From: Persian Book
Date: 2011/2/8
درتاریخ جهان، هر دورهای ویژگیهایی داشته است. در آغاز تاریخ، آدمیان زندگی قبیلهای داشتند. پس از پیدایش کشاورزی، دوره ی ده نشینی و شهرنشینی آغاز شده است و سپس دوران کشورگشاییها و تشکیل پادشاهیهای بزرگی مانند پادشاهیهای هخامنشیان و اسکندر و امپراتوری رم بوده است. پس از آن، دوره ی هجوم اقوام بربر بدین کشورها و فروریختن تمدن آنها بوده است. سپس نبز دوره رستاخیز تمدن است که به نام رنسانس شناخته شده است.
تا آن دوره، ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسانی بودند. میگویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت آن ها تنها در انضباط و نظم و وظیفهشناسی لژیونهای رومی بوده که ضامن پیروزی آنها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متمدن آن دوره چندان فرقی با هم نداشته است.
از دوران رنسانس به این طرف، ملل غربی کمکم به پیشرفتهای صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گذشت یکی دو قرن، ابزار کار آنها به اندازهای کامل شد که ملل دیگر را یارای ایستادگی در برابر حمله آنها نبود.
همزمان با این پیشرفت صنعتی، تحول بزرگی نیز در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد، زیرا آنان اکنون برای بیان معلومات تازه، ناگزیر به داشتن واژههای نوینی نیز بودند که با ساختن آن ها زبانهای اروپایی کم کم دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.
در اوایل قرن بیستم، ملل مشرق زمین نیز پی به عقبماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقبماندگی را جبران کنند. ولی موانع زیادی سر راه این کوششها وجود داشت که یکی از آنها نداشتن زبانی بود که برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل، مانند هندوستان، چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای بیان مطالب دیدند؛ ولی ملل دیگر به واسطه ی داشتن میراث بزرگ فرهنگی خود نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن، کشور ایران است.
برای بعضی زبانها، مانند زبانهای سامی که به ساختمان آنها اشاره خواهیم کرد، به علت ساختمان مخصوص آنها، جبران کم بود واژههای علمی و بیان معانی کاری بس دشوار و شاید نشدنی است،
شمار واژهها در زبانهای خارجی، در هر کدام از رشتههای علمی خیلی زیاد است و گاهی در حدود میلیون است. پیدا کردن واژههایی در برابر آنها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمیشود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین هم در این کار پردامنه به جایی رسید. این کار باید از روی اصول علمی معینی انجام گیرد تا ضمن عمل، به بنبست برنخورد.
برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژههایی در برابر واژههای بیشمار بیگانه پیدا کرد، نخست باید امکان چون این کاری در آن زبان موجود باشد. ما در این جا میخواهیم نشان دهیم که امکان چون این کاری در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت، زبان فارسی زبانی است توانا، در حالی که بعضی زبانها، گرچه حتا از جهات دیگر دارای سابقه ی درخشان ادبی نیز هستند، ولی در مورد ساختن واژههای علمی و در بیان بسیاری از معانی ناتوان هستند.
اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت میکنیم که عبارتند از: زبانهای هندو اروپایی (Indo-European) که زبان فارسی یکی از آن ها است و زبانهای سامی (Semitic) مانند زبانهای عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و….
در زبانهای سامی واژهها بر اصل ریشههای سه حرفی ( ثلاثی ) یا چهار حرفی ( رباعی ) قرار دارند و اشتقاق واژههای مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشهها داده میشود و ابواب خوانده میشود.
پس شمار واژههایی که ممکن است در این زبانها وجود داشته باشد، نسبت مستقیم با شمار ریشههای ثلاثی و رباعی در آن ها دارد. اکنون می خواهیم بسنجیم که حداکثر شمار ریشههای ثلاثی در این زبان ها چه قدر است.
برای این کار ما یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combinatoire) به کار میبریم که مطابق آن حداکثر تعداد ریشههای ثلاثی مجرد در مثلا زبان عربی مساوی ١۹۶۵۶ ( نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش )می شود و نمیتواند بیش از این تعداد، ریشه ثلاثی در این زبان وجود داشته باشد. درباره ریشههای رباعی میدانیم که تعداد آنها کم است و در حدود پنج درصد تعداد ریشههای ثلاثی است، یعنی تعداد آنها نیز در حدود ١۰۰۰ است. چون ریشههای ثلاثیای نیز وجود دارد که در آن ها به جای سه حرف فقط دو حرف وجود دارد که یکی از آنها تکرار شده است؛ مانند فعل (شَدَّ) که حرف « د» در آن دوبار به کار رفته است. از این رو بر تعداد ریشههایی که در بالا حساب شده است، چندهزار میافزاییم و جمعاً عدد بزرگتر ِ بیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را میپذیریم.
چون آن که گفته شد، در زبانهای سامی از هر فعل ثلاثی مجرد میتوان با تغییر شکل آن و یا با اضافه کردن چند حرف، کلمههای دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول میباشد، مانند: فَعّلَ، فاعَلَ، اَفَعلَ، تَفَعّلَ، تَفاعَلَ، اِنفَعَلَ، اِفتَعَلَ، اِفعَلَّ، اِفعالَّ، اِستَفعَلَ … از هر کدام از این افعال نیز اسامی مختلفی به شرح زیر اشتقاق مییابد:
اول، نامهای مکان و زمان
دوم، نام ابزار
سوم، نام طرز و شیوه
چهارم، نام حرفه
پنجم، اسم مصدر
ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول دارد)
هفتم، رنگ
هشتم، نسبت
نهم، اسم معنی
با در نظر گرفتن همه ی انواع اشتقاق کلمات، نتیجه گرفته میشود که از هر ریشهای حداکثر هفتاد مشتق میتوان به دست آورد. پس هر گاه تعداد ریشهها را که از ۲۵۰۰۰ کمتر است در هفتاد ضرب کنیم، حداکثر عده ی کلمههایی که به دست میآید برابر با ١۷۵۰۰۰۰ = ۷۰ × ۲۵۰۰۰ (یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) کلمه است.
و اشکالی که در فراگرفتن این نوع زبان وجود دارد، این است که برای تسلط یافتن به آن باید دستکم ۲۵۰۰۰ (بیست و پنج هزار) ریشه را از برداشت که این کار برای همه، حتی برای اهل آن زبان، مقدور نیست، چه رسد به کسانی که با آن زبان بیگانه هستند.
نتیجه آن که یعنی اگر تعداد کلمات لازم در این زبان از دو میلیون عدد بگذرد، دیگر در ساختار این زبان راهی برای ادای یک معنی نو وجود ندارد مگر این که این معنی تازه را با یک جمله ادا کنند و به همین علت است که در فرهنگهای لغت از یک زبان اروپایی به زبان عربی میبینیم که عده زیادی از کلمات به وسیله یک جمله بیان شده است، نه به وسیله یک کلمه! مثلاً کلمه ی Confrontation که در فارسی آن را میشود به «رویارویی» ترجمه کرد، در فرهنگهای فرانسه یا انگلیسی به عربی، چنین ترجمه شده است: « جعل الشهود و جاهاً و المقابله بین اقولهم » ! و یا کلمهPermeability که میتوان آن را در فارسی با کلمه « تراوایی » بیان کرد، در فرهنگهای عربی چنین ترجمه شده است: « امکان قابلیة الترشح » !
اشکال دیگر در این نوع زبانها، این است که چون تعداد کلمات کمتر از تعداد معانی ِ مورد لزوم است و باید تعداد زیادتر معانی میان تعداد کمتر کلمات تقسیم شود، پس به هر کلمهای چند معنی تحمیل میشود. در صورتی که شرط اصلی یک زبان علمی آن است که هر کلمهای فقط به یک معنی دلالت بکند تا هیچ گونه ابهامی در فهمیدن مطلب علمی باقی نماند. به طوری که یکی از استادان دانشمند دانشگاه اظهار میکردند، در یکی از مجلههای خارجی خواندهاند که در برابر کلمات بیشمار علمی که در رشتههای مختلف وجود دارد، آکادمی مصر که در تنگنای موانع ( یاد شده در ) بالا واقع شده است، چنین نظر داده است که باید از به کار بردن قواعد زبان عربی در مورد کلمات علمی صرف نظر کرد و از قواعد زبانهای هندو اروپایی استفاده کرد. مثلاً در مورد کلمه Cephalopode که به جانوران نرمتن مانند «اختاپوس» گفته می شود که سر و پای آنها به هم متصلاند و در فارسی به آنها « سرپاوران » گفته شده است، بالاخره کلمه «رأس رجلی» را پیشنهاد کردهاند که این ترکیب به هیچ وجه عربی نیست و برای خود کلمه Mollusque نیز که در فارسی « نرمتنان» گفته میشود، در عربی یک جمله به کار میرود: « حیوان عادم الفقار » !
قسمت دوم صحبت ما مربوط به ساختمان زبانهای هندو اروپایی است و میخواهیم ببینیم چه گونه در این زبانها میشود تعداد بسیار زیادی واژه را به آسانی ساخت.
زبانهای هندو اروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ١۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد میباشند و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آنها به اصل ریشه میتوان واژههای دیگری ساخت. مثلاً می توان از ریشه « رو » با پیشوند « پیش » واژههای « پیشرو » و « پیشرفت » و با پسوندهای « اند » و « ار » و « اش » واژههای « روند » و « رفتار» و « روش » را ساخت. در این مثال ها، ملاحظه میکنیم که ریشه « رو » به دو شکل آمده است: یکی « رو » و دیگری « رفت » . حتا با فرض این که از این تغییر شکل ریشهها صرف نظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ١۵۰۰ بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ٣۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ١۵۰۰ (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست میدهد.
اینک هر کدام از واژههایی را که به این ترتیب به دست آمده است میتوان با یک پسوند نیز ترکیب کرد. مثلاً از واژه ی « خودگذشته » که از پیشوند « خود » و ریشه ی « گذشت » درست شده است، میتوان واژه ی « خودگذشتگی » را نیز با افزودن پسوند « گی » به دست آورد و واژه ی « پیشگفتار » را از پیشوند « پیش » و ریشه ی « گفت » و پسوند « ار» به دست آورد. بنابر این هرگاه تعداد ٣۷۵۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ١۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده است با ۶۰۰ پسوند نیز ترکیب کنیم، تعداد واژههایی که به دست میآید، میشود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ٣۷۵۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). و در این جا باید واژههایی را نیز که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست میآید حساب کرد که میشود ۹۰۰۰۰۰ = ۶۰۰× ١۵۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژههایی که فقط از ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰= ۹۰۰۰۰۰ + ٣۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. و ما در این محاسبه فقط ترکیب ریشهها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی از تلفظهای هر ریشه. ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیادهرو) و اسم با اسم (مانند: خِرَدپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیبهای بسیار دیگر. لذا اگر همه ی ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندو اروپایی بخواهیم به شمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه نیز فقط نیاز به فراگرفتن ١۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم که در یک زبان سامی مانند عربی برای فهمیدن تنها دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در نظر داشت.
اساس توانایی زبانهای هندو اروپایی در یافتن واژههای علمی و نیز بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبانهای هندو اروپایی است و دارای همان ریشهها و همان پیشوندها و پسوندها می باشد. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندو اروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق روال معینی پیدا شده است. همان تواناییای که در هر زبان هندو اروپایی، مانند یونانی، لاتین، آلمانی، فرانسه و انگلیسی وجود دارد، در زبان فارسی هم وجود دارد. روش علمی واژه سازی در این زبانها اکنون مطالعه شده و آماده گردیده است و برای زبان فارسی به دلایلی که گفته شد به کار بردن آنها بسیار ساده می باشد. یعنی برای برگزیدن یک واژه ی نو در زبان فارسی فقط باید واژهای را که در یکی از شاخههای زبانهای هندو اروپایی وجود دارد با شاخه ی فارسی آن مقایسه کنیم و با آن همآهنگ سازیم.
دکتر محمود حسابی
منبع: ماهنامه ی « طلایه »، ١٣۷۴
--
--
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر