کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

[farsibooks] الفبای الهیات بهائی قسمت پنجم

 


 

الفبای الهیات بهائی قسمت  پنجم

شهرام

در طریق شناسائی مظاهر الهیه :

چون هدف از ظهورآن شموس حقیقت در این عالم خاکی در هردور وعصری اشراق قدرت الهیه و بروز کمالات رحمانیه و نزول تعالیم و احکام ربانیه است، ظهورشان اعظم دلیل امرشان است و ایشان را باید به خود ایشان شناخت :

" در هر زمان بآنچه خواسته ظاهر فرموده چنانچه حين نزول قرآن بظهور محمّد (ص) اظهار قدرت خود فرموده وحين نزول بيان بنقطهء بيان اظهار قدرت خود فرموده ودر نزد ظهور من يظهره الله باو اثبات دين خود خواهد فرمود" (منتخباتی از آثار نقطه اولی ص ۷۹)

"... قسم بذات اقدس الهى جلّ وعزّ كه در يوم ظهور من يظهره الله اگر كسى يك آيه از او شنود وتلاوت كند بهتر است از آنكه هزار مرتبه بيان را تلاوت كند قدرى تعقّل نموده به بينيد كه امروز آنچه در اسلام هست درجه بدرجه منتهى ميگردد تا بمبدء كه كتاب الله هست ختم ميشود همين قسم يوم ظهور من يظهره الله را تصوّر كن كه مبدء دليل بر يد او است ومحتجب بشئون مؤتفكه مشو كه او اجلّ از آن است زيرا كه كلّ شئون دليل متفرع ميگردد بر كتاب الله واو بنفسه حجّت است زيرا كه كلّ از اتيان مثل او عاجز هستند ولى هزاران هزار عالم منطق ونحو وصرف وفقه واصول وامثال آن هستند كه اگر مؤمن بكتاب الله نباشند حكم دون ايمان بر آنها ميشود پس ثمر در نفس حجّت است نه در شئون ما يتفرّع وبدانكه در بيان هيچ حرفى نازل نشده مگر آنكه قصد شده كه اطاعت كنند من يظهره الله را كه او بوده منزل بيان قبل از ظهور خود" (منتخباتی از آثار نقطه اولی ص۷۱-۷۲ )

و همچنین حضرت بهاالله در این مورد  میفرمایند :

"و ديگر انکه بايد آن آفتاب وحدت و سلطان حقيقت را از ظهورات بوارق أنوار مستشرقه از ان کينونت احديّه بشناسند و عارف شوند چه که آن ذات أوّليّه بنفس خود قائم و معروف بوده و حجّت او هم از نفس او ظاهر و لائح خواهد بود * دليل بر ظهور شمس همان انوار شمس است که از نفس خود شمس لائح و مشرق و مضیء است * و هم چنين کلّ عباد بنفسه مأمور بعرفان آن شمس احديّه بوده‌اند ديگر در اين مقام ردّ و اعراض و يا توجّه و اقبال عباد برای احدی دليل و حجّت نبوده و نخواهد بود * باری ای مؤمن باللّه در هر ظهوری ناظر بخود أمر و ظهورات ظاهره من عند او بوده تا از صراط إلهی نلغزی * مثلا ملاحظه در انسان نما که اگر او را بخود او عارف شوی در هر قميص که او  را ملاحظه نمائی ميشناسی و لکن اگر نظر بدون او از لباس و قميص داشته باشی هر آن و يوميکه قميص تجديد شود از عرفان او محتجب و ممنوع مانی * پس نظر را از تحديدات ملکيّه و شئونات آفاقيّه و ظهورات اسمائيّه بر داشته و بأصل ظهور ناظر باشيد که مبادا در حين ظهور از أصل شجره محتجب مانيد و جميع أعمال و أفعال شما عاطل و باطل شود و از اثبات بنفی راجع شويد و شاعر بآن نباشيد * ... باری بصر سِرّ و شهاده را از توجّه ما سوی اللّه پاک و مقدّس نموده تا بجمال او در هر ظهور فائز شويد و بلقای او که عين لقاء اللّه است مرزوق گرديد و اين است قول حقيکه سبقت نگرفته او را قولی و از عقب در نيايد او را باطلی * لم يزل در مشکاة کلمات چون سراج منير ربّاني روشن و مضیء بوده و خواهد بود * چه نيکوست حال نفسيکه بنفس خود بانوار اين ضياء قدس صمدانی منير گردد * فهنيئاً للعارفين *"( مجموعه الواح مباركه (چاپ مصرص ۳۱۳ )

ولی متاسفانه جمهورناس به علت عدم درک معانی حقیقیه مکتوم درهر ظهوری به استنباطات ظاهری رایج در قوم توسل جسته، خویش را انوار ساطعه از آن مرایای قدسیه محروم نموده و با مخا لفت با آن نور الهی میپردازند.

قوله تعالی :

"بلی، اين عباد چون از عيون صافيه منيره علوم الهيّه تفاسير کلمات قدسيّه را اخذ ننموده‏اند لهذا تشنه و افسرده در وادی ظنون و غفلت سائرند و از بحر عذب فرات مُعرِض شده در حول ملح اُجاج طائف اند.  چنانچه در وصف ايشان ورقاء هويّه بيان فرموده:   "وَ إن يَرَوا سَبِيلَ الرُّشدِ لا يَتَّخِذُوه سَبيلاً وَ إن يَرَوا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوه سَبيلاً، ذلِکَ بَانَّهُم کَذَّبُوا بآياتنَا وَ کانُوا عَنها غَافِلِينَ." (سوره اعراف، آيه ١٤٦)  که ترجمه آن اين است:  اگر ببينند راه صلاح ورستگاری را، آن را اخذ نمی نمايند و به آن اقبال نمی کنند و امّا اگر راه باطل و طغيان و ضلالت را مشاهده کنند آن را برای خود راه وصول به حقّ قرار دهند.  و اين اقبال به باطل واعراض از حقّ ظاهر نشد، يعنی به اين ضلالت و گمراهی مبتلا نشدند، مگر به جزای آنکه تکذيب کردند آيات ما را وبودند از نزول آيات ما و ظهورات آن غفلت کنندگان.  چنانچه مشاهده شد در اين ظهور بديع منيع که کرورها آيات الهيّه ازسماء قدرت و رحمت نازل شد با وجود اين جميع خلق اعراض نموده و تمسّک جسته‏اند به اقوال عبادی که يک حرف ازآن را ادراک نمی نمايند.  از اين جهت است که در امثال اين مسائل واضحه شبهه نموده و خود را از رضوان علم احديّه و رياض حکمت صمديّه محروم نموده‏اند."(کتاب ایقان  ص ۶۸ )

 

انشالله که به لطف حق با  ذکر مقدمات و تفاصیل در مقالات قبل شبهاتی که در ذهن منتقدین این امر در اطلاق مقامات الوهیت و ربوبیت به مظاهر مقدسه دیانت بابی و بهائی ایجاد شده رفع گشته است. مع ذلک در این قسمت  به ذکر نصوصی چند که در کتب ردیه نویسان  دستاویز این دوستان شده ، من جمله مندمجات سوره هیکل در قسمت ششم خواهیم پرداخت تا هرگونه سوء تفاهم باقیمانده  بر طرف گردد.

آنچه که در ابتدا این حقیر را بر این داشت که که به نگارش این سطور پردازد این تحریف عمدی و  مبغضانه ای بود که بارها مورد استفاده بهائی ستیزان قرار گرفته:

"جناب عبدالبهاء بیان داشته که مقام خدایی باب و بهاء هیچ تفسیر و تأویلی نمی پذیرد" و در تاکید این تحریف از  کتاب تاریخ حضرت صدر الصدور این لوح نقل شده :

"ای مقبل الی الله و منقطع الی الله مقام مظاهر  قبل نبوت کبری بوده و مقام حضرت اعلی الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس اقدم احدیت ذات هویت وجودی و رتبه این عبد عبودیت محضه صرفه بحته حقیقی و هیچ تفسیر و تاویلی ندارد ما انا الا عبد صادق فی عتبته السامیه و رقیق ثابت فی فناء حضرته الباهیه و بهذا افتخرفی ملکوت الوجود و هذا دینی و مذهبی و مشربی و مذاقی و اعتقادی ".

همراهانی که مقاله قبل را در تشریح و  تاویل و تفصیل مقامات مظاهر امر مطالعه نموده اند البته بسیار تعجب خواهند نمود که چطور ممکن است که صد ها خطابه و الواح و مکاتیب در تفسیر این مقامات ازطرف خود حضرت عبدالبهاء و دیگرمراجع مقدسه این آئین در این مورد  نازل شده باشد و با این وجود حضرت عبدالبهاء ذکر نمایند که این مقامات تفسیر و تاویلی ندارد ؟    

کاملا مشهود است که  بقیه این لوح فقط و فقط در رابطه با مقام عبودیت  حضرت عبدالبهاء میباشد و برای اینکه ایشان تاکید نمایند که ان مقام عبودیت ایشان است که هیچ تحویل و تفسیری بر نمیدارد ایشان به تشریح ان مقام میپردازند و صفاتی چون عبودیت  محضه  صرفه  بحته  حقیقی  را ذکر مینمایند و برای تفصیل میفرمایند " انا الا عبد صادق فی عتبته السامیه و رقیق ثابت فی فناء حضرته الباهیه و بهذا افتخرفی ملکوت الوجود و هذا دینی و مذهبی و مشربی و مذاقی و اعتقادی".

سوالی که متحریان حقیقت در این مورد از خویش باید بپرسند اینست که آیا موارد دیگری در آثار بهائی یا بابی یافت میشود که کسی جایی ذکر نموده باشد که مقامات ربوبیت حضرت باب یا بهاءالله تاویل و تفسیر ندارند؟   البته بنده به چنین موردی هنوز بر خورد نکرده ام و مسرور خواهم شد اگر دوستان چنین موردی را مشاهده نمودند به این عبد تذکر دهند.

ولی بر عکس، آثار امری مملو است از مواضعی که حضرت عبدالبهاء تصریح نمودند که مقام عبودیت ایشان تفسیری ندارد. فی المثل با دانستن لوح زیر معانی حقیقی "تفسیر و تاویل ندارد " در لوح فوق کاملاواضح میگردد :

"حضرت اعلی روحی له الفداء بشارت بظهور جمال مبارک داد و جمال مبارک ظهوری است که موعود کلّ ملل  عالم است حضرت اعلی روحی له الفداء صبح هدای آن شمس حقيقت بود صبح نورانی آن شمس بود جميع ما در ظلّ آن ، کلّ در ظلّ آن ، جميع ماها مقتبس از آن فيوضات هستيم من عبدالبهاء هستم و بس هر کس مرا غير از اين بستايد من از او راضی نيستم من بنده آستان جمال مبارکم و اميدوارم که باين بندگی قبول شوم هر کس غير از اين ذکری کند من ابداً از او راضی نيستم عبدالبهاء و السّلام ديگر نفسی ستايش جز اين ننمايد  جمال مبارک و حضرت اعلی را در اين کور مثل و نظيری نه تا موعود ثانی جميع احبّا بايد عقيده‌شان فکرشان ذکرشان اين باشد وحدت اعتقاد داشته باشند تا بعد از اين اختلافی واقع نگردد حضرت اعلی روحی له الفداء صبح هدی جمال مبارک موعود کلّ ملل  و اديان و جميع ما در ظلّ مبارک محو و فانی  بندگان اين آستان مقدّس جميع خادم جميع خاکسار جميع محو و فانی جميع مستفيض از آن شمس حقيقت هيچ ذکری هيچ وصفی هيچ نعتی غير از اين برای ما نيست من عبدالبهاء هستم جميع احبّا بايد باين بيان راضی گردند تا من از آنها راضی باشم بايد جميع احبّا در اين مسئله متّحد باشند اينست که الحمد لله تا بحال ابداً بعون و عنايت جمال مبارک نه از قلمم و نه لسانم کلمه‌ای جز عبدالبهاء جاری نشده اميدم چنانست که جميع احبّا بر مشرب من باشند تا من از جميع مسرور باشم بايد نهايت آرزوی ما اين باشد که در سبيل او بخدمتی موفّق شويم ولو حرکت مذبوحی باشد مقامی اعظم از اين نيست بعد از جمال مبارک تا يوم ظهور ثانی مقام عبوديّت محضه صرفه ، نه عبوديّت تأويلی. عبوديّت حقيقی صرف. بنده آن آستان باشيم اين است حقيقت حال و هر کس دون آنرا بگويد من از او راضی نيستم اينست وصيّت من بشما اين است نصيحت من بشما اين است عهد و پيمان من با شما اين است رضای من اين است آرزوی من اين است خواهش من از جميع احبّا مرهم زخم من عبوديّت آستان مقدّس درمان درد من عبوديّت آستان مقدّس سدره منتهای من عبوديّت آستان مقدّس غايت قصوای من عبوديّت آستان مقدّس فردوس اعلای من عبوديّت آستان مقدّس مسجد اقصای من عبوديّت آستان مقدّس چه تاجی درخشنده‌تر از عبوديّت آستان مقدّس چه مائده لذيذتر از عبوديّت آستان مقدّس چه عزّتی از برای ماها اعظم از عبوديّت. اميدوارم که جميع موفّق شويم ببندگی موفّق شويم بمحويّت و فناء تام بآن ساحت قدسی اينست جنّت مأوای مخلصين اين است غايت قصوای مؤمنين اين است ذروه عليای مقرّبين انتهی (مائده آسمانی  ص ١٨٣-۱۸۲ )

دوستانی که مایل به مشاهده دگرآثاری از حضرت عبدالبهاء در این مورد هستند میتوانند به این لینک رجوع نمایند :

http://reference.bahai.org/fa/t/c/AK4/ak4-291.html#pg287

بطور اخص در مورد ابتدای این لوح  " مقام مظاهر  قبل نبوت کبری بوده و مقام حضرت اعلی الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس اقدم احدیت ذات هویت وجودی " به کفایت در مقاله چهارم تشریح شد.  فقط باید یادآوری این موارد را نمود:

۱:از حضرت آدم تا خاتم  کور نبوت بود. هدف از آن کورمهیا نمودن  عالم بشریت از برای مرحله بلوغ خویش بود و تمام انبیای آن کور،بشارت و  نبوت به ظهور موعودی جهانی دادند که یکتا پرستی و دین حق را بر کلیه عالم بشریت نازل خواهد فرمود و همه را در خیمه یکرنگ وحدت عالم انسانی و وحدت ادیان وارد خواهد نمود. حضرت محمد آخرین و عظیمترین انبیاء آن کور بودند.

۲: "الوهیت شهودی" و "احدیت ذات هویت وجودی" اشاره به  ظهور و تجلی الوهیت و ذات احدیت در عالم "شهود" و "وجود" میباشد که عالم حادث و ممکنات است. چنانکه ذکر شد  ذات غیب منیع لا یدرک منزه  و مبرا از هر رابطه ای با عالم وجود و شهود است و مظاهر الهیه آن ذات احدیت را در این عالم خاکی متجلی مینمایند:

" و هر نفسی فی الجمله تفکّر نمايد خود تصديق مينمايد باينکه از برای خلق تجاوز از حد خود ممکن نه و کل امثله و عرفان از اوَّل لا اوَّل بخلق او که از مشيّت امکانيَّه بنفسه لنفسه لا من شئ خلق شده راجع * فسبحان اللّه من أنْ يُعْرَفَ بعرفان احد او ان يرجعَ اليه امثال نفس * لم يکن بينه و بين خَلْقِه لا من نسبة و لا من ربط و لا من جهة و اشارة و دِلالة و قد خلق الممکنات بمشيئته الّتی أحاطت العالمين * حق لم يزل در علوّ سلطان ارتفاع وحدت خود مقدّس از عرفان ممکنات بوده و لا يزال بسموّ امتناع مليک رفعت خود منزّه از ادراک موجودات خواهد بود * جميع مَن فی الأرض و السّماء بکلمه او خلق شده‌اند و از عدم بحت  بعرصه وجود آمده‌اند چگونه ميشود مخلوقيکه از کلمه خلق شده بذات قِدَم ارتقا نمايد "(مجموعه الواح چاپ مصر ص ۱۴۴ )

۳: درست است که حضرت عبدالبهاء سه مقام مختلف را ذکر میمایند ولی باید این مقامات را در رابطه به دیگر تبیناتشان و آثار حضرت بهاآلله و باب  دررابطه با "وحدت مظاهر مقدسه " درک نمود. در مقاله قبل بیانی از حضرت باب در این مور ذکر شد که قسمتی از آن یادآوری میشود"

" كه مَثَل او مثل شمس است اگر بما لا نهايه طلوع نمايد يك شمس زياده نبوده ونيست واگر بما لا نهايه غروب كند يك شمس زياده نبوده ونيست او است كه در كلّ رُسل ظاهر بوده واو است كه در كلّ كتب ناطق بوده اوّلى از براى او نبوده زيرا كه اوّل به او اوّل ميگردد وآخرى از براى او نبوده زيرا كه آخر به او آخر ميگردد واو است كه در دورهء بديع اوّل آدم وبنوح در يوم او وبابراهيم در يوم او وبموسى در يوم او وبعيسى در يوم او وبمحمّد رسول الله در يوم او وبنقطه بيان در يوم او وبمن يظهره الله در يوم او وبمن يظهر من بعد من يظهره الله در يوم او معروف بوده واين است سرّ قول رسول الله از قبل امّا النّبيّون فاَنا زيرا كه ظاهر در كلّ شمس واحد بوده وهست ..." (منتخباتی از آثار نقطه اولی ص ۸۹-۹۰ )

ولی این شموس در اشراق خود، نسبت به استعداد خلق،  گاهی به نهایت شدت (مانند آفتاب ظهر تابستان ) میتابند و گاهی بمانند طلوعه ای در شفق زمستان هستند. حضرت بهاالله آنان را  نیز به قمر تشبیه مینمایند:

"ميان پيمبران جدائی ننهيم ، چون خواست همه يکی است و راز همگی يکسان . جدائی و برتری ميان ايشان روا نَه . پيمبر راستگو خود را بنام پيمبر پيشين خوانده . پس چون کسی به نهان اين گفتار پی نبرد بگفته‌های نا شايسته پردازد . دانای بينا را از گفته او لغزش پديدار نشود . اگر چه پيدايش ايشان در جهان يکسان نه و هر يک به رفتار و کردار جداگانه پديدار و در ميان ، خُردی و بزرگی نمودار ولی ايشان مانند ماه تابان است ، چنانچه او هر گاهی بنمايش جداگانه پديدار با آنکه هيچ گاهی او را کاهش و نيستی نه. پس دانسته شد که اين نه بيشی و کمی است . ولی جهان ناپايدار شايستهء اينگونه رفتار است . چه هر گاه که خداوند بيمانند پيمبری را بسوی مردمان فرستاد بگفتار و رفتاری که سزاوار آن روز بود نمودار شد".( ياران پارسي: صفحه ۴۶)

ظهور حضرت بهاالله به اسم اعظم خود  به "ظهور کلی الهی ء تشبیه شده که مانند ماه شب چهارده در آسمان بشریت و ادیان میتابد و یاد آور این حدیث اسلامیست:

" "انکم سترون ربکم کما ترون القمر لیله اربعه عشر و ستنکرونه"( صحیح البخاری 1/145)
همانا شما پروردگار خود را خواهید دید همان طور که ماه شب چهارده را می بینید و انرا انکار خواهید کرد.

در مقاله قبل در معنای "رویت" تعاریف کافی آورده  شد.

دنباله دارد ...

__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Welcome to Mom Connection! Share stories, news and more with moms like you.


Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ