http://eybaha2.blogspot.com/2011/03/blog-post_23.html
سخنانی در 16همین اجلاس حقوق بشر سازمان
ملل متحد، ژنو در رابطه با نقض حقوق اقلیتهای
آئینی در جمهوری اسلامی ایران،
بتاریخ دهم مارس 2011
خانمها و آقایان محترم،
مدافعان حقوق اقلیتهای آئینی،
این یک امر طبیعی است که ما انسانها و بویژه فعالین حقوق بشر و قبل از همه اقلیتها درسراسر جهان خوشحالیم که سازمان مللی وجود دارد و به حق و حقوق همه افراد بشر درحد امکانات و بدون تبعیض، توجه جدی دارد و دفاع می کند. اضافه بر این همه شادمانیم که مبارزان و سازمانهای غیر دولتی فعالی نیز وجود دارند که صدای حق طلبانه ستم دیدگان را به گوش جهانیان می رسانند و نهایتا همه امیدوار و خوش بینیم که شما علاقه مندان در اینجا حضور دارید، این خود قدرت قلبی است برای ادامه مبارزه، به منظور کسب حقوق طبیعی و عادی انسانها. در هر صورت ما آرزو داریم روزی فرا رسد که انسانها هیچ نیازی نبینند که این همه نیرو و وقت صرف دفاع از ابتدائی ترین حقوق طبیعی فردی، گروهی، آئینی و ملی بنمایند. روزی فرا رسد که فرزندان ما، نوه ها و نبیره هایمان در شادی و سر فرازی بسر برند و از فرد فرد شماها، فعالان و مدافعان حقوق انسانی برای نقش برجسته و الگویی تان، اعتقاد و زحماتتان قدر دانی کنند. واقعا شرم آور است و من به شخص خجالت می کشم، از کشوری می آیم که رژیم آن، در اوایل قرن بیست ویکم هنوزهم انسانهارا به خاطر دگر اندیشی وداشتن افکار و آئینی غیر از آئین حاکم، تحت پیگرد قرار می دهد. بدون شک آن کاریکه، امروزه در جمهوری اسلامی ایران اتفاق می افتد، برای جهان بشریت غیرقابل تحمل و جنایت است. به دیگر سخن در سایه این رژیم، روزی نیست که اقلیتها، حتا آن آئین هائی که درقرآن مجید به رسمیت شناخته شده اند، مانند زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان درآن کشور به عناوین مختلف، تحت تعقیب قرار نگیرند وپیروان این آئین هارا، زیرنام اخلال علیه نظام، به جاسوسی برای کشورهای غربی و تبلیغ آئینی غیر اسلامی متهم نکنند و اذیت و آزار ندهند. حالا خوب تصورش را بفرمائید تازه با آئینهای، درقرآن مجید به رسمیت شناخته شده اینگونه رفتار می شود. خوب در نظر بگیرید، آئینهائی مانند یارسانیان، بهائیان و صوفیان نعمت الهی یا دراویش گنابادی را که اصلا برسمیت شناخته نیستند، اگر بر باور خود بطور جدی ثابت قدم بمانند، چگونه رفتار می شود؟ برای نمونه، دروایش گنابادی که خود را مسلمان شیعه 12 امامی نیز می خوانند، با این توصیف بیش از صد نفر از پیروان آن هنوز در زندانهای قم و اصفهان و تهران بسر می برند. بنا به گزارش مدافعان حقوق بشر در همین ماه گذشته احکام زندان سنگین برای مبلغان ادیان غیر مسلمان در کردستان و جاهای دیگر صادر نموده اند. به این خبر توجه کنید: "صدور بيش ازچهل سال زندان براي مبلغان مذهبي كرد زبان: 7تن از مبلغان مذهبي كرد زبان از سوي شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران به حبس هاي طولاني محكوم شدند. چهارماه حبس براي يكي از دراويش نعمت اللهي: دادگاه عمومي گناباد درجريان محاكمه اي غيابي، محمد مروي از دراويش سلسله نعمت اللهي گنابادي ساكن بيدخت را به دليل مقاومت در مقابل ماموران دولت به تحمل چهار ماه حبس محكوم كرده است". در واقع روزی نیست که از داخل مملکت از نقض حقوق انسانی و وابستگی آئینی غیر اسلامی آنها، گزارشاتی مستند بدست ما نرسد.
درحقیقت جمهوری اسلامی بنا به آیات مؤکد قرآن مجید، حتا حق زندگی به پیروان آئین های به رسمیت شناخته نشده را نمی دهد، اگر بهمان زندگی دوگانه، مانند پدران خود ادامه ندهند. در صورتی که جوانی یارسانی یا بهائی نخواهد دروغ بگوید و صراحتا خودرا با آئین خود معرفی کند، نه اینکه در هیچ جائی کار دولتی به او نمی دهند و مورد توهین و تهدید قرار می گیرد، بلکه از دانشگاه و یامؤسسات آموزشی حرفه ای اخراجش می کنند، اگر باز هم سکوت نکند و یا دروغ نگوید، او را دستگیر، باز جوئی، تهدید به مرگ، زندانی، شکنجه و حتا اعدام می کنند. بنا به استدلال این آقایان اگر کسی به راستی و درست گوئی و بیک اصول پای بند باشد، ضد نظام است. یعنی برانداز، "جاسوس" و دست نشانده و"مأمور" بیگانگان باید باشد و کافر محسوب می شود. مثلا بنا به سوره البقره، آیه 191 قرآن مجید که در آن می گوید: "هرجا مشرکان را دریافتید بقتل برسانید و از شهر هاشان برانید چنان که آنان شما را از وطن آواره کردند و فتنه گری که آنها کنند سخت تر و فسادش بیشتر از جنگ است و در مسجد حرام با آنها قتال مکنید مگر آنکه پیش دستی کنند در این صورت رواست که در حرم آنهارا به قتل رسانید این است کیفر کافران". حالا چه کسانی کافر اند؟! در قرآن مجید بنا به سوره مائده آیات 68 - 73 حتا مسیحیان و یهودیان را کافر می دانند، زیرا آنها به قرآن ایمان نیاورده و برای خدا شریک قایل می شوند (اب و بن و روح القدس). سوره احزاب آیات 60 تا 62 می گوید هر فردی دستور خدا و پیغمبر او (محمدبن عبدالله) را، اجرا نکند کافر است وقتلش واجب. من آیه 61 همین سوره را می آورم چون کوتاه است: "این مردم پلید بد کار رانده درگاه حقند باید هر جا یافت شوند آنان را گرفته و جدا بقتل رسانید". براین مبنا جمهوری اسلامی همه آئینهای اقلیت و آن پیروانی که علنا خودرا وابسته به آئین و دین معینی غیراسلامی بدانند تحت پیگرد قرار می دهد. بویژه این رژیم در ایران به دو آئین غیر رسمی حساسیت نشان می دهد. یکی آئین بهائی گری است که رسما به دلیل فعالیت دایم پیروان آن، در جهان شناخته شده است و از طرف مدافعان حقوق بشر بطور جدی حمایت می شود و این حمایت از خارج، خود "تهدیدی" برای جمهوری اسلامی است و دیگری آئین اهل حق یا یارسان است که تا چند سالی بعد از انقلاب در ایران، به دلیل سکوت نسبی پیروان آن و نبود حمایت کننده، رژیم کمتر در برابر آئین یاری احساس خطر می کرد. زیرا سازمان ملل و مدافعان حقوق اقلیتهای آئینی، چیزی درباره این آئین بدست نمی آوردند و درنتیجه چیزی نمی دانستند. اما اکنون که با همت جوانان با شهامت یارسانی کوشش می شود این آئین را به جهانیان بیشتر معرفی کنند، لذا خطرش برای مستبدان اسلامی در ایران دارد محسوس و بیشتر می شود.
در اینجا یک نکته لایق ذکر است که آئین یاری برای سازمان ملل به عنوان یک آئین غیر وابسته و مستقل از سال 2002 میلادی به این طرف شناخته شده است در صورتی که این آئین کردی که ایزدی نیز بخشی از آن است، ریشه ای کهن و عمری به طول تاریخ پیدایش ادیان دارد. اکنون باپیشرفت تکنولوژی و کمک جوانان یارسانی انجمنهای فرهنگی و سازمانهای سیاسی، مانند انجمن فرهنگی جامعه یارسان و جنبش دمکرتیک یارسان در خارج، تشکیل گردیده و این آئین و خواستهای فرهنگی و سیاسی پیروان آن را بگوش جهانیان می رسانند. برای اولین بار در گزارش سال 2002 آقای ماوریس کاپیتورن، کانادائی الاصل و نماینده ویژه، حقوق بشر، سازمان ملل در آن سال، دربندهای 82 تا 84، نامی از یارسان و پیروان تحت ظلم وستم آن، ازطرف رژیم جمهوری اسلامی ایران، برده شده. بدان نحوکه انجمن فرهنگی جامعه یارسان در خارج نامه ای به عنوان سازمان ملل نوشته و توسط یکی از اعضای فعال خود که در کانادا مقیم است این نامه انجمن را شخصا به آقای کاپیتورن ارائه نموده و صدای حق طلبانه مردم یارسان را به گوش ایشان و از آن طریق به سازمان ملل متحد رسانده است که ما آن بخش از گزارش سازمان ملل را درسایت یارسان هم بزبان انگلیسی و هم بزبان فارسی در آن سال منتشر نمودیم. با این وصف با تأسف باید گفت که هنوز دادگاههای بسیاری ازکشورهای اروپائی این آئین را بنا بخواست و مصلحت کشور متبوعه، بخشی از اسلام شیعه می دانند و رأی خود را درباره سر نوشت متقاضیان پناهندگی براین اساس صادر می کنند که یارسانیان "هیچ مشکل آئینی" در ایران نخواهند داشت!! واقعیت به ما می گوید که این ادعا بی پایه است.
در ایران کنونی چه می گذرد؟
این که فرار جوانان و خانواده های یارسانی، بدون شک آنها نمی خواهند زندگی دو گانه داشته باشند و بهمین دلیل تحت پیگرد قرار می گیرند، در سالهای اخیر چند برابر شده و برخی از آنان درترکیه، تحت پوشش کمیساریای عالی پناهندگان به سر می برند و در سخت ترین شرایط زندگی می کنند، بر کمتر کسی پوشیده است. انجمن فرهنگی جامعه یارسان تاکنون توانسته است به پناهجویان زیادی ازاین افراد و خانواده ها که سالیان درازی را بلاتکلیف درکمپ های یو. ان. در ترکیه گذرانده اند، کمک رساند. بدین ترتیب با تقاضای خود آنها و ارسال مشخصات، انجمن کوشش می کند با نوشتن نامه، تلفنی، ارسال فاکس و تأییدیه بنام این پناه جویان به عنوان یارسانی، به کمیساریای عالی پناهندگان در آن کشور، بر اساس آزادی انسان و باور به دمکراسی، فشاربیاورد که آنهارا درصورت امکان به کشورهای پناهنده پذیر، منتقل نمایند. در سالهای اخیر جنبش دمکراتیک یارسان و دیگر ارگانها و انجمنهای یارسانی این کار را می کنند و در این راه تا کنون موفقیتهائی به دست آمده است. اگر پناهجوی آئینی بتواند در بازجوئی خود بامنطق توضیح دهد که چرادر جمهوری اسلامی نمی توانسته به زندگی ادامه دهد، او و خانواده اش را به عنوان سهمیه پناهندگی به یکی ازکشورهای امن جهان می فرستند. در این جا باید گفت که در میان همه کشورهای امن و پناهنده پذیر، دولتهاو کشورهای اسکاندیناوی وانگلیس و کانادا، بترتیب رکورد پناهجوی یارسانی پذیری را شکسته اند. البته قضات همین کشورها، اخیرا برخی از تقاضاهای پناهندگی را نیز رد نموده و دلایل ردی این پناه جویان را همان گونه که در بالا اشاره شد، آئین یاری را شاخه ای از شیعه گری به حساب آورده اند که ما باسند این را اشتباه محض یاسوء تفاهم قضات می دانیم، اگر واقعا بنابه مصلحت دولتهای خودی نباشد. زیرا سفارتخانه ها و وزارت امورخارجه این کشورها خوب می دانند، در صورت برگرداندن این پناه جویان یارسانی، به ایران خطر جانی و زندانی دراز مدت در انتظار دارند.
اخیرا نامه هائی از فارغ التحصیلان یارسانی که تا پایان تحصیلات، آئین خودرا مخفی نگهداشته بودند، زیرا باور دارند که انسان باید در داخل مملکت بماند و تخصص خودرا
در خدمت مردم محروم بگذارد، بهمین دلیل اصرار در ماندن در میهن داشته اند، در یافت کرده ایم. از میان این نامه ها اسامی فارغ التحصیلان پزشکان یارسانی دیده می شوند که اپروباسیون خود یاحق طبابت را باموفقیت گذرانده اند، اما در استخدام موفقیتی نداشته اند. حالا ما اگر ازمسئله رقابت شدید بین آنها و همکاران مسلمان افراطی شان که عمیقا هوادار رژیم اند چشم بپوشیم، نکات مهم دیگری هست که مانع استخدام می شود و آن لو رفتن آنها توسط مأموران رژیم است که یارسانی اند و برباور خویش ایستاده اند. برخی ازآنان نه اینکه مثلا بعنوان دندان پزشک و پزشک در هیچ بیمارستانی، بدلیل یارسانی بودن مجاز به استخدام شدن، نبوده اند، بلکه اجازه باز کردن مطب را نیز به آنها نداده اند. در صورتی که این افراد فارغ التحصیل یارسانی وظایف بیمارستانی خودرا نیز در دور افتاده ترین شهرستانها و دهستانهای خارج از مرکز انجام داده اند و هیچ گونه کار سیاسی یا تبلیغ آئینی هم نکرده اند و بهترین گواهی کاری از رؤسای بیمارستانی در تخصص خود را دارند، اما آن گونه که گفته شد، به دلیل دگر اندیشی و دارای باوری دگر بودن، تحت پیگرد قرار گرفته اند و راهی مهاجرت اجباری به دیگر کشورها شده اند. بدون شک اگر در داخل مملکت می ماندند بنابه تجربه، همانند بسیاری ازوابستگان وپیروان فعال ادیان اقلیت، آزادی و جانشان در خطر می بود. بدین ترتیب حد اقل آنها قادر شده اند، جان خود را نجات دهند واکنون برخی ازآنان هنوز منتظراند دریک کشور امن ودمکراتیک بعنوان پناهنده، پذیرفته شوند. نظیر این حق کشی هادر طول سی و یک سال گذشته، نمونه های فراوانی داشته ایم و حالا نیز می بینیم. بنابه این گزارشهای رسیده اگر فقط به یک ماه از سال 1389 توجه کنیم، خواهیم دید که برای مثال و بنا به اسناد غیر دولتی و ارگانهای مدافع آزادی و دمکراسی 35 فقره نقض حقوق انسانی در میان اقلیتهای آئینی در ایران درمدت یک ماه انجام گرفته است که 14 نفر بازداشت شده و تعدادی بدادگاهها خوانده ومحاکمه گردیده اند وحتا حکم شلاق خوردن را دریافت نموده اند. ازجمله این آئین های اقلیت پیروان یارسان و بهائی گری که به باور خود پای بندی نشان می دهند، ازبقیه بیشتر موردضرب وشتم و محاکمه واخراج قرار می گیرند.
چیزی که درباره مردم یارسان می توان گفت: آنست که پیروان یارسانی، همانند دیگر اقلیتهای دینی، سازمان یافته نیستند، اجازه و امکان تربیت فرهنگی و آئینی فرزندان خودرا ندارند. به علاوه، بسیاری ازمراسم اسلامی را، ازقبیل ازدواج، طلاق، تدفین مردگان، اجرای مراسم ختم وغیره به اجبار، به آنها تحمیل شده است. پیروان آئین یاری، اجازه چاپ و نشر کتاب مقدس خودرا ندارند و هیچ امکاناتی نیز در دست نیست که حتا بطورخصوصی به فرزندان شان آئین یاری را بشناسانند. به این دلیل اکثر آنها به عادت، اجرای مراسم و آئین خودرا یاد گرفته اند و به آن عمل می کنند. اخیرا جوانی دانشجو ازیکی ازشهرستانهای غرب بامن تماس گرفت و اظهار داشت، تاکنون آئین یاری و زبان و فرهنگ کردی برای او یک زائده وغیر ضروری معرفی شده بوده و والدین او نیز در این باره به دلیل نا آگاهی در پاسخ به پرسشها سکوت می کرده اند. اکنون که وارد دانشگاه شده است، دارد درمورد هویت ملی و آئین خود که غیر اسلامی و غیر ملیت حاکم است، به طور جدی مطالعه می کند و تازه پی برده است که او دارای هویتی دیگر در ایران چند ملیتی و چند آئینی است. این جوان و هزارها مانند او از نظر تاریخی آگاهی دقیق ندارند که از رژیمهای دیکتاتوری انتظاری بیش ازاین نمی توان داشت. بدین ترتیب و بدلیل سرکوب خشن، صدای حق طلبانه یارسانیان به گوش جهانیان نرسیده و اکنون هم تا حدودی نمی رسد. لذا همانگونه که در پیش اشاره شد، به دلایل بی اطلاعی، کمتر از حقوق پیروان یارسان دفاع می شده است و یا اصلا نمی شده.
حالا ما اگر از تراشیدن اجباری سبیل معتقدان به آئین یاری که نمودار آئین اهل حق بودن است، بدون هیچ گونه دلیلی و فقط بمنظور توهین و اهانت به پیروان اهل حق (یارسان)، چشم به پوشیم، محاصره و به گلوله بستن دهکده اویچ تپه میان دوآب، فقط بدلیل پای بندی اهالی دهکده به اصول یارسانی و اعدام و زندانی چندین جوان یارسانی، دررابطه با اعتراض به اعمال تحریک آمیز و توهین به مقدسات آنها، قتل کیانوش آسا، مهندس فارغ التصیل و هنرمند در امور موسیقی آئینی یارسانی، فقط به دلیل شرکت او در راه پیمائی اعتراضی جنبش سبز علیه تقلب در انتخابات سال قبل و دستگیری برادرکیانوش آسا به خاطر برگذاری مراسم ختم یادبود قتل ایشان و زندانی دهها نفر ازشرکت کنندگان این مراسم توسط مأموران رژیم را، می توان نام برد. رژیم جمهوری سلامی از ترس گسترده شدن و دامنه وسیع اعتراضات مردمان ملتهای ایران به مأموران مخفی خود دستور اکید و محرمانه را برای کنترل، سرکوب و دستگیری در هر تجمع خیابانی یارسانی صادر کرده است.
آن گونه که درگزارش آمده است، درسالگرد مراسم قتل سیدخلیل عالی نژاد که اورا در یوتوبوری سوئد در 18 نوامبر 2001 باضربه چاقو کشتند و محل کارش، را برای رد گم کردن قاتلین، به آتش کشیدند و هنوزهم متأسفانه قاتل یاقاتلان این سید بیگناه دست گیر نشده اند و چه بسا پلیس سوئد از ترس بهم خوردن روابط دولت خود با جمهوری اسلامی، این امر را پی گیری نمی کند. دو نفر ازپیروان اهل حق که همان یارسانیان است، در مراسم ذکر شده درایران، دستگیر شده اند و مراسم سال گرد یاد بود سید خلیل، شدیدا تحت کنترل مأموران امنیتی قرار داشته است. اینها خبر های نا گواری هستند که در جمهوری اسلامی هر روز اتفاق می افتد. لذا ما خوش حالیم که دبیرکل سازمان ملل، آقای بان کی مون، بر محکومیت جمهوری اسلامی در نقض حقوق بشر، تأکید ورزیده اند و گزارش به 16 همین اجلاس سازمان ملل به نقض حقوق بشر در ایران اختصاص داده شده است.
آرزو داریم سقوط یکی پس از دیگری دیکتاتوران در کشورهای عربی و اسلامی برای جمهوری ملاها در ایران درس عبرتی باشد و یا به سقوط ملاها در ایران منجر شود.
از تأخیر درج این مطلب بنده را ببخشید. رسانه ها و دستگاههای دشمنان ملتها و آئینهای اقلیت، بسیار قوی اند و بودجه کلان برای پخش سریع در اختیار دارند و زود گزارشات تحریف شده در این موارد را پخش می کنند. بنده چون دیروز از سفر ژنو و سازمان ملل، بخش حقوق بشر آن بر گشته ام، لذا قادر نبودم زود تر این متن را که من فقط 20 دقیقه فرصت داشتم و خلاصه ای به انگلیسی توانستم به عرض حضار برسانم، برای درج در رسانه ها ارسال دارم. لایق ذکر است که یکی از حضار شرکت کننده در جلسه آقای دکتر دیهیم رئیس "سازمان حقوق بشر" جمهوری اسلامی ایران بودند. اگر فرصت یابم مطمئنا بنده در آینده مطلبی تحریف نشده و واقع بینانه تا آنجا که بخاطر سپرده ام، دررابطه با اظهارات و نوشته نمایندگان "غیر دولتی حقوق بشر" جمهوری اسلامی ایران در ژنو را خواهم نوشت.
از جانب انجمن فرهنگی جامعه یارسان و جنبش دمکراتیک یارسان
در خارح دکتر گلمراد مرادی
__._,_.___
This is a non-political list.
MARKETPLACE
.
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر