http://negahedigar1
رساله مدنیه: طرحی برای اصلاح و آبادانی ایران 1
بهروز ثابت
قسمت اول (از چهار)
مقدمه
رساله مدنیه در سال 1875 میلادی از قلم عبدالبهاء و بنا به درخواست پدر بزرگوارشان حضرت بهاء الله شارع آئین بهائی به رشته تحریر در آمد . ایشان در آن هنگام 31 ساله بود و لذا این اثر را بایستی از ثمرات دوران جوانی آن حضرت در نظر گرفت . حضرت بهاء الله از ایشان می خواهند که رساله ای در باب فراز و نشیب تمدن بنویسند: " یا غصن اعظم محبوب آنکه چند ورقی در سبب و علت عمار ( آبادانی ) دنیا و خرابی آن نوشته شود به قسمی که متعصبین را یک درجه تنزل دهد تا مستعد شوند از برای اصغا حَفیف (صدای برگ درخت ) سدره بیان که الیوم مرتفع است . " چون این رساله به اتمام میرسد حضرت بهاء الله شعف و رضایت خود را از انشاء آن ابراز میدارند .
رساله مدینه برای اولین بار بدون ذکر نام نویسنده آن در هندوستان به چاپ رسید و سپس در قاهره و ایران انتشار یافت . اولین ترجمه انگلیسی آن در سال 1910 در لندن و سپس در سال 1918 در شیکاگو تحت عنوان Mysterious Forces of Civilization صورت گرفت و اسباب شناسائی آن در ممالک غربی فراهم شد . نشر فعلی آن به انگلیسی توسط خام مرضیه گیل به نحوی استادانه ترجمه شده و تحت عنوانThe Secret Of Divine Civilization شناخته شده است .
عبدالبهاء رساله مختصر دیگری را نیز در همان موازین رساله مدینه تألیف کرد که به عنوان رساله سیاسیه شناخته شده و در سال 1893 میلادی صدور یافته است . رساله سیاسیه را می توان مکمل رساله مدنیه به حساب آورد. فرق اساسی بین آن دو آنست که مفاهیم و موضوعات رساله مدنیه کلی تر و عمومی تر و مورد خطاب آن مردم ایران و اهل عالم هستند در حالیکه رساله سیاسیه بیشتربه مقتضیات و نیازهای جامعه بهائی معطوف است . در میان آثار انتشاردو اثر بدون ذکر نام ایشان صورت گرفته است. یکی همین رساله مدنیه است و دیگری مقاله شخص سیاح که در تفصیل قضیه باب نوشته است . مقاله سیّاح در حدود سال 1886 میلادی نوشته شده و چاپ اوّل آن در 1891 توسط ادوارد براون صورت گرفت و سپس با تجدید نظر به چاپ های بعدی رسید . در این کتاب عبدالبهاء به عنوان یک سیاح بیطرف مشاهدات خود را از داستان شگفت انگیزحضرت باب و قهرمانیهای مؤمنین آن حضرت بیان می فرماید . در هر دو کتاب یعنی رساله مدنیه و مقاله سیاح عبدالبهاء برآن است که بدون ذکر نام خود و بدون آنکه عرق تعصب برانگیخته شود اهل خرد را دعوت کند تا در مواضیع این دو اثر گرانقدر تفحص و تحری حقیقت کنند . به علاوه می توان گفت که طبع رساله مدنیه و مقاله سیاح بدون ذکر نام نویسنده نشانه دیگری از عبودیت عبدالبهاء بود که نمی خواست در زمان حیات حضرت بهاء الله نام خود را بر روی اثری -آن هم اثری که مخاطب آن جامعه غیر بهائی بود -بگذارد و انتشار دهد.
حیات عبدالبهاء مملو از نشانه های ایثار وامحاء نفس بود و برای خود طالب نام و نشان نبود. چون رساله مدنیه با سعه صدر مطالعه شود می توان دید که با صراحت و صداقت یک فرد دلسوز برای جامعه ایران نوشته شده و در آن از اغراض و تمایلات شخصی اثری نیست . تأکید ایشان بر حقیقت جوئی است و آنچه که اسباب اصلاح و آبادانی جهان شود. در رساله مدنیه می بینیم که ایشان بدون ذکر نام خود و اشاره مستقیم به امر بهائی به تجزیه و تحلیل اجتماعی می پردازد و سپس برنامه منظمی را برای احیاء ایران عرضه می کند . مردم ایران، روشنفکران ، سیاستمداران، و اهل ایمان را دعوت می کند تا بیطرفانه این مفاهیم و دعوت عمومی را مورد نظر قرار دهند .
روش رساله مدنیه پرهیز از دیدگاه ایدولوژیک و عرضه راه حل های عمومی بر اساس واقعیات موجود ایران بود. ایشان در سفرهای خود به غرب نیز در کنفرانس ها و خطاباتش اصولی کلی و عمومی را مطرح فرمود که جلوه روح عصر جدید بود و شنوندگان خود را دعوت می کرد که در ماورای وابستگی های مذهبی و ملی و عقیدتی اگر این تعالیم را با نیازهای جامعه بشری مقارن می بینند در ترویج آنها بکوشند . در جائی به نحوی خالی از تکلف می گوید که صلح عمومی نیاز فوری جامعه انسانی است.چه ضرری دارد که اگر ما صلح را کمی تجربه کنیم؟ اگر از آن بهره دیدیم ادامه اش دهیم و اگر نتیجه ندیدیم همیشه می توانیم به شیوه چند هزار ساله جنگ و ستیز باز گردیم .
در زمینه کلی، اساس و پایه این کتاب شرحیست در علل و اسباب مدنیت. چه عواملی باعث پیشرفت و ترقی نظام اجتماعی انسان و مدنیت جهانی می گردد؟ همچنین این کتاب تحلیل و نقدی است از تجدد گرائی و نیز تجزیه و تحلیل نقادانه ایست از موقعیت جامعه ایران و علل عقب ماندگی آن و چاره جوئی منظم و دقیق برای پی ریزی آینده ای که آن کشور را همچون گذشته شکوفای آن منادی صلح و سلام جهانی و مروج پیشرفت و تکامل اجتماعی سازد.
اصطلاح تمدن در مفهوم کلی آن اشاره به سیر و جریانی پیش رونده است که دارای نوسان و فراز و نشیب است اما متوجه به هدفی والاست و به آینده چشم دوخته است . از اینرو تمدن در ذات خود دارای یک حرکت مارپیچی منظم و در حال تغییر و تجدد مداوم است . رابطه اخص تمدن و تجدد بر می گردد به تمامیت تحولاتی که در چند قرن گذشته از اروپا آغاز و سپس به تمام جهان نفوذ کرد و عصری جدید را در تاریخ بوجود آورد که آن را از تاریخ باستان و دوران قرون وسطی بنحوی بنیانی جدا می کرد . این همان جریانیست که از آن به عنوان مدرنیته یاد شده و به عنوان یک جهش تمام عیار اجتماعی و فرهنگی سنت و آداب و رسوم پیشین را به چالش طلبیده است . ایران نیز از این معرکه بدور نبوده و تنش میان سنت و تجدد از قرن نوزده به بعد جامعه ایران را دچار تشنج و التهابی بیسابقه ساخته است . عبدالبهاء با مفهوم وسیع و جامع تمدن وارد این بحث میشود و مدلی از علل و اسباب تحول و تجدد تمدن عرضه می کند و سپس مطابق مقتضیات این مدل تنش و التهاب مدرنیته و سنت را در ایران مورد نقد و تحلیل قرار می دهد.
با نظری اجمالی به تعاریف عبدالبهاء در رساله مدنیه و سایر آثار و توقیعات و خطاباتشان درمی یابیم که دیدگاه ایشان از مفهوم تمدن و مدنیّت دیدگاهی وسیع، عمومی،و جهان شمول است . تمدن را نتیجه قوای روحانی و عقلانی انسان میداند که در اثر ارتباط دیالکتیک انسان با محیطش رشد و تکامل یافته است. تمدن را به ملت و بوم و نژاد و مذهبی خاص نمیتوان منحصر دانست چرا که مفهوم تمدن نتیجه روابط ضروری ارتباطات پویای فرهنگی است که زبانها و یافته های فکری و علمی و هنری ملل گوناگون را بیکدیگر پیوند زده و آنها را در مسیر بالندگی یک تمدن جهانی هماهنگ ساخته است.
نقش عقلانیت
عبدالبهاء رساله مدنیه را با ذکر اهمیت عقل که اسباب دانائی و شناسائی است چنین آغاز می کند: " بسم الله الرحمن الرحیم – بدایع حمد و ثنا و جوامع شکر و سپاس درگاه احدیت پروردگاریرا سزاست که از بین کافّه ( تمامی ) حقائق کونیه حقیقت انسانیه را به دانش و هوش که نیرین اعظمین عالم کون و مکانست مفتخر و ممتاز فرمود و از نتائج و آثار آن موهبت عظمی در هر عصر و قرنی مرات کائنات را به صور بدیعه و نقوش جدیده مرقسم و منطبع نمود . " در ادامه این مطلب عبدالبهاء عقل انسان را که عامل اندیشه ورزی و کشف حقائق و کسب دانش و شناسائی است نشانه و آیت الهی در عالم خلقت دانسته و آن را اشرف بر تمام مخلوقات می داند . معارف و فنون و حِکَم و علوم و صنایع و بدایع مختلف را از فیوضات و نتایج و آثار عقل دانسته و ظهور عقل را در حیات انسان موجب تمدن و انسانیت محسوب میدارد .می نویسد: " هر طایفه و قبیله که در این بحر بی پایان بیشتر تعمق نمودند از سائر قبائل و ملل پیشترند . عزت و سعادت هر ملتی در آنست که از افق معارف چون شمس مُشرِق گردند . "
جالب توجه است که ایشان رساله ای را که در مورد علل و اسباب فراز و نشیب تمدن و به خصوص در مورد اصلاح و آبادانی ایران نوشته با مقدمه ای در ذکراهمیت عقل و کسب دانش آغاز می کند . رساله مدنیه زمینه ای اجتماعی به مفهوم عقل و دانش میدهد . عقل و دانش در مفهومی انتزاعی به کار گرفته نشده بلکه به عنوان وسیله و اسباب تحول اجتماعی و اصلاح تمدن مطرح گشته است . یعنی تحول اجتماع یک جریان کور بی هدف نیست و یا بر اساس مقدرات رقم نمی خورد. لازمه آن آگاهی و شناخت است که از طر یق قوای محرکه و پویای عقل و فکر و خرد حاصل میشود . توصیه عبدالبهاء در مورد تحول فکر و کسب دانش و لزومیت این تحول برای اصلاح و آبادانی ایران را بایستی در موقعیت زمانی و مکانی آن قرار داد . این توصیه و تأکید بیشتر از 130 سال پیش برای جامعه ایران مرقوم گشته است . ایران هنوز 30 سال با انقلاب مشروطیت فاصله داشت . نسیم افکار نوین و تجدد گرائی به وزش در آمده بود امّا جامعه ایرانی با اصلاح و تجدد فاصله ای عمیق داشت و ابرهای تیره نادانی و خرافات جو اجتماعی ایران را با تیرگی و خاموشی و سکون پوشانده بود .
ناصرالدینشاه با قدرت مطلقه بر مملکت حکمفرمائی می کرد . ولخرجی و بی کفایتی بودجه کشور را به ورشکستگی کشانده بود . ناصرالدینشاه با گرفتن قرض از دول خارجی خرج سفرهایش را به اروپا تأمین می کرد . اگر هم به فکر اصلاحات می افتاد اقداماتش جلوه ای از طبیعت متلون المزاج او بود . به اقدامی ذوق و شوق پیدا می کرد و چون ذوق و شوقش به پایان میرسید کار را پا در هوا و معلق می گذاشت و به هوس دیگری می پرداخت . قدرت مرکزی ضعیف بود و سیستم فئودالی در ولایات حکم میراند . قحطی و گرسنگی و بیماریهای مسری رایج بود و این عوامل به نحو فاحشی موجب مرگ ومیر و کاهش جمعیت ایران گشته بود .
جامعه ایران در قرن نوزده تشکیل میشد از شاه و خانواده او ، علمای مذهبی، زمینداران، صاحبان قبایل، تجار، و یک اکثریت فقیر که بیشتر به عنوان رعیت در قراء و قصبات می زیستند. آموزش و پرورش در انحصار اقشار بالا بود و بیشتر به تحصیلات مکتبی اختصاص داشت. خواندن و نوشتن برای همه امکان پذیر نبود و اصولاً فرهنگ حاکم لزومیتی نمی دید که همه با سواد باشند . زنان که شدیداً مورد تبعیض جامعه مرد سالار قرار داشتند طبیعتاً از امکانات آموزشی نیز محروم بودند . اولین نشانه های تحول در نظام آموزشی با تشکیل دارالفنون بوجود آمد که علاوه بر تعلیمات مذهبی موضوعاتی مثل زبانهای خارجه ، علوم نظامی و فنی و حسابداری را مورد نظر قرار داد . امّا نظام آموزشی تا اوایل قرن بیستم همچنان راکد و عقب افتاده باقی ماند . مدارس عمومی دولتی بعد از انقلاب مشروطیت پا گرفتند و برخی از مدارس خصوصی سردمدار آموزش نوین در ایران گشتند .
در مورد ظلمت قرون وسطائی ایران در قرن نوزده بسیار نوشته شده و کتب و مدارک مفصل در این زمینه موجود است . رساله مدنیه در چنین جو سیاسی و اجتماعی به رشته تحریر در آمد . لازم به تذکر است که در دوران حکومت ناصرالدینشاه دو حرکت اصلاح طلبانه بوجود آمده بود که اولی اصلاحاتی بود که توسط امیر کبیر در دوران کوتاه مدت صدارتش عملی شد ولی با توطئه نزدیکانش و فساد حاکم بر دستگاه سیاسی با مرگ او خاتمه یافت و دومی اصلاحاتی بود که در دهه 1870 در تحت رهبری میرزاحسین خان مشیرالدوله سپهسالارعملی شد که باز هیئت حاکمه و عوامل محافظه کار سنتی را خوش نیامد و به استعفای او انجامید .
رساله مدنیه عبدالبهاء در همین دهه اصلاحات نوشته شده و بنظر میرسد که نویسنده آن با توجه به دو حرکت ارتجاعی و ترقی خواهانه که بر نظام سیاسی و اجتماعی ایران حاکم بود خواسته است دیدگاه خود را در ارتباط با تحولاتی که ایران را درتند باد اجتناب ناپذیر تجدد خواهی قرار داده بود عرضه کند .
تأکید عبدالبهاء بر اهمیت و مرکزیت عقل و تفکر و لزوم کسب معارف جدید و تحول نظام تعلیم و تربیت در حقیقت واکنشی بود به مشکلی که برای چند قرن ایران را از تحولات و تفکرات جدید بر کنار داشته بود . این مشکل، نظام اجتماعی و سیاسی بود که آموزش و پرورش را فقط در قالب سنتی اش برای برگزیدگان می خواست و اکثریت افراد جامعه و زنان را از فعالیت اجتماعی محروم میساخت . نظامی که سنت و آداب و رسومش از چرخ تحول بازمانده و ارزشهایش با قشریت و خرافات در هم آمیخته و مروج دنباله روی بود. نظامی که مردم را ناتوان و ضعیف می دید. در چنین نظامی تقلید بر تفکر آزاد غلبه داشت. به مردم می آموخت که حیات خود را مدیون نظام حاکم بدانند و اراده و استقلال و آزادی فکر و عقلانیت راتسلیم تابعیت و تقلید کورکورانه کنند . به زبان دیگر عبدالبهاء در آغاز رساله مدنیه با تأکید براهمیت فکر و عقل توجه خواننده را به این نکته جلب می کند که اصلاح و آبادانی ایران منوط و موکول به استفاده از نور عقل در سنجش شناخت و ادراک است . هر اقدام و رفرمی محکوم به شکست است اگر روحیه تحری مستقل حقیقت در بطن فرهنگ و نظام آموزشی رسوخ نکند . عبدالبهاء در سالهای بعد و در سایر آثار و کتب خود و همچنین در خطاباتش در طی دو سفر به اروپا و آمریکای شمالی به تشریح و توضیح مفصلتر این موضوع پرداخت و فریاد زد تمام سوء تفاهمات از همین اوهام و تقالید است . سنت دیانت بایستی از قید تقالید موروثی نجات یابد تا بتواند در حیات فردی و اجتماعی دارای تأثیرو نتیجه باشد . تا سوء تفاهم تقالید از میان نرود و دیانت با علم و عقل توأم نگردد فرهنگ نمی تواند تجدد یابد .
دنباله دارد
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر