پنجشنبه همین هفته، اولین سالگرد احمد نجاتی کارگر است که در در قطعه 213 ردیف 15 شماره 35 به خاک سپرده شد. شهیدی که پس از ضرب و شتم وحشیانه در زندان، کلیه هایش از کار افتاد و در کما رفت و آزادی او مصادف شد با پایان زندگی اش. شهیدی که هنوز کشته شدن اش را انکار می ...کنند. شهیدی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی سال گذشته سناریوی رذیلانه ای ساخته بود تا به قول مادر احمد هم با آبروی آنها بازی کند و هم با احساسات شان.
مادرش از بی قراری ها خواهر احمد که حرف می زند، گریه می کند و بعد می گوید: احمد فقط ۲۲ سال داشت، آرزو داشتم برای پسرم جشن عروسی برگزار کنم اما امسال برای مراسم سالگرد احمد اگرچه دلشوره دارم اما مراسمی برگزار می کنم به خوبی همان مراسم عروسی که آرزویش را داشتم.
بعد از یک سال از مادری که گرم و مهربان از دلبندش حرف می زند می پرسم: آیا احمد دختری را هم دوست داشت؟ سنت می شکند و می گوید: احمد عاشق دختری بود که اگر نبود همراهی های این دختر، من و پدر احمد هم تا به حال شکسته بودیم و بعد هم در تعریف عشق پسرش به این دختر جوان درست عین مادرهای ایرانی می گوید: «آنقدر این دختر خانم هست که همیشه به سراغ ما می آید. می گوید مرا صدا می کند: مامان».
دلم به مادری قرص است که عشق فرزندش را فریاد می زند و بعد از یک سال اگرچه به قول خودش زخم شان کهنه تر شده است و عمیق تر اما امیدوارانه به مردم نگاه می کند و می گوید: با آنکه به خیلی ها نگفته ام که به سالگرد پسرم بیایند اما دوستان احمد ما را تنها نمی گذارند، در این یک سال هم مردم تسلای قلب شکسته ما بوده اند. می گوید وقتی یک نفر به همسرم گفت می خواهید شما را ببریم پیش آقای خامنه ای همسرم گفت هرگز، بگذار
پسرم شهید همین مردم باقی بماند. مادرش وقتی از همدلی های مردم می گفت تنها زمانی بود که صداش نمی لرزید...به همین قانع اند
مسیح علینژاد
فربد
__._,_.___
This is a non-political list.
.
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر