شباهنگ راد
اینروزها خیابانها به یکی از عرصههای مهم باز پسگیری حقوق پایمال شدهی میلیونها انسان رنجدیده تبدیل گردیده است. جنگ و گریز و تعرض و مقابله سوار بر تسلیم و کرنش و عقبنشینی شده است. زمانه، زمانهی بازستانیست و به عبارتی حقیقیتر حاکمان بیش از این قادر به مرعوب و تهدید نیستند. تیغهی سرکوب کُند شده و ترس و وحشت – منحیثالمجموع - فرو ریخته است. اگر روزی زورمداران، از زور خود غره میشدهاند، امروزه از زور و حضور مردم در خیابانها، وحشتزده شدهاند. زوزههای زورمداران بیش از این برای همنوعانشان نسیم دلنشین نیست بلکه گرمابخش اعتراضات مردمیست. تصویر سازیها و سیاستهای سرکوبگرایانهی دولتمردان رنگ باخته است و همهی محرومان خواهان تغییر وضعیت ناهنجار کنونیاند. همه بدنبال دنیای انسانیاند؛ دنیایی که آرامش و آسایش انسانی دهههاست به کیمیایی دست نیافتنی تبدیل گردیده است. رهائی از اسارت، خواست میلیاردها انسان رنجیده و محروم دنیاست و صرفاً اقلیت بسیار معدودی در جبههی مخالف آن قرار گرفتهاند و ترسشان از همگانی شدن نعمات و امکانات جامعه است.
آشکاری و منفعت این دلائل بسیار گویا و روشن است. بی شک نمیتوان از یکسو باوری به برشماری و محترم شمردن به حقوق دیگران را داشت و از سوی دیگر، فقط و فقط به همنوعان خود اندیشید و دست رد بر هرگونه خواستههای بجا و ابتدائی مخالفین خود زد. ریشه و بنیهی در هم ریختن اوضاع جهان، به چنین افکار در خودی، مربوط میشود و بیجهت هم نیست که تنفر و انزجار میلیونها جوان و انسان رنجدیده، به بالاترین حد ممکنهی خود رسیده است.
مجدداً دنیا و بعد از دههها وارد مدار تازهای گشته است و اعتراضات و مخالفتها، علنی و خیابانی شده است. در این میان جامعهی ایران هم بمانند دهها کشور مصبیتزده، بحرانی و طوفانیست. همه چیز به تار موئی بند شده است و چشمانداز دراز مدتی برای ادامهی حکومتهایی از نوع رژیم جمهوری اسلامی نیست. خیابانها به خانهی مردم تبدیل گشته است و رژیمهای خشن و دیکتاتوری همچون رژیم جمهوری اسلامی هم، در تلاشاند تا مردم را از گرد هم آمدن بمنظور بیانِ دردهای مشترک و بازستانی مطالبات لگدمال شدهیشان باز دارند. این عادت و رویهی خودخواهان و ظالمان است و سران حکومت هم به روال همیشگیشان دارند به جان مردم و جوانان میافتند تا مخالفتها را پس زنند و آنها را به کُنج خانههایشان باز گردانند. انتخاب این سیاست جزء ذاتی همهی نظامهای ظالمانانهی کنونیست. از گرد هم آمدن مردم در خیابانها وحشت دارند و قادر به ترس خود از بروز چنین وضعیت ناخواستهای در خیابانها نیستند و میدانند که خیابانها، میدان پایانی و تصفیه حسابهای واقعی تودههای محروم و انقلابیون با جانیان بشریت و ضد انقلابیون است. مشاهدهی چنین وضعیتی نویدبخش و الهام دهندهی دنیای مدافعی آزادیست و به موازات آن باید دانست که استفادهی ناصحیح و عدم اشراف و اگاهی از ماهیت درونی عناصر و نیروهای وابسته به سرمایه میتواند - علیرغم دستیابی و دستآوردهای فراوان -، خواستههای بنیادی میلیونها توده محروم را به عقب اندازد و مانعی روند و پروسهی پیشروندهی جامعه گردد. به همین دلیل هوشیازی از اوضاع کنونی و سامان بخشیدن به اعتراضات مستقل بمنظور پیشرفت تحرکات مردمی و عدم شنوائی از لمیدگان درون خیزشهای مردمی و مدافعین بی چون و چرای سرمایه، از زمره امیدها و بیمهای آتی تحرکات خیابانیست.
در حقیقت اعتراضات چند ماههی گذشتهی دنیا و بویژه در شمال افریقا و خاورمیانه، امیدهای فراوانی را در دل میلیونها انسان رنجدیده بوجود آورده است و شالودهی جوامعی خشن را تکان داد و به اثبات رسانده استکه دنیای مفتخواران، ابدی نیست. خیزشها و اعتراضات مردمی یکی پس از دیگری آرامش سرمایهداران را در هم ریخته و آنانرا کلافه نموده است. چرا که وقت پس دادن جریمهها و تأوانهاست و وقت تعرض میلیونها کارگر و زحمتکش جهان به جان و مال طبقهی مفتخوار جامعه است. دههها شیرهی جان مردم را مکیدهاند و قانع به زندگی سراسر تجمل و اشرافی خود نیستند. مردم در بند آب و نان خویش گرفتاراند و آنان، در اندیشهی چپاول و غارت بیش از این، از سرمایههای مملکت و تهماندههای سفرهی ناچیز کارگران و زحمتکشاناند. میلیونها انسان در فقر و نداری کامل قرار گرفتهاند و اجازهی طرح مطالباتشانرا از آنان سلب نمودهاند و هر جا که صدای نارضایتی شنیده شده است، گلههای مزدور و سرکوب را به میدان فرستادهاند و با باتوم و دهها سلاح، بدن مخالفین را نشانه گرفتهاند و خیابانها را از خون معترضین رنگین نمودهاند. پر واضح استکه کاسهی صبر و تحمل مردم و جوانان از قید و بندهای سرمایهداران و حاکمان زورگو، حد و مرزی دارد و روزی بهمنظور دستیابی به خواستههای ابتدائی و آزادی، ارگانهای رنگارنگ نظامها را به چالش خواهند کشاند. تازهترین نمونههای آنرا، در تونس، مصر، یمن، بحرین، لیبی، … و بالاخره در ایران به عینه میتوان دید. شکی در آن نیست که به خیابان سرازیر شدن مردم از دست جانیان بشریت مسرت بخش است و امّا در کنار آن باید و میبایست بر نگرانیها و بیمهای موجود و پیشاروی آن توجهی کافی نمود و اجازه نداد تا سرمایه از دری دیگر به درونِ جنبشهای اعتراضی مردم نفوذ نماید و آنرا از مسیر واقعی خود منحرف سازد. کاستیها و نارسائیها را باید علیرغم فقدان حضور، بیان و خطرات احتمالی را گوشزد نمود تا رسوبات خیابانها بالا آید و فضای جامعهی اعتراضی و بحق را، آغشته ننماید .
جای هیچگونه سئوالی نیست که اعتراضات مردمی بحق و بجاست. مردم بدلیل فقر و محنتی که سرمایهداران به آنان تحمیل نمودهاند، کلافه شدهاند و خواهان تغییر اوضاع کنونی و زندگانی بهتراند. این خواست، بناحق نیست و به همین دلیل استکه به ستیز با حاکمان برخاستهاند و تاکنون از خود جانفشانیها و فداکاریهای بیدریغی بنمایش گذاشتهاند. اینها از محسنات هرگونه جنبشهای اعتراضی مردمیست و اینها نمایانگر پتانسیل بالفعل و بالقوهی مردم در مقابل بیعدالتیهای موجود است. در پرتوی چنین حقایقی لازم است تا مشخصههای مشترک و تفاوتها را از هم منفک ساخت و از فرمانبری منادیان و مدافعین سرمایه – و آنهم به هر بهانهای – پرهیز نمود. میتوان و باید سطح خواستهها و مطالبات خود را با افراد و جریانات رنگارنگ مدافعی نظام تمیز داد و صفوف خود را با هرگونه نماد سرمایه مجزا نمود. به این دلیل روشن که تفاوتِ خواست و مبارزهی مردم با خواست و "مبارزه"ی فراخوان دهندگانی همچون موسوی و کروبی از زمین تا آسمان است. افقها نه تنها همردیف نیست بلکه کاملاً در مقابل هم قرار گرفته است و کمترین تشابهات و نزدیکیهایی را در این میان نمیتوان یافت. حق و خواست مردم بجاست و در مقابل، حق و خواست مدافعین مغلوب دولتی بنابجاست. چند صباحیست که مخالفین درونی رژیم جمهوری اسلامی بمنظور حکومتداری و چرخش بهتر سرمایه بجان هم افتادهاند و بعضاً از آنان در تلاشاند تا با سوءاستفاده از اوج نارضایتی مردم از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، به اهداف و مقاصد پلید خود دست یابند؛ مقاصد و اهدافی که اصلاً و ابداً ربطی به مخالفت و منفعت میلیونها انسان گرسنه و تحقیر شده ندارد. به عبارتی دقیقتر باید اعلام نمود که همسوان جنبش اعتراضی مردمیای – همچون موسوی، کروبی و امثالهم -، نه در غیر همسوئیشان با حاکمیت و طبقهی سرمایهدار بلکه با دولتمردان کنونی رژیم جمهوری اسلامیست.
با این اوصاف عدم پاسخگوئی به فراخوانهای آنان و انتخاب روز و فعالیتهای مستقل، این جنبش را رادیکالیزهتر خواهد نمود و دست رد به سینهی همهی کسانی خواهد زد که در توشهی خود پروندهی سنگینی از جنایات و غارت محرومان دارند و همچنان مقاصد و اهدافشان، برقراری حکومت دههی اوّل رژیم جمهوری اسلامیست. مردم به چه زبانی باید اعلام نمایند که از دست این نظام، جانشان به لبشان رسیده است و خواهان تجربهای دیگر و برگشت به گذشته نیستند؛ گذشتهای که یادآور تلخیها و بدبختیها و یادآور روانه شدن دسته دسته زندانیان سیاسی و جوانان و متعرضین به چوبههای دار و میادین تیر است؛ گذشتهای که بیانگر کُشتار وحشیانهی خلق ستمدیدهی کُرد، ترکمن و غیره توسط ارگانهای مسلح رژیم جمهوری اسلامیست. این نظام در عمل، این باور را، به همه قبولاند که اصلاحپذیر نیست و قانون اساسیاش بر خلاف منفعت میلیونها انسان رنجدیده نوشته شده است. بیان جندین بارهی اصلاح و بازنگری در قانون اساسی که اینروزها ورد زبان مدافعین آن شده است، چیزی جز عدم باوری باطنی آنان به خواستههای پایهای کارگران و زحمتکشان و دیگر اقشار محروم جامعه نیست.
ظرفیتها کاملاً مشحص و چیده شده است و خواستههای جنبشهای اعتراضی بحق، اصلاً و ابداً همسو با قانونِ دهههای گذشته نیست. بر خلاف مشاطهگران و تسلیم طلبان و نادانان، حصارهای این نظام قابل بازسازی و ترمیم نیست و بدرد تودههای ستمدیدهی میلیونی نمیخورد و باید به تاریخ سپرده شود. در حقیقت چنین نظام و قانونیست که به حاکمان اجازه میدهد تا مخالفین خود را سرکوب و بر سفرهی ناچیزشان دستاندازی نمایند. انکار این حقیقت، انکار و پشت پا زدن به مطالبات پایهای مردمیست. بنابراین شناخت و صفآرائی عملی با همهی مدافعین قانون اساسی و نظام، بر هراس طبقهی سرمایه خواهد افزود و زمانِ سرنوشت و نهائی مبارزهی طبقاتی را به جلو خواهد انداخت. نمیتوان مشاهدهگر و نظارهگر نقشآفرینیهای سران رنگارنگ رژیم جمهوری اسلامی در دورههای متفاوت بود و امروزه بدفاع, بعضاً از آنان برخاست و به قلم و زبان فریبندهیشان چشم دوخت. زمینههای چنین افکاری را باید در درون کور نمود تا دامنهی نوآوریها و باروریها، گسترده و گستردهتر گردد. مسلم استکه بروز چنین تصادماتی در درون جنبشهای اعتراضی تصادفی نیست و سرمایه در صدد گزینه سازی برای فردای خویش است. اینها نگرانیها و بیمهاییست که اینروزها در مقابل جنبشهای اعتراضی شمال افریقا، خاورمیانه و ایران قرار گرفته است و لازم است بمنظور پیشرفت جنبشهای اعتراضی بدانها توجهی لازمه شود.
خلاصهی کلام اینکه پیشروی هر جنبشی با هدایت و رهبری آن رقم خواهد خورد و زمانی موتور خیابان، سالم و با کمترین هزینه به سر منزل مقصود خواهد رسید که حامل سرنشینان ناسالم و منفعت طلب نباشد. در چنین شرایطیست که جامعه از شر جناحهای متفاوت سرمایه و ایدههای بازدارنده خلاصی خواهد یافت و پرچم رهائی و آزادی را به اهتزاز در خواهد آورد
25 فوریه ۲۰۱۱
۶ اسفند ۱۳۸۹
http://www.hafteh.de/ تکثیراز جهانگیر محبی
ارسال به: اعضای گروه یاهو،گوگل،شخصیتهای سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی
هنری،سازمانها،احزاب،نشریات،رادیوها،تلویزیونها،انجمنهای
زنان-دانشجویان-دانش آموزان-معلمان-روزنامه نگاران
وبلاگ نویسان-نویسندگان،سندیکاهای کارگری
و سایت ها در داخل و خارج از کشور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر