کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ فروردین ۴, سه‌شنبه

[farsibooks] کافکاشناسی در سه سوت!

کافکاشناسی در سه سوت!

 
قهقه‌های آقای نویسنده
بازار ترجمه از کافکا دوباره راه افتاد. نویسنده مالیخولیایی که نوشتن از نان شب هم برایش واجب تر بود.
بازار کتاب‌های فرانتس کافکا _ نویسنده سرشناس چک تبار _ در ایران و جهان همیشه داغ داغ بوده است. هنوز هم که هنوز است، هر از گاهی کتاب جدیدی از بین دست نوشته‌های باقیمانده از او بیرون کشیده و منتشر می‌شود. هر چند ماه یک بار هم کتاب جدیدی درباره او به بازار می‌آید یا تجربه‌ای تازه از او پشت شیشه کتابفروشی‌ها جای می‌گیرد. کافکا به لطف آثارش به شهرتی افسانه‌ای در سرتاسر جهان رسیده. او به عنوان یکی از پایه‌های ادبیات مدرن شناخته شد و نویسندگان کار درستی مثل آیزاک باشویس سینگر و‌ هاروکی موراکامی ‌علاوه بر الهام گرفتن از او، نام کافکا را هم در پیشانی آثارشان _ یعنی دوست کافکا و کافکا در ساحل _ به کار می‌برند.
خلاصه این که کافکا به نویسنده ای دوران ساز مبدل شد. در ایران، پس از ارائه برگردان‌های فارسی از روی ترجمه‌های فرانسوی آثار او در سال‌های دور، اخیرا ً مترجمان به این فکر افتاده‌اند که آثار کافکا را از همان زبان اصلی نویسنده یعنی آلمانی به فارسی برگردانند. تازگی‌ها علی اصغر حداد دست به ترجمه مجدد آثار کافکا از زبان آلمانی زده است که این ترجمه‌ها توسط نشر ماهی منتشر شده اند. همین امسال ترجمه‌های دیگری از او هم (توسط نشر کاروان و چشمه) به بازار آمده. لطف خواندن ترجمه‌های تازه از کافکا در این است که هر ترجمه‌ای می‌تواند گوشه‌ای از دنیای پر رمز و راز او را برای خواننده آشکار کند.
 
واقعا ً کی باورش می‌شود؟ حرف‌های آقایانی را می‌گویم که برداشته اند در زندگی نامه‌های مربوط به فرانتس کافکا نوشته اند که آقای نویسنده عادت داشته نوشته‌هایش را با صدای بلند برای دوستان نزدیکش بخواند و هنگام انجام این کار صدای قهقهه‌های بی امانش به آسمان بلند می‌شده است. نه، می‌خواهم بدانم واقعا ً انصاف است که پشت سر کافکا از این جور حرف‌ها بزنند؟ ما که در تمامی ‌عکس‌هایی که از این نویسنده دیده‌ایم، یک لبخند درست و درمان هم روی صورتش نبوده، چه برسد به این که قهقهه بزند. اما بین خودمان باشد، باور بکنید یا نه، این ماجرا حقیقت دارد. بله، در مورد همان فرانتس کافکای معروف حرف می‌زنیم؛ همانی که معروف است رمان‌های مخوف و دلهره‌آوری درباره موقعیت بشر درگیر و دار چرخ دنده‌های دنیای مدرن نوشته است. اصلا ً هموطنانش این آقای نویسنده ما را طنزنویس شش دانگ می‌دانند. باز هم باورتان نمی‌شود؟ پس مثال می‌آورم.

کافکا با مزه می‌نویسد

تیم کایل _ خبرنگار مجله رولینگ استون _ سر صحنه فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته/دیوانه‌ای از قفس پرید» به سراغ میلوش فورمن، کارگردان چک تبار فیلم می‌رود. روی میز کار آقای کارگردان پر است از کتاب‌های کافکا. کایل که فورمن را به عنوان کارگردانی طناز و مثبت اندیش می‌شناسد، کنجکاو می‌شود و ماجرا را جویا می‌شود. فورمن که از سؤال کایل جا خورده، در می‌آید که «ما مردم اهل چک کافکا را نویسنده‌ای بسیار بامزه و یک طنزنویس به حساب می‌آوریم». بعد البته توضیح می‌دهد که پس از تماشای اقتباس اُرسن ولز از رمان «محاکمه» (چاپ اول در سال 1925) متوجه شده که بقیه دنیا دید کاملا ً متفاوتی به کافکا دارند. به قول فورمن، فیلم ولز بسیار جدی است، در صورتی که رمان کافکا خیلی هم خنده دار است. چون در برابر موقعیت‌های هولناکی که فرانتس خلق کرده، جز خنده هیچ واکنش دیگری نمی‌شود، انجام داد. خب، مثل این که باید به کایل حق بدهیم که جا بخورد چون در کشور ما هم کسی کافکا را به عنوان طنزنویس به حساب نمی‌آورد که نمی‌آورد اما شواهد حاکی از این است که آثار کافکا گذشته از آن تیرگی اکسپرسیونیستی خاص خودش، بسیار با نمک هم هستند. سند این ادعا هم این که وقتی کافکا داشته قسمتی از رمان محاکمه خودش را برای دوستانش می‌خوانده، آن‌ها به قدری می‌خندند که اشک از چشمانشان سرازیر می‌شود و خود کافکا هم چندان به خنده می‌افتد که نمی‌تواند باقی داستان خود را بخواند.

ترک عادت موجب مرض است

بخش‌هایی از زندگی کافکا شبیه به زندگی خودمان است؛ مثلا ً این که هرمان  کافکادوست داشته که پسر رنجور و بد غذایش وارد عرصه تجارت شود اما فرانتس دلش می‌خواسته که درس بخواند. کافکا در دانشگاه آلمانی شهر پراگ دکترای حقوق می‌گیرد و بعد هم می‌افتد به کار اداری. کافکا لا به لای کارهای روزانه و گاهی هم شبانه‌اش می‌نویسد و بدجور هم می‌نویسد. مثلا ً معروف است که داستان «حکم»را یک کله در یک شب تا صبح نوشته و بعد هم حتما ً با سر افتاده روز میز و بیهوش شده است. گذشته از این ماکس برود، دوست صمیمی ‌کافکا تعریف می‌کند که کافکا بی وقفه می‌نوشته و در بیشتر دست نوشته‌هایش هم اصلاحات کمی ‌به چشم می‌خورده؛ انگار که هر چیزی را که می‌خواسته بنویسد، در ذهنش کامل کرده و بعد روی کاغذ آورده است.

پیش از خواندن بسوزان!

دست بر قضا با این که کافکا خیلی خوب می‌نوشته اما خودش چندان از نوشته‌هایش دل خوشی نداشته است. کافکا در آخرین یادداشتی که پیش از مرگش نوشته بوده، از برود می‌خواهد هر چیزی را که از او باقی مانده است، بدون آن که بخواند، بسوزاند و نابود کند. می‌گویند یک سری از کارهایش را هم خودش نابود کرده. کافکا در زمان حیاتش فقط «مسخ» و تعدادی از داستان‌های کوتاه خود را منتشر کرده بود و تمامی ‌رمان‌ها و آثاری که امروزه بخشی از شاهکارهای ادبیات جهان به شمار می‌آیند، پس از مرگش منتشر شده اند. بل

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Cat Groups

on Yahoo! Groups

discuss everything

related to cats.

10 Day Club

on Yahoo! Groups

Share the benefits

of a high fiber diet.

Support Group

Lose lbs together

Share your weight-

loss successes.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ