کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

[farsibooks] Fw: شاید ایرانیان هنوز درنیافته باشند،



 
 
 



کیهان لندن 12 مارس 2009
الاهه بقراط
www.alefbe.com
 

هزاران و سی سال
 
سی سال در عمر یک انسان و یا یک حکومت زمانی طولانی به شمار می‌رود. در مقایسه با عمر مستمر یک جامعه و تاریخ یک ملت اما، سی سال چشم به هم زدنی است که آن را اگر جز ناکامی به همراه نداشته باشد، می‌توان گسستی به شمار آورد که چه بسا ناگزیر بوده است. به این معنی، جمهوری اسلامی با توجه به دلایل شکل‌گیری و استمرار آن، راهی بوده که مردم ایران بدون پیمودن و پشت سر نهادن آن نمی‌توانستند گام به عصری بگذارند که در آن دین و دولت را در جایگاه واقعی خود قرار دهند. این راه سنگلاخ و خونین بود. مرگبار بود. بهای گرانی را به تقریبا سه نسل تحمیل کرد. لیکن کدام ملت است که به آرامش اجتماعی و بردباری سیاسی و پویایی اقتصادی رسیده باشد و هیچ بهایی برای آنها نپرداخته باشد؟
جمهوری اسلامی می‌گذرد

از سی سال جمهوری اسلامی و راه ناگزیر آن به گونه‌ای سخن گفتم که گویا دیگر حیات ندارد. نه، جمهوری اسلامی و آن راه هنوز اکنون ما را تشکیل می‌دهند. ما نیز در خارج کشور آن راه و آن نظام را به گونه‌ای دیگر تجربه می‌کنیم. راهی که می‌رویم، با خود جمهوری اسلامی یکی است. تفاوت تنها در ادامه آن است. برای یکی به بن‌بست می‌رسد و برای دیگری ادامه می‌یابد. برای یکی سی سال، یا کمی بیشتر، عمریست که در آن تمام ابتکار و بنیه خود را در آنچه گمان می‌کرده ازلی و ابدی و حقیقت مطلق است، به کار بسته و مصرف کرده است. برای دیگری اما عبور از آن راه، با بنیه‌ای که هر بار تازه می‌شود، سرنوشتی ناگزیر است. برای یکی، این راه و در جا زدن در آن، خود، هدف است. برای دیگری، هدفی جز خود راه وجود ندارد. سکون و ایستایی وجود ندارد. رسیدن به آنچه برخی هدف می‌پندارندش، یعنی توقف. یعنی سدّ راه شدن. یعنی سکته تاریخی. جمهوری اسلامی به این معنی، سکته است، سد است، توقف در مسیر پر تلاطم تاریخ است. معتقدان به این نظام، همین را هدف می‌شمارند و گمان می‌کنند به آن رسیده‌اند. از همین رو تمام نیروی خود را به کار می‌گیرند تا تلاطمی که جامعه را زیر و رو می‌کند، آنها را از جای خود تکان ندهد.
به دلیل آینده‌ای که اکنون در حال رسیدن است که به کار بردن فعل گذشته برای جمهوری اسلامی بیشتر مناسب است اگرچه هنوز در زمان حال جاریست. هدفی به نام حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی از همان آغاز که در ذهن مبتکران و نظریه‌پردازانش نقش بست، درست مانند ایدئولوژی‌های سیاسی چون فاشیسم و کمونیسم، در حال سپری شدن بود. به گذشته تعلق داشت. سرشت‌اش در تار و پود گسست و بن‌بست تنیده شده بود.
نظام‌های ایدئولوژیک، خود مبتکر مبارزه بین تاریخ و گسست آن هستند. خود، زمان و سکون را در برابر هم قرار می‌دهند. راه را به اشتباه همان هدف می‌پندارند و در میانه آن خیمه فرمانروایی بر پا می‌دارند. تاریخ اما هیچ هدفی ندارد! هیچ متفکر و فیلسوفی تا کنون به خود اجازه نداده است برای تاریخ هدف معین کند و یا به تعریف این هدف بپردازد. تنها دکانداران دین و ایدئولوگ‌های سیاسی بوده‌ و هستند که برای همگان هدف تعیین می‌کنند و هرگز هم تیرشان به این هدف نمی‌خورد، اگرچه خود و عده‌ای به این وسیله به نان و نوا و شهرت و قدرت و ثروت می‌رسند. قطب‌نمای اینان یک جهت و یک هدف را نشان می‌دهد: کسب قدرت سیاسی به هر قیمت و حفظ آن به هر بهایی که ممکن باشد. اروپا نمونه‌ نظام‌های کمونیستی و فاشیستی، و خاورمیانه نظام جمهوری اسلامی را برای تجربه در اختیار بشریت نهاد. شاید ایرانیان هنوز درنیافته باشند، با جمهوری اسلامی چه خدمتی به روند آزمون و خطای تاریخ و فلسفه سیاسی کرده‌اند و چگونه یک نظام و ساختار فکری را بر کمونیسم و فاشیسم افزوده‌اند.
جمهوری اسلامی اما می‌گذرد. سپری می‌شود. از همان آغاز در حال سپری شدن بود حتی اگر سی سال دیگر هم در هدفی که به آن رسیده است، در جا بزند و راه را بر دیگر نیروهای اجتماعی ببندد. درست همان گونه که دیگران سپری شدند و به گذشته پیوستند و هدف خود را با خویش به اعماق تاریخ بردند، جمهوری اسلامی نیز در می‌گذرد
.
راه ادامه دارد

هر سال، نوروز، با نوید امید و زندگی از راه می‌رسد و در سی سال گذشته برای ایرانیان، هر بار با مضمون دیگری همراه بود. نخستین نوروز با سرود «بهاران خجسته باد» آمد. جای «شهدا» در آن نوروز که «بهار آزادی» می‌خواندندش، خالی بود. سال بعد، و هشت سال متمادی پس از آن، نوروز با جنگ همراه شد. با بمباران و ویرانی. با قربانی و معلول و آوارگی. در یک سو، خانواده‌هایی که جان و مال و عزیزان خود را در جنگ از دست می‌دادند. در سوی دیگر، خانواده‌هایی که در جستجوی عزیزان خود از این زندان به آن زندان می‌رفتند، و به جای آنها، ساکی تحویل می‌گرفتند و یا شماره‌ای و نشانی در یک گورستان. جنگ به پایان رسید. ویرانی اما ادامه یافت. جانبازان و شهدا تاریخ مصرف خود را برای حکومت از دست دادند. عده‌ای نوکیسه و تازه به دوران رسیده، جیب‌های خود را انباشتند و جامعه در فقر و فحشا و اعتیاد و بیکاری فرو رفت، و تا که سر بر نیاورد، هر روز بیش از روز پیش سرکوب شد. سرکوب از سیاست گذشت و همگانی شد. با هر تلاشی برای ادامه راه و گذر از آنچه برای نظام اسلامی هدف به شمار می‌رفت، به شدت مقابله گشت. هر ابتکاری برای غلبه بر گسستی که بین گذشته و آینده به وجود آمده بود، با ناکامی روبرو شد. ایران در هدفی به نام حکومت اسلامی در جا زد. گسست ادامه یافت. راه بسته ماند. جامعه در یک بن‌بست تحمیلی انباشته شد. انبوه شد. سه نسل بر هم تلنبار شدند. نسل چهارم نیز به دنیا آمد.
امروز ولی فقیه در هیئت سیدعلی خامنه‌ای و تفکر بیمارگونه سلطه‌جو و اقتدارطلبِ آخرزمانی در شکل و شمایل احمدی‌نژاد و مدافعانش، آخرین گام‌های جمهوری اسلامی را به سوی سرنوشت نهایی هدایت می‌کنند. راهی که آنها هدف پنداشته‌اند، هنوز ادامه دارد. نه به پیش، نه به سوی آینده، بلکه به دور خود. جمهوری اسلامی سائیده می‌شود. فرسوده می‌شود. موریانه فساد و ریا از درون آن را می‌جود. هیولای مشکلات اقتصادی و اجتماعی از برون آن را زیر پاهای سنگین خود له می‌کند. اگر عده‌ای از خواص در این میان راضی هستند، اگر لایه‌های تنگدست جامعه، اینجا و آنجا، به اشکال مختلف تطمیع می‌شوند، نه آن رضایت و نه این تطمیع را توان پایداری در برابر آن قوانین نانوشته‌ای نیست که چرخ‌های زندگی یک جامعه را به حرکت در می‌آورند.
خرداد سال گذشته، سیدعلی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت نوزدهمین سالمرگ آیت‌الله خمینی، هدف را چنین تشریح کرد: «ولایت، اقتدار همراه با برادری و رفاقت است و انتخاب این واژه در مقابل حکومت و سلطنت بدین معناست که نظام اسلامی معتقد به اقتدار سیاسی بر اساس اعتقادات دینی است که این نشان از حکمت و اهتمام امام برای مشخص کردن مرزها با دیگر نظام‌های سیاسی است. مرزهای سیاسی و اعتقادی همانند مرزهای جغرافیایی است که اگر کمرنگ شوند و یا حساسیت‌ها در قبال آنها کم شود، ممکن است برخی خودیها بدون آنکه متوجه باشند وارد حریم بیگانگان، و یا برخی بیگانگان و غیرخودی‌ها وارد حریم انقلاب اسلامی شوند... همه باید مراقب باشند و همواره برای حفظ و برجسته باقی ماندن مرزهای اعتقادی و محدوده جغرافیایی سیاسی نظام جمهوری اسلامی تلاش کنند».
در کنار این‌ها باید سخنان احمدی‌نژاد را به عنوان فردی گذاشت که صریح‌تر از هر دولتمرد دیگر جمهوری اسلامی سخن می‌گوید و حتی اگر ریاست جمهوری‌اش به دور دوم هم نکشد، لیکن عقایدش مورد تأیید و حمایت رهبری جمهوری اسلامی و همانی است که بنیاد فکری این نظام را تشکیل می‌دهد. احمدی‌نژاد که اخیرا مدام بشارت نابودی آمریکا و اسراییل را می‌دهد، تنها یک عقیده دینی را نمایندگی نمی‌کند. او یک نژادپرست تمام عیار است. اعتقاد او به «انسان صالح» و «انسان کامل» یک ایمان ایدئولوژیک مانند «انسان والا» و «انسان برتر» است که فاجعه‌های عظیم آفریدند. یک مثل آلمانی می‌گوید: «انسان‌های حقیر، منیّت بزرگ دارند». احمدی‌نژاد یکی از این نوع انسان‌هاست که دو سه هفته‌ای پیش از سخنانی که در بالا از خامنه‌ای نقل شد، یک بار در دهلی نو و بار دیگر در دیدار با خانواده شهدا چنین گفت: «مدیریت حاکم بر جهان فاقد توانایی و تجربه لازم است... چاره کار این است که انسان صالح بر جهان حاکم شود... امروز در دل ملت‌های دنیا هیچ راهی جز راه ملت ایران شناخته شده نیست و با افتخار اعلام می‌کنم که ملت‌های آزاده جهان راه شهیدان ما را به عنوان راه عزت و افتخار خود انتخاب کرده‌اند. در کمتر از دو سال و نیم ما توانسته‌ایم به ایران هسته‌ای تبدیل شویم. قدرت‌های استکباری به سرعت در حال فرو ریختن هستند. آنها امروز محتاج ملت‌های آزاده از جمله ملت ایران هستند. بنده با قاطعیت اعلام می‌کنم که شمارش معکوس متلاشی شدن قدرت‌های فاسد آغاز شده است... جهان به سرعت به سمت انسان کامل در حرکت است به طوری که بنده در بالاترین مجامعه جهانی نام حضرت حجت را می‌آورم، نامی که امروز برای تمامی جهانیان آشنا شده است». احمدی‌نژاد جامعه‌ زیر سلطه جمهوری اسلامی را «جامعه الگو» می‌نامد. همان جامعه‌ای که رهبرش می‌گوید باید مراقب بود تا مرزهای اعتقادی‌اش حفظ شود. این «جامعه الگو» همان هدفی است که سی سال است ایران در آن توقف کرده است. به بن‌بست رسیده است. جامعه‌ای که با کمترین امکانات به دنبال روزنه و راهی است که مسیر خود را ادامه دهد.
این «جامعه الگو» را دیگران نیز برپا داشته بودند. با انسان‌های والا. با انسان‌های برتر. و اینک با انسان‌های صالح و کامل. لیکن هیچ کدام دوام نیاوردند. آن هم تنها به یک دلیل ساده: انسان والا و برتر و صالح و کامل وجود ندارد! همه کسانی که برای تحقق این توهم تلاش کره‌اند، سرانجام به جنایتکار و یا مباشران جنایت تبدیل شده‌اند. جامعه الگو در بهترین حالت، خیالات خطرناک و در واقعیت، خدعه و حیله زمامدارانی است که حاضر نیستند با اعتراف به ناتوانی‌های خود، راه را برای آزمون‌های نوین توسط افراد و گروه‌های دیگر بگشایند.
سی سال در برابر هزاران سالی که تاریخ پشت سر نهاده است، هیچ نیست. تاریخ در هیچ بن‌بستی توقف نکرده که این بار در جمهوری اسلامی به حرکت خود پایان دهد. امروز ایران، هم از سوی جامعه و هم از سوی جهان، با شتاب به سوی یک تعیین تکلیف نهایی رانده می‌شود. جمهوری اسلامی می‌گذرد و راه، با ما و بدون ما، ادامه دارد. راهی که پیمودنش، خود، هدف است. تاریخ انسان، جز راه نیست. و ادامه راه، آینده ماست. در این نوروز و نوروزهای دیگر نیز. از این روست که از پس این هزاران و سی سال، پس از آنکه جمهوری اسلامی گذشت و راه ادامه یافت، ما هنوز به جایی نرسیده‌ایم، بلکه تنها یک مانع، یک مانع بزرگ، یک بن‌بست، یک بن‌بست طولانی را، پشت سر نهاده‌ایم.

5 مارس 09


Yahoo! Canada Toolbar : Search from anywhere on the web and bookmark your favourite sites. Download it now!


__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Support Group

Lose lbs together

Share your weight-

loss successes.

Group Charity

Stop Cyberbullying

Keep your kids

safe from bullying

10 Day Club

on Yahoo! Groups

Share the benefits

of a high fiber diet.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ