کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

[farsibooks] new book



«لَقَدÙ' كانَ لَكُم في رَسُول اللÙ`هِ أُسÙ'ÙˆÙŽØ©ÙŒ حَسَنَةٌ»

" قل یا ملأ الفرقان اسمعوا ندآء الرÙ`حمن فی طور العرفان انÙ`Ù‡ يقرÙ`بکم اليه Ùˆ
يهديکم الی صراطه المستقيم "

آنچه در این صفحات نگاشته شده :

• مقدمه (افتخارات تمدن
اسلامی ) 1
• پیش
گفتار
5
• اسلام و عقیده
برابری 7
• مجملی برطلوع جمال
محمدی 20
• اصول در دیانت جمال
محمدی 23
• محمدی مقام و مرتبت جما ل محمدی
• راجع به حضرت رسول
اكرم 33
• راجع به مقام ولايت و ائمه اطهار عليهم
السلام 40
• راجع به امير‌المؤمنين‌علي‌بن‌ابيطالب‌عليه‌السلام 42
• عاشورا و
الگوگیری 44
• زیارت نامه حضرت سیدالشهداء نازله از حضرت بهاءالله
46
• اعتراضات وارده بر جمال
محمدی 57
• منابع و
مراجع
69

افتخارات تمدن اسلامي
قرن ها پيش، زماني كه هنوز تمدن فعلي غرب سر بر نكشيده بود، تمدن
اسلامي هنر، شكوه و جلال خود را به رخ جهانيان مي‌كشيد . تمدني پرافتخار با
نام‌هاي بلند آوازه ، معماري دلنشين شهرها ، اصول حکومتی ،اخلاق و ...
به بركت بعثت نبي مكرم اسلام (ص) بود كه علم و دانش عمومي شد و از انحصار
شاه‌زادگان ، موبدان و درباريان درآمد. حكومتي مبتني بر عدل و داد و مردم
سالاري ديني برپا شد كه به فرموده قرآن، «ليقوم الناسُ بالقسط» پيامبران با
دليل و برهان و معجزه و كتاب آمدند تا مردم خود به پاخيزند و قسط و
عدالت جاري سازند.
باري چهره زشت فقر علمي و اقتصادي بر زندگي مسلمين سايه افكن نبود و چه
شاعران و نويسندگان حكيمان و دانشمندان كه نامشان تاريخ بشريت را از
اين رو به آن رو كرده اسم‌هايي كه هنوز پس از گذشت قرون صاحب افتخارند.
در آن دوره‌اي كه وزيران از دانشمندان بودند و حكيمان مشاوران ايران،
اما پس از قرن دهم به تدريج اين تمدن با عظمت رو به افول گذاشت . جنگ‌هاي
صليبي و سقوط اندلس كه باعث شد دنياي غرب با تمدن پيشرفته دنياي اسلام
آشنا شود و آهسته آهسته وارد قلمرو مسلمانان شدند. نفوذ استعمار طي دو
قرن در سراسر دنياي اسلام، آميختن خرافات با واقعيات ديني، ايجاد اختلاف و
تفرقه بين مذاهب مختلف اسلامي، تمسخر كردن علم و دانش و حقير شمردن علما و
فلاسفه همه و همه دلايل افول اين تمدن بزرگ بود. تمدني كه از هند در مرزهاي
چين شروع مي‌شد و در اندلس در شمال اسپانيا و جنوب فرانسه خاتمه مي‌يافت و
در طول دو قرن 16 و 17 تا اواسط قرن 18 ميلادي تسلط استعمار بر كشورهاي
اسلامي به جايي رسيده بود كه باور كنند ناتوانند و هيچ تواني براي هم
پايي با تمدن غرب ديگر وجود ندارد. زماني كه تعصب و خرافات در كشورهاي
اسلامي رخنه كرده بود و غرور به گذشته‌اي درخشان، درخت تنومند تمدن‌هاي
اسلامي را با تمام افتخاراتش رو به نابودي مي‌برد.
اما در دو قرن اخیر مشاهده می شود که یک رشته تغییرات و انقلابات و
پیشرفتهای عظیم انسانی در زمینه های فرهنگی ، اجتماعی و مدنی ، سیاسی ،
علمی و فنی ، اقتصادی و ... همراه ظهور دیانت بهائی بوجود آمد که کل
حاکی از خروج جامعه بشری از دوران طفولیت و ورود او به دوران بلوغ
میباشد
در تمثیلی از لووی (Lowie) اگر از آغاز دوره پانصد هزار ساله ای را
برای تکامل انسانی فرض کنیم و دوره گذشته را تشبیه به عمر انسانی صد
ساله نماییم ، باید گفت جامعه بشری مدت 85 سال در کودکستان ماند و ده
سال در دبستان عمر گذراند و سپس در قرون اخیر با خیزشی از مراحل
دبیرستانی و دانشگاهی گذشت [1]
این حقیقت در احادیث اسلامی نیز مذکور است . به عنوان نمونه در جلد 13
بحار الانوار مجلسی از امام جعفر صادق نقل شده است که علم 27 حرف است ؛ همه
آنچه رسل آورده اند دو حرف بوده است و مردم تا حال جز این دو حرف را
نشناخته اند ، پس از آن که قائم ما قیام کند 25 حرف بقیه را خارج
میسازد و با دو حرف قبلی بین ما نشر می دهد [2[ و نیز : برای هر علمی
70 وجه وجود دارد و بین مردم جز یک وجه موجود نیست ، و زمانی که قائم
قیام کند باقی وجوه را بین مردم رواج خواهد داد ]3[
در متون یهودی و مسیحی و زرتشتی نیز مشابه بشارات مزبور ذکر گشته است؛
چنان که در کتاب اشعیای نبی باب 11 می فرمایند :
"در روز موعود جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد؛ مثل آب هایی که دریا
را می پوشاند]4[

پس بايد پرسيد كساني كه روح نااميدي را در مردم مي‌دمند و اميدي به
آينده روشن ندارند و مقاومت و شادابي اين جوانه تازه روييده را نمي‌بينند
كه چگونه در مقابل ناملايمات و سختي ها، سنگ‌اندازي‌ها و جهالت‌ها و دشمني‌
دشمنان، خود را مي‌خواهد كه حفظ كند و اين افراد چه در داخل و چه در
خارج، چه در لباس دوست و چه در خدمت دشمن چرا همه يك هدف را دنبال مي‌كنند
كه آن خشكاندن ريشه‌هاي اين دين مبين است ؟
ديانتي كه بناي آن وحي است. هدف آن وحدت عالم انساني و خدمت به نوع بشر
كه در همه ابعاد وجوديش است و ابزارش علم و خرد است. علمي كه در خدمت
انسان و برجنبه‌ وحي شكل گرفته است. نه علمي كه انسان در خدمت اوست و بر
جنبه‌ي نفسانيت و خوي حيواني انسان رشد كرده است. علمي كه سعادت همه
جانبه بشر را محقق مي‌كند، دنيا را آباد مي كند و آخرت را هم . پس ما
بايد بدانيم و بررسي كنيم كه در اين هنگامه عظيم در كجا قرار گرفته‌ايم و
چه نقشي را در مقابل افكار و عقايد ديگران كه خودِ آن‌ها نيز از تعصبات و
تقاليد ناشي مي‌شود، ايفا مي‌كنيم؟؟ و چرا نمي خواهيم كه در مقابل اين‌گونه
تفكرات ناشي از تقاليد و تبليغات سوء كمي خود را به زحمت تفكر
بياندازيم؟ آيا دركِمان از شرايط زمان صحيح است و راه را درست انتخاب
كرديم و هدفمان را آيا ما مي دانيم كه تمدن هاي بزرگ را انسان‌هاي بزرگ
مي‌سازند؟

پيش گفتار
در موقعيتي كه تهمت‌ها و شايعات مختلف دربارة ديانت بهايي مبني براينكه مخالف
و حتي دشمن اسلام هستند و يا اينكه براي تفرقه انداختن و نابودي اسلام تلاش
مي‌كنند، با شدتي بي‌سابقه منتشر مي‌گردد لذا برآن شد، رساله حاضر را كه
از آثار و منابع بهائيان تدوين گرديده، تقديم شود تا بعد از مطالعه اين
رساله اهل وجدان Ùˆ انصاف دريابند كه بهائيان جهان به ديانت اسلام تعلÙ`Ù‚
شديد داشته و دارند و مقدسات اسلامي را شريف و جليل مي‌شمرند و استغفرالله
منكر رسول خدا (ص) و ائمه هدي نبوده و نيستند و اين تهمت‌ها و شايعات فقط
به منظور انزجار مسلمانان از بهائيان جعل و نشر گرديده و بر اين يقين
افزوده شود كه حضرت بهاءالله كه شارع و مؤسس ديانت مستقله بهائي هستند و
حضرت عبدالبهاء كه مبين و مثل اعلاي اين ديانتند و حضرت شوقي رباني كه ولي
منصوص امر بهائي مي‌باشند عظمت شأن و رفعت مقام رسول اكرم (ص) و ائمه
اطهار عليهم السلام علي الخصوص حضرت علي ابن ابي طالب و حضرت سيدالشهداء
حسين بن علي را به روشن‌ترين بيان، شرح فرموده‌اند كه براي مزيد استحضار
خوانندگان عزيز بعضي از بيانات ايشان مِن باب نمونه و همراه با تاريخچه
مختصري از حيات جمال محمدي (ص) در اين اوراق نقل مي‌گردد.

متحري و متعالي باشيد
مثل الان â€" مثل هميشه
طهران
1387


اسلام و عقيده برابري

براي بدست آوردن ارزش تمدني كه پيامبر اسلام (ص) بنيانگذار آن بود لازم است
ولو در حد اجمال با اوضاع دو محيط آشنا شويم
1- محيطي كه اسلام در آنجا پديدار شد
2- محيط بيرون از اسلام
باري اسلام، ديني كه پرچم تمدن را برفراز منطقه وسيعي از كره ارض، از غرب
آفريقا گرفته تا جزاير اقيانوس آرام در شرق و از چين روسيه در شمال گرفته
تا شرق آفريقا در جنوب افراشته است اسلام تعبير تازه‌اي از دين ارائه داد
كه درك و فهمش براي همه آسان بود، مباني اخلاقي را تقويت نمود، احساس
آگاهي بيشتري نسبت به تساوي انسان‌ها بوجود آورد و براي اولين بار در
تاريخ اديان راهنمايي‌هايي براي اداره امور مملكت ارائه نمود.
در رابطه با محيط اول مي‌توان گفت : مردم اين سرزمين قومي چادرنشين بودند
كه از طريق زراعت و دادو ستد زندگي مي كردند. به دليل همبستگي فاميلي،
خشونت و خونريزي در ارتباط با تعصب خانوادگي در بين اين قبايل بسيار
رايج بود و بطور كلي مردماني وحشي و درنده‌خو بودند، بردگي در بين آن‌ها
مرسوم و زن داراي موقعيتي بسيار حقير بود بطوريكه نوزادان دختر را براي
آنكه باري بردوش خانواده نشوند زنده بخاك مي‌سپردند هرچند كه اعراب
ابتدا «الله » خداي ابراهيم را به عنوان خداي بزرگ پرستش مي‌كردند ولي در
طول قرون اين اعتقاد با آداب و شعائر مشركين در هم آميخته شده بود،
بطوريكه در قرن هفتم ميلادي در مكه در حدود 360 بت عبادت مي‌شد كه از
مهمترين آنها مي‌توان به «منات» و «غُري» و «لات» اشاره كرد. وجود بت‌خانه‌هاي
متعدد اين شهر را مركز زيارت ساخته بود كه اين امر براي ساكنانش نيز از
نظر تجاري بسيار اهميت داشت .
حضرت عبدالبهاء در خصوص آن دوران می فرمایند :
اين قبائل Ùˆ عشائر عرب در نهايت توحÙ`Ø´ Ùˆ درندگی بودند Ú©Ù‡ برابره Ùˆ متوحÙ`شين
امريکا نزد اينها افلاطون زمان بودند. زيرا برابره امريکا اولادهای خويش
را زنده زير خاک نمينمودند امÙ`ا اينها دختران خويش را زنده زنده زير خاک
ميکردند Ùˆ ميگفتند Ú©Ù‡ اين عمل منبعث از حميÙ`ت است Ùˆ بآن افتخار مينمودند.
مثلاً اکثر مردان بزن خويش تهديد مينمودند Ú©Ù‡ اگر دختر از تو متولÙ`د شود ترا
بقتل رسانم حتÙ`ÛŒ الی الآن قوم عرب از فرزند دختر استيحاش کنند. Ùˆ همچنين ÙŠÚ©
شخص هزار زن ميبرد اکثرشان بيش از ده زن در خانه داشتند. و چون اين
قبائل جنگ و پرخاش با يکديگر مينمودند هر قبيله که غلبه ميکرد اهل و
اطفال قبيله مغلوبه را اسير مينمود و آنها را کنيز و غلام دانسته خريد و
فروش مينمودند. و چون شخصی فوت مينمود و ده زن داشت اولاد اين زنان بر
سر مادران يکديگر ميتاختند و چون يکی از اين اولاد عبای خويش را بر سر
زن پدر خود ميانداخت و فرياد مينمود که اين حلال منست فوراً بعد اين زن
بيچاره اسير و کنيز پسر شوهر خويش ميشد و آنچه ميخواست بزن پدر خود
مينمود ميکشت و يا آنکه در چاهی حبس ميکرد و يا آنکه هر روز ضرب و شتم
و زجر ميکرد تا بتدريج آن زن هلاک ميشد بحسب ظاهر و قانون عرب مختار بود.
و حقد و حسد و بغض و عداوت ميان زنان يک شوهر و اولاد آنها واضح و
معلومست و مستغنی از بيان است. ديگر ملاحظه کنيد که از برای آن زنان
مظلوم چه حالت و زندگانی بود. و از اين گذشته معيشت قبايل عرب از نهب و
غارت يکديگر بود بقسمی Ú©Ù‡ اين قبائل متÙ`صل با يکديگر حرب Ùˆ جدال
مينمودند و همديگر را ميکشتند و اموال يکديگر را نهب و غارت ميکردند و
زنان و کودکان را اسير مينمودند و به بيگانگان ميفروختند. چه بسيار واقع
که جمعی از دختران و پسران اميری در نهايت ناز و نعمت روز را شب نمودند ولی
شام را در نهايت ذلÙ`ت Ùˆ حقارت Ùˆ اسارت صبح کردند ديروز امير بودند Ùˆ امروز
اسير ديروز بانو بودند و امروز کنيز. ]5 [
اما در رابطه با محيط دوم: تاريخ ايران و روم را به عنوان درخشانترين
نقاط آنروز عالم به ما معرفي مي كند در اين ايام اين دو دولت (روم شرقي و
ايران ساساني) بر قسمت اعظم دنياي متمدن آن روز حكمراني داشتند. از
ديرباز براي تسلط و حكمراني جهان در جنگ و ستيز بودند [6[اما در مورد
ايران آن زمان با پرچم درفش كاوياني مي توان گفت كه سرزمين و حكومتي
تجمل‌پرست بودند كه وضع اجتماعي آنان نيز به هيچ وجه بهتر از وضع سياست و
دربار نبود حكومت طبقاتي كه از ديرزمان در ايران وجود داشت، در عهد
ساسانيان به شديدترين وجهي درآمده بود طبقات اشراف و روحانيون (زرتشتي)
كاملاً از طبقه‌هاي ديگر ممتاز بودند و حق تحصيل نيز ويژه طبقات ممتاز بود [7
[از ديگر وجوه مي توان به آشفتگي در حكومت چه از لحاظ اجتماعي و يا مذهبي
و يا نظامي مي توان اشاره كرد كه داوري تاريخ درباره پادشاهان ساساني
اشاره به سياست خشني دارد كه به زور شمشير مي‌خواستند مردم را مطيع خود
سازند ]8[
شاعر دانشمند، نظامي گنجوي اوضاع را چنين ترسيم مي كند :
نشد اندر آن مدت ديرباز به تاج رسالت سري
سرفراز
به محراب طاعت قدي خم نشد كسي در عبادت مصمم نشد
نَزَد كس به راه شريعت قدم نشد چشم كس‌ تر زِ اشك نَدَم
چنين بود اوضاع عالم خراب كه ناگه برآمد برون آفتاب

کعبه مکرÙ`مه سنگستان بود Ùˆ دور از آبادی صحرايش وادی غير Ø°ÛŒ زرع بود Ùˆ
ريگ زاربسيار گرمی Ù„Ú©Ù† چون نسبت بحقÙ` يافت يعنی موطن حضرت رسول عليه
السلام بود قبله آفاق گشت Ùˆ مطاف مقرÙ`بين Ùˆ مخلصين درگاه کبرياء هر سال صد
هزاران نفوس مؤمنه از ديارهای بسيار دور بجان و دل و قدم ميشتافتند تا
آنکه مدينه مبارکه را طواف کنند Ùˆ زيارت نمايند Ù…Ú©Ù`Ù‡ ملجأ عالميان شد Ùˆ
ملاذ آدميان چون وطن سرور کائنات بود. ]9[

حضرت محمد در سال 570 ميلادي در مكه متولد شد قبل از تولد يا به رواياتي
اندكي بعد از تولد پدرشان، عبدالله فوت كرد و در سن 6 سالگي نيز مادرشان،
آمنه نيز بدرود حيات گفت. بعد از آن ، پدربزرگ و بعد عموي مكرم آن حضرت
سرپرستي حضرت را به عهده گرفتند تا در سال 594 ميلادي با خديجه ازدواج كرد
در اين دوران (نوجواني و جواني) راست گفتاري و امانت‌داري و حسن عمل آن
حضرت در معاملات، وي را يكي از بنام‌هاي اعراب قرار داده بود تا اينكه در
سال 610 ميلادي در ضمن يكي از توقف‌هايشان در كوه حرا كه غالباً براي
عبادت و تفكر بدان جا مي‌رفتند آواز سروش را با گوش هوش بشنيد كه مي
فرمود «اقراء باسم ربك الذي خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و بك الاكرام
الذي علم بالقلم. علم الانسان ما لم يعلم [10 [يعني"بخوان به نام پروردگارت
كه جهان را هستي بخشيد و آدمي را از خون آفريد. بخوان و پرودرگار تو از همه
بخشنده‌تر است اوست كسي كه نوشتن را بوسيله قلم تعليم داد و به انسان آنچه
را نمي دانست آموخت."
حضرت محمÙ`د ابتدا دچار شك Ùˆ ترديد شد Ùˆ هنگامي كه در خانه در حال استراحت
بودند ناگهان از خواب برخواستند زيرا نداي يزدان را دگر بار با گوش جان
شنيد كه فرمود :
يا ايهاء المدثر قم فأننر Ùˆ ربك فكÙ`ر Ùˆ ثيابك فطهر Ùˆ الرجم فاهجر Ùˆ لانمس
تستكثر Ùˆ لربÙ`Ùƒ ناصر [11[
"اي گليم به خود پيچيده ، برخيز و آدميان را از عذاب هشدار ده و
پروردگارت را به بزرگي ياد كن و جامه خود را پاكيزه نما و از گناه
بپرهيز و آرزوي بيشتر خواستن را از سر بدور كن و در راه خدا شكيبا باش."
حضرت محمد تا 3 سال تمام به دعوت سرÙ`ÙŠ پرداخت Ùˆ عده‌اي مخفيانه به آيين اسلام
گرويدند. اولين اين افراد كه رسالت آن حضرت را تصديق كردند خديجه و اولين
مرد هم حضرت علي (ع) بودند و از ديگر افراد مي‌توان به ابوبكر و يا حتي
ابوسلمه و زيد بن حارثه اشاره داشت
حضرت بهاءالله می فرمایند :
در ظهور رسول روح ما سويه فداه علمای Ù…Ú©Ù`Ù‡ Ùˆ مدينه درسنين اوÙ`ليÙ`Ù‡ بر اعراض
و اعتراض قيام نمودند و نفوسيکه ابداً اهل علم نبودند بايمان فائز شدند.
قدری تفکÙ`ر فرمائيد بلال حبشی Ú©Ù‡ کلمه ای از علم نخوانده بود بسمآء ايمان Ùˆ
ايقان ارتقا نمود Ùˆ عبد اللÙ`Ù‡ اُبَی Ú©Ù‡ از علما بود بنفاق برخاست راعی غنم
بنفحات آيات بمقرÙ` دوست Ù¾ÛŒ برد Ùˆ بمالک امم پيوست Ùˆ صاحبان علوم Ùˆ Ø­Ú©Ù…
ممنوع Ùˆ محروم اينست Ú©Ù‡ ميفرمايد حتÙ`ÛŒ يصير اعليکم اسفلکم Ùˆ اسفلکم
اعليکم Ùˆ مضمون اين فقره در اکثر کتب الهيÙ`Ù‡ Ùˆ بيانات انبيا Ùˆ اصفيا
بوده ]12[

و می فرمایند :
ملاحظه در زمان رسول نما Ú©Ù‡ بعد از ظهور آن نيÙ`ر اعظم جميع علمآء Ùˆ ادباء Ùˆ
حکماء از آن شريعه عرفان رحمن محروم ماندند و ابو ذر که راعی غنم بود
بمجرÙ`د اقبال بغنيÙ` متعال بحور حکمت Ùˆ بيان از قلب Ùˆ لسانش جاری Ùˆ حال جميع
علما را نزد ذکرش خاضع مشاهده مينمائی Ùˆ حال آنکه در اوÙ`Ù„ امر احدی باو
اعتنا نداشته تعالی القديم ذوالفضل العظيم انÙ`Ù‡ هو الحاکم علی ما اراد Ùˆ
انÙ`Ù‡ لهو المقتدر القدير ]13[

تا پس از 3 سال اراده خداوند بر آن قرار گرفت كه حضرت محمÙ`د نزديكان خود
را به سوي توحيد دعوت نمايد. «و أنذر عشيرتك الأقربين و اخفض جناحك لمن
اتبعك من المؤمنين . فان عصوك فقل: اني بريءٌ مما تعملون » [14[
"خويشاوندان نزديك خود را هشدار ده و در برابر پيروان مؤمن خويش فروتن
باشد. اگر ترا فرمان نبرند بگو: من مسئول آنچه شما مي‌كنيد نمي‌باشم . "
در مرحله دوم دعوت پيامبر ، فرمان وحي رسيد كه « فاصدع بما تؤمر و اعرض
عن المشركين انا كفيناك المستهزئين» [15[
" پس آنچه را بدان مأموري آشكار كن و از مشركان روي برتاب كه ما
تمسخركنندگان را برطرف خواهيم كرد"
زان پس حضرت محمد (ص) آشكارا به تبليغ آئين يكتاپرتي پرداخت و بت‌پرستان
را به سوي خداوند يگانه دعوت نمود.
حضرت عبدالبهاء میفرمایند :
نيÙ`ر حضرت رسول طلوع نمود ولی در ÙŠÚ© بيابانی شن زار خالی از آب Ùˆ علف Ú©Ù‡
از سطوت ملوک دور بود Ùˆ قوÙ`هء عظيمه مفقود .... حضرت بقوÙ`هء قاهره امر
اللÙ`Ù‡ را بلند نمود Ùˆ اين معلوم است Ú©Ù‡ هر نفسی Ú©Ù‡ قوÙ`Ù‡ قاهره بيند فوراً
خضوع کند و خاشع گردد هرعاصی فوراً مطيع شود. اگر انسانی را هزار کتاب
نصايح بخوانی متأثÙ`ر نشود دلالت Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ بياناتی نمائی Ú©Ù‡ در سنگ تأثير نمايد
در او ابداً اثر نکند بجزئی قوÙ`Ù‡ قاهره چنان متأثÙ`ر شود Ú©Ù‡ فوراً خاضع Ùˆ
خاشع گردد Ùˆ امتثال امر نمايد. حضرت بقوÙ`Ù‡ قاهره امرشانرا بلند کردند Ùˆ
علمشانرا بر افراختند Ùˆ شريعت اللÙ`Ù‡ انتشار يافت. [16[ ولي اين جريان به
نحو روز افزوني موجب نگراني افراد ثروتمند و متنفذ شهر گرديد كه وجود
رسول‌الله را تهديدي احتمالي براي منافع خود كه از راه زيارت بت‌خانه‌ها تأمين
مي‌شد مي‌دانستند. آن ها سعي كردند كه ابتدا با استهزاء و سپس با رشوه او
را از اين منظور منصرف نمايند. ولي وقتي اين روش مؤثر واقع نشد به تهديد و
خشونت متوسل شدند به خصوص ياران آن حضرت مانند بلال حبشي عمار ياسر و
همسرش. عبدالله‌بن مسعود را تحت شديدترين شكنجه‌ها قرار دادند
حضرت بهاءالله درباره شدت مشقات وارده بر حضرت رسول می فرمایند :
حضرت خاتم الانبیاء روح ما سواه فداه از مشرق امر الهی ظاهر و با عنایت
کبری و فضل بی منتهی نای را به کلمه مبارکه توحید دعوت مینمودند و مقصود
آنکه نفوس غافله را هدایت فرمایند و از شرک نجات بخشند ولکن قوم بر اعراض
و اعتراض قیام کردند و وارد آوردند آنچه را که معشر انبیاء در جنت علیاء
نوحه نمودند [17[
ونیز می فرمایند :
در خاتم انبیاء روح ما سواه فداه تفکر نمائید . چون آن نیر حقیقی به
اراده الهی از افق حجاز اشراق نمود احزاب اعراض نمودند و بر سفک دم اطهرش
قیام کردند . وارد شد بر آ« حضرت آنچه را که عیون ملاء اعلی گریست و
افئده مخلصین و مقربین محرق گشت . باید در سبب و علت و اعتراض تفکر نمود [
18[
قريش براي مقابله با پيامبر خدا و مسلمانان از راه‌هاي مختلفي وارد شدند
كه برخي از آنها و حوادث اين دوران عبارتند از:
• اقدام جهت بازگرداندن مهاجرين از حبشه كه با عدم موافقت پادشاه
با اخراج مهاجرين روبه‌رو شد
• مراجعت گروه اوليه مهاجرين به سبب انتشار خبري دروغين
• ورود گروه محققان مسيحي حبشه به مكه
• مفر گروهي از مشركين به مدينه براي ملاقات با يهوديان
• تهمت هاي ناروا به پيامبر اسلام
• انديشه مقابله با قرآن
• تحريم شنيدن آيات قرآن
• جلوگيري از اسلام آوردن افراد
• و محاصره اقتصادي كه به مدت 3 سال در درة شعب ابوطالب انجاميد

حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
در زمان محمد علمای قريش خواستند نورانيت حضرت محمد را از انتشار منع
کنند * جميع فتوی بر قتل او دادند و نهايت اذيت را بر او وارد آوردند و
بقوه شمشير خواستند آن بنيان عظيمرا هدم نمايند. آيا هيچيک توانستند
مقاومت نمايند عاقبت مغلوب شدند و نورانيت امر الهی آفاقرا احاطه کرد *
جميعشان مانند اردوی شکست خورده از ميدان در رفتند کلمة اللÙ`Ù‡ نافذ شد
شريعت اللÙ`Ù‡ منتشرگشت تعاليم الهيه آفاق را احاطه کرد نفوسيکه در ظل حق
بودند مثل ستاره از افق سعادت کبری درخشيدند[19[
ومی فرمایند :
چنانکه اصحاب حضرت رسول عليه السلام در Ù…Ú©Ù`Ù‡ خانمان بتاراج دادند Ùˆ فراراً
هجرت بمدينه نمودند در مدينه در نهايت فقر Ùˆ فاقه ايÙ`امی ميگذراندند
کاربجائی رسيد Ú©Ù‡ در محاربه خندق قوتی جز آب نماند نفس مبارک حضرت از شدÙ`ت
جوع سنگ بر احشاء مبارک ميبستند شبهه نيست که اين فقر فخر بود و موهبت
ربÙ`انی زيرا از عقب غنای مطلق داشت Ùˆ مورث ثروت ابدی Ùˆ عليک البهاء الابهی
[20[

و نیز می فرمایند :
سيزده سال بلائی نماند که از دست اين قبائل نکشيد بعد از سيزده سال خارج
شد و هجرت کرد ولی اين قوم دست برنداشتند جمع شدند و لشکر کشيدند و
برسرش هجوم نمودند Ú©Ù‡ Ú©Ù„Ù` را از رجال Ùˆ نساء Ùˆ اطفال محو Ùˆ نابود نمايند .
در چنين موقعی حضرت محمÙ`د مجبور بر حرب با چنين قبائلی گشت اين است حقيقت
حال . ما تعصÙ`ب نداريم Ùˆ حمايت نخواهيم ولی انصاف ميدهيم Ùˆ بانصاف
ميگوئيم . شما بانصاف ملاحظه کنيد اگر حضرت مسيح در چنين موقعی بود در بين
چنين قبائل طاغيهء متوحÙ`شه Ùˆ سيزده سال با جميع حواريÙ`ين تحمÙ`Ù„ هر جفائی از
آنها ميفرمود و صبر ميکرد و نهايت از وطن مألوف از ظلم آنان هجرت به
بیابان مينمود و قبائل طاغيه باز دست بر نداشته تعاقب ميکردند . و بر
قتل عموم رجال و نهب اموال و اسيری نساء و اطفال ميپرداختند آيا حضرت
مسيح در مقابل آنان چه نوع سلوک ميکردند ؟ اين اگر بر نفس حضرت وارد
عفو و سماح مينمودند و اين عمل عفو ، بسيار مقبول و محمود ولی اگر ملاحظه
ميکرد Ú©Ù‡ ظالم قاتل خونخوار جمعی از مظلومانرا قتل Ùˆ غارت Ùˆ اذيÙ`ت خواهد
کرد Ùˆ نساء Ùˆ اطفال را اسير خواهد نمود البتÙ`Ù‡ آن مظلومانرا حمايت Ùˆ
ظالمانرا ممانعت ميفرمود ØŒ پس اعتراض بر حضرت محمÙ`د چيست ØŸ اينست Ú©Ù‡ چرا با
اصحاب و نساء و اطفال تسليم اين قبائل طاغيه نگشت ؟ و ازين گذشته اين
قبائل را از خلق و خوی خونخواری خلاص کردن عين موهبت است و زجر و منع اين
نفوس محض عنايت است . مثلش اينست Ú©Ù‡ شخصی قَدَح سمÙ`ÛŒ در دست دارد Ùˆ نوشيدن
خواهد يار مهربان آن قدح را بشکند و خورنده را زجر نمايد و اگر حضرت
مسيح در چنين موقعی بودند البتÙ`Ù‡ رجال Ùˆ نساء Ùˆ اطفال را از دست اين
گرگان خونخوار بقوÙ`Ù‡ قاهره نجات ميدادند [21[

با تشدید مخالفتها ، آن حضرت در اكتبر سال 622 بطور پنهاني و به منظور
اجتناب از دسيسه دشمنان كه در صدد قتل ايشان بودند، شبانه همراه با
ابوبكر مكه را ترك كرده به شهر يثرب كه بعدها مدينه خوانده شده حركت
كردند بطوريكه نقل شده در شب هجرت حضرت علي در بستر پيغمبر خوابيد تا
دشمنان سوءظن نبرند.اين سفر (مكه به مدينه) مبدأ تقويم اسلامي قرار گرفت.
حضرت محمد از طريق وساطت و سازش در مدينه صلح و آرامش برقرار فرمودند
بسيار سعي نمودند كه اين صلح و دوستي مسيحيان و يهوديان ساكن آن ديار را
كه گروه كوچكي بودند، در برگيرد و در همان سال‌ها مكه را به عنوان قبله
مسلمين انتخاب كردند.
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
حضرت محمÙ`د با نصاری محاربه ننمود بلکه از نصاری بسيار رعايت کرد Ùˆ کمال
حرÙ`ÙŠÙ`ت بايشان داد در نجران طائفه ای از مسيحی بودند Ùˆ حضرت محمÙ`د گفت هر کس
بحقوق اينها تعدÙ`ÛŒ کند من خصم او هستم Ùˆ در نزد خدا بر او اقامه دعوی کنم
اوامری که نوشته است در آن صريحاً مرقوم که جان و مال و ناموس نصاری و
يهود در تحت حمايت خداست . اگر چنانچه زوج مسلمان باشد و زوجه مسيحی زوج
نبايد زوجه را از رفتن کليسا منع کند و نبايد او را مجبور بر حجاب نمايد و
اگر چنانچه فوت شود بايد او را تسليم قسÙ`يس کند Ùˆ اگر چنانچه مسيحيان
بخواهند کليسا سازند اسلام بايد آنها را اعانت کند و ديگر اينکه در وقت
حربِ حکومت اسلام با دشمنان اسلام بايد نصاری را از تکليف جنگ معاف بدارد
مگر بدلخواهی خود آرزوی جنگ نمايند و معاونت اسلام کنند زيرا در تحت حمايتند
ولی در مقابل اين معافيÙ`ت بايد ÙŠÚ© چيز جزئی در هر سال بدهند . خلاصه هفت
امر نامه مفصÙ`Ù„ است از جمله صورت بعضی از آنها الی الآن در قدس موجود است
اينست حقيقت واقع . [22[

دشمنان پيامبر كه در مكه از بقدرت رسيدن آن حضرت بيمناك بودند بمنظور
تضعيف موقعيت آن حضرت شروع به جنگ و مبارزه نمودند. در طول 6 سال درگيري
و نزاع 3 بار به مدينه حمله شد كه همه حملات دفع گرديد و دشمنان مغلوب شدند
تا در سال 628 ميلادي معاهده حديبيه صورت گرفت كه به مسلمانان اجازه مي
داد براي زيارت به مكه روند .
رفتار متعادل و مناسب آنان در ضمن مسافرت‌هايي كه براي زيارت مي‌رفتند
قلوب مردم مكه را مجذوب دين جديد نمود بطوريكه در سال 630 ميلادي اكثر
مردم مكه اسلام را پذيرفتند و حضرت محمد را رهبر خود دانستند آن حضرت پس
از فتح مكه عمر عمومي اعلام كرده و دستور داد تمام بت‌هاي شهر را از بين
ببرند
حضرت محمد پيش از فتح مكه نامه‌هايي به شاهان و اميران كشورهاي همسايه
فرستاد و آنان را به پذيرش و قبول دين اسلام دعوت نمود. از آن جمله به
هِرقل امپراطور روم شرقي و خسروپرويز شاهنشاه ايران و نجاشي پادشاه
حبشه برده اند.
باري ØŒ حضرت محمÙ`د چندي پس از بازگشت از آخرين حجÙ` خود در مكه ØŒ در مدينه
رحلت نمود و آن در سال يازدهم هجري برابر 632 ميلادي بود.
منبع اصلی تعالیم حضرت محمد(ص) عبارت است از قرآن (کتاب آسمانی) و نمونه
های نقل شده از شرح رفتار و گفتارهای ایشان که به "حدیث" معروف است.
قرآن آیات الهی است که در طول 22 سال بر حضرت محمد نازل شده و در موقع
نزول بروی هر چه که در دسترس بوده (از قبیل پوست، سنگ و استخوان) نوشته
شده است . قرآن شامل 114 سوره است که در سال 650 میلادی یعنی حدود 20
سال بعد از وفات پیغمبر، تدوین شد و محتویات آن توسط اصحاب آن حضرت تایید
و تصدیق گردید و میتوان گفت اصیل ترین نوشته ایست از آیات الهی که بر
مظاهر حق تا آن زمان نازل شده است .
باری از این معجزه (قرآن) بود که تحت تعالیمش جهان جهانی دگرشد و
خارستان شرق و غرب به گلستان مبدل گشت تا تمدن های بدیع شکوفا گردد

حضرت عبدالبهاء میفرمایند :

" ..... از جمله برهان حضرت محمÙ`د قرآن است Ú©Ù‡ بشخص امÙ`ÛŒ وحی شده. Ùˆ ÙŠÚ©
معجزه از معجزات قرآن اين است که قرآن حکمت بالغه است شريعتی در نهايت
اتقان Ú©Ù‡ روح آن عصر بود تأسيس ميفرمايد. Ùˆ از اين گذشته مسائل تاريخيÙ`Ù‡
Ùˆ مسائل رياضيÙ`Ù‡ بيان مينمايد Ú©Ù‡ مخالف قواعد فلکيÙ`Ù‡ آن زمان بود بعد ثابت
شد Ú©Ù‡ منطوق قرآن حقÙ` بود. در آن زمان قواعد فلکيÙ`Ù‡ بطلميوس مسلÙ`Ù… آفاق
بود Ùˆ کتاب مجسطی اساس رياضيÙ`Ù‡ بين جميع فلاسفه ولی منطوقات قرآن مخالف آن
قواعد مسلÙ`مه رياضيÙ`Ù‡. لهذا جميع اعتراض کردند Ú©Ù‡ اين آيات قرآن دليل بر عدم
اطÙ`لاع است. امÙ`ا بعد از هزار سال تحقيق Ùˆ تدقيق رياضيÙ`ون اخير واضح Ùˆ مشهود
شد که صريح قرآن مطابق واقع و قواعد بطلميوس که نتيجه افکار هزاران
رياضيÙ` Ùˆ فلاسفه يونان Ùˆ رومان Ùˆ ايران بود باطل. مثلاً ÙŠÚ© مسئله از مسائل
رياضی قرآن اين است که تصريح بحرکت ارض نموده ولی در قواعد بطلميوس ارض
ساکن است. رياضيÙ`ون قديم آفتاب را حرکت فلکيÙ`Ù‡ قائل ولی قرآن حرکت شمس را
محوريÙ`Ù‡ بيان فرموده Ùˆ جميع اجسام فلکيÙ`Ù‡ Ùˆ ارضيÙ`Ù‡ را متحرÙ`Ú© دانسته. لهذا چون
رياضيÙ`ون اخير نهايت تحقيق Ùˆ تدقيق در مسائل فلکيÙ`Ù‡ نمودند Ùˆ آلات Ùˆ ادوات
اختراع کردند Ùˆ کشف اسرار نمودند ثابت Ùˆ محقÙ`Ù‚ شد Ú©Ù‡ منطوق صريح قرآن صحيح
است Ùˆ جميع فلاسفه Ùˆ رياضيÙ`ون سلف بر خطا رفته بودند. حال بايد انصاف داد
Ú©Ù‡ هزاران حکما Ùˆ فلاسفه Ùˆ رياضيÙ`ون از امم متمدÙ`نه با وجود تدرÙ`س Ùˆ تدريس
در مسائل فلکيÙ`Ù‡ خطا نمايند Ùˆ شخص امÙ`ÛŒ از قبائل جاهلهء بادية‌ العرب Ú©Ù‡
اسم فنÙ` رياضی نشنيده بود با وجود آنکه در صحرا در وادی غير Ø°ÛŒ زرع نشو Ùˆ
نما نموده بحقيقت مسائل غامضهء فلکيÙ`Ù‡ Ù¾ÛŒ برد Ùˆ چنين مشاکل رياضيÙ`Ù‡ را حلÙ`
فرمايد. پس هيچ شبهه نيست Ú©Ù‡ اين قضيÙ`Ù‡ خارق العاده بوده Ùˆ بقوÙ`ت وحی
حاصل گشته. برهانی از اين شافی تر و کافی تر ممکن نيست و اين قابل انکار
نه .... [23[

و نیز می فرمایند :

در چنين اقليمی بين چنين قبائل متوحÙ`شه شخصی امÙ`ÛŒ کتاب آورد Ú©Ù‡ آن کتاب بيان
صفات الهيÙ`Ù‡ Ùˆ کمالات الهيÙ`Ù‡ Ùˆ نبوÙ`ت انبياء Ùˆ شرائع الهيÙ`Ù‡ Ùˆ بيان بعضی از
علوم Ùˆ بعضی از مسائل علميÙ`Ù‡ در نهايت فصاحت Ùˆ بلاغت است. از جمله ميدانيد
که قبل از راصد شهيراخير در قرون اولی و قرون وسطی تا قرن خامس عشر ميلاد
جميع رياضيÙ`ون عالم متÙ`فق بر مرکزيÙ`ت ارض Ùˆ حرکت شمس بودند Ùˆ اين راصد اخير
مبدأ رأی جديد است که کشف حرکت ارض و سکون شمس نموده تا زمان او جميع
رياضيÙ`ون Ùˆ فلاسفه عالم بر قواعد بطلميوس ذاهب بودند Ùˆ هر کس کلمه ای مخالف
رأی بطلميوس ميگفت او را تجهيل ميکردند. بلی فيثاغورث و همچنين افلاطون را
در آخر ايÙ`ام تصوÙ`ر آنکه حرکت سنوی شمس در منطقة البروج از شمس نيست بلکه از
حرکت ارض حول شمس است. ولی اين رأی بکلÙ`ÛŒ فراموش شد Ùˆ رأی بطلميوس مسلÙ`Ù…
در نزد جميع رياضيÙ`ون گشت. امÙ`ا در قرآن مخالف رأی Ùˆ قواعد بطلميوسيÙ`Ù‡ آياتی
نازل از آنجمله آيه قرآن " Ùˆ الشÙ`مس تجری لمستقرÙ` لها " ثبوت شمس Ùˆ حرکت محوری
آن Ùˆ همچنين در آيه ديگر "Ùˆ Ú©Ù„Ù` فی فلک يسبحون" "حرکت شمس Ùˆ قمر Ùˆ ارض Ùˆ
سائر نجوم مصرÙ`Ø­. بعد از اينکه قرآن انتشار يافت جميع رياضيÙ`ون استهزاء
نمودند Ùˆ اين رأی را حمل بر جهل کردند حتÙ`ÛŒ علمای اسلام چون آيات را مخالف
قواعد بطلميوسيÙ`Ù‡ ديدند مجبور بر تأويل گشتند زيرا قواعد بطلميوسيÙ`Ù‡ مسلÙ`Ù…
بود و صريح قرآن مخالف اين قواعد. تا در عصر خامس عشر ميلاد که قريب نهصد
سال بعد از محمÙ`د رياضيÙ` شهير رصد جديد نمود Ùˆ آلات تلسکوپ پيدا شد Ùˆ
اکتشافات مهمÙ`Ù‡ حاصل گشت Ùˆ حرکت ارض Ùˆ سکون شمس ثابت شد Ùˆ همچنين حرکت محوری
شمس مکشوف گشت و معلوم گرديد که صريح آيات قرآن مطابق واقعست و قواعد
بطلميوس اوهامات محض. مختصراينکه جمÙ` غفيری از امم شرقيÙ`Ù‡ هزار Ùˆ سيصد سال
درظلÙ` شريعت محمÙ`ديÙ`Ù‡ تربيت Ùˆ در قرون وسطی Ú©Ù‡ اروپا در نهايت درجه توحÙ`Ø´
بودند قوم عرب در علوم Ùˆ صنايع Ùˆ رياضيÙ`ات Ùˆ سياست Ùˆ سائر فنون بر سائر
ملل عالم تفوÙ`Ù‚ داشتند. محرÙ`Ú© Ùˆ مربÙ`ÛŒ قبائل بادية العرب Ùˆ مؤسÙ`س مدنيÙ`ت کمالات
انسانيÙ`Ù‡ در ميان آن طوائف مختلفه ÙŠÚ© شخص امÙ`ÛŒ يعنی حضرت محمÙ`د بود. آيا اين
شخص محترم مربÙ`ÛŒ Ú©Ù„Ù` بود يا نه ØŸ انصاف لازم است [24[

مجملی برطلوع جمال محمدی

با بیان چند فقره از بیانات حضرت عبدالبهاء روحی له الفداء درباره
دوران پیش و پس از ظهور حضرت رسول اشاره می شود .
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
حضرت محمد وقتی مبعوث شد که آنها بهيچوجه انسانيت تربيت مدنيت نداشتند *
بدرجه ای درنده بودند که دختر های زنده خود را زير خاک دفن ميکردند و
زنان پيش آنها از حيوان پست تر بودند * وقتی ميخواستند عطر بخود شان
بزنند بول شتر استعمال ميکردند و بول شتر را ميخوردند * حضرت محمد ميان
اينها ظاهر شد اين قوم جاهل را همچو تربيت کرد که در اندک زمان تفوق بر
سائر طوائف حاصل نمودند عالم شدند دانا شدند و اهل معارف شدند اهل صنائع
شدند * نص قرآن است که ميفرمايد نصاری دوست شما هستند لکن بت پرستان عرب
را از بت پرستی و درندگی بقوت منع نمائيد * اصل حقيقت اسلام اينست [25[
و می فرمایند : قوله الاحلی
دين الهی مروÙ`ج علم است Ùˆ مؤسÙ`س فنون Ùˆ مبيÙ`Ù† مسائل Ùˆ شارح حقائق. چنانکه
قوم عرب در نهايت جهالت بودند بلکه کور و کر و بمثابه بهائم در جزيرة
العرب برحلة الشÙ`تاء Ùˆ الصÙ`يف مألوف Ùˆ به اقبح اعمال Ùˆ اشنع عادات موصوف.
چون جمال محمÙ`دی از افق يثرب Ùˆ بطحاء جلوه نمود دين الله چنان قدرت Ùˆ قوÙ`تی
بنمود که در اندک زمانی اين اقوام جاهله در جميع علوم و فنون سر حلقهء
دانايان شدند و نواقص علوم وفنون فيلسوفان را اکمال نمودند و همچنين در
جميع مراتب ترقÙ`ÛŒ باوج اعلی رسيدند چنانکه بغداد مرکز علوم شد Ùˆ بخارا
مصدر فنون گشت و علم چنان رايتی در اندلس بلند نمود که جميع دانايان اروپ
در مدارس قرطبه و کوردوفان آمده اقتباس انوار علم را از مشکاة مدارس
اسلام مينمودند. از آنجمله جوانی از اهالی اروپ در مدارس قرطبه و
کوردوفان از ائمÙ`هء دين اسلام تحصيل علوم Ùˆ فنون نمود Ùˆ چون به اروپ مراجعت
کرد چنان جلوه ای نمود Ú©Ù‡ او را در مدÙ`تی قليله بسمت پاپ انتخاب نمودند Ùˆ
بجميع اقاليم اروپا حکمران شد. و اين تفاصيل در تاريخ فرانساوی و مذکورو
تاريخ مذکوره مطبوع. باری اين بنصوص تاريخيÙ`Ù‡ مثبوت. [26[
و نیز می فرمایند :
جمÙ` غفيری از امم شرقيÙ`Ù‡ هزار Ùˆ سيصد سال در ظلÙ` شريعت محمÙ`ديÙ`Ù‡ تربيت Ùˆ در
قرون وسطی Ú©Ù‡ اهالی اروپا در نهايت درجه توحÙ`Ø´ بودند قوم عرب در علوم Ùˆ
صنايع Ùˆ رياضيÙ`ات Ùˆ مدنيÙ`ت Ùˆ سياست Ùˆ سائر فنون بر سائر ملل عالم تفوÙ`Ù‚
داشتند . محرÙ`Ú© Ùˆ مربÙ`ÛŒ قبائل بادية العرب Ùˆ مؤسÙ`س مدنيÙ`ت کمالات انسانيÙ`Ù‡ در
ميان آن طوائف مختلفه ÙŠÚ© شخص امÙ`ÛŒ يعنی حضرت محمÙ`د بود . آيا اين شخص محترم
مربÙ`ÛŒ Ú©Ù„Ù` بود يا نه ØŸ انصاف لازم است .[27[

حضرت رسول عليه الصÙ`لوة Ùˆ السÙ`لام قبائل متحاربه متخاصمه متوحÙ`شه عربان
باديه را بيکديگر التيام داد Ùˆ در ظلÙ` خيمه وحدت در آورد اين بود Ú©Ù‡ آن
عربان باديه ترقÙ`ÛŒ عظيم نمودند Ùˆ در عالم کمالات معنويÙ`Ù‡ Ùˆ صوريÙ`Ù‡ علم بر
افراختند Ùˆ عزÙ`ت ابديÙ`Ù‡ يافتند[28[

اقوام Ùˆ طوائف متوحÙ`شهء اقليم حجاز قبل از اشتعال سراج وهÙ`اج نبوÙ`ت کبری در
زجاجه بطحاء جاهلترين قبائل Ùˆ متوحÙ`شترين طوائف عالم بودند Ùˆ سير مذمومه Ùˆ
عوائد موحشه Ùˆ خون خواری Ùˆ اختلافات Ùˆ معادات آن اقوام در Ú©Ù„Ù` کتب Ùˆ
صحائف تاريخيÙ`Ù‡ مذکور حتÙ`ÛŒ طوائف متمدÙ`نهء عالم در آن زمان قبائل اعراب يثرب
Ùˆ بطحا را از نوع بشر نمی شمردند . Ù„Ú©Ù† بعد از طلوع نيÙ`ر آفاق در آن خطÙ`Ù‡ Ùˆ
ديار از تربيت آن معدن کمال Ùˆ مهبط وحی Ø°ÛŒ الجلال Ùˆ فيوضات شريعت مقدÙ`سهء
الهيÙ`Ù‡ در مدÙ`ت قليله در ظلÙ` کلمهء وحدانيÙ`ت جمع شده اين جمهور اشخاص متوحÙ`شه
در جميع مراتب انسانيÙ`Ù‡ Ùˆ کمالات بشريÙ`Ù‡ چنان ترقÙ`ÛŒ نمودند Ú©Ù‡ Ú©Ù„Ù` ملل عالم در
آن عصر مبهوت Ùˆ متحيÙ`ر گشتند . طوائف Ùˆ قبائل Ùˆ ملل عالم Ú©Ù‡ دائماً اعراب
را سُخريÙ`Ù‡ Ùˆ استهزاء مينمودند Ùˆ جنس بيفصل ميشمردند بکمال اشتياق بموطن Ùˆ
ممالک عرب آمده تحصيل فضائل انسانيÙ`Ù‡ Ùˆ اقتباس علوم سياسيÙ`Ù‡ Ùˆ اکتساب معارف
Ùˆ مدنيÙ`ت Ùˆ تعلÙ`Ù… فنون Ùˆ صنائع مينمودند . آثار تربيت مربÙ`ÛŒ حقيقی را در
امور محسوسه ملاحظه کنيد Ú©Ù‡ اشخاصی Ú©Ù‡ از کثرت توحÙ`Ø´ Ùˆ نادانی در زمان
جاهليÙ`Ù‡ دختران هفت سالهء خود را زنده زير خاک مينمودند Ùˆ چنين امريرا Ú©Ù‡
از انسان گذشته طبيعت حيوان نيز از آن متنفÙ`ر Ùˆ متبرÙ`ÛŒ از شدÙ`ت جهالت منتهی
رتبهء حميÙ`ت Ùˆ غيرت ميشمردند اين چنين اشخاص نادان از فيوضات تربيت ظاهرهء
آن بزرگوار بدرجه ای رسيدند که ممالک مصر و سريان و شام و کلدان و عراق
Ùˆ ايرانرا فتح نموده جميع مهامÙ` امور چهار اقليم عالم را منفرداً اداره
نمودند . خلاصه طائفهء عرب در جميع علوم و فنون و معارف و حکمت و سياست و
اخلاق Ùˆ صنايع Ùˆ بدايع سرور Ú©Ù„Ù` ملل Ùˆ اقوام گشتند . Ùˆ فی الحقيقه بلوغ
چنين طائفهء متوحÙ`شهء حقيره در مدÙ`ت قليله بمنتهی درجه کمالات بشريÙ`Ù‡ اعظم
برهان حقÙ`ÙŠÙ`ت Ùˆ نبوÙ`ت سرور کائنات است . در اعصار اوÙ`ليÙ`هء اسلام جميع طوائف
اوروپ اکتساب فضائل Ùˆ معارف مدنيÙ`ت را از اسلام ساکنين ممالک اندلس
مينمودند . Ùˆ اگر در کتب تواريخيÙ`Ù‡ از جميع دقÙ`ت شود مبرهن Ùˆ واضح گردد Ú©Ù‡
اکثر تمدÙ`Ù† اوروپ مقتبس از اسلام است چنانچه جميع کتب حکما Ùˆ دانشمندان Ùˆ
علماء Ùˆ فضلای اسلاميÙ`Ù‡ را قليلاً قليلاً در اوروپ جمع Ùˆ بکمال دقÙ`ت در مجامع Ùˆ
محافل علوم مطالعه و مذاکره نموده امور مفيده را اجرا نمودند و الآن کتب
فضلای اسلام که در ممالک اسلام نابود است در کتابخانهای ممالک اوروپ نسخ
عديده‌اش موجود Ùˆ قوانين Ùˆ اصولی Ú©Ù‡ در Ú©Ù„Ù` ممالک اوروپ جاريست اکثر بلکه
Ú©Ù„Ù`ÙŠÙ`هء مسائلش مقتبس از کتب فقهيÙ`Ù‡ Ùˆ فتاوای علمای اسلاميÙ`Ù‡ است . Ùˆ اگر
خوف از تطويل نبود مسائل مقتبسه فرداً فرداً سمت تحرير می‌يافت . مبدء تمدÙ`Ù†
اوروپ در قرن سابع هجری واقع Ùˆ تفصيل آن قضيÙ`Ù‡ آنکه در اواخر قرن خامس
هجری پاپ رئيس ملÙ`ت مسيحيÙ`Ù‡ از اينکه مقامات مقدÙ`سهء نصاری چون بيت المقدس
Ùˆ بيت اللÙ`حم Ùˆ ناصره در تحت حکومت اسلاميÙ`Ù‡ افتاده ناله Ùˆ فرياد آغاز نمود
و جمهور ملوک و اهالی اوروپ را تشويق و تحريص نموده باعتقاد خود بحرب دينی
Ùˆ جهاد دلالت کرد . Ùˆ بقسمی فرياد Ùˆ حنين Ùˆ انينش بلند شد Ú©Ù‡ Ú©Ù„Ù` ممالک
اوروپ قيام نمودند Ùˆ ملوک صليبيÙ`ون با عساکر بيشمار از خليج قسطنطنيÙ`Ù‡
گذشته توجÙ`Ù‡ بقطعهء آسيا نمودند . Ùˆ در آن زمان خلفای علويÙ`Ù‡ بر ديار
مصريÙ`Ù‡ Ùˆ بعضی ممالک غرب حکمرانی مي نمودند [29[

اصول در دیانت جمال محمدی

اصول حضرت محمد بر محور اعتقاد به خداوند يكتا و بخشنده، مسئوليت فرد در
مورد اعمال خود و تساوي همه افراد در مقابل خداوند دور مي‌زند. اين
دستورات نسبتاً ساده و عملي مي باشد
چهار وظيفه از پنج وظيفه اصلي الزامي در اين دين مربوط به اعتقاد به
بندگي در پيشگاه خداوند مي‌باشد مانند اعتراف مكرر به ايمان، لزوم گزاردن
نماز پنج مرتبه در شبانه روز، روزه دار شدن از طلوع تا غروب آفتاب در
ماه رمضان و زيارت شهر مقدس مكه يكبار در طول زندگي
لزوم اطاعت از اين تعاليم عرب باديه‌نشين مغرور را مجبور ساخت كه در هنگام
عبادت خم شود و جبين بر خاك بسايد. عقيده به اتحاد و تساوي انسانها در
قالب تعاليم متعدد كه يكي از مهمترين آنها حكم زكات و انفاق بفقرا مي‌باشد
گنجانده شده است: «ثروت نبايد فقط در بين ثروتمندان جريان داشته باشد.»
(سوره هود آيه 7)

حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
در قرآن خطاب بحضرت محمÙ`د ميفرمايد " اِنÙ`َا فَتَحÙ'نَا Ù„ÙŽÚ©ÙŽ فَتÙ'حَاً مُبِيناً لِيَغÙ'فِرَ Ù„ÙŽÚ©ÙŽ
اَللÙ`هُ مَا تَقَدÙ`ÙŽÙ…ÙŽ مِنÙ' Ø°ÙŽÙ†Ù'بِکَ ÙˆÙŽ مَا تَأَخÙ`َرَ "ØŒ يعنی ما برای تو فتحی آشکار نموديم تا
گناهان پيشين Ùˆ پسين تو را بيامرزيم . حال اين خطاب هر چند بظاهر بحضرت محمÙ`د
بود Ùˆ Ù„Ú©Ù† فی الحقيقه اين خطاب بعموم ملÙ`ت Ùˆ اين محض حکمت بالغه الهيÙ`Ù‡ است
چنانچه گذشت تا قلوب مضطرب نگردد Ùˆ مشوÙ`Ø´ Ùˆ منزجر نشود . Ú†Ù‡ بسيار Ú©Ù‡
انبيای الهی Ùˆ مظاهر ظهور Ú©Ù„Ù`ÛŒ در مناجات اعتراف بقصور Ùˆ گناه نموده‌اند اين
من باب تعليم بسائر نفوس است و تشويق و تحريص بر خضوع و خشوع و اعتراف بر
گناه Ùˆ قصور Ùˆ الÙ`ا آن نفوس مقدÙ`سه پاک از هر گناهند Ùˆ منزÙ`Ù‡ از خطا. [30[

و نیز می فرمایند :
تعاليم دينی بمنزلهء علاج است اگر علاج سبب مرض شود البتÙ`Ù‡ عدم علاج خوشتر
است. و همچنين وقتی که عشاير عرب در نهايت عداوت و جدال بودند خون يکديگر
را می ريختند اموال تاراج می نمودند و اهل و اطفال اسير می کردند و در
صحراء جزيرة العرب مقاتلهء دائمی داشتند نفسی راحت نبود هيچ قبيله ئی
آرام نداشت در چنان وقتی حضرت محمÙ`د ظاهر شد Ùˆ اينها را جمع کرد Ùˆ قبائل
متفرقه را الفت داد با يکديگر متÙ`حد Ùˆ متÙ`فق نمود ابداً قتال Ùˆ جدال در
ميان نماند عرب بدرجه ئی ترقÙ`ÛŒ کرد Ú©Ù‡ سلطنت اندلس Ùˆ خلافت کبری تأسيس کرد.
از اين فهميديم که اساس دين الهی از برای صلح است نه جنگ و اساس اديان
الهی ÙŠÚ©ÛŒ است Ùˆ آن محبÙ`ت است حقيقت است ارتباط است ولی اين نزاع ها منبعث
از تقاليدی است که بعد پيدا شد اصل دين يکی است و آن حقيقت است و اساس
اديان الهی است اختلاف ندارد اختلاف در تقاليد است و چون تقاليد مختلف است
لهذا سبب اختلاف و جدال گردد. [31[

تعليم ديگر عدم تعصب نژادي است: «و از نشانه‌هاي الهي خلقت آسمانها و زمين
است و مختلف بودن زبان و رنگ كه هرآينه نشانه‌ايست براي همه (سوره الروم
آيه 21)
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
جميع مظاهر مقدسه خدمت بحقيقت فرمودند * حضرت موسی ترويج حقيقت فرمود *
حضرت مسيح تصريح حقيقت کرد * جميع حواريين توضيح حقيقت نمودند * حضرت رسول
تبشير بحقيقت داد * اوليای الهی مؤسس حقيقت بودند * حضرت بهاء اللÙ`Ù‡ تأسيس
حقيقت فرمود * کل مظاهر حقيقت بودند و تعاليم کل توحيد عالم انسانی و
الفت و محبت و يگانگی و تنزيه و تقديس از ظلمات امکانی يعنی اختلاف و
نزاع و جدال و قتال * پس ما که بندگان آن بزرگوارانيم چرا بايد اختلاف
کنيم * چرا بايد نزاع و جدال نمائيم * بندگان يکخداونديم و جميع مشمول
الطاف حضرت رحمانی * خداوند با کل در نهايت صلح است ما چرا با يکديگر جنگ
نمائيم * خداوند با کل مهربانست ما چرا نا مهربان باشيم * خداوند خالق
کل و رازق کل و مربی کل و حافظ کل است ما چرا از يکديگر جدا هستيم *
سبب اينست که اساس اديان الهی از ميان رفته و فراموش شده و تشبث بتقاليد
موهومه گشته * و چون تقاليد مختلف است سبب بغض و عداوت بين بشر گرديده*
اما اگر باساس اديان الهی نظر کنيم کل يکی است و اگر رجوع بآن نمائيم کل
متحد و متفق ميشويم و علم وحدت عالم انسانی در جميع آفاق موج زند *[32[

حضرت محمد به پيروان خود توصيه مي‌فرمايند كه از ظلم و ستم نسبت به ديگران
بپرهيزند و مهربان و بخشنده باشند:
«متعرض كساني كه بتو ضرر نمي‌رسانند مباش، رعايت ضعف زنان را بنما، به
كودكان يا افراد مريض آسيب مرسان، از ويران كردن خانه كساني كه مقاومتي
ندارند بپرهيز و وسيله معيشت آنان را ضايع مكن.»
زندگي شخصي حضرت محمد خود نمونه اي از اين تعاليم بود بطوريكه قاتل يكي
از دخترانش را مورد بخشش قرار داد. مهرباني و شفقت شامل حال حيوانات نيز
مي‌گردد حال آنكه با همنوعان بايد در نهايت ادب و محبت رفتار نمود.
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
در تورات است که خدا فرمود انسانی را خلق کنم بصورت و مثال خود و در
حديث رسول الله ميفرمايد خلق الله آدم علی صورته مقصد از اين صورت صورت
رحمانی است يعنی انسان صورت رحمان است Ùˆ مظهر صفات يزدان خدا حيÙ` است
انسان هم حيÙ` است خدا بصير است انسان هم بصير است خدا سميعست انسان هم
سميعست خدا مقتدر است انسان هم مقتدر است. پس انسان آيت رحمن است صورت و
مثال الهی است و اين تعميم دارد و اختصاص به رجال دون نساء ندارد چه نزد
خدا ذکور Ùˆ اناثی نيست هر کس کاملتر مقرÙ`ب‌تر خواه مرد باشد خواه زن. [33
[
و نیز می فرمایند :
خداوند در تورات ميفرمايد انسانرا بصورت خود خلق نموديم و در انجيل جليل
ميفرمايد الاب فی الابن و الابن فی الاب * حضرت محمد ميفرمايد که خدا فرموده
انسان سرÙ` من است Ùˆ من سرÙ` انسان * حضرت بهاء اللÙ`Ù‡ ميفرمايد ( فؤادک منزلی
طهÙ`ره لنزولی Ùˆ قلبک منظری قدÙ`سه لظهوری ) * اينکلمات جميعا دلالت بر اين
دارد که انسان بصورت و مثال الهيست *[34[

يك مسلمان وظيفه دارد كه در مقابل حمله ديگران از خود دفاع كند ولي نبايد
خودش متجاوز باشد يا از روي تعصب موجب خونريزي گردد: «در راه خدا با
كساني كه به تو حمله مي‌كنند جهاد كن ولي در دشمني پيشقدم مباش كه خداوند
متجاوزين را دوست ندارد.» ( سوره بقره آيه 186)
حكم جهاد از اختيارات حكومت است كه بمنظور حفظ شهروندان خود از مفاسد
شرك و بت‌پرستي صادر مي‌نمايد. مهمتر از همه اشاره به لزوم كوشش فردي براي
سركوبي نفس اماره مي‌باشد: «بالاترين جهاد براي انسان تسلط بر نفس خود
مي‌باشد.» حكم جهاد را نبايد به تحميل دين اسلام بديگران كه مغاير دستور
بردباري و اغماض مي‌باشد تعبير نمود: «لا اكراه في الدين (در دين نبايد
اكراه باشد)» (سوره بقره آيه 257)
در صدر اسلام اين احكام با جديت كامل اجرا مي‌شد چنانچه در كشورهاي اسلامي
مردم در پذيرفتن اين دين آزاد بودند بطوريكه مثلاً بيش از سيصد سال پس از
آنكه مصر تحت تسلط اسلام درآمده بود اكثريت مردم آن به اسلام گرويدند.
همچنين نكته قابل توجه آنكه براي قرن‌ها يهوديان ترجيح مي‌دادند در قلمرو
حكومت‌هاي اسلامي زندگي كنند تا در قلمرو مسيحيت ، حكومت‌هاي اسلامي با غير
مسلمانان هم بنا بر اصل تساوي حقوق رفتار مي‌كردند، گرچه آنها در انجام
بعضي امور متفاوت و مستثني بودند مانند پرداخت «جزيه» كه ماليات متوسطي
بود كه در مقابل معافيت از شركت در جهاد مي‌پرداختند ، و يا بجاي زكات
مشمول ماليات مختصري مي شدند.

حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
... از تعاليم حضرت بهاءاللÙ`Ù‡ اوÙ`Ù„ تحرÙ`ÛŒ حقيقت است اساس جميع انبيا حقيقت
است و حقيقت يکی است. حضرت ابراهيم منادی حقيقت بود حضرت موسی خادم
حقيقت بود حضرت مسيح مؤسÙ`س حقيقت بود حضرت محمÙ`د مروÙ`ج حقيقت بود حضرت اعلی
مبشÙ`ر حقيقت بود Ùˆ حضرت بهاءاللÙ`Ù‡ نور حقيقت. حقيقت اديان الهی يکيست در
حقيقت اختلاف نيست امÙ`ا تقاليد چون مختلف است سبب اختلاف Ùˆ جدال گشته اگر
تحرÙ`ÛŒ حقيقت Ùˆ ترک تقاليد شود جميع ملل متÙ`حد گردند زيرا اختلافی در حقيقت
اديان نيست بلکه در تقاليد است. [35[

بردگي يكي از رسوم اصلي جوامع آن زمان بود و حضرت محمد دستوري بر لغو
فوري آن صادر نفرمودند ولي از تعاليم آن حضرت آشكار بود كه نظر به محو
تدريجي آن داشته‌اند بطوريكه بطرق مختلف آزاد نمودن بردگان را تشويق
مي‌فرمودند و خود شخصاً با ازاد كردن بردگان سرمشق ديگران واقع شدند.
همچنين آزاد سازي بردگان را از مهمترين اعمال نيك مي‌شمردند و به بردگان اين
حق را اعطاء كرده بودند كه آزادي خود را بخرند. علاوه بر اين به پيروان
خود تفهيم نموده بودند كه در نظر خداوند برده و آزاد يكسان مي‌باشد. بر
اثر اين تعاليم آزادي خواهانه بردگان فقط بكارهاي پست گمارده نمي‌شدند و
در واقع در كشورهاي اسلامي آنها اكثراً بمقامات مهم نيز مي‌رسيدند.
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
امروز هر کسی بوحدت بشر خدمت کند در درگاه احديت مقبول است * زيرا جميع
انبيای الهی در وحدت عالم انسانی کوشيدند و خدمت بعالم انسانی کردند *
زيرا اساس تعاليم الهی وحدت عالم انسانيست * حضرت موسی خدمت بوحدت انسانی
نمود حضرت مسيح وحدت عالم انسانی تأسيس کرد حضرت محمد اعلان وحدت انسانی
نمود انجيل Ùˆ تورات Ùˆ قرآن اساس وحدت انسانی تأسيس نمودند * شريعت اللÙ`Ù‡
ÙŠÚ©ÛŒ است Ùˆ دين اللÙ`Ù‡ ÙŠÚ©ÛŒ Ùˆ آن الفت Ùˆ محبت است * حضرت بهاء اللÙ`Ù‡ تجديد
تعاليم انبيا فرمود Ùˆ اساس دين اللÙ`Ù‡ را اعلان نمود ملل مختلفه را بهم الفت
داد اديان مختلفه را با هم جمع نمود *انجمن ما انجمن روحانيست و بجهت توجه
بملکوت ربانی و حصول احساسات روحانی و ترويجوحدت عالم انسانی تا بکوشيم که
تعصب از بين ملل و مذاهب زائل گردد و محبت در جميع قلوب حلول نمايد * لهذا
اميدوارم که اين انجمن در درگاه احديت از سائرانجمنها مقبول و ممتاز باشد *
[36[

همچنين حضرت محمد سعي نداشتند كه تساوي زن و مرد را به جامعه‌اي كه بلحاظ
آداب و سنن ديرينه قومي، هيچگونه آمادگي براي چنين تغيير بزرگي نداشت
بزور تحميل نمايند. با اين حال بسياري از تعاليم اسلام در جهت پيشبرد حقوق
زنان و رعايت احترام آنان مي‌باشد، بطوريكه در صدر اسلام در كشورهاي اسلامي
زنان در شرايطي بمراتب بهتر از ساير جوامع آن زمان زندگي مي‌كردند. آنها
مانند مردان از حق مالكيت برخوردار بودند و مي توانستند اموال را به
ارث ببرند و يا خريد و فروش نمايند. حضرت محمد فرمودند كه با زنان بايد با
احترام رفتار نمود ولي براي اينكه اين احترام را در جامعه نيمه وحشي آن
زمان امكان‌پذير نمايند به زنان توصيه فرمودند كه سعي كنند پوشيده باشند
و زيبائي خود را در معرض ديد و توجه مردم قرار ندهند. در يك جامعه خشن
بدوي تعدد زوجات (پلي گامي) خود طريق مناسبي براي محافظت زنان بود و با
توجه به اين امر حضرت محمد ادامه اين روش را براي پيروان خود جايز
دانستند، با اين حال به آنان اجازه داده نميشد كه بيش از چهار زن توأماً
داشته باشند و بوضوح اكتفا نمودن به يك همسر را ارجح
مي‌دانستند: «مي‌توانيد با دو يا سه يا چهار زن ازدواج كنيد ولي اگر بيم
آن مي‌رود كه نتوانيد عدالت را در بين آنان رعايت نمائيد پس فقط به يكي
اكتفا كنيد.» (سوره نساء آيه 3)
گذشته از تأكيد فراوان به پاكدامني و تقوا، حضرت محمد همچنين نظافت را
ترويج نموده و شرب مسكرات، قمار، رباخواري و ساير اعمال ناپسند را منع
فرموده‌اند. تحصيل علوم نيز با تأكيد توصيه شده است. دانشگاههاي بزرگ
امپراطوري اسلام در قرون بعدي جزو مفاخر اسلامي بشمار مي‌رود.
حضرت اعلی می فرمایند :
ذات الهی لم يزل و لا يزال ظهور آن عين بطون او است و بطون او عين ظهور او
است Ùˆ آنچه از ظهور اللÙ`Ù‡ ذكر ميشود مراد شجره حقيقت است كه دلالت نميكند
الÙ`ا بر او Ùˆ اون شجره است كه مرسل كلÙ` رسل Ùˆ منزل كلÙ` كتب بوده Ùˆ هست Ùˆ
او لم يزل و لا يزال عرش ظهور و بطون او در ميان همين خلق بوده كه در هر
زمان بآنچه خواسته ظاهر فرموده چنانچه حين نزول قرآن بظهور محمÙ`د (ص)
اظهار قدرت خود فرموده و حين نزول بيان بنقطه بيان اظهار قدرت خود
فرموده Ùˆ در نزد ظهور من يظهره اللÙ`Ù‡ باو اثبات دين خود خواهد فرمود كيف
يشاء بما يشاء لما يشاء. [37[

در غرب تعصب و خصومت شديدي نسبت به اسلام وجود داشته است كه از جنگها و
مبارزات كشورهاي مسيحي اروپا عليه ممالك اسلامي در قرون وسطي سرچشمه
مي‌گيرد. هدف بيشتر اين خصومت‌ها شخص حضرت محمد مي‌باشد كه مسيحيان سعي
نموده‌اند از طريق تهمت و افترا مقام ايشان را در اذهان مخدوش نموده و او را
پيامبري كاذب معرفي نمايند. باين ترتيب گفته‌اند كه تعاليم حضرت محمد اصالت
نداشته و اكثر آنها را از انجيل و ساير منابع گرفته و اينكه او بكمك شمشير
دين خود را انتشار نموده است (با اشاره به اين واقعيت كه او سيزده زن
داشته است). اما مطالعه شرح حيات و تعاليم حضرت محمد كذب اين اتهامات را
واضح و روشن مي‌سازد. بسياري از تعاليم او از جمله آزادي اعتقادات مذهبي و
اداره امور مملكت در نوع خود كاملاً بيسابقه است. اگر اين دين ظهوري مستقل
و الهي نبود و صرفاً يك جنبش اصلاح‌گرا بشمار مي‌رفت هرگز نمي‌توانست داراي
كتابي بقدرت قرآن باشد و منشأ تمدني چنان درخشان واقع گردد. موفقيت اسلام
مديون سادگي و قدرت تعاليمش در جذب نفوس است، نه تهديد شمشير كه بنا
بفرموده حضرت محمد فقط بايد در دفاع مورد استفاده قرار گيرد. در مورد
اتهام مربوط به داشتن زنان متعدد و شهوت‌راني، بايد توجه داشت كه حضرت محمد
تا سن بيست و چهار سالگي ازدواج نكرد و بعد هم با زني ازدواج نمود كه
شانزده سال از خودش بزرگتر بود و تا پس از وفات او زوجه ديگري اختيار
نكرد و حتي آن موقع هم زناني را كه به همسري انتخاب مي‌كرد غالباً زنان
بيوه اصحابش بودند كه منظور از ازدواج حمايت از آنان بود و يا اينكه
ازدواج اصولاً جنبه سياسي داشته و بخاطر مصالح مملكت بوده است.
حضرت عبدالبهاء می فرمایند :
" امÙ`ا حضرت محمÙ`د. اهل اروپا Ùˆ آمريکا بعضی روايات از حضرت رسول شنيده
اند و صدق انگاشته اند. و حال آنکه راوی يا جاهل بوده و يا مبغض و اکثر
راويها قسÙ`يسها بوده اند. Ùˆ همچنين بعضی از جهله اسلام روايتهای بی اصل از
حضرت محمÙ`د نقل کرده اند Ùˆ بخيال خود مدح دانسته اند. مثلاً بعضی از
مسلمانان جاهل کثرت زوجات را مدار ممدوحيÙ`ت دانسته اند Ùˆ کرامت قرار داده
زيرا اين نفوس جاهله تکثÙ`ر زوجات را از قبيل معجزات شمرده اند.
Ùˆ استناد مورÙ`خين اروپا اکثرش بر اقوال اين نفوس جاهله است. مثلاً شخص
جاهلی در نزد قسÙ`يسی گفته Ú©Ù‡ دليل بزرگواری شدÙ`ت شجاعت Ùˆ خونريزی است Ùˆ
ÙŠÚ© شخص از اصحاب حضرت محمÙ`د در ÙŠÚ© روز صد نفر را در ميدان حرب سر از تن
جدا کرد. آن قسÙ`يس گمان نمود Ú©Ù‡ فی الحقيقه برهان دين محمÙ`د قتل است. Ùˆ حال
آنکه اين صرف اوهام است بلکه غزوات حضرت محمÙ`د جميع حرکت دفاعی بوده. Ùˆ
برهان واضح آنکه سيزده سال در Ù…Ú©Ù`Ù‡ Ú†Ù‡ خود Ùˆ Ú†Ù‡ احبÙ`ايش نهايت اذيÙ`ت را
کشيدند Ùˆ در اين مدÙ`ت هدف تير جفا بودند. بعضی اصحاب کشته گشتند Ùˆ اموال
بيغما رفت و سائرين ترک وطن مألوف نمودند و بديارغربت فرار کردند و خود
حضرت را بعد از نهايت اذيÙ`ت مصمÙ`Ù… بقتل شدند. لهذا نصف شب از Ù…Ú©Ù`Ù‡ بيرون
رفتند و به مدينه هجرت فرمودند. با وجود اين اعداءترک جفا نکردند بلکه
تعاقب تا حبشه و مدينه نمودند. [38[
و در انتها میشود گفت درست همانگونه كه مسيحيت بزودي بعد از شهادت حضرت
مسيح بر اثر اضافه نمودن عقايد و نظرياتي به تعاليم اصلي از طرف پيروانش
رو بضعف نهاد، اسلام نيز بلافاصله پس از وفات حضرت محمد (8 ژوئن 632) با
تصميمي كه پيروان و اصحاب آن حضرت در مورد جانشيني او گرفتند دچار ضعف و
تفرقه گرديد. در واقع فقط قوه الهيه كه در اين اديان نهفته بود و آنها را
قادر ساخته است كه عليرغم اين انشعاب و تفرقه اوليه به تأسيس تمدن‌هاي
درخشاني نائل گردند.

حضرت بهاءالله می فرمایند :

باری اختلاف اعمال سبب اختلاف امر گشت و امر ضعیف گشت . شریعت رسول الله
روح ما سواه فداه را بمثابه بحری ملاحظه نما که از این بحر خلیج های لا یتناهی
زده اند و این سبب ضعف شریعت الله شده ما بین عباد [39[

در پایان این بخش که توضیحی اجمالی از طلوع تا غروب جمال محمدی بود را با
نطقی از حضرت عبدالبهاء که در منزل مستر دريفوس در پاريس ( 27 اکتبر سنه
1911) ادا فرموده اند به انتها می رسانیم قوله الجمیل :

در حق سرور کائنات حضرت محمد عليه السلام تا بحال شنيده‌ايد جميع روايات از
روی غرض و تعصب جاهلانه بوده ابداً مقارن حقيقت نبوده * حال من حقيقت
واقع را برای شما بيان مينمايم روايات نميکنم بميزان عقل صحبت ميشود زيرا
وقائع ازمنه سابقه را بميزان عقل بايد سنجيد * اگر مطابق آيد مقبول است
Ùˆ الÙ`ا سزاوار اعتماد نيست * اوÙ`لاً اينکه آنچه در حق حضرت رسول عليه السلام
در کتب قسيسها ميخوانيد مانند شرح حال مسيح است در کتب يهود * شما ملاحظه
کنيد مسيح باين بزرگواريرا خلق در حقش چه نسبتها ميدادند و حال آنکه
حضرت مسيح با وجه صبيح و نطق فصيح مبعوث شده بود* بر سر مطلب رويم حال
نصف اهل عالم بت پرست است و نصف ديگر دو قسمت قسم اعظم مسيحی است و قسم
ثانی مسلمان و ملل ديگر قليلند * اين دو قسم مهم است * هزار و سيصد سال
است ميان مسلمان و مسيحی نزاع و جدالست و حال آنکه بسببی جزئی اين
عداوت اين سوء تفاهم زائل ميشود و نهايت الفت حاصل ميگردد نه جدال
ميماند نه نزاع نه ضرب و نه قتال * و آن اينست که ميگوئيم حضرت محمد
عليه السلام چون مبعوث شد اول اعتراض که باقربای خويش کرد گفت چرا به
انجيل و تورات مؤمن نشديد * و اين بموجب نص قرآنست حکايت تاريخی نيست *
گفت چرا بجميع انبياء مؤمن نشديد * چرا به بيست و هشت بيغمبران مذکور در
قرآن مؤمن نشديد * و بنص قرآن ميفرمايد تورات و انجيل کتاب خداست حضرت
موسی نبی عظيمی بود حضرت مسيح از روح القدس تولد يافت Ùˆ روح اللÙ`Ù‡ Ùˆ
کلمة اللÙ`Ù‡ بود * حضرت مريم مقدس بود حتی در قرآن ميفرمايد حضرت مريم
نامزد کسی نبود بلکه در اورشليم قدس الاقداس معتکف و منزوی بود شب و روز
مشغول عبادت بود مائده از آسمان برای او ميآمد حضرت زکريا پدر يحيی هر
وقت ميآمد ميديد مائده پيش مريم است سؤال ميکرد مريما اين مائده از کجاست
مريم ميگفت از آسمانست و حضرت مسيح در گهواره تکلم کرد و حضرت مريم را خدا
بر جميع زنان عالم ترجيح و تفوق داده اين نصوص قرآن در حق حضرت مسيح است
* حضرت محمد عليه السلام قوم خود را توبيخ و ملامت کرد که چرا مؤمن بمسيح و
موسی نشديد * قوم گفتند ما مؤمن ميشويم بمسيح و موسی و تورات و انجيل اما
حال آباء و اجداد ما چه ميشود يعنی آباء و اجداد ما که به آنها افتخار
ميکنيم * حضرت محمد فرمود هرکس بحضرت مسيح و موسی مؤمن نبود از اهل نار
است * اين نصÙ` قرآنست تاريخ نيست حتی فرمود چون پدران شما مؤمن بحضرت مسيح
و انجيل نبودند در حق آنها طلب مغفرت ننمائيد بخدا واگذاريد اين قسم قوم
خود را ملامت ميکرد * و حضرت محمد وقتی مبعوث شد که آنها بهيچوجه انسانيت
تربيت مدنيت نداشتند * بدرجه ای درنده بودند که دخترهای زنده خود را زير
خاک دفن ميکردند و زنان پيش آنها از حيوان پست تر بودند * وقتی
ميخواستند عطر بخود شان بزنند بول شتر استعمال ميکردند و بول شتر را
ميخوردند * حضرت محمد ميان اينها ظاهر شد اين قوم جاهل را همچو تربيت کرد
که در اندک زمان تفوق بر سائر طوائف حاصل نمودند عالم شدند دانا شدند و
اهل معارف شدند اهل صنائع شدند * نص قرآن است که ميفرمايد نصاری دوست
شما هستند لکن بت پرستان عرب را از بت پرستی و درندگی بقوت منع نمائيد *
اصل حقيقت اسلام اينست * اما نگاه بمعاملات بعضی از امراء اسلام نکنيد زيرا
تعلق بحضرت محمد ندارد * تورات را بخوانيد ببينيد احکام چگونه است ولی
ملوک يهود چه کردند * انجيل را بخوانيد ببينيد رحمت صرفست مسيح همه را منع
از حرب کرد وقتی بطرس شمشير کشيد گفت بگذار در غلاف * امÙ`ا امراء مسيحی Ú†Ù‡
قدر خونريزی نمودند و ظلم شديد کردند و بعضی از قسيسها بر خلاف مسيح
معامله نمودند اينها دخلی بمسيح ندارد * باری مقصد اينجاست مسلمانان معترف
بر آن هستند Ú©Ù‡ حضرت مسيح روح اللÙ`Ù‡ است کلمة اللÙ`Ù‡ است مقدس است واجب
التعظيم است و حضرت موسی نبی ذی شأنی بود صاحب آيات باهرات بود و تورات
کتاب اللÙ`Ù‡ است * خلاصه مسلمانان رئيس مسيحيان Ùˆ رئيس موسويان را نهايت
تمجيد و تقديس مينمايند * اگر مسيحيان هم رئيس اسلام را مقابله بالمثل
تمجيد و تقديس کنند اين نزاع بر داشته ميشود * آيا از اين قضيه ايمان
مسلمانان کاسته ميشود استغفراللÙ`Ù‡ * آيا مسلمانان Ú†Ù‡ ضرر از ستايش رئيس
مسيحيان ديدند Ùˆ Ú†Ù‡ گناهی نمودند بلکه بالعکس مقرÙ`ب درگاه الهی شدند Ú©Ù‡
انصاف دادند * حضرت مسيح را روح اللÙ`Ù‡ Ùˆ کلمة اللÙ`Ù‡ گفتند * آيا نبوÙ`ت محمد
بدلائل باهره ثابت نيست ؟؟؟ * [40[

مقام و مرتبت جما ل محمدی

در این بخش سعی شده پاره ای از بیانات طلعات مقدسه بهائیان در مقام عظمت
شان و رفعت مقام حضرت رسول (ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین برای
مزيد استحضار خوانندگان عزيز در اين اوراق نقل مي‌گردد.

راجع به حضرت رسول اكرم
حضرت بهاءالله مي‌فرمايند:
والصلاه و السلام علي مطلع الاسماء الحسنيوالصفات العليا الذي في كل حرف من
اسمه كنزت الاسماء و به زين الوجود من الغيب و اشهود و سمي بمحمد في ملكوت
الاسماء و باحمد في جبروت البقاء و علي آله و صبحه من هذا لايوم الي يوم فيه
ينطق لسان العظمه الملك لله الواحد القهار.

هو اللÙ`Ù‡ تعالی شأنه العظمة Ùˆ الاقتدار حمد مقدÙ`س از ذکر Ùˆ بيان مقصود
عالميان را لائق Ùˆ سزاست Ú©Ù‡ عالمرا بانوار توحيد منوÙ`ر فرمود Ùˆ رايت عظمای
انÙ`Ù‡ لا اله الÙ`ا هو را بر اعلی مقام عالم برافراشت سطوت امرا او را منع
ننمود Ùˆ از اراده باز نداشت رسل فرستاد Ùˆ کتب نازل فرمود تاکلÙ` بصراط
مستقيم فائز شوند و از برای عرفان نبأعظيم در يوم قيام مستعد گردند له
الحمد Ùˆ المنÙ`Ø© Ùˆ له الفضل Ùˆ العطآء خلق فرمود Ùˆ راه نمود تا Ú©Ù„Ù` فائز شوند
بآنچه که مقصود از خلقت خلق بوده تعالی فضله و تعالی کرمه العميم و
جوده العظيم الصÙ`لوة Ùˆ السÙ`لام علی سيÙ`د العالم Ùˆ مربÙ`ÛŒ الامم الÙ`Ø°ÛŒ به انتهت
الرÙ`سالة Ùˆ النÙ`بوÙ`Ø© Ùˆ علی آله Ùˆ اصحابه دائماً ابداً سرمداً. [41[

در خاتم انبياء روح ماسواه فداه تفكر نمائيد چون آن ني حقيقي به ارادة
الهي از افق حجاز اشراق نمود احزاب اعراض نمودند و بر سفك دم اطهرش قيام
كردند وارد شد بر آن حضرت آنچه عيون ملأ اعلي گريست و افئده مخلصين و
مقربين محترق گشت بايد در سبب و علت و اعتراض تفكر نمود حق جل جلاله
مي‌فرمايد: ما يأتيهم من رسول الا كانو به يستهزؤن. و شكي نبوده و نيست
كه اگر مظاهر اوامر الهي و مصادر احكام رباني موافق و مطابق آنچه در دست
قومست از اشارات ظهور و اخبار و نصوص ظاهر مي‌گشتند احدي اعراض نمينمود
بلكه كل فائز مي شدند به آنچه كه از براي او از عدم بوجود آمده‌اند و از
نيستي بحت بات بطراز هستي مزين گشته‌اند.

اسئلك يا فالق الاصباح و سمخر الارياح بانبيائك و رسلك و اصفيائك و
اوليائك الذين جعلتهم اعلام هدايتك بين خلقك و رايات نصرتك في بلادك و
بالنور الذي اشرق من افق الحجاز و تنورت به يثرب و البطحاء و ما في ناسوت
الانشاء بان تؤيد عبادك علي ذكرك و ثنائك و العمل بما انزلته في كتابك.

اشهد يا الهي بما شهد به انبياؤك و اصفياؤك و بما انزلته في كتبك و صحفك
اسألكه باسرار كتابك و بالذي به فتحت ابواب العلوم علي خلقك و رفعت
رايه التوحيد بين عبادك بان ترزقني شفاعه سيد الرسل و هادي السبيل و
توفقني علي ما تحب و ترضي.

چنانچه سلطنت حضرت رسول حال در ميان ناس ظاهر و هويداست و در اول امر
آن حضرت آن بود كه شنيديد چه مقدار اهل كفر و ضلال كه علماي آن عصر و
اصحاب ايشان باشند بر آن جوهر فطرت و ساذج طينت وارد آوردند چه مقدار
خاشاكها و خارها كه بر محل عبور آن حضرت مي‌ريختند و اين معلوم است كه آن
اشخاص به ظنون خبيثه شيطانيه خود اذيت به آن هيكل ازلي را سبب رستگاري
خود مي‌دانستند زيرا كه جميع علماي عصر مثل عبدالله ابي و ابوعامر راهب و
كعب‌بن اشرف و نضربن‌حارث جميع آن حضرت را تكذيب نمودند. و اين معلوم و
واضح است كه علماي وقت اگر كسي را رد و طرد نمايند و از اهل ايمان ندانند
چه بر سر آن نفس مي‌آيد چنانچه بر سر اين بنده آمد و ديده شد اين است كه
آنحضرت فرمود: ما اوذي نبي بمثل ما اوذيت ... حتي قسمي بر آن حضرت سخت شد
كه احدي با آن حضرت و اصحاب او چندي معاشرت نمينمود و هر نفسي كه خدمت
آن حضرت مي‌رسيد كمال اذيت را به او وارد مي‌نمودند در اين موقع يك آيه
ذكر مي‌نمايم كه اگر چشم بصيرت بازكني تا زنده هستي بر مظلومي آن حضرت نوحه و
ندبه نمائي و آن آيه در وقتي نازل شد كه آن حضرت از شدت بلايا و اعراض ناس
بغايت افسرد و دلتنگ بود و جبرئيل از سدره المنتهاي قرب نازل شد اين آيه
تلاوت نمود: و ان كان كبر عليك اعراضهم فان استطعت ان تبتغي نقباً في الارض
او سلماً في السماء.
و حال امروز مشاهده نما كه چه‌قدر از سلاطين به اسم آن حضرت تعظيم مي‌نمايند
و چقدر از بلاد و اهل آن كه در ظل او ساكنند و نسبت به آن حضرت افتخار
دارند چنانچه بر منابر و گلدسته‌ها اين اسم مبارك را به كمال تعظيم و
تكريم ذكر مي‌نمايند و سلاطيني هم كه در ظل آن حضرت داخل نشده‌اند و قميص كفر
را تجديد ننموده‌اند ايشان هم به بزرگي و عظمت آن شمس عنايت مقر و معترقند.
(انتهي)

اگر تمام بيانات حضرت بهاءالله كه راجع به عظمت اسلام و رفعت شأن و مقام
رسول خدا و ائمه هدي صادر شده در اين اوراق نقل شود به راستي اين رساله
مبدل به كتابي مفصل گردد و لهذا براي رعايت جانب اختصار به همين مقدار
اقتصار مي‌شود

حضرت عبدالبهاء مبين آثار حضرت بهاءالله در بسياري از مكاتيب خويش حقانيت
دين مبين اسلام را بر مخالفين و منكرين بنهايت قدرت و قوت ثابت نموده و در
سالهاي 1912 و 1913 بر حسب تقاضاي بهائيان اروپا و آمريكا به ممالك غرب
مسافرت كرده‌اند در بسياري از معابد و كنائس مسيحي و يهود مجامع قسيسين و
ماديين بصريح بيان از مقدسات اسلام دفاع فرموده‌اند و حال آنكه به شهادت
مطلعين كسي را ياراي آنكه نامي از رسول‌الله در آن معابر و مجامع ببرد نبوده
است.

" حضرت محمد اول خطابي كه به قوم خود كرد گفت موسي پيغمبر خدا، تورات
كتاب خداست شما بايد مؤمن تورات و جميع انبياء بني‌اسرائيل شويد و به موقن
به حضرت مسيح و انجيل گرديد هفت مرتبه تاريخ موسي را كه در جميع ستايش آن
حضرت است مكرر مي‌فرمايد كه حضرت موسي از انبياي اولوالعزم صاحب شريعت
بود در صحراي طور خطاب الهي را شنيد با خدا تكلم نمود الواحي بر او نازل
شد جميع اقوام و قبائل عرب ضد او برخاستند عاقبت خدا او را غالب كرد
زيرا حق بر باطل قالب است ملاحظه نمائيد كه حضرت محمد در بين اقوام وحشي
عرب تولد يافت و زندگاني فرمود به ظاهر اُمي و بي‌خبر بود و اقوام اعراب
در نهايت جهالت و همجي به قسميكه دختران خود را زنده زنده زير خاك مي‌نمودند
و اين را نهايت فخر و حميت و علو فطرت مي‌شمردند و در تحت حكومت ايران و
رومان در نهايت ذلت و اسارت زندگاني مينمودند و در باديه عرب پراكنده
بودند و با يكديگر حرب و قتال مي‌كردند چون نور محمدي طالع شد ظلمت جهالت
از باديه عرب زائل گشت آن اقوام متوحشه در اندك زماني به منتهي درجه
مدنيت رسيدند چنانكه از مدنيت ايشان در اسپانيا و بغداد اهالي اروپا
استفاده كردند حال چه برهاني اعظم از اين است و اين دليل واضح است مگر
آنكه انسان چشم از انصاف بپوشد و بنهايت اعتساف برخيزد. " [42[

(عرض کردند: شما مسيح را چه ميدانيد؟) فرمودند: چنانچه در انجيل است ما
مسيح را کلمة اللÙ`Ù‡ ميدانيم نهايت آن را شرح ميدهيم Ùˆ بيان ميکنيم ما جميع
انبيا را قبول داريم حضرت موسی حضرت ابراهيم و حضرت رسول و ساير انبيا
را تمام بر حق ميدانيم ميخواهيم جميع امم را بهم صلح دهيم. هزار سيصد سال
است بين مسيحی و مسلمان جنگ و جدال است بجهت سوء تفاهم اگر اين سوء تفاهم
از ميان بر خيزد با يکديگر برادر شوند. (عرض کردند: تعاليم مسيح صرف
روحانی بود امÙ`ا در اسلام جنگ بود) فرمودند: تفصيل آن اين است Ú©Ù‡ حضرت
رسول سيزده سال در Ù…Ú©Ù`Ù‡ بود Ùˆ هميشه مبتلای زجر Ùˆ زحمت او را اذيÙ`ت ميکردند
اصحابش فرار کردند بعضی اسير شدند ميخواستند خودش را نيز بکشند لهذا هجرت
فرمود. ولی مخالفين لشکر کشيدند بر سر حضرت محمÙ`د آمدند تا رجال را بکشند Ùˆ
نساء را اسير کنند حضرت محمÙ`د امر بدفاع فرمودند اين بود اساس حرب اسلام Ú©Ù‡
هر چه مدافعه ميکردند آنها را شکست ميدادند باز بر ميگشتند با حضرت
محاربه مينمودند زيرا خونخوار بودند هميشه حرب دائمی در ميان داشتند و بحرب
و قتل نفوس و نهب اموال و اسارت عيال و اطفال افتخار ميکردند. و ديگر
آنکه حکم مدافعه و مقاتله در اسلام با مشرکين عرب خونخوار بود نه اهل
کتاب. [43[

در نطق مبارک شب ١٩ ماه محرÙ`Ù… ١٣٣٢ در عکÙ`ا Ù…ÛŒ فرمایند :

هواللÙ`Ù‡
واقعاً چقدر مردم بی انصافند. از روزی که حضرت مسيح ظاهر شده تا يومنا
هذا نفسی نتوانسته است که در کنيسه های يهود ذکر مسيح را بکند حالا
بهائيان در معبد يهود اثبات ميکنند Ú©Ù‡ مسيح کلمة اللÙ`Ù‡ است مسيح روح اللÙ`Ù‡
است و در کليسای نصاری اثبات ميکنند که حضرت رسول پيغمبر الهی است با
وجود اين مردم از ما راضی نيستند. يک روزی در نيويورک ميرفتيم در
کليسائی صحبت بداريم يک شخص هندی از بزرگان آن بلاد ما را تصادفاً ملاقات
کرد Ú©Ù‡ رو به کليسا ميرويم تعجÙ`ب نمود پيش خود گفت بروم ببينم Ú†Ù‡ خبر است
آمد در کليسا ديد در بالای صفÙ`Ù‡ من ايستاده ام Ùˆ اثبات حقÙ`انيÙ`ت نبوÙ`ت حضرت
رسول اللÙ`Ù‡ را ميکنم واقعاً حيران شد. وقتی آمديم بيرون چنان صورتش بشÙ`اش بود
Ú©Ù‡ وصف ندارد. گفت Ùˆ اللÙ`Ù‡ Ú†Ù‡ حکايتی است Ú©Ù‡ در کليسای مسيحی در حالتيکه
قسÙ`يس ها Ùˆ مسيحيان حاضر باشند کسی اثبات نبوÙ`ت حضرت رسول را بنمايد خيلی
منجذب بامر شد. فی الحقيقه کليسا پر از نفوس بود بعد هم قسÙ`يس اظهار تشکÙ`ر
ومنونيÙ`ت Ùˆ سرور کرد

و همچنین می فرمایند قوله تعالی :

" .... خاتم انبياء روح ما سواه فداه در مقام خود شبه و مثل و شريک
نداشته. اولياء صلوات الله عليهم بکلمهء او خلق شده اند. ايشان بعد از او
اعلم Ùˆ افضل عباد بوده اند Ùˆ در منتهی رتبه عبوديÙ`ت قائم. تقديس ذات الهی
از شبه و مثل و تنزيه کينونتش از شريک و شبيه بآنحضرت ثابت و ظاهر.
اينست مقام توحيد حقيقی Ùˆ تفريد معنوی Ùˆ حزب قبل از اينمقام کما هو حقÙ`Ù‡
محروم و ممنوع. حضرت نقطه روح ما سواه فداه ميفرمايد اگر حضرت خاتم بکلمه
ولايت نطق نميفرمود ولايت خلق نميشد... [44[

حضرت شوقي رباني ولي منصوص امر بهائي در يكي از مكاتيب مشروحه خويش به
نام روز موعود فرا رسيده كه خطاب به تمام بهائيان مغرب زمين صادر شده راجع
به ديانت اسلام و مقام حضرت محمد و ائمه اطهار بياناتي مي‌فرمايند كه
مضمون آن به فارسي چنين است:

"... تكريمات جليله‌اي كه حضرت بهاءالله راجع به حضرت محمد و اوصياي
حقه او مخصوصاً امام حسين فريد و وحيد فرموده و براهيني كه حضرت عبدالبهاء
در كليساها و كنيسه‌ها به كمال استحكام و بدون بيم و هراس علي رؤس
الاشهاد براي اثبات حقانيت ديانت پيغمبر اسلام اقامه فرموده و بالاخره
شهادت كتبي ملكه رومانيا كه در كليساي انجيلي تولد يافته و با وجود بستگي
نزديك دولتش به كليساي ارتودوكس يعني ديانت رسمي مملكت متبوعه او بيشتر بر
اثر قرائت خطابات عمومي حضرت عبدالبهاء بر آن شده كه اعتراف خود را بر
رسالت حضرت محمد اعلام نمايد.
تمام اينها بدون هيچ‌گونه شك و ترديد نظر حقيقي آيين بهائي را نسبت به
ديانت اسلام معلوم و مشهود مي‌سازد. آن مقام شاهانه چنين شهادت مي دهد:
آثار باهره‌اش در جميع اشياء موجود و قوه معنويه‌اش در كليه ممكنات مشهود و
مودوع. نداي غيبي است كه ما را در اعماق قلب صلا مي‌زند و راه هدايت را از
طريق ضلالت نشان مي دهد. لكن چون اكثر نفوس از اين آواز غيبي و نداي
دروني ذاهل و غافلند خداوند به صرف فضل و عنايت وجودات مقدس را مأمور و
در بين خلق مبعوث فرموده تا آنكه كلمه‌اش را در امر حق ظاهر و حقيقت آن
را بر نفوس بشري واضح و لائح سازند ظهور انبياء گرام ظهور حضرت مسيح،
حضرت رسول و حضرت بهاءالله كلاً لأجل اين مقصد اعز اعلي بوده زيرا در هر عصر
و زمان نوع بشر به نداء الهي و نباء رباني كه خلق را به طريق حقيقت
ارشاد و مفهوم مفهوم حقيقي الوهيت را بر او مكشوف و عيان سازد محتاج و
نيازمند است اين است كه اين نداي رباني و صوت مقدس به لسان الهي در هيكل
بشري انبياء عظام ساري و جاريست ظاهر مي‌شود تا نفوس انساني به آذان
عنصري اصناء و حقيقت آن را درك نمايند." (ترجمه)
و نیز میفرمایند :
اكنون به جاست سوال شود كه براي اعتراف پيروان حضرت بهاءالله نسبت به مقام
ارجمندي كه حضرت محمد رسول‌الله در ميان تمام سلسله انبياي الهي داشته چه دليل
بزرگتري لازم دارند؟ و آيا علما توقع دارند كه ما نسبت به ديانت اسلام چه
خدمت بزرگتري انجام دهيم؟ چه شاهد بزرگتري از شايستگي ما بالاتر از اين
مي‌خواهند كه در مقاماتي كه از دسترس آنها به كلي خارج است ما شعله ايمان
حقيقي و پر شراره بر ميان افروزيم كه به حقيقت رسول الله شهادت داده و از
قلم چنين ملكه‌اي اعتراف علني كه حقيقت تاريخيست درباره مبعوثيت آن حضرت من
جانب‌الله بدست مي‌آيد؟ (انتهي)
علاوه بر اين حضرت شوقي رباني به بهائيان آمريكا صريحاً دستور فرموده‌اند كه
در مدارس تابستانه قرآن مجيد به حاضرين تدريس شود و بهائيان غرب در مدارس
مزبوره براي اجراي اين دستور به كمال اطاعت و خلوص نيت نصوص آن سفر كريم
را تعليم گرفته و مي‌گيرند.
***************************
راجع به مقام ولايت و ائمه اطهار عليهم السلام

حضرت بهاءالله مي‌فرمايند:
هم اعلم بان للشمس التي نزلت في الصوره المباركه اطلاقات شتي ... و في مقام
نطلق علي اولياء الله و اودائه لانهم شموس الولايه بين البريه لولا هم لاخذت
الظلمه من علي الارض كلها الا من شاء ربك.

والقمر اذا تلاها و القمر رتبه الولايه الذي تلا شمس النبوه اي يظهر بعده
ليقوم علي امر النبي بين العباد.
حضرت عبدالبهاء جلÙ` ثنائه در این مقام Ù…ÛŒ فرمایند قوله الاحلی:

"در خصوص وحی مرقوم نموده بوديد ائمÙ`Ù‡ اطهار مطالع الهام بودند Ùˆ مظاهر
فيض حضرت رحمن وحی اختصاص بحضرت رسول داشت لهذا کلام ائمÙ`Ù‡ اطهار را کلام الهی
نگوئيم بلکه بالهام رحمانی دانيم" [45[

ای بندهء الهی سؤال از عصمت انبيای سلف نموده بودی مظاهر مقدÙ`سه ما
ينطق عن الهوی ان هو الÙ`ا وحی يوحی هستند Ùˆ مظهر Ùˆ يحذÙ`رکم الله نفسه بل نفس
الله القائمة بالسÙ`نن هستند منزÙ`Ù‡ از ادراک مادونند Ùˆ مقدÙ`س از اوهام اهل
شبهات Ùˆ ظنون. مراجعه بنصوص الهی نمائيد بتصريح ذکر عصمت کبری در حقÙ`شان
ميفرمايد Ú†Ù‡ از آثار حضرت اعلی Ùˆ Ú†Ù‡ از آيات بيÙ`نات جمال ابهی از جمله
زيارت سيÙ`د الشÙ`هداء عليه التÙ`حيÙ`Ø© Ùˆ الثÙ`ناء. [46[

و در خصوص سؤال صفی عليشاه که حکمت عدد دوازده در نجوم ائمه هدی در دوره
حضرت رسول (ص) چه بوده فرمودند:

"صفی عليشاه مطÙ`لع بر سرÙ` Ùˆ حکمت اين مسئله هستند ولی نظر بحکمتی اين سؤال
را نموده‌اند لذا نظر بآن حکمت جواب داده ميشود بنويس Ú©Ù‡ اوÙ`لاً چون آفتاب
اثير را در فلک بروج دوازده برج محقÙ`Ù‚ Ùˆ مقرÙ`ر است لذا حکمت الهيÙ`Ù‡ چنين قرار
گرفت Ú©Ù‡ شمس حقيقت را هم در فلک احديÙ`ت دوازده برج مقرÙ`ر باشد Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ تثليث
را Ú©Ù‡ حقيقت ولايت است چون در تربيع Ú©Ù‡ حقيقت نبوÙ`ت است ضرب نمائی عدد
دوازده ظاهر گردد اينست Ú©Ù‡ منجÙ`مان ميگويند انÙ` التثليث عين التربيع Ùˆ ديگر
آنکه چون حروف کلمه توحيد Ú©Ù‡ لا اله الÙ`ا الله است Ùˆ کلمه نبوÙ`ت Ú©Ù‡ محمÙ`د رسول
الله است ترکيب از دوازده حرف است مقتضی حکمت الهيÙ`Ù‡ چنين بود Ú©Ù‡ مظاهر ولايت
که عبارت از تفصيل اجمال هستند نيز در عدد دوازده ظاهر گردد تا هر حرفی
از اين حروف در عالم ملک مطلع Ùˆ مشرق انوار احديÙ`ت باشند لانÙ`هم حروف کلمة
التوحيد Ùˆ نجوم سماء التفريد Ùˆ بدور افق التجريد Ùˆ هذا من السÙ`نن الالهيÙ`Ø© فی
الظهورات الاوÙ`ليÙ`Ø© کما رأی يوسف فی المنام بان سجدت له احدی عشر کوکباً Ùˆ
هو الثÙ`انی عشر Ùˆ هذا کان فی کور الخليل Ùˆ امÙ`ا فی کور الکليم عليه السÙ`لام
کان اثنی عشر سبطاً او اثنی عشر نقيباً فهم کانوا بروج الحقيقة العرفانيÙ`Ø©
Ùˆ حروف کلمة الوحدانيÙ`Ø© فی ذلک الزÙ`مان Ùˆ کذلک فی کور المسيح عليه السÙ`لام
کان عدد الرÙ`وحانيين النÙ`ورانيين حضرات الحواريين اثنی عشر نفساً Ùˆ کذلک تعلÙ`قت
بل تحقÙ`قت بارادة ربÙ` القدر فی کور سيÙ`د البشر بائمÙ`Ø© الحقÙ` اثنی عشر فهم نجوم
زاهرة و بدور لامعة و سرج ساطعة و بروج عالية فی سماء الانوار و فلک
الاسرار" [47[

***************************

راجع به امير‌المؤمنين‌علي‌بن‌ابيطالب‌عليه‌السلام

حضرت بهاءالله مي‌فرمايند:
دو نفر از اهل كوفه خدمت امير آمدند يكي را بيتي بود كه اراده بيع آن
داشت و ديگري مشتري بود و قرار بر آن داده بودند كه به اطلاع آن حضرت اين
مبايعه وقوع يابد و قباله مسطور گردد آن مظهر امرالهي به كاتب فرمودند
كه بنويس قد اشتري ميت عن ميت بيتاً محدوداً بحدود اربعه حد الي القبر و حد الي
اللحد و حد الي الصراط و حد اما الي الجنه و اما الي النار حال اگر اين دو
نفر از صور حيات علوي زنده شده و از قبر غفلت به محبت آن حضرت مبعوث گشته
بودند البته اطلاق موت بر ايشان نمي‌شد و هرگز در هيچ عهد و عصر جز حيات و
بعث و حشر حقيقي مقصود انبياء و اولياء نبوده و نيست اگر قدري تعقل شود
در همين بيان آن حضرت كشف جميع امور مي‌شود كه مقصود از لحد و قبر و صراط و
جنت و نار چه بود.

حضرت عبدالبهاء مي‌فرمايند:
سلطان عرصه علم و حكمت و پادشاه كشور ولايت حضرت علي بن‌ابيطالب عليه
التحيه و الثناء مي‌فرمايند: " كمال التوحيد نفي الصفات عنه "

بدر منير افلاك علم و معرفت و نقطه مركز دايرة ولايت اسدالله الغاب علي بن
ابيطالب عليه التحيه و الثناء مي‌فرمايند:
كل ما في التوراه و الانجيل و الزبور موجود في القرآن و كل ما في‌القرآن في
الفاتحه و كل ما في الفاتحه في البسمله و كل ما في البسمله في الباء و كل ما
في الباء في النقطه و انا النقطه
پادشاه عرصه ولايت و عنقاء مشرق علم و حمت حضرت علي‌بن ابي‌طالب كرم الله
وجهه مي‌فرمايد: " كمال التوحيد نفي الصفات عنه "

بلبل بستان تمجيد و عندليب گلستان ترجيد اسدالله الغاب علي بن ابيطالب
كرم‌الله وجهه بام بيان و افصح تبيان بيان نموده‌اند و حقيقت اين مطلب بلند
اعلي را به چند كلمات لطيفه مكشوف و عيان فرموده‌اند اين است بيان آن
حضرت كه مي‌فرمايد:
" من سئل عن التوحيد فهو جاهل و من اجاب عنه فهو مشرك و من عرف التوحيد
فهو ملحد و من لم يعرف التوحيد فهو كافر "

***************************

عاشورا و الگوگیری

انسان‌‌ها بيش از حرف‌‌ها و نوشته‌‌ها، از اشخاص و عملكردها الگو مي‌‌گيرند.
تأثيرگذاري يك حادثه يا الگوي رفتاري بر انديشه‌‌ها و عمل‌‌هاي مردم، بيشتر
از گفتار است. از اين رو در قرآن كريم، كساني به عنوان « اسوه « معرفي
شده‌‌اند تا مردم در ايمان و عمل از آنان سرمشق بگيرند. حادثه‌‌هاي هم كه از
پيشينيان در قرآن آمده است، بويژه بخش‌‌هايي كه به نيكي‌‌ها، ايمان‌‌ها، صبرها،
مجاهدت‌‌ها و اطاعت‌‌ها و ايثارهاي فرزانگان اشاره شده، همه براي معرفي
الگوست. تاريخ اسلام Ùˆ شخصيÙ`ت‌‌هاي برجستة اسلامي نيز براي مسلمانان در همة
دوره‌‌ها الگو بوده است و تعاليم دين اسلام و اولياء مكتب نيز توصيه
كرده‌‌اند كه از نمونه‌‌هاي متعالي و برجسته در زمينه‌‌هاي اخلاق و كمال، سرمشق
بگيريم. در ميان حوادث تاريخ،« عاشورا» Ùˆ «شهداي كربلا» از ويژگي خاصÙ`ÙŠ
برخوردارند و صحنه صحنة اين حماسه ماندگار و تك‌‌تك حماسه‌‌آفرينان عاشورا،
الگوي انسان‌‌هاي حق‌‌طلب و ظلم‌‌ستيز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهل‌‌بيت»
بصورت عام‌‌تر، در زندگي و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انساني و چگونه
زيستن و چگونه مردن سرمشق‌‌اند
امام حسين Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ حركت خويش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش،
براي مردم ديگر سرمشق مي‌‌داند Ùˆ مي‌‌فرمايد: «فَلَكُمÙ' فيÙ`ÙŽ اُسوَةٌ»[48 [نهضت
عاشورا، الهام گرفتة از راه انبيا و مبارزات حقجويان تاريخ و در همان
راستاست. استشهادي كه امام حسين Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ به كار پيشينيان مي‌‌كند،
نشان‌‌دهندة اين الگوگيري است. هنگامي كه مي‌‌خواست از مدينه خارج شود، اين
آيه[49] را مي‌‌خواند « فَخَرَجَ مِنÙ'ها خائِفاً يَتَرَقÙ`َبُ قالَ رَبÙ`ِ نَجÙ`ِني مِنَ الÙ'Ù‚ÙŽÙˆÙ'مِ
الظÙ`الِمينَ»،[50] كه اشاره به خروج خائفانة حضرت موسي از شهر Ùˆ گريز از
سلطة طاغوتيِ فرعون و ظلم اوست و نشان مي‌‌دهد كه آن اقدام موساي كليم،
مي‌‌تواند الگو به حساب آيد كه حضرت، آيه‌‌مربوط به او را خواند. قبل از
حركت نيز در وصيتنامه‌‌اي كه به برادرش محمد حنفيÙ`Ù‡ نوشت Ùˆ مبنا Ùˆ هدف Ùˆ
انگيزة خروج را بيان كرد، از جمله تكية آن حضرت بر عمل به سيره جدÙ` Ùˆ پدرش
Ùˆ پيمودن همان راه بود Ùˆ نهضت خود را در همان خطÙ` سير معرفي كرد: «وَ اَسيرَ بِسيرَةِ
جَدÙ`ÙŠ Ùˆ اَبي عَلِيÙ`ِ بÙ'نِ اَبي طالِبٍ»[51] Ùˆ سيرة پيامبر Ùˆ علي Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ را
الگوي خويش در اين مبارزه با ظلم و منكر دانست . در سخني ديگر، آن
حضرت فرموده است: «وَلي ÙˆÙŽ لَهُمÙ' Ùˆ لِكُلÙ`ِ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسÙ'وَةٌ»[52] Ùˆ پيامبر
اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را اسوة خود و هر مسلمان ديگر قلمداد كرده
است. پيامبر اكرم، دو فرزندش امام حسن Ùˆ امام حسين Ù€ عليهم السÙ`لام Ù€
را «امام» معرفي كرده است، Ú†Ù‡ قيام كنند، Ú†Ù‡ بنشينند: «اِبÙ'نايَ هذا
اِمامانِ، قاما اَوÙ' قَعَدا».[53] پس از قيام عاشورا نيز در همان خطÙ` امام Ùˆ
اسوه Ùˆ الگو بودن امام حسين Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ بود Ùˆ عمل آن حضرت براي امÙ`ت
مي‌‌توانست سرمشق و سرخط باشد و مبناي مشاركت پيروان امامت در مبارزه با
حكومت باشد، مبارزه‌‌اي كه ريشه در جهاد همة پيامبران ربÙ`اني Ùˆ همة جهادهاي
مقدÙ`س مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسول رسالت داشت. در زيارت مسلم
بن عقيل، مي‌‌خوانيم كه: گواهي مي‌‌دهم كه تو بر همان راهي رفتي كه مجاهدانِ
بدر، در راه خدا رفتند و با دشمنان خدا پيكار كردند.[54]
در زيارت شهداي كربلا مي‌‌خوانيم: سلام بر شما ربÙ`انيان، شما براي ما پيشتاز Ùˆ
پيشاهنگ هستيد Ùˆ ما هم پيرو Ùˆ ياور شماييم: «اَنÙ'تُمÙ' لَنا فَرَطٌ ÙˆÙŽ Ù†ÙŽØ­Ù'نُ لَكُمÙ' تَبَعٌ
ÙˆÙŽ اَنÙ'صارٌ».[55] هم‌‌خطي Ùˆ هم‌‌سويي جهاد رزمندگان با اسوه‌‌هاي خداپسند كه از
سوي مكتب، معرÙ`في شده است، به آن جهاد، مشروعيÙ`ت Ùˆ قداست مي‌‌بخشد. چون
عاشورا «الگو» بود، هم كساني كه به هر دليلي در آن شركت نكردند، بعدها
حسرت و افسوس مي‌‌خوردند، و هم كوتاهي كنندگان نسبت به ياري امام،‌‌ جزو
توÙ`ابين شدند Ùˆ در فكر جبران گذشته برآمدند. اين حاكي از شاخص بودن حركت
امام است. در تاريخ اسلام نيز، بسياري از قيام‌‌هاي ضد ستم و نهضت‌‌هاي
آزادي‌‌بخش، با الهام از حركت عزÙ`ت‌‌آفرين عاشورا شكل گرفت Ùˆ به ثمر رسيد. حتÙ`ÙŠ
مبارزات اسقلال‌‌طلبانة هند به رهبري مهاتما گاندي، ثمرة اين الگوگيري بود؛
همچنانكه خود گاندي گفته است: «من زندگي امام حسين Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ ØŒ آن
شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌‌ام Ùˆ توجÙ`Ù‡ كافي به صفحات كربلا نموده‌‌ام Ùˆ
بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از
سرمشق امام حسين Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ پيروي كند».[56] قائد اعظم پاكستان،
محمدعلي جناح نيز گفته است: «هيچ نمونه‌‌اي از شجاعت، بهتر از آن‌‌كه امام حسين
Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ از لحاظ فداكاري Ùˆ تهوÙ`ر نشان داد، در عالم پيدا نمي‌‌شود. به
عقيدة من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق
قربان كرد، پيروي نمايند.»[57] عاشورا، هم اين پيام را مي‌‌دهد كه بايد از
اين «الگو» كه در زمينه‌‌هايي همچون: شجاعت، ايثار، اخلاص، مقاومت، بصيرت،‌‌
ظلم‌‌ستيزي، دشمن‌‌شناسي، فداكاري، اطاعت از پيشوا، عشق به شهادت و زندگي
ابدي، سرمشق است، پيروي كرد، هم ماهيÙ`ت خود نهضت عاشورا، الهام گرفته از
سيرة اولياء خدا Ùˆ عمل پيامبر Ùˆ علي Ù€ عليه السÙ`لام Ù€ است، هم به شهادت
تاريخ، خود اين حادثه الگوي مبارزات حق‌‌طلبانه بوده است

حضرت عبدالبهاء در شان و مقامات حسین بن علی (ع) می فرمایند :
در بلايای حسين تفکÙ`ر نما . در ظاهر بلا می‌نمود Ùˆ شديد Ùˆ عظيم بود ØŒ Ùˆ Ù„Ú©Ù† بحر
رحمت از او موÙ`اج Ùˆ نور مبين از او مشرق Ùˆ شمس فضل از او بازغ . شريعت غرÙ`ای
رسول اللÙ`Ù‡ را شهادت آن حضرت معين Ùˆ ناصر شد . عمل آن حضرت بکينونته ØŒ
آفتاب آسمان فرقان بوده Ùˆ حديقه معانی را او ساقی Ùˆ آبيار . اگر سرÙ`ÛŒ از
اسرار بلايای فی سبيله ذکر شود ، جميع رايگان قصد ميدان نمايند و شهادت
طلبند .[58[

زیارت نامه حضرت سیدالشهداء نازله از حضرت بهاءالله

ï´¿ هو المُعزÙ`ÙŠ المُسلÙ`يُ الناطق العليم ï´¾
شهد اللÙ`Ù‡ انÙ`Ù‡ لا اله الÙ`ا هو * Ùˆ الÙ`Ø°ÛŒ أتی انÙ`Ù‡ هوالموعود فی الکتب Ùˆ الصÙ`حف
Ùˆ المذکور فی أفئدة المقرÙ`بين Ùˆ المخلصين * Ùˆ به نادت سدرةُ البيان فی ملکوت
العرفان * يا أحزابَ الأديان لعمرُ الرÙ`حمن قد اتَتÙ' ايÙ`َامُ الأحزان بما ورد علی
مشرق الحجÙ`Ø© Ùˆ مطلع البرهان ماناح به أهل خِباء المجد فی الفردوس الأعلی * Ùˆ
صاح به أهلُ سُرادق الفضل فی الجنÙ`Ø© العليا شهد اللÙ`Ù‡ انÙ`Ù‡ لا اله هو * Ùˆ الÙ`Ø°ÛŒ
ظهر انÙ`Ù‡ هو الکنز المخزون Ùˆ السÙ`ِرÙ`ُ المکنون الÙ`Ø°ÛŒ به أظهر اللÙ`هُ اسرارَ ما کان
Ùˆ ما يکون * هذا يوم فيه انتهت آيةُ القبل بيوم يقوم النÙ`َاسُ لربÙ` العرش Ùˆ
الکرسيÙ` المرفوع * Ùˆ فيه نُکِسَتÙ' راياتُ الأوهام Ùˆ الظÙ`نون * Ùˆ برز Ø­Ú©Ù… إنÙ`ا للÙ`Ù‡
Ùˆ إنÙ`ا إليه راجعون * Ùˆ هذا يوم فيه ظهر النÙ`بأ العظيم الÙ`Ø°ÛŒ بشÙ`ر به اللÙ`Ù‡
Ùˆ النبيÙ`ون Ùˆ المرسلون * Ùˆ فيه سرع المقرÙ`بون الی الرÙ`حيق المختوم Ùˆ شَرِبوا
منه باسم اللÙ`Ù‡ المقتدر المهيمن القيÙ`وم * Ùˆ فيه ارتفع نحيب البکاء من Ú©Ù„Ù`
الجهات Ùˆ نطق لسان البيان اَلÙ'حزنُ لاولياءِ اللÙ`Ù‡ Ùˆ اصفيائه * Ùˆ البلاء لأحبÙ`اء
اللÙ`Ù‡ Ùˆ امنائه * Ùˆ الهمÙ` Ùˆ الغمÙ` لمظاهر أمر اللÙ`Ù‡ مالک ما کان Ùˆ ما يکون *
يا اهلَ مدائنِ الأسماءِ Ùˆ طلعاتِ الغرفات فی الجنÙ`Ø© العليا Ùˆ أصحابَ
الوفاء فی ملکوت البقاء * بَدÙ`ِلوا أثوابَکم البيضاءَ Ùˆ الحمراءَ بالسÙ`وداءِ بما
أتت المصيبةُ الکبری * Ùˆ الرÙ`َزيÙ`ÙŽØ© العظمی الÙ`تی بها ناح الرÙ`َسول Ùˆ ذاب کبِدُ
البتول * و ارتفع حنين الفردوس الأعلی * و نحيبُ البکاء من أهل سرادق الأبهی
* Ùˆ أصحاب السÙ`فينة الحمراء المستقرÙ`ين علی سُرُر المحبÙ`Ø© Ùˆ الوفاء * آه آه من
ظلم به اشتعلت
حقَائقُ الوجود * Ùˆ ورد علی مالک الغيب Ùˆ الشÙ`هود من الÙ`ذين نقضوا ميثاقَ
اللÙ`Ù‡ Ùˆ عهدَه Ùˆ انکروا حجÙ`تَه Ùˆ جحدوا نعمتَه Ùˆ جادلوا بآياته * فآه آه
ارواحُ الملأ الأعلی لمصيبتک الفداء يا ابنَ سدرة المنتهی Ùˆ السÙ`ر المستسرÙ` فی
الکلمة العليا * يا ليت ما ظهر حکم المبدأ و المآب و ما رأت العيون جسدَک
مطروحاً علی التÙ`راب *
بمصيبتک مُنع بحرُ البيان من أمواج الحکمة Ùˆ العرفان Ùˆ انقطعت نسائم السÙ`بحان
* بحزنک مُحِيَت الآثار Ùˆ سقطت الاثمار Ùˆ صَعَدَتÙ' زفراتُ الأبرار Ùˆ نزلتÙ' عبرات
الأخيار * فآه آه يا سيÙ`دَ الشÙ`هداء Ùˆ سلطانَهم * Ùˆ آه آه يا فخرَ الشÙ`هداء Ùˆ
محبوبَهم * اشهد بک اشرق نيÙ`ر الانقطاع من افق سماء الابداع Ùˆ تزيÙ`نت هياکل
المقرÙ`بين بطراز التÙ`قوی * وسطع نور العرفان فی ناسوت الانشاء * لو لا Ú© ما
ظهر Ø­Ú©Ù… الکاف Ùˆ النÙ`ون Ùˆ ما فُتحَ خَتÙ'مُ الرÙ`حيق المختوم * Ùˆ لو لا Ú© ما غرÙ`دتÙ'
حمامةُ البرهان علی غصن البيان * و ما نطق لسانُ العظمة بين ملأ الأديان *
بحزنک ظهر الفصل Ùˆ الفراق بين الهاء Ùˆ الواو * Ùˆ ارتفع ضجيج الموحÙ`دين فی
البلاد * بمصيبتک مُنعَ القلمُ الأعلی عن صريره و بحرُ العطاء عن أمواجه و
نسائمُ الفضل من هزيزها * و انهارُ الفردوس من خريرها * و شمسُ العدل من
اشراقها * اشهد أنÙ`Ú© کنتَ آيةَ الرÙ`َحمن فی الأمکان * Ùˆ ظهورَ الحجÙ`Ø© Ùˆ البرهان بين
الأديان * بک أنجز اللÙ`هُ وعدَه Ùˆ اظهر سلطانَه * Ùˆ بک ظهر سرÙ` العرفان فی
البلدان * Ùˆ اشرق نيÙ`ر الايقان من افق سماء البرهان * Ùˆ بک ظَهرتÙ' قدرةُ اللÙ`Ù‡
Ùˆ أمرُه Ùˆ اسرارُ اللÙ`Ù‡ Ùˆ حِکمُه * لو لا Ú© ما ظهر الکنز المخزون Ùˆ أمره المحکم
المحتوم * Ùˆ لو لا Ú© ما ارتفع النÙ`داء من الافق الأعلی * Ùˆ ما ظهرت لآلئُ الحکمة
Ùˆ البيان من خزائن قلم الأبهی * بمصيبتک تَبدÙ`Ù„ فرح الجÙ`نة العليا Ùˆ ارتفع
صريخ أهل ملکوت الأسماء* انت الÙ`Ø°ÛŒ باقبالک أقبلتِ الوجوهُ إلی مالک الوجود
* Ùˆ نطقت السÙ`درةُ الÙ'ملک للÙ`Ù‡ مالک الغيب Ùˆ الشÙ`هود *
قد کانت الأشياء Ú©Ù„Ù`ها شيئاً واحداً فی الظÙ`اهر Ùˆ الباطن فلمÙ`ا سَمعَتÙ' مصائبَکَ
تفرÙ`قتÙ' Ùˆ تشتÙ`تتÙ' Ùˆ صارت علی ظهورات مختلفة Ùˆ ألوان متغايرة * Ú©Ù„Ù`ُ الوجود
لوجودک الفداء يا مشرقَ وحيِ اللÙ`Ù‡ Ùˆ مطلعَ الآية الکبری * Ùˆ Ú©Ù„Ù`ُ النÙ`فوس
لمصيبتک الفداء يا مظهرَ الغَيب فی ناسوت الانشاء * اشهد بک ثبت حکم الانفاق
فی الآفاق * Ùˆ ذابت أکباد العشÙ`اق فی الفراق * اشهد أنÙ` النÙ`ورَ ناح لمصيباتک
Ùˆ الطÙ`ُورَ صاح بما ورد عليک من أعدائک * لولاک ما تجلÙ`ÛŒ الرÙ`َحمن لابن عمران فی
طور العرفان * أناديک Ùˆ اذکرک يا Ù…ÙŽØ·Ù'لَعَ الانقطاع فی الابداع * Ùˆ يا سرÙ`ÙŽ
الظهور فی جبروت الاختراع * بک فُتح بابُ الکرم علی العالم * و اشرق نور
القِدَم بين الأمم * اشهد بارتفاع يد رجائک ارتفعت أيادی الممکنات الی اللÙ`Ù‡
منزل الآيات * Ùˆ باقبالک إلی الافق الابهی أقبلت الکائنات الی اللÙ`Ù‡ مُظÙ'هر
البيÙ`نات * انتَ النقطة الÙ`تی بها فُصÙ`ِلَ عِلÙ'مُ ما کان Ùˆ ما يکون * Ùˆ المعدن الÙ`Ø°ÛŒ
منه ظهرت جواهر العلوم Ùˆ الفنون * بمصيبتک توقÙ`ف قلمُ التقدير * Ùˆ ذَرَفَتÙ'
دموعُ أهل التÙ`َجÙ'ريد * فآه آه بحزنک تزعزعَتÙ' أرکان العالم * Ùˆ کاد أن يرجعَ
Ø­Ú©Ù… الوجود إلی العدم * انت الÙ`Ø°ÛŒ بامرک ماج Ú©Ù„Ù` بحر وهاج Ú©Ù„Ù` عَرÙ'ف Ùˆ ظهر Ú©Ù„Ù`
أمر حکيم * بک ثبت حکمُ الکتاب بين الأحزاب * Ùˆ جری فرات الرÙ`حمة فی المآب *
قد اقبلتُ اليک يا سرÙ` التÙ`وراة Ùˆ الانجيل * Ùˆ مطلعَ آيات اللÙ`Ù‡ العزيز الجميل
* بک بُنِيَتÙ' مدينةُ الانقطاع Ùˆ نُصِبَتÙ' رايةُ التÙ`قوی علی أعلی البِقاع لولاک
انقطع عَرÙ'ف العرفان عن الأمکان Ùˆ رائحة الرÙ`حمن عن البلدان * بقدرتک ظهرت
قدرةُ اللÙ`Ù‡ Ùˆ سلطانُه Ùˆ عزÙ`ُه Ùˆ اقتدارُه * Ùˆ بک ماج بحر الجود Ùˆ استوی سلطانُ
الظÙ`هور علی عرش الوجود * اشهد بک کُشِفتÙ' سبحاتُ الجلال * Ùˆ ارتعدت فرائص أهل
الضÙ`لال * Ùˆ مُحِيَتÙ' آثارُ الظÙ`نون Ùˆ سقطت اثمار سدرة الاوهام * بدمک الأطهر
تزيÙ`نت مدائن العشÙ`اق * Ùˆ أخذت الظلمةُ نورَ الآفاق * Ùˆ بک سَرَع العشÙ`اق إلی
مقرÙ` الفداء * Ùˆ أصحابُ الاشتياق إلی مطلع نور اللÙ`قاء * يا سرÙ`ÙŽ الوجود Ùˆ
مالکَ الغيب Ùˆ الشÙ`هود * لم أدرِ أيÙ`Ø©ÙŽ مصيباتک اذکرها فی العالم Ùˆ أيÙ`Ø©ÙŽ رزاياک
ابثÙ`ها بين الأمم * أنت Ù…ÙŽÙ‡Ù'بَطُ علمِ اللÙ`Ù‡ Ùˆ مشرقُ آياته الکبری Ùˆ مطلعُ اذکاره
بين الوری Ùˆ مصدرُ أوامره فی ناسوت الانشاء * يا قلم الأعلی قل أوÙ`Ù„ نور سطع
Ùˆ لاح Ùˆ أوÙ`Ù„ عَرÙ'فٍ تضوÙ`ع Ùˆ فاح عليک يا حفيفَ سدرةِ البيان Ùˆ شجرَ الايقان فی
فردوس العرفان * بک اشرقت شمس الظÙ`هور Ùˆ نطق Ù…Ú©Ù„Ù`Ù… الطÙ`ور * Ùˆ ظهر Ø­Ú©Ù…
العفو Ùˆ العطاء بين ملأ الانشاء * اشهد أنÙ`Ú© کنتَ صراطَ اللÙ`Ù‡ Ùˆ ميزانَه Ùˆ مشرقَ
آياته Ùˆ مطلعَ اقتداره Ùˆ مصدرَ أوامره المحکمة Ùˆ أحکامه النÙ`افذة * انت
مدينةُ العشق Ùˆ العشÙ`اقُ جنودُها * Ùˆ سفينةُ اللÙ`Ù‡ Ùˆ المخلصون Ù…ÙŽÙ„Ù`احُها Ùˆ رُکÙ`ابُها
* ببيانک ماج بحر العرفان يا روحَ العرفان Ùˆ اشرق نيÙ`ر الايقان من افق سماء
البرهان * بندائک فی ميدان الحرب و الجدال ارتفع حنينُ مشارق الجمال فی فردوس
اللÙ`Ù‡ الغنيÙ` المتعال * بظهورک نُصِبت رايةُ البرÙ` Ùˆ التÙ`قوی Ùˆ مُحيَت آثارُ البغي Ùˆ
الفحشاء * أشهد انÙ`Ú© کنتَ کَنزَ لآلئ علم اللÙ`Ù‡ Ùˆ خزينةَ جواهر بيانه Ùˆ حکمته
* بمصيبتک تَرَکتِ النÙ`قطةُ مقرÙ`ها الأعلی Ùˆ اتÙ`خذَت لنفسها مقاماً تحت الباء * أنت
اللÙ`وح الأعظم الÙ`Ø°ÛŒ فيه رُقم أسرارُ ما کان Ùˆ ما يکون Ùˆ علومُ الأوÙ`لين Ùˆ
الآخِرين * Ùˆ أنت القلم الأعلی الÙ`Ø°ÛŒ بحرکته تحرÙ`کت الأرض Ùˆ السÙ`ماء * Ùˆ توجÙ`هت
الأشياءُ الی أنوار وجه اللÙ`Ù‡ ربÙ` العرش Ùˆ الثÙ`ری * آه آه بمصيبتک ارتفع نحيبُ
البکاء من الفردوس الأعلی * Ùˆ اتÙ`خذَت الحوريÙ`اتُ لأنفسهنÙ` مقاماً علی التÙ`راب فی
الجنÙ`Ø© العليا * طوبی لعبد ناح لمصيباتک * Ùˆ طوبی لِأمَةٍ صاحَت فی بلاياک * Ùˆ
طوبی لعين جرت منها الدÙ`موع ُ * وطوبی لأرض تشرÙ`فت بجسدک الشÙ`ريف * Ùˆ لمقام
فاز باستقرار جسمک اللطيف * سبحانک اللÙ`همÙ` يا إلهَ الظÙ`هور Ùˆ المجلÙ`ÛŒ علی غصن
الطÙ`ور * أسألک بهذا النÙ`ور الÙ`Ø°ÛŒ سطع من أفق سماء الانقطاع * Ùˆ به ثبت حکمُ
التÙ`ÙˆÚ©Ù`ُل Ùˆ التÙ`فويض فی الابداع * Ùˆ بالأجساد الÙ`تی قُطِعَتÙ' فی سبيلک * Ùˆ
بالأکباد الÙ`تی ذابت فی حبÙ`Ú© * Ùˆ بالدÙ`ماء الÙ`تی سُفکت فی أرض التÙ`سليم أمَامَ
وجهک * أن تَغفِرَ للÙ`ذين أقبلوا الی هذا المقام الأعلی Ùˆ الذÙ`ِروة العليا Ùˆ
قَدÙ`ِرÙ' لهم من قلمک الأعلی ما لا ينقطع به عَرفُ اقبالهم Ùˆ خلوصِهم عن مدائن ذکرک
Ùˆ ثنائک * أيÙ' ربÙ` تراهم منجذبين من نفحات وحيک Ùˆ منقطعين عن دونک فی أيÙ`امک
* أسألک أن تُسقِيَهم من يد عطائک کوثَرَ بقائک * ثمÙ` اکتب لهم من يراعة فضلک
أجرَ لقائک * أسألک يا الهَ الأسماء بأمرک الÙ`Ø°ÛŒ به سخÙ`رت الملک Ùˆ الملکوت * Ùˆ
بندائک الÙ`Ø°ÛŒ انجذب منه أهلُ الجبروت * أن تؤيÙ`دَنا علی ما تحبÙ` Ùˆ ترضی Ùˆ علی ما
ترتفع به مقاماتُنا فی ساحة عزÙ`Ú© Ùˆ بساط قربک * Ø£ÛŒ ربÙ` نحن عبادک أقبلنا
الی تجلÙ`يات أنوار نيÙ`ر ظهورک الÙ`Ø°ÛŒ أشرق من أفق سماء جودک * أسألک بأمواج
بحر بيانک اَمامَ وجوه خلقک أن تؤيÙ`دَنا علی أعمالٍ أمَرÙ'تَنا بها فی کتابک المبين
* انک أنت أرحم الرÙ`احمين * Ùˆ مقصودُ Ù…ÙŽÙ† فی السÙ`موات Ùˆ الأرضين * ثمÙ` أسألک يا
إلهَنا Ùˆ سيÙ`دَنا بقدرتک الÙ`تی أحاطت علی الکائنات Ùˆ باقتدارک الÙ`Ø°ÛŒ أحاط
الموجودات أن تنوÙ`رَ عَرÙ'Ø´ÙŽ الظÙ`لم بأنوار نيÙ`ر عدلک Ùˆ تبدÙ`Ù„ÙŽ أريکةَ الأعتساف
بکرسيÙ` الأنصاف بقدرتک Ùˆ سلطانک انÙ`Ú© أنت المقتدر علی ما تشاء * لا إله إلÙ`ا
أنت المقتدر القدير *

که مضمون لوح مبارک به فارسی چنین است :

«اين زيارتي است كه در افق اعلي از قلم ابهايم در حق حضرت سيدالشهدا حسين
بن‌علي روح ماسواه فداء نازل گرديد.»
اوست تسليت Ú¯Ùˆ Ùˆ تسلÙ`ÙŠ دهنده گويا Ùˆ دانا
خداوند خود گواه است كه هيچ خدايي جز او نيست و آن كس كه آمده همان است
كه وعده ظهورش در كتب Ùˆ صحف قبل داده شده Ùˆ در دلهاي مقرÙ`بين Ùˆ مخلصين همواره
مذكور بوده و سدره بيان در ملكوت عرفان به آن ندا داده است. اي احزاب
اديان براستي كه ايام خزان Ùˆ اندوه فرارسيده زيرا كه بر مَشرق حجÙ`ت Ùˆ مَطلع
بيان وارد گشت آنچه كه ساكنان خيام مجد را در فردوس اعلي به گريه و زاري
واداشت و فرياد و فغان اهل سراپرده فضل را در بهشت برين بلند نمود.
خداوند خود گواه است كه هيچ خدايي جز او نيست و كسي كه ظاهر گشت اوست
همان گنج پنهاني و راز نهفته‌اي كه با ظهور او خداوند اسرار ماكان و
مايكون را فاش نمود در اين روز بود كه آيه قبل به اين آيه مباركه «يوم
يقوم الناس لرب العرش و الكرسي الرفيع» منتهي گرديد. يعني روزي كه همه
خلايق در ساحت قدس پروردگار يكتا كه بر عرش و كرسي رفيع مستوي مي‌گردد
بپا خواهند خواست. در اين روز بود كه علائم و آثار ظنون و اوهام فروريخت
و حكم كريمه «انا لله و انا اليه راجعون» متحقق گرديد. اين روزي است كه
نباء عظيم و مُدهشي كه خداوند و پيامبرانش وقوع آن را از قبل خبر داده
بودند به ظهور رسيد. در اين روز مقرÙ`بان درگاه به سوي شراب سر به مُهر
شتافتند Ùˆ از اين خَمر روحاني به نام پروردگار مقتدر Ùˆ مهيمن قيÙ`وم لاجرعه
نوشيدند در اين روز بود كه صداي گريه و زاري از كل جهات بلند گشت و
لسان بيان به اين كلما عاليه ناطق گرديد:
«حزن و اندوه مخصوص اوليا خدا و برگزيدگان اوست. رنج و بلا خواست دوستان
خدا و امناي اوست. هم و غم از آن پيامبران خدا و مظاهر امر اوست.»
اي ساكنان مدائن اسماء و اي طلعات غرفه‌هاي جنت اوليا و اي اصحاب وفا در
ملكوت بقا جامه‌هاي سرخ و سفيد خويش را به جامعه‌هاي سياه بدل نماييد زيرا
ايام مصيبت كبري و رزيه عظمي فرارسيده مصيبتي كه رسول خدا را به نوحه و
زاري انداخت و دختر گرامي‌اش فاطمه زهرا را جگر بگداخت ناله فردوس اعلي
بلند گشت و صداي گريه و زاري از اهل سراپرده جلال و راكبين سفينه حمراء كه
بر تختهاي محبÙ`ت Ùˆ وفا آرميده بودند به فراز آسمان رسيد. آه Ùˆ فغان از ظلمي
كه حقايق وجود را مشتعل ساخت ظلمي كه از ناقضين عهد و ميثاق و منكران
حجت و برهان و كافران به نعمت و احسان و مجادله كنندگان به آيات بينات
بر مالك غيب و شهود وارد گرديد. ارواح ملاء اعلي فداي مصيباتت اي فرزند
سدره منتهي و اين راز نهفته در كلمه عليا اي كاش قلم تقدير رقم نمي‌خورد و
فرمان خداوند در آغاز و انجام به ظهور نمي‌رسيد و ديدگان خلق پيكر پاكت را
افتاده بر خاك نمي‌ديد. مصيبت تو درياي بيان را از تلاطم بينداخت و امواج
حكمت و عرفان را فرونشاندو هبوب نسائم پروردگار را متوقف ساخت. به حزن
تو آثار محو شد و اثمار ساقط گشت و آه از نهاد ابرار بلند گرديد و اشك از
ديدگان اخيار فروريخت. افسوس و دريغ اي سيدالشهدا و اي فخر الشهدا و اي
محبوب الشهدا گواهي مي دهم به وجود تو خورشيد انقطاع از آسمان ابداع
اشراق نمود Ùˆ هياكل مقرÙ`بين به زيور تقوا آراسته گشت Ùˆ نور عرفان در عالم
خاك بتابيد. اگر نبودي دو حرف كاف و نون به هم نمي‌رسيد و عالم وجود محقق
نمي‌گشت و شراب سر به مُهر الهي باز و گشوده نمي‌گرديد. اگر نبودي كبوتر
برهان بر شاخسار بيان نمي‌سراييد و لسان عظمت بين ملاء اديان سخن نمي‌گفت.
حزن تو بين دو حرف هاء و واو فاصله و جدايي انداخت و ناله اهل توحيد را
در بلاد بلند نمود. به مصيبتت قلم اعلي از حركت باز ايستاد و درياي عطا
از امواج فرو نشست نسائم فضل ساكن گشت و انهار فردوس از جوش و خروش
بيفتاد و خورشيد عدل از نور و تابش باز ماند. براستي كه تو در بين عامل
امكان آيت خدايي تو بين ملل و اديان مبدء ظهور حجت و برهاني. خداوند
بوسيله تو به وعده‌اش وفا نمود و سلطنتش را ظاهر ساخت به ظهور تو راز
عرفان در بلاد آشكار گشت و خورشيد ايقان و اطمينان از افق آسمان برهان
بدرخشيد قدرت پرورگار و امر او و اسرار و حكمتهاي او به وجود تو ظهور و
بروز نمود. اگر نبودي كنج پنهان خدا آشكار نمي‌گشت و امر مبرم و محتوم او به
ظهور نمي‌رسيد اگر نبودي ندايي از افق اعلي بلند نمي‌شد و مرواريدهاي حكمت
و بيان از خزائن قلم ابهي آشكار نمي‌گشت. مصيبتت ظهور و شادي اهل بهشت را
برهم زد و فرياد و فغان اهل ملكوت اسماء را به اوج آسمان رساند. تويي كه
اقبالت وسيله اقبال وجوه به مالك وجود شد و سدره الهي به اين بيان احلي
نطق فرمود:
«پادشاهي تنها شايسته خداوند مالك غيب و شهود بوده و هست.»
همانا اشياء عالم در ظاهر و باطن همه يك شيء بودند چون مصيبات تو را
شنيدند متشتÙ`ت گشتند Ùˆ به ظهورات مختلفه Ùˆ الوان متنوعه در آمدند. همه هستي
فداي هستي‌ات اي مَشرق وحي خدا و اي مَطلع آيت كبري همه نفوس فداي مصيبتت اي
مظهر غيب خدا گواهي مي دهم به وجود تو انفاق در بين خلق رواج يافت و
جگرهاي عاشقان در هجر و فراق بگداخت براستي كه نور از مصيبات تو نوحه
نمود و طور از بلاياي وارده بر تو صيحه كشيد. اگر نبودي خداوند رحمان بر
موسي‌بن عمران در طور عرفان تجلي نمي‌نمود. تو را صدا مي‌زنم و مي خوانم اي
منشاء انقطاع در عالم ابداع Ùˆ اي سرÙ` ظهور در جبروت اختراع گواهي مي‌دهم كه
باب كرم بوسيله تو در عالم گشوده شد و نور قدم توسط تو بين امم طلوع نمود.
دست اميد تو به سوي خدا دستهاي اميد خلق را به جانب مٌنزل آيات بالا برد
و اقبال تو بسوي افق ابهي اقبال كائنات را به مظهر بينات موجب گشت. تويي
آن نقطه‌اي كه ما كان و ما يكون از آن منشعب و متكثر گرديد تويي آن
معدني كه جواهر علوم و فنون از آن استخراج گشت و به ظهور رسيد. به
مصيبت تو قلم تقدير متوقف شد و آب از ديدگان اهل تجريد جاري گرديد. حزنت
اساس و بنيان عالم هستي را بلرزاند و حكم وجود را به ورطه عدم نزديك
ساخت. هر بحري به امر تو مواج است و هر نسيمي به اراده تو در هبوب و
مرور و هر امر محكمي به خواست تو ظاهر و آشكار. حكم كتاب خدا به بركت
وجود تو در بين احزاب ثابت گشت و فرات بخشش و رحمت او به وجود تو در يوم
موعود جاري گرديد. بسوي تو روي آورده‌ام اي راز پنهانِ تورات و انجيل و اي
مَطلعِ آيات خداوند عزيز و جميل. به تو شهر انقطاع بنا گرديد و پرچم تقوي
بر فراز بقعه‌هايش بر افراشته گشت. اگر نبودي در عالم وجود بويي از عرفان
به مشام نمي‌رسيد و از روائح قدس الهي در شهرها و ديار نسيمي نمي‌وزيد. قدرت
تو قدرت و سلطنت خدا را نشان داد و عزت و اقتدار او را آشكار ساخت. به
وجود تو درياي جود به موج آمد و سلطان ظهور بر عرش وجود مستوي گرديد.
براستي تو بودي كه پرده‌هاي جلال را شكافتي و بنيان اهل ظلال را متزلزل ساختي
تو بودي كه آثار ظنون را محو نمودي و اثمار درخت اوهام را ساقط كردي. خون
پاكت مدينه عشاق را بيار است و نور آفاق را ظلماني ساخت. به وجود تو
عاشقان به مقر فدا Ùˆ مشتاقان به مبدء نور لقاء شتافتند. اي سرÙ` وجود Ùˆ
اي مالك غيب و شهود نمي‌دانم كدامين مصيبات را بازگو كنم و از كدامين بليه‌ات
در بين خلق سخن بگويم. علم الهي از تو بر قلوب مُشرق شد و آيات بزرگ خدا از
تو در عالم به ظهور رسيد. ياد و ذكر پروردگار از طريق تو بر دلهاي خلق
بنشست و اوامر و احكام تو توسط تو به عالم ناسوت صدور يافت. اي قلم اعلي
بگو نخستين نوري كه درخشيد و ظاهر گشت و نخستين نفحه طيبه‌اي كه وزيد و مرور
نمود نثار وجودت اي نسيم سدره بيان و اي بوي خوش درخت ايقان در فردوس
عرفان خورشيد ظهور به وسيله تو طلوع نمود Ùˆ مكلÙ`Ù… طور توسط تو نطق فرمود
و حكم عفو و بخشش به وجود تو در بين خلق ظاهر گرديد. گواهي مي دهم كه
تويي صراط خدا تويي ميزان خدا تويي مَشرق آيات و مَطلع اقتدار خدا و تويي
مصدر اوامر محكمه و احكام نافذه خدا تويي مدينه عشق و عاشقان سپاهان آن
و تويي سفينه خدا و مخلصان ملاحان و راكبان آن. به بيان تو اي روح عرفان
بحر عرفان به موج آمد و خورشيد ايقان از افق آسمانِ بُرهان بدرخشيد. نداي
تو در ميدان جنگ و جدال ناله مه‌رويان را در فردوس خداوند غني متعال بلند
نمود. به ظهور تو پرچم تقوا برافراشته شد و آثار بغي و فحشا محو گرديد.
گواهي مي‌دهم كه تويي گنجينه لئالي علم خدا و تويي مخزن جواهر بيان و
حكمتهاي خدا. از مصيبت تو نقطه جايگاه خود را ترك نمود و در محلي زير حرف
باء براي خود مقرÙ` گُزيد. تويي آن لوح عظمي كه اسرار ماكان Ùˆ مايكون Ùˆ
علوم اولين و آخرين در آن رقم خورده است. تويي آن قلمي كه به حركت آن
زمين و آسمان به حركت آمده و توجه اشيا را به انوار وجه پروردگار مالك
عرش و ثري جلب كرده است. افسوس افسوس به مصيبت تو صداي گريه و زاري در
فردوس اعلي بلند گشت و حوريان در بهشت روي خاك منزل گزيدند. خوشا به حال
بنده‌اي كه بر مصائب تو گريست و خوشا به حال كنيزي كه بر بلاياي تو ضجه و
زاري نمود خوشا به چشمي كه براي تو اشك ريخت خوشا به سرزميني كه به نزول
پيكر پاكت متبرك گشت و خوشا به موقفي كه جسم لطيفت در آن مستقر گرديد.
پاك و منزهي تو اي پروردگار ظهور اي تجلي كننده بر شاخه طور از تو
مي‌خواهم به حق اين نوري كه از افق آسمان انقطاع تابيده و حكم توكل و
تفويض را در عالم ابداع ثبات بخشيده به حق اجسادي كه در سبيل تو قطعه
قطعه گشته و جگرهايي كه در راه محبتت گذاخته شده به حق خونهايي كه در ارض
تسليم در جلوي رويت بر زمين ريخته كه زائرين اين مقام اعلي در ذروه عليا
را مورد عفو و رحمت خود قرار دهي و براي آنان از قلم اعلايت آنچه را كه
بدان بوي خوش اقبال و خلوصشان از مدائن ذكر و ثناي تو قطع نگردد مقدر
فرمايي. اي پروردگار آنان را مي‌نگري كه از نفحات وحيت منجذب گشته‌اند و
در ايام تو از ماسوايت دل بريدند از تو مي خواهم كه آنان را به دست بخشش
خويش از كوثر بقايت سيراب نمايي و اجر لقايت را براي آنان ثبت فرمايي. اي
خداي اسماء ! از تو مي‌طلبم به حق امر عظيمت كه ملك و ملكوت را با آن
مُسخÙ`ر فرمودي Ùˆ به حق نداي شيرينت كه اهل جبروت را با آن مجذوب ساختي ما را
به آنچه مورد رضاي توست و به آنچه باعث علو مقام ما در ساحت غزت توست
مويد فرمايي.
اي پروردگار ما بندگان توييم كه به تجليات انوار خورشيد ظهورت كه از
آسمان بخششت طلوع نموده اقبال كرده‌ايم از تو مي‌خواهيم به حق امواج بحر بيانت
كه در مقابل روي خلقت به ظهور رسيده كه ما را به انجام اعمالي كه در كتاب
مبينت امر فرمودي مؤيÙ`د فرمايي براستي كه تويي ارحم الراحمين Ùˆ مقصود اهل
سماوات و ارضين. از تو مي‌خواهم اي خداي ما و آقاي ما به قدرتت كه همه
كائنات را احاطه نموده و به اقتدارت كه همه موجودات را فراگرفته عرش ظلم
را به يد قدرت و سلطنت خويش به نور عدل منور فرمايي و تخت اعتساف را به
كرسي انصاف بدل كني. تويي توانا بر آنچه اراده فرمايي. نيست خدايي جز تو
خداوند مقتدر و توانا.



«تفکÙ`رُ ساعةٍ خيرٌ من عبادةِ سبعينَ سنةً»

يک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.

رسول اکرم (ص)

سوالاتی برای تفکر بیشتر

1. چرا بسیاری از یهودیان که پیروان حضرت موسی (ع) هستند در زمان
ظهور حضرت عیسی (ع) به ایشان ایمان نیاوردند ؟
2. چه کسانی دستور شکنجه نمودن و به صلیب کشیدن حضرت مسیح را دادند
ØŸ
3. در زمان حضرت محمد چه کسانی به مخالفت با ایشان قیام نمودند ؟
4. . چرا در صدر اسلام ، اعراب و مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان ،
بلافاصله به حضرت محمد (ع) ایمان نیاوردند ؟
5. آیا در واقعة کربلا کسانی که امام حسین (ع) و یارانشان را به
شهادت رساندند، ادعای مسلمانی نداشتند ؟
6. فکرمی کنید چرا این جمعیت زیاد مسیحیان دنیا به دیانت اسلام
ایمان نمی آورند ؟
7. فکر می کنید نظر خاخام ها (علمای یهودی) دربارة دیانت مسیحی چه
باشد ؟
8. فکر می کنید نظر کشیش ها دربارة دیانت اسلام چه باشد ؟
9. مسیحیانی که به اسلام ایمان نیاورده اند مدعی هستند که بنا بر
بشارات موجود در کتبشان ، منتظر ظهور حضرت محمد نبوده اند، به نظر شما
این اشتباه از کجا ناشی شده است ؟
10. اگر دیانت اسلام قابلیÙ`ت انعطاف پذیری Ùˆ هماهنگی با کلیه دوران
بشر را دارد و به این علت دیگر نیازی به فرستادة الهی نیست ، چرا از
ابتدای تاریخ، دیانت اسلام ظاهر نشد؟ و ادیان قبل برای چه بود ؟
11. من و شما چرا حضرت محمد (ع) را به عنوان پیامبر الهی پذیرفته ایم ؟
آیا اگر در سه سال اول صدر اسلام بودیم، باز هم به ایشان و دیانت اسلام
ایمان می آوردیم ؟ با وجود مخالفت مردم و بزرگانِ قوم، چگونه این کار را
انجام می دادید؟
12. خداوند در قرآن می فرماید که هیچ یک از افراد بشر و حتی با کمک
یکدیگر هرگز نمی توانند آیاتی مانند قرآن بیاورند که اینقدر مؤثر باشد،
آیا چنین کاری در قدرتِ خود خداوند هم نیست؟
13. آیا مطالعه و بررسیِ آثارِ ادیان مختلف،‌ برای شما نگران کننده است ؟
14. دوستی می گفت اگر نزدِ من سنگ با قیمتی باشد، با بررسیِ مجدد و
مقایسة آن با جواهرات و سنگهای دیگر نه تنها ارزشِ آنچه داشته ام کم نمی
شود بلکه اگر چیز گرانبها تری نیابم، جواهری که داشته ام را از آن پس
بیشتر دوست خواهم داشت، آیا شما با این حرف موافقید؟
15. آیا تحقیقِ بی غرضانه دربارة تفکرات و نظراتِ دیگران، به ایمان و
اعتقاد ما، که از روی تفکر وتحقیق انتخاب شده است، لطمه ای وارد می کند ؟

اعتراضات وارده بر جمال محمدی

برای همراهی شما خواننده گرامی در بهتر فکر کردن به سوالات فوق الذکر و
رسیدن به نتیجه ای قریب به حقیقت ، در این قسمت بیاناتی از حضرت بهاءالله
و حضرت عبدالبهاء نسبت به اعتراضاتی که بر رسول اکرم صلواة الله علیه وارد
آورده اند ذکر شده تا ان شاء الله طالبان حقیقت بر تشابه اعتراضاتی که
علما و رئوس به پیامبر زمان خود می گیرند پی برند طوبی لمن الفائزین

حضرت بهاءاالله درباب اعتراضات وارده که از حضرت رسول طلب معجزه می کردند
می فرمایند :
بنام خداوند يکتا
بهتر آنکه خالصاً لوجه الرÙ`حمن قدری از آيات فرقان تلاوت نمائيد Ùˆ در معانی
آن تفکÙ`ر کنيد شايد در اين يوم Ú©Ù‡ سلطان ايÙ`ام است از رحيق عرفان محروم
نمانيد و از کوثر وحی و الهام بی نصيب نشويد. از جمله در اين آيات مبارکه
Ú©Ù‡ از قبل بر محبوب عالم Ùˆ سيÙ`د امم نازل شده تفکÙ`ر کنيد ميفرمايد: Ùˆ
قالوا لن نؤمن Ù„Ú© حتÙ`ÛŒ تفجر لنا من الارض ينبوعاً او تکون Ù„Ú© جنÙ`Ø© من نخيل
Ùˆ عنب فتفجÙ`ر الانهار خلالها تفجيراً او تسقط السÙ`مآء کما زعمت علينا کسفاً او
تأتی باللÙ`Ù‡ Ùˆ الملئکة قبيلاً او يکون Ù„Ú© بيت من زخرف او ترقی فی السÙ`مآء Ùˆ
لن نؤمن لرقيÙ`Ú© حتÙ`ÛŒ تنزÙ`Ù„ علينا کتاباً نقرئهُ قل سبحان ربÙ`ÛŒ هل کنت الÙ`ا
بشراً رسولا اين آياتی است که مشرکين بخاتم انبيا روح ما سويه فداه گفته‌اند
يعنی مضمون اين آيات را شرآئط ايمان قرار داده‌اند که اگر آن حضرت ظاهر
فرمايد بحق موقن شوند. حال تفکÙ`ر در آن نفوس غافله نمائيد Ú©Ù‡ عرض کرده‌اند
بايد در ارض بطحا چشمه ای جاری کنی و يا يک بيتی از ذهب ظاهر کنی از
برای ما يا اينکه بآسمان صعود نمائی مقابل چشم ما و بيائی بکتابيکه او
را قرائت کنيم يا بُستانی ظاهر کنی که در آن نخيل و عنب باشد يا اينکه
بحق جلÙ` جلاله Ùˆ قبيلی از ملئکه بيائی اينها اموراتی بود Ú©Ù‡ مشرکين حجاز
از سيÙ`د عالم خواستند Ú©Ù‡ ظاهر فرمايد تا موقن شوند بآنچه بيان فرموده Ùˆ
معانی آن مجملی ذکر شد. حال ببصر حديد و قلب اطهر و انصاف کامل ملاحظه
نمائيد Ùˆ تفکÙ`ر کنيد ليحصحص Ù„Ú© الحقÙ` Ùˆ يظهر Ù„Ú© صراط اللÙ`Ù‡ الÙ`Ø°ÛŒ ظهر بالحقÙ` Ùˆ
تجد نفسک علی يقين مبين. Ùˆ بعد از اين سؤالات ملاحظه کنيد Ú©Ù‡ حقÙ` جلÙ` جلاله در
جواب Ú†Ù‡ فرموده، ميفرمايد: بگو هل کنت الÙ`ا بشراً رسولاً Ùˆ اگر اين عرايض
مقبول ميشد و حقتعالی سلطانه ظاهر ميفرمود آنچه را که خواسته بودند
بزعم آنها ديگر در ارض احدی منکر و معرض بر حسب ظاهر مشاهده نميشد و حال
آنکه در مقام ديگر ميفرمايد اگر ببينند جميع آيات را بحق مقبل نشوند و
بافق اعلی توجÙ`Ù‡ ننمايند. [59[

و همچنین راجب به اعتراضاتی که به مخالف بودن قواعد قرآنی با صرف و نحو آن
زمان داشته ، می فرمایند قوله تعالی :
فکر Ú©Ù† در ايÙ`اميکه فرقان از سماء مشيÙ`ت رحمن نازل شد اهل طغيان Ú†Ù‡ مقدار
اعتراض نموده‌اند گويا از نظر شما محو شده لذا لازم شد که بعضی از آن ذکر
شود شايد خود را بشناسی Ú©Ù‡ در حين اشراق شمس محمÙ`دی از افق عزÙ` صمدانی Ú†Ù‡
مقدار اعتراض نمودی غايت آنست Ú©Ù‡ در آن ايÙ`ام باسم ديگر موسوم بودی Ú†Ù‡
اگر تو از آن نفوس نبودی هرگز در اين ظهور بر حقÙ` اعتراض نمينمودی. از
جملهء اعتراض مشرکين در اين آيه مبارکه بود Ú©Ù‡ ميفرمايد: لا نفرÙ`Ù‚ بين احد
من رسله، اعتراض نموده‌اند. که احد را مابين نه و به اين جهت بر کلمه محکمه
الهيÙ`Ù‡ اعتراض Ùˆ استهزاء نموده‌اند. Ùˆ همچنين بر آيه مبارکه: خلق Ù„Ú©Ù… ما فی
الارض جميعاً ثمÙ` استوی الی السÙ`مآء فسوÙ`يهنÙ` سبع سموات، اعتراض نموده‌اند Ú©Ù‡ اين
مخالف آيات ديگر است چه که در اکثر آيات سبقت خلق سما بر ارض نازل شده. و
همچنين بر آيه مبارکه: خلقناکم ثمÙ` صوÙ`رناکم ثمÙ` قلنا للملئکة اسجدوا لآدم،
اعتراض نموده‌اند که سجود ملائکه قبل از تصوير خلق بوده و اعتراضاتيکه در
اين آيه مبارکه الهيÙ`Ù‡ نموده اند البتÙ`Ù‡ استماع نموده‌ايد. Ùˆ همچنين بر آيه
مبارکه: غافر الذÙ`نب قابل التÙ`وب شديد العقاب، اعتراض نموده‌اند Ú©Ù‡ شديد
العقاب صفت مضاف بفاعل است نعت معرفه واقع شده و مفيد تعريف نيست. و
همچنين در حکايت زليخا Ú©Ù‡ ميفرمايد: Ùˆ استغفری لذنبک انÙ`Ú© کنت من الخاطئين،
اعتراض نموده‌اند که بايد خاطئات باشد چنآنچه از قواعد قوم است در جمع
مؤنÙ`Ø«: Ùˆ همچنين بر آيه مبارکه: Ùˆ کلمة منه اسمه المسيح، اعتراض نموده‌اند Ú©Ù‡
کلمه تأنيث دارد Ùˆ ضمير راجع بکلمه بايد مؤنÙ`Ø« باشد. Ùˆ همچنين در احدی الکبر
و امثال آن مختصر آنکه قريب سيصد موضع است که علمای آن عصر و بعد بر
خاتم انبيآء و سلطان اصفيآء اعتراض نموده‌اند چه در معانی و چه در الفاظ و
گفته‌اند اينکلمات اکثر آن غلط است و نسبت جنون و فساد بآن معدن عقل
داده‌اند قالوا انÙ`ها ای السÙ`ور Ùˆ الآيات مفتريات Ùˆ بهمين سبب اکثری از ناس
متابعت علما نموده از صراط حقÙ` مستقيم منحرف شده Ùˆ باصل جحيم توجÙ`Ù‡
نموده‌اند. [60[
حضرت عبدالبهاء در باب اذیت و آزاری که بر پیامبر هر زمان وارد میشود
میفرمایند :
" در ايÙ`ام نور هدی Ùˆ سراج ملأ اعلی حضرت رسول محمÙ`د بن عبدالله عليه آلاف من
التÙ`حيÙ`Ø© Ùˆ الثÙ`ناء مطÙ`لع نيستند. ÙŠÚ©ÛŒ فرياد ميکرد " أفتری علی الله کَذِباً أمÙ'
به جِنÙ`َةُ ". ÙŠÚ©ÛŒ نعره ميزد "إن تَتÙ`َبعونَ إلÙ`ا رجلاً مَسÙ'حورا". ديگر " يا ايÙ`ها
الÙ`Ø°ÛŒ نُزÙ`ِلَ عليه الذÙ`کر إنÙ`Ú©ÙŽ لَمَجÙ'نونٌ " ميگفت. ديگری " إِنÙ' هذا إلÙ`ا أَساطيرُ
الاوÙ`لين". ديگری " أَضÙ'غاثُ أَحلامِ بَلِ افتريهُ بَلÙ' هُوَ شاعرٌ " تقرير ميکرد. Ùˆ
ديگری " Ùˆ إذا رَأَوÙ'Ú©ÙŽ إِنÙ' يَتÙ`َخِذُونَکَ إِلÙ`اهُزُواً " معامله مينمود. Ùˆ ديگری " Ø£
هذا الÙ`Ø°ÛŒ بَعَثَ الله رسولاً " فرياد ميزد. Ùˆ ديگری از مشاهير علمای آن عصر نضر
بن حارث" اللÙ`هُمÙ`ÙŽ إنÙ' کانَ هذا هو الحقÙ`ÙŽ مِنÙ' عندکَ فَأَمÙ'طِرÙ' عَلَينا حِجارةً مِنَ
السÙ`ماءِ " جسارت ميکرد. Ùˆ از اين قبيل وقايع بسيار. بايد هر انسانی در
آن تأمÙ`Ù„ نمايد تا بداند Ú©Ù‡ هر وقت کوکبی درخشنده از افق نبوÙ`ت کبری درخشيد
خفÙ`اشان Ú†Ù‡ کردند Ùˆ Ú†Ù‡ گفتند Ùˆ چگونه اذيÙ`ت Ùˆ آزار وارد آوردند Ùˆ درجه
غرور و استکبار بچه مقامی بود و چگونه پدران بر پسران مهتدی ملامت و
شماتت مينمودند. وليد منکر و معرض پسرش مؤمن، ابوجهل منکر پسرش عکرمه
مقبل. آن دو پدر شهير بدين دو پسر مؤمن موقن فقير چه قدر شماتت و ملامت
نمودند. Ùˆ حضرت رسول عليه السÙ`لام اين دو پسر را ميديدند ميفرمودند " يخرج
الحيÙ` من الميÙ`ت Ùˆ يخرج الميÙ`ت من الحيÙ` ". باری محزون مباش دلخون مگرد عنقريب
خويش و پيوند فرياد برآرند: تالله لقد آثرک اللهُ علينا. شما بايد نهايت احترام
و رعايت را بجناب پدر مجری داريد اين از وصايای الهی در اين دور است. از
الطاف الهی اميدواريم که نفوس مظهر اين آيه مبارکه گردند:
" رَبÙ`َنا إِنÙ`َنا سمعنا منادياً يُنادِی للايمان Ø£ÙŽÙ† آمنوا بربÙ`Ú©Ù… فَآمنÙ`ا". حضرت
موسای کليم وقتيکه ظاهر شد فرياد برآوردند که شخص قاتلی فراری حال
مراجعت نموده Ùˆ دعوی نبوÙ`ت مينمايد. Ùˆ يوم بعثت حضرت مسيح صبيح مليح روحی
له الفداء علماء يهود فرياد برآوردند وا ويلا اين بی پدر دعوی تأييد
بروح القدس مينمايد Ùˆ خطاب بمريم مينمودند " يا أُخÙ'تَ هارونَ ماکان أَبوکِ
امÙ'رأَ سُوءٍ Ùˆ ماکانتÙ' أُمÙ`کِ بَغِيÙ`اً " Ùˆ در يوم ظهور نيÙ`ر هدايت کبری حضرت محمÙ`د
مصطفی روحی له الفداء " إنÙ' هذا الÙ`ا بشراً مثلنا يأÙ'کُلُ الطÙ`عامَ ÙˆÙŽ ÙŠÙŽÙ…Ù'شِی فی
الأَسواقِ لو لا أُنÙ'زِلَ إليه Ù…ÙŽÙ„ÙŽÚ©ÙŒ فيکون معه نذيرا"ØŒ فرياد ميزدند. باری بکرÙ`ات
حلقوم مبارک را چنان فشردند Ú©Ù‡ نزديک بود" إنÙ`ا لله Ùˆ إنÙ`ا اليه راجعون"
بفرمايد. چنانکه مذکور در کتب است که روزی ابی جهل حلق آنحضرت را در
خانهء کعبه چنان فشار داد که نزديک تسليم روح شدند. در اين اثناء حمزه
عموی حضرت از شکار مراجعت مينمود کمانی در دست داشت هجوم بر ابی جهل
نمود Ùˆ حضرت را از اذيÙ`ت آن بدبخت نجات داد. پس ابی جهل گفت مگر تو نيز
متابعت اين شخص نمودی؟ تا آن زمان حمزه مؤمن نبود ولی حميÙ`تش بجوش آمد در
جواب گفت: بلی من نيز متابعت او نمودم. همين حمايت سبب شد که بنور ايمان
موفÙ`Ù‚ گشت. حضرت چون عناد اهل Ù…Ú©Ù`Ù‡ را بنهايت شدÙ`ت ملاحظه فرمود بسمت طائف
شتافت بلکه آنان کلمهء حقÙ` استماع کنند. جوانان Ùˆ اوباش طائف بر سر حضرت
جمع شدند و به تحقير پرداختند و به پاشنهء پای آنحضرت سنگ زدند تا آنکه خون
جريان نمود از شدÙ`ت الم حضرت نشستند. معرضين آمدند حضرت را بلند کردند
گفتند بايد بروی چون حرکت فرمودند باز به پاشنهء مبارک سنگ زدند Ùˆ سبÙ` Ùˆ
شتم روا داشتند. تا آنکه حضرت بباغ يکی از بزرگان رسيد احتراماً بصاحب
باغ متعرÙ`ضين عقب کشيدند. صاحب باغ با مهمان خويش در بالا دم دريچه نشسته
بودند. مهمان گفت که اين شخص بسيار صدمه خورده و خسته شده از برای او
خوشهء انگوری بفرست. صاحب باغ امتناع کرد مهمان اصرار نمود مجبوراً
بواسطهء غلام خويش که نام او عداس بود خوشهء انگوری فرستاد. عداس چون از
اهل نينوا بود Ùˆ از امÙ`ت يونس عليه السÙ`لام حضرت از او سؤال فرمودند تو از
کجائی ØŸ گفت از نينوا هستم. فرمودند نينوا مدينه يونس عليه السÙ`لام است.
غلام چون از اهل حجاز نام يونس عليه السÙ`لام را نشنيده بود با نهايت
استغراب عرض کرد که شما يونس را ميشناسيد ؟ جواب فرمودند: بلی يونس
برادر من است و از انبيای الهی است و صاحب آيات باهره. غلام از بيان حضرت
بسيار شادمان گشت دست حضرت را بوسيد. صاحب بستان بمهمان خويش گفت ديدی
چگونه غلام من از دست رفت و اين شخص او را اضلال نمود زيرا دست او را
بوسيد؟ باری عداس مورد مؤاخذه گشت تا اينکه مجبور بر فرار شد. مقصود
اينست Ú©Ù‡ بعضی را گمان چنان Ú©Ù‡ در زمان اشراق نور نبوÙ`ت جميع خلق فرياد
برآورند سمعنا و اطعنا ( گوش می دهیم و اطاعت می کنیم ) ، ديگر نميدانند
چه بلايائی بر آن جواهر وجود وارد شد و چه انکار و استکبار از عموم
ديدند؟ اين است Ú©Ù‡ ميفرمايد Ø£ فکلÙ`ما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم
استکبرتم؟ فقريقاً Ú©Ø°Ù`بتم Ùˆ فريقاً تقتلون[61[

و نیز حضرت بهاءاالله می فرمایند :
" حضرت خاتم انبياء روح ما سواه فداه از مشرق امر الهی ظاهر و با عنايت
کبری و فضل بی منتهی ناس را بکلمهء مبارکه توحيد دعوت نمودند. و مقصود
آنکه نفوس غافله را آگاه فرمايند و از ظلمات شرک نجات بخشند و لکن قوم بر
اعراض Ùˆ اعتراض قيام کردند Ùˆ وارد آوردند آنچه را Ú©Ù‡ معشر انبياء در جنÙ`ت
عليا نوحه نمودند. در انبيای قبل تفکÙ`ر نما هر ÙŠÚ© باعراض قوم مبتلا گشتند.
بعضی را بجنون نسبت دادند Ùˆ برخی را سحÙ`ار گفتند Ùˆ حزبی را Ú©Ø°Ù`اب. بمثابه
علمای ايران سالها از حقÙ` جلÙ` جلاله ظهور اين ايÙ`ام را ميطلبيدند Ùˆ چون افق
عالم منير Ùˆ روشن گشت Ú©Ù„Ù` اعراض نمودند Ùˆ برسفک دم اطهرش فتوی دادند..." [
62[

" سلطنت حضرت رسول حال در ميان ناس ظاهر Ùˆ هويدا است Ùˆ در اوÙ`Ù„ØŒ امر
آنحضرت آن بود که شنيديد. چه مقدار اهل کفر و ضلال که علمای آن عصر و
اصحاب ايشان باشند بر آن جوهر فطرت و ساذج طينت وارد آوردند. چه مقدار
خاشاکها Ùˆ خارها Ú©Ù‡ بر محلÙ` عبور آن حضرت ميريختند. Ùˆ اين معلوم است Ú©Ù‡ آن
اشخاص بظنون خبيثه شيطانيÙ`هء خود اذيÙ`ت بآن هيکل ازلی را سبب رستگاری خود
ميدانستند زيرا Ú©Ù‡ جميع علمای عصر مثل عبدالله اُبَيÙ` Ùˆ ابو عامر راهب Ùˆ کعب
بن اشرف و نَضر بن حارث جميع آنحضرت را تکذيب نمودند و نسبت بجنون و افترا
دادند Ùˆ نسبتهائی Ú©Ù‡ نعوذ بالله من ان يجری به المداد او يتحرÙ`Ú© عليه القلم
او يحمله الالواح. بلی اين نسبتها بود که سبب ايذای مردم نسبت به آن
حضرت شد Ùˆ اين معلوم Ùˆ واضح است Ú©Ù‡ علمای وقت اگر کسی را ردÙ` Ùˆ طرد
نمايند و از اهل ايمان ندانند چه بر سر آن نفس می آمد چنانچه بر سر اين
بنده آمد و ديده شد. اينست که آن حضرت فرمود :
" ما اوذی نبيÙ`ÙŒ بمثل ما اوذيت ". Ùˆ در فرقان نسبتها Ú©Ù‡ دادند Ùˆ اذيÙ`تها
Ú©Ù‡ بآنحضرت نمودند همه مذکور است فارجعوا اليه لعلÙ`Ú©Ù… بمواقع الامر تطÙ`لعون.
حتÙ`ÛŒ قسمی بر آنحضرت سخت شد Ú©Ù‡ احدی با آنحضرت Ùˆ اصحاب او چندی معاشرت
نمينمود Ùˆ هر نفسی Ú©Ù‡ خدمت آنحضرت ميرسيد کمال اذيÙ`ت را باو وارد Ù…ÛŒ نمودند.
در اينموقع يک آيه ذکر مينمايم که اگر چشم بصيرت باز کنی تا زنده هستی بر
مظلومی آنحضرت نوحه و ندبه نمائی. و آن آيه در وقتی نازل شد که آنحضرت از
شدÙ`ت بلايا Ùˆ اعراض ناس به غايت افسرده Ùˆ دلتنگ بود، جبرئيل از سدرة
المنتهای قرب نازل شد و اين آيه تلاوت نمود " و ان کان کبرعليک اعراضهم
فان استطعت ان تبتغی نفقاً فی الارض او سلÙ`ماً فی السÙ`ماء "Ú©Ù‡ ترجمهء آن
اينست که اگر بزرگ است بر تو اعراض معرضين و سخت است بر تو ادبار منافقين
و ايذای ايشان، پس اگر مستطيعی و ميتوانی طلب کن نقبی در زير ارض يا
نردبانی بسوی آسمان، که تلويح بيان اينست که چاره نيست و دست از تو بر
نميدارند مگر آنکه در زير زمين پنهان شوی و يا بآسمان فرار نمائی. و حال
امروز مشاهده نما که چقدر از سلاطين باسم آن حضرت تعظيم مينمايند و چه قدر
از بلاد Ùˆ اهل آن Ú©Ù‡ در ظلÙ`‌ او ساکنند Ùˆ به نسبت بآنحضرت افتخار دارند
چنانچه بر منابر و گلدسته ها اين اسم مبارک را بکمال تعظيم و تکريم ذکر
مينمايند. Ùˆ سلاطينی هم Ú©Ù‡ در ظلÙ` آنحضرت داخل نشده اند Ùˆ قميص کفر را
تجديد ننموده اند ايشانهم ببزرگی Ùˆ عظمت آن شمس عنايت مقرÙ` Ùˆ معترفند. اينست
سلطنت ظاهره Ú©Ù‡ مشاهده ميکنی. Ùˆ اين لابدÙ` است از برای جميع انبياء Ú©Ù‡ يا
در حيات و يا بعد از عروج ايشان بموطن حقيقی ظاهر و ثابت ميشود چنانچه
اليوم ملاحظه ميگردد. و ليکن آن سلطنت که مقصود است لم يزل و لايزال طائف
حول ايشانست Ùˆ هميشه با ايشانست Ùˆ آنی انفکاک نيابد Ùˆ آن سلطنت باطنيÙ`Ù‡
است Ú©Ù‡ احاطه نموده Ú©Ù„Ù` من فی السÙ`موات Ùˆ الارض را .... " [63[

حضرت بهاءالله نسبت به بعضی از اعتراضات واره بر تصمیماتی که حضرت رسول
اتخاذ کرده اند می فرمایند قوله الجمیل :

حق در کتب قبل جميع عباد را ابن خود خوانده Ùˆ اين نظر بتجلÙ`يات انوار نيÙ`ر
رحمتی است که بر کل سبقت گرفته و بسياری از آن ابناء مخالفت نمودند و هر
منصفی گواهی داده و ميدهد بر آنچه از قلم اعلی جاری شده. آيا در شيطان
چه ميگويند که با جلالت قدر و مقام از مواقع و مکامن قرب و لقا محروم
ماند بقول بعضی معلÙ`Ù… ملکوت بوده. آيا اين مقام را Ú©Ù‡ عطا فرمود Ùˆ در ÙŠÚ©
آن از اعلی مقام ملکوت باسفل مقام عالم ناسوت مقر يافت و از جميع فيوضات
ممنوع و محروم با يفعل مايشآء چه ميتوان گفت وقتی قابل عنايت و رحمت بود و
هنگامی سزاوار غضب Ùˆ نقمت. درباره حرم رسول اللÙ`Ù‡ تفکÙ`ر نمايند آن حضرت
روح ماسويه فداه فرموده Ú©Ù„Ù`مينی يا حميراء Ú©Ù„Ù`Ù…ÛŒ Ùˆ اينکلمه عليا Ú©Ù‡ از مشرق
فم اراده مولی الوری جاری بر کمال عنايت و شفقت حضرت حاکيست و حال حزب
شيعه ميگويند در باره‌اش آنچه را که کل ميدانند. آيا آن قبولرا سبب چه
Ùˆ اين ردÙ` حزب شيعه را علÙ`ت Ú†Ù‡ ÙŠÚ©ÛŒ از مطارنه انطاکيÙ`Ù‡ گفته نفسيکه در
انتهاء مردود ميشد در ابتدا رسول شما چرا او را قبول فرمود و محرم فراش
نمود؟ قل تفکÙ`روا يا قوم ثمÙ` انصفوا فيما نطق به Ù…Ú©Ù„Ù`Ù… الطÙ`ور اذ استوی علی
عرش الظÙ`هور Ùˆ لا تکونوا من الظÙ`المين. ÙŠÚ©ÛŒ از اجلÙ`Ù‡ انصار Ú©Ù‡ موسوم بطعيمه
بود بعد از طلوع نيÙ`ر حجاز از افق يثرب آنچه داشته با مهاجرين مساوات
نموده Ùˆ بعد مع کمال تقرÙ`ب ظاهر شد از او آنچه Ú©Ù‡ عين حقيقت گريست. بعد از
ظهور عملِ مردود يهود اجتماع نمود Ùˆ حضرت متفکÙ`ر Ùˆ متحيÙ`ر Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ در اوÙ`Ù„ امر
چنين امور سبب اضطراب و انقلاب عباد است. در آن حين جبرئيل نازل و اين آيه
را تلاوت نمود انÙ`ا انزلنا اليک الکتاب بالحقÙ` لتحکم بين النÙ`اس بما اراک اللÙ`Ù‡
Ùˆ لا تکن للخائنين خصيماً. باری بما انزله الرÙ`حمن فی الفرقان رجوع نمايند در
باره خلقت انسان ميفرمايد بل هم فی لبس من خلق جديد اين حين غير حين قبل و
بعد است قل تفکÙ`ر لعلÙ`Ú© تتÙ`خذ الانصاف لنفسک معيناً.
از اين امور گذشته دو جهت در انسان موجود جهتی الی اللÙ`Ù‡ Ùˆ جهتی الی
نفسه وقتيکه لحاظ عنايت بجهت اوÙ`Ù„ ناظر ذکر مينمايد درباره او آنچه را Ú©Ù‡
فوق آن در عالم خلق موجود نه. يا عندليب عليک بهائی بگو در حضرت اسمعيل
ابن حضرت صادق Ú†Ù‡ ميگوئی اين همان اسمعيل است Ú©Ù‡ حضرات اسمعيليÙ`Ù‡ باو
متمسÙ`Ú© Ùˆ متشبÙ`ثند آن حضرت او را امام Ùˆ وصيÙ` فرمود Ùˆ Ø­Ú©Ù… در اين فقره
ثابت بعد عزلش نمودند Ùˆ اين سبب اضطراب اصحاب شد Ùˆ زراره Ú©Ù‡ از اجلÙ`Ù‡
اصحاب آن حضرت بود عرض نمود آيا ميشود امام عزل شود در جواب فرمودند بدا
شد. راوی اين حديث کلينی Ùˆ معترض زراره هر دو نزد اصحاب رجال موثÙ`قند قل
انظروا لتعرفوا ما نطق به القلم الاعلی في هذا المقام العزيز البديع. ديگر
معلوم و واضحست که معرضين و معترضين در اين مقام چه گفته‌اند منهم من قال
اگر قابل نبود از اوÙ`Ù„ چرا پيشوای خلق قرار فرمود Ùˆ اگر قابل بود عزلش
چرا مقام امام مقام هدايت خلقست در رتبهء اولی و در عقيده شما آن حضرت
دارای علوم اوÙ`لين Ùˆ آخرين است لذا نبايد چنين امری Ú©Ù‡ مخالف Ùˆ مغاير است
از ايشان ظاهر شود. باری ذکر اين فقرات نظر بعقايد خود آن حزبست يشهد
بذلک Ú©Ù„Ù` منصفٍ Ùˆ Ú©Ù„Ù` عالمٍ ÙˆÚ©Ù„Ù` صادق امين. در هر صورت جمعی از عباد در هر قرن
و عصری اعتراض مينمودند. بعد از غزوهء احد اعراب اطراف بتهنيت قريش
رفتند سلاقه که شوهر و پسرانش در محاربه کشته شده بودند بسفيان گفته اگر
کسی قاتل شوهر و اولاد مرا بکشد صد نفر شتر باو ميدهم. از اين کلمه نار
طمع Ùˆ حرص در سفيان مشتعل از Ù…Ú©Ù`Ù‡ هفت تن از اعرابرا فرستاد در مدينه
خدمت حضرت رسيدند و بر حسب ظاهر کسب اسلام نمودند و عرض کردند يا رسول
اللÙ`Ù‡ جمعی از ما بايمان فائز شدند Ùˆ بوحدانيÙ`ت حقÙ` Ùˆ رسالت تو مقرÙ` Ùˆ معترفند
استدعا آنکه بعضی از اصحابرا امر نمائی با ما بيايند و احکام الهيرا از
حلال و حرام تلقين نمايند از جمله عاصم را با بعضی ديگر طلب نمودند. حضرت
هم از ميان اصحاب ده تن اختيار کرده فرمان داد که با آن جماعت بميان
قبائل شده تعليم قرآن و شرايع کنند. عاصم و من معه حسب‌الامر عازم آن
حدود شدند Ùˆ بعد از توجÙ`Ù‡ Ùˆ ورود وارد شد آنچه Ú©Ù‡ سبب حزن اکبر شد از
برای اهل يثرب Ùˆ بعضی از منافقين بشماتت قيام نمودند Ú©Ù‡ خدای محمÙ`د چرا او
را خبر نداد که اين جمع بنفاق مسلمانی گرفتند و در آنچه واقع شد حکم بر
جهل Ùˆ عدم علم آن حضرت نمودند. يا ايÙ`ها النÙ`اظر الی الوجه معترض لازال
بوده Ùˆ خواهد بود. Ùˆ در يکمقام هم نفس مذکور بصدق تکلÙ`Ù… نموده Ú†Ù‡ Ú©Ù‡
اعمال اين حزب در اوÙ`Ù„ ايÙ`ام نعوذ باللÙ`Ù‡ منکر فی‌الحقيقه انسان نميتوآنست حمل
نمايد Ùˆ Ù„Ú©Ù† در باره اين مظلوم بانصاف تکلÙ`Ù… ننموده Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ آن جناب Ùˆ
مظاهر عدل Ùˆ انصاف Ùˆ صدق گواهی ميدهند Ú©Ù‡ اين مظلوم بهمÙ`ت تمام در ليالی Ùˆ
ايÙ`ام بعد از ورود عراق باذن حضرت سلطان بتهذيب نفوس Ùˆ تطهير افئده Ùˆ
قلوب برخاست Ùˆ از فضل Ùˆ عنايت حقÙ` جلÙ` جلاله نزاع Ùˆ فساد Ùˆ جدال را منع
نمود منعاً عظيماً فی‌الکتاب Ùˆ عباد را باعمال طيÙ`به Ùˆ اخلاق مرضيÙ`Ù‡ امر
نموديم. قريب چهل سنه ميشود که در هيچ محل نار حرب مشتعل نشده بلکه بکوثر
نصايح الهی Ùˆ حکمت ربÙ`انی علی قدر مقدور سکون Ùˆ خاموشی پذيرفت اميد آنکه
از بعد آثار فساد Ùˆ نزاع Ùˆ جدال در عالم نماند نسئل اللÙ`Ù‡ تبارک Ùˆ تعالی
ان يؤلÙ`ف بين قلوبهم Ùˆ يؤيÙ`د هم علی تهذيب نفوس العباد Ùˆ اصلاح البلاد انÙ`Ù‡
علی Ú©Ù„Ù` شیءٍ قدير. [64[

حضرت عبدالبهاء در رساله مدنیه یاد آور می شوند که برخی از حوادث دوران
حضرت رسول فقط برای آزادی افراد از تعصبات بوده ، می فرمایند :

" آيا حديث مشهور )اطلبوا العلم Ùˆ لو بالصÙ`ين) را فراموش نموده‌اند ØŸ
Ùˆ اين معلوم است Ú©Ù‡ اهل صين در درگاه احديÙ`ت از مردودترين ناس محسوب Ú†Ù‡
Ú©Ù‡ عبدهء اصنام Ùˆ غافل از عبوديÙ`ت خبير علÙ`ام بوده‌اند Ùˆ اهل اوروپ اقلÙ`اً
از اهل کتاب Ùˆ مقرÙ` Ùˆ معترف بعزيز وهÙ`ابند Ùˆ در آيهء مبارکهء ( Ùˆ لتجدنÙ`
أقربهم مودÙ`Ø© للÙ`ذين آمنوا الÙ`ذين قالوا انÙ`ا نصاری ) مصرÙ`Ø­ پس طلب علم Ùˆ
معارف از ممالک امÙ`ت انجيل جائز Ùˆ موافق‌تر است . حال چگونه تعلÙ`Ù… از عبدهء
اوثان مقبول عند اللÙ`Ù‡ Ùˆ تعلÙ`Ù… از اهل کتاب
مبغوض درگاه کبرياست ؟ و همچنين در غزوهء احزاب ابوسفيان بنی کنانه و بنی
قحطان Ùˆ بنی قريظهء يهود را با خود متÙ`فق نموده با کافÙ`هء طوائف قريش بر
اطفاء
سراج الهی که در مشکاة يثرب برافروخته بود قيام نمودند . و چون در آنزمان
ارياح امتحان Ùˆ افتتان از هر جهت بقوÙ`هء شديده در هبوب بود بقوله تعالی )
الم أحسب النÙ`اس أن يترکوا ان يقولوا آمنÙ`ا Ùˆ هم لايفتنون ) Ùˆ مؤمنين قليل Ùˆ
اعدا بهجوم عمومی برخاسته خواستند که آفتاب مشرق حقيقت را بغبار ظلم و
جور تيره گردانند حضرت سلمان بحضور مطلع وحی الهی Ùˆ مهبط تجلÙ`يات فيض
نامتناهی حاضر عرض نمود Ú©Ù‡ در ممالک فرسيÙ`Ù‡ بجهت محافظت Ùˆ صيانت خود از اعدا
باطراف مملکت حفر خندق نمايند و اين بجهت محافظه از هجوم بغتی بسيار موافق
Ùˆ مفيد . آيا آن منبع عقل Ú©Ù„Ù`ÛŒ Ùˆ معدن حکمت Ùˆ علم الهی فرمودند Ú©Ù‡ اين از
عادات ممالک شرکيÙ`Ù‡ کفريÙ`هء مجوس است Ùˆ اهل توحيد را اتÙ`باع جائز نه Ùˆ يا
آنکه جميع موحÙ`دين را سريعاً بحفر خندق امر فرمودند حتÙ`ÛŒ بنفس مبارک آلت حفر
را برداشته و بمعاونت اصحاب و احباب قيام فرمودند ؟ و از اين گذشته در
کتب کافÙ`هء فرق اسلاميÙ`Ù‡ از تواريخ Ùˆ غيره
Ú©Ù‡ علمای عظام Ùˆ مورÙ`خين فخام تصنيف نموده‌اند مذکور Ú©Ù‡ بعد از طلوع نيÙ`ر
آفاق از مشرق حجاز Ú©Ù‡ فی الحقيقه از أشعÙ`هء ساطعه‌اش هيئت عموميÙ`هء امکان
مستنير Ùˆ تغيير Ùˆ تبديل Ú©Ù„Ù`ÛŒ در ارکان عالم بنزول شريعت جديدهء الهيÙ`Ù‡ Ùˆ
تأسيس مبانی Ø­Ú©Ù… ربÙ`انيÙ`Ù‡ پيدا شد شريعت مقدÙ`سهء سمائيÙ`Ù‡ در بعضی احکام
مطابق عادات مألوفهء أهل جاهليÙ`Ù‡ نازل شد . از آنجمله حرمت Ùˆ رعايت اشهر
حرام Ùˆ حرمت اکل لحم خنزير Ùˆ اعتبار شهور قمريÙ`Ù‡ Ùˆ اسمائشان Ùˆ غير از اين
امور کثيره‌ايست Ú©Ù‡ بعينه Ùˆ بعبارته از کتب نقل ميشود ( Ùˆ کانت الجاهليÙ`Ø©
تفعل اشياء جاءت شريعة الاسلام بها فکانوا لاينکحون الامÙ`هات Ùˆ البنات Ùˆ کان
أقبح شیء عندهم الجÙ`مع بين الاختين Ùˆ کانوا يعيبون المتزوÙ`ج بامرأة أبيه Ùˆ
يسمونه الضÙ`يزن Ùˆ کانوا يحجÙ`ون البيت Ùˆ يعتمرون Ùˆ يحرمون Ùˆ يطوفون Ùˆ يسعون
Ùˆ يقفون المواقف Ú©Ù„Ù`ها Ùˆ يرمون الجمار Ùˆ کانوا يکبسون فی Ú©Ù„Ù` ثلاثة اعوام
شهراً و يغتسلون من الجنابة و کانوا يداومون علی المضمضة و الاستنشاق و فرق
الرÙ`أس Ùˆ السÙ`واک Ùˆ تقليم الاظفار Ùˆ نتف الابط Ùˆ کانوا يقطعون يد السÙ`ارق
اليمنی ).. حال نعوذ باللÙ`Ù‡ ميتوان بخاطر آورد Ú©Ù‡ چون در بعضی احکام
شريعت غرÙ`ا (اسلام) با عادات اهل جاهليÙ`Ù‡ Ú©Ù‡ مطرود جميع طوائف‌اند وجه
مشابهت دارد نقصی وارد است Ùˆ يا خود تصوÙ`ر ميتوان کرد Ú©Ù‡ استغفر اللÙ`Ù‡ حقÙ`
غنيÙ` مطلق اتÙ`باع آراء کفريÙ`Ù‡ فرموده ØŸ حکمت بالغهء الهيÙ`Ù‡ بسيار . آيا از
قدرت حق بعيد و ممتنع بود که شريعت مبارکه را من دون مشابهت عادتی از
عادات امم جاهليÙ`Ù‡ نازل فرمايد ØŸ بلکه مقصود از اين حکمت Ú©Ù„Ù`ÙŠÙ`Ù‡ اين بود
Ú©Ù‡ عباد از قيود تعصÙ`بات جاهليÙ`Ù‡ آزاد شوند Ùˆ اين اقوالی را Ú©Ù‡ اليوم
وسيلهء تخديش اذهان و تشويش وجدان بيچارگان نموده بر زبان نرانند . ولکن
بعضی از نفوس Ú©Ù‡ از حقائق کتب الهيÙ`Ù‡ Ùˆ جوامع صحف نقليÙ`Ù‡ Ùˆ تاريخيÙ`Ù‡ کما Ù‡ÛŒ
اطÙ`لاع ندارند خواهند گفت Ú©Ù‡ اين کيفيÙ`ات Ùˆ عادات از سنن جليله حضرت خليل
عليه السÙ`لام است Ùˆ در ميان اقوام جاهليÙ`Ù‡ باقی Ùˆ بر قرار بود Ùˆ در مدلول
آيهء مبارکهء ( اتÙ`بع ملÙ`Ø© ابراهيم حنيفاً ) داخل . Ù„Ú©Ù† در جميع کتب Ùˆ صحف
فرق اسلاميÙ`Ù‡ اين مسلÙ`Ù… Ùˆ مذکور است Ú©Ù‡ احترام اشهر حرام Ùˆ اعتبار اشهر
قمريÙ`Ù‡ Ùˆ قطع يمين سارق از سنن حضرت خليل عليه السÙ`لام نيست Ùˆ از اين گذشته
الآن کتاب توراة موجود Ùˆ شريعت حضرت ابراهيم عليه السÙ`لام در او مذکور
مراجعت کنند اگر بتفصيل اين مسئله بپردازيم از مقصود اصلی تأليف اين
رساله بازمانيم لذا اختصار اولی" [65[

رساله حاضر را با بیانی از حضرت عبدالبهاء به پایان می رسانیم تا
فراخوری شود جهت تامل ، باری تاملی عمیق با وجدانی آگاه و بیدار که
امید است یر منزل مقصود را در پی داشته باشد .

قوله الجمیل
" از ابتدای تاريخ چهار صد و نود هجری تا سنه ششصد و نود و سه هجری
متÙ`صلاً از اوروپ ملوک Ùˆ سرداران Ùˆ سرامدان ببرÙ`ÙŠÙ`Ø© الشÙ`ام Ùˆ مصر تردÙ`د
مينمودند Ùˆ چون عاقبت جميع مراجعت نمودند در مدÙ`ت دويست سال Ùˆ کسری آنچه
از سياست Ùˆ مدنيÙ`ت Ùˆ معارف Ùˆ مدارس Ùˆ مکاتب Ùˆ عادات Ùˆ رسوم مستحسنه ممالک
اسلاميÙ`Ù‡ مشاهده کردند بعد المراجعه در اوروپ تأسيس نمودند مبدا تمدÙ`Ù† اوروپ
از آن زمانست . ای اهل ايران تکاسل Ùˆ تراخی تا Ú©ÛŒ متبوع Ùˆ مطاع Ú©Ù„Ù` آفاق
بوديد حال چگونه از عزÙ` قبول باز مانده در زاويهء خمول خزيده‌ايد ØŸ منشأ
معارف Ùˆ مبدأ تمدÙ`Ù† جهانيان بوديد
اکنون چگونه افسرده Ùˆ مخمود Ùˆ پژمرده گشته‌ايد ØŸ سبب نورانيÙ`ت آفاق
بوده‌ايد حال چگونه در ظلمات غفلت و کسالت باز مانده‌ايد ؟ چشم بصيرت را
باز Ùˆ احتياجات حاليÙ`هء خود را ادراک نمائيد کمر همÙ`ت Ùˆ غيرت بر بنديد Ùˆ در
تدارک وسائط معارف Ùˆ مدنيÙ`ت بکوشيد . آيا سزاوارست Ú©Ù‡ طوائف Ùˆ قبائل
اجانب فضائل و معارف را از آثار اسلاف و اجداد شما اقتباس نمايند و شما که
اولاد و وارثيد محروم بمانيد ؟ آيا اين پسنديده است که همسايگان و مجاوران
ليلاً Ùˆ نهاراً در تشبÙ`Ø« وسائل ترقÙ`ÛŒ Ùˆ عزÙ`ت Ùˆ سعادت بجان Ùˆ دل بکوشند Ùˆ شما از
تعصÙ`ب جاهليÙ`Ù‡ بمضاددت Ùˆ منازعت Ùˆ هوی Ùˆ هوس خود مشغول گرديد ØŸ Ùˆ آيا اين
ممدوح Ùˆ محمود است Ú©Ù‡ اين ذکاء فطری Ùˆ استعداد طبيعی Ùˆ فطانت خلقيÙ`Ù‡ را در
کسالت و بطالت صرف و ضايع نمائيد ؟ باز از مقصد دور افتاديم ... "[66
[


حرف آخر

" استعيذوا باللÙ`Ù‡ يامعشر العلماء Ùˆ لا تجعلوا انفسکم حجاباًبينی Ùˆ بين
خلقی ... ايÙ`اکم أن يمنعکم ذکر النÙ`بيÙ` عن هذا النÙ`بأ الأعظم او الولاية عن
ولاية اللÙ`Ù‡ المهيمن علی العالمين . قد خلق Ú©Ù„Ù` اسم بقوله Ùˆ علÙ`Ù‚ Ú©Ù„Ù` أمر
بأمره ... هذا أمر اضطرب منه ما عندکم من الأوهام Ùˆ التÙ`ماثيل . "

علمای اسلام را نصيحت می نمايد که مبادا مانند حجاب ميان او و
مردمان قرار گيرند Ùˆ مبادا کلمه نبيÙ` ايشان را از نبأ عظيم بازدارد Ùˆ
يا امر ولايت آنان را از ولايت خداوند قدير منع نمايد . زيرا هر اسمی
به قول او خلق شده و هر امری به امر او وابسته و منوط گرديده است .اين
همان امری است که بواسطه آن بت‌های وهم و گمان شما مضطرب و
پريشان شده است

کتاب اقدس بند ١٦٧.

منابع و مراجع

1. زمینه روانشناسی ص 125
2. ایقان ص 189 ØŒ قاموس ایقان ج 2 ص 1108 â€" 1106 برای توضیح
معنای عام آن رجوع شود به مائده آسمانی 8 ص 189 ، مکاتیب حضرت عبدالبهاء
ج3 ص 437 و توقیعات حضرت ولی امرالله ج 1 ص 228
3. ایقان ص 198
4. برای تشریح آن رجوع شود به مفاوضات عبدالبهاء صص 52 â€" 44 ØŒ به
عنوان نمونه طبق آماری کمی از دیانت بهائی باید ذکر کرد تا حال 100 جلد
از آثار حضرت بهاءالله شامل 2600 مکتوب یا رساله یا کتاب ، 6000 اثر از
حضرت عبدالبهاء ، 2300 اثر از حضرت ولی امرالله و ده ها اثر از حضرت باب
، در حدود 400 موضوع ، در مرکز جهانی بهائی جمع آوری شده است ( ایران
زادگاه آئین بهائی 6 â€" 5 )
5. مفاوضات عبدالبهاء ص 16 â€" 15
6. تاریخ علوم و ادبیات در ایران / دکتر صفا ص 3 ، ایران در زمان
ساسانیان / کریستن سن ص 267
7. تاریخ اجتماعی ایران ج 2 صص 26 â€" 24
8. ایران در زمان ساسانیان ص 318
9. منتخبات مکاتیب حضرت عبدالبهاء ج 2 ، ص 213
10. سوره علق آیه 5 تا 1
11. سوره مدثر آیه 7 تا 1
12. لوح اقتدارات ص ٢٣٧
13. لوح اقتدارات ص 287
14. سوره اخلاص آیه 4 تا 1
15. سوره حجر آیه 95 â€" 94
16. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 3 ص 2
17. مجموعه الواح مبارکه حضرت بهاء الله ص 270
18. مجموعه الواح مبارکه حضرت بهاء الله ص 277
19. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 177
20. مائده آسمانی 2 ص 86 و 87
21. مفاوضات عبدالبهاء ص 16
22. پیام ملکوت ص 379 ، مفاوضات عبدالبهاء ص 17
23. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 199
24. پیام ملکوت ص 382
25. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 83
26. پیام ملکوت ص 76
27. مفاوضات عبدالبهاء ص 19
28. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 3 ص 50
29. رساله مدنیه صص 107 â€" 104
30. مفاوضات عبدالبهاء ص 128 و 129
31. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 2 ص 62 â€" 61
32. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 210 و 211
33. مائده آسمانی 5 ص 74
34. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 57
35. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 2 ص 57 â€" 56
36. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 19 â€" 18
37. منتخباتی از آثار نقطه اولی ص 30
38. پیام ملکوت ص 367 â€" 366
39. ادعیه حضرت محبوب ص 131
40. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 صص 85 â€" 81
41. اشراقات ص 292
42. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 1 ص 194
43. خطابات حضرت عبدالبهاء ج 3 ص 71 â€" 70
44. اشراقات ص 375 â€" 374
45. مائده آسمانی 9 مطلب 106
46. مائده آسمانی 9 ص 5 â€" 4
47. مائده آسِمانی 9 ص 47 â€" 46
48. موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 361
49. . قصص، آية 21
50. اعيان الشيعه، ج 1، ص 588
51. بحارالانوار، ج 44، ص 329
52. وقعة الطÙ`ف، ص 201
53. ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص30
54. مفاتيح الجنان، زيارت مسلم بن عقيل، ص 402
55. التهذيب، شيخ طوسي، ج 6، ص 76
56. فرهنگ عاشورا، ص 279
57. فرهنگ عاشورا، ص 279
58. آثار قلم اعلی جلد 7 ص 31
59. اقتدارات حضرت بهاءالله ص 286
60. اقتدارات حضرت بهاءالله ص 206 â€" 205
61. پیام ملکوت ص 286 â€" 284
62. مجموعهء بزرگ الواح - چاپ مصر صفحه 270
63. ایقان ص 90 â€" 87
64. اقتدارات حضرت بهاءالله ص 9 â€" 5
65. رساله مدنیه ص 37 â€" 35
66. رساله مدنیه ص 109 - 108

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

All together now

Host a free online

conference on IM.

Weight Loss Group

on Yahoo! Groups

Get support and

make friends online.

Everyday Wellness

on Yahoo! Groups

Find groups that will

help you stay fit.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ