يا ستون هستی ايران و ايرانی؟

 

 

هر چه بوده آن خطا و انحراف دهشتناک تاريخی در ميهن ما رخد داده است و ما ديگر قادر به تغيير آن گذشته نيستيم. ليکن بايد خوب دقت کرد که پهلوی امروز برای ما اسم شب است. رمزی برای گذر از اين ظلمات و تباهی و رسيدن به نور و روشنايی. برای همين هم هست که دشمنان ايران هنوز هم به پهلوی ها فحاشی می کنند. هدف از اينکار، حذف دوران پرشکوه پهلوی از تاريخ ايران و پيوند عهد نکبت بار قاجار به عصر نکبت بار تر جمهوری اسلامی است. در نهايت هم راضی ساختن مردم ما به نظامی کمی باز تر از اين دو نظام پسمانده و بی ادعا و توسری خور...1



در بيست و هشتمين سالگرد از دست رفتن پادشاه بزرگ خودمان هستيم. همچنين در سالگشت فقدان پدر بزرگوار او و همه ما ايرانيان ناسيوناليست. از آنجا که نگارنده به سهم خود تا کنون در چند نوشته از خدمات آن دو پادشاه ايرانساز تقدير کرده ام، مراد دارم اين بار به اين بهانه، اهميٌت آن پدر گران ارج و دلسوز ايرانيان و سلسله ی پهلوی برای تاريخ ايران را از زاويه ی متفاوتی به زير ذره بين برم. 1

ضمن اينکه اين مايه خرسندی را هم فراچشم دارم که ما هر چه جلو تر می رويم، آن غبار های کينه از کيستی پادشاهان پهلوی پاک تر می شود و روز به روز و سال به سال نام و خدمات بی نظير آن دو پادشاه درخشندگی بيشتری می يابد. از اينروی کسان بيشتری از ايرانيان هم از خدمات آن دوپادشاه تقدير می کنند. پس حق است که من بجای نوشتن مطلبی کليشه ای و تکراری، به سهم خود به ابعادی از کيستی و اهميت تاريخی پهلوی ها اشاره کنم که شايد در نوشته ی ديگر هم ميهنان بزرگوارم نيامده باشد. 1

باری، اسباب بسی شادمانی است که نرم هايی در حال شکستن است. نرم هايی ضداخلاقی و ضدملی و ويرانگر که اين جمهوری اسلامی، اين فلاکت و بی آبرويی، اين ناموس فروشی، اين بند و تازيانه و اين شکنجه ها و اعدام ها و آوارگی ها و سيه روزی ها، همه و همه از دستاورد های شوم آن نرم ها است. 1

دير شده است آری، خيلی هم دير شده. چون اين نرم های اهريمنی ديگر کار خود را کرده و خانمان ما را برباده داده. اما برای بازگشت از گمراهی هيچ زمان دير نيست. نرم های خانمانسوزی که من از آن سخن می گويم بايد خيلی پيش از اينها شکسته می شد. اما افسوس که بيشترين ما ايرانيان تا سلامت کبد خود را از دست ندهيم، نمی پذيريم که خوردن نمک زيادی کبد را از کار انداخته و آدمی را در دام يک بيماری کشنده گرفتار می سازد. و در مورد آن نرمها هم، شوربختانه بسان هميشه، ما اينک زمانی به ويرانگری و کشنده بودن آنها پی برده ايم که ميکربی کشنده تر از ميکرب طاعون و ايدز و سل، ديگر جان و روان و سلامت ميهن و فرهنگ و هست و نيست ما را در دام يک ناخوشی جگرسوز و نابود کننده گرفتار کرده است. 1

من خوب می دانم که پذيرش آنچه خواهم آورد هنوز هم برای کسانی از نسل من که خود را روشنفکر می پندارند بسيار دشوار است. پذيرفتن اين راستی ها و به دوش کشيدن بار مسئوليت سنگين لغزيدن در دام آن خطای ضد ميهنی. ندانستن ـ و يا دانستن اما نپذيرفتن ـ اين حقيقت تاريخی و عينی و ملموس که در فرهنگ ژرف و پر رمز و راز ايرانی، رشته های الفتی ژرف و تاريخی آنچنان شيرازه ی گليم بخت ملت و پادشاه را در هم تنيده و به هم پيوند زده که بی سرانجامی و پريشانحالی هر يک، سرنوشت سياه آن ديگری را هم رقم می زند. يعنی اين رابطه در ملک ما و فرهنگ دير پای آن، آنچنان تنگ و درهم پيچيده است که اگر آتش در سرای پادشاه افتد، دودمان ملت نيز با آن می سوزد و خاکستر می شود.. 1

ولو که آن پادشاه حتا عنصری بزدل و کم مقدار چون محمد خوارزمشاه باشد که در تاريخ می بينيم که حتا پس از سقوط امپراتوری پهناور آن مرد سفله نيز، ميهن بزرگ ما شامل ايران کنونی و بخش بزرگی از آسيای ميانه و ماوراءالنهر (روم شرقی در بر گيرنده ی ترکيه کنونی) و افغانستان ... اسير آنچنان بلا و آتش جگرسوزی شد که بگفته ی پطروشفسکی، تنها در شهر نيشابور بيش از يک ميليون و سيصد هزار ايرانی به دست مهاجمان خونخوار گربه چشم گردن زده شدند. 1

در اثر سوزانده شدن سيلو های غله هم، در شهر های بزرگ و آبادی چون سمرقند و بخارا و گرگنج و بلخ و سمنگان و مرو و نيشابور و باميان وهرات و غزنی ...، آدميان از شدت گرسنگی به خوردن گوشت سگ و گربه روی آورند. سپس در زمانی بسيار اندک هم، در سراسر ايرانزمين ديگر حتا سگ و گربه ای هم برای خوردن و زنده ماندن باقی نماند. چه که لشگريان تاتار و مغول حتا بيشتر آن جانداران را نيز چون آدميان از دم تيغ گذرانده بودند. 1

با رخداد های پس از سقوط پادشاه اسلام پناه و زنباره و دريوزه ای چون سلطانحسين صفوی تا برآمدن نادر افشاری هم آشنا هستيم که چه فتنه ای سراسر ملک جم را فرا گرفت. حال چه رسد به سقوط سلسله ای چون پهلوی و پادشاهی چون انوشه روان محمد رضا شاه پهلوی که بيگمان خود و پدر بزرگوارش بزرگترين و ايران دوست ترين و خدمتگزار ترين پادشاهان پس از استيلای عرب بر ايران و غروب آفتاب تمدن و فرهنگ و شوکت ايران در روزگار ساسانيان بودند. 1

نوشتم که پذيرش اين راستی هنوز هم برای کسانی سخت است. چون اين دروغ کثيف و ضد ايرانی «جدايی حساب پادشاه از ملت» ـ و حتا ضد مردم بودن پادشاهان پهلوی ـ آن اندازه بوسيله دشمنان ما و بويژه عوامل خودفروخته ی حزب توده در جامعه ما تکرار و تکرار گشته، که شکل نرم و حقيقتی مسلم به خود گرفته است، از اينروی پر پيدا است که کسانی از ايرانيان هنوز هم تحت تأثير آن دروغهای به راستی تبديل گشته باشند و از پذيرش اين فريب خوردگی خود تن زنند. به ويژه با اين ويژه گی خود شيفتگی و توهم « همه چيز دانی» که در روشنفکر ايرانی وجود دارد. 1

من که خود پرورش يافته ی دروان پهلوی دوم هستم، شاهد بوده ام که چگونه در ميان ما دشمنی با پادشاه را به اولين نشان آگاهی مبدل ساخته بودند، ضمن آنکه اساسآ جوهر روشنفکری آن دوران همين شاه ستيزی بود. جز آن، روشنفکر وطنی، نه هويّتی داشت و دارد، نه مشروعيتی و نه اصلآ حتا سخنی برای گفتن. 1

اينکه کسانی در دوران آن نظام روشنفکر بحساب می آمدند ـ بسيار نامور بودند و مورد احترام مردم ـ اما پس از سقوط آن رژيم بکلی از ياد ها رفتند، ناشی از همين امر است. چه که، نه ديگر آن عامل دروغين مشروعيّت « دشمنی کردن با پادشاه» وجود داشت و نه اصلآ ديگر حرفی برای گفتن. ضمن اينکه تنها دستاورد ايشان، يعنی استقرار رژيم جمهوری اسلامی هم حال بسان کهنه ی کثيف و چشم آزار شده است آويخته بر گردن ايشان که عمری نان شاه ستيزی خورده و بدروغ خود را بعنوان پيشگامان فکری جامعه جا زده اند. 1

فضای دوران پهلوی دوم بگونه ای بود که دشمنی خونين با آن آيين (رژيم) و به ويژه شخص پادشاه، اصلی ترين نرم روشنفکری محسوب می شد. اين فضا را هم چپ ها و مصدقيون و همانگونه که آوردم، بويژه توده ای ها در درازای ده ها سال دروغ پراکنی و فعاليت تخريبی بوجود آورده بودند. جو جنون آميز، مسموم و حتی کاملآ احمقانه ای که در آن شاه سمبل تمامی خيانت ها محسوب می شد و حکومت مظهر همه ی پليدی ها. 1

احمقانه از اينروی که حتی اجرای طرح هايی بسيار مدرن و انسانی و ملی بسان ايجاد سپاه دانش و بهداشت و آبادانی، ساختن شيرخوارگاه ها، يتيم خانه ها، بيمارستان های مدرن رايگان، و حتی تأسيس کودکستانها و مدارس و دانشکده های رايگان با امکاناتی فوق العاده خوب هم به خيانت پادشاه و آن رژيم تعبير می شد. بنابر اين ميزان روشنفکری هر کسی با ميزان دشمنی وی با اقدامات اين هر دو رابطه ای مستقيم داشت. 1

به ديگر سخن، در آن روزگار هر آنکس که بيش از ديگران دشمن اصلاحات و خدمات آن نظام و پادشاه فقيد بود، از ديگران آگاه تر بحساب می آمد. و اينچنين بود که کسانی تصور کردند که اگر آتش به نهاد پادشاهی زنند، خود به نيکبختی خواهند رسيد، غافل از آنکه خود و هست و نيست ميهن و هم ميهنانشان را می سوزانند نه پادشاهی را. 1

به هر روی، با آن سر رشته، آنچه در پی خواهم آورد تنها برای دوستداران پادشاهی يا مثلآ سلطنت طلب نيست (اين واژه انحرافی سلطنت طلب هم از ابداعات همان توده ای های ضد ايرانی برای انتقال اين انديشه ی اهريمنی است که دوستداران نهاد پادشاهی و ناسيوناليست های راستين ايران، مشتی نادان گوسفند خوی هستند که در پی يک فرد سلطه گر و ستم پيشه هستند که بر آنها سلطنت کند!). اين که خواهم نوشت برای اين شاه پرست و آن شاهدوست و آن دگر مريد شاهزاده نبوده، سهل است که اين حتی برای خوش آمد خود شاهزاد هم نيست. 1

من از يک فرهنگ سخن می گويم، از يک سنت ديرين و ديرآشنای هم سن و سال و همپای خود ايران، از يک حس جاری در روان و انديشه ی ايرانی پاکيزه روان. از حس شاه دوستی در ژرفای وجود ملتی. اينکه چرا اين حس در نهاد ما خانه دارد، اينکه آيا اين حس عشق مانند خوب است يا بد، اصلآ موضوع سخن من نيست. چون اين مباحث گسترده و ژرف در نوشتاری بدين کوتاهی نخواهد گنجيد. 1

آنچه می خواهم به کوتاهی بياورم اين است که اين مهر و کشش درونی به پادشاهی، اصيل ترين و بومی ترين ميهن دوستی نوع ايرانی است که ريشه در ژرف ترين زوايای روح و روان هر ايرانی دارد. اين حس باطنی هم در واقع به معنای عشق به ايران و تاريخ و تمدن و فرهنگ و سنت های مردم اين مرز و بوم است نه عشق به خود پادشاه. 1

حال اگر پادشاهانی چون پهلوی ها خود عشق به ايران و مردم آن داشتند و خدماتی ارزنده کردند، آنان هستند که تجلی و سمبل اين عشق می شوند. در چنين حالتی است که ايرانی تمامی عشق به ميهن و فرهنگ و شکوه و مجد و عظمت سرزمين خود را در شخص پادشاه می بيند و عاشقانه او را دوست می دارد. از اينروی عشق و بی مهری به فرد پادشاه، بستگی به خدمت و لغزش های او دارد. پس اين مهر به آيين پادشاهی و پادشاه يک عادت ديرين و نياکانی است و عين ميهن پرستی. اين مهر هم چون زبان مادری از مادر به فرزند انتقال می يابد. بی اينکه مادر اصلآ قصد اينکار را داشته باشد و يا حتی اصلآ خود متوجه انتقال اين عادت و مهر باشد. 1

در فرهنگ اصيل بومی ما پادشاه هميشه سمبل مردم دوستی (مردم، نه رعيّت و نوکر و موالی و امت) و دهش و دادگستری و شکوه و شوکت و عظمت و اقتدار است و شاهزاده در همه جا مظهر زيبايی، دلاوری، دادگری، جوانمردی، نزاکت و حتا به لطافت عاشق شدن و عشق ورزيدن. اين سنت و حس درون هم ويژه ی ما نيست. چه که تايلندی ها و ژاپنی ها و اسپانيول ها و حتی مردمانی آگاه و پيشرفته چون انگليسی ها و هلندی ها و سوئدی ها و دانمارکی ها هم عين همين حس و کشش ناخود آگاه به پادشاه خود را دارند، البته هر يک با ويژگيهای بومی و تاريخی خود. 1

از اين روی، در اين سی ساله ما هر خفتی که کشيديم از لجن آلود ساختن نهاد پادشاهی بوده است که برای ما تبلور عينی همه ی پاکی ها و زيبايی ها و داد و دهش ها است. از همان شعار مرگ بر شاه. شما اگر سراسر تاريخ ايران را که جستجو کنيد، نخواهيد توانست يکجا را نشانی دهيد که در مقطعی از تاريخ دراز ايران و در بخشی از اين سرزمين پهناور فردی، قومی، طايفه ای، قبيله و فرقه ای يک بار مرگ بر شاه گفته باشد. 1

در همين تاريخ يکصد سال آخری محمد علی ميرزای قجری را می بينيد که مجلس را با کمک کلنل لياخوف روسی به توپ می بندد، آزادی خواهان را در اردوی باعشاه خفه می کند و می کشد، رسمآ و علنآ برای بيگانگان نوکری می کند و سرانجام هم با بی شرمی به سفارت روس پناهنده می شود. با همه ی اينها شما در تمامی ادبيات دوران مشروطه، اعم از رساله و کتاب و شبنامه و هزار ها تلگراف، چه به صورت نثر و چه نظم، يک جا به شعار مرگ بر شاه بر نخواهيد خورد

ستار خان و آذريان گوشت سگ و گربه و يونجه خوردند و با مزدوران شاه جنگيدند، اما هرگز و هرگز حتی يکبار هم شعار مرگ بر شاه سر ندادند. آن والا دلاور جوانمرد آنزمان که روس ها به آذربايجان آمدند، نامه ای پر عتاب و توهين آميز از شاه نابکار دريافت کرد، وقتی نامه را برايش خواندند به شدت گريست و گفت که در جوابش از قول او يعنی ستار خان به شاه بنويسند که : اعليحضرت پدر اين ملت هستند، اين پدر آخر چرا جايگاه خود را نمی شناسند. اين پدر با چه انصاف پدرانه ای قشون برای کشتن فرزندان خويش به آذربايجان روانه می سازند. اعليحضر تا! پدر که آخر فرزند کشی نمی کند قربانت گردم! 1

سردار اسعد و محمد ولی خان سپهدار اعظم برای نجات مشروطه با محمد علی ميرزا جنگيدند، کشته دادند، آسيب ديدند، از هستی مايه گذاردند و حتا تا پای نثار جان پيش رفتند، سر انجام هم او را از ايران فراری دادند، با همه ی اينها بزرگی و فراست و غيرت ايرانی را ببينيد که وقتی آن پادشاه وطن فروش در خارج مرد، جسد ناپاک آن نابکار را خود به ايران انتقال داده و با عزت و احترام در خاک ايران بخاک سپردند. سپس هم از سوی دولت برای آن نابخرد پادشاه ناکس قجری مراسم ختم با شکوهی برپا کردند. اين چيزی نيست جز نشاندهنده ی پايبندی آن ايرانياران پاک به آيين نياکانی خود. 1

سردار اسعد و سپهدار هيچ يک دانشگاه ديده و دکتر و جامعه شناس نبودند، اما آن کم سواد ها روح اين فرهنگ را به نيکی دريافته بودند. اين بدين معنا نيست که هر قلدر بی معرفتی که نام پادشاه بر روی خود گذارد و از گرده ی مردمان ريسمان رد کرد هم به اعتبار شاه بودنش بايد قابل احترام باشد، بلکه مقصود پاسداشت آن نهاد است که در ضمير ناخود آگاه هر ايرانی، ايرانی مانده نهادينه است. نهادی که سمبل همه ی خوبيها و زيبايی ها و قدرت ها و استعداد ها و شوکت و عظمت و بخت خوش و روزبهی و فرخندگی و خجستگی ايران و ايرانی است. 1

حاصل اينکه ما در سر تاسر تاريخ ايران هيچگاه مرگ بر شاه نگفته بوديم. اين شعار را عناصر ايران فروش اتحاد جماهير شوروی، يعنی توده ای ها رسم کردند و سپس هم در دهان عوامل اوباش خمينی گذاردند و ساحت پاک سياست ميهن ما را اينگونه به لجن آلوده کردند. شايد کسانی از کنار اين شعار « مرگ بر شاه» بی توجه گذر کنند و ندانند که معنای راستين و ژرف آن چيست. مپنداريد که اين شعار فقط به معنای ابراز نفرت از پادشاه و مرگ او را خواستن است، خير! اين «مرگ بر شاه» به معنای مرگ ايران و هر چه ايران نشان است را خواستار بودن است. 1

مرگ بر شاه يعنی مرگ بر جمشيد شاه. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر نوروز ايرانی. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر شاهنامه. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر کوروش بزرگ و منشور او. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر حقوق بشر. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر تخت جمشيد و مرگ بر پاسارگاد و تيسفون و شير سنگی. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر داريوش شاه بزرگ. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر سده و مهرگان و سپندار مذگان ... مرگ بر شاه يعنی مرگ بر سعدی و حکمت او. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر خاقانی شروانی. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر کاخ کسرا و ايوان مدائن. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر غزليات حافظ. مرگ بر شاه يعنی مرگ بر شهاب الدين سهره وردی. 1

مرگ بر شاه يعنی مرگ بر مرغزاران شاهو و شاهگلی تبريز و کرمانشاهان و شاهرود و دشت ارژن و ايل شاهسون و برگ زيتون و گل شاه پسند و ياسمن و شاهپرک و اسب شاهوار و شاهين تيز پرواز.... و خلاصه در يک جمله، مرگ بر شاه يعنی مرگ بر ايران و تمامی شوکت و شکوه و زيبايی ها و سمبل های آن. و از همه و همه هم زشت تر و ايرانسوز تر، مرگ بر شاه يعنی مرگ بر زرتشت اسپندمان و حکيم بی همتای توس، فردوسی بزرگ که ايرانيت اصلآ بی وجود اين دو ابر انسان بی معنا و برباد است. 1

هم ميهن، ای يار! فرهنگ هر ملتی ستونهايی دارد که پيکره همه ی فرهنگ و تاريخ و مدنيت و نيکبختی و امنيت و شوکت آن ملت بر روی آن ستونها ايستاده است. آنچه به انحطاط فرهنگها و ويرانی تمدنها می انجامد، فقط و دقيقآ به سبب خرد کردن همين ستونهای اصلی است، و اين درست کاری بود که شوربختانه عده ای ايرانی ناآگاه به کيستی و تاريخ خود بدان مبادرت ورزيدند که زمينه های آنرا هم مشتی ايرانی پست و خاين به مردم و زادگاه خود با دهها سال تخريب فرهنگی و دروغ و دغا آماده ساخته بودند. 1

اين نوشته را با اين مطلب مهم و حياتی به پايان می برم که آنچه امروز بر سر ميهن و مردم ما آمده همه و همه از پی آمد های طبيعی آن خود ويرانگری و بيداد ملی است که شوربختانه بخش بزرگی از مردم ما هم در آن نقش داشتند، از تبعات طبيعی آن شعار ضد ملی و ايرانکش « مرگ بر شاه». شعاری که معنای راستين و عملی آن « مرگ بر ايران» يا « مرگ بر خودم» بود نه مرگ بر شاه. 1

اگر آن دسته از هم ميهنان کم آگاه ما ندانستند که وقتی می گويند« مرگ بر شاه» در واقع شعار « مرگ بر ما» سر می دهند، ليکن دشمنان خونين ايران دقيقآ می دانستند که مفهوم راستين اين شعار چيست. با آگاهی کامل و عمدآ هم با دهها سال دروغ و شايعه پراکنی و دگرگون جلوه دادن راستی ها و ويرانگری فرهنگی زمينه های اين نفرت و شعار را فراهم آورده بودند. زيرا به نيکی می دانستند که تا اين ستون اصلی در ايران ويران نشود، نمی شود اين کشور تاريخی و ريشه دار را نابود کرد. 1

هر چه بوده آن خطا و انحراف دهشتناک تاريخی در ميهن ما رخد داده است و ما ديگر قادر به تغيير آن گذشته نيستيم. ليکن بايد خوب دقت کرد که پهلوی امروز برای ما اسم شب است. رمزی برای گذر از اين ظلمات و تباهی و رسيدن به نور و روشنايی. برای همين هم هست که دشمنان ايران هنوز هم به پهلوی ها فحاشی می کنند. هدف از اينکار، حذف دوران پرشکوه پهلوی از تاريخ ايران و پيوند عهد نکبت بار قاجار به عصر نکبت بار تر جمهوری اسلامی است. در نهايت هم راضی ساختن مردم ما به نظامی کمی باز تر از اين دو نظام پسمانده و بی ادعا و توسری خور. 1

اينکه با يک سره ناديده گرفتن آن فرزانگی ها و برابری ها و پيشرفت های شگرف زن ايرانی در روزگار پهلوی، اينک ميزان آزادی زنان ما را با زنان نگونبخت سعودی و زنگبار و يمن و جيبوتی و بيافرا... مقايسه می کنند، هرگز امری اتفاقی نيست. کما اينکه پذيرش نسبی خدمات رضا شاه بزرگ و يک سره بد و سياه جلوه دادن روزگاری پهلوی دوم هم برای ايجاد اين شبهه ی پليد است که گويا حتا تا پيش از پا گرفتن جمهوری انيرانی روضه خوان ها هم مسير سياست ايران از راه ايرانيت منحرف شده بوده. 1

با آنچه آوردم، امروز بر هر ايرانی ميهن دوست و با شرفی دين است که با پدافند از آن دو پادشاه، در واقع از شرف ملی و کيستی تاريخی و حقانيّت خود در جهان پدافند کند. ولو که روزگاری تحت تأثير آن نرم های ضد ايرانی، خود را دشمن پادشاه بزرگ ايران می پنداشته و در آن آشيان سوزی و خود ويرانگری سهم داشته است. 1

زيرا علی رغم وجود همه ی آن ماندمان های کهن تاريخی که نشاندهنده ی گذشته پر شکوه و عظمت ميهن ما است، ليکن با باليدن صرف به کتيبه و سنگ نبشته های سه هزار سال پيش گذارده شده در ويترين موزه ها و برپايی سالانه ی چند آيين ملی، هرگز نمی توان به رهايی و نيکبختی رسيد. ولو که تعداد اين ماندمانهای تاريخی از شمار بيرون باشد. مصر و بين النهرين (عراق) و حتا يمن امروزهمگی منحط هم، بسيار از اين ماندمان های تاريخی دارند، و يونانی که انباشته از اين ماندمان ها است و روزگاری بزرگترين امپراتوری جهان بوده هم که امروز حتا در برابر ترکيه نمی تواند از تماميت ارضی خود پدافند کند. 1

پس برای اثبات حقانيّت ما مردم اين روزگار، برای نشاندان اين راستی که موجوداتی پست و سفله و بی مقداری چون علی خامنه ای روضه خوان و احمدی نژاد شاگرد حلبی ساز و رفسنجانی گوسفند چران و خاتمی و جنتی بی سر و پا ... هرگز و هرگز نمی توانند نمايندگان راستين ما ملت ايران باشند، برای اعاده ی شرف و حيثيتی که در اين سی ساله به هزار ننگ و پلشتی آغشته گشته، برای نشان دادن بزرگی و فرزانگی ها ايرانی، و سر انجام از همه مهم تر، برای مبارزه با اين رژيم ضد ايرانی و بربر خوی و انسان کش و فرهنگ ستيز و انديشه سوز، امروز هيچ تکيه گاهی محکم تر از عصر پهلوی برای ما وجود ندارد. يعنی استناد به فرزانگی ها و نيکنامی و اعتبار و احترام مثال زدنی که هنوز هم نشانه های آن از ايران و جهان محو نشده. 1

بازگشت به روزگار کوروش بزرگ و داريوش و خشايار شاه و مجد و عظمت روزگار هخامنشيان و اشکانيان و ساسانيان گر چه ممکن، اما خيلی خيلی دست نايافتنی می نمايد، ليکن بازگشت به روزگار پهلوی دوم، نه دور از دسترس، که اساسآ حداقل خواست منطقی و طبيعی ما برای خودمان و جهانيان است. 1

برای خودمان، زيرا بخشی از اين نسل خود در آن روزگار پرشکوه زيسته و برای جهانيان، بدين سبب که بخش بزرگی از آنان هم خود آن اقتدار و شوکت و نيکنامی ايران و ايرانی روزگار پهلوی را با چشمان خود مشاهده کرده اند. از اينروی « درود بر پهلوی و سرنگون باد جمهوری اسلامی» امروز می تواند بهترين و برنده ترين اسلحه برای ما باشد، همين/ امير سپهر

روزگار خوش آن پدر خوب و مهربان و يک فرزند نازنين، خلف و هنرمند او
 
 
 

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

Re: [farsibooks] "محمد"

با سلام
خدمت آقای یار دبستانی
من چند بار متن کوتاه ایمیل شما را خوندم و فکر میکردم اشتباه خوندم. واقعیتش نتونستم منطق شما را توی این استدلال بفهمم.
مقاومت و تسلیم نشدن و روی عقیده خود ماندن چگونه عملی غیرانسانی محسوب میشه؟؟؟
شاید تعریف شما از انسانیت اشتباه باشه وگرنه تا جاییکه من میدونم و دیدم و حس میکنم انسان ها برای افراد شجاع و تسلیم ناپذیر ارزش قایل نیشن و این ویژگی ها را ستایش میکنن. در ضمن این نکته را هم بدونین که به غیر از محمد عده دیگری هم بودن که 3سال در شعب ابی طالب گرسنگیو سختی کشیدن فقط به خاطر اعتقادشون.
اگه یه نگاه بندازیم ببینیم خودمون چه قدر برای اعتقادات خودمون ارزش قایل میشیم و اعتقاداتمون (دینی یا غیردینی)چقدر سست بودن 1400 سال پپیش را ول میکنیم و یه کم به زندگی خودمون و نکبتی که توش هستیم فکر میکنیم.
اینجور که از منطق شما برداشت میشه مبارزانی مثل مصدق و ... در تاریخ ایران هم اعمالشون غیرانسانی بود.
من هیچ ریشه ای نمیتونم برای این طرز فکر پیدا کنم یعنی اینکه نمیدونم چی میشه که یه نفر چنین استدلالی به کار میبره؟؟؟


--- On Mon, 7/28/08, farhad moghimi <ferrymoghimi@yahoo.com> wrote:
From: farhad moghimi <ferrymoghimi@yahoo.com>
Subject: Re: [farsibooks] "محمد"
To: farsibooks@yahoogroups.com
Date: Monday, July 28, 2008, 9:33 AM

ابتدائا خدمت شما سلام عرض مي كنم

به عكس شما من هم به اسلام ايمان دارم و هم حضرت محمد صلي الله عليه و آله را قبول دارم. نه تنها ايشان را كه فرزندان ايشان تا مهدي موعود را به عنوان راهنمايان و رهبران ديني بعد از ايشان قبول دارم

اما در ابتدا من از شما سوالي دارم،‌چرا حضرت عيسي و موسي و ابراهيم و نوح و .... اين همه آزار و اذيت را به جان خريدند؟ آن ها كه قبل از پيامبر اسلام در اين دنيا ادعاي نبوت نموده بودند. چرا شما طرف سوالتان فقط حضرت محمد مي باشد؟ نكند شما هم درگير مسائل سياسي و سياسي زدگي ديني موجود در كشور هستيد و در نتيجه ديواري كوتاه تر از ديوار پيغمبر عزيزمان پيدا نكرده ايد؟

اسلام محمد با اسلا



--- On Sun, 7/27/08, Yare Dabestani <iranhp@gmail. com> wrote:
From: Yare Dabestani <iranhp@gmail. com>
Subject: [farsibooks] "محمد"
To: "FarsiBooks Group" <farsibooks@yahoogro ups.com>, "Adabestane Kave Group" <adabestan-kaveh- ahangar@yahoogro ups.com>, "channelone group" <channelone@yahoogro ups.com>
Date: Sunday, July 27, 2008, 5:14 PM

درود بر شما دوستان گرامی

من نه به اسلام ایمان دارم و نه به خدا.
ولی چند روزی‌ست که پرسشی ذهن مرا درگیر کرده است.
خواستم از شما برای یافتن پاسخ کمک بخواهم.
آن پرسش اینست:
وقتی "محمد" ادعای پیامبری کرد، هیچ کس به او اعتنا نکرد. (البته به جز تعدادی انگشت شمار)
پس چرا او انقدر اصرار کرد؟
چرا اینهمه سختی و عذاب را تحمل کرد؟
چرا در مدت سه سال که توی شیب‌ابی‌طالب (یا یک چنین نامی) از همه نظر
بایکوت شده بودند تسلیم نشد؟
کسی که چنین کارهای غیر انسانی از خود نشان می‌دهد، به هیچ عنوان
نمی‌تواند از سوی خدا باشد. (اگر خدایی در کار باشد)
البته من منکر هوش و استعداد سیاسی "محمد" هم نمی‌شوم.
پس چگونه بود که او اینقدر روی پیامبر بودنش اصرار داشت؟
ممنون می‌شوم اگر کمک کنید.

بدرود
"یار دبستانی"
از اصفهان




__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

Group get-together

Host a free online

conference on IM.

Special K Group

on Yahoo! Groups

Learn how others

are losing pounds.

Discover photos

and scrapbooking

groups in the

Familyographer Zone

.

__,_._,___

[farsibooks] (unknown)

مهرداد بذرپاش مدیر ۲۸ ساله جدید سایپا  چماقدار سالهای نچندان دور

مهرداد بذرپاش متولد سال ۱۳۵۸ است و در سال 1377 با سهمیه خانواده شهدا وارد دانشگاه شد. او که از سال دوم تحصیل وارد تشکل بسیج دانشگاه شده بود برای گرفتن لیسانس 6 سال وقت صرف کرد. از مهمترین کارهای بذرپاش در طول دوران تحصیل می توان به حمله به دانشجویان در سال 81 (در تجمع اعتراض به حکم اعدام هاشم آغاجری) ، بر هم زدن و شکستن تریبون دانشجویان دانشگاه علامه» (سال 81) ، حمله به دفتر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف» (سال 82) و ... اشاره کرد. برای مقایسه بد نیست دوستان سوابق مدیر عامل تویوتا آقای کاتسوکه واتانبه را هم در نظرهای تکمیلی ببینند. این مدیر 65 ساله قبل از مدیر شدن به مدت 40 سال در قسمتهای مختلف تویوتا آموزش دید و کار کرد و سمتهای مختلف مدیرتی را پله پله طی کرد.

 

 مهرداد... دلبندم!

نامه های سرگردان - فارو

 

هرداد عزیزم سلام

 


پیش از همه چیز عذر می خواهم که نشد به موقع مسئولیت جدیدت در سایپا را تبریک بگویم. خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم که به مدیرعاملی این شرکت خودروسازی منصوب شده ای اما متاسفانه خیلی گرفتارِ جور کردن مدارک برای گرفتن وام پنج میلیون تومانی مسکن بودم و نشد که به موقع تبریک عرض کنم. ان شالله در مسئولیت بعدی ات جبران می کنم و مطمئن هستم تا آن موقع زمان زیادی نمانده است. اگر در مدت یک سال تو توانسته ای از مدیریت فرهنگسرای خاوران به مدیریت شرکت 120 میلیارد تومانیِ پارس خودرو برسی و بعد در آنجا آنقدر شایستگی نشان بدهی که یک سال بعد به مدیریت شرکت 940 میلیارد تومانی سایپا برسی، قطعا در اینجا هم متوقف نخواهی ماند و با همین سرعت، بعد از یک سال به وزارت و بعد از دو سال به ریاست جمهوری خواهی رسید. بالاخره در این بین حتما وام مسکن من هم جور می شود و سرم خلوت تر می شود و می توانم به محض انتصابت به سمت جدید، تبریک عرض کنم.

مهرداد جان

به نظر من تو باعث افتخار و سربلندی ما ایرانی ها هستی و اسمت در کنار جناب دکتر احمدی نژاد تا ابد در تاریخ خواهد ماند.

تو مجسمه لیاقت و اعتماد به نفس هستی و وجود ارزشمند تو، تفسیر عبارت "هنر نزد ایرانیان است و بس" است. والا در هیچ کجای دنیا، حتی در همان آمریکای جنایتکار هم هیچوقت یک جوان 29 ساله مدیر عامل بزرگترین کارخانه خودروسازی کشور نمی شود، تازه اگر هم بشود حتما نبوغ خاصی داشته و تحصیل کرده آن رشته بود و از نوجوانی در آنجا کارورزی کرده. ولی مگر اینها هنر است؟

اگر راست می گویند یکی را نشان بدهند که طی دوسال از مدیریت یک آمفی تئاتر یا گالری هنری، به ریاست کمپانی خودروسازی عظیمی رسیده باشد! من در این زمینه تحقیق کرده ام و به این عبارتِ عرفانی-هندلی رسیده ام: گشتم نبود، نگرد نیست! آری به راستی که هنر بعضی نزد ایرانیان است و بس.

مهرداد عزیزم

به نظر من به خاطر همین حس اعتماد به نفس و غروری که تو به همه ما داده ای جا دارد که هر روز از تو تشکر کنیم، اما من برای قدردانی از تو دلایل دیگری هم دارم.

مثلا همین چند روز پیش بود که در جایی با جمعی از دوستان نشسته بودیم و به قاعده این دو سه سال در مدح جناب احمدی نژاد حرف می زدیم که یکی از دوستان در وصف شایسته سالاری رئیس جمهور محبوب و مردمی مان گفت که خواهرزاده دکتر احمدی نژاد سالهاست که در آموزش و پرورش به صورت حق التدریسی مشغول کار است، اما با وجود اینکه حقش رسمی شدن است، اما جرات ابراز این خواسته کوچک به دایی محمود خود را ندارد.

البته قاعدتاً این دوست ما به چشم خودش این مساله را ندیده بود و بنا به رسم، از راوی موثقی شنیده بود، اما آنچه مهم بود این بود که همه ما حظ وافری بردیم و "احسنت... احسنت" بلندی گفتیم و یاد خاطرات و روایات مشابه از راویان موثق مشابه درباره شایسته سالاری این دولت و پارتی بازی و باند بازی دولت های قبلی افتادیم.

بدتر از کفر ابلیس این است که آدم در چنین جاهایی کم بیاورد و من داشتم ضایع می شدم، چون تمام چیزهایی که بلد بودم را قبلی ها تعریف کردند. در چنین مواقعی همیشه تو دوست عزیزم به کمک من می آیی و من این بار هم با نام بردن از تو و مسئولیت هایت، ثابت کردم که آقای احمدی نژاد،در پی میدان دادن به جوان هاست.

در چنین مواقعی تو برای من در حکم عطیه ای آسمانی را داری و من می توانم درباره موضوعات مختلفی، از همین شایسته سالاری و جوانگرایی دولت، تا اثبات شایستگی جوان ایرانی و اعتماد به نفس و خلاصه هرچه که لازم باشد سخنرانی کنم.

مهردادکم

هرگز فراموش نمی کنم که بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد به شهرداری، ایشان به خاطر اینکه جوان شایسته ای چون تو دستش جایی بند باشد و بتواند در خدمت اسلام و نظام باشد و ضمنا راننده هم داشته باشد، تو را به سمت رئیس گروه مشاوران جوان شهرداری منصوب کرد، اما بعد که به ایشان خبر دادند چنین جایی در مجموعه شهرداری وجود ندارد، در طی چند دقیقه آن را تشکیل داد تا تو، رئیس جایی که نیست نباشی و به همراه آن یک حکم ریاست فرهنگسرای خاوران را هم به دستت داد تا بعد از ظهرها هم سرت گرم باشد. و تمام اینها وقتی بود که تو فقط 25 سال سن داشتی. اما بعدا که دکتر احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری رفت و تو را هم به سمت رئیس گروه مشاوران ریاست جمهوری منصوب کرد، شهردار بعدی نتوانست جوانی به شایستگی تو پیدا و بعد از مدتی به بهانه اینکه دم و دستگاه گروه مشاوران جوان برای شهرداران تهران اضافی و موجب خرج تراشی بیهوده است، آن را منحل کرد. و خدا لعنت کند همه عمرسعدهای تاریخ را!

مهرداد جان

بگذار حسودها و بدخواهان هرچه می خواهند بگویند، ولی همانطور که در ماجرای انتخابات شورای شهر سوم تهران، آقای رامین عزیمان تاکید کرد، تو «اسامه بن زید» ما هستی، رای نیاوردنت هم مهم نیست؛ لشکر اسلام بدست توست و آن کسی که تو را منصوب می کند حتما بهتر خیر صلاح تو و خودش و امت را می داند. و چه پاسخی برای آنهایی که تو را برای ورود به شورای شهر مناسب ندیدند بهتر از اینکه فقط چند ماه بعد از اینکه برای شورا انتخاب نشدی، و در حالیکه حتی یک روز هم سابقه کار در مدیریت صنعتی و خودروسازی نداشتی به ریاست سودآورترین شرکت خودروسازی ایران منصوب شدی؟

با کمترین تعقلی می توان فهمید که وقتی مهرداد 28 سالهء ما به جای مدیری تکیه می زند که پارس خوروی ورشکسته را به وضعیتی رسانده بود که در سال صدهزار خودرو تولید می کرد، پس قعطا بهتر و قابلتر از مدیر قبلی بوده است.

حالا هم که به ریاست شرکت سایپا رسیده ای، به نظرم حق تو را خورده اند. چرا که وقتی تو آنقدر هوش و استعداد و ایمان و از همه مهمتر اعتماد به نفس داشته ای که در سایه عنایات خدا و دکتر احمدی نژاد بدون هیچ سابقه ای به مدیریت پارس خودرو برسی، الان که یک سال هم سابقه کار داری و سنت هم بیشتر شده، باید دست کم وزیر صنایع می شدی. ولی می دانم که این جیفه دنیا برای تو مهم نیست و تازه وزارت هم دست علی اکبرجان محرابیان خودتان است؛ اشکالی ندارد، قطعا جای دوری نمی رود.

مهرداد، دلبندم

به پدرزن عزیزت، آقای احمدی، رئیس دانشگاه پیام نور و سرپرست وزارت آموزش و پرورش سلام برسان. ما دعا می کنیم که ایشان هرچه سریعتر وزیر آموزش و پرورش بشوند تا ان شالله این دولت مهرورز و عدالت گستر و شایسته سالار، به کوری چشم تمام آنهایی که اهل پارتی بازی و فامیل سالاری و انحصار و تقسیم غنائم هستند، منسجم تر و یکدست تر شود. راستی یادم رفت برای صدور مجوز روزنامه «وطن امروز» که تازگی به اسمت صادر شد بهت تبریک بگم. خدا تو را حفظ کنه. چشم بد از تو دور بشه الهی... چشم حسودا کور بشه الهی

 

 

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Dog Fanatics

on Yahoo! Groups

Find people who are

crazy about dogs.

Real Food Group

Share recipes

and favorite meals

w/ Real Food lovers.

10 Day Club

on Yahoo! Groups

Share the benefits

of a high fiber diet.

.

__,_._,___

{کتابهای رایگان فارسی} سرودۀ مینا صبــــح

درود  بردوستان نازنینم
پانزدهمین سرودۀ مینا را درتابستان  بنام صبـــح تقدیمتان میکنم
درانتظارھرگونھ نظرو پیشنهاد شما دوست خوب  هستم
نگاشته های مینا سال 86       لینک - دانلودکنید
نگاشته های مینا بهار 87       لینک - دانلودکنید

نگاشتھ ھای مینا تابستان87   لینک جدید       بروزشده

وبلاگ مینا   http://mina40. blogfa.com/ 
شادباشید

   صُبح

صبح بخیر عهد شکــــــــسته               صبح بخیر ای دل خــــــسته

صبح بخیر ای چشـــمۀ  پاک               صبح بخیر چشمهای نمناک 

صبح بخیر عشق غـــــــریبی               صبح بخیر راز قـــــــــدیمی

صبح بخیر ای  حسّ رنگــین               صبح بخیر بوسۀ شیــــــرین

صبح بخیر عطـــــر گل یاس               صبح بخیر ناز گـــــــــل ناز

صبح بخیر اشک بهــــــــونه                صبح بخیر غـــــــــم زمونه

صبح بخیر ای دل خســــــته                صبح بخیر بغض شکــــسته

صبح بخیر عهد شکســـــــته

                                     دســت جدایی،       بوسۀ گــــرم وداع

  ...................................

                    مینا                          9/5/87 

View=>Encoding=>Unicode(UTF-8) 




--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
 آدرس براي ارسال نامه:

persiskiknigi@googlegroups.com

براي قطع اشتراك :
 persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com
توجه:
بعضي از نامه هاي گروه ممكن است به قسمت
spam
در
اي ميل شما (بطور اشتباه)وارد شوند
لطفا روزانه قسمت
spam
را هم چك كنيد
وگزينه هاي مذكور را مطالعه كرده ودكمه
not spam
را فشار دهيد

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en

برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.

آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com
آدرس خبر خوان وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com/feeds/posts/default
آدرس خبرخوان مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://www.google.com/reader/shared/05346929471109762493
براي عضويت در گروه ما مي توانيد به اين آدرس نامه دهيد:
persiskiknigi-subscribe@googlegroups.com
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

[farsibooks] سرودۀ مینا صبــــح

درود  بردوستان نازنینم
پانزدهمین سرودۀ مینا را درتابستان  بنام صبـــح تقدیمتان میکنم
درانتظارھرگونھ نظرو پیشنهاد شما دوست خوب  هستم
نگاشته های مینا سال 86       لینک - دانلودکنید
نگاشته های مینا بهار 87       لینک - دانلودکنید

نگاشتھ ھای مینا تابستان87   لینک جدید       بروزشده

وبلاگ مینا   http://mina40. blogfa.com/ 
شادباشید

   صُبح

صبح بخیر عهد شکــــــــسته               صبح بخیر ای دل خــــــسته

صبح بخیر ای چشـــمۀ  پاک               صبح بخیر چشمهای نمناک 

صبح بخیر عشق غـــــــریبی               صبح بخیر راز قـــــــــدیمی

صبح بخیر ای  حسّ رنگــین               صبح بخیر بوسۀ شیــــــرین

صبح بخیر عطـــــر گل یاس               صبح بخیر ناز گـــــــــل ناز

صبح بخیر اشک بهــــــــونه                صبح بخیر غـــــــــم زمونه

صبح بخیر ای دل خســــــته                صبح بخیر بغض شکــــسته

صبح بخیر عهد شکســـــــته

                                     دســت جدایی،       بوسۀ گــــرم وداع

  ...................................

                    مینا                          9/5/87 

View=>Encoding=>Unicode(UTF-8) 



__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

Instant hello

Chat in real-time

with your friends.

Y! Groups blog

the best source

for the latest

scoop on Groups.

Cat Fanatics

on Yahoo! Groups

Find people who are

crazy about cats.

.

__,_._,___

بايگانی وبلاگ