کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

[farsibooks] Fwd: Best of Balatarin for 06/25/2010

 


http://us1.campaign-archive.com/?u=7fdb14e291091d23007369520&id=03bcf860e0&e=457d8de126


---------- Forwarded message ----------
From: Balatarin <balatarin@sabznameh.com>
Date: 2010/6/24
Subject: Best of Balatarin for 06/25/2010


Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




«امیر، حسرت امانم را بریده است. حسرت فقط یک بار دیگر به آغوش کشیدنت، حسرت تنها یک بار دیدنت. بوییدنت، بوسیدنت…امیر حسرت امانم را بریده است… حسرت نوشتن دوباره به تو، نه در سوگ تو. حسرت ریختن اشک بر شانه های تو نه برای تو. امیر، حسرت امانم را بریده است. حسرت لمس و گرم شدن در دستان تو، نه یخ زدن از نبود تو. حسرت یک زندگی خوش وبی نیاز در کنار تو، نه نیازمند به تو. امیر حسرت امانم را بریده است.» این دل نوشته ساده و تلخ کسی است به نام «لبخند بدیعی» که پس از بحران انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، هرگز در برابر هیچ دوربینی ننشست و گریه نکرد تا بگوید که او نامزد امیر جوادی فر، شهید یک انتخابات خونین است. لبخند ۲۴ ساله، دوست و یار امیر جوادی فر، همان دانشجوی معترضی است که در هیجده تیرماه سال گذشته، در یک راهپیمایی اعتراضی دستگیر و پس از انتقال به کهریزک به دلیل ضرب و شتم شدید کشته شد. او در ایران ماند تا علی رغم سکوت رسانه ای سنگین، هر بار به بهشت زهرا برود و با معشوقی که از بازداشتگاه مخوف کهریزک دیگر به خانه برنگشته است، واگویه کند...
با ۲۴۸ امتیاز و ۴۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


تحول سبز: دقایقی پیش محمد نوری زاد ، نویسنده و کارگردان دربند بعد از صدونود روز حبس و هفتاد روز انفرادی به مرخصی آمد. به گزارش تحول سبز، محمد نوری زاد که ماه ها در زندان بسرمیبرد، پس از یک دوره اعتصاب غدا و تحمل شکنجه های فراوان با قید وثیقه از زندان آراد شد. آقای نوریزاد به جرم نگارش نامه صریح و انتقادی به شخص رهبری به زندان افتاد ، اما در طول مدت بازداشت نیزشجاعانه نامه هایی را خطاب به ولی فقیه منتشر کرد. در طول مدت بازداشت آقای نوری زاد خبر های متعددی مبنی بر شکنجه و آزار وی تا سرحدی که خطر نابینایی وی پدید آمده بود منتشر گردید.
با ۱۷۴ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


خواندنی و دیدنی! / اگر مجلس تسلیم زیاده خواهی های بنی صدر «رئیس جمهور» می شد فاتحه انقلاب خوانده شده بود! / رئیس جمهور اختیار همه قوا و همه نهادها را می خواست تا انقلاب را تصاحب کند! // ماموریت بنی صدر در مقام ریاست جمهوری ایجاد بن بست در ساختار اداره کشور بود! /هدف « فتنه» بنی صدر ایجاد تقابل در قوای سه گانه نظام بود!
با ۱۶۷ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


‎. شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" در روز قدس در تهران توسط جمعی از جوانان ایرانی فریاد شده است و در وقوع آن تردیدی نیست.//// ‎ علیرغم اینکه این شعار در روز قدس سر داده شده است، و با اینکه در قصد خیر بسیاری از سردهندگان آن هم تردیدی نیست، من این شعار سلبی را صحیح نمی دانم، زیرا این شعار نه اخلاقی است و نه اسلامی. ظلم به هر ملتی ناپسند است چه ایرانی چه غیر ایرانی. هر چند اولویت در نبرد با ظالم خانگی است و اول باید خانه را از لوث ظالم پاک کرد ، آنگاه به دفاع از دیگر مظلومان پرداخت.//// ‎امیدوارم بزودی امکان مراجعه به افکار عمومی فراهم شود و سه راهبرد ایران فدای فلسطین و لبنان (سیاست عملی حکومت ایران)، فلسطین و لبنان فدای ایران (مفاد شعار سلبی) و اولویت ایران بر فلسطین و لبنان (مفاد شعار ایجابی) به رفراندم گذاشته شود.
با ۱۵۳ امتیاز و ۱۷۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


کارتون منتشر نشده! در باره دیدار موسوی و کروبی
با ۱۵۱ امتیاز و ۵۰ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


بنقل از منابع موثق در پی اختلافات علي سجادي مدير بخش فارسی صدای آمریکا با جمشيد چالنگي اين برنامه ساز ومجري محبوب تفسير خبر تلوزيون صداي آمريکا به تازگی برکنار و از اجراي برنامه تفسير خبر، یکی از پر طرفدارترین برنامه های سیاسی اين شبکه ماهواره اي ، منع شده است . / از طرفي سايت رسمي صداي آمريکا تاکنون خبري در اين رابطه منتشر ننموده است، بنابراين قطعيت اين خبر به روز جمعه زمان پخش برنامه تقسير خبر موکول مي گردد./ گفته می شود آخرين برنامه تصويري این مجری توانا پس از 55 ماه همکاری با صدای آمریکا، در برنامه "رودرو" با استاد شجريان طی برنامه اي ضبط شده در روز 19 ژوئن 2010 روي آنتن تلویریون صدای آمریکا رفت .
با ۱۳۷ امتیاز و ۸۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


ربودن و شکنجه وحشیانه عروس منصور اسالو توسط مامورین وزارت اطلاعات بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی ایران" روز گذشته خانم صمدی عروس منصور اسالو رئیس سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه توسط 3 تن از مامورین وزارت اطلاعا ربود شد و مورد شکنجه وحشیانه آنها قرار گرفت. روز چهارشنبه 2 تیرماه حوالی ساعت 17:30 هنگا می که خانم زویا صمدی عروس منصور اسالو رئیس سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه از محل کارش عازم منزل بود در ایستگاه متروی کرج وقتی که از مترو پیاده شد تا مسافرین بتوانند از مترو خارج شوند مورد یورش وحشیانه مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفت. آنها در مقابل چشمان بهت زده مسافرین که شاهد صحنه یورش وحشیانه و غیر انسانی مامورین وزارت اطلاعات بودند موهای خانم صمدی را چنگ زدند و در حالی که او از موهایش گرفته بودند و می کشاندند وی را مورد ضرب وشتم قرار می دادند. خانم صمدی فریاد می زد و تقاضای کمک می کرد و به مسافرین اعلام می کرد که من عروس آقای اسالو هستم همزمان برای ممانعت از اعتراض و فریاد کمک بر دهان او چسب زدند و ربودند و به نقطه نامعلومی منتقل کردند. سپس خانم صمدی که توسط سه نفر ربوده شده بود سوار بر یک ماشین نمودند و به یک نقطه نامعلومی با خود بردند.او را در سلولی که در نقطه نامعلومی بود قرار دادند . سپس به او دستبند ،پابند و چشم بند زدند و به...
با ۱۲۹ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


.... در ایستگاه متروی کرج وقتی که از مترو پیاده شد تا مسافرین بتوانند از مترو خارج شوند مورد یورش وحشیانه مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفت. آنها در مقابل چشمان بهت زده مسافرین که شاهد صحنه یورش وحشیانه و غیر انسانی مامورین وزارت اطلاعات بودند موهای خانم صمدی را چنگ زدند و در حالی که او را از موهایش گرفته بودند و می کشاندند وی را مورد ضرب وشتم قرار دادند. خانم صمدی فریاد می زد و تقاضای کمک می کرد و به مسافرین اعلام می کرد که من عروس آقای اسالو هستم. همزمان برای ممانعت از اعتراض و فریاد کمک بر دهان او چسب زدند و به نقطه نامعلومی منتقل کردند. سپس خانم صمدی را که توسط سه نفر ربوده شده بود سوار بر یک ماشین نمودند و او را در سلولی که در نقطه نامعلومی بود قرار دادند . سپس به او دستبند ،پابند و چشم بند زدند و به جایی او را بستند و برای مدت طولانی تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار دادند. ضربات و حشیانه بر سر و صورت او متمرکز بود و همچنین سر او را بارها به دیوار کوبیدند. آثار شکنجه بر تمامی اعضای بدن او عیان است و باعث پارگی لثه،آسیب دیدگی دندانها،متورم شدن سر،زخمی شدن دستها و پای راست و همچنین تمامی بدن او در اثر این شکنجه های وحشیانه کبود شده است. مامورین وزارت اطلاعات هنگامی که او را مورد شکنجه وحشیانه قرار می دادند با فریادهای وحشیانه به خانم صمدی می گفتند: «تو باید تعهد بدهی که اگر اسالو آزاد شد نباید اینجا بمونه و نباید کاری انجام بده». مامورین وزارت اطلاعات پس از ساعتها شکنجه و اذیت وآزار جسم شکنجه شده و در شوک فرو رفته او را حوالی ساعت 21:45 به زیر پل سید خندان انداختند و آنجا را ترک کردند.آنها همچنین به او تاکید کردند که نباید شکایت کند و در این مورد با کسی صحبت کند در غیر اینصورت عواقب آن را خواهد دید. خانم زویا صمدی علیرغم گذشت نزدیگ به 24 ساعت هنوز در شوک بسر می برد و وضعیت عادی خود را باز نیافته است. اوچند ماه است که ممتد مورد تهدید تلفنی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد و حتی یک بار او را به شعبه 14 دادگاه انقلاب احضار کردند . وقتی که خانواده به آنجا مراجعه می کند به آنها گفته می شود که ما چنین احظاریه ای را صادر نکرده ایم. مامورین وزارت اطلاعات سال گذشته نیز خانم صمدی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و قصد ربودن او را داشتند. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش ،ربودن و شکنجه وحشیانه یکی از اعضای بی گناه خانواده فعال سندیکایی منصور اسالو را به عنوان یک عمل جنایتکارانه محکوم می کند و از دبیر کل،کمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگران ویژه زنان و شکنجه سازمان ملل متحد و سازمان جهانی کار برای دفاع از فعالین کارگری اسیر و خانواده های بی دفاع آنها خواستار اقدامات عملی است. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
با ۱۱۷ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران ایران گفت که اگر آمریکا و متحدانش بخواهند در اجرای قطعنامه جدید شورای امنیت از کشتی های ایرانی بازرسی کنند، با واکنش سپاه روبرو خواهند شد. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، دریادار علی فدوی روز پنجشنبه ۳ تیر (۲۴ ژوئن) در بندرعباس به خبرنگاران گفت: "ما در خلیج فارس و تنگه هرمز نسبت به دوران دفاع مقدس ارتقای غیرقابل وصفی داشته ایم و در صورتی که آنها بر اساس قطعنامه نامشروع و غیرقانونی خود حماقتی انجام دهند، اقدامی بسیار خاص و بسیار متناسب انجام خواهیم داد". آقای فدوی گفت که توان سپاه را نمی توان با ۲۰ سال پیش مقایسه کرد و نیروی دریایی سپاه پاسداران در حال حاضر دارای شناورهای مناسب، توان موشکی ساحل به دریا، توان موشکی هوا به دریا و نیروهای تفنگدار و تکاور است. به نظر می رسد که اشاره او به درگیری هایی است که در سال های پایانی جنگ ایران و عراق و در جریان وقایع مشهور به 'جنگ نفتکش ها' بین نیروهای سپاه پاسداران با کشتی های نظامی آمریکایی که تلاش داشتند از نفتکش های حامل نفت خام محافظت کنند، روی می داد و در آن سپاه عمدتا از قایق های تندرو استفاده می کرد. آقای فدوی گفت: "خلیج فارس مرکز و حساس ترین جای دنیاست و آمریکایی ها بدون خلیج فارس زنده نیستند و ما می توانیم در هر زمان هر چقدر که خواستیم این گلوگاه را فشار دهیم". شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه اخیر خود از همه کشورهای جهان خواسته است در صورتی که به کشتی ها یا هواپیماهای عازم ایران مشکوک شدند، آنها را در جست و جوی مواد و وسایل قابل استفاده در برنامه اتمی یا موشکی ایران بازرسی کنند. مسئولان حکومت ایران، از جمله علی لاریجانی، رئیس مجلس و علی سعیدی، نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران، پیش تر هم نسبت به بازرسی کشتی ها و هواپیماهای عازم ایران هشدار داده بودند. دولت آمریکا ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای متهم می کند، اما ایران می گوید که هدف برنامه هسته ای این کشور صلح آمیز است.
با ۱۱۱ امتیاز و ۱۸ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


خبرنامه سایوک : سنای آمریکا در نخستین ساعات بامداد روز جمعه چهارم تیر (به وقت ایران ) با اکثریت آرا (99 رای ) لایحه ی تحریمی را به تصویب رساند که موضوعش بستن تمامی راههای واردات بنزین به ایران بود . این لایحه بر آن است که با تحت فشار قرار دادن دول اروپایی در عرض چند ماه راه واردات بنزین به ایران را کاملا مسدود نماید . هنوز محتویات جزئی این لایحه و راهکارهای انجام این تحریم جدید به انتشار نرسیده است . خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد .
با ۱۰۸ امتیاز و ۲۷ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


تیتر روزنامه "صبح امروز" به نقل از روح الله حسینیان ( نماینده کنونی مجلس ) این روزنامه زمان اصلاحات چاپ می شد.
با ۱۰۸ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


محمد نوری زاد، نويسنده و کارگردان دربند، دقايقی قبل به مرخصی آمد. خبرگزاری حقوق بشر ايران رهانا : محمد نوری زاد که ماه ها در زندان بسرميبرد، پس از يک دوره اعتصاب غدا و تحمل شکنجه های فراوان با قيد وثيقه از زندان آزاد شد. رهانا، نوريزاد به جرم نگارش نامه صريح و انتقادی به رهبری به زندان افتاد. وی در طول مدت بازداشت نيز نامه هايی را خطاب به رهبری منتشر کرد. در طول مدت بازداشت آقای نوری زاد خبر های متعددی مبنی بر شکنجه و آزار او تا سرحد خطر نابينايی منتشر شده بود. وی ۱۹۰ روز در حبس و ۷۰ روز انفرادی از زندان اوين آزاد شد
با ۱۰۶ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


رجب طیب اردوغان اخیرا در سخنانی از نفرت مردم ترکیه نسبت به عرب ها گلایه کرد. وی که در کنفرانسی مربوط به سازمان تحقیقات استراتژیک بین المللی در ترکیه سخنرانی میکرد، گفت، «هی میگویند عربها از پشت به ما خنجر زدند، عذر میخوام، اما در این مملکت ما عوام مردم به سگ میگویند عرب!». گفتنی است که در سالهای منجر به جنگ اول جهانی دولت انگلیس موفق شد تا با تحریک قبایل عرب بر علیه دولت عثمانی ضربه های مرگباری بر امپراطوری عثمانی وارد آورد که منجر به سقوط کامل آن امپراطوری گشت، و خاطره تلخ این تبانی عربها با انگلیس ها هنوز در ذهن بسیاری از ترک ها زنده و پایدار است و اشاره اردوغان در مورد از پشت خنجر زدن عربها به ترکها به آن حکایت است. همچنین گفتنی است که در زبان عامه در ترکیه سگهای سیاه «عرب» نامیده میشوند.
با ۱۰۲ امتیاز و ۵۹ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


چنگ انداختن سپاه بر منابع مالی ایران به اسم بن بست شکنی!و فقر روزافزون در بین اقشار جامعه
با ۹۷ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


ما شكنجه نداریم
با ۹۷ امتیاز و ۱۹ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


ویدئویی تازه منتشر شده از سخنرانی تاریخی آقای "علی اسد اللهی" فعال دانشجویی و از دانشجویان اخراجی دانشگاه علم و صنعت ایران درباره ی بسیج در تریبون آزاد مستقل دانشجویی این سخنرانی فردای روز اخراج عوامل صدا و سیمای میلی از دانشگاه علم و صنعت در حالی ایراد شد که دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران طی اقدامی مستقل، تریبون آزادی بدون مجوز برگزار کرده و در آن به نقد اقدامات تمامیت خواهان پرداخته شد که با استقبال گسترده ی دانشجویان این دانشگاه و همچنین بسیج علم و صنعت همراه شد! لازم به ذکر است علی اسداللهی دانشجوی ورودی 84 رشته ی مهندسی راه آهن و از فعالین دانشجویی دانشگاه علم و صنعت است که اخیراً به همراه 3 تن دیگر از فعالین علم و صنعت (به نام های آقایان حمیدرضا صحرائی، پویا شریفی و سجاد درویش) طی احکام سنگین و بی سابقه ی انضباطی شورای تجدید نظر وزارت علوم از دانشگاه اخراج شدند این سخنرانی با این جملات آغاز می گردد: پیشتر ها بسیج حقیقتی بود که اسم نداشت، حال اسمی است که حقیقت ندارد
با ۹۵ امتیاز و ۱۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


امروز جشن تولد 3 سالگی ام در بالاترین است. دو سال از روزی که عضو این شبکه اجتماعی شدم می گذرد. چه زود روزها و شب ها از پس هم گذشتن و من به سومین بالازادروزم رسیدم. باید اعتراف کنم در میان شبکه های اجتماعی، تجربه زندگی در بالاترین تجربه خیلی خاصی بود. این تجربه را در هیچ کجای دیگری ندیده بودم. با تمام خوب و بدهایی که این سایت داشت من را به خود وابسته کرد هرچند خیلی مراقب بودم که بیش از حد وارد زندگی ام نشود اما شد، امروز بالاترین بخشی از زندگی ام شده است بطوری که باید بالاترین را "تو" خطاب کنم. نمی دانم تا کی می توانم"تو" را که بخش انفکاک ناپذیر زندگی‌ام شده ای همراهی کنم اما نیک می دانم که دیری نخواهید پایید که جبر زمانه ما را از هم جدا خواهد کرد. مشکلات زندگی، کار، تلاش برای ساختن آینده ای بهتر، بالاخره مرا وادار خواهد که از تو جدا شوم همانطور که مرا از کودکیم جدا کرد همانطور که از هم بازی هایم جدا شدم. همانطور که از شیطنت‌های معصومانه دور شدم. همانطور که توپ پلاستیکی دولایه و تیر دروازه را رها کردم. این رسم زندگانی است که باید گذاشت و گذشت. دلم می خواهد تا آن روز لذت بودن با تو را سیر احساس کنم تا روزی که از تو جدا شدم بتوانم با خاطرات عشق بازی کنم. امیدوارم گذران عمر تو را فرتوت و نحیف نکند و گرد پیری بر رخسارت نریزد امیدوارم همانند درخت تنومند ریشه هایت عمیق تر و قامت ات استوارتر گردد. نسیم سرد میانسالی در زندگی ام وزیدن گرفته و صدای آن در شاخ و برگهای زندگی زمزمه‌هایی می کند "صدای" غریبی می گوید که باید با دوران سر خوش و بی خیال جوانی خداحافظی کنم و جدی تر به زندگی بیاندیشم. به "صدا" می گویم همیشه جدی بودن را دوست ندارم، جدی بودن همیشه و همه جا خوب نیست دلم می خواهد گاه گاه به سان دوران کودکی فارغ از احوال پیرامون جست و خیز کنم اما "صدا" می گوید چند تار موی سپیدت مانع از این کار است بزودی به تعداد این تارهای سپید لعنتی افزوده خواهد شد و به مانند طنابی ضخیم دست و پای تو را خواهد گرفت. پاسخی برای "صدا" ندارم. می خواهم پنیه ای در گوشم گذارم تا صدای "صدا" را نشنوم اما خود فریب دادن خطا است. می خواهم بر سر "صدا" فریاد زنم که من این قانون را دوست ندارم، من این را نمی خواهم! "صدا" لبخند تلخی می زند و می گوید "داشتنی ها" همیشه "خواستنی" نیست و "خواستنی ها" همیشه "داشتنی" نیست. خوب که می اندیشم می بینم حق با " صدا" است. چه حقیقت تلخی... زندگی بازی غریبی است نازنین
با ۹۵ امتیاز و ۱۰۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مومنی، عضو زندانی شورای مرکزی و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) در مصاحبه با روز از روزهایی که بر او می‌رود گفته است واینکه ظلمی که حکومت اسلامی به او می کند تکرار همان ظلمی است که صدام به خانواده وی روا داشت. این مصاحبه، با گفتگوهای معمول در عرصه سیاست اما متفاوت است. به زوایای زندگی خانواده‌ای سرک می کشد که از یکسو رنج کشیده جنگ ایران و عراق اند و از سوی دیگر ملتزم به همه آداب یک زندگی دینی؛ با کمترین زمینه بهانه جویی برای حاکمان این روزها.
با ۹۴ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


محمدجواد لاریجانی با اشاره به اختلاف بر سر اداره دانشگاه آزاد، ادعا می‌کند که هیچ دانشگاهی نباید بیش از 150 هزار دانشجو داشته باشد و وجود تعداد زیاد دانشجو امنیت کشور را تهدید می‌کند. دبیر کمیسیون حقوق بشر قوه قضائیه در واکنش به اختلاف نمایندگان مجلس درباره دانشگاه آزاد، مواضع سیاسی عبدالله جاسبی، رئیس این دانشگاه را «نامناسب» ارزیابی کرد. به گزارش خبرگزاری فارس، آقای لاریجانی، سوم تیر ماه در حاشیه كنگره جامعه اسلامی مهندسین، با اشاره به تجمع در برابر ساختمان مجلس در اعتراض به وقف دانشگاه آزاد گفت که آقای جاسبی با این كه مدیر بسیار فعال و موفقی است اما در جریان انتخابات «لغزش‌های سنگینی سیاسی» داشته و همین مساله هزینه‌ دانشگاه آزاد را بالا برده است. وی البته این «لغزش‌ها» را محدود به انتخابات ندانست و افزود: بنده آقای جاسبی را انسان بسیار باهوش و موفقی در ایجاد دانشگاه آزاد می‌دانم اما مواضع سیاسی وی بسیار انحراف داشته و غلط است؛ هرچند که این مواضع فقط به انتخابات مربوط نیست. محمدجواد لاریجانی پیشنهاد کرد که دانشگاه آزاد به صورت استانی اداره شود. وی گفت: چنانچه بخواهیم دو وزارت علوم در کشور داشته باشیم باید دانشگاه آزاد دولتی شود و اگر نمی‌خواهیم كه دانشگاه آزاد دولتی شود، باید آن را به بخش‌های كوچک تقسیم کنیم تا هر یک از آنها مستقل باشند. مجلس شورای اسلامی در روز 30 خرداد، طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن شورای عالی انقلاب فرهنگی حق دخالت در شیوه اداره مراکز آموزشی غیرانتفاعی از جمله دانشگاه آزاد اسلامی را ندارد. این طرح مخالفت دولت را به دنبال داشت و نمایندگان مخالف به همراه گروهی از هواداران دولت در روز 31 خرداد در برابر مجلس به آن اعتراض کردند. آنها تهدید کردند که در صورت عدم لغو این مصوبه، مجلس را به توپ خواهند بست. بر اساس طرح مصوب مجلس شورای اسلامی، مصوبه اخیرشورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد دانشگاه آزاد لغو شده است و دانشگاه آزاد اختیار دارد تا خودش درباره تغییر اساسنامه‌اش تصمیم بگیرد. اول اردیبهشت امسال، محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسنامه تازه‌ای را به دانشگاه آزاد ابلاغ کرد که طی آن دستور حذف میرحسین موسوی از هیئت موسس این دانشگاه و دوره‌ای شدن ریاست این دانشگاه را مطرح شده بود. همچنین پس از تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، این شورا پنج عضو جدید هیات امنای دانشگاه آزاد را معرفی کرد که همگی از چهره‌های اصولگرا بودند. هیات امنا و هیات موسس دانشگاه آزاد، اساسنامه جدید را «دارای اشکالات شرعی، قانونی و اجرایی» دانسته‌اند. به دنبال تجمع در برابر مجلس، نمایندگان عقب نشینی کردند و یک فوریت طرح دیگری را تصویب کردند که در صورت تصویب نهایی، مصوبه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره دانشگاه آزاد رسمیت پیدا می‌کند. هواداران دولت، دانشگاه آزاد اسلامی را بازوی اقتصادی اکبر هاشمی رفسنجانی می‌دانند. عبدالله جاسبی، رئیس دانشگاه آزاد از هنگام تاسیس آن در سمت خود باقی است. آقای جاسبی که در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری از میرحسین موسوی حمایت کرد، هدف انتقاد اصول‌گرایان و طرفداران محمود احمدی‌نژاد است. هیات امنای دانشگاه آزاد پیش‌تر اعلام کرده بود که «اموال و دارایی‌های این دانشگاه با موافقت آیت‌الله خامنه‌ای وقف شده است تا در صورت انحلال، دارایی‌های آن در اختیار نهادی دیگر قرار نگیرد.» موافقت رهبری با وقف اموال دانشگاه آزاد از سوی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای تکذیب شده است.
با ۹۳ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


دكتراحمد دانش، اولین جراح پیوند کلیه در ایران بود. ماجرا به سال های قبل از انقلاب باز می گردد که او بعنوان یکی از شاخص ترین پزشکان تحصیل کرده آلمان و ریاست کانون پزشکان ایرانی وسیع ترین بخش آلمان (نردن وستفالن) زندگی در آلمان را رها کرده و برای خدمت به مردم ایران به کشور بازگشت. نامه او از زندان اوین، یکی از دردانگیزترین و درعین حال تاریخی ترین نامه های افشاگرانه ایست که چند ماه پس از نوشته شدن به خارج از زندان انتقال یافته و منتشر شد. خطاب او به آیت الله متنظری بود، که همچنان در مقام قائم مقام آیت الله خمینی در برابر کسانی که خواب قتل و جنایت و حکومت را در سر داشتند مقاومت می کرد. مقاومتی که سرانجام به سود جنایتکاران تمام شد و خود او نیز نه تنها به حاشیه رانده شد، بلکه نزدیک به 6 سال نیز در خانه اش زندانی. یقین است که عاملین جنایاتی که احمد دانش در نامه خود به آنها اشاره می کند، با تصور گذشت زمان و فراموش شدن جنایات و گُم شدن حوادث در انبوه رویدادهای روز، قتل های زندانیان سیاسی را سازمان دادند و همچنان مصدر حاکمیت در جمهوری اسلامی اند و دهها انسان فرهیخته، دانشمند، پزشک و جراحی نظیر احمد دانش در زندان نابود شدند. احمد دانش را در سال 67 و در جریان قتل عام زندانیان سیاسی به دار کشیدند! از قلم اولین جراح کلیه در ایران بخوانید: حضرت آیت‌الله العظمی منتظری! پس از سلام و ادای احترام این نامه را با تردید و نوعی احساس شك و بدبینی نسبت به اجرای قانون و رعایت عدالت در جمهوری اسلامی ایران برایتان می ‌نویسم. امیدوارم مرا خواهید بخشید كه چنین صریح و بی ‌تكلف صحبت می‌ كنم. آنقدر درد در سینه و زخم بر پیكر دارم كه بیان آن ها در چارچوب تنگ گفتار و نوشتار پر تكلف و پر تعارف نمی ‌گنجد. آنقدر بی‌ تفاوتی و از آن بدتر خصومت نسبت به سرنوشت انسان‌ ها دیده‌ام كه درباره موثر بودن و نتیجه دادن هر گونه اعتراف و شكایت عمیقاً بدبینم. حتماً سئوال خواهید كرد كه علت این همه شك و تردید چیست و چرا من كه اینقدر بدبینم، اقدام به نوشتن این نامه كرده‌ام؟ در جواب سئوال اول باید بگویم: اكنون پنجمین سال است كه در زندان بسر می‌ برم و با وجودی كه به عنوان یك پزشك جراح هر كمكی كه از دستم برمی ‌آمده است بر طبق سوگندی كه برای حفاظت از زندگی و كاستن از درد بیماران یاد كرده‌ام، انجام داده‌ام و در نتیجه تعداد زیادی از مقامات دادستانی و زندان مرا شخصا می ‌شناسند و علیرغم اینكه در تمام پرونده من حتی یك مورد خطا كه به استناد آن حتی بتوان كسی را به بازجویی دعوت كرد، وجود ندارد و با وجودیكه بسیار از مقامات به خوبی می ‌دانند كه تمام زندگی من وقف خدمت به این مردم و این آب و خاك شده است، همچنان بلاتكلیف و در شرایط سخت زندانی هستم. این تنها من نیستم كه دچار چنین وضعی هستم. عده زیادی از همسالان و جوانان و پیران، از زن و مرد و از گروه‌های مختلف سیاسی و با طیف عقاید كاملا متفاوت و از جمله تعداد زیادی از رفقای من، به این وضع دچارند كه به جای رسیدگی به وضع حقوقی و قضایی آن ها ـ تحت انواع فشارها برای پذیرفتن موقعیت و وضعیتی به نام "تواب" ـ بخوانید تن دادن به ریا و تزویر و نفاق واقعی- قرار دارند. در چنین شرایطی كه زندان‌های جمهوری اسلامی ایران به كارخانه‌های ناراضی تراشی نه تنها در داخل زندان‌ ها كه در جامعه و در بین خانواده‌ها و بستگان زندانیان و به مزارع پرورش میوه‌های مسموم ریا و تزویر و نفاق تبدیل شده‌اند، به جز شكاف عمیق بین گفتار و كردار ندیده‌ام و این عمده ‌ترین علت ایجاد شك و تردید و بی ‌اعتمادی در من است. در حالیكه از زبانی می ‌شنیدم كه فحش دادن با اخلاق اسلامی مغایر است از همان زبان فحش‌های ركیك شنیده‌ام؛ در حالیكه از زبانی می ‌شنیدم كه تهمت زدن و كوشش برای هتك آبرو و حیثیت افراد از گناهان كبیره است، مورد شدیدترین تهمت ‌ها و افتراهای سیاسی و ناموسی قرار گرفته‌ام. تهمت ‌زدن و بی ‌آبرو كردن دیگران جزئی از زندگی روزانه شده است. در حالیكه شما در یكی از پیام‌هایتان گفته بودید كه كسی كه به دیگران تهمت بزند و بكوشد تا با فشار و ارعاب متهم را مجبور به قبول تهمت نماید، گناهش مانند كسی است كه در خانه كعبه با مادر خود زنا كند، بارها و بارها شاهد ارتكاب چنین گناهی از سوی عده‌ای كه خود را مسلمان می ‌نامند و من به نوبه خود آن ها را مسلمان ‌نما می‌ نامم، بوده‌ام؛ در حالیكه از زبانی می ‌شنیدم كه كتك زدن و آزار زندانی بدور از رفتار اسلامی است، از دست همان زبان، بدون كوچكترین مجوزی كتك خورده‌ام و شاهد كتك خوردن و آزار زندانیان دیگر بوده‌ام، بدون اینكه حداقل این حق ساده و این اجازه طبیعی را داشته باشم كه چشم در چشم شكنجه ‌گر خود بیاندازم. قلم من كه تحمل بار بیان این همه زشتی و پلیدی را ندارد. ولی نمی ‌دانم شما كه خود مدتی گرفتار ددمنشان رژیم طاغوت و زندانی بوده‌اید، آیا می‌ توانید حال انسانی را نزد خود مجسم كنید كه اغلب در نیمه‌های شب با چشمانی بسته و در گوشه‌های خلوت و تاریك زندان با این احساس كه تنهای تنها است، كوچكترین حقی ندارد و هیچكس به فریادش نمی ‌رسد، باید انواع شكنجه‌های روانی و جسمی را تحمل كند. در حالیكه بارها و بارها شنیده‌ و در قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده بودم كه شكنجه ممنوع است، خود شكنجه شده و بارها و بارها شاهد شكنجه‌های بی رحمانه انسان‌ های دیگر بوده‌ام. انسان‌ هایی كه صدای خش خش خزیدن پیكر علیل آن ها را شنیده و از زیر چشم بند دیده‌ام كه چون در اثر شكنجه قادر به راه رفتن نبوده‌اند و برای نقل مكان بر روی باسن خود می‌ خزیدند و من با دیدن این صحنه‌ها، درد خود را فراموش می‌ كردم و با خود فكر می ‌كردم این كیست؟ و جواب می‌ دادم مهم نیست كه اسمش چیست و عقیده‌اش كدام است. این دیگر یك فرد و یك انسان نیست، همه انسانیت و همه بشریت است كه چنین ذلیل و بی چاره بر روی زمین می ‌خزد. انسان‌هایی را دیده‌ام كه در اثر شدت زخم‌ها و دردهای ناشی از شكنجه استفراغ می‌ كردند، و در نتیجه آنقدر آب از دست می ‌دادند كه پوستشان خشك می‌ شد و خطر مرگ تهدیدشان می ‌كرد و برای نجات جانشان كه اكثریت خواهان این نبودند، می ‌بایست به تزریق سرم متوسل شد. انسان‌هایی را دیده‌ام كه از شدت ضربه‌ های شلاق خون ادرار می ‌كردند و به علت از كار فتادن كلیه‌ها می ‌بایست دیالیز شوند. البته از حق نگذریم كه نام این اعمال را "تعزیر" گذاشته بودند. و بالاخره در حالیكه بارها و بارها از زبان مسئولین بلند پایه جمهوری اسلامی ایران شنیده‌ایم كه در جمهوری اسلامی ایران كسی را به خاطر عقیده زندانی نمی ‌كنند و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم ـ كه شما در تدوین و تصویب آن نقش عمده داشته‌اید- بر این مسئله صراحت دارد، مورد مشخص من كه بدون شك تنها مورد نیست، بهترین گواه نادرست بودن این ادعاست. كار به جایی رسیده كه استناد به قانون اساسی را جرم دانسته و به خود جرأت داده‌اند با دست و خط خود بر روی صفحه كاغذ ـ به عنوان یك سند تاریخی- باطل بودن این سند را ثبت كنند. همانهایی كه باید حافظ قانون اساسی باشند با خیره سری خاصی آن را مورد تجاوز قرار داده‌اند. … این همه را به خاطر مسائل شخصی و برای رهایی فردی، از ظلمی كه بدان دچار شده‌ام، برایتان نمی‌ نویسم. نه طالب عفوم و نه در پی برانگیختن احساس ترحم دیگران هستم. اگر مسئله فردی من مطرح بود ارزش آن را نداشت كه وقت شما را بگیرم. آنچه می ‌خواهم احقاق حق برای همه و احترام گذاشتن به حقوق تك تك افراد جامعه، رفع ظلم و ستم و از بین بردن هرگونه تعرض به جان و ناموس و عقاید افراد و آزادی همه كسانی است كه بی گناه در بندند. صحبت بر سر شیوه زندگی سیاسی به طور كلی و صحبت بر سر یك جریان سیاسی در ایران، صحبت درباره حقوق عام انسان‌ها و صحبت بر سر آن انسان ‌هایی است كه همه چیز خود را وقف بهروزی و سعادت به قول شما "مستضعفین" و یا به قول ما قشرهای محروم و زحمتكش جامعه ایران، چون كارگران و دهقانان و اجرای عدالت اجتماعی كرده‌اند. و از همه مهمتر صحبت بر سر انقلابی است كه اگر به شعارهای عمومی خود عمل نكند از داخل خواهد پوسید…. ما از همان ابتدا (پس از شهریور 20) و به خصوص پس از فاجعه 28 مرداد معتقد بودیم كه برای نجات ایران از چنگال امپریالیسم و خلاصی از رژیم وابسته به آن، باید همه نیروهای انقلابی (مذهبی، ملی و طرفداران عدالت اجتماعی سوسیالیستی) با هم متحد شوند. ما در این عقیده خود صادق بودیم و تا به آنجا پیش رفتیم كه حمایت از سایر گروه‌های انقلابی را به توافق رسمی درباره اتحاد نیروها مشروط نكردیم و از هر نیرویی كه مبارزه اصولی علیه امپریالیسم و رژیم دست نشانده آن را شروع كرد، بی ‌دریغ پشتیبانی كردیم. پس از پیروزی انقلاب تنها حزب و گروه اجتماعی بودیم كه علیرغم اختلاف نظرهای اصولی درباره مسائل اجتماعی ایران و راه حل آن ها و علیرغم وجود اختلاف نظر جدی درباره بسیاری از مسائل جامعه، صادقانه از انقلاب دفاع كردیم. ما از انقلاب صادقانه دفاع كردیم در حالیكه در وضعیت بسیار دشوار و ناگواری قرار گرفته بودیم. می ‌بایست از انقلابی دفاع كنیم كه حل مسائل و شعارهای عمده انقلاب، از قبیل حل مسئله زمین به نفع دهقانان، حل مسئله صنایع بزرگ و صنایعی كه در مالكیت درباریان و عوامل وابسته به امپریالیسم بود، به نفع طبقه كارگر و به نفع تمام جامعه، حل مسائل مربوط به مسكن، درمان و بهداشت و مبارزه علیه بی سوادی و غیره و غیره را دائماً به تاخیر می‌انداخت و گروه‌های خاصی از اجرای اصول قانون اساسی (اصل مربوط به اقتصاد و جمهوری اسلامی ایران و تجارت خارجی، اصل مربوط به آزادی ‌های دمكراتیك چون ممنوع بودن تفتیش عقاید و آزادی احزاب و سازمان‌های صنفی، ممنوع بودن شكنجه و غیره) جلوگیری می ‌كردند و در عوض، با رخنه كردن در دستگاه‌ های دولتی و ارگان ‌های انقلابی گرفتاری ‌های غیر ضروری برای مردم ایجاد كرده بودند و برای منحرف كردن و به زانو درآوردن انقلاب از شعار ناراضی تراشیدن و ایجاد رعب و وحشت در مردم استفاده می‌ كردند. علیرغم همه این دشواری‌ ها و فقط به خاطر اینكه به خط اصلی انقلاب، یعنی مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم صدمه‌ای وارد نشود و برای اینكه این خط حتی‌الامكان تقویت شود، صادقانه و با از خود گذشتگی كم نظیری از انقلاب دفاع كردیم. همه شاهدید كه در این راه دشوار چه زخم زبان‌ ها، چه نیش خنجرهای مسموم و چه تبلیغات موذیانه و تفرقه‌افكنانه دشمنان انقلاب و دوستان ناآگاه را می ‌بایست تحمل كنیم. تا آخرین روز دستگیری رهبری و كادرهای حزب، صادقانه از انقلاب دفاع كردیم. برای رفع مشكلات در همه زمینه‌ها پیشنهاد سازنده دادیم و درباره زیاده ‌روی‌ها و كمبودها و نارسائی‌ ها كه انقلاب را تحدید و تهدید می ‌كردند، هشدار دادیم. راستی چرا؟ در این مورد ویژه جمهوری اسلامی ایران راه رژیم‌های سلطنتی را ادامه داده است؟ و راستی چرا امروز باید افرادی كه در زمان رضاخان و پسرش زندانی و در بسیاری موارد هم بند و هم زنجیر نیروهای انقلابی مذهبی بوده‌اند، در جمهوری اسلامی ایران و در شرایطی به مراتب سخت ‌تر از آن زمان‌ها، زندانی باشند؟ ابهام این علامت‌های سئوال آن وقت بیشتر می ‌شود، وقتی كه توجه كنیم كه اولا این بار هم آن ها در واقع به جرم دفاع بی ‌دریغ از انقلاب مورد هجوم قرار گرفته‌اند و ثانیا تمام "اعتراف‌ها"ی بعضی از اعضای كادر رهبری حزب، در جریان "بازجوئی‌ها"، چون مسئله "جاسوسی"، مسئله "كودتا"، براندازی و جمع كردن "اسلحه" ـ–طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و طبق همه قوانین جوامع بشری، فاقد ارزش و اعتبار تاریخی- قضائی است، زیرا تحت شكنجه‌های مافوق تحمل انسان گرفته شده‌اند. علیرغم جو مسمومی كه علیه جنبش كارگری ایران ایجاد كرده‌اند، من بنوبه خود، چون با مطالعه دقیق و با چشم‌های باز و كاملا آگاهانه راه مبارزه علیه امپریالیسم و استثمار سرمایه ‌داری را برگزیده‌ام، همه برنامه‌ها و تصمیماتی را كه در جلسات رسمی حزب چون كنگره‌ها، كنفرانس‌ها و پلنوم‌های حزبی به تصویب رسیده‌اند و بنابراین تصمیم جمعی ‌اند و نه اقدام فردی این یا آن شخص، بدون چون و چرا تائید و جمله به جمله آن ها را امضاء می‌كنم. در اینجا اجازه بدهید مختصری درباره "پرونده" خود برایتان بنویسم. در سحرگاه هفتم اردیبهشت ماه 1362 عده‌ای جوان مسلح به خانه شخصی من حمله كردند و پس از ایجاد رعب و وحشت برای زن و دو دخترم و درهم ریختن خانه، چشم‌ هایم را بسته و با خود بردند. من تنها با چشم بسته در گوشه یك راهرو افتاده بودم، بدون آن كه بدانم و یا خانواده‌ام بداند كه من كجا هستم. در این مدت بارها و بارها به بهانه كج شدن چشم بند، حتی در خواب، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و یا شاهد ضرب و شتم دیگران بودم. ماه‌ها از هرگونه تماس با محیط و حتی بدست آوردن كوچكترین خبر از وضع خانواده خود محروم بودم. تماس من با محیط از حد چشم‌ بندی كه جزء ضروری ‌ترین وسیله پوشش بدن من شده بود، تجاوز نمی‌ كرد. قطع رابطه با جهان خارج و حتی قطع رابطه با وجود خودم بیش از هر چیز دیگری آزارم می ‌داد. پس از چند ماه اجازه یافتم هر دو هفته یكبار و گاهی هم ماهی یكبار تلفنی با خانواده خود تماس بگیرم، آنهم فقط برای چند دقیقه با چشم‌های بسته و در حالیكه مامور به گفتگوی تلفنی من و زنم و من و بچه‌هایم كه ظریف ‌ترین و با احساس ‌ترین ارتباطی است كه هر انسان در زندگی خود برقرار می ‌كند و باید از چشم و گوش اغیار در امان بماند، گوش می ‌داد. از آنچه كه در هنگام باصطلاح "بازجویی‌ها" گذشته است می‌ گذرم. بیشتر جلسات شكنجه روانی و جسمی بود تا جلسه بازجویی. در همه این جلسات متهم با چشم بسته شركت می ‌كرد و همه آن ها با فحاشی شدید و كتك همراه بود. بیش از یك سال و نیم از هرگونه ملاقات با خانواده خود محروم بودم و چون تماس تلفنی هم بعد از مدتی قطع شد، خانواده من ماه‌ها نمی ‌دانست كه چه بلایی به سر من آمده است. از زمانی كه هر دو هفته یكبار برای مدت 15- 10 دقیقه ملاقات دارم، این ملاقات از پشت شیشه‌ های به قول زندانی‌ ها "آكواریوم" و از طریق گوشی تلفن انجام می‌‌ شود. حدود دو سال و نیم را در سلول ‌های انفرادی و گاهی در شرایط بدتر از سلول انفرادی گذرانده‌ام. حضرت آیت‌الله! نه قلم من قادر است آنچه را كه در این مدت بر من و رفقای من رفته است بازگو كند و نه مایلم وقت شما را با طرح جزئیات بگیرم. همینقدر می‌ گویم كه آن شرایط را برای دشمنان خودم هم آرزو نمی ‌كنم. باری، بالاخره پس از بیش از دو سال زندانی بودن در شرایط سخت و بلاتكلیفی، یك روز صبح زود مرا صدا كردند، مانند همیشه با چشم‌ های بسته از سلول بیرون آمدم و توسط مامورین به اطاقی هدایت شدم. در آنجا برای اولین بار اجازه یافتم كه چشم ‌بند خود را بردارم. روحانی جوانی پشت یك میز تحریر نشسته بود و شروع كرد از داخل پرونده‌ای كه در مقابلش بود سئوال مطرح كردن، كه به آن ها جواب داده شد و من فكر می‌ كردم این جلسه ادامه بازجوئی‌ های سابق و برای جمع و جور كردن پرونده است، زیرا همان سئوال‌ های دوران بازجوئی ‌های كذایی مطرح بود و از جمله سئواال‌ها اینكه آیا شما هنوز بر سر عقاید خود باقی هستید؟ ظاهر جلسه هم هیچگونه نشانه و اثری از یك جلسه دادگاه نداشت و من بعدها متوجه شدم كه این جلسه جلسه دادگاه بوده است، ایشان هم رئیس دادگاه، هم دادستان، هم هیئت منصفه و هم نماینده منافع متهم در یك شخص بود. این جلسه كه می‌ بایست در آن درباره سرنوشت یك حزب سیاسی با چهل سال سابقه فعالیت ضد امپریالیستی و درباره سرنوشت یك انسان تصمیم‌ گیری شود، چند دقیقه بیشتر طول نكشید و من چقدر خوشحال بودم كه جلسه خیلی سریع خاتمه یافت و من اجازه یافتم دوباره به چهار دیواری سلول خود بازگردم. زیرا تنها در سلول احساس امنیت می‌ كردم. نمی ‌دانم می‌ توانید جو آن روز زندان را از این واقعیت كه زندانی از بازگشتن به سلول خود خوشحال می ‌شد، پهلوی خود مجسم كنید؟ اكنون دو سال از تاریخ آن جلسه كه فكر می‌ كنم دادگاه من بوده است می ‌گذرد و من هنوز بالاتكلیف در زندانم. بیش از این سرتان را درد نمی ‌آورم و فكر می ‌كنم هر چه در اینجا درباره وضع خود در زندان و وضع پرونده خودم و صدها انسان دیگر برایتان بگویم، زیاده گویی است. بهتر است پرونده من را به عنوان نمونه و یا هر پرونده دیگری از رفقای من و یا سایر زندانیان سیاسی را بخواهید و مطالعه كنید. همانطوری كه در بالا اشاره كردم در پرونده من و با جرأت می‌ توانم ادعا كنم كه در پرونده اكثریت قریب باتفاق رفقای من كه امروز در زندان هستند، حتی یك مورد خطا كه باستناد آن حتی بتوان كسی را به بازجویی دعوت كرد وجود ندارد، چه رسد به دستگیری و زندانی كردن» دكتر احمد دانش، تهران- زندان اوین 16/2/1366
با ۹۱ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


محمد نوری زاد که به جرم نگارش نامه صریح و انتقادی به شخص رهبری به زندان افتاده بود پس از 1۹۰ روز حبس امروز با قید وثیقه آزاد شد
با ۸۹ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


با توجه به اینکه جناب کدیور به تازگی کشف کردن که شعار مردم در راهپیماییهای پس از انتخابات نه غزه نه لبنان نبوده بلکه هم غزه هم لبنان بوده! همکاران ایشان در مرکز مطالعات تاریخی سبز یشمی ایالات متحده موفق شدند تعدادی سنگ نبشته مربوط به چند ماه گذشته را به فارسی سلیس ترجمه کنند تا سوتفاهمها بر طرف بشه. در پایین ابتدا سوتفاهمها و در کنار آن شعارهای اصلی ترجمه شده امده است: حجاب اختیاری – حق زن ایرانی / حجاب و بدبیاری حق زن ایرانی خامنه ای قاتل است ولایتش باطل است / خامنه ای خوشکل است مخالفش اسکل است مرگ بر طالبان – چه کابل چه تهران / زنده باد طالبان چه کابل چه تهران برادر رفتگر محمود رو بردار ببر / برادر رفتگر محمود رو بردار بیار برادر شهیدم رایتو پس می گیرم / برادر شهیدم رایتو پس نمیدن فلسطینو رها کن – فکری به حا ل ما کن / فلسطینو سفت بچسب چه با پونز چه با چسب جنتی لعنتی ، تو دشمن ملتی / جنتی دوست داریم جمهوری اسلامی این آخرین پیام است – جنبش سبز ایران، آماده قیام است / جمهوری اسلامی این آخرین پیام است – جنبش سبز ایران همین روزها تمام است آخوند خدایی می کنه، ملت گدایی می کنه / آخوند خدایی میکنه ملت هم دعاش میکنه چه کابل , چه تهران، مرگ بر طالبان / هم کابل هم تهران درود بر طالبان آزادی اندیشه همیشه , همیشه / آزادی اندیشه نمیشه، نمیشه آخوند انگلیسی حیا کن، مملکتو رها کن / آخوند انگلیسی دمت گرم خیلی باحالی
با ۸۹ امتیاز و ۳۷ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


سپاه گفته: به بازرسی احتمالی کشتی‌ها واکنش 'خاص' نشان می‌دهیم.به نظر می رسد یکی از علت های نگرانی سپاه این است که آمار قاچاقی که به ایران می کند ، لو برود. همه می دانند که سپاه دارای اسکله های مخصوص قاچاق است و آمار شگفت آوری از قاچاق توسط سپاه وجود دارد
با ۸۸ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اقتصاد
نظرات

 


گالیله دانشمند بنام ایتالیایی در 20 ژوئن 1633 میلادی توسط دستگاه تفتيش عقايد کلیسای کاتولیک روم، به دادگاه احضار گردید و در 22 ژوئن مجبور شد كه در دادگاهی مذهبی ، به ناحق اعتراف کرده و توبه نامه زیر را امضا نمايد: " من گاليله در هفتادمين سال زندگي در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حاليكه كتاب مقدس را پيش چشم دارم و با دستهاي خود لمس مي كنم توبه مي كنم و ادعاي خالي از حقيقت حركت زمين را انكار مي كنم و آن را منفور و مطرود مي نمايم. "// نقل شده که گالیله به هنگام خروج از دادگاه، همچنان زير لب می گفت " و اما زمین گرد است و به دور خورشيد مي چرخد!" // با گرامیداشت آن روز تاریخی و با آرزوی رهایی تمامی زندانیان عقیدتی سیاسی گرفتار در حکومت ولایت فقیه كه براي نوشتن توبه نامه و اعتراف تحمیلی یا ساختگی علیه عقايد خود، تحت شكنجه قرار گرفته و حتي نواميس آنها را جلوي ديدگانشان آزردند، خاطره جاودانه تمامی جانباختگان راه آزادی كه با استناد به اعترافاتی تحميلي و جعلي، اعدام شدند را گرامی می داریم.
با ۸۷ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


محمد نوری زاد که ماه ها در زندان بسرمی برد، پس از یک دوره اعتصاب غذا و تحمل شکنجه های فراوان با قید وثیقه از زندان آزاد شد. آقای نوری زاد به جرم نگارش نامه صریح و انتقادی به رهبری به زندان افتاد. وی در طول مدت بازداشت نیز نامه هایی را خطاب به رهبری منتشر کرد.
با ۸۳ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


از بازداشت احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی یک سال می‌گذرد. وی پس از چند ماه انفرادی و نگاهداری در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین، به زندان گوهردشت منتقل شده است. زید‌آبادی در این مدت از حق مرخصی نیز محروم بوده است. احمد زیدآبادی روز ۲۳ خرداد سال ۸۸ و در نخستین روز پس از اعلام نتایج انتخابات دوره دهم در برابر منزل خود دستگیرشد. همسر و فرزندان وی، شاهد چگونگی بازداشت او از آیفون تصویری داخل خانه بودند و این صحنه تا مدت‌ها، موجب آزار روانی آنان بود. اقای زیدآبادی پس از بازداشت، ۱۴۱ روز در انفرادی به‌سر برد و در اعتراض به وضعیت خود، اعتصاب غذایی ۱۷ روزه کرد. وی از جمله متهمانی بود که به دادگاه‌های عمومی تابستان ۸۸ آورده شدند. حکم احمد زیدآبادی در میان احکام صادره برای متهمان انتخاباتی یگانه است. وی به ۵ سال حبس، شش سال تبعید در گناباد، محرومیت دایم از فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی و هم‌چنین محرومیت از تحلیل‌های شفاهی محکوم شده است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شد.
با ۸۱ امتیاز و ۷ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


شب به نيمه رسيده است و در يک نيمه‌شب که ماه قرمز در آمده است، گرگ‌ها از پوست آدم خارج شده‌اند . وحشيانه و گرسنه، تيشه به ريشه آدميت مي‌زنند و هرآنچه نشاني از آدم دارد را مي‌بلعند. در ميدان‌هاي شهر بوي روده آدم مي‌آيد، تيرهاي چراغ خاموشند و به جاي آنها چشم‌هاي زرد و خشن گرگ مي‌درخشند. پنجره‌ها شکسته است. در اتاق زير شيرواني هم تنها چند دسته مو از دخترک به جا مانده است که نتوانست خود را به موقع پنهان کند. ديوارها سرخ است. حتي بر تخته‌سياه معلم هم رد چنگال خونين گرگ است. مردم شهر که به اين شبي‌خون‌ها عادت کرده‌اند، چاره‌اي ندارند که هر بار قرباني دهند! ماه قرمز بي‌خبر مي‌آيد و گرگ‌ها را تا قبل از آمدنش نمي‌توان شناخت. مردم شهر از آنجا گريخته‌اند و به اردوگاهي که روزمرگي‌اش مي‌خوانند پناه برده‌اند. در آنجا يادشان مي‌رود که شهري دارند و تخته سياه و معلمي! يادشان مي‌رود که دخترک را جا گذاشته‌اند. تنها عده‌اي که از آب اردوگاه نمي‌نوشند بيدارند. آنها کساني هستند که هميشه غمگينند، دور هم جمع مي‌شوند و مخفيانه در جوار عکس دخترک اشک مي‌ريزند. اين گروه از يک چشمه مخفي که به انديشه معروف است آب مي‌نوشند. آنها مخفيانه و به دور از چشم نگهبان‌هاي اردوگاه اين کار را مي‌کنند. راز اين اردوگاه در چيست؟ گرگ‌ها تعدادشان کم است. آنها به مردم شهر نياز دارند. هر بار که ماه قرمز در آيد، مردم سراسيمه به اردوگاه مي‌دوند. اين يک عادت شوم است. گرگ ها مي‌درند و مي‌خورند و دسترنج مردم را تباه مي‌کنند. در اردوگاه، يادشان مي‌رود و در اثر نوشيدن آن آب مخصوص که در آن موادي از جنس فقر و مذهب و بيکاري ريخته‌اند، حادثه‌ها را يادشان مي‌رود. وقتي گرگ‌ها همه چيز را بلعيدند، آب اردوگاه سالم مي‌شود و مردم بيدار مي‌شوند. ماه قرمز مي‌رود و دوباره شهر پر از جمعيت مي‌شود. گرگ‌ها در پوست آدم مي‌خزند و دوباره در شهر شعار مي‌دهند. آن کساني که از آب اردوگاه نمي‌نوشند، همچنان اشک مي‌ريزند. گرگ‌ها مي‌دانند که تنها مشکلشان آن انسان‌هايي هستند که آب مسموم را نمي‌نوشند. براي همين سخت به دنبالشان هستند تا آنها را بدرند. اين است که راز اردوگاه را نمي‌شود به راحتي عمومي کرد. هر بار که ماه قرمز در مي‌آيد، شهر خراب مي‌شود و دوباره تا برآمدني ديگر، گرگ‌ها و مردم مشغول بازسازي مي‌شوند، گرگ‌ها کارفرمايان و مردم مستخدمين اين چرخه شوم مي‌شوند. و در اين روند تکراري، به تدريج شهر به سوي نابودي مي‌رود و روزي مي‌رسد که گرگ‌ها همه شهر را پاره مي‌کنند. آباداني به تدريج از بين مي‌رود و هر بار کمتر از قيبل بازسازي مي‌شود. اما آن ماه قرمز چيست؟ طبيعت گرگ بودن اين است که درنده باشد. شايد آن ماه قرمز حاصل ترکيب گرگ و آدم است. يا گونه‌اي شعور مسخ شده است که گاه را از بي‌گاه به سود گرگ‌ها باز مي‌شناسد. شايد آن ماه قرمز، شعور آدم‌هايي است که مستخدم گرگ‌ها شده اند و خود نمي‌دانند. و اما آنها که آب اردوگاه را نمي‌نوشند بيکار ننشسته‌اند. آنها سعي مي‌کنند در مواقعي که شهر در حال بازسازي است و از ماه قرمز خبري نيست، مردم را آگاه کنند. اما سر راه آنها دو مشکل اصلي وجود دارد. اول اينکه گرگ‌ها که اکنون کارفرما ها و قدرت به‌دستان هستند، با قدرت و پول و ترور مانع اين عمل مي‌شوند. و مشکل بعدي گرگ‌هايي هستند که به دليل اختلاف با گله اصلي گرگ‌ها از ضيافت ماه قرمز رانده شده‌اند و به‌ناچار به آنهايي که آب اردوگاه را نمي‌نوشند پيوسته‌اند. چه پيوند ضعيفي! آن مردمي که آب اردوگاه را نمي‌نوشند، اين گرگ‌هاي رانده شده را پذيرفتند چون به طبيعت گرگ آگاهند و سازوکارهاي راهبردي آنها را مي‌شناسند. و گرگ‌هاي رانده شده هم اين پيوند را پذيرفتند چون رانده شده‌اند. اما در اين ميان، گرگ‌هاي رانده شده هنوز گرگ هستند! آنها هنوز به دنبال شبي‌خون و غارت و خون هستند. اما فقط نمي‌توانند آن را بازگو کنند. اين است که در اقدامات دسته جمعي، سعي دارند در زماني که خبر از ماه قرمز نيست، قدرت را از گرگ‌هاي حاکم بگيرند و ضيافت خود را برپاکنند. اين يک فريب بزرگ است که تلاش براي رهايي را تهديد مي‌کند. تا وقتي ماه قرمز نيست، فرصت براي برهم زدن اين چرخه شوم و از بين بردن پايه‌هاي طلوع ماه قرمز وجود دارد، اما اين فرصت هميشه با وجود آن دو مشکل از دست رفته است. در زماني که آن ماه شوم بر مي‌آيد، گرگ هاي رانده شده نيز از پوستين آدم به در مي‌آيند و در گوشه و کنار و موزيانه خون مي‌خورند. به گونه‌اي که از چشم آدم هايي که آب اردوگاه را نمي‌خورند و گرگ‌هاي حاکم مخفي بمانند. در اين ميان، شهر رو به نابودي مي‌رود و آن گروهي که از چشمه مخفي آب مي‌نوشند، همچنان اشک مي‌ريزند.
با ۸۱ امتیاز و ۱۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


<!DOCTYPE HTML PUBLIC "-//W3C//DTD HTML 4.01//EN" "http:/

__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ