کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

[farsibooks] نامه احمدی نژاد به ‌شاهرودی برای رسیدگی به قتل "ندا"






نامه احمدی نژاد به ‌شاهرودی برای رسیدگی به قتل "ندا"

رئیس جمهور در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه ضمن مشکوک دانستن قتل ندا آقا سلطانی خواستار رسیدگی جدی به موضوع قتل و شناسایی عوامل جنایت شد.

به گزارش مهر، متن کامل نامه رئیس‌جمهور به رئیس‌ قوه قضائیه به شرح ذیل است:

حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی ریاست محترم قوه قضاییه مستحضرید که یکی از شهروندان محترم به نام سرکار خانم ندا آقا سلطان در مورخ 30/3/88 توسط عوامل ناشناس به طور کاملا مشکوکی در یکی از خیابان های تهران به ضرب گلوله کشته شدند .

با توجه به حاشیه سازی های فراوانی که در خصوص این حادثه دلخراش صورت گرفته و شانتاژ تبلیغاتی وسیع رسانه های بیگانه و قراین و شواهد فراوان دیگر ، دخالت مخالفین و معاندین ملت ایران برای بهره برداری های سوء سیاسی و مشوه نمودن چهره پاک جمهوری اسلامی قطعی به نظر می رسد.

لذا تقاضا دارد دستور فرمایید تا دستگاه قضایی با جدیت هر چه بیشتر به موضوع قتل آن مرحومه رسیدگی و عوامل جنایت را شناسایی و محاکمه و نتیجه را جهت اطلاع مردم شریف منتشر نماید.


دیگه اون آق منصور نبود
via مجموعه مقالات by masoudbehnoud on 6/28/09

هشتاد نود سالی قبل در تهران و در محله درخونگاه یک جاهل سیاسی بود به نام آق منصور رباطی مداح بود و به خود لقب داده بود حق نظر، در دوره صدارت وثوق الدوله، به جرم بدگوئی و گردن کشی یک چند گرفتار شد و نزدیک بود به سرنوشت دیگر یاغی های زمان مبتلا شود، اما بعد از آن سوراخ دعا را یافت و مداحان را گرد خود آورد، خدمت بزرگان می کرد و برای خودش دستگاهی به هم زده بود. جهال هم از او حساب می بردند به حساب آن که لولهنگش آب بر می داشت، از دستگاه سردار سپه میرآبی برزن درخونگاه را گرفته بود.
زندگیش راه می رفت و زندگی نوچه ها و لات و لوطی هایش تامین می شد. ولی عددی نبود، قد و قواره ای نداشت، پهلوانی نکرده بود، فقط می گفتند به فکر مردم است که آن هم بزودی یادش رفت.

پس عجب نبود اگر نسق گرفتن از آق منصور، منتهای آرزوی جوان های زورخانه رو بود و عشق لاتی ها آن روزگار. گیرم او که در جریان جمهوریت و بعد هم تظاهرات ضد قاجار و خلاصه به سلطنت رسیدن رضاشاه، دسته راه انداخته و مداحان را به صف، و خدمت ها کرده بود وانمود می کرد که دمش به جاهای بالا وصل است.

در همین روزگار اصغر آب منگل، یک روز جوانی کرد و سر راه آق منصور قد کشید. آن هم وقتی که داشت برای نوچه ها رجز می خواند که "فرمانفرما از من لم رعیتداری پرسید و رضاخان بهم گفت کجائی آق منصورر، یک سری به کاخ مرمر بزن، بهش گفتم کوخ پیرزن را به صد تا کاخ نمی دهیم". سرمست از این که عده ای از جوان ها زیر بازارچه پای صحبتش ایستاده اند و رهگذران بی سلام رد نمی شدند گل انداخته بود نقلش "همین دیشب صاحب اختیار پیغام فرستاده بود که آقا مستوفی الماللک می فرمایند اگر آق منصور نبود همه جای تهرون درخون بود، اما الان به همت آق منصور درخونگاه و سنگلج بهشت شده".

نوچه ها و مداحان در نشئه این رجزها مست بودند که صدای اصغر آب منگل بلند شد که گفت "حالا که آق منصور نقاره زن سبیل شاه شده چرا تخت گیوه اش سه تاست، چرا تو گوش عین الله پینه دوز کوبیده که گیوه را تخت گرفتی قدمو کوتاه نشون کردی، چرا حسن حاجی را که فقط گناهش این بود که تملق نمی گفت انداختین گوشه خندق، چرا نان زیر کبابتو ضبط و ربط نمی کنی که باعث بی حرمتی محل نشه..." از این تندتر وهنی نمی شد به گنده لات شهر روا داشت. یک باره سی چهل نوچه لات دست به قمه شدند. کنایت های اصغر به بدجاهائی اشارت داشت، آق منصور که از کوتاهی قدش خیلی شکوه داشت با فاش شدن سه تخته بودن گیوه اش، راستی دمغ شد. و این رازی نبود که افشایش بی عقوبت بماند.

کلام اصغر آب منگل هنوز در فضا بود که امنیت پوشالی درخونگاه به هم ریخت، هیاهو بود و صدای الله اکبر از هر سو بلند، حسین شرخر تونتاب حمام گلشن که صدای بمی هم داشت شروع کرد بر پشت بام حمام سنج زدن و وحشت انداختن، از وحشتش بود. همه محل گوش شدند. اصغر و چند تا جوجه پهلوان که باهاش بودند در این کوچه و آن پسکوچه به چنگ لات ها افتادند تن خونینشان به خانه رسید. یکی شان هم در خون غلتید و بی جان شد. تا یکی دو هفته ای هم لات ها سر شب سرچهار راه عربده می زدند و هل من مبارز می طلبیدند. شب های آب انداختن به آب انبارها هم مداح ها و میرآب ها دسته جمع داد می زدند زنده باد آق منصور ندیم فقرا، دشمن اغنیا. مردم در خانه دندان قورچه می رفتند.
دو سه روز بعدش درخونگاه باز آرام شد، و قصه به روزگار ماند.

سال ها بعد خبرنگار فضولی اصغر آب منگل را یافت، هنوز جای نیش چاقوها و کناره قمه بر دست و بالش بود. اما چون به حکایت رسید لبخندی محو صورت پرچینش را پوشاند و گفت ما جوانی کردیم اما آق منصور هم دیگر آق منصور نشد ها


آیا سیزده اصل برای بودن و نبودن یک حکومت را شنیده اید؟ 
این اصول کلی از جمله نظریات ، متفکر و اندیشمند کشورمان " ارد بزرگ " است
شاید این اصول بتواند ما را به شناختی بهتر از موقعیت عصر خودمان برساند شواهدی که نمایشگر ماندگاری و جوانی نظام سیاسی هستند : 

1- همبستگی و از خود گذشتگی ملی بین توده 
2- همراهی اهل فرهنگ و اندیشه با دستگاه اداره کشور 
3- بالندگی و پیدایش اهل خرد 
4- گردش نخبگان در اداره کشور بدون چالش گسترده داخلی 
5- مهم بودن رخدادهای درونی کشور برای مردم 
6- رشد سرودهای حماسی و ملی 
7- امید به آینده نزد توده مردم 
8- مردم اداره کنندگان کشور را پیشرو و پاک می بینند 
9- بها دادن به هم دیگر برای اداره کشور بر اساس تواناییها 
10- در اندیشه جوانان ، قهرمانان زنده و در زمان حال هستند . 
11- دلگرمی همگانی نسبت به گذشتن از چالش های پیش روی کشور 
12- پرهیز جوانان از گوشه نشینی و انزوا 
13- همراهی مردم با نخبگان دستگاه فرمانروایی 


شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند : 

1- رشد هزل و جک بین مردم 
2- رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور 
3- منزوی شدن خود خواسته اهل خرد 
4- سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور 
5- مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم 
6- پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور 
7- عدم امید به آینده نزد توده 
8- لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند ) 
9- رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور 
10- پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان 
11- نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور 
12- رشد گسترده صوفی منشی 
13- سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و توده مردم


هشیار باشیم، امپریالیست های غارتگر ددمنش بیکار ننشسته اند! 

  

صبا راهی 

هشتم تیرماه 1388 

  

در دو هفته ی اخیر که قیام خود جوش مردم بپاخاسته میهنمان شکل گرفته است، هستند نیروها و گروه های سیاسی که همواره " دل" بر مجامع غربی، دول غربی، کنوانسیون ژنو ، دادگاه لاهه و اتحادیه اروپا بسته اند و نه تنها خود بر اینها دخیل میبندند ، نه تنها با بی شرمی تمام در لباس " چپ" با وزارت امورخارجه آلمان و هلند و اتحادیه اروپا مماشات میکنند تا " آزادی" کسب کنند، بلکه ابلهانه در سایت ها و رادیو تلویزیونهایشان تبلیغ میکنند که عقب افتادگان ذهنی " انقلاب" در ایران براه انداخته اند و رفتن به این مجامع و امضا جمع کردن و ارسال به این مراکز را بجای مبارزه برای سازماندهی یک انقلاب واقعی مردمی ترویج میدهند. آیا اشکال این نادانان عدم شناخت و یا عدم درک درست از پدیده یی بنام امپریالیسم نیست که با وجود حمله ی ارتش وحشیانه امپریالیست ها به کشورهایی مانند عراق و افغانستان به بهانه صدور تمدن و دموکراسی – بخوان کشتار محرومان و غارت منابع آن کشورها و گسترده تر کردن سطله زور و چپاول- باز هم عده ایی از سرناآگاهی دولتهای غارتگر غربی را ناجی مردم و ایران میدانند؟! 

  

سخن این نوشته اما آن ره گم کردگان تیره فکر نیست که در لباس چپ " اسراییل سرکوبگر" را به رسمیت میشناسند، که رفتارهای " غیرسیاسی و سرکوبگرانه " امروزشان خود حکایت از ماهیت ارتجاعی و " غیرانسانی" شان دارد، چرا که اینان با چنین موضع گیری " غیرانسانی" ثابت کرده اند که اتفاقا چه استعدادهای " سرکوبگرانه ی" نهفته یی دارند و کاملا هم پروامپریالیسم هستند و برای ضربه زدن به کمونیسم و طبقه کارگر و خوش خدمتی به " غرب" شان خود را کمونیست از نوع کارگری جار میزنند تا از " وظایف خطیر" خدمت به بورژوازی جنایتکار کوتاهی ننمایند. 

  

روی سخن این نوشته با "روشنفکرانی" نیست که در رویاهای روانکاوانه خود به کنوانسیون های ژنو و بین المللی پناه میبرند و فکر میکنند که جنایتکارانی چون خامنه ای و رفسنجانی و امثالهم که برای هر زد و بندی دست به جنایتی در حق مردم ایران کوتاهی نمیکنند را دادگاههای فرمایشی بورژوازی -به بهانه بچگانه " آخه خون رو با خون نمیشورررررن.." – باید محاکمه شوند و برای وضعیت موجود باید به این مراکز " شکایت" برد!سخنم نیز اما با دشمنان قسم خورده کارگران که منتظر هستند که امپریالیست ها فرجی برایشان بگشاید نیز نیست. 

روی سخنم با هموطنان دربند میباشد. هموطنانی که در زندانی به نام ایران و با رژیم دیکتاتوری بغایت پست، کثیف ، فاسد و جنایتکار و مردم فریب دست و پنجه نرم میکنند! به آن دلاورانی که به خیابانها میریزند تا خشم و نفرتشان را از سی سال نابرابری و بی عدالتی ، از سی سال ظلم و ستم و زورگویی، از سال اختناق و ریاکاری نشان دهند و رژیم و سرمداران خونخوار و مزدور آن را به زیر کشند! به تمام دختران و پسران، زنان و مردان سلحشوریست که با سنگ و میله با سرکوبگران مقابله میکنند، آنها را خلع سلاح میکنند و به مبارزین در میدان نیرو و انرژی مبارزاتی افزون میدارند. 

چند روز بعد از شورشهای پرشکوه خیابانی در ایران – زمانی که شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر جمهوری اسلامی- موسوی بهانه ست، میکُشم آنکه برادرم کُشت ، و از همه مهمتر " وای بر آنروز که مسلح شویم" _ نخست وزیر امپریالیسم دلال و مکار انگلیس – گُردن براون – برای باج گیری از سران دزد و جنایتکار رژیم در یک مصاحبه مطبوعاتی حاضر شد و با کدهای مکارانه از رژیم دست نشانده ی شان در ایران " حق حساب" خواست*. امروز با خبر رسیده پرده یی دیگر از ماهیت شوم و پلید امپریالیست ها و رژیم دست نشانده شان در ایران به کنار رفت تا مهر تایید دیگری بر ماهیت غیرقابل اعتماد امپریالیست های غارتگر، دلال منش و ددخو زده باشد. 

عزیزان هموطن باید بر نیروی توده ها متکی بود تا به آزادی واقعی دست یافت. آمریکا ، انگلیس ، آلمان و... دلشان به حال ما و سرزمین ما هرگز نسوخته و نمیسوزد. اجازه دهید خبری که بدستم رسیده را با شما شریک شوم. اما قبل از آن خواهش دارم لطف کرده و این نوشته را برای کسانی که آگاهانه و از صمیم قلب دلشان برای ایران و آزادی ایران و ایرانی میطپد ارسال کنید. 

سرنگون باد رژیم ددمنش جمهوری اسلامی وابسته به امپریالیسم 

پیروز باد قیام پر شکوه مردم بپاخاسته ایران 

خبر رسیده 

  

توافق شوم بین حکومت و دولت کودتا با انگلیس 

  

بر اساس اخبار دریافت شده در روز یکشنبه هفته گذشته وزیر دفاع انگلستان مخفیانه سفری به تهران داشت. این سفر 

از طریق دوبی با هواپیمای غیرتشریفاتی امارات صورت گرفته است.این سفر مخفیانه تنها یک روز بطول انجامیده است 

و وزیر دفاع انگلستان جلسه یی با حضور دکتر ولایتی مشاور بین المللی علی خامنه ایی، منوچهر متکی وزیر امورخارجه 

حجت الاسلام میرحاجزی رئیس دفتر عمومی اطلاعات و امنیت رهبری و محمد گلپایگانی رئیس دفتر رهبری داشته است 

فکر میکنید پشت این پرده مذاکرات چه گذشت؟ 

در این جلسه درخواست هایی از طرف نمایندگان علی خامنه ای بیان شده است که بدین شرح میباشد 

یک - عدم حمایت از مردم و جنبش صورت گرفته توسط آنها. 

دو - پوشش ندادن خبرهای مربوط به حوادث اخیر و انتخابات توسط بی بی سی. 

سه - آزاد سازی پول مجتبی خامنه ای و یا حداقل افشا نکردن اسم صاحبان حساب. 

  

آما به چه قیمتی؟؟؟ 

  

دولت انگلیس با توافق روی بیست در صد از این رقم و برداشت بیش از 300 

میلیون دلار برای آزادسازی آن موافقت نمود. 

همچنین الغای جو آرام در ایران توسط بی بی سی و رفع پارازیت از این کانال توافق شد. 

و اینگونه شد که پارازیت های روی این کانال حذف و تجمع بسیجیان مقابل سفارت انگلیس لغو گردید. 

  

این روزها با مشاهده برنامه های بی بی سی روی هاتبرد کاملا به چرخش موضع این کانال در قبال تحولات اخیر چی خواهید برد که مدام سعی در الغای این امر به مردم دارند که آرای موسوی همان 14 میلیون بوده است. 

  

در خاتمه یک جمله به مردم ایران: 

  

اگر در قیام تان به حمایت بیگانگان دل خوش کرده اید کاملا در اشتباهید و سرنوشت خود و کشورتان را خودتان باید رقم بزنید و خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر خودشان بخواهند 

  



 http://www.peykeira n.com/Content. aspx?ID=2551 

* http://fedayi. org/sub/kare/ index.php? option=com_ content&task=view&id=912&Itemid=79 


آموزشهایی از جنبش مشروطیت ایران:

 فهرستِ دستگیرشدگان روزهای ِ گذشته در ایران همراه شده است!

یگرد سران و دست اندرکاران ِ تبهکار در ایران از سوی ِ دادگاه های جهانی:


سلام:پدر ديدي چگونه خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می‌کردند را آشوب‌طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند
به مناسبت بيست و هشتمين سالگرد شهادت دكتر بهشتي،فرزند وي- سيد عليرضا بهشتي، در نوشتاري خطاب به پدر، دردل هاي خود را با او در ميان گذاشت.
به گزارش سلام متن كامل اين نوشتار با عنوان" بار ديگر بي‌تو" بدين شرح است:
چرا هربار که هفتم تیر می‌رسد سفرة دل گرفته‌ام را نزد تو می‌گسترم؟ شاید چون سایة تو را همچنان بر سرم گسترده می‌بینم. شاید هم که چون نمی گذارند صدایم شنیده شود، بدنبال چاهی می‌گردم تا آهی برکشم.. شاید هم که برباد رفتن میراث توست که اینچنین آتشم می‌زند و داغ دیرینه را تازه می‌کند.
پدر! دیدی که چه روزهایی را شاهد بودیم که امکان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممکن ساخت؟ دیدی که سکوت که شکسته شد، چگونه دل‌ها مملو از امید شد؟ دیدی که عطر راستی و صداقت که فضا را پر کرد، پایه های کاخ‌های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی که دل‌هایی که سال‌ها با انگشتان کلیشه‌سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شکستند و در کنار هم نشستند؟ دیدی که نسل سومی که با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دین‌مداری قهر کرده بود، در داوری‌هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو کرد؟ دیدی که زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی‌ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟
اما پدر دیدی که همان کسانی که پس از شهادت تو زیر لب زمزمه کردند که بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می‌انجامید، چه کردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی که تو در کنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری کرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری‌های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می کردند را آشوب‌طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سکوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به کودتاگران دست و پا کنند.
یاد روزهای سختی می‌افتم که در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان‌های پلشت سکوت کردی و افتراها و دشنام‌ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی.. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت کرد، تحجر در مقابل رضایت‌مندانه سکوت کرد، و آنگاه بود که فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معکوس در کار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی‌تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی‌کند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می‌کند، و این تویی که یکبار دیگر به قربانگاه فرستاده می‌شوی. بگذار که این بار سخنم را با شعری از شفیعی کدکنی به پایان برسانم:
تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
......
خاکستر تو را
باد سحرگان
هرجا که برد
مردی زخاک رویید
سید علیرضا حسینی بهشتی هفتم تیرماه 1388


 نامه کروبی به شورای نگهبان: این اتمام حجت من با شماست 
متاسفانه تعدادی از اعضای آن شورا از طرفداران و یا اعضاي متعصب این دولت هستند.. يكي از فقها آن شورا پیش از انتخابات می فرمایند نظر رهبری آقای احمدی نژاد است و عبور از ایشان صلاح نیست و یا فقیه دیگری در سفر ها و تريبون نماز جمعه حمایت بی‌دریغ خود را از ایشان اعلام می‌کند و یا حقوقدانی از آن شورا كه اتفاقاً در انتخابات قبلی ریاست جمهوری نقش کلیدی داشته در سمتهاي متعددي در اين دولت از جمله وزیر دادگستری و سخنگوی دولت دارد و همچنين حقوقدان دیگري عضو رسمي دولت است. آيا با اين تركيب می توان به بی طرفی اين شورا در جهت انجام وظائف قانوني اش امیدوار بود؟ 
به گزارش موج سوم، متن کامل این نامه در ادامه می‌آید:
باسمه تعالي
شورای محترم نگهبان
با سلام
در ارتباط با این انتخابات برای آخرین بار سخنی مشفقانه و دوستانه با شما می گویم و امیدوارم خارج از حب و بغض ها و در جهت منافع ملی و حاکمیت نظام توجه لازم را به آن مبذول فرمایید.
همانطور که در نامه قبلي خود به شما متذکر شدم، تنها راه اعاده اعتماد از دست رفته مردم نسبت به حق آنان در تعین سرنوشت شان ابطال انتخاباتی است که به اذعان امارهای ارائه شده تنها در بیش از 170 شهرستان مشارکتی بین 95 تا 145 درصد داشته و میزان تخلفات آن از مرز ... گذشته است. این امر می تواند به احياي اعتماد از دست رفته مردم نسبت به حق آنان در تعین سرنوشت شان منتهی شود. متاسفم که بگویم عملکرد شوراي نگهبان در دو دهه گذشته جایگاه این نهاد حقوقی را بشدت نزد افکار عمومی تنزل داده است. پیش از ورود به بحث این انتخابات، لازم می دانم عملکرد شورای نگهبان در دو دهه گذشته را به امید تغییر نگرش این شورا مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی، به اجمال مورد نقد و بررسی قرار دهم.
همانطور كه مي دانيد بعد از رحلت بنیانگذار انقلاب، در انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی برای اولین بار شورای نگهبان در پرتو تفسیر نظارت استصوابی به حذف بیش از 40 تن از نمایندگان مجلس با سوابق سه دوره، دو دوره و یک دوره نمایندگی اقدام کرد. نگرش حذفی چهره هایی از جمله نائب رئیس مجلس شورای اسلامی را در بر گرفت و متاسفانه تعامل و تلاش اینجانب در آن مقطع ره به جایی نبرد. در آخرین روز مجلس ، سوم ششم خرداد ماه سال 1371 سخنانی ایراد نمودم و این نگرش مخرب را مورد نقد قرار دادم. در آن روز با تاسي از تاریخ کهن این سرزمین به نقل حکایتي مربوط به نگارش مظفر با (ز) رئی توسط حاکم قلدری که هر آنچه اراده می کرد باید بلافاصله اجرا می شد، پرداختم. در ان روز گفتم این حاکم قلدر نامه ای نگاشت و مظفر را با (ز) رئی نوشت. به ایشان گفتند، قبله عالم مظفر را با(ظ) دسته دار می نویسند و این از ادبیات ماست. حاکم گفت، بگویید از این پس مظفر را با (ز) رئی بنویسند. بعد از نقل این حکایت، گفتم حال که نصایح و استدلال های ما را نمی پذیرید و وقعی به آن نمی گذارید، ما می رویم و در آینده نزدیک نتیجه مظفر با (ز) رئی را می بینیم.
4 سال بعد در انتخابات مجلس پنجم با شکل گیری جریان کارگزاران سازندگی، شرایط به گونه ای رقم خورد که شکست جریان راست در مرحله اول بطور جدی مطرح شد، لذا تهاجم همه جانبه و هجمه سنگین به این گروه از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی وارد شد. به نحوي که در آستانه مرحله دوم افراد شناخته شده ايي كه مشتاقانه به آن ليست پيوسته بودند خواستار خروج از لیست مذکور شدند. علیرغم آن همه تخريب و هجمه و ابطال انتخابات در شهر هایی نظیر اصفهان، شاهد شکل گیری اقلیت قدرتمندی در مجلس بودیم و یکسال بعد در انتخابات دوم خرداد 1376 همگان نتیجه نگارش مظفر با (ز) رئی را دیدند.
ضمن احترام به شخصيت جناب آقاي سيد محمد خاتمي و جايگاه علمي، فرهنگي و سياسي ايشان بايد اذعان كرد كه استقبال کم نظیر مردم به وي نه به لحاظ خصوصیات فردی ايشان بود و نه به خاطر کار گروهی ما، بلکه نه بزرگ به کسانی بود که حاضر نبودند اراده ملت را در تعیین سرنوشت شان به رسمیت بشناسند و خواهان تحمیل رای خود بر ملت بزرگ ايران بودند. حرکت مردم در دوم خرداد بیش از جنبه ایجابی، جنبه سلبی داشت و آقای خاتمی را با رای بی سابقه از کتابخانه ملی بر کرسی ریاست جمهوری نشاند.
به نظر مي رسيد دوستان با درس گرفتن از حماسه دوم خرداد به اصلاح نگرش خود بپردازند و در جهت نهادینه شدن دموکراسی در كشور قدم بردارند. اما بدنبال پیروزی اصلاح طلبان در مجلس ششم و اظهار نظر نمایندگان ملت كه اکثر انها در راستای ایفای وظایف نمایندگی شان ايراد شده بود و تنها در موارد معدودی برخی از نمایندگان به طرح مباحثی پرداختند که نباید وارد ان می شدند ، شاهد رد صلاحیت تعداد زیادی از نمايندگان ملت و حذف فله ای بسیاری از ثبت نام کنندگان نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم مجلس شديم. این امر موجب قهر زیادی از مردم از روند انتخابات و تحریم انتخابات از سوی اکثریت اصلاح طلبان شد. اینجانب به همراه اندكي از دوستان با درک شرایط و تنها برای حفظ نظام و انقلاب در صحنه ماندیم و قبل از راي گيري با صراحت گفتم که ما مي مانيم و در انتخابات قربانی می شویم.
در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری در حالی که رئیس جمهور وقت،وزرا و مقامات دولتی از یکسو بدنبال کاندیدای مورد نظر خود بودند و شورای نگهبان و بخشي از نیروهای نظامی و شبه نظامي از سوی دیگر برای کاندیدای دیگر بی تابی می کردند به عرصه انتخابات وارد شدم. با وجود آنكه نظر سازي ها شرائط ديگري را پيش بيني مي كردند در 12 استان كشور پيشتاز شدم ، ولی بدنبال خواب معروف یکساعته اینجانب بعد از نماز صبح سرنوشت انتخابات با معجزه سخنگوی وقت شورای نگهبان آقای الهام به ناگاه تغییر كرد و در حالیکه سایت رسمی وزارت کشور از پیش تازی من خبر می داد با اختلاف چند صد هزار رای، کاندیدای مورد نظر آن شورا به جای اینجانب به مرحله دوم راه یافت و جالب آنکه آن انتخابات بلافاصله از سوی آن شورا تایید گردید.
در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی غم انگیز ترین انتخابات مجلس رقم خورد. در اين انتخابات رد صلاحیت با عدم احراز صلاحیت و با حذف گسترده و محرومیت تعداد بیشماری از ثبت نام کنندگان همراه شد . نكته حائز اهميت اینکه تعداد قابل توجهي از افرادي که در انتخابات دوره هفتم تائید صلاحیت شده بودند در انتخابات دوره هشتم رد صلاحیت شدند، بطوری که می توان ادعا کرد که در آن انتخابات محرومیت بی سابقه ای در حق انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان در طول عمر قانونگذاری در ایران صورت پذیرفت.
نگرش حذفی آن شورا و برنامه های نسنجیده رئیس جمهور در خلال 4 سال در کنار عوامل ديگر از جمله برنامه های ایجابی کاندیدا ها ، موجب حضور حماسه ای ایرانیان در انتخابات دهم رياست جمهوري شد، بطوریکه بعد از رفراندم جمهوری اسلامی بالاترین میزان مشارکت را در این انتخابات شاهد بودیم. آیا براستی این حماسه حضور برای اعلام حمایت از آقای احمدی نژاد و حامیان وی بوده است؟ آیا به صحنه آمدن 25 درصد از آرای خاموش از ذوق حضور ایشان و در جهت تایید برنامه های ایشان بوده یا برای تغییر؟ ما پیش از این انتخابات بر این باور بودیم که حضور پر شور مردم می تواند تخلفات احتمالی گروه های خودسر را تحت شعاع قرار دهد، غافل از این واقعیت که این انتخابات به نوعی مهندسی شده که حضور مردم تنها به متزله شرکت در نمایشی از پیش طراحی شده است. کسانی که با صراحت اندیشه امام مبنی بر میزان رای ملت است را در سال هاي گذشته به چالش کشیده اند و رای مردم را تنها زینت بخش حکومت تفسیر كردند، انتخاباتی رقم زدند که بر اساس آن برای هر کاندیدا سهمیه ای از این رای تعیین شده بود . از این رو منظور کردن 24 میلیون از آرای ملت قبل از شمارش توسط سایت های نزدیک به دولت و روزنامه های دولتی پيش بيني و صبح شنبه در روزنامه ی دولتی تیتر زده شد. نتایج مضحک اعلام شده آنچنان شوکی به جامعه وارد ساخت که اعتماد آنان نسبت به نظام بطور جدي زیر سوال رفت. حضور مسالمت آمیز میلیونی مردم كه بطور خود جوش اتفاق افتاد نتیجه بی تدبیری و رو شدن دست متقلبان و متخلفان برای ملت بود. اين حركت ملي كه اقشار مختلف جامعه را در بر گرفت فراتر از توان هر گروه حزب و يا دسته اي بود. اینجانب فرصت را غنیمت شمرده و تشکر خود را از ملت بزرگ ایران برای حضور بی نظیر شان در این انتخابات و تداوم حضور بعد از ان ابراز می کنم. همچنین تشکر خالصانه خود را از تمامی حامی يانم از جمله دراویش، برادران و خواهران اهل سنت ، زاگرس نشینان و بویژه دانشجویان و روشنفکران اعلام و تاکید می کنم،سهمیه اندك ارائه شده به من و شما و برنامه های اعلام شده مانع از پیگیری مطالبات مطرح شده نخواهد بود.
انتظار اینجانب از شورای محترم نگهبان این است که برای حفظ جایگاه رفیع قانوني خود در قانون اساسی، انتخاباتی را که تخلفات و تقلب در آن بر همگان مشهود است باطل اعلام نماید.اگر اين شورا با اتکا به نظر رهبری، مبنی بر عدم بطلان که آن را بدعت و به مصلحت نظام نمی داند و قصد به تایید انتخابات دارد، حداقل به لحاظ حقوقی و حسب وظیفه شرعی و قانونی این انتظار می رود که مانند انتخابات مجلس سوم عمل نماييد. حتما بخاطر داريد كه بدنبال اختلاف پيرامون انتخابات مجلس سوم ميان شوراي نگهبان و وزارت كشور، حضرت امام نماینده اي جهت بررسی موضوع تعين كردند. هنگاميكه نظر ايشان بر صحت انتخابات قرار گرفت، شورای نگهبان در نامه خود با استناد به نظر امام و واگذار کردن بار مسئولیت بر دوش امام انتخابات را تایید کرد. اينبار شما نیز با استناد به نظر رهبری و واگذاري بار مسئوليت ان به رهبري به حسب مصلحت انتخابات را تایید کنید و نگذارید جایگاه شورای نگهبان نزد افکار عمومی بیش از این تنزل پیدا کند.
اما چرا تاکنون به شورای نگهبان نیامده ام. جایگاه شورای نگهبان مطابق اصول مندرج در قانون اساسی مشخص است متاسفانه تعدادی از اعضای آن شورا از طرفداران و یا اعضاي متعصب این دولت هستند. يكي از فقها آن شورا پیش از انتخابات می فرمایند نظر رهبری آقای احمدی نژاد است و عبور از ایشان صلاح نیست و یا فقیه دیگری در سفر ها و تريبون نماز جمعه حمایت بی دریغ خود را از ایشان اعلام می کند و حتی نامه نگاری های اقاي احمدي نژاد با برخی از سران دنیا که بدون پاسخ مانده را با نامه امام مقایسه کرده و در مدح آن خواستار درج آن در کتب درسی می شود و یا حقوقدانی از آن شورا كه اتفاقاً در انتخابات قبلی ریاست جمهوری نقش کلیدی داشته در سمتهاي متعددي در اين دولت از جمله وزیر دادگستری و سخنگوی دولت دارد و همچنين حقوقدان دیگري عضو رسمي دولت است. آيا با اين تركيب می توان به بی طرفی اين شورا در جهت انجام وظائف قانوني اش امیدوار بود؟
اینجانب با توجه به شرایط موجود کشور و حساسیت مردم از شما می خواهم به نگارش مجدد مظفر با (ز) رئی اقدام نکنید زیرا در دوم خرداد 1376 و بيست و دوم خرداد 1388 حضور بی نظیر مردم حاوي پیام مهمي بود که عدم توجه به متن پیام بيست و دوم خرداد و تلاش در جهت تغییر آن ممکن است عواقب جبران ناپذير و نگران کننده ای برای نظام بدنبال داشته باشد. نمي توان حضور میلیون ها معترض که بصورت مدنی و مسالمت آمیز اعتراض خود را بیان داشتند ناديده گرفت ويا با بكارگيري تعابیر ناپسندی از قبیل خس و خاشاک ،اراذل و اوباش، شورشیان، اغتشاش گران و آشوبگران ملتي را در مقابل نظام قرار داد. حتما واقفيد بكارگيري این عبارات بهانه ای بدست گروه های خودسر و لباس شخصی هاي بي مسئوليت داده تا با توسل به زشت ترین الفاظ و وحشیانه ترین رفتار که قلم از بیان آن عاجز است به مقابله با مردم در جهت سرکوبی آنان بپردازند. بدیهی است در برابر هر حرکت مبارک و میمونی افرادی ماجراجو از خود تحرکاتی نشان می دهند که البته این تحرکات از سوی خود مردم کنترل می شود و شاهد ان بودیم که مردم اجازه سوءاستفاده به انها نمی دادند بنابراین باید تخریب ها و تعرض به اموال عمومی در فضایی سالم باید مورد بررسی قرار گیرد تا روشن شود که چه کسانی این نحو کارها را انجام دادند.
فراموش نكنيم كه امام در نامه عارفانه خود می فرماید "جان من فدای تک تک ملت ایران." بارها و بارها از کرامت و شان انسانی سخن گفتیم و با استناد به آیه کریمه "و لقد کرمنا بنی آدم" از شان انسانی صرف نظر از باور های آنان در پرتو تعالیم اسلامی قلم فرسایی کردیم،اما در قبال يك طرح مسئله و اعتراض مدني كه در قانون اساسي به رسميت شناخته شده به جای حل مساله به پاک کردن آن روی آورده شده است. این نامه اتمام حجت من با شماست و تنها برای حفظ جمهوری اسلامی که در آن جمهوریت،اسلامیت و ایرانیت مورد توجه قرار گيرد تهيه و تقديم شده است.
والسلام
مهدی کروبی




__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

PC-to-PC calls

Call your friends

worldwide - free!

Y! Groups blog

The place to go

to stay informed

on Groups news!

Yahoo! Green

Make It Green

Submit ideas that

better our planet

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ