پیشروی جنبش زنان بر پرتو کدام استراتژی سیاسی ؟ میثم مردوخ طي فراز و نشيبهايي كه جنبش زنان ايران در دوران مختلف از حيات مبارزات خود داشته، اكنون در شرايطي بسر میبرد كه به يكي از پايه هاي مبارزه توده اي عليه بي حقوقي هاي مضاعف كه تحت حاكميت سرمايه داري اسلامي بر آنان وضع شده، تبديل شده است. زنان در جامعه ايران تحت قوانين زن ستيز سرمايه داري آميخته به فرهنگ سنتي و مردسالاري و مذهبي از كليه حقوق پایه ای و انساني محروم هستند. آپارتايد جنسي دراشكال مختلف و خشونت، تحقیر، آزار و بی حرمتی هر روزه زنان توسط خانواده و جامعه در اشکال گوناگونش، تحمیل قوانین ضد انسانی و ارتجاع مذهبی، راندن زنان به کنج آشپزخانه و کار خانگی، تحمیل خودکشی و خود سوزی، خرید و فروش زنان توسط مافیاهای سرمایه جهت رونق بازار سرمایه داری، اعمال تبعیض بر زنان در محیط های کار، رواج تن فروشی، تنها نمودهایی از موقعیت فرودست زنان در جامعه سرمایه داری اسلامي ايران است. ايفاي نقش و حضور پرشور و جسورانه زنان مبارز و آزادي خواه در صف مقدم اعتراضات توده اي چند ماه اخير عليه بي حقوقي ها و سركوب ديكتاتوري سرمايه داري وكسب آزادي و برابري، به وضوح نشان از ارتقاء سطح مبارزات زنان ستم ديده ايران است. اما اگر زنان در سطح توده اي تري از مبارزات سياسي پا به عرصه مبارزه نويني نهاده اند و عملا در رويارويي با حاكميتي به پا خواسته اند كه بيش از سه دهه تحت شنيع ترين خشونتهاي سياسي و اجتماعي را نسبت به آنان روا داشته مورد ستم و استثمار دوچندان قرار گرفته اند، اما جنبش زنان هنوز از عدم تشكل يابي و استراتژي صحیح رنج مي برد، جنبش زنان متاثر از جريان موسوم به اصلاح طلبان هنوز هژموني اين جريان بر فضاي مبارزاتي زنان در قالب »كمپين يك ميليون امضا« سنگيني ميكند كه شناخت ماهیت طبقاتی و سیاسی این جریان و يافتن راههاي پيشروي و عبور از تند پيچي كه کل مبارزات آزادیخواهانه ایران و مشخصا زنان در آن قرار گرفته اند، را مي طلبد . اصلاح طلبان و ليبراليسم ايراني با تمام جناحهاي مختلف به قدمت فعاليت سياسيشان و با تمام تلاش، مبارزات رهايي جويانه زنان را به قصد اهداف سياسي خود در به بيراهه بردن، كنترل و عقيم كردن آن از روياروي با ريشه ستم و استثماري ناشي از حاكميت بورژوازي معطوف کرده اند و از هر کوششی کوتاهی نکرده اند. كمپين يك ميليون امضا كه تجلي يافته سياست جناح راست و ارتجاعي جنبش زنان ايران است ظرفيتهاي انقلابي جنبش زنان را به محدود كردن فعاليت در چهارجوب قانون اساسي و جمع آوري امضا براي فشار از بالا بر روحانيون و ولايت فقيه حاكم بر ايران، و همچنین جنبش زنان را به مثابه يك ابزار هم براي سهم خواهي از قدرت حاكمه و هم براي كنترل حركت راديكال و پیشرو زنان بكار می گيرند. زنجير كردن زنان در چهارچوب قوانيني كه زنان را در اسارت بارترين شيوه ممكن به بردگي كشانده و هر روز گسترده تر و به انحاء مختلف در جامعه نهادينه و بر زنان تحميل مي شود.ستروني كميپين يك ميليون امضا و بي افقي ليبراليسم كه هر روزه رسوايي خود را به عيان آشكارتر ميكند كه نه تنها هيچ راه حلي براي برون رفت زنان از قيد و بند قوانين زن ستيز و بردهوار و فرودستی زنان در چنته ندارند، بلكه عملا زنان مبارز و برابري طلب را به خودداري از مبارزه سیاسی و به اصطلاح خشونت آميز فرا ميخوانند و بيش از پيش تهي كردن ظرفيتهاي مبارزه جويانه جهت پيگيري احقاق مطالبات انسانیشان، سیاست و استراتژی سیاسی آنها بوده و هست. فراخواندن زنان به تبعيت از قوانين وضع شده با رفرم مبهم از بالا و در چهارچوب قوانين اسلامي چيزي جز كشاندن زنان از چاله به چاه نيست و بجز تداوم زندگی اسارتبار و فرودستی زنان و تداوم مناسبات طبقاتی و راهی دیگری را پیش پای زنان نخواهند گذاشت، و اين است ماهيت جريانات راست و ليبرال بورژوايي در جنبشهاي اجتماعي و مشخصا در جنبش زنان. اكنون كه زنان در مبارزه توده اي اخير يك پايه ثابت مبارزه براي رهايي از بندگي و بردگي سرمايه و قوانين اسلامي و زن ستيز هستند، و عليرغم اعدامهاي گسترده، زندان و شكنجه قرون وسطایی، سركوبهاي وحشيانه نيروهاي امنيتي رژيم عليه مبارزات آزاديخوانه مردم ايران و زنان مبارز جهت مرعوب كردن آنان - زناني كه به قدمت حيات زندگي خود جز خشونت و نابرابري و ستم و استثمار تحت چنين حاكميتي چيزي ديگري عايدشان نشده است- نه تنها نميخواهند به چنين وضعي ادامه دهند بلكه عملا فراتر از رجز خوانيهاي سران كمپين يك ميليون امضا و اصلاح طلبان رانده شده از قدرت رفته اند و عملا یکی از ارکان اصلی جنبش مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی هستند و جز به آزادي و برابري قانع نخواهند شد. راديكاليزه شدن روند رو به پيش اعتراضات مردم و حضور پرشور وشوق زنان آزاده، وجود ظرفيتهاي سياسي و آزاديخواهانه زنان، جناح اصلاح طلب حكومتي را به همان اندازه به وحشت انداخته كه جناح حاكم به هراس افتاده و با تمام توان سعي دراعمال سركوب بر فعالين سياسي و مخصوص زنان بودند و هنوز هم شدیدترین شیوه های ممکن اعمال میشود. جناح رانده شده رژيم از قدرت و اين چكمه ليسان استبداد و ارتجاع ، از روند راديكاليزه شدن و شعارهاي ساختار شكنانهً فرا قانونی، به هراس آمده اند و در قالب سخنگو، رهبر و ناجيان خود خوانده مردم در داخل و خارج، توده هاي معترض را به همین خاطر سرزنش ميكنند و نمي خواهند از چهارچوب قوانين سود محور سرمايه و ارتجاع مذهبي پا فراتر گذارند. جریان موسوی و کروبی تافته جدا بافته ای از وضع حاکم بر ایران نبوده و نیستند و به همین خاطر هم است که تمام تلاششان را برای کنترل اوضاع کنونی معطوف کرده اند و خود بهتر از هرکسی می دانند که موجودیتشان بر تداوم وضع موجود و حفظ نظام حاکم بر ایران گره خورده است، و هر تغییر و تحولاتی در آینده ایران عملا دست آنها را هم از استثمار و حاکمیت کوتاه خواهد کرد و پایان آنها هم خواهد رسید برای همین چنین شتابزده در اعلام موضع و دادن بیانیه بر اصل نظام حاکم بدون کم و کاستی تاکید و اعلام بیعت می کنند.در بطن اين اوضاع سياسي و تحولات جاري، جنبش زنان بر دوراهي متضاد با منافع جداگانه از هم قرار گرفته و ميبايستي جنبش زنان مابین انتخاب دو استراتژي متضاد سياسي سوسياليسم و ليبراليسم در پيگيري و متحقق كردن مطالبات و خواست هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي سير پيشروي خود را با يكي از دو استراتژي سياسي گره بزنند. جنبش زنان يا بايد فعاليت خود را محدود به فعاليت تحت سيستم و چهارچوب قوانين مردسالار و ضد زن، تداوم فلاکتباری و ستم کشی زنان و به نيروي ذخيره ليبراليسم، يا اينكه بايستي گامهاي خود را فراتر از آنچه اصلاح طلبان و ايدولوگها كمپين يك مليون امضا نوحه سرايي ميكنند بگذارند و با اتكا به نيروي متشكل خود زنان و با در پيش گرفتن يك استراتژي ناب سوسياليستي در پيوند عميق با ساير جنبشهاي راديكال و مشخصا جنبش طبقاتي طبقه كارگر تا دست یابی به حقوق پایمال شده خود، فعالانه شركت نمايند و طبیعتا هر دستاوردي در هر گام مبارزه زنان بر پيش گرفتن چنین استراتژي متحقق خواهد شد. از آنجا كه جناح رانده شده از قدرت همسو با ساير جريانات راست و ليبرال در داخل و خارج ( همانطور كه بنا به ماهیت سیاسیشان قابل پيش بيني بود) عملا در مقابل روند راديكاليزه شدن مبارزات توده اي مردم شوكه شده و هراسناك عقب نشيني كرده و نداي صلح و سازش با جناح حاكم برقدرت سر مي دهند و از آنجا که بر عدم به رسمیت شناختن دولت کنونی تاکید می ورزیدند، اکنون نه تنها اعتراف به وجودش کردند بلکه برای حفظ آن هم از هر کوششی کوتاهی نخواهند کرد. از آنجا كه جنبش توده اي از كنترل آنها خارج شده و بدون تمايل به فراخوانها و نصيحت هاي آنان عملا ميدان مبارزه را نه تنها خالي نكرده اند بلكه از هر شيوه ممكن اعتراض خود را به وضع موجود فریاد می زنند، تا بتوانند خواست و مطالبات پایه ای خود را از حاكميت بستانند یا به حاکمیت تحمیل کرد. به زانو درامدن اين جريانات راست و ارتجاعي و بي افقي و سردرگمي آنان در پيوند با مبارزات مردم زحمتكش و آزاده، زمينه عيني را براي رشد جنبش چپ و سوسياليستي فراهم آورده است. اكنون ضروری است که جنبش در حركت را فعالان سوسياليست جنبشهاي اجتماعي رهبري و به پيش ببرند. نقد و افشاي ماهيت طبقاتي و سياسي همه جانبه جريانات اصلاح طلب و ليبرال در همه اشكال نظري و عملي زمينه رشد ونمود جنبش سوسياليستي را فراهم خواهد آورد و توهمات بخشي از زنان به اين جريانات را از بين خواهد برد. بدون بر ملا كردن بي پايه بودن استراتژي ليبراليسم در محقق كردن مطالبات زنان در سطوح مختلف مبارزات سياسي و اجتماعي، نمي توان زنان را حول مبارزات سوسياليستي جهت پيگيري ابتدايترين حقوقشان به ميدان مبارزه سياسي و جدي كشاند.از اين رو نقشي كه اكنون بر دوش فعالين سوسياليست جنبش زنان سنگيني ميكند بر دو محور اصلي متكي است. از يك سو شركت توده اي زنان در اعتراضات اخير و عدم رهبری، تشكل توده اي و راديكال همراه با عدم وجود يك استراتژي راديكال در پرتو اين اعتراضات عملا مبارزات زنان به هرز مي رود. فعالين سوسياليست جنبش زنان بايستي با اتحاذ تاكتيك و سياست درست و به موقع و شركت فعالانه در اعتراضات توده اي و سمت سو دادن به آن زمينه شكل گيري جنبش متشكل با رهبري مسنجم و ملزومات پيشروي و پیروزی اين جنبش را فراهم آورند. پرچمداری شعارها و خواست هاي راديكالی كه بتواند توده وسيعتري از زنان را حول آن متشكل كرد بايد در اولويت فعالين سوسياليست جنبش زنان قرا گيرد و از اين طریق تشكل يابي جنبش زنان ماديت پيدا خواهد كرد و استراتژي سوسياليستي در پرتو چنين سياستي به نيروي مادي تبديل خواهد شد. شعار لغو حجاب اجباري، برابري اقتصادی، سیاسی و حقوقي با مردان، لغو آپارتايد جنسي در همه عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي، آزادي تشكل واعتصاب و اعتراض، آزادي زندانيان سیاسي زمينه شكل گيري و شركت زنان در ابعاد وسيعتري این امکان را به فعالين سوسياليست خواهد داد تا ملزومات وزمنیه شکل گیری تشكلهاي توده اي و راديكال زنان را بر متن همين اوضاع سياسي بوجود آورند. فعالين سوسياليست با شركت و دخيل بودن در اعتراضات و مبارزه هر روزه جنبش زنان با اتخاذ سياست و مواضعي كه تحقق خواست زنان ميسر گردد، امكان اين را به آنها خواهد داد مهر راديكاليزم خود را بر سير پيشروي جنبش زنان بكوبند و عرصه هاي مختلف مبارزه را از جريانات رفرميست و بورژوايي بگيرند و پرچمدار دفاع از حقانيت مبارزه زنان باشند، باید اذعان کرد که هژموني استراتژي سوسياليستي در اوضاع كنوني در گرو چنين سياستي متحقق خواهد شد. از دگر سو جنبش زنان بنا به موقعيت اجتماعي که دارند بدون اتكا به نيرويي كه بتواند دستاوردها و زمينه پيشروي آنان را تضمين كند، امكان تحقق دستاوردهايشان ضعیف است يا حداقل دستاوردهاي حاصل شده پايدار نخواهند ماند و امكان گرفتن آن از سوي حاكميت فزوني مي یابد. جنبش زنان از اين رو كه بخش اعظم آن را زنان كارگر و زحمتكش تشكيل داده اند و بي حقوقی و ستمكشي و نابرابري مضاعف آنان ناشي از همين موقعيت طبقاتيشان است. زنان كارگر و زحمتكش اگرچه همانند هم طبقهاي هاي خود مورد استثمار سرمايه جهت انباشت سود به كار گرفته مي شود اما بنا به خصلت نماي سيستم سود محور سرمايه و تبعيض جنسي در محل كار، زنان از حقوق برابر با مردان كارگر برخوردار نیستند. رهایی از فرودستی و عدم استقلال اقتصادی زنان و كسب حقوق برابر زنان و مردان در جامعه در گرو پيوند مبارزات زنان با جنبش طبقاتي طبقه كارگر حول مبارزه روزمره برای بهبود شرایط اقتصادی و زندگی مرفه و استقلال اقتصادی زنان میسر خواهد بود و از همین روست که تاکید بر مبارزه متحدانه و همبستگی سراسری جنبش زنان با جنبش کارگری از اهمیت به سزایی برخوردار است. مبارزات زنان برای رهایی از ستم مضاعف یک وجه دیگر مبارزه طبقاتی است و برای این مهم بايستي پيگيري و تحقق خواست زنان را از كانال مبارزه طبقاتي عبور داد. فعالين سوسياليست جنبش زنان از همين روست كه بايستي با به ميدان كشيدن زنان كارگر و زحمتكش در ابعاد سراسری و گسترده زمينه شكل گيري تشكل توده اي و طبقاتي زنان كارگر و زحمتكش را به مثابه یک ضرورت عاجل و عینی، همگام با جنبش كارگري و ساير جنبشهاي راديكال و دمكراتيك امكان تحميل خواست های برابري طلبانه و راديكال زنان ستمكش را بر نظام حاكم فراهم آورد. پيوند مبارزات جنبشهاي اجتماعي پيوندي استراتژيك، سرنوشت ساز و تعيين كننده است و پيشروي هر گام اين مبارزات در پرتو یک استراتژي رادیکال و سوسياليستي ميباشد. پیشروی و کسب هر درجه از خواست و مطالبات زنان در گرو اتحاد با جنبشهای موجود در مبارزات عرصه سیاسی، تشکل یابی و سازماندهی و آگاهی به حقوق انسانی و برابری طلبانه زنان است. طبعا تشکل یابی، پیشروی و رسیدن به مطالبات زنان را تنها گرایش سوسیالستی قادر به انجام آن خواهد بود. از آنجا که مبارزات سوسیالیستی افق رهایی بخش مبارزات طبقاتی و اجتماعی توده های کارگر و زحمتکش علیه بی حقوقی و نابرابریهای سیستم سرمایه داریست، بایستی مبارزین وفعالین سوسیالیست در جنبش رهایی زنان با تبلیغ وترویج ایده های سوسیالیستی ومتقاعد کردن توده های بیشتر زنان کارگر و زحمتکش به سوسیالیسم، زمینه های عینی یک جنبش عمیق و اجتماعی سوسیالیستی را شکل دهند. اگر بر این امر مهم واقف هستیم که تنها وجود یک جنبش ملییونی وسازمانیافته سوسیالیستی و طبقاتی توان کسب آزادی و حقوق لگدمال شده توده های زحمتکش جامعه و مقابله با نظام سرمایه داری را خواهد داشت، بنابراین باید تلاش کرد تا افق سوسیالیستی را در ابعاد اجتماعی بگسترانیم. مارس 2010 برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره اول |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر