در حال حاضر دولتهای متعددی در عرصه بین الملل وجود دارند که هر کدام بر بخشی از زمین حاکمیت دارد و اراده خود را بر ساکنین آن تحمیل می کند. هر تئوری پردازی و یا برنامه ریزی برای حکومت مطلوب نباید موجب غفلت از این امر گردد که آنکسی که حکومت می کند انسان است حال ممکن است منتخب اکثریت مردم باشد یا گروه اندکی و یا حتی از راه کودتا و یا طریق دیگری به حکومت رسیده باشد لذا تصمیمات او و یا آنچه که به عنوان قانون در جامعه اعمال می شود پیش از اینکه مبتنی بر مکتبی یا اصلی یا آیینی باشد اراده حاکم است دینی یا غیر دینی. اگر ادعا شود كه راه ديگري براي تشكيل حكومت ديني وجود ندارد باز هم در اصل قضيه تغييري ايجاد نخواهد شد و اگر اين روش علي رغم ايرادات وارده مي پذيريم مي بايست تبعات آنرا نيز پذيرا باشيم و برخورد كاملا شفافي با اين قضيه داشته باشيم. در چنين حالتي هر شخصي مي تواند بر راس قدرت قرار بگيرد و نامي براي حكومت خود دست و پا كند و مخالفت با اراده خود را ضديت با قيدي قلمداد كند كه بر نام حكومت افزوده است و هر انتقادي را مخالفت با ارزشهايي بنامد كه مدعي است حكومتش براي آن تلاش مي كند. اما في الواقع همه اينها اراده حاكم است و اراده ها همواره ثابت نخواهند ماند و يا لا اقل تضميني براين امر وجود ندارد ممكن است همه رويه ها تغيير كند و تنها ناممي از ارزشها باقي بماند در اين صورت كيست كه بتواند در مقابل اراده هاي نا صحيح بايستد. حاكم بودن اراده پادشاه لزوما به معني اين نيست كه حاكم همواره از ارزشها سوء استفاده مي كند و هر زمان لازم باشد هر چيزي را فداي حفظ قدرت خود خواهد نمود بلكه محتمل است كهحاكم واقعا در رفتار و گفتارش صادق باشد و به عنوان مثال همواره خود را متعهد به اجراي فرامين الهي بداند اما نتيجه تنها اين خواهد بود كه حكومت تا زماني منطبق بر ارزشها و فرامين الهي خواهد بود كه اراده حاكم بر اين امر قرار داشته باشد و تا زماني اين روند ادامه خواهد داشت كه قدرت بدان متعهد مانده باشد و اگر غير از اين شد همه چيز به سادگي تغيير خواهد كرد چرا كه همانگونه كه اشاره شد هر نامي براي حكومت داشته باشيم آنچه عملي مي شود اراده قدرت است. امري كه ما را به شناخت ماهيت دولت نزديك مي سازد بيش از هر چيزي صراحت در كلام است نه دو پهلو گويي هاي سياتمداران. امري كه خود صاحبنظران تئوري ذيني بر آن تاكيد دارند. «بنده هميشه كوشيده ام شفاف و بدون ابهام نظر بدهم و همين هم عده اي را كه به دو پهلو گويي عادت كرده اند را از دست ما عصباني كرده است.... براي تبيين و روشن شدن مفهوم دمكراسي و تبيين مردم سالاري ديني به جاي استفاده از الفاظ مبهم بهتر استبر مصاديق تكيه كنيم و بگوييم اين كار جايز است يا خير؟ مثلا بجاي اينكه بگوييم اسلام با با دمكراسي موافق است يا نه بگوييد آيا مي خواهيد خدا و احكام او را ناديده بگيريد كه اسلام اين را نمي پذيرد اگر دمكراسي آن است كه مردم حق دارند هر قانوني را وضع كنند اگر چه بر خلاف قانون خدا باشد اين مورد قبول اسلام نيست» اين صحيح است كه دمكراسي به معني انتخايب مردم است و مردم نيز ممكن است در شرايطي به به قانوني راي دهند كه با احكام اسلامي سازگاري نداشته باشد ام آيا اين بهانه كافي براي كنار زدن دمكراسي خواهد بود در چنين حالتي جايگزين دمكراسي چه خواهد بود اگر پيشنهاد براي جايگزين حكومت اكثريت حكومت يك فرد با ويژگي هاي خاص باشد اين امكانپذير نيست كه اين شخص اراده اي غير از اراده الهي داشته باشد و مغاير با احكام الهي و دستورات ديني عمل نمايد. كم يا زياد در هر دو نوع حكومت امكان تخلف و خطا و اشتباه وجود دارد و دور شدن از مطلوب محتمل است اگر برخي با دلايلي كه براي خود دارند به اين نتيجه رسيده باشند كه امكان وقوع اين رويداد (دور شدن از تعهدات پيشين) در حكومت شخص عادل، مدير، با تقوا بسيار انك است در عوض در حكومت دمكراتيك و آنرا محتمل تر مي پندارند در اينصورت بايد اذعان نمود كه اين امتياز براي حكومت دمكراتيك وجود دارد كه بازگشت از مسير نامطلوب همواره با هزينه كمتر بدون درگيري و خشونت امكان پذير است در حالي كه در حكومت فردي در صورت كج روي حاكم راه برگشت هموار نخواهد بود. مساله اساسي در سياست، قدرت است و اين امري است كه غالب متفكران سياسي بدان اذعان نموده اند و اگر شخصي در اين عرصه نظريه پردازي مي كند نمي تواند از اين مفهوم غفلت ورزد . سوال اين نيست كه پذيرش احكام الهي ضروري تر است يا خواست مردم و اراده ايشان بلكه پرسش دقيق تر اين است كه بگوييم : آيا قدرت و حكومت را بايد به دست اكثريت و نمايندگانشان قرار داد يا به يك فرد در ميان ايشان بدون لحاظ نمودن نظر اكثريت. به عبارتي اگر همچون نظريه پردازان حكومت ديني صراحت به خرج دهيم بايد پرسيد آيا شايسته است كه حكومت و سرنوشت قوانين الهي را به دست هوا هوس اكثريت مردم قرار دهيم و مطابق ميل ايشان عمل نماييم يا اينكه حكومت و قدرت را به ست هوا و هوس يك تن نهاده وهمه برطبق ميل و اراده او عمل نماييم. حكومت ذاتا سكولار است چرا كه هيچ تضميني براي هيچ امري وجود ندارد به اين دليل كه همه چيز به دست انسان جايز الخطا است و اين انسان را هيچ كسي نيست تضمين كند جز خودش كه قبول اين ضمانت غير عقلي وغير قابل قبول است چرا كه خود موضوع ضمانت است. |
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر