کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

[farsibooks] شما صحیح میفرمایید!ا

 

بهروز سورن

آقای میرحسین موسوی شما صحیح می‌فرمائید!

منبع: سایت روشنگران

http://p111272.typo3server.info/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=754&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=f6f2c8aed5

 

امروز متن سخنرانی شما را درجمع فرهنگیان خواندم. بسیار دلنشین بود و از اینکه شرایط و اوضاع سیاسی کنونی را به خوبی دریافته‌اید و رهنمودهای ضروری را یادآور شده‌اید رضایت خاطری دو چندان پیدا کردم.

 

اینکه فرمودید: چرا این‌قدر مردم را آزار می‌دهید؟ آزادی کجاست؟ برای من تبعیدی بسیار خوشایند است. اگر چه تکراری است و شما بسیار دیر این عبارات را به زبان آورده‌اید اما کماکان آرامبخش روان تکیده و زخمی من تبعیدی است. باور کنید من هم از قربانیان استبداد هستم و از این عباراتی که به کار بردید بی‌نهایت شاد شدم. برای یک لحظه فراموش کردم که چند هفته پیش از این گفته بودید که از ساختارشکنان فاصله بگیرید و در صدد حفظ و پاسداری از ساختار جمهوری اسلامی هستید. اینکه دعوای شما خانوادگی است. برای یک لحظه از خاطر بردم که در دهه شصت کجای ستون این نظام و امامتان خمینی را محافظت می‌کردید.

 

 آیا آنزمان را به یاد می‌آورید؟ به خاطر دارید آن زمان را؟ اگر نه من با وجود بالا رفتن سن و سال و خودتان می‌دانید کم حافظه شدن هنوز می‌توانم فرازهائی از آن دوران را روی این کاغذ فلک‌زده که سه دهه طولانی جز ناهنجاری‌های اجتماعی / کشتارها / غم و اندوه و خون بر آن نوشته نشده صحنه‌هائی را برایتان بازسازی کنم. مثنوی هفتاد من خواهد شد و از حوصله مبارکتان به دور است.

 

باری به هرجهت صحیح فرمودید و گفتید: حاکمان قدرت مردم را درست تخمین نزدند.

 

کاملا درست فرمودید. حاکمان  و همه آنها که استبداد را محافظت می‌کنند به لحاظ تاریخی کودن هستند. یا نفهم‌اند و یا خود را برای منافع کوتاه مدت خود که جز غارت و چپاول نیست / به نفهمی می‌زنند. برای همین در این مقاطع یکه می‌خورند و دستپاچه می‌شوند و ناشیانه مثل فرمانده سپاه چند روز پیش می‌گوید: خطر بزرگ در داخل است. استبداد صدای پای مردم را شنیده است. صدای پای مردم را آنها که دوراندیش‌اند بسیار زود می‌شنوند. در اعماق می‌بینند و می‌شنوند. ما تبعیدیان که شما عالی مقام فرمودید جنبش سبز از ما فاصله بگیرند از همان روزها که شما در وزرات و صدارت بودید این صدا را شنیدیم. آن زمان - همان دورانها که شما مشغول رتق و فتق امور مملکتی بودید و در مجاورت شما زندانهای کشورمان مملو از آزادیخواهان و فرهنگیان و جوانان بود و قتلگاه آنان شد / این صدا را شنیدیم. اعتراض هم کردیم.

 

باز هم به درستی فرمودید که: ما گفتيم شعار مردم در ابتدای انقلاب اين بود "در بهار آزادی جای شهدا خالی؟"، حرف ما اين است که اين آزادی کجاست؟ مگر مردم به خاطر اين آزادی به صحنه نيامدند و ۲۲ بهمن ۵۷ راهپيمايی‌های ميليونی در سراسر کشور انجام نشد و شعار آزادی سر ندادند؟ مردم دنبال آزادی بودند، الان اين آزادی کجاست؟

 

باور کنید که از شما به عنوان  یکی از سیاسیون صاحب مقام و منصب در جمهوری اسلامی بعید است که در دوران وزارت و صدارت خود متوجه غیبت این شعار و گفتمان آزادی نشده باشید / حتما مزاح می‌کنید. قطعا به یاد دارید که کتاب‌ها را سوزاندند و دهان جوانان و فرهیختگان را بوییدند و زبان سرخ دهها هزار سر سبز را به باد داد. آیا آن زمان هم در پی ایجاد جنبش سبز بودید؟ آیا فاصله انداختن میان ساختارشکنان و شما حافظان ساختار به این دلیل نیست که خاطر مبارکتان می‌خواهد حساب آن دوران را از این زمان جدا کند؟

 

بگذریم سرتان را درد نمی‌آورم. تنها به لحاظ قدردانی بگویم که شما صحیح فرمودید که در جمع فرهنگیان گفتید: 

آيا ما نظامی را می‌خواستيم که افرادی شبانه بريزند و خانه‌های دانشجويان و مردم را ويران و ماشين‌های آنها را تخريب کنند؟ و بعد همه ارگان‌های موجود از وزارت اطلاعات تا بسيج بگويند اين‌ها به ما ربطی ندارند؛ اين‌ها از کجا آمده‌اند آيا از کره مريخ آمده‌اند؟ وقتی قتلی رخ می‌دهد، متهم هر کجا باشد آقايان آنقدر قوی هستند که ردش را بگيرند، آن‌وقت ده‌ها و صدها نفری که اين جنايت‌ها را مرتکب شده‌اند را نمی‌توانند شناسايی کنند؟ چه کسی اين را باور می‌کند؟


انگاری که  زمان را به سه دهه قبل برگردانده باشند. از شما چه پنهان من هم این سوال را بارها از خودم کردم. پاسخ آن را هم پیدا کردم وقتی دیدم که لباس‌شخصی‌ها همان اوائل سال ۵۸ و ۵۹ با چوب و چاقو / قمه و پنچه بکس – زنجیر و گزنه به جان کتابفروش‌ها و نشریه به‌دست‌ها می‌افتادند / می‌زدند و می‌کشتند و هیچ نهادی مسئولیت آنرا به عهده نمی‌گرفت و همه مسئولین مملکتی سکوت و حاشا می‌کردند. آیا برای شما پیش از این طی سالها وزارت و صدارت خود این سوال مطرح نشده بود؟ آیا حتی گزارشی از حضور لباس‌شخصی‌ها در خیابانها به حضورتان تقدیم نشد؟


احساس شعف کردم وقتی این جملات از زبان شما روان شد.

حقیقت می‌گوئید من هم بعنوان قطره‌ای از جامعه تبعیدی که سالها در دوران صدارت و وزارت شما در زندان سپری کردم و هم اکنون نیز دو دهه جلای وطن کرده‌ام / باور نکردم. باور نکردم که این افراد از مریخ به جان مردم و فرهیختگان کشورم افتاده‌اند همانطور که شما با تاخیر سی ساله ناباوری می‌کنید! این را هم باور نمی‌کنم که شما از وقایع سه دهه قبل بی‌خبرید و امروز با امواج حرکت مردم استبدادزده کشورمان به حقایق پی برده‌اید. آیا صدای ضجه مادرانی که فرزندانشان در زندانهای دولت شما به خاک و خون کشیده شدند نشنیدید؟ سازمانها و احزابی را که لت و پار کردند مشاهده نکردید؟ آیا از خاوران شنیده‌اید؟ جائی که مزار هزاران آزادیخواهی است که قربانی اندیشه‌ورزی و دگرخواهی خود شدند؟ مزاح می‌فرمائید. با تمام این تفاصیل من بسیار خرسند شدم که شما در دیدار با اهل فرهنگ و آموزش اذعان کردید که :

مردم ما چنين چيزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبودند. به کسانی که چنين جناياتی را مرتکب می‌شوند يادآور می‌شوم که مردم، آنهايی را که قبل از انقلاب مرتکب جنايت شدند به ياد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند؛ مردم از چنين جنايت‌هايی نخواهند گذشت.

 

کاملا درست می‌گوئید. مردم این جنایات را بی پاسخ نخواهند گذاشت. ارابه انقلاب سر باز ایستادن ندارد و یقیناً عمال و دست اندرکاران جنایات سه دهه اخیر را زیر چرخ‌های خود خواهد گرفت. اگر دهها بار هم خاک گلزار خاوران را زیر و رو کنند. جنگل بسازند. با ساختمان هفتاد طبقه تغییر آرایش دهند اما یاد هزاران قربانی دوران شوم جمهوری اسلامی را از یادها زدودن نتوانند. دیر یا زود شما نیز که در مقام و منصب بودید و امروز ساختارشکنان را غیرخودی می‌نامید / ناگزیر به پاسخگوئی خواهید بود. اینکه شما با سکوت خود چه در آن دوران و چه اکنون کدام همیاری را برای ساختن خاوران‌ها عرضه کرده‌اید؟  باور کنید که دل و جان من به عنوان یک تبعیدی و قطره‌ای از جامعه عظیم تبعیدی با مردم کشورم است. با نداها و سهراب‌هاست و دهها هزار قربانی دیگر و در این موقعیت خطیر به هیچوجه قصد تضعیف شما و جنبش سبز شما را در برابر جانیان حاکم ندارم اما یک سوال همیشه در مخیله سنگ شده‌ام مطرح می‌شود که چنانچه شما به ریاست‌جمهوری دست یابید چگونه در برابر تبعیدیان دگراندیش صف‌آرائی خواهید کرد؟ آیا امنیت فعالیت مسالمت‌آمیز برای اندیشه‌ورزان و نهادهای سیاسی و اجتماعی را تامین خواهید کرد؟ آیا در دولت شما حجاب اجباری از میان خواهد رفت و برابری حقوقی زنان و مردان به واقعیت خواهد پیوست؟ آیا حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی تامین خواهد شد؟ سندیکاها و تشکلهای کارگری چطور؟ آیا نان به سفره زحمتکشان باز خواهد گشت؟ آیا پس از خروج دیو فرشته‌ای به در آید؟ و صدها سوال دیگر که از حوصله جنابعالی خارج است. علیرغم تمامی این سوالات و ابهامات از صراحت لهجه و شفافیت گفتار شما احساس خوبی پیدا کردم وقتی گفتید که:

اينها همه کشور را سياه می‌کنند. اينها دل همه ما را سياه می‌کنند، اگر ما سکوت کنيم همه ما را ويران می‌کند و همه ما را به جهنم می‌برد.

 

باور کنید اگر مطمئن بودم که آرزوهایم برآورده می‌شود حتما درخواست می‌کردم که این جملات را با آب طلا بنویسند و سر هر چهار راه تهران بزرگ نصب کنند. من از نزدیک و در زندانهای شما در دهه شصت مثل تمامی هزاران اسیر دیگر خصومت نهادینه شده حکومت را با پوست و گوشت خود حس کردم. همه سکوت کردند و ما را ویران کردند. بخشی را کشتند و سایرین را روانه دیار غربت کردند. شاید تصور کنید که تبعیدیان در ناز و نعمت غرب پروار و پروارتر می‌شوند و از سر سیری نامه‌پراکنی می‌کنند. خلاف به عرض شما رسانده‌اند.

 

ما تبعیدیان یک لحظه آرام و قرار نداشته‌ایم و نخواهیم گرفت. دل و جان ما در کنار جوانانی است که امروزه به نام جنبش سبز به سرخی می‌گرایند و شما هم ناگزیر خواهید بود با آن یا در برابر آن قرار گیرید. اینجا در تبعید همه چیز رنگ‌آمیزی و قشنگ هستند. زیبائی تبلور دارد و ظرافت مرز نمی‌شناسد اما برای ما تبعیدیان همواره خانه همسایه بوده است. جانمان را در کوله‌پشتی فرسوده‌مان گذاشتیم و به خانه همسایه پناهنده شدیم هر یک نیز بیش از سهم خود به عنوان یک شهروند تاوان آزادیخواهی خود را داده‌ایم و امروز با هر موج اعتراضی مردم کشورمان عطش بازگشت به زادگاهمان دوچندان می‌شود. به خصوص وقتی که این جملات از زبان شما جاری می‌شود که :

حداقل جوانمردی اين است که اگر اينها را کشته‌ايد، آنها اذيت شده‌اند و زجرکشيده‌اند، لااقل جنازه‌های آنها را بدهيد و به خانواده‌های آنها برسيد. آن دسته از افرادی که شناخته‌شده نيستد چه؟ آنهايی که شهرستانی هستند چه می‌شوند؟ اينها را برگردانيد به خانواده‌هايشان. چرا اينقدر مردم را آزار می‌دهيد؟ چرا مردم را عصبی می‌کنيد؟ چرا مردم را تحقير می‌کنيد؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند.

 

برای شما که در مقام و منصب خود بی‌خبرترین شهروند ایرانی بوده‌اید عرض می‌کنم که بسیاری از خانواده‌هائی که جگرگوشه‌هایشان را به جرم اعتقاد به آزادی و تحزب به قتل رساندند. برای تحویل اجساد آنها پول فشنگ‌های نابودکننده خود را نیز طلب کردند. بسیاری را در گورهای جمعی آشکار و نهان مدفون کردند. انبوهی از زندانیان را به دار آویختند و بسیاری که زیر شکنجه زندانبانان و بازجوها جان دادند. شکنجه‌ای که شما از آن نام نمی‌برید و با مفاهیمی همانند اذیت و زجر مترادف می‌کنید. اما همانطور که در پایان سخنانتان تذکر دادید:

اين‌طور نيست که چند ماه بگذرد و مردم همه چيز را فراموش کنند و همه چيز حل شود........  نمی‌شود سر مردم را شيره ماليد.

 

ضمن تشکر از حوصله‌تان و امید همیشگی به زدودن استبداد به دست توانای مردم کشورمان - باور دارم که حقیقت در پشت انبوه ابرها نیز پنهان نمی‌ماند.

 

بهروز سورن

۲۸.۰۷.۲۰۰۹  


__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ