کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

[farsibooks] Fw: TAKHTI



مطلبي در مورد تختي

این مطلب رو یکی از دوستان برام فرستاد .من هم اینو براتون گذاشتم تا اگر دوست داشتید در مجله بذارید.من که خیلی افسوس خوردم شما چی؟ هر سال در روز17 دیماه در �ابن‌بابويه� مردم به ياد پهلوان اخلا‌ق و جوانمردي ورزش ايران جمع مي‌شوند. مراسم هر سال تقريبا مثل سال گذشته است. فقط نام مديراني كه قرار است قول بازسازي آرامگاه را بدهند و چند ماه بعد يادشان مي‌رود، تغيير مي‌كند. مديراني كه همه هنرشان سردادن شعارهاي اخلا‌قي در چنين روزهايي است.
امسال سومين سالي است كه ابن‌بابويه بدون خانواده تختي (پسرش بابك و نوه‌اش غلا‌مرضا) ميزبان ميهمانان جهان پهلوان است. سه سال پيش بابك - كه هيچ‌گاه دل خوشي از اين مراسم و از بالا‌ و پايين پريدن‌هاي تبليغاتي مديران ورزش ايران در مراسم سالگرد نداشت- براي ادامه زندگي به آمريكا رفت.

طنز تلخي است. فرزند جهان‌پهلوان تختي و نوه‌اش ـ كه اتفاقا همنام پدربزرگ است ـ در كشوري زندگي مي‌كنند كه ما هر روز آرزوي <مرگ> حكومتش را فرياد مي‌زنيم. غلا‌مرضا تختي حالا‌ در آمريكا زندگي مي‌كند. در سايت اينترنتي‌اش كريسمس و سال نو ميلا‌دي را با عكس‌هايي از كاج‌هاي تزئين‌شده جشن مي‌گيرد. از �هالوين� مي‌نويسد و عكس كدو تنبل به ما نشان مي‌دهد.
غلا‌مرضا تختي در آمريكا آرام‌آرام بزرگ مي‌شود و به فرهنگ آمريكا آرام‌آرام خو مي‌كند. او كه بايد بيش از هركسي شبيه پدربزرگش باشد و احتمالا‌ هم هست، هزاران كيلومتر از ايران دور شده. حقيقت تلخي است برادر!
او كه حالا‌ 14 ساله است و به سختي تلا‌ش مي‌كند در غربت همچنان غلا‌مرضا تختي بماند، سال پيش در چنين روزهايي از ياد پدربزگ نوشته بود. اين يادداشت كوتاه، سرشار از غم و شوق و لبخند و اشك است:

"ديروز سالگرد پدربزرگم بود و ما نبوديم. آن سال‌هايي كه بوديم مامانم و بابام شير و موز مي‌آوردن مدرسه. بعد از مدرسه هم، من و مامانم مي‌رفتيم خانه مادربزرگم و صبر مي‌كرديم تا شب كه بابام بياد از ابن‌بابويه و حسينيه ارشاد... تلويزيون روشن بود اما پدرم را نشان نمي‌دادند. اين بود كه همه خيال مي‌كردند بابام نرفته.
ما مجبور بوديم به تلفن‌ها جواب بدهيم و بگوييم كه بابام آنجا بود. بعد همه فهميدند كه چرا بابام را نشان نمي‌دهند، با اينكه او از همه بلندتر و پرزورتر و قشنگ‌تر است و تازه فرزند جهان‌پهلوان هم هست...
من اينجا كه آمدم به مادرم گفتم هيچ‌كس مرا نمي‌شناسد و من چطور بروم مدرسه؟ تو ايران همه مي‌دانستند من كي هستم اما اينجا چه كسي مي‌فهمد؟ مادرم گفت چه بهتر، خودت بايد كاري كني كه همه تو را بشناسند.
اين بود كه درس خواندم خيلي. تو زبان انگليسي اول شدم، بين دانش‌آموزان آمريكايي توي سه كلا‌س رياضي اول شدم و توي چهار كلا‌س علوم اول شدم و خيلي جايزه گرفتم؛ تازه به‌خاطر اينكه به يك بچه چيني كمك كردم كارت مخصوص به من دادند و تازه آن‌وقت بود كه فهميدم من هم كمي خوب هستم.
بعد يكي از معلم‌ها به من گفت درباره شب يلدا كار كنم، تحقيق كنم. كردم. ديدم چقدر قشنگ است شب يلدا. همان‌وقت دلم مي‌خواست بيايم ايران اما مادرم همين‌جا شب يلدا گرفت و خلا‌صه بعد از اين تحقيق معلمم جلوي همه به من گفت تو با آن قهرمان ايراني كه توي اينترنت اسمش پر است چه نسبتي داري...؟
گفتم نوه او هستم. همه برگشتن به من نگاه كردند و از آن روز كارم سه برابر شده. يكي براي خودم درس مي‌خوانم يكي هم براي اينكه نگويند نوه جهان‌پهلوان چيزي سرش نمي‌شود



__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

PC-to-PC calls

Call your friends

worldwide - free!

Cat Fanatics

on Yahoo! Groups

Find people who are

crazy about cats.

Weight Loss Group

on Yahoo! Groups

Get support and

make friends online.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ