از ما بهتران در ایران
تاکنشان
در آن ایّام که دوران طفولیت را طیّ میکردیم، داستانهای پریان و از ما بهتران و اجنّه و موجودات نامرئی را برایمان تعریف میکردند که اینها بدون این که آدمیان متوجّه شوند در میان آنها رفت و آمد میکنند و هر کاری بخواهند انجام میدهند بدون آن که کسی متوجّه آنها شود یا آنها را ببیند فقط اثرات کاری که انجام میدهند ظاهر میشود. مثلاً ناگهان شیئی ناپدید میشود، یا کسی زمین میخورد، یا فردی مصدوم میگردد و قس علی ذلک.
اخیراً در طهران مجسّمههای برنزی به نحوی غریب ناپدید میشوند، تو گویی از ما بهتران از داستانهای دوران کودکی بیرون آمده و فعّال شدهاند و قوای انتظامی و اطّلاعاتی که موی را از ماست میکشند سر در گم ماندهاند که این مجسّمهها که برای حملشان نیاز به جرّثقیل است، چگونه و با چه ترفندی به سرقت میروند و دزدان با آنها چه خواهند کرد.
البتّه این موضوع مجسّمهها را مِن باب مثال آوردم که قدری برای همگان ملموس باشد. والّا جامعهء بهائی ایران مدّتی است با این از ما بهتران آشنا شده و اثرات کار آنها را میبیند و همان سردرگمی قوای انتظامی و اطّلاعاتی در مورد مجسّمههای برنزی را در این مورد مشاهده و تجربه کرده است. مثلاً، مدّتی است که این از ما بهتران با لودر و بولدوز نامرئی به قبرستانهای بهائی هجوم میآورند و بدون این که کسی آنها را ببیند به تخریب قبور میپردازند و درختان را از کمرگاه میبرند یا میشکنند و دیگربار به همان ترتیبی که آمدهاند میروند و چون به نیروی انتظامی مراجعه میکنی، چنان اظهار بیاطّلاعی میکنند که گویی خوف از آن دارند که مبادا این اجنّه سراغ آنها هم بیایند و دم و دستگاهشان را به هم بریزند.
این از ما بهتران چون دانستند که چه خوب از دیدگان انسانها ناپیدا هستند، محلّ جدیدی جستند و یافتند، یعنی سری هم به مرودشت زدند و تاکستانی را زیر و رو کردند و یکهزار و دویست اصله درخت مو را از ریشه در آوردند. آدمیزاد که دلش نمیآید دسترنج کس دیگری را اینگونه نابود کند و از آن گذشته از عهده بر نمیآید که یک شبه این همه درخت را ریشهکن کند. شکّی نیست که کار اجنّه است و بس.
سری هم به دازگاره در حوالی سنگسر زدند و با لودر و بولدوزر دو سدّ خاکی را که برای جمعآوری آب باران و آبیاری درختان در ایّام تابستان ساخته شده بود از بین بردند و آدمیان دیدند که سدّ ویران میشود امّا اثری از خرابکاران نیست. چون به قوای انتظامی شکایت بردند، آنها را به اتّهام تهمت زدن به اجنّه دستگیر و روانهء زندان نمودند و درختان بدون آب و آبیار بماندند و اجنّه به ریش آدمیان خندیدند.
اجنّه سری هم به سمنان و رفسنجان زدند و مغازهها را به آتش کشیدند. اگر اینها از اجنّه نباشند که نیروهای اطّلاعاتی که با یک نگاه به انبوه جمعیت ده تن بهائیان را که با اتومبیل گذر میکردند شناسایی نمودند، لابدّ اینها را هم شناسایی میکنند. شکّ نداشته باشید که دست اجنّه در کار است و بس. در مراجعهء بهائیان به نیروهای انتظامی و اطّلاعاتی آنها اظهار بیاطّلاعی کردند و گفتند اگر از کسی شاکی هستید با سند و مدرک آنها را بیاورید تا دستگیرشان کنیم. امّا، همه میدانند که جنّ و پری را که نمیشود دستگیر کرد. آن هم از نوع موتورسوارش را. والّا نیروهای انتظامی و اطّلاعاتی به زبان حال میگویند:
اگر بر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر