reza tareghian <tareghian61@
Date: Fri, 21 Mar 2008 14:51:37 -0500
From: "reza tareghian" <tareghian61@gmail.com>
To: tareghian61@yahoo.com
Subject: Norooze Panjah Sal Ghabl-Site BBC
نوروز پنجاه سال قبل: آخرین سالهای مقاومت سنتها
![]()
از اواخر بهمن آغاز Ù…ÛŒ شد با انتخاب پارچه از تعاونی ادارات، معمولاً نه به دلخواه پسرهای جوان Ùˆ رÙتن هر خانواده به یک خیاطی در بالاخانه ای در لاله زار Ùˆ استانبول
نوروز پنجاه سال پیش، آخرین سالهای اصالت Ùˆ سنت بود، هنوز درآمد Ù†Ùت چنان در رگهای جامعه ندویده بود Ú©Ù‡ به اسرا٠و بی سامانی مبتلایش کند، رادیو مهمترین Ùˆ بهترین وسیله ارتباطی بود، نزول بهار با صدای شلیک توپ Ùˆ نقاره زنی در زنبورکخانه تنها دروازه شهر به همه خبر داده Ù…ÛŒ شد، تهران پنجاه سال قبل هنوز در خواب شصت Ù‡Ùتاد سالگان زنده است.در مقدم نوروز، اکثر تهرانیها عازم یکی از دو مقصد اصلی Ù…ÛŒ شدند؛ ساکنان شهری Ú©Ù‡ هنوز Øاشیه نشینان Ùˆ Øلبی آبادهایش بر جان شهر مسلط نشده بود، انگار دو گروه Ùˆ طبقه بیشتر نبودند، یک گروه با درشکه Ùˆ اتوبوس راهی بازار Ù…ÛŒ شد Ùˆ گروه دیگر با ماشین شخصی یا اتوبوس راهی سرچشمه Ùˆ خیابان استانبول.مقصد: سرچشمهچند باری در سال بیشتر نمی شد Ú©Ù‡ تمام خانواده کارمند جماعت با هم به جایی بروند، یکی از آن دÙعات، دو سه Ù‡Ùته مانده به نوروز بود؛ قرار ملاقات بخشی از طبقه متوسط شهر: میدان سرچشمه.معدودی بودند Ú©Ù‡ Ùولکس واگن، واکسهال Ùˆ Ùورد قسطی نصیبشان شده بود، اینها در Øالی Ú©Ù‡ دو سه خانواده شاد در آن کنسرو شده بودند راهی سرچشمه Ù…ÛŒ شدند اما بیشتری با اتوبوس از اطرا٠شهر Ù…ÛŒ رسیدند، Øدود ساعت ده ØµØ¨Ø Ø¯Ø± سرچشمه جای سوزن انداختن نبود.اول مقصد در این سÙر سالانه، چهار تا مغازه Ú©Ùاشی بود، در دو طر٠میدان، بزرگترینشان Ú©Ùاشی مرکزی در Øاشیه جنوبی.همه Ú©Ùشها دست دوز، نه ماشینی Ùˆ نه خارجی، Øتی شاه Ùˆ رجال خیلی خوش پوش مانند قوام السلطنه هم Ú©Ùاش Ùˆ خیاط خود را داشتند Ú©Ù‡ مردم عادی هم Ù…ÛŒ توانستند با دادن پول بیشتر از آنها خرید کنند.همه آن چهار مغازه به خط نستعلیق پشت ویترینها Ù…ÛŒ نوشتند: "مدل Û±Û¹ÛµÛ¸ ایتالیا در اندازه Ù…Øدود" Ùˆ همین کاÙÛŒ بود Ú©Ù‡ جوانترها را بدان سمت بکشاند اما مد سال ایتالیا مقاومت پدرها را Ú©Ù… نمی کرد Ú©Ù‡ معتقد بودند Ú©ÙØ´ باید بادوام باشد.این کشمکش Ù…ÛŒ رÙت تا قهر Ùˆ گریه Ùˆ دخالت مادرها، قهر Ùˆ تندی، آشتی Ùˆ گلایه در Ù…Øکمه ای Ú©Ù‡ در آن قاضی Ùˆ رئیس دادگاه Ùˆ مجری ØÚ©Ù… پدر بود Ùˆ Ù…Øکوم، Ùرزندان.اما هیچگاه آن ØÚ©Ù… بدون دخالت مادرها صادر نمی شد، مادران در نقش رئیس دادگاه تجدیدنظر گاه چنان مؤثر Ù…ÛŒ شدند Ú©Ù‡ ØÚ©Ù… اولیه کاملاً دگرگون Ù…ÛŒ گشت.
![]()
تاکسی مرسدسهای Û±Û·Û° سیاه رنگ با سپرهای سÙید، شسته Ùˆ براق، آخرین درشکه ها با صندلی چرمی Ùˆ پیرمردهای درشکه ران، هر وقت سال تØویل Ù…ÛŒ شد، انگار وظیÙÙ‡ ای مقدس دارند، به خیابان Ù…ÛŒ آمدند Ú©Ù‡ خانواده ها را به خانه بزرگترها ببرند
سرانجام وقتی بعد از همه مجادلات جعبه ای نخ پیچ شده در بغل اولین نسل Ùرنگی مآب نوجوانهای تهرانی جا Ù…ÛŒ گرÙت، دور میدان سرچشمه، در عالم خیال، هزاران جان وین، آلن لاد، گاری گرانت، جری لوئیس، Ùرانک سیناترا Ùˆ مارلون براندو در Øرکت اÙتاده بودند.Ú©Ùشهای جیر در همان جعبه هم جیرجیر Ù…ÛŒ کردند ولی وای اگر پدر Ùرمان Ù…ÛŒ داد Ú©Ù‡ همان موقع در دکان Ú©Ùاشی نبش میدان به Ú©Ù Ú©Ùشهای نو میخ Ùˆ گلمیخ بکوبند Ú©Ù‡ تخت Ú©ÙØ´ زود سائیده نشود، چرا پدرها نمی Ùهمیدند Ú©Ù‡ این میخها صدای جیر را به تق تق خجالت آوری تبدیل Ù…ÛŒ کرد؟باقی ØµØ¨Ø Ø§Ø² میدان سرچشمه رو به جنوب Ù…ÛŒ رÙتند نوروزیان، به شرق Ùˆ غرب خیابان سیروس، آنجا Ú©Ù‡ انگار بزور بهار را کشانده بودند.شاگردها مدام از آب زلال جوی در گذر سطل برمی داشتند Ùˆ در پیاده رو Ù…ÛŒ پاشیدند، کوه نارنج Ùˆ پرتغال، انگور Ùˆ انار، خیار Ú¯Ù„ به سر، Øوضچه های پر از ماهی قرمز Ùˆ بوی گیج کننده سنبل Ú©Ù‡ نسل در نسل در دماغ نوروزیان پیچیده است.Ùˆ از آنجا، قاÙله Ú¯Ùتگوکنان رو به شمال به سمت مسجد سپهسالار Ùˆ میدان بهارستان، چراکه پیراهن Ùروشهای خوب - باز هم با ادعای آخرین مدل - با عکسهایی Ú©Ù‡ شهادت Ù…ÛŒ داد تونی کرتیس Ùˆ برت لنکستر هم از همانها پوشیده بودند در شاه آباد پیدا Ù…ÛŒ شد، گاهی همانجا تعمیری، گشاد Ùˆ تنگی لازم بود پیراهندوزها Øاضر بودند، با پارچه اعلای انگلیسی، قیمت Ù‡Ùت تومان Ùˆ اگر سماور هم برای خانه لازم بود، بورس سماور همان شمال میدان.ماجرای کت Ùˆ شلوار پدر Ùˆ پسرها، اگر از سن مدرسه گذشته بودند، Øکایت دیگر داشت.از اواخر بهمن آغاز Ù…ÛŒ شد با انتخاب پارچه از تعاونی ادارات، معمولاً نه به دلخواه پسرهای جوان Ùˆ رÙتن هر خانواده به یک خیاطی در بالاخانه ای در لاله زار Ùˆ استانبول، پاساژهایی چهار پنج طبقه Ú©Ù‡ در تمام طبقات بوی اتو Ùˆ زغال Ù…ÛŒ آمد، گاه شاگرد خیاطی به آتشگردانی برای اتو.کشمکش سر باریکی Ùˆ پهنی یقه، تنگ Ùˆ گشادی کت، جدال مقدس Ùˆ جادودانه طبقه متوسط - به استدلال پدرها کت Ùˆ شلوار باید گشاد باشد Ùˆ اگر Ú©Ù…ÛŒ آستینها Ùˆ پای شلوار تا بخورد هیچ عیبی ندارد، وقتی Ú©Ù‡ نوجوان به آن سرعت قد Ù…ÛŒ کشد.اما پسرها Ù…ÛŒ خواستند تا کت Ùˆ شلوار نوست شبیه ناصر ملک مطیعی Ùˆ جیمز دین باشند، ژورنالهای ول شده روی میز خیاطیها Ú©Ù‡ گاهی سالها خدمت Ù…ÛŒ کردند Ùˆ همچنان ادعای مد روز داشتند، Ú†Ù‡ بسیار Ú©Ù‡ در جدل پدرها Ùˆ پسرها پاره Ùˆ برگ کنده شدند.
![]()
ظهر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شد قاÙله از بهارستان گذشته به شاه آباد Ùˆ ظهیرالاسلام رسیده بود، مخبرالدوله Ùˆ استانبول، Ùˆ در مسیر راه، خوش طعمترین Ùˆ هوس برانگیزترین غداهای عالم در چلوکبابیهای آنجا به صورت جمعی خورده Ù…ÛŒ شد
Ùˆ بدقولی پایان ناپذیر خیاطان Ú©Ù‡ تا بودند Ùˆ تا صنÙشان در مقابل لباسهای دوخته Ùرنگی تسلیم نشده بود، تا دکانهایشان را یکی یکی به تعمیرکاران Ùˆ برقکشها Ù†Ùروختند Ùˆ نرÙتند، دائمی بود، Ùˆ صدای رادیو بلندشان Ú©Ù‡ پاساژهای لاله زار را پرصداترین مناطق کاری پایتخت Ù…ÛŒ کرد.خیاطها Ú†Ù‡ خوب Ù…ÛŒ دانستند Ú©Ù‡ وقت پروو دوم Ùˆ سوم Ú©Ù‡ پسرها تنها Ù…ÛŒ آمدند، وقت آن است Ú©Ù‡ با آنها درباره تنگی Ùˆ گشادی لباس Ùˆ باریکی Ùˆ پهنی یقه به تÙاهم برسند.Ùˆ در تمام این مجادلات، دخترها غایب بودند چراکه دخترها خیاطشان با خیاط مادر یکی بود Ùˆ گاهی جز همان لباسهای نو مانده مادر Ú©Ù‡ از داخل بقچه بیرون Ù…ÛŒ آمد Ùˆ با سلیقه تغییر Ùرم Ù…ÛŒ داد، هزینه ای به خانواده تØمیل نمی کردند.البته گاهی هم از قهر Ùˆ غذا نخوردن دخترها Ù…ÛŒ شد Ùهمید Ú©Ù‡ در آن بخش هم درگیری نسلها، کهنه Ùˆ نو، سنت Ùˆ مدرنیسم جدی است، گیرم خود را از چشم مردها پنهان Ù…ÛŒ کند ورنه دامنها داشت کوتاه Ù…ÛŒ شد Ùˆ یقه ها Ú©Ù…ÛŒ بÙهمی Ù†Ùهمی بازتر.Ùˆ مخÙÛŒ ترین Ùˆ بی Ú¯Ùتگوترین خرید عید مربوط به خانمهای خانه بود Ú©Ù‡ با خواهر Ùˆ مادر Ùˆ جاری Ùˆ همسایه صورت Ù…ÛŒ گرÙت، نه با مردها Ùˆ خانواده.هنوز شهر Øیائی در چشم داشت Ú©Ù‡ مانع از آن Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ پسرها Øتی در خریدهای مادرشان دخالت Ùˆ کنجکاوی کنند Ùˆ چنین بود در رÙتن به آرایشگاه Ùˆ مراکز دیگر Ú©Ù‡ برخلا٠سالهای مدرنی، هر Ù‡Ùته Ùˆ مدام نبود، سالی یک یا دو بار.ظهر Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شد قاÙله از بهارستان گذشته به شاه آباد Ùˆ ظهیرالاسلام رسیده بود، مخبرالدوله Ùˆ استانبول، Ùˆ در مسیر راه، خوش طعمترین Ùˆ هوس برانگیزترین غداهای عالم در چلوکبابیهای آنجا به صورت جمعی خورده Ù…ÛŒ شد.از آخرای بهمن، بره کشان چلوکبابی جوان بود Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ دیگ از زیرزمین بالا Ù…ÛŒ آمد به بوی روغن کرمانشاهی باز هم طلب Ù…ÛŒ شد، هر سال بیشتر از پارسال. چنان جمعیتی در همان ساعتها تنها در نایب بازار متصور است Ú©Ù‡ طبقه ای دیگر آنجا بودند با کیسه های کوچکتر Ùˆ قناعت بیشتر.مقصد: بازاراتوبوس شلوغ، باران ریز، خیابان آب اÙتاده، خانواده های پرجمعیت، خاطره مشترک چند نسل از طبقه متوسط تهرانی است Ú©Ù‡ در سه چهار جمعه آخر سال یا از Ù…Øلات تازه تأسیس چهارصد دستگاه، سی متری، دولاب [شهناز]ØŒ نارمک، سمنگان Ùˆ دورترینشان تهران پارس Ù…ÛŒ رسیدند یا از Ù…Øلات قدیمی امیریه، شاپور، Ù…Øله عربها، عودلاجان، بازار، سپه، لشکر، سلسبیل با درشکه Ùˆ اتوبوس Ùˆ گاهی پیاده.اول منزل این جمع Ú©Ù‡ در اندازه دهها برابر سرچشمه روها بودند، Øاشیه سبزه میدان بود.
![]()
بر سر در مغازه های قدیمی و موقر هنوز تابلوهایی بود که خبر می داد این خیاط و عکاس برای دربار شاهنشاهی کار می کند
عطاری شیخ موسوی با لهجه ترکی یا آقا بالا خلیÙÙ‡ با لهجه یزدی Ú©Ù‡ با نزدیک شدن نوروز علاوه بر ادویه Ùˆ گونیهای پر از داروهای گیاهی، عناب Ùˆ سه پستان Ùˆ بادرنگ Ùˆ شیرخشت، جلوخوان را به شیرینیهای تازه رسیده از یزد Ùˆ تبریز Ù…ÛŒ دادند؛ پشمک Ùˆ باقلوا، Øاجی بادام Ùˆ قطاب، نیم شکر Ùˆ آب نبات قیچی با پسته، گز خوانسار، بادام سوخته Ú©Ù‡ همان طور در بسته بوی هل Ùˆ گلابشان در بوی زیره Ùˆ کندر عطاری جمع Ù…ÛŒ شد.طر٠دیگر سبزه میدان، عمده Ùروشهای قماش شبهای عید جزئی هم Ù…ÛŒ Ùروختند Ùˆ هیاهوی بازار ارسی دوزها، رÙت Ùˆ آمد باربران با شوخی Ùˆ با صدا، بازار خیاطها، بازار زرگرها با مجمعهای بزرگ پر از سکه های پهلوی یک Ùˆ نیم Ùˆ ربع، دو پهلوی Ùˆ پنج پهلوی Ùˆ ده پهلوی داخل مغازه زیر جعبه آئینه.اما همان مقدار انبوه Ú©Ù‡ روی مجمعه کوه شده بود آیا امکان تنه خوردن در آن ازدØام نبود؟ خیال شیطانی پسر بچه ها Ú©Ù‡ باید بعدش هم در دل طلب بخشایش Ù…ÛŒ کردند از این تÙکر Ùاسد.در میان این هیاهو، نوای مرشد بهلول لولی وش، سراپا سپید پوشیده، با چشمان آبی ریز از ØµØ¨Ø Ø¯Ø± گوش سیزه میدان بود بی اعتنا به آن هیاهوی خرید Ùˆ Ùروش، شکرپنیری به دهان بچه ها Ù…ÛŒ گذاشت Ùˆ Ù…ÛŒ خواند علی مولای درویشان، خریدار دل ریشان ... Ùˆ علی گویان، خورجین بر کمر، ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ø¨Ù„Ù†Ø¯ÛŒ در دست Ùˆ تبرزینی بر پر شال Ù…ÛŒ رÙت.سعید نقلی کوری با دختر Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ عصاکش او بود، Ù‚Ùسی Ù…ÛŒ گرداند Ú©Ù‡ در آن گنجشکی پاکت Ùال ØاÙظ بیرون Ù…ÛŒ کشید یا پیش بینی آینده، دخترک برای بی سوادان Ù…ÛŒ خواند: مژده ای دل Ú©Ù‡ مسیØا Ù†Ùسی Ù…ÛŒ آید... یوس٠گمگشته باز آید به کنعان.روزهایی این چنین سرشار از خاطره، پر از Ù¾Ú† Ù¾Ú† آهسته زن Ùˆ شوهرها Ùˆ Ú¯Ùتگو Ùˆ قهر Ùˆ آشتی، Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگها ظهر یا در شبستان مسجد شاه جمع Ù…ÛŒ شد Ùˆ زن Ùˆ مرد جدا Ù…ÛŒ رÙتند تا دوگانه به درگاه یگانه بگذارند یا در چلوکبابی نایب منتظر Ù…ÛŒ ماندند Ú©Ù‡ Ùیروز با دستان خود کباب داغ را از سیخ در بشقاب چلو آنها اندازد یا پیش موال آبادی با یاد کبابهای Øاجی شمشیری Ú©Ù‡ به درد سیاست گرÙتار آمد Ùˆ به تبعید خارک رÙت Ùˆ اموالش از دست شد بعد بیست Ùˆ هشت مرداد.شهرها پوست انداختندچنین بود شبهای نوروز پنجاه سال پیش در تهرانی Ú©Ù‡ هنوز آب زلال از جوی آن عبور Ù…ÛŒ کرد، قناتهایش لاروبی Ù…ÛŒ شد، Ùاصله Ùقیر Ùˆ غنی اش چندان نبود Ùˆ شهر Ú©ÙˆÚ†Ú© بود چندان Ú©Ù‡ در آن صدا به صدا Ù…ÛŒ رسید؛ صدای نقاره زنبورکخانه موقع تØویل سال Ùˆ صدای توپ.تنها وسیله ارتباطی وسیع، باسواد Ùˆ بیسواد، رادیو بود، عید به بوی سنبل Ùˆ عشرت اسکناس تا نشده، عیدی از لای قرآن، سیب چرخان در کاسه آب Ùˆ لباسهای نو جلائی داشت.
![]()
پوست Ù…ÛŒ انداختند شهرها Ùˆ چیزی در هوای آنها موج Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ سلیقه بچه ها را بسوی دیگر Ù…ÛŒ برد Ùˆ پدرهایی Ú©Ù‡ هنوز گیوه به پا داشتند، سÙت چسبیده بودند به سنتهایی Ú©Ù‡ قرار بود دیر نپاید
اما پوست Ù…ÛŒ انداختند شهرها Ùˆ چیزی در هوای آنها موج Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ سلیقه بچه ها را بسوی دیگر Ù…ÛŒ برد Ùˆ پدرهایی Ú©Ù‡ هنوز گیوه به پا داشتند، سÙت چسبیده بودند به سنتهایی Ú©Ù‡ قرار بود دیر نپاید، چنان Ú©Ù‡ مسگرها روز به روز در برابر ظرو٠آلومینیومی Ùˆ ملامین، کائوچو جا خالی Ù…ÛŒ کردند.بر سر در مغازه های قدیمی Ùˆ موقر هنوز تابلوهایی بود Ú©Ù‡ خبر Ù…ÛŒ داد این خیاط Ùˆ عکاس برای دربار شاهنشاهی کار Ù…ÛŒ کند - Øتی دکمه Ùروش Ùˆ عینک ساز Ùˆ کی٠ساز - اما دیگر کسی باور نمی کرد Ú©Ù‡ بزرگان با این همه رÙت Ùˆ آمد Ú©Ù‡ به اروپا یاÙته اند، پیراهن Ùˆ Ú©ÙØ´ Ùˆ لباس بالی، سلیین، دیور را بگذارند Ùˆ بدقولی هامبارسون یا یزدی را متØمل باشند.پنجاه سال پیش هنگام تØویل سال، Ùقط شاه پیامی Ù…ÛŒ داد Ùˆ بعد هم آقای راشد Øول Øالنا Ù…ÛŒ خواند.اولین گروهی Ú©Ù‡ در سلام مخصوص شاه Øاضر Ù…ÛŒ شدند روØانیون بودند Ùˆ در اولین روز سال، سلیمان خان بهبودی، مرد متدین Ùˆ با تجربه ای از سوی دربار عازم قم Ù…ÛŒ شد تا به مراجع عظام عرض تبریک شاهانه را برساند، اول از همه آیت الله العظمی سید Øسین بروجردی، مرجع بزرگ شیعیان جهان بود Ú©Ù‡ با ابهتی باورنکردنی نماینده شاه را Ù…ÛŒ پذیرÙت Ùˆ در پاسخ، خبر Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ برای بقای ملک Ùˆ دوام پادشاه اسلام پناه دعا کرده است.تاکسی مرسدسهای Û±Û·Û° سیاه رنگ با سپرهای سÙید، شسته Ùˆ براق، آخرین درشکه ها با صندلی چرمی Ùˆ پیرمردهای درشکه ران، هر وقت سال تØویل Ù…ÛŒ شد، انگار وظیÙÙ‡ ای مقدس دارند، به خیابان Ù…ÛŒ آمدند Ú©Ù‡ خانواده ها را به خانه بزرگترها ببرند.آخرین مقاومتهای سنت بود Ú©Ù‡ ظهر اولین روز عید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شد، چندان Ú©Ù‡ قنبری Ùˆ تابش Ùˆ مرضیه Ùˆ دلکش Ùˆ همه خوانندگان در برنامه نوروزی رادیو هنرهای خود را نمایاندند، صدای صبØÛŒ مهتدی در گوشها Ù…ÛŒ پیچید Ú©Ù‡ مثنوی Ù…ÛŒ خواند Ùˆ انگار Ù…ÛŒ دانست آخرین روزهای سنتهایی است Ú©Ù‡ بلکه هزاران سال خود را نگاه داشته بودند Ùˆ Øالا قرار بود در مقدم مبادلات تازه جهانی، درآمد Ù†Ùت Ùˆ گسترش ارتباطات به سرنوشتی مقدر تن دهند.پنجاه سال پیش، آنچه در تهران Ù…ÛŒ گذشت در شهرهای بزرگ به یکسان تکرار Ù…ÛŒ شد.از بامدادان در تلÙنخانه مرکزی ص٠درازی بود از مرد Ùˆ زن Ùˆ بچه های مهاجرت کرده به تهران Ú©Ù‡ در کابینها با Ùریاد از اقوام Øالی Ù…ÛŒ پرسیدند Ùˆ تبریکی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند.تازه Ú©Ù… Ú©Ù…Ú© روزنامه ها در آخرین شماره سال آگهیهایی چاپ Ù…ÛŒ کردند Ú©Ù‡ وزیر Ùˆ وکیل از اقوام Ùˆ دوستان عذر Ù…ÛŒ خواستند Ú©Ù‡ به علت مساÙرت عرض ادب برایشان مقدور نیست، چنانکه از یک ماه پیش پستچیها دسته دسته کارت تبریک Ù…ÛŒ آوردند تا آخرای Ùروردین هم Ú©Ù‡ در آن به ادبیات شیرین، صد سال بهتر از امسال را آرزو Ù…ÛŒ کردند.نیمی از آن صد سال گذشت، بهتر نشد.
Be a better friend, newshound, and know-it-all with Yahoo! Mobile. Try it now.
This is a non-political list.

Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
.
__,_._,___
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر