شرار عشق مهربانم ، خداي بي همتا، يعني الان چگونه است حالت؟ گفت مهربان ولي تنهاست، چون گرفتم به نييتت ،فالت
رنگ دلخواهت اي خدايم چيست؟ بهترينت در اين زمين گو كيست؟ نه، نگو ، چو از حسودي دل، آن زمان اثر ز بودم نيست
يعني الان نشسته اي يا نه ؟؟ خسته اي ز ما بَدان يا نه ؟؟ گو به من كسي نمي فهمد، اندكي گرسنه اي يا نه ؟؟
بافته ام ژاكتي ز شرار عشق ، گرم و زيبا و بي گمان فرد است چون بهشتي و خانه ات آنجاست ، ارتفاعات هوا سرد است
گل برايت چگونه بفرستم؟ يك سبد گل از حياط دل خود بيا ببين چه پُر خون است، آن دلي كه ساختي از گِل
قاصدك مي فرستمت هر روز، با چه عشقي روند به بالاها گو خدايم رسد به دست گُلت ؟ يا كه فوت بايد كرد حالاها؟
جان جنگل ،تو را به درياها ، اندكي خستگي ز تن در كن با شب و ستاره بازي كن، خاك گلدان خانه ات تَر كن
كاش جاي من ، حديث ضعيف، بر زمينت ستاره مي دادي يا دلم را كه بي قرار تو است، راه حلي هميشه مي دادي
باز هم سحر رسيد اي گل، وقت آن شد كه سويت آويزم اين دلم را كمي بهاري كن، خود كه بيني شكسته ، پاييزم
جان جنگل،تو را به درياها، اندكي خستگي ز تن در كن با شب و ستاره بازي كن، خاك گلدان خانه ات تر كن
|
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر