کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

[farsibooks] Fathe Khoramshahr-Blog Nagoftehaye Enghelabe 57

سربازان کشته شده ایرانی در 100 کیلومتری بصره، 27 اسفند 1363

 

پس از فتح خرمشهر که با شهادت 30000 تن از سربازان وفرماندهان ارتش [1] و شمار زیادی از سپاهیان و بسیجیان بدست آمد، بهترین فرصت برای صلح و دریافت غرامت ایجاد شد. اما آقای خمینی 3 هفته پس از بازپس‌گیری خرمشهر فرمودند:

"ما بايد از راه شكست عراق به لبنان برويم. ما مي‌خواهيم كه قدس را نجات بدهيم. لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس [بعث عراق] نمي توانيم. مقدمه اينكه لبنان را نجات بدهيم، اين است كه عراق را نجات بدهيم."[2]

بنی‌صدر یک سال پیش، با این طرح به شدت مخالفت کرده بود و گفته بود:

" این حرفها که ما می‌خواهیم جنگ را ادامه دهیم تا رژیم عراق برود، رژیم فلان برود، فلان تغییر و تصوری که ما می‌خواهیم بشود، ظاهرا شعار جالبی است اما اولا افکار عمومی دنیا را بر ضد ما بسیج می‌کند. ثانیا هیچ ملتی حاضر نمی‌شود ما نقش قیم و متولی را برای او بازی کنیم. اگر هم حاضر شود، ما اگر انقلابی هستیم نباید بپذیریم. شرایط را اگر خود مساعد دیدند آماده اند که به ما بپیوندند.شعارهای ظاهرفریبِ پرزیان ندهید. ما باید در حدومرز حقانیت خود بایستیم."[3]

اما آقای خمینی نظری جز این داشت:

"مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکار، این یک جنایتی است بر مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام...هیچ مسلمی نباید خیال کند که بین اسلام و غیرمسلم باید صلح ایجاد شود"[4]

"جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد... اینکه بگوییم تنها خرمشهر یا شهرهای دیگر آزاد شد، تمامی این‌ها خیال باطل ملی‌گراهاست. هدفمان پیاده‌کردن اهداف بین‌المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است."[5]

 "جنگ را تا از بین‌ رفتن حزب بعث ادامه خواهیم داد، این جنگ تا پیروزی ادامه خواهد یافت و کسانی که با جنگ مخالفند، خلاف رضای خدا است.."[6]

"تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام نخواهد نشست و انشاالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است و اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده‌ایم، صدام و جهان‌خواران صلح‌طلب شده‌اند."[7]

 آیت‌الله منتظری درباره خاتمه دادن جنگ و ماجراهای مربوط به آن‌روزها گفت:

"وقتي كه خرمشهر را فتح كرديم و اينها را بيرون رانديم احساس كرديم كه نيروها بخصوص ارتش انگيزه داخل شدن در خاك عراق را ندارند، خودشان مي‎گفتند: ما تا حالا جنگ كرديم كه دشمن را از كشورمان بيرون كنيم ولي حالا اگر بخواهيم در خاك عراق برويم اين كشور گشايي است و انگيزه نداشتند، روي همين اصل هم من همان وقت پيغام دادم كه هر كاري مي‎خواهيد بكنيد حالا وقتش است و حمله كردن به عراق درست نيست، آن روز حسابي براي غرامت به كشور ما پول مي‎دادند و منت ما را هم مي‎كشيدند و شرايط آماده بود، ولي آقايان فكر مي‎كردند كه الان مي‎رويم عراق را مي‎گيريم، صدام را نابود مي‎كنيم . ولي خوب رهبري با امام بود و نظر ايشان مقدم بود. ما بعد از فتح خرمشهر مرتب شهيد داديم، مرتب از طرفين كشته شد، كاري هم از پيش برده نشد. بعد از فتح خرمشهر هشت نفر از سران كشورها آمدند[8] پشت سر امام در تهران نماز خواندند، ياسرعرفات بود، احمد سكوتوره بود، ضياء الحق بود،اينها اصرار داشتند كه امام جنگ را پايان بدهند ولي امام قبول نكردند، همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود ما در موضع بالا بوديم و مي‎توانستيم خسارت بگيريم و عراق را محكوم كنيم، ولي متاسفانه آن فرصت را از دست داديم."[9]

گرچه بنی‌صدر، این خاطره منتظری را مربوط به بار اول مسافرت سران 8 کشور مسلمان می‌داند که پیش ازفتح خرمشهر انجام شده بود.[10]

منتظری در جای دیگر درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر می‌گوید:

" پس از فتح خرمشهر به دفتر ايشان پيغام دادم كه ارتش انگيزه ورود به خاك عراق را ندارد و به علاوه ما را متجاوز به حساب مي‎آورند و تجاوز از هر كه باشد محكوم است، پس بجاست مقدمات صلح فراهم گردد؛ اين در حالي بود كه كشورهاي عربي زياد بر صلح اصرار داشتند و حاضر بودند خسارتهاي ايران را تا اندازه اي جبران نمايند. پس از پيغام من، شنيدم برخي گفته بودند فلاني بوي دلار به مشامش خورده است."[11]

یاسر عرفات، رهبر آزاده فلسطینیان، به پیش آقای خمینی آمده بود و گفته بود:"به خدا فریبتان می‌دهند. نمی‌گذارند هیچوقت پای شما به بغداد برسد. همچنان که نمی‌گذارند صدام به تهران برسد. دنیا آنقدر بی‌حساب و کتاب نیست."[12]

عرفات از آن جلسه این‌طور یاد می‌کند:

"پس از فتح خرمشهر به ديدن خميني رفتم و با خواندن نماز در پشت سر او به همراه رؤساي جمهور پاكستان، گينه و بنگلادش به طور تلويحي به او گفتم كه اينك تو امام اُمت اسلام هستي، و لازم است همچون يك رهبر وقائد رفتاركني و از ورود به خاك عراق بپرهيزي. خميني اما نگاهي تند به من كرد و گفت برويد خود را اصلاح كنيد تا بلكه در زمان آزادسازي قدس جايي هم به شما بدهيم."[13]

همچنین آقای هاشمی پس از ردکردن پذیرش خسارت 60میلیاردی که قرار بود از سوی کشورهای نفت‌خیز منطقه به عنوان غرامت از طرف صدام به ایران داده شود[14] و بعد از فتح خرمشهر گفت:

"کدام بی‌انصافی پیدا می‌شود که امروز به جمهوری اسلامی بگوید ما متقاضی کیفر متجاوز و تنبیه صدام نباشیم؟ فردا اگر صدام در عراق بماند ما جواب این همه انسان فداکار عضوباخته را چه می‌توانیم بدهیم؟ هیچ چیز جز سقوط صدام و ایجاد حکومت اسلامی در عراق نمی‌تواند به دل جانبازان و خانواده شهدا آرامش ببخشد.هر نوع عوض مادی را ما بگیریم باز هم قابل مقایسه با این خسارت عظیمی که ما دیدیم نیست.."[15] 

دو هفته پس از فتح خرمشهر، رئیس هیئت صلح کنفرانس اسلامی در 20 خرداد 61 از دو کشور ایران و عراق خواست که با توجه به تجاوز اسرائیل به لبنان جنگ را خاتمه دهند و نیروهای خود را برای دفع تجاوز اسرائیل به یک کشور مسلمان آماده سازند. صدام در تاریخ 20 خرداد 61 اعلامیه‌ای صادر کرد و آمادگی عراق را برای عقب نشینی فوری نیروهای خود تا مرزهای بین‌المللی شناخته شده در قرارداد الجزایر اعلام کرد. او اعلام داشت که عقب نشینی ظرف دو هفته به پایان خواهد رسید . برای حل اختلافات نیز مذاکره مستقیم یا ارجاع به سازمان کنفرانس اسلامی یا جنبش غیرمتعهدها یا شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد نمود. عراق در این موقع ضعیف‌ترین  موقعیت نظامی خود در سال‌های پس از جنگ قرار داشت.[16] در 21 تیر 61 قطعنامه 512 شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار آتش‌بس و عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی شده بود، به اتفاق آرا تصویب شد. عراق بلافاصله قطعنامه را پذیرفت و ایران آن را رد کرد.[17]

فردای آن روز در 23 تیر 61، سیاست تعرضی ایران با  نخستین حمله تهاجمی به خاک عراق تحت نام عملیات رمضان شروع شد که با شکست مواجه گشت. این سیاست با 50 عملیات در خاک عراق[18]، تا 28 فروردین 68 ادامه یافت و دفاع مقدس بدل به حمله نامقدس شد. بنی‌صدر در طول ده ماه مدیریت جنگ در انسانی‌ترین روش ممکن، نگذاشت حتی یک توپ به سمت شهرهای عراق شلیک شود. حال آنکه فرماندهان سپاه و در راس آن‌ها هاشمی رفسنجانی فشار می‌آوردند[19] و اسلحه‌های سنگین می‌خواستند تا همانطور که صدام، شهرهای ایران را هدف می‌گیرد، ایران نیز مقابله به مثل و"تلافی" کند. پس از برکناری بنی‌صدر، با در اختیار گرفتن سلاح‌های سنگین، توپ‌ها را به سمت شهرها و منازل مسکونی بصره نشانه رفتند و جنایتی بر جنایت‌ها افزودند.[20] نتایج فاجعه‌بار ادامه دادن جنگ چنان است که انتظار نمی‌رود ایران تا سده جدید شمسی از زیر بار تبعات آن کمر راست کند. بر طبق آمار دولتی در جنگی که دو سال بیشتر از زمان جنگ جهانی دوم و چهار سال بیشتر از زمان جنگ جهانی اول طول کشید، 217 هزار کشته[21] ، 378 هزار معلول[22] 100 هزار مصدوم شیمیایی[23]، 4میلیون هکتار زمین آلوده به مین[24]، 16 میلیون مین خنثی نشده[25] و 1000میلیارد دلار خسارت مادی[26]  برجای ماند. گرچه این آمارهای رسمی است و طبق عرف،  بازگوکننده کف حداقلی کشته‌‌ها و خسارات. حال آنکه طبق بیانیه سازمان ملل، میزان خسارات مستقیم وارده به ایران، 2/97 میلیارد دلار و خسارات غیرمستقیم، 34535 میلیارد دلار برآورد شده است.[27]  با توجه به اینکه تعداد بسیار زیادی از سربازان ایرانی پس از فتح خرمشهر در بصره و فاو و خاک عراق کشته شدند ودر کارون، دجله و فرات غرق شدند، تعداد کشته‌های جنگ به نظر می‌رسد به مراتب بیش از رقم اعلام شده باشد.. آن‌ها که جسدشان هیچ‌گاه پیدا نشد و اکنون نیز در قعر کانال‌ها و مناطق عملیاتی در خاک عراق مدفون و بی‌نشان‌اند. تنها در عملیات کربلای 5 که به منظور اشغال ابوالخصیب در شرق بصره و در خاک عراق انجام شد، بنا برگفته مقامات جنگ، سپاه ایران متحمل 30 هزار کشته گشت.[28]  بر طبق آمار بنیاد شهید رجائی که به تازگی منتشر شده است، تعداد کشته‌های ایران در طول جنگ 8 ساله، حدودا معادل یک میلیون نفر است. به این آمارها، باید پول خرید اسلحه‌های قاچاق وغیرقاچاق در بازارهای قانونی و غیرقانونی در طول این 6 سال، اختناق و استبداد، ضربه‌های شدید به معنویت و کانون خانواده در اجتماع و فروپاشی دهشتناک اقتصاد کشوررا نیز اضافه کرد.

 

قسمت دوم

قسمت سوم

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- آمار کشته‌شد‌گان ارتش تا زمان فتح خرمشهر، 30 هزار و پس از آن 18 هزار بوده است. در کل ارتش  48 هزار کشته داشته است. (نقل از علی شهبازی، فرمانده کل ستاد ارتش، اطلاعات، 29 فروردین 79)

[2]- جمهوري اسلامي، 31 خرداد 1361

[3]- انقلاب اسلامی،19 اردیبهشت 60

[4]- جنگ تحمیلی، انتشارات دفتر نمایندگی سازمان تبلیغات اسلامی، اردیبهشت 63، ص122

[5]- نشریه پر، شماره 170، بهمن 78

[6]- سخنرانی آقای خمینی، 4 فروردین 1365

[7]- پیام خطاب به زائران حج، 7 مرداد 1366

[8]- اعضای این هیات عبارت بودند از: احمد سکوتوره، رئیس‌جمهور گینه؛ یاسر عرفات، رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین؛ حاج داوود، رئیس‌جمهور گامبیا؛ ضیاالرحمن، رئیس‌جمهور بنگلادش؛  ضیا‌الحق، رئیس‌جمهور پاکستان،حبیب شطی، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلام؛ بولنت الودسو نخست‌وزیر ترکیه؛  تنکو احمد وزیر امورخارجه مالزی و مصطفی نیاس وزیرامور خارجه سنگال.

[9]-  خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1،صص589-591. در نامه‌ای که بعدها مهدی کروبی، حمید روحانی و جمارانی در حمله به آیت‌الله منتظری می‌نویسند، قید می‌کنند:" شما در سخنرانيهاي خود روي اين نكته بارها تاكيد داريد كه برخي از شعارهايي كه داديم غلط بوده، تند روي بود، موجب رميدن افكار جهاني شد! حتي در ديدار با هيئت فلسطيني سفارش كرديد كه اشتباهي را كه ما مرتكب شديم شما تكرار نكنيد، شعار نابودي اسرائيل را سر ندهيد."( خاطرات آیت‌الله منتظری، جلد دوم، پیوست‌ها، نامه 29 بهمن 67،ص1257)

[10]- تحشیه دکتر بنی‌صدر بر نسخه دستنویس کتاب

[11]- خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1، 667-668

[12]- نقل از درس تجربه، ص 147

[13]- تبديل پيروزي به شكست"، كيهان لندن، شماره 25 تا 31 فروردين 1384

[14]- عبور از بحران،ص500

[15]- اطلاعات، 14/10/61. و اینچنین رفسنجانی مفتخرانه از عملیات‌ها در عراق می‌گوید:"ما جزیره مجنون و هور( در داخل عراق) را که هدف نظامی بود گرفتیم. می‌خواستیم خود را به جاده بصره به عراق وصل کنیم... بعد ازعملیات والفجر مقدماتی، من فرماندهی جنگ را به طور رسمی پذیرفتم... از ماروت و جومان مصطفی عبور کرده وبیش از صد کیلومتر در خاک عراق پیش رفته بودیم.به کرکوک نزدیک می‌شدیم و امکان حمله به کرکوک از طریق کردستان برای ما بوجود آمده بود...در عملیات کربلای 5 ما به پشت بصره رسیدیم.خیلی برای عراق خطرناک بود... عملیات کربلای 5 نشان داد  ما می‌توانیم پیشروی کنیم. بصره کاملا در آستانه سقوط قرار گرفته بود."( هاشمی رفسنجانی، حقیقت‌ها و مصلحت‌ها، در گفتگو با مسعود سفیری، نشر نی،تهران 1378، صص91-94)

[16]- تحقیقی درباره تاریخ انقلاب ایران، ناخدا حمید احمدی، ص941

[17]- در خاطرات هاشمی رفسنجانی در روز 22 تیر 1361 دراینباره آمده است:" دیشب شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای صادر کرده و آتش بس خواسته است. نخست وزیر و وزیرخارجه هم آن را رد کرده‌‌اند."( پس از بحران، خاطرات روز 22 تیر 1361،ص178)

[18]- نزديك به ۵۰ عمليات در خاك عراق انجام شد كه از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد: والفجر دو در منطقه حاج عمران در 29/4/62، خيبر در هورالهويزه و جزاير مجنون در 3/12/62، كربلاى ۳ انهدام اسكله الاميه در خليج فارس 11/6/65، عمليات نامنظم فتح ۳ در عمق ۳۰۰ كيلومترى خاك عراق در زاخو 24/8/65، كربلاى ۵ در منطقه شلمچه 19/10/65، عمليات نامنظم فتح در عمق ۷۰ كيلومترى در منطقه رواندوز عراق ۲۲/۱۱/ ۶۵، كربلاى ۷ در حاج عمران 12/12/65، كربلاى ۱۰ در ماووت عراق 30/1/66، نصر۴ در استان سليمانيان 31/3/66، نصر ۸ در ماووت عراق 29/8/66، والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه 25/12/66.( شرق،ویژه نامه جنگ،۴ مهر ۱۳۸۴) هاشمی رفسنجانی نیز پس از این حملات ادعا کرد: "ما فقط دفاع کردیم... ازآنچه به دست آوردیم، راضی هستیم."( خبرگزاری مهر،2/7/85)

[19]- هاشمی در خاطرات 8 فروردین 60 می‌نویسد:" .. از امام خواستم که به مسئولیت فرماندهی کل قوا، توجه بیشتری بفرمایند و از عدم تحرک در جبهه‌ها شکایت کردم و اینکه به ارتش در آبادان، توپ 175 داده نمی‌شود که بتوانند حمله به شهرها را تلافی کنند".( عبور از بحران، ص41)

[20]- " آقایان جمی و طرفی هم آمدند. قرار شد موقتا توپ‌ها شهر بصره را نکوبند."( عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی،خاطرات 28 بهمن60،ص 482)

[21]- ویژه نامه هفته دفاع مقدس، روزنامه ایران، 31/6/1382. این در حالی است که سرلشگر رحیم صفوی سخن از 213 هزار شهید به میان می‌آورد(کیهان، 12 تیر 79). عباس خامه يار اما خبراز تدوین فرهنگ زندگینامه 219 هزار شهید داد.(جمهوری اسلامی، 15 شهریور 1384) همچنین ر.ک به آمار عماد‌الدین باقی در مقاله جامعه‌شناسی جنگ، ویژه‌نامه جنگ، شرق، 4 مهر 1384

در یک نگاه آماری پیرامون شهدای ایران در طول جنگ، از نظر تحصیلات 80668 نفر تا مقطع ابتدایی و کمتر، 55677 نفر تا مقطع راهنمایی، 66334 تن تا مقطع متوسطه، 8061 نفر دارای تحصیلات دانشگاهی و 3117 تحصیلات حوزوی داشتند.( ویژه نامه هفته دفاع مقدس، روزنامه ایران، 31/6/1382)

[22]- دقیقا 378540 جانباز که از این تعداد 167898 تن بالای 25 درصد و 210642 تن کمتر از 25 درصد جانبازی داشته‌اند. (ویژه نامه هفته دفاع مقدس، روزنامه ایران،31 /6/1382)

[23]- مصاحبه با محمد باقر نيكخواه مسؤول واحد« ش.م.ر» سپاه پاسداران انقلاب اسلامي،روزنامه قدس، 4 مهر 1385

[24]- اعتماد ملی،1/7/85، همچنین روزنامه ایران،26/2/1385. "استانهاى ايلام با مساحت يك ميليون و ۷۰۰هزار هكتار، خوزستان بامساحت يك ميليون و ۳۸۰ هزار هكتار ، استان كرمانشاه با مساحت ۶۹۱ هزا ر هكتار ، آذربايجان غربى با مساحت ۵۹ هزار هكتار و كردستان با مساحتى به وسعت يك هزار و ۴۸۰هكتار ، بنا به تحقيق انجمن حمايت از مصدومين مين ايران به ترتيب آلوده ترين نقاط ايران از اين منظر به حساب مى آيند."( ایران،26/2/1385)

[25]- "وجود 16 ميليون مين در ايران، شامل يك چهارم كل مين‌هاي خنثي نشده در سرتاسر جهان است."( ماهنامه گزارش،شماره 166، مرداد 84.) "ايران با داشتن 16 میلیون مین خنثی نشده، همچنان در ميان بيش از ۸۰ كشور جهان بعد از مصر مقام دوم جهان را دارد. طبق اعلام مركز اطلاعات ملل متحد در ايران تخمين زده شده كه سالانه بيش از ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر كشته و مجروحين جديد به واسطه بقاياى اينگونه مواد منفجره هستند كه بيش از ۸۰ درصد از اين قربانيان را غيرنظاميان تشكيل مى دهند"( روزنامه ایران،26/2/85) "16 میلیون مین عمل نکرده و 4 میلیون هکتار آلوده به مین هر روز جان و اعضای 222 نفر را می‌گیرند."( اعتماد ملی،1/7/85)

[26]- نقل از رفسنجانی، کیهان هوایی،12 مهر 1370.

[27]- گزارش شماره 36822S/ مورخ سی‌ویكم ژوئیه1991. دبیر كل در گزارش صدونودویك صفحه‌ای خود به شورای امنیت در بیست‌وچهارم دسامبر 1991، این موضوع را به اطلاع اعضای شورا رساند.

[28]- مصاحبه بهزاد نبوی با روزنامه همبستگی، نقل از خبرگزاری انتخاب، 17 آبان

 

 

 بعد از انقلاب فرهنگی، ضربه دوم شدید‌تر و اساسی‌تر به دانشگاه زده شد. مطابق گفته آقای رفسنجانی، 40 درصد از سهمیه دانشگاه‌ها به رزمندگان وسپاهیان اختصاص یافت و بدین‌رو سیل کثیری از مستعدان و دانش‌طلبان پشت درب کنکور ماندند.[1] 
رسوایی عظیم دیگری که مقامات ایران در تجارت اسلحه به بار آوردند، با نام ایران گیت( ایران کنترا) در دنیا صدا کرد. مطابق سازش مقامات ایران و رونالد ریگان، دولت آمریکا تعهد کرد تا فروش اسلحه را به ایران آغازکند و طبق برنامه این کار را انجام داد و سلاح‌ها را از طریق اسرائیل گاه تا 3 برابر قیمت اصلی به دولت ایران فروخت. با اعترافات مقامات دولت ریگان، شهادت افسران رابط از جمله الیور نورث و کشیده شدن بحث به دادگاه و کنگره آمریکا افتضاح ابعاد وسیع‌تری به خود گرفت. با رو شدن اسناد وافشای زد و بند مقامات ایرانی و آمریکایی ومعاملات اسلحه، رابرت مک‌فارلین دست به خودکشی زد و نیمی از مشاوران امنیت ملی آمریکا از کار برکنار شدند. مشهورترین هفته‌نامه دنیا، تایم، روی جلد خود را به این قضیه اختصاص داد و تیتر زد:" سازش پنهانی ریگان و ایران"[2]. بر طبق گزارش کمیته تحقیق کنگره آمریکا پیرامون ایران کنترا که در نوامبر 1987 منتشر شد، فروش اسلحه آمریکا به ایران،از طریق اسرائیل با موافقت رئیس‌جمهور رونالد ریگان، در تابستان 1985 شروع شد. شماری از این تسلیحات عبارت بودند از 2008 موشک ضد تانک تاو مدل BGM-71 و 235 قطعه موشک هاوک مدل MIM-23  که از طریق اسرائیل به ایران تحویل داده شدند. محموله بعدی اسلحه‌‌های آمریکایی به ارزش 2 میلیارد دلار بودند که از طرف اسرائیل به ایران ارسال شدند. این محموله شامل 18 هواپیمای بمب‌افکن F-4 ،46 هواپیمای بمب‌افکن A4-Skyhawk بود. لاندن آبزرور تخمین زد ارتش اسرائیل در طول جنگ، سالانه 500 میلیون دلار اسلحه به ایران فروخته است. مجله تایم نیز نوشت: بنا بر گزارشات، مقامات اسرائیلی برای واریز پول‌ و معاملات حساب‌های متعددی در بانک سوئیس‌ ایجاد نموده‌اند.‌‌ [3]  هاشمی رفسنجانی نیز 17 سال پس از این رسوایی، در مصاحبه‌ای به خرید اسلحه از آمریکا به واسطه‌گری کشور دیگری  [ اسرائیل] اشاره کرد.[4]

 
از آن سو پس از فتح خرمشهر، مدیریت قوی ارتش که متشکل از افسران باتجربه و فرماندهان عالی‌رتبه بود، کنار گذاشته شد و نسل جدید "سپاهیان استخاره‌ای" به میدان آمدند. اگر در طول 20 ماه (از شروع جنگ تا فتح خرمشهر) یک نگاه سطحی به عملیات‌هایی مهمی که ارتش فرماندهی آن را در اختیار داشته است بیاندازیم، نام‌های زیر را می‌بینیم: طریق‌القدس(آزاد سازی بستان و تنگه چزابه)، بیت‌المقدس( فتح خرمشهر)، شکستن حصر آبادان و فتح‌المبین(آزادسازی شوش دانیال، دزفول، دشت عباس)[5]. سپاه پاسداران در طول این 20 ماه تنها یک تیپ پیاده به نام 17 قم و یک لشگر به نام محمد رسول‌الله تشکیل داد.[6] ارتش مظلومانه جنگید و بی‌سر و صدا یک یک سرزمین‌های اشغالی را بازپس گرفت.. شرح رشادت‌ها و دلاوری‌های سربازان و افسران دست‌از جان شسته ارتش در طول این مدت محتاج ده‌ها وصدها کتاب است. زندگی آنان که گمنام و بی‌ادعا به دفاع از میهن برخاستند و در اوج سختی‌ها "برای وطن مردن" را معنا کردند، آن‌چنان است که تنها می‌توان به یاد و به افتخارشان تمام قد ایستاد و کلاه از سر برداشت.
 با کودتا علیه رئیس‌جمهور و فتح خرمشهر، باند حزب جمهوری و در راس آن‌ها هاشمی رفسنجانی ارتش را شخم زدند.[7] روسای پرسابقه‌ای همچون تیمسار فلاحی، شاگرد اول دوره دانشکده فرماندهی با7 سال سابقه استادی تاکتیک نظامی در دانشکده فرماندهی و ستاد زمینی ارتش، سرلشگر ظهیرنژاد با سابقه 25 سال فرماندهی واحدهای نظامی از دسته تا تیپ[8]، سرهنگ فکوری فارغ‌التحصیل دوره عالی هوایی آمریکا در سال57 ، ناخدا افضلی با سابقه 25 سال  خدمت در نیروی دریایی، سرهنگ کبیری، سرهنگ عطاریان[9]، ناخدا حکیمی، دریادار حسین ملک‌زادگان (فرمانده نیروی دریایی)، دریادار حسین کاشانی ، ابوشریف[10]، دریادار محمود احمدی، سرلشگر باقری، دریادار داریوش امیریگانه ، دریادار بهمن شفیقی؛ زندانی،کشته، اعدام، تصفیه ویا از کار برکنار شدند و محسن رضایی، رحیم صفوی، محسن رفیق دوست ، رضا سیف‌اللهی ، علی‌اصغر شیخی، محمد ابراهیم سنجقی، اصغر سلیمانیه، ابراهیم محمد زاده،مسعود جزایری، حمید حاج عبدالوهاب با میانگین سنی 28-29سال و درحالی‌که حتی یک نفر از این جمع تحصیلات نظامی در حد دانشکده افسری نداشت و حتی نیمی از آن‌ها حتی دیپلم دوره متوسطه دبیرستان را هم نگرفته بودند؛ بر تخت شورای عالی فرماندهان سپاه پاسداران تکیه زدند.[11] فرماندهانی که برای حمله استخاره می‌خواستند. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش نقل می‌کند:
"محسن رضایی مشورت داشت که از محورهای دیگر حمله کنیم. پذیرفتیم. امام را هم زیارت کرد. استخاره می‌خواست."[12]
و خیانت آغاز شد. برای فرستادن نوجوانان و جوانان روی مین‌، داوطلب پذیرفتند و نامشان را "خط‌شکن" گذاشتند.ماجرایی‌ که در پی ‌می‌آید خاطره سرتیپ دوم بیرالوند است که به مناسبت هفته دفاع مقدس درروزنامه اطلاعات چاپ شده است:
"خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو که پر از بسیجی‌ها بود وارد منطقه شدند. هنوز برادران بسیجی از ماشین پیاده‌ نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه جوانان بسیجی، همه رزمندگان به گریه افتاده بودند. هنوز نمی‌دانستیم کار آن بچه‌ها چیست.
خداحافظی بچه‌های بسیج که تمام شد، در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهره‌های همه‌شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه می‌کردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه رزمندگان با هیجان و نگرانی چشم به بسیجی‌ها دوخته بودند. جوان بسیجی که تقریبا حدود 20 سال سن داشت رو به برادران بسیجی کرد و گفت:" فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جان‌های ما. آقا منتظرند.. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید." یا حسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین بچه‌های بسیجی در صدای انفجارها گم شده بود..."[13]
مطابق آماری که بعدها از سوی مدیرکل آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی اعلام شد، 44 درصد شهدای جنگ، معادل 96 هزار نفر را نوجوانان و جوانان 16 تا 20 سال تشکیل دادند.[14]
با حمله به خاک عراق، صدام اولین حمله شیمیایی گسترده خود را در 3 اسفند 1362 برای بازپس گیری فاو انجام داد. در این حمله، که اولین حمله شیمیایی عراق به شمار می‌رفت و پس از آن نیز با 570 حمله شیمیایی دیگر پیگیری شد، لشگر ایران شکست سختی متحمل شد. اظهارات سردار محمد باقر نیکخواه دراین‌باره تکان دهنده‌است:
" یک لشکر تقریبا کل نیروهایش شیمیایی شد و دوباره تجدید نیرو کرد. من معتقدم هر كسي كه در عمليات فاو بود مصدوم شيميايي است."[15]
آغاز عملیات‌های شیمیایی گسترده عراق، در 3 اسفند 1362 بود، دقیقا 18 ماه پس از فتح خرمشهر. صدام با انواع و اقسام سلاح‌های شیمیایی نظیر بمب هاي تاول‌زا، سیانور، خردل، اعصاب، خفه كننده و آلوده كننده خون بسیاری را به کام مرگ فرستاد و ده‌ها هزار نفر را تا آخر عمر دچار عوارض بمب‌های میکروبی و شیمیایی ساخت. قربانیان حمله ایران به خاک عراق، تنها از نیروهای خودی نبودند، مردم بی‌گناه عراقی نیز از این نقمت بی‌نصیب نماندند. آیت‌الله منتظری درباره حمله شیمیایی صدام به حلبچه می‌گوید:
" تصرف حلبچه كار خوبي نبود و باعث شد كه صدام به آنجا حمله كند و مردم آنجا را [در 25 اسفند 1366] با شيميايي قتل عام نمايد. چنانكه گفته شد حدود پنج هزار نفر از مردم محلي در حلبچه كشته شدند." [16]
 
 
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- "دانشگاه را برای ادامه تحصیل رزمندگان و ایثارگران علاقه‌مند هموار کردیم. مجلس تصویب کرد که 40 درصد ظرفیت دانشگاه‌ها به رزمندگان و ایثارگران تخصیص یابد."(هاشمی رفسنجانی، حقیقت‌ها و مصلحت‌ها، ص106)
[2]- TIME,17 November, 1986, Vol. 128, No. 20,"Reagan's Secret Dealings With Iran"
[3]- اولین بار این قضیه را مجله عربی الشراع، چاپ بیروت در شماره 2 نوامبر 1986 افشا کرد. بسیاری از روزنامه‌ها و مجلات پیرامون این معاملات پنهانی مطلب نوشتند از جمله:
 Newsweek ,11 november ,1991
World Policy Journal, Vol. 5, 1987," The Iran-Contra Scandal: a Postmortem", By petere Kornbluh.
Wall Street Journal,13 July,1995, "Asides: Iran-Contra epilogue"
National Review, Vol. 41, 4August, 1989,"Iran-Contra; Still Trying"
The Nation, Vol. 250, June 4, 1990,"Puff The Magic Contra",By David Corn
The Nation, Vol. 243, December 6, 1986,"Sitting Down with sattn;Why Iiran persued The Arms Deal",
Columbia Journalism Review ,March/April1994 , " IRAN-CONTRA",By Malcolm Byrne and Peter Kornbluh
TIME, 25 December 1989," American Notes IRAN-CONTRA"
TIME,20 July 1987,"Charching Up capitol Hill",By Lance Morrow
TIME, 15 August 1988," American Notes IRAN-CONTRA"
همچنین در دائره‌‌المعارف wiki-pedia پیرامون این معاملات مطالب مفصلی از روزنامه‌ها و کتاب‌های گوناگون جمع‌آوری شده است. تحقیقات پیرامون ایران‌کنترا خود نیازمند کتابی مفصل و مجزا است.
[4]- "ما از برخي از تجهيزات آمريكايي كه پيش از آمدن مك فارلين تهيه كرده بوديم، در عمليات فاو استفاده كرديم. ماجراي مك فارلين پيش از عمليات كربلاي 5 افشا شد. افشاي آن در 13 آبان ماه سال 1365 بود و ما عمليات فاو را در بهمن ماه سال 1364 انجام داديم. حدود نه ماه پس از فتح فاو اين قضيه افشا شد... جريان از مدتها پيش در رابطه با گروگانهاي آمريكايي در لبنان آغاز شده بود و چند محموله تاو، هاگ و قطعات فرستاده بودند. ما در همان عمليات تعداد زيادي از تانكهاي عراقيها را با تاوها زديم... [آمریکائی‌ها گفتند]چرا ايران در بازار سياه اينها را گران مي خرد؟ از ما بخرد، ما حاضريم به شما كمك كنيم تا در جنگ پيروز شويد.اين ادعاي آنها بود. ما هم گفتيم آزمايشي وارد مي شويم، يعني پس از بحثها، مي بينيم آنها از ما چه مي خواهند يا ما از آنها چه مي خواهيم. كم كم، كه اين بحثها مطرح شد، آنها نخستين چيزي كه مطرح كردند، اين بود كه كمك كنيد تا گروگانهاي ما در لبنان آزاد شوند و اين به عنوان يك علامت خوب خواهد بود. ما هم به آنها گفتيم نيازهاي ضروري ما را كه در بازار سياه پيدا نمي شود، به ما بدهيد. چند قلم را صورت داديم كه تاو، موشكهاي هاگ، لامپهاي رادارها و موارد ديگر بود.. مذاكرات به همين صورت ادامه پيدا كرد.. ما هم زحمت زيادي كشيديم تا سر نخ و ردپايي از گروگانها پيدا كرديم. خيلي سخت بود. لبنانيها خيلي پيچيده عمل مي‌كردند...آمريكاييان غير مستقيم به ما چند قلم كالا دادند و پولش را گرفتند.. ما هم كمك كرديم كه گروگانها زودتر آزاد شوند."( مصاحبه با هاشمی رفسنجانی، کیهان،21/11/82)
[5]- و زمانی که از محسن رضایی پرسیدند چه کسی فرمانده عملیات شکستن حصر آبادان بود در مصاحبه با اعتماد ملی چنین گفت:
" شكننده حصر آبادان چه كسي بود؟
- فاتح اصلي همه نبردها حضرت امام (ره) بودند.
از فرماندهان نظامي چطور؟
- امام خودشان فرمانده نظامي همه ما بودند." (مصاحبه محسن رضایی با روزنامه اعتماد ملی،1 مهر 85)
[6]- تحقیقی درباره تاریخ انقلاب ایران، ناخدا حمید احمدی، ص869
[7]- آن‌ها از هر فرصتی برای پاکسازی ارتش و نیروی زمینی و نیروی هوائی استفاده می‌کردند. برای مثال در خاطرات 7 مرداد 1360 رفسنجانی آمده است:"ساعت 11 گزارش رسید که بنی‌صدر و مسعود رجوی،سرنشین هواپیمای فراری هستند....زمینه خوبی برای تصفیه ضد انقلاب در نیروی هوائی پیش آمده است."( عبور از بحران، خاطرات 7 مرداد60، ص219)
[8]- درباره حذف گام به گام ظهیرنژاد رفسنجانی در خاطراتش آورده است:" ظهیرنژاد وضع جبهه‌ها و طرح‌های آینده جنگ را گفت. به ایشان پیشنهاد سمت ریاست ستاد ]مشترک[ شد. راضی نبود و نوعی حذف تلقی می‌کرد....ولی نظر ایشان پذیرفته نشد. سرانجام ایشان رئیس ستاد مشترک و آقای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی شدند."(عبور از بحران،خاطرات 9 مهر 60،ص309).
نمودار این حذف در کتاب‌های هاشمی رفسنجانی، به عنوان یکی از افراد بلندپایه نظام، به خوبی مشخص است. در کتاب " عبور از بحران"، که خاطرات هاشمی در سال 1360 را شامل می‌شود، 31 بار نام ظهیرنژاد آمده است. حال آن‌که در کتاب پس از بحران، که خاطرات سال 1361 هاشمی را شامل می‌شود، نام ظهیرنژاد تنها 4 بار آمده است.
[9]- درباره چگونگی اعدام او گفته شده است که:"سرهنگ عطاریان زمانی که آوردنش تا مراسم اعدام اجرا شود گفت:" ما قرار بود در جبهه کشته شویم، حالا در اینجا شهید می‌شویم." مجتبی حلوایی که جلاد اوین بود شروع کرد به خواندن آیه اعدام:" ان المنافقین فی درک اسفل السافلین من الناس". پس از مراسم اعدام سکوت شد. یک وانت نیسان آوردند و این‌ها را ریختند توی وانت و بردند."( تحقیقی درباره تاریخ انقلاب ایران، ناخدا حمید احمدی،صص 889-890)
[10]- در خاطرات هاشمی رفسنجانی درباره تصفیه و پاکسازی ابوشریف، از یاران بنی‌صدر در فرماندهی سپاه، آمده است: "آقای ابوشریف آمد و از اینکه ایشان را بیکار کرده‌اند و دوستانشان را از سپاه اخراج می‌کنند گله داشت و گریه می‌کرد..."(عبور از بحران،خاطرات 28 تیر60،ص207)
[11]- در حقیقت از ۱۳ تن بالاترین رده فرماندهان نیروهای مسلح ارتش ایران، ۸ نفر به اشکالی چون اعدام، زندان،‌ تبعید حذف شدند و دو نفر نیز در سانحه مشکوک هوایی در دوران جنگ جان باختند.
[12]- عبور از بحران، خاطرات 29 اسفند 60،ص512. جالب اینجا است که آقای خمینی نیز که از جنگ چیزی سردرنمی‌آورده است متوجه خارج بودن گفته می‌شود و به این حرف محسن رضایی واکنش نشان می‌دهد: "مورد استخاره نیست، به امید خدا با معیارهای عقلانی عمل کنید."(همان)
جنگ و جان جوانان پاک این سرزمین، 6 سال زیر دست چنین آقایانی بود.
[13]- خاطرات سرتیپ دوم اسکندر بیرالوند فرمانده سابق تیپ 84 پیاده خرم آباد،به مناسبت گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس، روزنامه اطلاعات،5 مهر 1376،ص5. همچنین هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از  بازدید منطقه‌ای می‌گوید که در آن 70 پاسدار بر اثر انفجار مین شهید شده بودند( عبوراز بحران،ص 479)
[14]-  گفتگوی هادی قلم‌نویس، مدیر کل آمار و اطلاعات بنیاد شهید انقلاب اسلامی با خبرگزاری مهر، ۱۳۸۲/۰۶/۲۹
[15]- گفتگو با محمد باقر نیکخواه، مسئول واحد ش.م.ر( شیمیائی، میکروبی، رادیواکتیو) سپاه پاسداران، خبرگزاری مهر، 4/7/1385
[16]- خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1،ص
 
 
 
جسد سرباز ایرانی در نزدیکی بصره

 

تنها به عنوان نمونه‌ای کوچک از خیانت‌ها به جان و مال جوانان بی‌گناه، خاطره آیت‌الله طاهری می‌تواند گوشه‌ای از فاجعه را بنمایاند:

"عمليات كربلاي چهار بود… به خط مقدم كه رسيديم، ديدم كه عراقي‌ها از منورهايی استفاده می‌کنند که شب را مانند روز روشن می کند، به خرازي گفتم خودت را به مسئولان برسان و بگو كه عمليات لو رفته است. خرازي رفت و برگشت و گفت كه آنها گفته‌اند كه ما مقلد امام هستم و بايد عمليات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرايط را ببينند اجازه عمليات نخواهند داد؛ اما به هر حال عمليات انجام شد. بچه‌هاي ما چند دسته بودند، گروهي كه زير آب مي‌رفتند و يك لوله‌هايي براي نفس‌كشيدن از بالای سرشان روي آب بيرون مي‌آمد و عده‌اي هم كه با قايق مي‌رفتند. عراقي‌ها اين لوله‌ها را مي‌زدند و وقتي بچه‌هاي ما مجبور مي‌شدند سرشان را بالا بياورند، آنان را شهيد مي‌كردند. خلاصه تعداد زيادي از بچه‌هاي ما را شهيد كردند. فرداي عمليات من مي‌خواستم برگردم، خرازي به من گفت برنگرديد، بچه‌ها روحيه خودشان را باخته‌اند، بمانيد تا آنها روحيه خود را پيدا كنند. پاسخ دادم که ديگران اشتباه مي‌كنند، من بايد جبران كنم، گفتند به خاطر خدا و امام بمانيد. قبول كردم. به يكي از گردان‌ها رفتيم، ديدم همه بچه‌ها روحيه خود را باخته‌اند. گفتم خدايا خودت كمك كن، من كه نمي‌توانم به اينها روحيه بدهم. شروع به صحبت كردم...با بچه‌ها خداحافظي كرديم و سوار قايق شديم... وقتی به تهران رفتم، ماجرا را به طور کامل براي امام تعريف كردم. امام از اين اتفاقات خيلی متاثر شدند. گفتم آقا نبايد با عوامل اين اتفاق برخورد كنيد؟ پاسخ دادند که من به آقاي هاشمي تذكر مي‌دهم."[1]

جان انسان‌ها به همین سادگی ملعبه دست شد و اینچنین پس از کشته‌شدن صدها نفر در یک عملیات کور و فله‌ای، سر و ته قضیه با یک " تذکر می‌دهم" بند ‌آمد. آیت‌الله منتظری در نامه‌ای به آقای خمینی در  16/7/64، به شدت به این گونه بی‌قدر شمردن جان جوانان این سرزمین اعتراض کرد و به او نوشت:

" اشكال مهم اين است كه كارهاي اساسي كشور خلاصه شده در چند نفر با مشاغل و گرفتاريهاي زيادي كه دارند. و ايكاش كارهاي مهم را به افراد قوي و اهل محول مي‎كردند و تنگ نظري و خط و خطوط و رفيق بازي در كار نبود. معمولا نسبت به هيچ خطا و تقصيري توبيخ و بازخواست نمي‌شود و يا اگر فرضا بشود توصيه‌ها و تلفن ها بكار مي‎افتد. اگر مرجعي قاطع براي بررسي خطاها و ضعفها و تقصيرات منجر به شكست هاي پي در پي در دو سال اخير در جبهه ها وجود داشت و براي جان هزاران جوان كه مفت و در اثر بي احتياطي ها از دست مي‎روند ارزش قائل بوديم اوضاع جنگ و جبهه ها بهتر از حال بود... معمولا بعد از هر شكستي كه بالاخره همه مي‎فهمند به جاي بررسي دقيق شرایط و عوامل آن و استفاده از تمام نظريات و انتقادات فرماندهان جزء و رزمندگاني كه شاهد قضايا و مصائب بوده‌اند يك سري خلاف واقعها و پيروزي‌هاي خيالي و تهديدهاي تو خالي در رسانه‌هاي گروهي و نماز جمعه‌ها تحويل خلق‌الله داده مي‎شود كه باعث تعجب حاضرين در جبهه‌ها مي‎شود و تمام قصورات و تقصيرات زير پوشش تبليغات قرار مي‎گيرد و افراد مقصر يا خاطي هيچگونه احساس ترس يا نگراني نمي كنند و يا بگردن يكديگر مي‎اندازند و مرتبا خطا روي خطا و شكست روي شكست نصيب انقلاب و مردم مي‎شود."[2]

 بی‌ارزش شمردن جان انسان‌ها و استفاده‌ از آنها در مستحکم کردن پایه‌‌های قدرت کسب‌وکار آقایان شده بود. تهییج جوانان معصوم و به کشتن‌دادن آن‌ها در راه رسیدن به اهداف سیاسی و حکومتی، آخرین حلقه زنجیر خیانت به انقلاب را تکمیل کرد.. یک مقایسه کوچک میان آمار کشته‌شده های عملیات‌هایی که سپاه پاسداران آن را ترتیب داده‌اند با عملیاتی که ارتش برگزار کرده است، عمق فاجعه انسانی را به خوبی نشان می‌دهد. جنگ را ادامه دادند تا پایه‌های قدرت و حکومت را مستحکم کنند. این نکته‌ای است که محسن رضایی نیز به آن اعتراف کرد:

"اگر جنگ را ادامه نمی‌دادیم، حکومت و انقلاب تثبیت نمی‌شد. آن‌هایی که می‌گویند شش سال از 8 سال جنگ بیهوده بود و سال‌های جنگ را 6 و2 توصیف می‌کنند، باید بدانند که اگر به جنگ پایان می‌دادیم حکومت اسلامی و انقلاب از بین رفته بود".[3]

جنگ ادامه یافت تا قدرت تثبیت شود.رجایی، خمینی و خامنه‌ای نیز به این نکته اشاره کرده‌اند:

رجایی:"جنگ نعمت است. در سایه آن مسائل حل می شوند." [4] خمینی:"جنگ برای ما نعمت است." [5] خامنه‌ای: "جنگ نعمتى الهى بود."[6]

و همه این‌ها در حالی است که هنوز ناگفته‌‌های جنگ افشا نشده است. وای بر روزی که پرده‌ها فرو افتد.

سیداحمد خمینی اما در آخرین روزهای عمرش به نکته‌ای اشاره کرد که تا به آن وقت بازگو نکرده بود و از دخالت آقایان رفسنجانی، خامنه‌ای و رضایی، نزدیک‌ترین افراد به آقای خمینی در دهه 60، پرده برداشت:

"در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما مسئولان جنگ گفتند ما باید تا کنار اروندرود برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و می‌گفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه دهید، بدانید اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و باید این جنگ را تا نقطه خاصی ادامه دهیم. الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده ، بهترین موقع برای پایان جنگ است."[7]

"امام در آن جلسه فرمودند ما دو راه در پيش داريم. يا بايد همين جا صلح كنيم و از راه‌هاي سياسي خسارات خود را از رژيم صدام بگيريم و يا بايد جنگ را ادامه دهيم تا رژيم صدام را ساقط كنيم. نظر خود من صلح است. اكثر حاضران نيز نظر امام را تأييد كردند.. اما يك نفر گفت ما الآن در بهترين شرايط هستيم تا رژيم آمريكايي صدام را ساقط كنيم و عراق را آزاد كنيم. چرا وقتي مي‌توانيم با عزت به اهدافمان برسيم، به ذلت صلح تن دردهيم؟ آن فرد چنان با حرارت سخن گفت كه اكثر حاضران با سخن وي همراه شدند. اما امام هم چنان مخالف بودند و در نهايت به رأي اكثريت تن دادند و با آنان اتمام حجت كردند. از جمله گفتند ببينيد از نظر نظامي توان اين كار را داريد يا نه كه همه‌ي فرماندهان نظامي گفتند مطمئنا توان اين كار را داريم. در انتها امام خدا را شاهد گرفتند كه من به دليل تأييد شما به اين كار رضايت دادم و از اين ساعت حتي اگر همه‌ي شما از اين نظر برگرديد من برنمي‌گردم تا زماني كه صدام ساقط شود"[8]

به فاصله چهار هفته پس از این سخنرانی حال وی دگرگون شد و با یک ایست و شوک اساسی‌ در تمامی نقاط حساس بدن درگذشت. و آنطور که حجت‌الاسلام نیازی به فرزند او، سیدحسن خمینی، گفته است حاج‌سید احمد به قتل رسیده بود.[9] دکتر جمشید پرتوی، متخصص قلب و پزشک سیداحمد خمینی نیز در 10 دی 1377 در تهران و در منزل مسکونی‌اش کشته شد. بعدها سعید امامی در اعترافات خویش پیرامون قتل سید احمد خمینی به نکات تازه‌ای اشاره کرد:

" وقتی باخبر شديم كه حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولايت امر اهانت می‏كند. آن را ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد كه همه رفت و آمدهای ايشان را زير نظر بگيريد و از مكالمات و ملاقاتهای ايشان نوار تهيه كنيد. ما هم بمدت يكسال همين كار را كرديم. متاسفانه حاج احمد آقا به راه يك طرفه بدی وارد شده بود كه برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحيان به من ابلاغ كرد مضطرب شدم و حتی به ترديد فرو رفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحيان به ديدار آيت‌‏الله مصباح رفتيم، آقايان محسنی اژه‏ای و بادامچيان هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا خوشوقت هم از بيت[رهبری] آمدند آنجا و نظر جمع بر اين بود كه نبايد به كسانی كه با ولی امر مسلمين خصومت می‏كنند، رحم كرد."[10]

گرچه نمی‌توان از نقل قول سید احمد خمینی پیرامون ادامه جنگ گذشت و نقش مهم آقایان رفسنجانی،رضایی و خامنه‌ای را در ادامه جنگ و متعاقبا تثبیت حکومت را منکر شد، اما از ورای این کلمات بوی تبرئه پدر به مشام می‌رسد. چرا که در هر صورت این آقای خمینی بود که تصمیم نهایی را می‌گرفت و حرف آخر را می‌زد. با مشورت یا بدون مشورت با دیگران. دستور داخل شدن، یا نشدن نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق را تنها یک نفر و آن هم بلندمرتبه‌ترین فرد یک کشور می‌توانست صادر کند. اکنون پس از 20 سال از پایان جنگ آیا می‌توان سوال کرد" اگر آقای خمینی با اتمام جنگ موافقت می‌کرد و دستور حمله به عراق را صادر نمی‌کرد، این همه شهید و ویرانی و شیمیایی و معلول و خسارت‌ها نیز وجود می‌داشت یانه؟ چه کسی با فرمان حمله به کشور همسایه موجبات بیش از سه هزار میلیارد خسارت مادی و معنوی را پدید آورد؟ پاسخ صدهزار جانباز شیمیایی، 380 هزار معلول و بیش از چهارصد‌هزار کشته پس از فتح خرمشهر را چه کسی باید بدهد؟[11] مسئولیت خون این جوانان پاک و معصوم به عهده کیست؟ جز به عهده آنکه دستور ورود به خاک عراق را صادر کرد؟

   اظهارات وتصمیمات آقایان خمینی، خامنه‌ای و رفسنجانی و همچنین کودتای 60 راه را بر صلح بست اما سرانجام چنانکه دیدیم به راهی منتهی شد که در دوردست آن راه، بر فراز تلی از آوار، جام زهری خودنمایی می‌کرد.[12]

 

 --------------------------------------------------------------------------------

[1]- مصاحبه‌ با آيت‌الله طاهري‌ اصفهاني‌، اعتماد ملی، 9/3/85

[2]- نامه آیت‌الله منتظری به آقای خمینی، خاطرات آیت‌الله منتظری،ج2، صص1056-1060

[3]- سخنرانی در کنگره بزرگداشت سرداران و 16 هزار شهید خوزستان،10 اسفند 1379

[4]- سیر تحول سیاست آمریکا در ایران، کتاب دوم، گروگانگیری،  فصل 5، ص 10

[5]- نقل از عبور از بحران،هاشمی رفسنجانی،خاطرات 3 دی 60،ص420

[6]- حديث ولايت، ج 3، ص 28

[7]- جمهوری اسلامی،14/1/1374، ص14. حال آنکه هاشمی رفسنجانی روایتی متفاوت از آن‌ جلسه نقل می‌کند:" چند روز پس از فتح خرمشهر، كه تب و تاب عمليات تمام شده بود، جمعي از فرماندهان نظامي براي تعيين تكليف بعدي خدمت امام(ره) رفتند. من و آيت الله خامنه اي هم بوديم. آن جلسه براي من يكي از مهم ترين جلسات شوراي عالي دفاع بود...در آن جلسه، بحث عمده بين نظاميان و امام(ره) بود. من و آيت الله خامنه اي زياد حرف نمي زديم و بيشتر به حرفهاي آنها گوش مي داديم. پايه حرف اين بود كه امام(ره) گفتند:" تفكر پايان جنگ در اين مقطع غلط است. بايد جنگ را ادامه دهيم". يعني اصلا" اجازه ندادند كه بحث پايان جنگ را در آن جلسه مطرح كنيم. آن قدر روشن بود كه روي آن زياد بحث نكرديم. بحث بيشتر بر سر چگونه ادامه دادن بود... در واقع، امام (ره) مايل نبودند كه اصلاً، بحث آتش بس، صلح و پايان جنگ مطرح شود و اين را باعث دلسردي نيروها در جبهه مي ديدند."( مصاحبه هاشمی رفسنجانی با روزنامه کیهان، 21/11/82)

گوئی آقای رفسنجانی فراموش کرده است که در خاطرات 6 فروردین 1360 نوشته است:

"احمد آقا آمد و گفت امام با ورود ما به خاک عراق موافق نیستند."( پس از بحران، خاطرات 6 فروردین 1360،ص40)

[8]- آخرین سخنرانی سید احمد خمینی در دیدار با جمعی از خانواده‌های شهدا، بهمن 73. همچنین به نقش "دور و بری‌ها" در تصمیمات آقای خمینی در کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری بارها اشاره شده است. برای مثال منتظری می‌گوید:" مرحوم امام به اطرافيان خود و به مسئولين بالاي نظام اعتماد داشتند و برخي از اين اعتماد سوء استفاده مي‎كردند، افرادي از روي اغراض سياسي يا خطي و جناحي چيزهايي به ايشان مي‎گفتند و براي ايشان ذهنيت درست مي‎كردند"( خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1،ص669)

 جالب است که با آنکه متن سانسور شده این سخنرانی در روزنامه جمهوری اسلامی مورخه 14/1/74 آمد، اما این سخنرانی در مجموعه آثار یادگار امام، ناشرموسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، بهار 75 نیامده است.

[9]- سید احمد خمینی در 25 اسفند 1373 درگذشت. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به مقاله عمادالدین باقی در روزنامه فتح، 30 بهمن 78. همچنین برای نامه‌های باقی، مشروح دادگاه و نکات دیگری از پرونده سیداحمد خمینی رجوع کنید به" ناگفته‌ها در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای،علیرضا نوری‌زاده، نشر نیما،چاپ دوم، دسامبر 2000، صص100-145

[10]- اعترافات سعید امامی، ج16،ص 384. این اعترافات در 18 جلد و 970 صفحه توسط گروه تحقیق و بررسی سید محمد خاتمی( متشکل از علی ربیعی، علی یونسی و سرمدی) تهیه شده است.

[11]- آمار کشته‌های ایران در جنگ پس از فتح خرمشهر بنا بر آمار رسمی چنین است:  در سال 1361، 33261 نفر؛ در سال 1362، 27281 نفر؛ در سال 1363، 15066 نفر؛ در سال 1364، 16799 نفر؛ در سال 1365، 41050 نفر، در سال 1366، 21091 نفر و در سال 1367، 21230 نفر.( ویژه نامه هفته دفاع مقدس روزنامه ایران 31/6/1382)

[12]- آقای خمینی در بیانیه قبول قطعنامه گفت:"در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اگر آبرويي داشته ام با خدا معامله كرده‌ام ... با قبول آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم و خدا مي‌داند كه اگر نبود انگيزه‌ای كه همه ما عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نمي بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. بدا به حال من كه هنوز زنده مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سركشيدم." (بيانيه آيت الله خميني در روز 29 تير 1367 در قبول قطعنامه 598. متن کامل را بخوانید در صحیفه نور، ج20، ص239 .) همچنین برای نامه آقای خمینی در تبیین ضرورت آتش‌بس نگاه کنید به خاطرات آیت‌الله منتظری،ج2، بخش ضمائم، ص1132. جالب اینجا که پس از قبول قطعنامه عده‌ای در داخل هنوز می‌خواستند بروند به بصره حمله کنند:"ما طرح داشتيم كه از شمال بصره وارد شويم و بصره را بگيريم . بعد از قطعنامه اين طرح را به حضرت آيت‌الله خامنه اى داديم و ايشان با امام مطرح كرده بودند ولى امام گفته بودند كه نه. چون قطعنامه را پذيرفته‌ايم ديگر نمى‌شود".(مصاحبه با محسن رضایی، شرق، ویژه نامه جنگ،۴  مهر ۱۳۸۴)


__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Yahoo! Groups

Familyographer Zone

Learn how to capture

family moments.

John McEnroe

on Yahoo! Groups

Join him for the

10 Day Challenge.

Yahoo! Groups

Special K Challenge

Join others who

are losing pounds.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ