با سلام مجسمه میرزا نیست که روی اسب میرزا نشسته باشد وسط میدان میرزا در فومن، که میرزا از پیاده رو زل بزند به میرزا که رویش نشسته است، می تازد و می رسد به فومن. شانس می آورد، اسب اش را می فروشد به مسئول تدارکات گروه فیلمبرداری سریال میرزا و یک تاکسی کهنه می خرد تا برود بنشیند پشت فرمان اش در میدان اصلی شهر و هر روز ساعت شش صبح کارگرها را از فومن ببرد به ماسوله. بعد یک کلبه کوچکی وسط شهر اجاره کند. دست رعنا را ............................................ ودرود |
__._,_.___
This is a non-political list.
.
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر