http://www.hafteh.de/?p=16516 چهلمین سالگرد آتشفشان سیاهکل "و پرچم مظهر استقلال میهنِ شاه!" زمستون بود و سوز سرما تا مغز استخونت نفوذ میکرد، در حیاط دبیرستان از سرما میلرزیدیم ولی مقررات مدرسه اجازه نمیداد که به کلاس ها بریم، حمتا باید در حیاط می موندیم، نیایش صبگاهی را اجرا میکردیم و آخرش یا اولش هم میگفتیم: "من به این پرچم مقدس که مظهر استقلا میهن من است سوگند یاد میکنم که به خدا شاه و میهن وفادار باشم....." یا یک مزخرفی در همین مایه ها... اما آن یک خط اول از همه خنده دار تر بود( من به این پرچم مقدس که مظهر استقلال میهن من است)... ما سر صف ضمن اینکه اینو و خیلی از چیزای دیگه رو نمیگفتیم، و یواشکی هر روز به همدیگه میگفتم، ما غلط میکنیم پرچمی که آمریکا و انگلیس برامون آورده رو بهش سوگند بخوریم،تازه برای چه چیزی سوگند بخوریم و به چی سوگند بخوریمش خنده دار تر از همه چی بود. که این پرچم مظهر استقلال میهن من است؟ به شاه گفته بودن که این پرچم " استقلال میهنته" اینو ببره به مردمت بگو مثل گوسفند تکرار کنن.. که من به اون سوگند میخورم یعنی که قبول دارم ، که به خدا... اونم خدایی که اجباریست و دورغی و حافظ جان و مال دزدا که بهمون زورچپون میکنن، بعدشم به شاه وفادار باشیم؟ تازه شم مگه ما شاه خواستیم؟ که بهش وفادار باشیم؟ به چه چیزش وفادار باشیم؟ به دزدیش ؟ به جنایتاش؟ به دورغهاش؟ بعدشم کدوم استقلال؟ استقلال یعنی اینکه تو خودت منظور مردمی که کار میکنن و روز و شب زحمت میکشن تصمیم میگیرن که از منابع میهن شون چطوری استفاده کنن، چند بفروشن، چقدر ذخیره کنن،منابع ما که داشت غارت میشد، شیرهای نفت داشت مثل چی به آمریکا و انگلیس میرفت، باج هایی بود که شاه آمریکایی – انگلیسی داشته به دولت این کشورها میداد تا اینها اجازه بدن که تاج و تخت زورکی اون دیکتاتوری کنه، و به زور به ما بگن این پرچم مظهر استقلال میهن ماست! نه تنها خودمون بلکه میهن مون هم غلط کرده که پرچم آمریکای وحشی وحشی وحشی رو مظهر استقلالش بدونه! آره.. داشتم میگفتم که هوا سرد بود خیلی هم سرد بود سوز داشت اما فقط سرماش واسی زمستون نبود، واسی همین زورگویی هایی بود که شاه آمریکایی – انگلیسی هم از خودش نشون میداد، در اصل اون خودش هیچ اراده ای از خودش نداشت مثل یک سگی که قلاده اش به زنجیر آمریکا و انگلیس بسته ست باید هر چی که اونها میگفتن انجام میداد،دیگه طاقت مون طاق شده بود، خیلی از ما ها دستکش نداشتیم، خیلی ها بالاپوش گرم نداشتیم، خیلی ها جورابهامون سوراخ بود و دیگه جای وصله کردن نداشت... چند تا میز و نیمکت بود که در گوشه حیاط مدرسه فریاد میزد بیاین ماها رو بسوزونین تا گرمتون بشه... میز و نمیکت ها رو به وسط یکی از قسمتهای دبیرستان کشیدیم و با هزار مکافات اونا رو آتیش زدیم.. یادش بخیر مریم خونه شون یه دیوار با دیوار مدرسه فاصله داشت و اون همیشه مهمات میرسوند، بدون نفتی که از خونشون بدو بدو آورد اون میز و نمیکت ها آتیش بگیر نبدون... بچه ها همه دور آتیش جمع شدن و ناظمها{ ناظم هایی که مثل ساواکی ها بودن و چپ و راست سیلی تو گوش بچه ها میخوابوندن – البته یکبار بخاطر اعتصابی که در کلاس بخاطر یک دبیر بیسوادی که میخواستن به ما تحمیل کنن بکی از این ناظمها جلوی کلاس تو گوش من زده بود همچین تو گوشش خوابوندم که اون موقع یک چارقت کوچیک سرش میکرد گره چارقتش رفت وسط سرش،که دیگه بعد از اون نه اون و نه ناظم های وحشی های دیگه جرئت نکردن بچه ها رو بزنن، بعد گفت که به بابات بگو بیاد پرونده تو بدم زیر بغلش، ما هم گفتیم بابای ما نمی تونه بیاد شما باید برین پیش اون، گفت مگه بابات چکاره ست؟ گفتم راسش الان خبر ندارم، قبلا کارگر بود...بعد وقتی قضیه رو فهمیده بود مثل گراز وحشی دور حیاط دنبال من میدوید که منو بگیره... } تا خواستن خودنمایی کنن، زنگ خورد و ما به سر صف رفتیم... و دوباره گفتیم غلط کردیم ما اگه این پرچم نامقدس آمریکایی – انگلیسی رو مظهر استقلال میهن عزیزمون بدونیم... یادش گرامی سوادبه گفت: چرا ما غلط کردیم اصلا خود شاه و هفت جد و آبادش غلط کردن که به دورغ و ریا میگن این پرچم استقلال میهن ماست.... سودابه همیشه فکرای بکر داشت.. من و اون هر سال که برای ثبت نام میرفتیم انقدر ما رو معطل میکردن که بگیم اصلا میریم یه مدرسه دیگه ولی ما بخاطر بعضی از دبیرهای بسیار خوب و دلسوز و پرمعلوماتی که در اون دبیرستان بودن میخواستیم که به اونجا بریم...دبیرستان ما معجونی بود... دوهزار شاگرد داشت که در این دوهزار تا هم رتبه های اول دانشگاه ها هم اعضای تیم ملی بسکتبال و والیبال و دو میدانی و هم گوشت شایسته"دخترشایسته" پیدا میشد و از همه مهمتر شاگردهای انقلابی که بعضی هاشون یک وقت میشد که شش ماه مدرسه نمی اومدن و ما میدونستیم که نباید ازشون چیزی سوال کنیم.. بعضی هاشون رو بخاطر برادر یا دایی یا خواهرشون بود که میفهمیدیم که دچار دردسر شده بودن... یه همسایه هم خودما داشتیم که سه تا پسر داشت که ما فقط یکی از اونها رو یکبار دیدیم و بعد دیگه هرگز ندیدیم، و نمیدونیم چی بسر شون اومد، خیلی ها اون موقع هم نیست میشدن و مثل یک قطره آب میرفتن تو زمین. این دبیرستان سر چهار راه آبسردار بود. اشتباه نکنین در این دوهزار شاگرد خیلی ها به دلیل فرهنگ حاکم بر جامعه که همون فرهنگ سرگرم کننده حاکم مستبد بود.. مشغول شلنگ تخته انداختن در سرگرمی های زندگی بودن ... اما همین ها هم وقتی که خبر سیاهکل رو شنیدین ضمن اینکه یک تکونی خورده بودن هیجان زده هم شده بودن... اما ما ها هیجان زده نشده بودیم....بلکه نیرویی گرفته بودیم که این نیرو میتونست کوه رو از جاش تکون بده... ترس هامون ریخته شده بود، پرشهامت شده بودیم.. و به مرگ لبخند میزدیم..چون تحمل اونهمه ستم و زورگویی، نابرابری و تبعیض ، دزدی و غارتگری توسط شاه آمریکایی و انگلیسی و خاندان مفت خور قاچاقچی اون واقعا غیر ممکن شده بود، یک عده داشتن مملکت رو میچاپیدن و سردسته این عده که خودشو شاه خونده بود هم به آمریکا و انگلیس و آلمان ... داشت باج میداد که از تاجی که اونها رو سرش گذاشته بودن نگهداری کنه،در اون زمان واقعا نفس کشیدن هم خطرناک بود.. حق نداشتی به خاندان سلطنتی بگی بالای چشمتون ابروست.. خواهر شاه اشرف مافیای مواد مخدر بود و بعد هم اون رو عضو افتخاری سازمان ملل و حقوق بشر هم کرده بودن، البته همین سازمان مللی که کامیونهاش در دوران شاه مواد مخدر را حمل و نقل میکرد و امروز هم خیلی ها فکر میکنن که این سازمان راس راستکیه...خلاصه شاه میگفت هرکاری میکنین بکنین اما جرئت ندارین تو کار من دخالت کنین و من هر غلطی کردم شما حق جیک زدن هم ندارین، اگه صداتون دربیاد میدمتون دست ساواک – ساواک مخفف سازمان امنیت و اطلاعات کشور – وقتی شاه رو آمریکا و انگلیس در کودتای 28 مرداد 1332 به ایران آوردن، چند تا چیز هم با اون به مردم ایران " هدیه" دادن یکیش همین ساواک بود که به ماشین شکنجه و آدم کشی شاه معروف شده بود که شاه به شکنجه گرای معروف اون مثل تهرانی ، ثابتی که یک حیوان تمام عیار بود دکترای افتخاری هم میداد، و یکی دیگه هم سردسته چاقوکشها و لات ها شعبان جعفری که " دوستاش به اون شعبان بی مخ" میگفتن رو برای مردم ایران آوردن...که مصدق که میخواست نفت رو از چنگ کمپانی های نفتی انگلیس دربیاره و ملی کنه رو بردارن و شاه خودشون رو جای اون بذارن که نه تنها جلوی ملی شدن نفت رو بگیره، نه تنها مردمی که مخالف این کودتا بودن رو توسط شعبان بی مخ و سایر لات و چاقو کشها با چماق و چاقو قمه و گرز و... به جونشون بیفته و اونا رو مجروح کنن و بکشن، بلکه شیرهای نفت رو هم برای این دولتها بخصوص آمریکا و انگلیس باز بذاره... تا هر چی میخوان ببرن، از همه بدتر اینکه تو بلندگوهاش بگن که این شاه ما میهن دوسته، شنیدم که شعبان بی مخ روی سنگ قبرش نوشتن " چون ایران نباشد تن من مباش"...پیش خودم گفتم اون ایرانی که توی لات چاقوکش " ناموس پرست" با حمله به زنها و مردهای آزادیخواه به آمریکا و انگلیس فروختی میخوام که نباشه، چون اون ایران ما نبود ایران آمریکا و انگلیس دزد و غارتگر بود و اون پرچم مسخر مظهر استقلال هم پرچم اونها بود! بله داشتم میگفتم که فاصله طبقاتی بیداد میکرد( میدونم همه چی درست مثل الان ولی من فقط میخواهم راجع به اون زمان بگم) آره.. وقتی که خبرنگار یا گزارشگر خارجکی به ایران میومد ساواک مواظب بود که به پایین شهر نره، به جوادیه و راه آهن و نازی آباد و خاوران و حلبی آباد نره.. چون اگه این خبرنگارها و گزارشگرها آدمهایی بودن که برای خودشون کار میکردن و نه برای دولت یا یک روزنامه و رادیو و تلویزیون بخصوصی..و روشنفکر مترقی هم بودن اونوقت فیلم هاشون میتونست آبروی شاه رو که پُز میداد که مردمش رو نفت غوطه میخوردن بره... چون اونهایی که رو نفت غوط میخوردن ثابت پاسالهای، وهاب زاده ها که الان هم در ایران دارن جولان میدن، خرم ها و ... بودن. وگرنه سر کلاس درس همین محله ها که اسم بردم خیلی از شاگردها از گرسنگی از نا میرفتن... خیلی از شاگردها به کارگاه های قالیبافی یا کارهای دیگه میرفتن و ترک تحصیل میکردن.. چون مجبور بودن که خرج شکم خودشون رو بجای مدرسه رفتن در بیارن، که تازه دستمزدهایی که به اونها داده میشد هم اصلا قابل توجه نبود... خود من وقتی پدرم مُرد، درسته که ترک تحصیل نکردم اما مجبور بودم برای درآوردن خرج تحصیلم به شاگردهای سال پایینی که درس شون ضعیف بود و وضع مالی شون هم خوب بود ریاضی درس بدم تا هزینه ثبت نام و پول کتاب و دفترم رو دربیارم.. و این شده بود تفریح من، یا یک زن پیری بود که شبها میخواست یک نفر بره پیش چون حیاطش بزرگ بود و میترسید و من بعضی شبها هم میرفتم پیش اون که نترسه در حالی که خودم یازده سالم بود و بعد اون یک پول تو جیبی به من میداد.. که من اونو میاورم و اول به فکر غذا برای مادرم بودم و خیلی از وقتا هم خودم بدون غذا می موندم و به مادرم میگفتم که من غذا خوردم... مادرم بر اثر بیماری نمیتونست دیگه کار کنه.. و دار و ندارمون رو هم خرج دوا دکتر پدرم که در بستر بیماری افتاده بود کرده بودیم و تازه کلی هم قرض بود که باید اونا رو هم پرداخت میکردیم..و همه ما مجبور بودیم ضمن تحصیل کار کنیم، در اصل مُردن پدرم یک زنگ بزرگ در گوشم بود برای اینکه بیشتر بهمم که فقر یعنی چه... قرار نیست که من راجع به خودم بگم...ولی خب بعضی وقتا هم بدنیست آدم کمی از خودش بگه چون برای خواننده ممکنه بیشتر قابل درک بشه، میلیونها مثل من در ایران زندگی میکردن در حالیکه شاه و شهبانوش برای اینکه صدای مردم رو خفه کنن خارجکی ها به اونا یاد بودن که صندوق و یا مراکز خیریه ای مثل مرکز خیریه فرح پهلوی باز کنن و توی رادیو و تلویزیون تبلیغ میکردن که اگه به شاه و فرح** عریضه بنویسید که بهتون کمک کنن.. همه اینجوری مردم رو گول بزنن و هم هزاران استفاده تبلیغانی دیگه ببرن اما خب... این کمک ها همینطوری بی منظور که نبود، بقول معروف هیچی در این دنیا مفت نیست... ولی خیلی ها که شرافت انسانی و اخلاقی داشتن و از شاه و خاندان دزدش هم بشدت متنفر بودن هرگز به این خیریه ها مراجعه نمیکردن.. ترجیح میدادن که ترک تحصیل کنن، با حقوق بخور نمیر زندگی کنن ولی به این خیریه ها و صدقه هرگز **پناه نبرن... اما اون واقعه ای که مهم و جاوان هست سیاهکلِ .. سیاهکلی که مثل یک آتشفشان چنون صدای انفجاری داشت چنون تکانی به جامعه رخوت زده و به "ایران و پرچم مظهر استقلال میهنش" داد که اون جزیره ی آرامش و ثباتی که شاه برای خودش و خانواده انگلش که از دسترنج کارگران و محرومان ایران زندگی " شاهانه" میکردند درست کرده بود شروع به لرزیدن کرد و خواب از چشم شاه شاهان ربود... با جاری شدن آتشفشانی که پانزده چریک فدایی خلق ایران به اسامی – علی اکبر صفایی فراهانی – هوشنگ نیری – جلیل انفرادی – ناصر سیف دلیل صفایی – غفور حسن پور اصل – محمد علی محدث قندچی – اسکندر رحیمی – عباس دانش بهزادی – هادی خدابنده لنگرودی – محمد رحیم سمایی – شجاع الدین مشیدی – اسماعیل معینی عراقی – محمد هادی فاضلی – مهدی اسحاقی – احمد فرهودی - در شامگاه 19 بهمن 1349 برپا ساخته بودند، به شاه شاهان، با شهامت ترین اعلان جنگ تاریخ رو دادن، و از اون پس بود که شاه شاهان خواب خوش از چشمانش و البته از چشمان آمریکا و انگلیس و سایر غارتگران و دزدهای دنیا نیز ربوده شد.. روزی نبود که چریکهای فدایی خلق در یک عملیات انقلابی جزیره آرامش و ثبات شاه را متزلزل تر و لرزان تر نکنن... و چنین بود که نبردها و دلاوری ها و فداکاری های چریکهایی که برای رهایی ایران و خلقهای ستمدیده ایران از سلطه اسثتمارگرانه، غارتگرانه، جنایتکارانه امپریالیستها که همان سرمایه داران خونخوار جهانی هستند که به امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم انگلیس و.. معروفند در دل کارگران، زحمتکشان، محرومان ایران امید را شعله ور ساخت و اونها رو به میدان مبارزه بر علیه شاه دزد و جنایتکار و دورغگو و میهن فروش کشاند، شاهی دورغگویی که زیر شعار " این پرچم مظهر استقلال میهن من است" مشغول پر کردن جیب سرمایه دارهای آمریکایی و انگلیسی که صاحبان کمپانی های زنجیره ای جهانی هستند میکرد و جیب خودش و خاندان مثل خودش مفت خور و انگل رو پُر میکرد.... قیام سیاهکل روشن کننده دلهای محرومان، بی کَسان، ندارها، و تمامی کارگران و زحمتکشان شد. یاد آن پانزده چریک فدایی خلق که مانند پانزده کوه آتشفشان غریدند و شعله های آتش نبردشان پایه های تخت شاهی که میگفت مملکت فقط یک شخص اول دارد و دوم و سوم هم ندارد را آنچنان لرزاند که ثمره آن نبردهای قهرمانانه چند سال بعد در انقلاب پرشکوه بهمن 57 شاه را فراری داد و تاج و تخت ننگینش را به تعنگاه تاریخ پرتاب کرد... اینکه بعد از استبداد شاهنشاهی استبداد شیخی را سوار بر انقلاب با شکوه 57 ما شد مقوله ایست که در این نوشته کوتاه که بیاد پانزده ستاره سرخ جاودان نوشته شده نمیگنجه. اجازه بدین که با رهنمایی آن پانزده چریک فدایی این نوشته تموم بشه : " این نخستین رهنمایی سیه کل است پاسخ دشمن گلوله مسلسل است". و البته واضع است که دشمن کارگران و محرومان و خلقهای تحت ستم شاه بود و رژیم او که پرچمش توسط آمریکا و انگلیس در ایران به زمین زده شده بود و نه به دست مردم ایران. و او دوست غارتگران و دزدان بود و نه مردم زحمتکش و محروم سرزمین ایران... صبا راهی / شامگاه 19 بهمن 1389 * سرود سیه کل را با کلیک کردن بر روی نوشته روبرو میتوانید بشنوید من چریک خلقم **بعضی ها هم پناه بردن حتی جایی خوندم که یک خانمی که قبلا ضدشاه بوده رفته یک فیلم هم ساخته و کلی چهره دلسوزانه برای فرح پهلوی که از دزدی دسترنج کارگرای ایران زندگی لوکس میکنه ساخته، این خانم بیچاره گویا از اینکه اون موقع ها که زمان شاه وضع مالیش خوب نبوده و به فرح دیبا انگلی از درباری ها عریضه ننوشته که بهش کمک کنه پشیمون شده حالا داره با این کارش کلی باعث خرسندی گله های ساواکی شده که بگن "دیدی که یک " کمونیست" به گُه خوردن افتاده"، و البته گله های ساواکی و فسیل های سلطنت طلب که نمیدونن کمونیست چیه که به اون خانم هم کمونیست میبندن... اما این ها همه تفاله های سرمایه داری هستن که با باد چهره عوض میکنن و استواری و ثابت قدمی در راه مبارزه تو کارشون نیست.. این خانم اگه کمونیست واقعی بود به فرح دیبا میگفت چطوری حاضر شدی شوهرت جلوی دوربینهای تلویزیونی تو رو مثل یک کنیز تحقیر کنه وقتی که *مصاحبه کننده آمریکایی می پرسه شما فکر میکنند شهبانوی تو که بعد از مرگت جانشین خودت کردی فکر میکنی که عقلش مثل عقل مرد است و شاه مرتجع میگوید نه....البته هم اون خانم و هم فرح دیبا حقیرتر از این حرفها هستن که برای شهرت تن به خفت بارترین حقارت ها میدن...که شاید بهتر بود که اون خانم فیلمساز اسم فیلمشو میذاشت من و ملکه و ذلتها و حقارت های مشترکمان! فیلم مصاحبه در این لینک http://www.youtube.com/watch?v=ARJ7MlaY0Uc
--- On Tue, 2/8/11, tire akhar <t_akhar@yahoo.com> wrote:
From: tire akhar <t_akhar@yahoo.com> Subject: Fw: Re: Fw: Re: Fw: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: Date: Tuesday, February 8, 2011, 7:52 AM
--- On Sun, 2/6/11, Kamran <tavakol_k@yahoo.com> wrote: From: Kamran <tavakol_k@yahoo.com> Subject: Re: Fw: Re: Fw: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: farsibooks@yahoogroups.com Date: Sunday, February 6, 2011, 4:04 PM
هر دو از این " باغ" شعبان بی مخ دگری میرسد بیسواد! کمونیسم میگه مالکیت خصوصی به این دلیل کثیف ترین پدیده ایست که باعث سیاه روزی اکثریت جامعه و " سیپدروزی " استثمارگران که همان دزدان غارتگر دسترنج کارگران هستند میشود اما از آنجاییکه سرمایه داری از طریق ساواک و واواما و باشگاه " شعبان جعفری" به شما نوچه های شبعان بی مخ کمونیسم رو به سبک " وزارت اطلاعات" یاد داده این مزخرفها را میگویی، چاره نداری...اما در مورد عکسهای زیر که آنهم دست پخت ساواکی های بازنشسته منفور و آدم کش است باید گفت که این عکسها مربوط به مجازات اعدام در چین است، چین هم مثل ایران، مثل آمریکا مثل زمان شاه جلاد مردم را بخاطر عقایدشان و بخاطر مسایل اجتماعی اعدام میکند حالا تو نوچه شعبان بی مخ میخواهی بگویی که فقط در چین و حکومت فعلی در ایارن اعدام وجود دارد؟ آنهم اعدامی که کار کمونیستها و حزب الهی هاست؟ چه کسی گفته که چین کمونیسم است؟ چین هم یک امپریالیستی ست که ثروث در دست دولتش قرار گرفته درست مثل شوروی که ثروت در دست دولت قرار گرفته بود و بعد از لنین انقلاب با شکوه کمونیستی شوروی نیز شکست خورد، و بالاخره بعد از چندین دهه منجر به فروپاشی شد، ....اما با تو بیسواد حرف از علم کمونیسم زدن مثل این است که با ثابتی حیوان که از فرط عصبانیت از مقاومت مهدی رضایی مبارز در دهان آن دلاور ادار کرد، شما از تبار ثابتی های حیوان هستید، که برای بقای سرمایه داری دست به هر جعل تاریخی میزنید، لابد میخواهید که شاه جلادی که هم " قاچاچی" های دست چندم را اعدام میکرد، هم اعدامهای اجتماعی داشت مثل اعدام شهلا جاهد، و هم مخالفین سیاسی را اعدام میکرد را " دموکرات و بدون جرم" معرفی کنی؟ اگر چنین بود چرا تاج و تختش به تعنفگاه تاریخ آنهم توسط کارگران و محرومان پرتاب شد؟آنکه " ولی نعمت:" داشت و دارد شعبان بی مخ بود و نوچه های آن که تو باشی که هنوز دنبال تاج در تعنگاه تاریخ هستید شاه شاهان سرنگون شد
--- On Sun, 6/2/11, tire akhar <t_akhar@yahoo.com> wrote: From: tire akhar <t_akhar@yahoo.com> Subject: Fw: Re: Fw: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: Date: Sunday, 6 February, 2011, 12:35
منگل جان ( کامران ) ،چرا جوش آوردی ؟ من که از تقسیم ثروت هامون حرفی نزدم .1 اگر بهت بگم : بیا و ماشینت را بفروش و پولش را با من تقسیم کن .1 سریعا دم از بی پولی و بدبختی ات میزنی .1 شماها همان لا ابالی های آبجو بدست هستید که در همان کشورهای امپریالیستی با حقوق بیکاری ؛ مثل زالو زندگی میکنید و بر ضد ولی نعمت خود جفتک میاندازید حالا بیا و یک کاری کن که زود جوش نیاری ، برو و ترموستات قبل از رادیاتورت را باز کن و یک سیخ هم داخل رادیاتورت بزن تا به روز شی !1 هر چند ماشین عقل شما زالوها سالهاست که چپ کرده .1 اینقدر هم پشت کامپیوتر خودت را خسته نکن ، پاشو برو ایران -------------------------------- کمونيسم همان حزب الله است ايران و مردمش آزمايشگاه و حيوانات آزمايشگاهي نيستند كه بشود يك تجربه مرده را در آن بار ديگر به امتحان گذارد. آنهم تجربه عليلي مانند ماركسيسم لنينيسم كه نه تنها در گهواره خود ادرار كرده ، بلكه در عمر هشتاد ساله خود ميليونها انسان را يا كشته يا به تبعيد فرستاده و يا در كام فقر و فحشا فرو برداست. ما بايد خواهان يك جامعه باز و آزاد باشيم. رژيمي فارغ از هرگونه پيشوند و پسوند ، تا ملت ما باز هم مجبور نباشند كه مطابق الگوهاي از پيش تعيين شده مكتبي بنويسند ، مكتبي بخوانند ، مكتبي كار كنند و مكتبي هم زندگي كنند. همانگونه كه اشاره گرديد كمونيسم امروز ديگر در جامعه ما خصوصا جامعه بيرون از كشور، يك تفكر و فلسفه عقلي نيست ، بلكه بصورت يك سري احكام نقلي در آمده و بلحاظ مكانيسم فكري و طريقه تبليغ و عرضه به صورت يك مذهب جديد ظهور كرده است.....................1 برای خواندن کامل این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید http://seyedaligeda.blogspot.com/2006/03/blog-post_09.html
--- On Fri, 2/4/11, Kamran <tavakol_k@yahoo.com> wrote:
From: Kamran <tavakol_k@yahoo.com> Subject: Re: Fw: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: farsibooks@yahoogroups.com Date: Friday, February 4, 2011, 4:55 PM
البته شعبان بی مخ برای افرادی مثل تو این حرفها را میزد امروز در مطلبی تحت عنوان " گزارشی از مصر" خواندم که مردم مصر در باره حسنی مبارک میگویند که او از خود اسراییل و آمریکا هم " اسراییلی و آمریکایی " تر است و بیش تر از آنها قلبش برای آن دو کشور سرکوبگر می طپد، در عالم سیاست به این میگن، مزدور، یعنی کسی که مردم خودش رو برای " عشق به کشور" ی دیگر میکشد شاه جلاد و خمینی جلاد هم از این قضیه مستثنی نبودند اما ، برای مغزهای فسیلی مثل " تیر آخر" درک این قضیه که بدلیل تحولاتی که بر اثر انقلابهایی که در آمریکایی لاتین صورت گرفته بود و به وِیژه در شوروی بر اثر انقلاب کبیر اکتبر، کشورهای غربی ناچار بودن که الگوبرداری بخصوص از شوروی داشته باشند، در نتیجه اربابان شاه قاتل به او گفتن که " یک انقلاب سفید" بنویس، و در آن این بند ها را بگنجان کسی که مثل این " تیر آخر" از اینکه وطنش توسط امپریالیستها به قول خودش " بی عصمت" شود و ثروت ملی به باد رود مسئله ای نیست در عوض " شاه " باشد که اینها برای آن مزدوری کنند، که البته شاه شاهان سرنگون شد و تاج و تختش به قعر زباله دانی تاریخ پرتاب شد و مردم هم روی دیوارهای شهر بدرستی نوشتند شاهان ننگ تاریخند اما تو ای شاه ننگ شاهانی
--- On Fri, 4/2/11, tire akhar <t_akhar@yahoo.com> wrote: From: tire akhar <t_akhar@yahoo.com> Subject: Fw: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: Date: Friday, 4 February, 2011, 13:25
کارنامه مبارزات روشنفکری در ايران آنچنان درخشان است که ميتوان چند جلد کتاب قطور در ارتباط با آن نوشت. آنچه اما ميتواند فرجام اين نوشتار کوچک باشد سخن و استدلا لی ساده است از يک انسان بيسواد شاهدوست که برای به اصطلاح روشنفکران بسيار آگاه و آزاديخواه ما! تاجبخش و تبلورعينی جهالت و عقب ماندگی بشمار ميرود . اين شخص کسی نيست جز شعبان جعفری يا بقول اين روشنفکران شعبان بی مخ
وقتی از وی سئوال کردند که آيا شما جدآ مختان عيب و ايرادی دارد ؟ وی جواب داد که من مخ نداشتم و شاهنشاه آريا مهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آنهمه سر افرازی را برای ملت ايران به ارمغان آورد ، اما آنهايی که مخ داشتند شيخ و ملا را بر مردم حاکم کردند که همه ايرانی ها را يا کشتند يا دربدر کردند و يا بی عصمت و آبرو
اگر سخن اين روشنفکران را بپذيريم که شعبان جعفری انسانی فاقد شعور و يک لمپن تمام عيار است ، سپس لختی هم در گفتار اين شعبان خان بدون مخ دقيق شويم ، و آنگاه شخصيت و متانت و بويژه استدلا لها و کنش ها را با هم مقايسه کنيم ، شرم خواهيم کرد که صفت برازنده اين افراد را بر زبان خود جاری سازيم. بنابراين در بهترين و مؤدبانه ترين حالت نيز نميتوان نامی لطيف تر و انسانی تر از عمامه بخش يا منگل ( يعنی بيمار عقب مانده ذهنی ) برای کسانی پيدا کرد که شاه فقيد را از ايران رانده و سرنوشت ملت نگونبخت ايران را بدست اوباشی همانند خلخالی ها و الله کرم ها و جنتی ها و شمع فروشان کاظمين و نجف و سامره سپردند
! باز هم بگوئيم که کشور ما انباشته از متفکر و روشنفکر نيست http://seyedaligeda.blogspot.com/2006/03/blog-post_16.html
--- On Fri, 2/4/11, Kamran <tavakol_k@yahoo.com> wrote:
From: Kamran <tavakol_k@yahoo.com> Subject: [farsibooks] شعبان بی مخ های مبارک مثل شعبان بی مخ های شاه که مثل شعبان بی مخ های خمینی هستند To: farsibooks@yahoogroups.com Cc: "persianbook" <persianbooks@yahoogroups.com>, "Samad" <mahi_siah_kocholo@yahoogroups.com> Date: Friday, February 4, 2011, 12:15 AM
آمریکا سالانه 1.3 بیلیون دلار برای تسیلات نظامی به مصر کمک میکند بخشی از این پولهای صرف هزینه زندگی انگلی شعبان بی مخ های مبارک لمپن ترین انگل های جامعه مصر میشود همانطور که در ایران شعبان بی مخ های شاه و شیخ... با مبارزین راه آزادی رفتار میکرده و میکنند شعبان بی مخ ها در همه جا انگلهایی در خدمت سرمایه داری زالوصفت هستند مرگ بر امپریالیسم و رژیم های دست نشانده آن که چیزی جز فقر و ظلم و ستم برای طبقه کارگر و محروم ندارند زنده باد کمونیسم زنده باد دیکتاتوری پرولتاریا | | |
|
|
|
|
| |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر