میر حسین موسوی جلادی که در دوران نخست وزيری اش هزاران تن از بهترین زنان و مردان کشورمان به دست جلادان حاکم به خاک و خون کشيده شدند ، به خوبی میداند که او و رژیمش تا چه حد مورد نفرت آحاد جامعه هستند و درست برای غلبه بر همین نفرت مردم است که دستگاه تبليغاتی اش مزورانه به یاد "آفتابکاران" افتاده و مذبوحانه تلاش کرده تا این سرود که نوازش دهنده حنجره هزاران زن و مرد زندانی سیاسی دهه 60 بود را به سرقت ببرد و کليپ تبليغاتی موسوی را بر اساس آن بسازد. این خفاشان شب ، در هراس از طلوع آفتاب ، دستبرد به گنجینه ادبیاتی میزنند که حاصل انقلابی ترین دوران تاریخ مبارزاتی خلق های ماست. اما این شب پرست ، مفلوک تر از آن است که درک کند سرود "آفتابکاران" برای همیشه در قلب مردم ایران با نام چریک های فدایی خلقی عجین شده که با عشق به رهایی خلق های در بند ایران و با ایثار جانشان هزاران ستاره را در آسمان جنگل های سیاهکل در قلبشان جای دادند http://www.siahkal. com/index/ right-col/ aftabkaran- va-khofashan. htm سارا نیکو سرود "آفتابکاران" ، افشاگر خفاشان شب! آفتابکاران نام ترانه سرود زیبا و انقلابی ای ست که یاد آور یکی از درخشان ترین دوران های تلاش و مبارزه خلق های تحت ستم ما بر علیه تمامی مظاهر استثمار و سرکوب و ارتجاع است. آفتابکاران یادآور سیاهکل ، یادآور مبارزات چریکهای فدایی خلق ، و یاد آور ظهور نسلی از "کوه آهن شیر زنان و مردانی" ست که بی مهابا و در انجماد سنگین آن سال های رخوت و سکوت در مقابل ابلیس سینه سپر کردند و قد برافراشتند. فریادشان انفجار آگاهی بود. برای تحقق بهروزی و خوشبختی توده ها با سینه ای پر از "ستاره" ، با دلی "بیدار" و سری پر شور "تفنگ" بدست گرفتند و به مصاف دژخیم شب پرست رفتند. آن ها در جنگل ها نوید مرگ محتوم زمستان را دادند، با پیام بهاری شان گل های گرم "آفتاب" را در شوره زارهای ناامیدی کاشتند. با "جان شیفته" خود کوه ها و جنگل ها را درنوردیدند و سرانجام نیز هنگام فرو افتادن در هر گوشه سرزمینی که به ذره ذره آن عشق می ورزیدند با خون خود "لاله زار ها" ساختند و برای خلق، امید و "گل و گندم" به ارمغان بردند. سالها بعد از "چشمه های" زلال جان همان "آهوان" چابک "جنگل" دور بود که سرانجام جویبارها جاری شد و به هم پیوست و چنان سیل مهیبی پدیدار شد که سد و قلعه سهمگین دشمن شب پرست و خونخوار را در امواج کوبنده خود در هم شکست. آفتابکاران داستان سرافرازی خلق و فرزندان مبارزش و حدیث شکست محتوم تمامی اهریمنان بوده و هست و به همین خاطر این سرود دل انگیز در اعماق قلب توده ها برای همیشه لانه کرد و به رغم گذشت چندین دهه تداوم ترنم آن بر لبان مردم همچنان یاد آور طراوت و سرزندگی آن سال ها برای خلقی ست که همچنان در سینه فراخ و مهربانش " یه جنگل ستاره داره! جان جان! یه جنگل ستاره داره!" اکنون اما دشمن، این پاسبان زمستان سیاه به میدان آمده تا به خیال خامش با مصادره آفتابکاران ، با مصادره سرود خلق ، به نمایش انتخاباتی خود حال و هوای بهاری دهد! مضحکه "انتخاباتی" دوره دهم ریاست جمهوری در شرایطی شروع میشود که دیکتاتوری حاکم علیرغم بکار بست تمامی شیوه های سرکوب هر روز با جلوه های جديدی از مبارزات و اعتراضات مردمی مواجه می شود. مردمی که با اعتراضات روزمره خود نشان می دهند چه نفرتی از قدرت حاکمه و شرايط نکبت باری که بوجود آورده دارند. این دوره از "انتخابات" در شرايطی بوقوع می پیوندد که دیگر نه اصلاحات دروغین خاتمی خریداری دارد و نه پول نفتی که احمدی نژاد ادعا کرده بود بر سر سفره ها می آورد کسی را فريب می دهد. در چنین شرایطی است که رژیم وامانده مجبور شده به هر خس و خاشاکی متوسل شده تا تنور انتخابات اش را گرم نمايد. به همين دليل هم هست که شاهد اعلام کانديداتوری مير حسين موسوی هستيم. کالای بنجل و قدیمی ای که شعبده بازان حاکم از صندوقچه زنگ زده شان بیرون کشيده اند علم کردن چنین چهره منفوری در شرایط بحرانی کنونی جامعه ایران نشان دهنده اوج فلاکت رژیمی است که امروزه مجبور به استفاده از کارت های سوخته ای چون موسوی شده است. کسی که در يکی از سياه ترين سالهای سلطه سياه جمهوری اسلامی به عنوان نخست وزير رژيم سکاندار هدايت بوروکراسی کثيف حاکم بود. کسی که با دستور شخص خمینی جلاد به خامنه ای مبنی بر اينکه "انتخاب غیر از ایشان خیانت به اسلام است" به مقام نخست وزیری رسید و يکی از سازماندهندگان موج سرکوب و خفقان خفه کننده دوران سياه دهه 60 بود. جنايت کاری که در 20 سال گذشته سر سپردگی خود به نظام را با عضویت در "شورای انقلاب فرهنگی" و عضویت در "شورای مصلحت نظام" همچنان ادامه داده است. میر حسین موسوی جلادی که در دوران نخست وزيری اش هزاران تن از بهترین زنان و مردان کشورمان به دست جلادان حاکم به خاک و خون کشيده شدند ، به خوبی میداند که او و رژیمش تا چه حد مورد نفرت آحاد جامعه هستند و درست برای غلبه بر همین نفرت مردم است که دستگاه تبليغاتی اش مزورانه به یاد "آفتابکاران" افتاده و مذبوحانه تلاش کرده تا این سرود که نوازش دهنده حنجره هزاران زن و مرد زندانی سیاسی دهه 60 بود را به سرقت ببرد و کليپ تبليغاتی موسوی را بر اساس آن بسازد. این خفاشان شب ، در هراس از طلوع آفتاب ، دستبرد به گنجینه ادبیاتی میزنند که حاصل انقلابی ترین دوران تاریخ مبارزاتی خلق های ماست. اما این شب پرست ، مفلوک تر از آن است که درک کند سرود "آفتابکاران" برای همیشه در قلب مردم ایران با نام چریک های فدایی خلقی عجین شده که با عشق به رهایی خلق های در بند ایران و با ایثار جانشان هزاران ستاره را در آسمان جنگل های سیاهکل در قلبشان جای دادند. آری آن ها بودند که زمستان سرد و سکوت حاکم بر جامعه ما را با غرش گلوله های شان در جنگل های سیاهکل در هم شکستند. بذری که آنها بر فراز جنگل های شمال و در سراسر جامعه تحت سلطه ما افشاندند بالاخره در قیام با شکوه بهمن 57 شکوفه داد. شکوفه هایی که متاسفانه قبل از به ثمر نشستن در کوتاه زمانی بدست جلادانی چون میر حسین موسوی ها ، این سر سپردگان امپریالیست ها پر پر شدند. سرود "آفتابکاران" برای تمامی مبارزین و مردم آزاده ایران ، یاد آور خاطرات هزاران رفیق به خون خفته ای است که جانشان را در راه رهایی ایران از زیر یوغ ستم و استثمار فدا کردند. سوء استفاده ماشين تبليغاتی میر حسین موسوی از این سرود ، با تمامی زشتی و پلیدی اش ، اما بیانگر این واقعیت انکار ناپذیر است که راه مبارزه قهر آمیزی را که رزمندگان فدایی در 19 بهمن 1349 از جنگل های سیاهکل آغاز کردند و ارزش هایی را که آنها توانستند با مبارزات دلیرانه خود در جامعه ما نهادینه کنند ، آنچنان ریشه عمیقی در بطن جامعه دوانده که هنوز با گذشت 38 سال از حماسه سیاهکل ، مزدوران رژیم در شرایطی که تمامی ترفند های "اصلاح طلبانه" شان چون کشتی به گل نشسته ای می ماند ، با آگاهی به نقش و تاثیری که سرود آفتابکاران بر روی خلق های ایران دارد با فریب کاری تمام کوشیده اند تا با دزدیدن آن سرود ارزشمند و تاریخی ، کلیپ تبلیغاتی موسوی را به اصطلاح تزئین سازند و به این وسیله برای بازی رسوای انتخاباتی حکومت رای بیشتری بخصوص از میان جوانانی که این سرود همچنان بر لبان شان طنین انداز است ، جمع کنند. غافل از اینکه مردم ایران ، نقشی را که میر حسین موسوی ، این خادم نظام جمهوری اسلامی ، در منصب نخست وزیری دوران ریاست جمهوری خامنه ای جلاد ایفا کرد را هرگز نه فراموش خواهند کرد و نه خواهند بخشيد. نسل جوان ایران بخوبی میداند که بهترین فرزندان ایران درست به خاطر خواندن همین سرود "آفتابکاران" بدست جنایت کاران جمهوری اسلامی به شکنجه و خون کشیده شدند. هزاران زندانی سیاسی در دهه 60 با زمزمه این سرود "توی کوهستون دلش بیداره ، تفنگ و گل و گندم داره میاره ، توی سینه اش جان جان جان ، یه جنگل ستاره داره جان جان... " بود که با سینه هایی مملو از يه جنگل ستاره ، شکنجه های قرون وسطایی دولت موسوی را تحمل میکردند و سرود خوانان به پای جوخه های اعدام میرفتند. رژیم برای فرو نشاندن خشم مبارزاتی نسل جدید آفتابکاران هر روزه با حیله فریبکارانه تازه ای وارد میدان میشود. روزی دست به نمایش سانسور شده بیدادگاه دفاعیات رفقا گلسرخی و دانشیان میزند. روز دیگر با بکار گرفتن آن افسر معلوم الحال ، مرگ مشکوک صمد بهرنگی این معلم انقلابی را دستاویزی برای حمله به یاران واقعی صمد قرار میدهد و چون از اين رذالت نتیجه ای عایدش نمی شود "محمود نادری" را از سوراخ جاسوسخانه وزارت اطلاعاتش بیرون میکشد تا 1000 صفحه در تخریب و تحریف چهره انقلابی چریک های فدایی خلق کاغذ سیاه کند. کاغذ پاره هایی که با تلاش و هشیاری نیرو های انقلابی به درستی نام "کتاب دشمن" بر آن نهاده شد و ديديم که چه زود خود به وسيله ای جهت افشای رژيم تبديل شد ، همانطور که سرقت سرود آفتابکاران نیز چنين خواهد شد. امروز بوضوح شاهديم که ارزش و سنت های انقلابی که مبارزات چریک های فدایی خلق در دهه 50 در جامعه ایران بنا نهاد کماکان از چنان اعتباری در بین مبارزین نسل جوان برخوردار است که جنایت کاری چون موسوی را بر آن داشته تا سرود آن انقلابیون را محور تبلغیات شوم مضحکه انتخاباتی خود قرار دهد. او با خیال باطل فکر می کند که با این سرقت میتواند به انتخابات منحوس خویش اعتبار دهد. زهی بی شرمی ! "آفتابکاران" نمی تواند متعلق به تاریک پرستانی باشد که هزاران ستاره را در دهه 60 از آسمان ایران به زير کشيده و به خاک و خون غلطاندند . هزاران ستاره ای که با نجوا کردن همین سرود با گام های استوار و با قلبی مملو از عشق به آزادی به پای دار رفتند. با آگاهی بر اهداف شوم این جانیان بکوشیم تا دسیسه های آنان را افشا کنیم و میراث دار مبارزات رهایی بخش خلق هایمان باشیم. زمستان خلق های ایران تنها زمانی بسر خواهد رسید که نظام ظالمانه حاکم که این جانیان حفاظت از آن را به عهده دارند نابود گردد. چنين تلاشهای مذبوحانه ای نشان می دهد که این ها خود زمستانند و آنچه دارد به سر می آید عمر حکومت ننگین شان است. «سر اومد زمستون شکفته بهارون گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون کوه ها لاله زارن لاله ها بیدارن تو کوه ها دارن گل گل گل آفتابو می کارن تو کوه ها دارن گل گل گل آفتابو می کارن توی کوهستون دلش بیداره تفنگ و گل و گندم داره میاره توی سینه اش جان جان جان توی سینه اش جان جان جان یه جنگل ستاره داره جان جان یه جنگل ستاره داره جان جان لبش خنده ی نور دلش شعله ی شور صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور توی کوهستون دلش بیداره تفنگ و گل و گندم داره میاره توی سینه اش جان جان جان توی سینه اش جان جان جان یه جنگل ستاره داره جان جان» 10 مه 2009 بازگشت به صفحه اصلی http:/www.siahkal. com |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر