http://www.negah4.info/articles/2011-03-23-14-49-10
کوشا
جابلقا مسکن امام غائب
حضرت حسن عسکری در سال 260 هـ.ق بدون اینكه فرزندی از آن حضرت بجا مانده باشد وفات كرد و طبق وصیتنامه آن امام همام تنها وارث ایشان مادرش حدیث بود در آن زمان كنیزی از بیت امام مدعی شد كه از آن حضرت حامله هست بنا به دستور خلیفه اموال امام ضبط و توقیف شد و تقسیم آن را موكول به مشخص شدن وضعیت كنیز كرد. بعد از گذشت دو سال معلوم شد كه ادعای آن كنیز كذب محض بوده و از طرف دیگر نیز مادر امام پیش خلیفه ثابت كرد كه خودشان تنها وارث امام هست و از طرفی نیز جعفر مدعی ارث و میراث شد بنا به دستور خلیفه اموال امام را بعد از گذشت هفت سال بین جعفر و مادرش تقسیم كردند و از آنجا كه امام بدون وصی و فرزند درگذشته بود فرقه امامیه بین 14 الی 20 فرقه تقسیم شد تمامی این فرق مدعی شدند كه امام بدون فرزند از بین رفته تنها یك فرقه از بین اینها مدعی شد كه امام قبل از مرگش در سال 255 دارای فرزندی پسر بنام محمد بوده كه از وجود آن كسی مطلع نبوده داستان تولد عجیب و خارقالعاده و رشد غیرعادی محمد بن حسن در كتب غیبت مثل بحارالانوار جلد 13 و كمالالدین شیخ صدوق و سایر كتب مندرج است و خواندن آن خالی از لطف هم نیست و بالاخره محمد بن الحسن در سال 260 به علت حفظ جان خود به سرداب منزل خود در سامرا تشریف برده و در آنجا غایب شد و آنچه از اعتقادات این فرقه در قرون گذشته مستفاد میشد مراد از غیبت، غیبت جسمانی و فیزیكی بوده یعنی محمد بن الحسن از بین مردم رخت بربسته و در بلاد مستوره و بعیده مقر و منزل گزیده است و این معنی هم در توقیعات منسوب به ناحیه مقدسه و هم در احادیثی كه در مورد غیبت حجه بن الحسن روایت شده و هم در آثار علمای سلف مشهود و مندرج است.
در توقیع صادره به افتخار شیخ مفید از زبان حجه بن الحسن مرقوم است كه : ما در جایی منزل كره ایم كه از محل سكونت ستمگران دور است و این هم بعلتی است كه خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانی كه دولت دنیا از آن فاسقان میباشد در این دیده است . (بحارالانوار جلد 13ترجمه علی دوانی چاپ دوازدهم ص 1247) و نیز در توقیع صادره به افتخار عثمان بن سعید و محمد بن عثمان نائبان اول و دوم حجه بن الحسن چنین آمده است :خداوند مكان جانشین او (حسن عسكری) را با مشیت و اراده نافذ خود مخفی ساخت و اگر خداوند اجازه میداد خود را در میان مردم ظاهر میساختم . (بحارالانوار ص 1256) و نیزابن مهزیار وقتی كه حجه را در جزیره خضرا ملاقات كرد اینگونه مورد خطاب قرار گرفت :فرمود: پدرم از من عهد گرفته است كه ساكن نشوم از زمین مگر در جایی كه پنهانتر و دورترین جاها باشد تا آنكه بركنار باشم از مكاید اهل ضلال و متمردان جهال تا هنگامی كه حق تعالی رخصت فرماید تا ظاهر شوم او با من گفت ای فرزند ...پس ملازم جاهای پنهان باش از زمین و دور باش از بلاد ظالمین .منتهی اﻵمال شیخ عباس قمی انتشارات هاتف چاپ دوم ص 1117) با توجه به این مطالب حجه بن الحسن از تمامی ساكنان كره ارض كه ستمگر و ظالمند دور شده در بلاد مخصوص كه از دسترس جهانیان دور است سكنی گزیده است و این مفهوم و این نظریه كه مراد از غیبت غایب شدن از جمع مردمان است در احادیث منقول نیز مصرح است مانند این حدیث كه ام هانی از امام محمد باقر در تفسیر آیه فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس پرسیده بود فرمود : امام یخنس نفسه حتی ینقطع عن الناس علمه كتاب غیبت نعمانی باب ماروی فی غیبه الامام المنتظر حدیث ششم ) یعنی مراد از این آیه امامی هست كه از نظرها غائب گردد و مردم اطلاعی از وی نداشته باشند(بحارالانوار ص 265) و نیز مفضل بن عمر از حضرت جعفر صادق روایت كرده كه آن حضرت فرمود : والله لیغیبن سبتاً من الدهر و لیخملن حتی یقال مات او هلك بای واد سلك . غیبت نعمانی باب ماروی فی غیبه.. حدیث 9 یعنی آن حضرت فرمود : بخدا قسم سالها از نظر شما غائب شودو چندان در ان غیبت صبر کند که بیدینان می گویند اگر هست بكدام بیابان رفته است (بحارالانوار جلد 13 ص 375) در این حدیث نیز تصریحاً گفته شده كه حجه از بین مردمان غایب خواهد شد و مردمان به او دسترسی نخواهند داشت از حضرت جعفر روایت شده كه.انما نحن كنجوم السماءكلما غاب نجم طلع نجم حتی اذا اشرتم باصابعكم و ملتم بجواجبكم غیب الله عنكم نجمكم. غیب نعمانی باب عاشر حدیث 17 یعنی ما اهل بیت مانند نجوم آسمانی هستیم هر نجمی غائب شود نجم دیگری طالع شود تا اینكه با انگشتان به او اشاره كنید خداوند او را از نظر شما غائب گرداند (بحارالانوار ص 365) و این معنی در نوشتار علمای شیعه نیز مندرج است كه مراد از غیبت ، این است كه در بین مردم نباشد. چنانكه شیخ صدوق تصریح به این مطلب كرده است : منظور از غیبت نبودن نیست و امری هست نسبی گاهی انسان شهری از یك شهری غایب میشود كه قبلاً نزد اهل آن معروف و مشهود بوده و نسبت به شهر دیگر اصلاً غائب بوده و همچنین گاهی انسان از نظر مردم غائب است نه از نظر مردم دیگر یا از دشمنانش پنهان است نه از دوستانش باز هم میگویند غائب است و پنهانست اینكه میگویند امام زمان غائب است منظور اینست از چشم دشمنان و دوستانی كه راز نگهدار نیستند غائب است و مثل پدرانش (ع) آشكار نزد خاص و عام و دوشت و دشمن نیست. (كمالالدین شیخ صدوق جلد یک ص 149 از انتشارات كتابفروشی اسلامیه) و نیز گفته است كه : حال امام زمان ما در غیبت خود چون حال پیغمبر است در ظهور خود برای آن كه پیغمبر در همه جا و پیش همه كس نبود در مكه كه بود در مدینه غائب بود و چون در مدینه بود در مكه نبود چون در سفر بود در وطن نبود و چون در وطن بود در سفر نبود در همه حال یك جا حضور داست و نسبت به جاهای دیگر غائب بود( كمالالدین جلد یك ص 176) و از این منظر است كه شیخ عباس قمی در این مورد نوشته است كه: غیبت از روز ولادت و سپرده شدن به روح القدس و تربیت شدن در عالم نور و فضای قدس كه هیچ جزئی از اجزاءآن حضرت به لوث قذارت و كثافت و معاصی بنی آدم و شیاطین ملوث نشده و مؤانست و مجالست با ملاءاعلی و ارواح قدسیه و عدم معاشرت و مصاحبت با كفار و منافقین وفاق به جهت حذف و تقیه و مدارات با آنها همانا از روز ولادت تا كنون دست ظالمی به دامانش نرسیده و با كافر منافقین مصاحبت ننموده و از منازلشان كناره گرفته . (منتهی اﻵمال ص 1105) این مطلب از دید علمای سلف پنهان نمانده و با تصریح به آن كوشیدهاند كه مكان خاصی را كه از دید مردمان پنهان و دور از دسترس انسانهاست برای حجه بن الحسن در نظر بگیرند. و از این منظر است كه قصه جزیره خضرا و بحر ابیض و كوه قاف و جابلقا و جابلسا به میان آمده كه آن حضرت در این بلاد ساكن هست و دارای اولاد و فرزندان زیادی هست كه در این بلاد حكمران میباشند و حتی نام بلاد و فرزندان حجه بن الحسن را نیز نام بردهاند. همه این مسائل را در كتابهای غیبت مثل بحارالانوار جلد 52 متن عربی ص 152 و ترجمه آن توسط محمد حسن بن ولی ارومیه و نجم الثاقب میرزا حسین نوری و سایر كتب غیبت میتوان مشاهده كرد . در كتاب نجم الثاقب ذیل حكایت دوم آمده كه : سید جلیل علی بن طاوس در اواخر كتاب (جمال الاسبوع) گفته كه: من یافتم روایتی به سند متصل به اینكه از برای مهدی(ع) جماعتی از اولاد است كه والیانند در اطراف شهرها كه در دریاست و ایشان داریند غایت بزرگی و صفات نیكان را. و در ذیل حكایت 9 اسامی شهرها را چنین آورده :
تقدیر به قضای ملك قدیر عنان كشتی ما را به جزائر مشتمل بر اشجار و انهار رسانید در آنجا مداین عظیمه و وساتیق كثیره دیدیم.. به شهر اول رسیدم... گفتند این مدینه را مباركه گویند و ملك آن را طاهر میخوانند ... كشتی كرایه نمودیم ... چاشتگاهی به شهری رسیدیم كه هیچ دیده نظیر آن ندیده و هیچ گوش شبیه او نشنیده این شهر دلگشا مشرف بر دریا و مبنای آن بر كوهی سفید چون نقره بیضا حصاری از جانب بر و بحر احاطه آن شهر نموده . .. در میان آن بساتین گرگها و گوسفندان گردیدندی و با هم الفت گرفته نرمیدی ... چون از آن شهر گذشتیم به مدینه مباركه زاهره رسیدیم ... اسباب عیش و فراغت در آن آماده و خلایق بر و بحر در آن آینده و رونده ... به ورود خدمت سلطان مامور گردیدیم ... سلطان عالی شان به جانب ما دردمندان التفات نمود و پرسید .. گفتم یابن صاحب الامر ... سلطان گفت : انا طاهر بن محمد بن حسن ... مدت هشت روز بر مائده جود و احسان آن شاهزاده عالمیان میهمان بودیم ... طول و عرض آن شهر پرسرور دو ماهه راه بود ... از این شهر گذشته مدینه ای است رابقه نام و والی وحاكم آن قاسم بن صاحب الامر(ع) ..شهر بعدی نام آن صافیه است و سلطان آن ابراهیم بن صاحب الامر و بعد از آن شهری است به همه زینتهای دینیه و دنیویه آراسته اسم آن طلوم و متولی آن عبدالرحمن بن صاحب الامر(ع) .. شهر دیگر عناطیس نام و حاكم آن هاشم بن صاحب الامر است و طول و عرض مملكت مذكوره یكساله راه است و سكنه آن نامحدودند بالتمام مومن و شیعه و ... حكام ایشان اولاد صاحب الزمان ... این امصار و بلاد و كافه خلایق و عباد نسبت به حضرت صاحب الامر و مجموع مردمان كه از حد و حصر افزونند كمر انقیاد و ایقان و ایمان بر میان جان بسته خود را از غلامان آن حضرت میدانند.
و در ذیل حكایت هفتم آمده كه :
این است بحر ابیض یعنی دریای سفید و در اینجاست جزیره خضرا و این آب اطراف جزیره را مانند سور و دیوار احاطه كرده است از هر جانب آن به حكم خدای تبارك و تعالی كشتی دشمنان و سنیان چون داخل این آب شوند غرق گردد هرچند كه آن كشتی ها در نهایت استحكام باشند این به بركت مولا و امام ما حضرت صاحب الامر والزمان (ع) است. ... جزیره اخضر و بحر ابیض جزیرهای است در سرزمین ولایت بربر میان دریای اندلس كه آن حضرت و اولاد و اصحاب او در آنجا میباشند و در ساحل آن دریا موضعی است به شكل جزیره كه اندلیسان آن را جزیره رفضه میگویند ساكنان آن همگی امامیهاند و مایحتاج ایشان را از راه جزیره اخضر كه مقام آن حضرت است در سالی دو بار میآورد.
در اهمیت و اعتبار این قصه و سایر حكایتها آمده كه :
میرمحمد لوحی معاصر علامه مجلسی در كتاب كفایه المهتدی فی معرفه المهدی (ع) میگوید: این كمترین خبر معتبر مدینهالشیعه و جزیره اخضر و بحر ابیض را كه در آن مذكور است كه حضرت صاحبالزمان(ع) را چند فرزندان با این حدیث در كتاب ریاضالمومنین تلفیق نمودم.
و در ارتباط این جزایر با جابلسا و جابلقا آمده كه: از جمله بلادی كه از حیطه تصرف جبارین بیرون و در تحت اقتدار آن برگزیده بیچون است دو شهر جابلسا و جابلقا است كه اخبار بسیاری كه متواتر است به حسب معنی نقل نمودهاند كه در طرف مشرق و مغرب دو شهر عظیم است كه یكی را جابلسا گویند و دیگر را جابلقا بلكه شهرهای متعدده و اینكه اهل آن شهرها از انصار قائم هستند و با آن جناب خروج میكنند و بر اصحاب سلاح سبقت میجویند ... عمر ایشان هزار سال است ... انتظار میكشند قائم(ع) را و از خدای تعالی میخواهند كه آن حضرت را به ایشان بنمایاند و برای ایشان راهی است كه به سبب آن راه داناترند از جمیع خلایق به مرادات امام پس هر گاه امر فرماید امام ایشان را به امری پیوسته ایستادگی دارند در عمل به آن ... در میان ایشان جماعتی هستند كه سلاح را از خود نینداختند از آن وقت انتظار میكشند ظهور قائم را (حكایت 37) (العبقری و الحسان صبیحه 19 از علیاكبر نهاوندی)
و در كتاب دارالسلام در احوالات حضرت مهدی تالیف محمود عراقی میثمی سید ابوالحسن حسینی ص 269 آمده كه :
علامه مجلسی (ره) در كتاب تذكرﺓ الائمه میگوید كه مكان آن حضرت یعنی غیبت كبری بطریق مخالفین یعنی سنیان در اكثر كتب ایشان اینست كه نام قریه كه حضرت صاحبالامر ساكن است كرعه میباشد و بطریق دیگر دو شهر است در مشرق و مغرب كه ماوراء اقالیم است و نام آن یكی جابلسا و یكی جابلقا است و در آنجا ساكنند.
و نیز در نجمالثاقب ص 277 آمده كه :
آن امامی كه ما به او قائلیم و به امامتش اعتراف داریم حجت است از جانب خداوند تبارك و تعالی برملائكه و انسان و انواع حیوانات و جن و مخلوقات جمیع عوالم و بلادها و شهرها كه از حیطه جباران بیرون است مانند جابلسا و جابلقا و غیر آن كه اشاره به آنها بشود در قصه جزیره خضرا و تمام آنها در حیطه اقتدار و سلطنت فعلیه آن جناب است و به امر و فرمان آن جناب موتمر و سركشی نكنند و هر چه گویند اطاعت كنند و فرمان برند.
مؤلفین دارالسلام در ص 270 و نهاوندی در صبیحه 19 اصراری عجیب دارند بر اینكه ثابت كنند این جزائر و یا جابلسا و جابلقا وجود عینی دارند ولی از دیده سایر مردمان پنهان است كه چنانكه در صبیحه 19 بعد از نقل قصه توقف حضرت رسول در حین بازگشت از معراج كه در شهری كه منسوب به قوم موسی بوده آمده : اولاً رفع استبعاد میشود از وجود دو شهر جابلسا و جابلقا و اهالی آنها كه در اخبار امامیه وارد شده است و ثانیاً رفع استبعاد می شود از وجود شهرهای حضرت حجت كه در حكایت دوم از باب هفتم نجم الثاقب به تفصیل ذكر شدهاند و هم استبعاد می شود از وجود جزیره خضرا و بحر ابیض.
و حكیم سنایی با توجه به این اعتقاد راسخ و عمومی و شایع كه صاحب الامر در جابلسا و جابلقا ساكن است فرمودهاند :
سخن كز روی دین گویی چه عبرانی و چه سریانی
مكان گز بهر حق جویی چه جابلقا و چه جابلسا
(دیوان حكیم سنایی)
و میرزا حسین خان (حضوری) سلماسی متوفای 1330 ق در قصیده در این مورد فرموده :
شهر تو گویند جابلقا و جابسا بود كاندرآن جایت مكان است ای خداوند جهان
كتاب سیمای مهدی موعود در آیینه شعر فارسی از محمدعلی مجاهدی
در کتاب زندگی امام در غیبت تالیف عیسی سلیم پور اهری هشت مکان برای امام غائب شمرده شده 1- سر زمین های دور دست 2- مدینه طیبه 3- دشت حجاز 4- کوه رضوی 5- جابلقاوجابلسا 6- شهرمهدی 7- بیت الحمد 8- جزایر مبارکه. نقل از( سایت خاتم الامام--sahebzaman.blogfa.com)
و بالاخره جان كلام در مقالهای كه در دائرﺓالمعارف بزرگ
اسلامی به نمره 6334 ذیل مدخل جابلقا آمده چنین است:
در اخبار علمای شیعه این مكان(جابلساوجابلقا) سرزمین امام غایب (ع) است و روایاتی كه در باب مدینه الشیعه، جزیره خضراءو بحر ابیض نقل شده است ظاهراً به همین مكان اشاره دارد (مجلسی 52/331 - 344. نوری 387-404، 409 با كربن «عالم مثال» npn. شیخ احمد احسایی نیز پیش از او با همین توصیفات از جابلقا و جابلسا و اهالی آن كه تا روز قیامت خارج نمیشوند سخنی می گوید و معتقد است كه امام زمان(ع) نیز در هنگام غیبت با بدنی غیرعنصری و هور قلیایی در جابرسا و جابلقا زندگی می كند و جسم و زمان و مكان او لطیف تر از عالم اجسام یعنی از عالم مثال است و برای ورود به یكی از هفت اقلیم دیگر به صورتی مناسب با اهل آن ظاهر می شود (نك :جوامع الكلم 1 / قسمت دوم ، رساله رشتیه ص 103)سایت(cgie.org.ir)
در این مقاله بسیار مفید به مطالبی دیگری نیز در مورد جابلقا و جابرسا اشاره شده كه جهت اطلاع دوستان مرقوم می گردد.
واژهشناسان، مورخان و جغرافیدانان متقدم در تقسیم بندی عالم به هفت اقلیم، هر یك را شامل بلاد قدیمهای با ساكنان و اقوام خاص دانستهاند . محمد قزوینی در بیست مقاله خود این تقسیمات هفت گانه را به نقل از دیباچة قدیم شاهنامه، كتاب التفهیم بیرونی، اوستا و بندهش ذكر میكند (2/42-51). امین احمد رازی نیز در سدة 11 ق /16 م در كتاب هفت اقلیم خود (1/30، 3/518) در دستهبندی اقلیمها و مناطق آنها، جابلسا را از جمله شهرهای اقلیم اول، و جابلقا را از جمله شهرهای اقلیم هفتم میشمارد، اما هیچ شخصیتی را از این سرزمینهای اسطورهای نام نمیبرد. اغلب منابع تاریخی كهن نیز شهر جابلسا را در منتهیالیه مغرب زمین، و شهر جابلقا را در منتهی الیه مشرق آن دانستهاند و گاه با استناد به احادیثی عجیب دربارة آنها افسانهسرایی كرده، و گفتهاند كه هر یك از این شهرها در غایت بزرگیاند و هزاران دروازه با فرسنگها فاصله دارند كه در كنار هریك نگهبانی ایستاده است. نور این شهرها از نور عرش است، ساكنان آن هزارها سال عمر می كنند ، خدای یگانه را می پرستند و هرگز معصیتی مرتكب نمیشوند، و آنها حتی از خلق شیطان نیز آگاه نیستند (همدانی ، محمد ، 429؛ طوسی، 204 ؛ طبری، 1/69-70؛ نیز نك: ابن جوزی، 1/131-135؛ مقدسی، 2/73؛ مسعودی ، 40).
برخی منابع مردمان این شهرها را از اعقاب موسی (ع) ذكر كردهاند و برخی دیگر اهل جابلقا را مؤمنان قوم عاد، و اهل جابلسا را از قوم ثمود دانستهاند كه از بختالنصر گریختهاند و خداوند ایشان را در این شهرها سكونت داده است، چنان كه هیچ كس بدانجا راه ندارد و تعداد آنها را نمیداند (رازی، نیز یاقوت، همان جاها؛ طبری، 1/69 ؛ همدانی ، حسن ، 1/165).
گاه در قصص اسلامی ساكنان این دو شهر، از جمله آفریدگان عجیب خداوند و فارغ از ویژگیهای بشری توصیف شدهاند، چندان كه جز خدای یگانه، از همة امور حتی از طلوع و غروب خورشید نیز بیخبرند (نك: راوندی، 35-39). در مجملالتواریخ و القصص نیز سخن از شهرستان زرینی است كه پس از گذر از هفت كوه پرخطر میتوان به آن رسید و ملكی به نام غاویل با سوارانش از شهرستان جابلقا به طلب آن می آیند (ص 497-500).
در اخبار و روایات اسلامی: در بررسی منابع روایی چنین به نظر می رسد كه ورود این دو واژه به عالم اسلام ، از طریق اخبار و روایاتی بوده كه از ائمه شیعه (ع) نقل شده است . مجلسی در بحارالانوار به روایتی از امام صادق (ع) اشاره دارد (54/197) و روایتهای متعدد دیگری را از صاحب بصائر و دیگر منابع نقل میكند كه در آنها جابلقا و جابلسا با همان توصیفات ذكر شدهاند (54/189-190، 195-196؛ نیز نك : صفار 510-512).
این دو واژه در روایتی از امام حسن(ع) نیز آمده است . بنا بر این روایت، معاویه با دسیسهای كه برای تثبیت خلافت خود و تضعیف جایگاه امام (ع) نزد مردم در سر داشت، وی را مجبور به ادای خطابهای كرد، ولی امام پس از صعود بر منبر چنین فرمود: « ای مردم، به درستی كه اگر میان جابلق تا جابرس را بگردید، جز من و برادرم كس دیگری را كه جد او محمد رسول خدا(ص) باشد، نخواهید یافت» (یاقوت، 2/3؛ خواندمیر، 2/25؛ ابن كثیر، 8/42؛ ابن قتیبه، 2/172؛ ابوعبید، 1/354؛ نوری، 410). داستانهای مربوط به این دو شهر در اخبار، روایات و تفسیرها اغلب به نقل از بنعباس، و از قول ائمه(ع) با پیامبر (ص) آمده است و به ویژه در داستان معراج پیامبر(ص) همراه با جبرئیل در لیله الاسری (اسراء 17/1)، به دیدار آن حضرت با مردمان این شهرها در طبقهای از طبقات آسمان، و اینكه آنان دعوت پیامبر(ص) به دین خدا را اجابت كردند، اما قوم یأجوج و مأجوج كه مجاور آنها بودهاند ، آن را نپذیرفتند، اشاره شده است (سیوطی ، 1/47-48؛ همدانی، عبدالصمد، 400-404؛ طبری، 1/70؛ سورآبادی، 207؛ قرطبی ، 11/54).
در برخی منابع نیز ساكنان این شهرها را عابدانی پرهیزگار، محبان ائمه (ع) و انصار امام زمان (ع) خواندهاند (مجلسی 54/195-196؛ نوری، 409؛ همدانی، عبدالصمد ، 410).
مجلسی در بحارالانوار، در باب عوالم (54/190-208)، پس از نقل روایات متعدد از منابع مختلف در این زمینه، برخی از این اخبار را معتبر، و برخی را نامعتبر شمرده، بیان می دارد كه حقیقت این امر اساساً نیازمند تدقیق و تحقیق است، هرچند كه هیچ چیز از قدرت لایزال الهی بعید نیست و خلقت خداوند منحصر به آدمیان و عوالم آنها نمیباشد (54/208).سایت(cgie.org.ir )
حضرت بهاءالله در آثار خود اشاره به این مطلب فرموده كه علمای شیعه مكان قائم را در شهرهای جابلسا و جابلقا ذكر كردهاند چنانچه در جواهرالاسرار در پاسخ سائلی كه در باره حجهبنالحسن كه ایشان امام دوازدهم و حی و حاضرو فرزند حسن عسكری است سؤال كرده فرموده: كلما سمعت فی ذكر محمد بن الحسن روح من فی لحج الارواح فداه حق لاریب فیه و انا كل به موقنون ولكن ذكروا ائمه الدین بانه كان فی مدینه جابلقا و وصفوا هذه المدینه به آثار غریبه و انك لوترید ان تفسر هذه المدینه علی ظاهر الحدیث لن تقدر ولن تجدها ابدا لانك لوتفحص فی اقطار العالم و اطراف البلاد لن تجدها به اوصاف التی وصفوها من قبل ... و انك لوتدلنی الی هذه المدینه انا ادلك الی هذه النفس القدسیه ... (آثار قلم اعلی جلد 3 ص 41 )
مضمون بیان حضرت بهاءالله چنین است :هرچه درباره حجه بن الحسن شنیدهای حق است و شكی در آن نیست ولی علمای دین گفتهاند كه آن حضرت در شهر جابلقا است و این شهر را به آثار عجیبه و علامت غریبه توصیف كردهاند و اگر تو دنبال این شهر در دنیا بگردی آن را هرگز نخواهی یافت واگر تو مرا به این شهر راهنمایی كنی من نیز تو را به او می رسانم. بعضی از افراد هر چند که به امر بهائی نظر خوبی ندارند ولی علاقه مند هستند که اثار بهائی را مطالعه کنندویا جذابیت این اثار چنان است که انان را وادار به مطالعه می کندو از انجا که کتابهایی که تجدید چاپ می شوند مورد تحریف قرار گرفته انداین افراد مواردی را در این کتابها نمی یابند و لذا تصور می کنندکه بعضی از این مطالب هارا بهائیان ساخته و شایع کرده اندلذااعتراض به این مطلب كرده كه ما اعتقادی به این شهرها نداریم و امام غایب نیز در آنجا نیست و این افترائی است كه بهائیان به ما میزنند و از طرفی نیز ائمه دین را به ائمه اطهار ترجمه كردهاند مطالبی كه در صفحات گذشته مورد مطالعه قرار گرفت نشان داد كه در احادیث اهل تشیع به وجود این شهرهای خیالی اعتراف شده و آنها را با همان توصیفات شرح دادهاند و نیز روشن گردید كه علمای شیعه اقرار كردهاند كه حجه غایب در این شهرها ساكن است حضرت بهاءالله و شریعت انسان سازش نیازی به بستن افترا ودادن نسبت دروغ به فراد و مذاهب نداردكسانی كه از ذره هوش و عقل برخوردارند می دانند كه وجود حجهبنالحسن و ناحیه مقدسه كذب محض بوده و علمای شیعه برای پر كردن جیب خود این شعبده بازیرا براه انداخته و افترا به خدا و ائمه و امام حسن عسکری بسته و فرزند خیالی برای آن حضرت تراشیدهاند.
توضیح دوم اینكه منظور از ائمه دین در این بیان حضرت بهاءالله علمای دین است نه ائمه اطهار زیرا در زمان ائمه اطهار حجهبنالحسن خیالی وجود نداشت كه آنان ذكر كنند كه حجه در جابلقا است بلكه علمای تشیع بودند كه بعدها برای بدست آوردن ریاست و اخذ وجوهات مذهبی مدعی نیابت عامه حجه در ایام غیبت شده و در جواب مردم اعلان كردند كه آن حضرت در این شهرها با اولاد خود در امن و امان زندگی می کند البته گفتنی است كه با پیشرفت علم و شناخت كامل كره ارض همه از عالم و عامی متوجه شدند كه این شهرها نمیتوانند وجود عینی داشته باشند و حتی خود مسلمانان نیز ناچاراً پذیرفتند كه اعتقاد به وجود این شهرها به دور از عقل هست كلا وجود این شهرها را انكار كردند و حتی علی دوانی كه با صلاحدید آیت الله بروجردی جلد سیزدهم بحارالانوار را جهت مقابله با بهائیان و جلوگیری از پیشرفت دین بهائی ترجمه مجدد كرد رعایت امانتداری نكرده و پانزده صفحه از باب بیست و نهم را كه درباره شهرهای موهوم نوشته شده با اجازه خود حذف كرده و چنین نوشته : «ما لزومی نمی بینیم كه بالغ بر پانزده صفحه كتاب را صرف ترجمه چنین داستان غیرمعتبری كه در كتب معتبر و حتی غیرمعتبر شیعه هم نیامده نماییم پاورقی ص 934، اما اصل داستانها در متن اصلی بحارالانوار جلد 52 ص 159 و ترجمه محمد حسن بن ولی ارومیه مندرج است و حذف آن در كتابهای جدید موضوع را عوض نخواهد كرد و با این تحریفات نمی توان حقایق را پوشانید اینان بعد از انكار این شهرها عنوان كردند كه امام غایب نیازی به شهر و جای مخصوص ندارد بلكه در همه جا و بین همه مردمان هست او مردم را میبیند و میشناسد ولی مردم او را نمی بینند و نمیشناسند و این نیز توهمی بیش نیست چه كه در ابتدا مقاله با توجه به روایتها و نظریه علمای سلف ذكر گردید كه امام غایب عزلت گزیده و در بین مردم نیست چنانكه نهاوندی هم ذكر كرده: در غیبت طوسی باسنادش از ابیبصیر از حضرت باقر روایت نموده كه فرموده: لابد است صاحب الامر از اینكه باید غیبت و گوشهنشینی نماید و ناچار است از گوشهگیری و قوت یافتن یعنی قوت او از گوشهگیری و ضعف در معاشرت با خلق باشد عبقری الحسان صبیحه 19.
چنانكه ملاحظه میشود این نظریه كاملاً برخلاف نظریه علمای سلف بوده و تحریفی آشكار از اعتقادات خودشان است و ثانیاً با وجود اداره ثبت احوال و كارت ملی همه مردم شناسایی شده و كسی نیست كه بدون شناسنامه و یا كارت شناسایی باشد و یا بتواند زندگی كند لزوماً این امام غایب نیز قاعدتاً باید در چهارچوب این قواعد زندگی كند ثالثاً هر كسی در محیط زندگی و كار خود اطرافیان خود را میشناسد و از آبا و اجداد او خبر دارد لذا كسی بطور گمنام نمیتواند در جامعه بسر برد و مورد شناسایی قرار نگیرد . همه این تحریفات بخاطر این است كه نمیخواهند حقایق را خود و یا دیگران بفهمند امید چنان است كه بارقهای از رحمت الهی در زندگی این افراد زده شود تا از خواب بیخبری بیدار شده واقعیتها را درك كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر