رساله مدنیه: طرحی برای اصلاح و آبادانی ایران 2
بهروز ثابت
قسمت دوم (از چهار)
عظمت گذشته ایران
موضوع دیگری که در صفحات اول رساله مدنیه به چشم میخورد اشاره عبدالبهاء به عظمت گذشته ایران و تأسف ایشان از موقعیت فعلی آنست . عبدالبهاء با بیان این تضاد- تضاد میان عظمت باستانی ایران و انحطاط اجتماعی و فرهنگی آن در قرن نوزده – این سئوال را مطرح می کند که علل و اسباب این رکود و عقب افتادگی چه بوده و چگونه میتوان در این بن بست اجتماعی راهی را برای آینده ایران گشود ؟ می نویسد : "ای اهل ایران قدری در ریاض تواریخ اعصار سالفه سیر نمائید و سر به جِیب تفکر فرو برده به بصر عبرت ملاحظه کنید که تماشای عظیمی است . در ازمنه سابقه مملکت ایران به منزله قلب عالم و چون شمع افروخته بین انجمن آفاق منور بود . عزت و سعادتش چون صبح صادق از افق کائنات طالع و نور جهان افروز معارفش در اقطار مشارق و مغارب منتشروساطع . …( زمانی ایران ) در قطب عالم مرکز علوم و فنون جلیله بود و منبع بدایع و معدن فضائل و خصائل حمیده انسانیه . دانش و هوش افراد این ملت باهره حیرت بخش عقول جهانیان بود . " سپس با اشاره به تاریخ و اسفار تورات که به ذکر و ستایش کورش پادشاه ایران پرداخته اند می نویسد "در زمان او حکومت ایران از حدود داخلیه هند و چین تا اقصی بلاد یمن و حبشه که منقسم به 360 اقلیم بود حکمرانی می نمود ... خلاصه از مفاد تواریخ ملل مشهوره مشهود و مثبوتست که نخستین حکومتی که در عالم تأسیس شده و اعظم سلطنتی که بین ملل تشکیل گشته تحت حکمرانی و دیهیم جهانبانی ایرانست." در ادامه یادآوری عظمت باستانی ایران، عبدالبهاء به عنوان یک ایرانی و از روی محبت و مقصد خیر هموطنان خود را مورد خطاب قرار میدهد : " آیا غیرت و حمیت انسان قائل برآن میشود که چنین خطه مبارکه که منشاء تمدن عالم و مبدء عزت و سعادت بنی آدم بوده و مغبوط آفاق و محسود کل ملل شرق و غربِ امکان حال محل تأسف کل قبائل و شعوب گردد ؟ آیا اهل ایران در قرون پیشین سر دفتر دانائی و عنوان منشور دانش و هوش نبودند و از افق عرفان به فضل رحمن چون نیّر اعظم طالع و مُشرق نه ؟ این عبد لازم دانسته که بشکرانه این همت کلیه مختصری در بعضی مواد لازمه لوجه الله مرقوم نماید و از تصریح اسم خویش احتراز نموده تا واضح و مبرهن گردد که مقصدی جز خیر کل نداشته و ندارم بلکه چون دلالت بر خیر را عین عمل خیر دانسته لهذا بدین چند کلمه نُصحیه ابنای وطن خویش را چون ناصح امین لوجه الله متذکر می نمایم و رب خیر شاهد و گواه است که جز صرف خیرمقصدی نداشته چه که این آواره بادیه محبة الله به عالمی افتاده که دست تحسین و تزییف و تصدیق و تکذیب کل کوتاه است . "
اشاره به عظمت گذشته ایران نه به جهت تحریک عواطف ناسیونالیستی است چرا که اصل وحدت عالم انسانی شاه کلید جهان بینی ایشان را تشکیل میدهد و در همین رساله مدنیه در صفحات بعد به لزوم تشکیل یک اتحادیه جهانی برای حفظ صلح پایدار تاکید میکند. لذا اشاره ایشان به عظمت گذشته ایران یک کیفیت هشیار کننده و مقایسه ای تطبیقی میان گذشته و حال به جهت بیداری و انذار جامعه ایران بوده است. جامعه ای که از گذشته پر شکوهش دور افتاده، در غرقاب رکود و عقب ماندگی سقوط کرده، و قادر نبود به روی پای خود بایستد تا بتواند هویتش را در تلاطم سنت و تجدد گرائی بازیابد .
اشاره ایشان به گذشته و تأسف ایشان از عظمت و شکوهی فراموش شده در حقیقت تلاشی است برای تحکیم هویت ملی ایران . ایشان میدانست که اگر هویت ملّی تحکیم نشود ایران یا پاکباخته و فریفته و از خود باخته نفوذ غرب میشود و یا بیشتر در قعر تعصبات و مقابله با تجدد و پیشرفت فرو میرود . با اشاره به گذشته پرشکوه میخواهد بگوید که علم و دانش و فضیلت و کمال بخشی از فرهنگ و آئین این قوم بوده . ریشه تاریخی دارد . مطلب نوظهوری نیست . لذا بایستی به استقبال ترقی رفت، مثل گذشتگانمان. یعنی تمدن و مدنیت در ایران سابقه دارد . این سابقه تمدن در ایران و سنت مدنیت و کمال جوئی در تاریخ ما ایجاب می کند که حال نیز به جای مقابله با تجدد در راستای آن قرار گیریم . خود را در مقابل آن نبازیم چون ما تازه به دوران رسیده بازار مدنیت نیستیم. لذا می توانیم با بلوغ و حکمت و کمال با تجدد برخورد کنیم .
خروج از بن بست عقب افتادگی
عبدالبهاء مفهومی از تجدد گرائی را عرضه کرده که نه تنها در زمان نگارش کتاب بلکه مطابق موازین قرن بیست و یکم نیز اثری مترقی و راهبردی برای خروج از بن بست توسعه نیافتگی است. رسالاتی که در مواضیع اجتماعی نوشته میشوند غالباً موضع فکری زمان و شرایط اجتماعی و محیطی خود رامنعکس می کنند . زبانشان از اصطلاحات رایج همان عصر استفاده می کند . مثلاً اصطلاح توسعه اجتماعی و اقتصادی به مفهوم امروزی آن در قرن نوزده حتی در جامعه شناسی غرب موجود نبود . در رساله مدنیه اصطلاحات کلی مثل آبادانی و اصلاح بکار گرفته شده امّا مفاهیمی را که عبدالبهاء به عنوان شرایط آبادانی و اصلاح بر می شمرد از تعاریف سنتی قرن نوزده فراتر می رود و با تفکرات جدید در باب توسعه اجتماعی همخوانی پیدا می کند. لذا نباید گمان کرد که چون اصطلاحات و زبان رساله مدنیه مطابق زبان و گفتمان رایج روز نیست پس مفاهیم آن نیز متعلق به قرن نوزده است .
رساله مدنیه شامل طرح و پیشنهاداتی است برای اصلاح و آبادانی ایران . در قرن بیستم مسأله توسعه و شرایط خروج از بن بست توسعه نیافتگی به خصوص برای کشورهائی که تحت عنوان جهان سوم و یا در حال توسعه و یا توسعه نیافته قلمداد گشته اند در صدر مسائل حیاتی جامعه جهانی قرار داشته است. متفکران در مورد آن کتب و رسالات نوشته اند و دول و سازمانهای جهانی در خصوص آن سیاست پردازی کرده اند و نیز الگوهای مختلف توسعه با مبانی متفاوت و گاه متضاد ایدئولوژیک درگوشه و کنار جهان پیاده شده اند. برخی نتایج مثبتی به بار آورده و برخی به شکست و بحران منجر گشته اند . عبدالبهاء در رساله مدنیه طرحی را برای مشکل توسعه نیافتگی مطرح میکند که ابعاد و جزئیات آن بایستی در آینده توسط محققین و صاحب نظران مورد بررسی قرار گیرد . از جمله اصول مطرح شده در این رساله مسأله لزومیت و الویت نیروی انسانی تحصیلکرده و فرهیخته است . عبدالبهاء با بیان مثالهائی اهمیت منابع زیر زمینی و موقعیت جغرافیائی و سابقه تاریخی ملل را ذکر میکند ولی آنها را شرط اصلی خروج از بن بست توسعه نیافتگی نمی داند . حتی کثرت جمعیت -یعنی صرف نیروی انسانی -را بدون تربیت فکری و علمی و مهارت فنی کافی نمی داند. آنچه که اسباب پیشرفت و توسعه ملی را فراهم میسازد تربیت نیروی انسانی جامعه به اسباب و فنون تمدن است . مثالی از کشور چین می زند که در زمان نگارش این رساله در تحت سیستم بسته فئودالی قدم به نیمه دوم قرن نوزده گذاشته بود . تمدن و فرهنگ درخشان چین که در گذشته های دور فلسفه اخلاق جامعی مثل جهان بینی کنفوسیوس و الهیات لائو تسه را عرضه کرده و با انعطافی بی نظیر ادیان هندو وبودائی را با منظر فکری چین در هم آمیخته بود در قرن نوزده دچار بحران و عقب افتادگی اجتماعی و سیاسی گشته بود . در قرن نوزده امپراطوری چین از درون به انزوا طلبی، تجزیه، بحران اجتماعی، و فساد سیاسی دچار و از بیرون با یورش و توسعه طلبی نیروهای استعمار طلب اروپائی روبرو بود . بحران داخلی و مقاومت عناصر ارتجاعی و پرهیز ایشان از قبول تحولات فکری، اجتماعی، علمی، و فنی ناشی از مدرنیته این کشور را طعمه مناسبی ساخته بود برای نیروها و عناصر توسعه طلب خارجی . استعدادات نهفته در مردم چین امکان شکوفائی نداشت و بیسوادی و عادات مضر اجتماعی مثل اعتیاد به تریاک قوه و توان مردم را ضعف کشانیده بود . برای سالها نیاز به رفرم و اصلاحات مورد توجه قرار نگرفت و اولین آثار تجدد پس از تجربه تلخ شکست و اشغال کشوردر سالهای پس از 1911 میلادی به مروربه ظهورآمد .
عبدالبهاء به دو جنگی که میان چین و انگلیس رخ داد و به جنگ تریاک مشهور است اشاره می کند و نتیجه می گیرد که قلت معارف باعث ضعف آن مملکت گشته و چین که از جهت کثرت نفوس بایستی دولتش سرافرازترین دول و ملتش مشهورترین ملل عالم باشد به جائی رسیده که دول خارجی به محاربه به آن برخاسته و با قوای کمی تسخیرش نموده اند . جنگ اول تریاک میان سالهای 1839 تا 1842 میلادی و جنگ دوم در میان سالهای 1856 تا 1860 میلادی واقع شد . محرک این جنگها جاه طلبی استعماری برای مونوپولی تجارت با چین بود. این برخوردها که جزئیات آن در کتب تاریخ نوشته شده سرانجام در سال 1859 منجر به فتح پکن پایتخت چین توسط نیروهای انگلیس و متحدان فرانسوی آن شد .
در اهمیت تاریخی و علل این جنگها بسیار گفته و نوشته شده . کارل مارکس در مقالاتی که در روزنامه New York Daily Tribune نوشت تجارت تریاک را ریشه و عامل اصلی این جنگها به حساب آورد . برخی دیگری آن را مقابله ای فرهنگی میان شرق و غرب دانسته اند . امّا اشاره عبدالبهاء دائر بر آنست که اگر "دولت و ملت چین در درجات عالیه معارف عصریه متصاعد و به فنون تمدن متفنن بودند اگر کل دول عالم براو هجوم می نمودند البته عاجز گشته خائباً خاسراً مراجعت می نمودند . " در ادامه این بحث عبدالبهاء به تحولاتی که در ژاپن اتفاق افتاده بود اشاره کرده می نویسد : " و از این حکایت عجیب تر آنکه حکومت ژاپن در اصل تابع و در تحت حمایت حکومت چین بود . چند سال است که چشم و گوش باز کرده تشبث به وسائل ترقی و تمدنات عصریه و ترویج معارف و صنایع عمومیه نمود ه به قدر اقتدار و استطاعت جهد و کوشش کرده تا آنکه افکار عمومیه متوجه اصلاحات گشته علی العجاله حکومتش به مقامی رسیده که با وجود آنکه نفوس آن مملکت تقریباً سُدس بلکه عُشر اهالی حکومت چین است در این ایام با دولت چین مقابلی نمود بلکه حکومت چین مجبور به مصالحه گشت . "
در این جا عبدالبهاء اشاره به دوره خاصی در تاریخ ژاپن می کند که از سال 1868 میلادی آغاز و تا 1919 ادامه داشت . مورخین این دوره را عصر میجی ) منسوب به امپراطور ژاپن( نام نهاده اند . در این دوران بود که مقابله و کشمکش تجارتی با غرب به انزوا گرائی ژاپن خاتمه داد و رفُرم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی آغاز گشت . قانون اساسی جدید نوشته شد . تأسیسات صنعتی و راه آهن بوجود آمد و مقدمه ورود بلند پروازانه ژاپن به سیاست و اقتصاد بین الملل فراهم گشت .
اشاره به تجربه ژاپن گویای واقعیت دیگریست که در مباحث مربوط به تجدد و ارتباطات شرق و غرب مطرح بوده است . میدانیم ژاپن با وجود اقتباس از علم و فن غربی تلاش کرده است که آداب و رسوم فرهنگی خود را حفظ کند . بسیاری تجربه ژاپن را نمونه ای میدانستند برای نحوه امتزاج فرهنگ خودی با علم و فن غربی. این تجربه البته در سالهای اخیر به چالش کشیده شد و آن را نمی توان نمونه کاملی از اتحاد شرق و غرب دانست . میدانیم سیاست نظامی گری و جاه طلبی های امپریالیستی برای سالها بر آن کشور حکمفرما بود . به علاوه آداب و رسوم سنتی آن هر چند او را از تقلید بی چون و چرا از غرب مصون داشت ولی در عین حال جنبه هائی از آن ملزم به تغییر بود. مثلاً برابری زن و مرد چندان در آداب و رسوم سنتی ژاپن مورد نظر نبود ویا فرهنگ آن مستعد بیگانه- ترسی بود. از این رو ژاپن قاعدتاً نمیتوانست از قضیه تجدد و مدرنیته ومسائلی مثل آزادی و برابری حقوق انسانها برکنار ماند. در هر حال آنچه مورد نظر عبدالبهاست اشاره به خروج ژاپن از انزوای سنتی اش و اقتباس از علم و فن جدید است که آن کشور را به یک قدرت و وزنه سنگین اقتصادی تبدیل کرد و با وجود شکستش در جنگ دوم و نابودی دردناک دو شهرش با بمب اتمی توانست دوباره قد علم کند و کیفیت تولیداتش شهره عالم گردد .
الگوهای رایج توسعه کم و بیش از دو جریان ایدئولوژیک متأثر بوده اند: یکی به جریان تجدد نوع غربی و تقلید از تمامیت جنبه های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی آن معطوفو دیگری از انواع مختلف غرب ستیزی منبعث بوده است . نمونه و الگوئی که عبدالبهاء بدست می دهد نه تقلید کورکورانه از غرب و نه بازگشت به عقب و مخالفت با نوآوری است . الگوی ایشان عرضه مدلیست که تجدد گرائی را تایید و تأکید می کند امّا معنا و مفاهیم آن را بسط می دهد . تجدد گرائی را جنبشی میداند که بخشی است از جریان تحول تمدن بشری. در این حال تجدد گرائی که در اروپا شروع شد یک حرکت ضروری تاریخی بسمت جهانی شدن و بسط معیارهای علمی و عقلی و تحول نظام سیاسی و اقتصادی به شمار میرود امّا نقطه ختم تحولات فکری و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عالم نیست. تجدد گرائی را بایستی یک قدم به جلو دانست اما قدم آخر فرض نکرد . از منظر عبدالبهاء تمدن مثل یک موجود زنده در حال تحول مداوم است . در جریان تحول مدارج متعددی را طی می کند . از مرحله ای به مرحله دیگر میرود . از این رو مرحله بالاتر از مرحله پائین تر بهتر است . دموکراسی بر خفقان برتری دارد امّا خود نیز بایستی دگرگون شود و در خود اسباب تحولش را بیابد .
در مباحث مربوط به تمدن دو نظریه و یا دو برداشت گاه متضاد و آمیخته با پیش داوری ها مطرح بوده است. یک برداشت معتقد است تمدنها خطوط موازی یکدیگرند که در مقاطع تاریخی مختلف ظاهر شده اند، با یکدیگر در ارتباط بوده اند اما در هم امتزاج ارگانیک نیافته اند. این برداشت معتقد است که تمام نمود های تمدنی از ارزش واحدی برخوردارند . نمی توان فرقی میان آنها گذاشت و یکی را کمال یافته تر از دیگری دانست . یک نقاشی بر روی غار همان ارزش را دارد که نقاشی ون گوگ دارد . شعر و آواز تنهائی یک انسان ساده از همان ارزشی برخور دار است که سمفونی نهم بتهوون.امّا برداشت دوم بر آن بوده که نمود های تمدنی دارای تفاوت ارزشی هستند. نمی توان همه جلوه های فرهنگ و جامعه را یکسان دانست. برخی جلوه ها کاملتر و جامعترند، ارزشهای والاتری دارند، و از جلوه های فرهنگی پیچیده تر و کمال یافته تری در هنر و علم و فن و سازماندهی روابط اجتماعی برخوردارند . برداشت اول سعی کرده که با دیدگاهی انسانی نقش هر تمدنی را شناسائی و تأکید و از هجوم و یکسان سازی تمدن غالب جلوگیری کند. معتقد است که اگر تمدنها را ادنی واعلی بدانیم به امپریالیسم و تفوق یک تمدن بر تمدنهای دیگر خواهد انجامید . امّا طرفداران برداشت دوم معتقدند که اگر تفاوتها را در نظر نگیریم ماهیت تمدن یعنی قوه پیشرفت و ترقی آن در آب رقیق نسبی گرائی حل میشود و انگیزه بهبودی و تغییر شرایط از میان میرود .
در ارتباط با این گفتمان، عبدالبهاء اشاراتی دارد به سیر کمالی تمدن . از منظر اونمی توان همه جلوه های تمدنی را یکسان دانست . داشتن برق و راه آهن و اسفالت از تاریکی و جاده های خاکی بهتر است . رفاه مادی امروز از فقر و فاقه چندین هزاران ساله پسندیده تر است . احترام به آزادی و حقوق انسانها از قرنها بردگی و نظام فئودالی جلوتر است . جلوه های فکری، علمی، هنری، و فلسفی بر ساده اندیشی و خرافات سنتی ارجحیت دارد . پس درجات درکار است . امّا این درجات را بایستی در تداوم درنگ ناپذیر تمدن جهانی قرار داد . تمدنی که از اجزاء فرهنگی تمام ملل بهره گرفته و به سمت مراحل بالاتر و متعالی تر در حرکت است . غایت این تمدن، اتحاد جهانی و نهادینه شدن یگانگی و تثبیت حقوق مدنی همه انسانها است. لذا تهاجم و برتری جوئی به اسم تمدن مخالف روح اخلاقی تمدن است . آلمان در دوره نازیها جلوه گر جلوه های پرشکوه تمدن در زمینه های علمی و فکرفلسفی و ذوق هنری بود امّا چون به اسم تمدن روح اخلاقی تمدن را نقض کرد و به استیلا جوئی و سلطه گری رو آورد به حضیض توحش غلطید .
دیدگاه عبدالبهاء میلیتاریسم دول غربی را نفی می کند . سیاستهای توسعه طلبانه را محکوم و لزومیت یک نظم نوین جهانی را براساس روابط و حقوق بین الملل و امنیت جمعی بر میشمارد. طرح ایشان شامل اصلاحات اساسی و تغییرات بنیادی در ارزش هاو نهادهای جهانیست. می توان گفت این طرح از طرفی معطوف است به مهار کردن قوه سیاسی و نظامی بی حد و حساب و آوردن آن قوه در تحت نظارت نظام جهانی . از این زاویه هدف این طرح نفی و لغو سیاستهای استعماری و امپریالیستی است از طریق قانون جهانی. از طرف دیگر به کشورهائی که مورد سیاستهای استعمارطلبانه قرار گرفته اند پیشنهاد می کند که حال وقت آن است که به روی پای خود بایستند. علم و فن کسب کنند. به تعلیم و تربیت اهمیت دهند . منابع زیر زمینی خود را به جای هدر دادن در راه ساختن نیروی انسانی توانا و ماهر بکار برند . دست روی دست نگذارند وبه حبل "ما قربانی شده ایم" تشبث نجویند .دائما گناه فسادسیاسی و بحران داخلی و ورشکستگی اقتصادی را به گردن دیگران نیاندازند و به توطئه خارجی نسبت ندهند.برخیزند و با اصلاحات و روحیه صلح وآشتی و تعاون بین المللی مملکت خود را جلو برند . این دو زاویه ممد و مکمل یکدیگرند. از طرفی اصلاحات درونی ارکان نظم جهانی را تحکیم می کند. از طرف دیگر روند نظم جهانی به سمت قانون و امنیت جمعی، از بیرون، زمینه را برای تامین توسعه ملی فراهم می آورد.
این را می توان خلاصه ای از الگوی پیشنهادی عبدالبهاء در رساله مدنیه دانست . یعنی نوعی تحلیل نظری که راه خروج از بن بست توسعه نیافتگی را نه در خود باختگی و نه در منازعه میداند . راه پیشرفت را در کسب معارف و تعلیم و تربیت و تشبث به مقتضیاتی میداند که لازمه مرحله رشد و تکامل جمعی انسان در این برهه از تاریخ می باشد . از این روست که توصیه می کند در جمیع شهرهای ایران حتی قری و قصبات کوچک مدارس متعدد گشوده شود و همه بر تعلیم و کتابت تشویق و تحریص شوند. حتی اگر لازم است آموزش و پرورش اجباری گردد . چرا که از منظر ایشان تعلیم و تربیت است که عروق و اعصاب ملت را به حرکت میاورد و جسم بیجان را جان می بخشد. تا این امر صورت نگیرد کل تشبثات بی فایده است . در تحقق این امر گوشزد می کند که بایستی به جان کوشید تا آنچه را در محک تاریخ و تجربه آموخته شده به کار گرفت و در صدد اصلاحات بکار برد. چرا که آبادانی و تعمیر ، تقویت ضعفا ، احیاء فقرا، تر تیب اسباب ترقی جمهور، تکثیر ثروت عموم، توسیع دائره معارف، تنظیم حکومت،آزادی حقوق، امنیت جان و مال و عرض و ناموس فوایدش در هر مملکتی واضح است و این امور اختصاص به مکانی خاص ندارد . می نویسد : "اوهامات از عدم عقل و دانش و قلت تفکر و ملاحظه صدور یابد بلکه اکثر معارضین و مسامحین فی الحقیقه اغراض شخصیه خود را در نقاب اقوال بی فایده ستر نموده در ظاهر به بعضی کلمات که هیچ تعلق به آنچه مضمر قلوب است ندارد عقول بیچارگان اهالی را مشوش می نمایند . ای اهل ایران قلب که ودیعه ربانیه است او را از آلایش خود پرستی پاک و مقدس نموده باکلیل نوایای خالصه مزین نمائید تا عزت مقدسه و عظمت سرمدیه این ملت باهره چون صبح صادق از شرق اقبال طالع و لائح گردد. این چند روز ایام حیات دنیویه که چون ظل زائل است عنقریب بسر آید جهد نمائید تا شمول الطاف و عنایت رب احدیت گردید و اثر خیری و ذکر خوشی از خود در قلوب و السن اخلاف بگذارید( و اجعل لی لسان صدق فی الآخرین ). ای خوشا حال نفسی که خیر ذاتی خود را فراموش نموده چون خاصان درگاه حق گوی همت را در میدان منفعت جمهور افکنده تا به عنایت الهیه و تاییدات صمدانیه موید بر آن گردد که این ملت عظیمه را باوج عزت قدیمه رساند و این اقلیم پژمرده را به حیات طیبه تازه و زنده نماید و چون بهار روحانی اشجار نفوس انسانی را بحلیۀ اوراق و ازهار و اثمار سعادت مقدسه سرسبز و خرم نماید . "
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي ارسال شده است.
آدرس ارسال نامه:
persianebooks@googlegroups.com
براي قطع اشتراك :
persianebooks-unsubscribe@googlegroups.com
با توجه به هماهنگي به عمل آمده با خوانندگان محترم،مطالب وكتابهاي با جهت گيري ضد دولتي وديني براي اين گروه ارسال نخواهد شد
لطفا موقع ارسال نامه به گروه حتما موضوع نامه را نيزبطور كامل ذكر كنيد
http://groups.google.com/group/persianebooks?hl=en
برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.
وبلاگ ما:
http://persianbooks2.blogspot.com
آیینه وبلاگ
http://roumii.blogspot.com/
خبر خوان وبلاگ:
http://feeds.feedburner.com/ketabxaneh
آدرس خبرخوان مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://feeds.feedburner.com/KetabdarsShared
براي عضويت در گروه به اين آدرس نامه دهيد:
persianebooks-subscribe@googlegroups.com
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر