کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

[farsibooks] Fw: قهر انقلابی چگونه و چه وقت؟

 


دریافت کننده گرامی
مطلبی که دراختیارشما قرارمیگیرد، توسط یکی ازنویسندگان
مخالف رژیم اسلامی نگاشته شده است.اینجانب بدلیل توافق با
محتوای دموکراتیک، مثبت و رادیکال آن ونیز با هدف ترویج افکار
مبارزاتی علیه رژیم اسلامی، آنرا برایتان ارسال می کنم.   جهانگیرمحبی
ارسال به: اعضای یاهو، گوگل، شخصیتهای سیاسی-اجتماعی-فرهنگی- اقتصادی
هنری، احزاب، سازمانها، نشریات، رادیوها، تلویزیون ها، تشکلهای زنان-دانشجویان
معلمان-دانش آموزان، کارگران و سایت ها در داخل و خارج از کشورکه به چند صدایی باوردارند
 
سربلند: قهر انقلابى چگونه و چه وقت؟ PDF چاپ نامه الکترونیک

تقريبا تمامى كمونيستهايى كه خود را ماركسيست لنينيست مى دانند به انقلاب به شيوه قهر آميز ، يعنى مسلحانه اعتقاد دارند. هرچند اين اعتقاد در فرازونشيبهاى سياستهاى جهانى و فشارهاى امپرياليستها گاهى رنگ مى بازد و به اشكال محافظه كارانه اى ادا مى شود، اما به هر حال كسى كه خود را كمونيست مى نامد ( نه سوسياليست)  نمى تواند به صراحت  ضرورت " جنگ مسلحانه" را منكر شود.

اما سئوال مهم اينجاست كه " جنگ مسلحانه چگونه و چه وقت؟" . براى پاسخ دادن به اين  پرسش بايد تعريفى مجدد از قهر انقلابى داد. بايد ببينيم با قهر چه مسئله اى را مى خواهيم حل كنيم و جنگ مسلحانه در انتها در خدمت چه هدفى قرار خواهد داشت؟ . كمااينكه مى بينيم جريانات ضد پرولترى مانند مجاهدين و بخشهاى زيادى از سلطنت طلبان نه تنها جنگ مسلحانه را قبول دارند بلكه در مقاطعى هم در مقابل جمهورى اسلامى به آن عمل كردند. بنابراين تنها اعتقاد داشتن به قهر مسلحانه كافى نيست و بايد ديد كه انديشه پشت اسلحه در خدمت چه هدفى قرار دارد. اينجاست كه تعريف مجدد قيام مسلحانه ضرورى مى شود.

 

بقول ماركس  در طول تاريخ مبارزات بشر هرگز هيچ حكومت مستبدى بدون قهر انقلابى بزير كشيده نشد. اصولا قدرتهاى استثمارگر انقدر از جايگاهى كه در آن قرار دارند منافع خواهند داشت كه به هيچ روشى جز روش زور به پايين كشيده نشوند. در حقيقت " زور و قدرت اسلحه" انتخاب طبقه زحمتكش نبوده بلكه استفاده از آن بواسطه تقابل منافعى كه طبقات دارند بر او تحميل شده. هرچند بورژوازى از طريق ماشينهاى تبليغاتى خود مرتب در تلاش حقنه اين دروغ بزرگ است كه مى توان با استفاده از روشهاى مسالمت آميز ، پارلمانتاريسم و رفتن پاى صندوق هاى راى به شيوه متمدنانه اى به حقوق خود رسيد. ولى واقعيت تاريخى همواره بر اين تاكيد داشت كه طبقه زحمتكش هيچ زمان نتوانست از طريق روشهاى مسالمت آميز به حق خود برسد. انتخاباتها و صندوق هاى راى در هيچ شكلش منافع زحمتكشان را تامين نكرده و نمى كند بلكه تمامى آنها مجموعه اى از ترفندها و توافقات پشت پرده سرمايه دارى است كه با توسل به آن بتواند دوره تازه اى به استثمار زحمتكشان ادامه دهد.

 

براى اينكه درك بهترى از روشهاى قهر آميز در به سرانجام رسانيدن انقلاب داشته باشيم بايد رجوع كنيم به تجربه هاى تاريخى جنبش بخصوص در شوروى و چين.

انقلاب اكتبر با شورش مسلحانه بلشويك ها به سرانجام رسيد اما نكته ظريف اينجاست كه اسلحه ها زمانى بكار افتاد كه حكومت سقوط كرده بود!. درواقع قدرت مسلحانه پس از سرنگونى حكومت و در دفاع از انقلاب بود كه به كار گرفته شد. اما چرا اينطور شد؟ چون كه كمونيستها قبل از اسلحه با بينش و تفكر خود جامعه را تسخير كرده بودند. كل كشور در دست كمونيستها بود و دولت عروسك بى اراده اى بيش نبود و دولت اصلى در درون شوراهاى كارگران و دهقانان بود كه بر كشور حكمفرمايى مى كرد. قبل از اينكه گلوله بلشويك ها سينه حكومت را نشانه بگيرد انديشه و تفكرشان بود كه هدف اصابت كرده بود. به همين خاطر در ده روز آخر حكومت بورژوازى در روسيه كماكان بحث " شروع جنگ آرى يا خير ؟" در ميان بلشويكها رايج بود. آنها چرا اين بحث را مى كردند؟ چون كه مى خواستند زمانى اسلحه را بيرون بكشند كه بدون ترديد حرف آخر را بزنند. با اين اوصاف اينكه جنگ مسلحانه چه زمانى بايد شروع شود از نكات مهمى است كه بايد به آن دقت داشت كه در صورت عدم دقت به اين مهم و عدم تحليل درست از شرايط  انقلابى مى تواند نه تنها نتيجه معكوس ببار بياورد، بلكه سبب نابودى جنبش شود.

 

در چين هم مائو تسه تونگ تجربيات بسيار ارزشمندى در زمينه چگونگى پيشبرد جنگ داشت. او هم قبل از رسيدن ارتش خلق به هر محلى ابتدا آنجا را از نظر سياسى تصرف مى كرد. مائو بخوبى مى دانست كه قدرت اسلحه به تنهايى قادر نيست چيزى را عوض كند بلكه قدرت اتشين سياسى كمونيستهاست كه مى تواند رهگيرى گلوله هاى سربى شان را داشته باشد. مائو با شناخت دقيق از فرهنگ و روحيات ملتش توانست عظيمترين جنگ مسلحانه كه بمدت سى سال بطول كشيد را رهبرى كند. جنگى كه در هر مرحله اش درسهايى گرانبها داشت كه هرچه از آن بخوانيم باز هم كم خوانده ايم. مائو با تعريف دوره هايى كه ارتش خلق به روستا و شهرى مى رسيد و در رويارويى با تضادهاى پيش بينى نشده با مردم براى ما درسهاى گرانبهايى از جنگ مسلحانه بيادگار گذاشت كه اين مقاله جاى پرداختن به آنها نيست. ولى بحث اصلى اينجاست كه او هم قدم به قدم شرايط را تحليل كرد و جنگ خود را به پيش برد تا سرانجام توانست بيش از يكميليارد گرسنه را به زندگى سزاوار انسان برساند. هرچند انقلاب چين هم پس از مدتى به شكست انجاميد اما دست آوردهاى همان تلاش را مى توان امروزه در زندگى مردم چين و مقايسه با كشور همسايه اش هندوستان كه هم از نظر فرهنگى و هم جمعيت  مشابه هستند را ديد.

 

تجارب موفق جنبش در جهان تاكيد كننده اين مهم است كه براى شروع هر جنگى ابتدا بايد شرايط عينى و ذهنى انقلاب در آنجا را بدقت تحليل كرد. تا زمانى كه جامعه و بخصوص كارگران و زحمتكشان با اهداف كمونيستها اشنا نشده و فاقد آگاهى هاى طبقاتى خود باشند هيچ جنگى به سرانجام نخواهد رسيد ، حتى اگر در آن شكوهمند ترين فداكارى ها را هم شاهد باشيم باز هم به شكست خواهد انجاميد چرا كه پشتوانه هر جنگى در وحله اول توده ها هستند. آنها همينطورى به پشتيبانى كسى برنخواهند خواست بلكه بايد بدانند از چه چيزى پشتيبانى مى كنند. گاهى هم مى دانند اما شجاعت و جسارت لازم را ندارند كه همان شناخت " مرحله اعتلاى انقلابى" است. مرحله اى كه ضرورت برهم زدن سيستم موجود خواسته اول و آخر زحمتكشان شده باشد و براى رسيدن به آن فداكارى و شجاعت بخرج خواهند داد. تا زمانى كه كارگران بدنبال اضافه حقوق ، اصلاح دستمزدها و ساعات كار و غيره هستند نمى توان به پاى اقدام مسلحانه رفت زيرا مطالبات آنان بحدى است كه براحتى از سوى بورژوازى خريدارى شده و رودر روى انقلابيون خواهند ايستاد. اين مسئله را پس از قيام سال 57 در ايران ديديم.

 

واقعه " قيام آمل" توسط " سربدارن" هم نمونه خوبى از تحليل نادرست از موقعيت سياسى موجود بود. خوشبختانه كتاب " پرنده نو پرواز" با صداقت كامل به اين مسئله پرداخت و دلايل شكست قيام در آمل را بدرستى بررسى كرد. التقات جنگ چريك شهرى با جنگ خلق و تحليل غلط از روحيه توده ها همه با هم منجر به سركوب قيام و جانباختن بيش از صد نفر از بهترين فرزندان اين جنبش شد. سربداران به تصور اينكه با پژواك اولين صداى گلوله هاى كمونيستها  توده ها دسته دسته به آنها بپيوندند و بهمراه يكديگر به سمت تهران حركت كنند دست به حركتى زدند كه نتيجه اش شكستى دردناك بود. دردناك هم از نظر تلفات و هم از نظر سياسى. چرا كه عدم حمايت توده ها از جنبش و تنها ماندن آنها در شهر براى كسانى كه در روياى پيشگامى يك خلق قدم در چنين راهى گذارند مسئله كوچكى نبود كه بتوان براحتى  با آن كنار آمد.

به هر رو بحث بر سر كالبد شكافى تاريخ نيست بكله مهم رسيدن به اين مقوله مهم است كه براى شروع هر حركت مسلحانه اى در درجه اول بستر سياسى آن بايد آماده باشد. حتى چه گوارا هم با 16 نفر كوبا را فتح نكرد  بلكه انديشه چه گوارا مدتها قبل از او وارد كوبا شده بود.کمااینکه  در بولیوی همان چه گوارا نه تنها از سوی توده ها حمایت نشد بلکه در تنهایی و شکست و انزوا جانباخت.

 

در ايران امروز پتانسيلهاى قهر و انقلاب در ميان مردم وجود دارد اما كافى نيست. آنها با تمام وجود مى خواهند از شر جمهورى اسلامى راحت شوند اما مشكل تنها جمهورى اسلامى نيست، بلكه سيستمى است كه جمهورى اسلامى ها  را بازتوليد مى كند. اين سيستم به هر حال از فرهنگ موجود تغذيه مىكند و خود توده ها بستر رشدش هستند. براى شروع جنگى تمام عيار بر عليه سيستم بايد به توده ها پديده ستم را شناساند. ستمى كه از طبقات نشات گرفته و بسرعت در هيبت تازه اى قد علم مى كند. بايد آموزش داد كه هدف تنها سرنگونى جمهورى اسلامى نيست، كمااينكه در قيام 57 هم سلطنت سرنگون شده بود اما " تخت" دست نخورده باقى ماند و اينبار كسانى بر تخت نشستند كه از جنايت دست قبلى ها را از پشت بستند. بنابراين تا زمانى كه اين آگاهى بدرستى در ميان توده ها وجود نداشته باشد دست بردن به جنگ نمى تواند مسئله را حل كند، بلكه بايستى اينبار قيامى شكل بگيرد كه با مقوله استثمار بطور كلى تصفيه حساب كند كه تمام اينها چيزى نيست جز همان " انقلاب با خصلت كارگرى و جهت گيرى بسوى سوسياليسم".

 

جنگ توده ها بر عليه ستم اجتناب ناپذير است و معمولا خارج از اراده هر گروه و سازمان سياسى پيش خواهد آمد، ولى نقش پيشتاز و پيشگام اينجاست كه اين جنگ را هدف مند كند. وظيفه پيشگام است كه جنگ را به عنوان يگانه راه رهايى در ميان توده ها فراگير كند. وظيفه پيشگام اين است كه جنگى را رهبرى كند كه توده ها منافع خود را در جنگ قدم به قدم ببينند. آنها اگر در قيامهاى مسلحانه فقط خون و قتل و نابودى ببينند بسرعت خسته خواهند شد و در مقابل انقلاب خواهند ايستاد پس بايد جنگ با خود نشاط و زندگى را هم بهمراه داشته باشد. توده ها بايد منافع جنگ را در زندگى روزمره خود حس كنند و نتيجه اش را در سفره هاى شام و نهارشان ببينند. نمى توان از همه آنها انتظار فداكارى تا حد جانباختگى را داشت بلكه بايد به آنها نشان داد كه جنگ مى تواند برايشان زندگى، رفاه و اسايش بهمراه بياورد.  اما چگونه؟ چگونه جنگ قادر است بدون رسيدن به پيروزى نهايى اسايش را به توده ها هديه كند؟ تنها به يك روش ، " جنگ خلق " .

 

 در جنگ خلق ارتش توده هاى كمونيستها قادرند در هر منطقه اى كه در اختيار خود دارند نمونه هاى سوسياليسم را به عينه به توده ها نشان دهند. هر روستا و شهرى كه آزاد شود شوراهاى كارگران زحمتكشان داير مى گردد و همينها ثبات پيروزى ها را تضمين مىكند چرا كه اگر قبل از آن  پيشگام بود كه دست به اسلحه برده بود اما از آن به بعد اين توده ها هستند كه به هر قيمتى از دست آوردهايشان پاسدارى خواهند كرد. نمونه هاى اين روش جنگ مسلحانه در نپال، پرو ، مكزيك و كشورهاى آمريكاى لاتين سالهاست كه وجود دارد. هرچند كه نمى توان هيچكدام از آنها را الگو براى ايران قرار داد اما مى توان از تجاربشان استفاده كرد، به هر حال تاريخ مبارزات طبقه كارگر تا به امروز نشان داده كه جنبش هاى چريكى  توانستند در برهه هايى سبب تهييج روحيه رزمندگى توده ها شوند اما هرگز و در هیچ نقطه ای از جهان  منجر به انقلاب نشدند. جنگ مسلحانه در صورتى به ثمر خواهد نشست كه با پشتوانه عظيم توده هاى همراه بوده و خط سياسى رهبرى كننده اش فاقد كوچكترين عنصر رفرميسم باشد كه هر نشانه اى از رفرميسم در درون جنبش هاى مسلحانه به معنى مرگ آن خواهد بود.

 

در خاتمه

جنگ ضرورت است. بدون دست بردن به اسلحه نمى توان حكومتى مانند جمهورى اسلامى را ساقط كرد. بدون اسلحه نمى توان از انقلاب پاسدارى كرد. ولى براى شروع هر جنگى ابتدا بايد زمينه هاى آن را فراهم آورد. جنگ ادامه سياست است. پس ابتدا همان سياست و يا ايدئولوژى است كه بايد بمثابه سفير آزادى عمل كند. اسلحه به تنهايى تكه هاى آهن است و آن انديشه اى است كه پشت آن قرار گرفته مهم و تعيين كننده است.

براى شروع مقدمات قهر انقلابى بايد انديشه " قهر" را در ميان توده ها ترويج داد. با انتقال تجربيات جنبش ، با شايعه ساختن، با تاييد اقدامات قهرآميزى كه در داخل كشور صورت مى گيرد، با قبول مسئوليت ، با تحسين شجاعانه مبارزات قهر آميز كمونيستها در سراسر جهان ....  با اينها مى توان انديشه قهر را در جامعه رواج داد و تمام اينها زمانى مى تواند انجام پذير باشد كه كمونيستها خودشان از محافظه كارى دست بردارند. توده ها وقتى  مى بينند كمونيستهايى كه قهر مسلحانه را به عنوان بخشى از ايدئولوژى قبول دارند اما از ترس جو موجود در جهان جرات بزبان راندنش را ندارند نه تنها به هيچ فراخوانى لبيك نمى گويند بلكه بدرستى هم خواهند گفت كه " يكسرى نشستند در اروپا و جرات ندارند حرف قيام مسلحانه را بزنند و به ما مى گويند لنگش كن"!! www.eteraaz.com 

مقاله فوق در نوامبر سال 2005 در سایت من و پالتاک درج شده بود 



__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Do More for Dogs Group. Connect with other dog owners who do more.


Welcome to Mom Connection! Share stories, news and more with moms like you.


Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ