روحش شاد
مراسم یادبود شاهزاده علیرضا پهلوی در واشنگتن برگزار شد
مراسم یادبود علیرضا پهلوی دومین پسر آخرین پادشاه ایران روز یکشنبه، بیست و سوم ژانویه ۲۰۱۱، در شهر بتزدا در ایالت مریلند در حومه واشنگتن دی سی، برگزار شد. تقریبا به شکل همزمان مراسم دیگری نیز در نقاط مختلف از جمله در ایالت کالیفرنیا و شهر پاریس برگزار شد.
مراسم واشنگتن در سالن استراتمور در ایالت مریلند برگزار شد، سالنی که گنجایش حدود ٢٠٠٠ نفر را داشت و یک ساعت پیش از شروع مراسم ظرفیتش پر شده بود و طی آن حاضران به آرامی و گاهی با صدای بلند گریه می کردند.
نسل اول مهاجرانی که ایران را پس از انقلاب ترک کرده بودند، نسل دومی ها که جوان بودند و بسیار جوان ترها در این مراسم شرکت داشتند.
نادر صدیقی که اجرای مراسم را بر عهده داشت، در ابتدای سخنانش گفت من برای این که عمق اندوهی گران را بیان کنم، کمتر موفق شدم.
و اما هر کسی این اندوه را بگونه ای بیان کرد. شهاب هاشمی فیلمساز و کارگردان ایرانی فیلمی از علیرضا تهیه کرده بود که تصاویری از امواج شاید، که شاید از دریای خزر بود، آن را بپایان میرساند و صدای خواننده ای که می خواند: «اگر ایران به جز ویران سرا نیست، من این ویران سرا را دوست دارم» تصاویر را همراهی میکرد.
علیرضا پهلوی که روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ در منزل مسکونی اش در بوستون خودکشی کرد، وصیت کرده است که جسدش سوزانده شده و خاکسترش در دریای خزر در شمال ایران پراکنده شود.
به دلیل علاقه شاهپور علیرضا به موسیقی، اجرای موسیقی زنده در مراسم گنجانده شده بود و تارا کمانگر، نوازنده پیانو و سیروس بروخیم، نوازنده ویولن، قطعاتی از آهنگسازان بزرگ فردریک شوپن و امین اله حسین موسیقی دان مشهور ایرانی را نواختند. شاید که علیرضا در جهان دیگر نوای موسیقی این دو نوازنده جوان ایرانی را بر دل نشانده باشد.
در روی صحنه پرچم شیر و خورشید و سبد های با گل های سپید قرار داشت. خانواده پهلوی قبلاً از شرکت کنندگان خواسته بودند که گل به همراه نیآورند. این گل ها، گل های خانواده است، خانواده پهلوی.
صفحه بسیار بزرگ تلویزیونی که روی صحنه قرار دارد گل های شقایق قرمز آتشین دشتهای ایران را نشان می دهد، لاله های وحشی، امواج دریای مازندران، بلندی کوه های پر برف و خانه های شمال ایران را.
سخنرانان مراسم در سخنان خود، از عشق علیرضا به ایران، فرهنگ، تاریخ و زبان های قدیمی و کهن آن سر زمین یاد کردند.
فرداد فروزان دوستی که از ١٧ سالگی با علیرضا بوده است در سخنانی از وی یاد میکند. فرداد بنام ایران و ایرانیان کلام خود را شروع می کند و می گوید کلامی برای تسلی دلهای آزرده شرکت کنندگان نمی یابد چرا که خود بسیار آزرده است. فرداد می گوید علیرضا در دوستی بی شائبه و فداکار بود و بارها هنگام سخن گفتن برای دوستی که فداکار بوده، صدایش می گیرد و بغض گلویش را می فشارد.
گریه های گاه آرام و گاه با صدای بلند حضار در هنگام سخنرانی ها به گوش می رسید و این گریه ها هنگامی که مادر وی، فرح پهلوی ملکه سابق ایران سخن می گفت اوج می گرفت. شاید خاطره از دست دادن جوانی که عاشق ایران بوده است، به همراه مادری که در از دست دادن او نا شکیباست؛ شرکت کنندگان را بیقرار تر کرده است.
فرح پهلوی در سخنان خود گفت: «غم از دست دادن فرزند برای مادر بسیار سخت است، برای هر مادری سخت است زیرا هر مادری شازده خانوم و شازده پسری دارد». ملکه سابق ایران می گوید نباید بگذاریم که فقط غم و غصه و عزا باشد که ما را بهم نزدیک کند، نباید بگذاریم که بشکنند و نباید بشکنیم.
کمی پیش از آن ستار می گفت که علیرضا را بسیار دوست می داشته و برایش خواند که:
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
من خانه بدوشم
این خاک فریباست ولی خاک وطن نیست
من با که بجوشم
و باز خوانده بود ...
بیمارم و تب دارم و در سینه مجروح
چندان که فغان بر کشم از دل نفسی نیست
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
شاهزاده رضا پهلوی نیز در سخنان خود از خاطراتش با علیرضا، از این که وی روح شوخ و طبع مثبتی داشته است سخن گفت و از این که توانسته بود در تابستان گذشته روزهایی را با برادرش سپری کند و آخرین مسابقات جام جهانی فوتبال را به اتفاق او تماشا کند. وی گفت آخرین تصویر از او آرام بود.
فریدون فرح اندوز که خود چندی پیش فرزندش را از دست داد و درد مشابهی را پشت سر گذاشته است شعری از مولوی را خواند.
در کنار همه آنان که از شاهپور علیرضا پهلوی سخن گفتند، گفته های دکتر رحیم شایگان شاید متفاوت بود. رحیم شایگان استاد دانشگاه کالیفرنیا گفت مایل است که از از زاویه دیگری درباره علیرضا، یعنی بعد تحصیلی وی، سخن بگوید. او گفت: «علیرضا پس از ورود به دانشگاه هاروارد به شناختن زبان های ایرانی بر آمد. موضوع پایان نامه تحصیلی او، «مینوی خرد» بود. پروفسور شایگان گفت که بی شک گرایش علیرضا به ایران باستان تحت تاًثیر رویدادهای اخیر تاریخ ایران بوده است.
وی گفت سیر اندیشه علیرضا اهمیتی بسیار دارد. وی به دنبال حکمتی خفته در اندیشه کهن فرهنگ این سرزمین بود و در آخر، سخنانش را با صدای بسیار گرفته چنین به پایان رساند:
وی گل اولین گلستان شاهی است.
نکته جالب توجه در گفتار کسانی که از شاهپور علیرضا یاد می کردند، علاقه وی به ایران به ویژه تاریخ و فرهنگ و زبان های کهن ایرانی بوده است.
در ایران اما، تصاویر حکایت دیگری دارند، حکایت از این که در آنجا نیز در غم علیرضا شریک هستند. فرح پهلوی در سخنانش از همه سپاسگزاری کرد: از صاحب مغازه ای که در کنار در ورودی برای پسرش خرما گذاشته است و از جوانی که به او نوشته است آن شب در آن شهر دور دست، در غربت، علیرضا خودش را از قفس پرواز داد.
در ایران نیز، برای علیرضا، علیرضائی که بنا به گفته آن جوان ایرانی از قفس خود را پرواز داده بود؛ آگهی پخش می کردند. آگهی هائی که روی کیوسک تلفن ها چسبانده شده بودند.
روی کیوسک تلفن ها و روی دیوارها ...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Should you not wish to be contacted
at this e-mail address again
please reply usinge your original mail address
with "REMOVE" in subject line to the iranian@telus.net
so you can be deleted from our mailing list .
thanks
shahriar fathi
پاینده ایران پادشاهی
شرم و ننگ بر جمهوری اسلامی
شهریار فتحی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر