ژوزف یوفه
برگردان از الاهه بقراط
دیکتاتورها و نفت آوازه اعلام مرگ لیبرالیسم و کاپیتالیسم از زبان احمدینژاد و خامنهای به گوش رسانههای غربی نیز رسید. آنها در این ندای خود تنها نیستند و کشورهایی مانند روسیه و ونزوئلا نیز که با بالا رفتن قیمت نفت، درست مانند جمهوری اسلامی، به گردنکشی پرداخته بودند، با آنها همزبانند. ژوزف یوفه مفسر قدیمی روزنامه دیتسایت (30 اکتبر) در مقاله خود از وابستگی ذلیلانه این کشورها به قیمت مواد خام و انرژی و قدرت بیپایان جوامع باز حتی در شرایط بحرانی مینویسد.
احمدینژاد رییس جمهوری اسلامی ایران از «پایان کاپیتالیسم» خبر میدهد که تکان دادن تأییدآمیز سر را در تفسیرسراهای کاپیتالیستی به دنبال داشت. رییساش، خامنهای، پیشاپیش فروپاشی «دمکراسیهای لیبرال غربی» را بو میکشد. در حقیقت اما بانوی جاافتاده دمکراسی همراه با برادرش، کاپیتالیسم، همچنان نیروی ناشناختهای را به نمایش میگذارد که اتفاقا دشمنان جامعه باز- مانند ایران، ونزوئلا، روسیه- را با بحران موجودیت به تلوتلو خوردن انداخته است.
نیروی کاپیتالیسم مدرن از منابع پایانناپذیر فراوان سرچشمه میگیرد. از کسبه جزء تا ماشین جستجوی عظیم گوگل، و از جهان دانش تا بازار بورس. قدرت پیمان سه گانه ضد غربی [ایران، ونزوئلا، روسیه] اما به قیمت انرژی وابسته است. در واقع اینها «محور شرار(نف)ت» را تشکیل میدهند [نویسنده در اینجا با دو کلمه «شرارت» و «نفت» در زبان آلمانی بازی کرده است]. و قیمت نفت این هفته به شصت دلار رسید در حالی که در ماه ژوییه 147 دلار بود.
وزیر دارایی روسیه در ماه سپتامبر اعلام کرد در صورت رسیدن قیمت نفت به هفتاد دلار، بودجه دولت کسری خواهد داشت. در ایران و ونزوئلا اما بحران دولتی هنگامی شروع شد که قیمت نفت به 95 دلار رسیده بود. آن هم در مورد برنامههای اجتماعی که قرار است چاوز و احمدینژاد را در قدرت نگاه دارند. هشتاد درصد (!) بودجه ایران از منبع انرژی تأمین شده و دوازده درصد تولید ناخالص مالی صرف سوبسید برای بنزین و نان میشود (در آلمان این مقدار سیصد میلیارد یورو است). چاوز نیمی از هزینههای دولت را با پول نفت تأمین میکند.
هنگامی که در سال 1991 اتحاد شوروی فرو پاشید، قیمت نفت بطور اسمی بیست دلار بود. وقتی پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2007 عملا جنگ سرد دوم را اعلام کرد، قیمت نفت بشکهای 64 دلار بود. در ماه ژوییه امسال بهای نفت به بالاترین سطح تاریخی خود رسید. در ماه اوت روسیه به گرجستان حمله کرد. یک محاسبه ناپخته که به آن عمل هم شد. مداخله روسیه در گرجستان پیامد بالا رفتن قیمت نفت بود.
با پایین رفتن قیمت نفت ماجرا برعکس میشود: متأسفانه هوگو چاوز حالا دیگر نمیتواند قولی را که در مورد ساختن یک پالایشگاه نفت (چهار میلیارد دلار) به نیکاراگوئه داده است عملی کند. دست ونزوئلا و ایران تنگ میشود. آنها دیگر نمیتوانند خرجی مشتریان انقلابی خود را، از کوبا تا بولیوی، از حماس تا حزبالله بدهند. بیهوده نیست که در حال حاضر گروه دو «ح» در خاورمیانه شلوغ نمیکنند. ناگهان چاوز عشوهگرانه به مک کین و اوباما پیام میدهد: «ما باید با هم صحبت کنیم چرا که به هم احتیاج داریم». بولیوی انقلابی هم میخواهد با «امپریالیسم» درد دل کند.
و اما روسها؟ آنها خیلی دلشان میخواست شیرهای گاز را به سوی اروپا ببندند تا «خارج نزدیک» [بازی زبانی با ترکیب «خاور نزدیک» و منظور اروپای غربی است] را با خود همراه کنند. ولی با نفت بشکهای 60 دلار این موضوع خیلی گران تمام میشود. اگر بازار بورس در روسیه از آغاز سال جدید به دلیل فرار خارجیها تا 76 درصد تنزل کند، آن وقت دار و دسته پوتین و مدودیف دیگر نمیتوانند اینطور با تکبر در برابر غرب ظاهر شوند. آیا جالب نیست که همین تازگی، همزمان با کاهش قیمت نفت، مسکو اعلام کرد قطعنامه تمدید حضور ارتش آمریکا در عراق را در سازمان ملل وتو نخواهد کرد؟!
از این داستان چه نتیجه میگیریم؟ حتی در بدترین بحرانها از سال 1929 به این سو، کاپیتالیسم دمکراتیک قویتر از دشمنانش است. چه بسا حتی در بحران قویتر نیز میشود. چرا که ثروت حقیقی آن به قیمت بورس و یا مانند دشمنانش اساسا به ذخایر زیرزمینی وابسته نیست بلکه به «نرمافزار» دمکراسی، آزادی، خلاقیت، و بله، به سرمایه وابسته است. وگرنه خانم مرکل صدراعظم آلمان از کجا میتوانست پانصد میلیارد یورو برای نجات بانکها از بحران مالی اختصاص دهد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر