کرامت : "اگر وحشتی از نیروهای انقلابی و مبارزات مردمی ندارید
و در واقع به مرگ طبقه ی حاکم در ایران مومن نیستید
تاریخ این واقعیت را نشان تان خواهد داد.ایمان ما به
پیروزی جنبش نوین انقلابی ایران وسراسر
جوامع طبقاتی جهان عظیم ترین قدرت است. تمام مبارزان و
مردم جهان بطور مدام با اختلافات طبقاتی سرستیز داشته اند
و موفقیت هایی که در این راه نصیب خلق محروم شده است
پیروزی مردم را تایید مینماید.... مبارزه مسلحانه را تایید میکنم."
خسرو:" من برای جانم چانه نمیزنم و حتی برای عمرم چرا که
فرزند خلقی مبارز و دلاورم من خونم را به توده های پابرهنه ایران تقدیم میکنم."
بیدادگاه فرمایشی امپریالیستی ددخو شکست
اما سرقامتان تاریخ نشکستند
خلق در بند شد سرفراز
آری! بچه ها!
درس آن روز و فرداها
درس عشق به خلق در بند شد
درسِ ایستادگی و مقاومت شد
درس خشم و کینه و نفرت به دشمن شد
آن روز و روزهای بعد درس ما این شد
حرفهای کتاب
تمام گلوله های مسلسل به قلب دشمن شد
واژه های کتاب رزم با دشمن
پر ز تکیه بر شانه های خلق در بند شد
نه تکیه بر "نردبان"سازمان ملل ، نه حقوق بشر
و نه عقو بین الملل
که هر چه تکیه بود
تکیه بر نیرو و عزم خلق محروم بود
آخر بچه ها!
میشد و خواهد شد
کز امپریالیسم بر امدادهایش " شکوایئه" برد!؟
آخر بچه ها!
جلادان قرن را دادگاههای امپریالیستی با قاضی های فرمایشی
" محکوم" مبکنند!؟
نه، نه بچه ها درست این نیست
درس عاشقان خلق این نیست!
دادگاههای خلق دادگاه دادخواهی ست
خلق قاضی دادگاه جلادان است!
راستی بچه ها یک سوال:
معلم اصلی میشود "غایب"
چه برایمان میکنند "حاضر"؟
" قلابی" معلمی به کلاس
تا کند سرگرم بچه های " سرکش و سرفراز"
قصه و لالایی خواب آور
قصه های مسموم شهرزاد
تا بخواب برد شاگرد هوشیار و بیدار
تا مکد شیره کارگر سرمایه دار
تا کند لاشه خود پروار
بچه ها همیشه به حضور معلم " قلابی"
معترض باشیم
معلم اصلی خوبمان که شد غایب
وقت بیشتر خواندن کتابهای اصلی بهتر
وقت یافتن راههای شوریدن
وقت کتابهای خوب صمد تا کُند
آگاه و بیدار و هوشیار
وقت خواندن دوباره
قصه بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری
که بخوانیم ببینم " فرق" کرده ددخویی مزدور؟
آری بچه ها!
کرامت و خسرو و یارانش
درس آن روز ما و هر روز ما شد
درس ایستادگی و مقاومت
درس تکیه بر شانه های خلق
پر ز نیرو و پر ز عزم
می شکافتیم دل تیره شب را
برای فتح خورشید فرادها
فتح خورشید فراد نزدیک شد
به همت توده ها و به یاری یاران کرامت و خسرو
و صمد آموزگار و یار و یاور کودکان کارگران
سرنگون شد تاج و تخت جلاد امپریالیسم
دشمن خلق که دید سودش را درخطر
زد اینک حقه ایی دیگر
حقه بازان دزد زالوصفت
در" گوادالوپ" قیام ما را دزدیدند
امپریالیسم وحشت از نیروی خلق در بند داشت
خلقی که پیشاهنگ انقلابش چریک فدایی خلق بود
آن سلحشوران جان بر کف بود
امپریالیسم دد خو این بار
داد چماق دین به دست جلاد ملایش
تا کُشد سرکِشان انقلابی را
میرحسین نخست وزیر جلاد بود
که به فرمان او زندان
پُر و خالی میشد از یاران
فوج فوج سروقامتان تاریخ را
میشدند اعدام و تیرباران
یکطرف قتل عام زندانیان سیاسی بود
طرف دیگرش جنگ ضدخلقی بود
جنگ نیز میکُشت کودکان کارگر را
پروارتر لاشه ی دلال و سرمایه دار میشد
تا همین دیروز
جان به لب گشته پدری در پی "کار"
بیدادِ حاکمان امپریالیسم
زد شعله های خشم تش به جان و تنش
پدری که سفره اش خالی بود
که تنها "سر مایه " اش کار بازو بود
کار میخواست و لاشخورها بی اعتنا
مشغول غارتگری خلق در بند بود
مشغول فربه کردن لاشه ی امپریالیسم ددخو بود
بچه ها!
امروز دیروز آن جان به لب رسیده پدرهای محرومان است
امروز دیروز آن دختر و زنی ست
کز بهر لقمه نانی
میفروشد تن خویش و خون گریان است
امروز دیروز ده میلیون جوانی ست
که معتادند!
امروز بیست و نهم بهمن است بچه ها!
روز پرافتخار در خون غلطیدن کرامت و خسرو
در ره پاره کردن زنجیر استثمار
بیداد و ظلم و جور تا به کی تا به چند؟
بیدار بیدار!
نه! بچه ها!
درس امروز ما هرگز نیز
نیست خمودگی و صدقه، عجز و لابه
بپا بپا!
درس امروز ما هرگز نیست
درس قلابی حقوق بشر و سازمان ملل
درس قلابی عفو بین الملل و دادگاه لاهه
نیست امضاء و کمپین و عجز وناله
پارلمان اروپا و لردهای انگل واز این قبیل اوباش
فریاد فریاد!
نه ! بچه ها! درس امروز ما هرگز
نیست " بخشش" دشمن و "عفو" جلادش
عفو جلاد ستم به خلق دربند است
عفو جلاد کمک به سود بیشتر سرمایه داران است
فربه تر کردن لاشه ی خونخوار است
درس امروز ما بچه ها نیز
نیست اسامی و امضاء وعریضه به ظالمان حاکم
شورش شورش!
بچه ها!
تاریخ و علم رها شدن از بند ها میگوید
اینرا مارکس و لنین و انگلس میگویند
درسهایی که کرامت و خسرو و یارانشان
آموختند و با فدا کردن جان خود به ما دادند
این را صمد همیشه آموزگارمان میگوید
راه سرخ سیاهکلان به ما میگوید
درس دیروز و امروز و فرادی ما
مثل سرو قامتان ایستادن
درس دیروز و امروز و فردای مان را
حیمد اشرف پیشاهنگ مسلح انقلاب
با جان خود برایمان سرود:
"هان بپا ای خلق ایران بپا
هان برآی زخواب غفلت برآی
برخیز این جوان
بسان شیر ژیان
زنجیر گران
ز پا بیفکن که جان
در راه وطن همچون دیگران ببایدت داد
دست کارگر به دست دهقان سپار
فریاد زمان زسینه ی خود برآر
کاخ ارتجاع و ظلم و ستم ز بن برانداز"
" ای جوان برخیز
با بدان بستیز
در راه آزادی ایران
خون دشمن ریز"
بچه ها!
درس امروز ما نیز
تکیه بر خلق پا به بندست و عزم آهنین مان
بچه ها الگوهای ما سروقامتان تاریخند
خسرو و کرامت و سودابه
بیژن و مسعود و مرضیه
شیرین و نسترن و لادن
اسمر و نادر و پوران
خصم همان خصم است
راه نابودی اش نیز همان راه است
بچه ها!
خصم همان خصم است
تخت و تاج حاکم جلاد امپریالیسم
شده جایش منبر و عمامه امپریالیسم
منبر " سبز" و " زرد" و " سیاه"
همه دشمن خلق در بندند و نوکر امپریالیسم
رزم ما نیز همان رزم و عزم ما همان عزم است
درس امروز ما همان درس است
درس نوزده و بیست و نه بهمن
درس سیاهکل و کرامت و خسرو
درس یاران صادق کارگران و محرومان!
درس یاران خلق پا به بند
نه لنگه کفش پاسخ دشمن خلق است
نه سازش و رفرم راه رهایی کارگر
نه سبز جاهلیت و بربریت میرحسین قصاب است
اتحاد کارگر و معلم و دانشجو و توده ها
شورش و سنگ و کلوخ و گلوله
این ست پاسخ دشمن
بپا بپا بپا
بچه ها بپا
هشیار هشیار بپا
هرگز و هرگز و هرگز
نباید خورد
گول "دلسوزی" امپریالیسم خون آشام آمریکا
و شریکان و نوکران رنگارنگش
صبا راهی
بیست و نهم بهمن ماه هزار و سیصدو هشتاد و هفت
توضیح:متن بالا که دو سال پیش سروده شده بود با اندکی تغییر بدلیل اتفاقات
متعاقب ویرایش گردید. بیست و نهم بهمن ماه هزار وسیصد و هشتاد و نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر