کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

[farsibooks] اصرار به ادامه‏ی روش‏های هزینه‏پرداز در خدمت به کدام سیاست و طبقه است؟ شباهنگ راد

 

اصرار به ادامه ‏ی روش‏های هزینه‏پرداز در خدمت به کدام سیاست و طبقه است؟ [در حول و حوش سخنرانی «شیرین عبادی» و "رهبران سبز" در لندن[

شباهنگ راد

http://www.hafteh.de/?p=17745

اصرار به ادامه‏ی روش‏های هزینه‏پرداز در خدمت به کدام سیاست و طبقه است؟

[در حول و حوش سخنرانی «شیرین عبادی» و "رهبران سبز" در لندن]

 

شباهنگ راد

مدتی‏ست که ماشین سرکوب بقای سلطه‏ی سرمایه‏داری وابسته در ایران بر سرعت خود افزوده‏ و از جامعه‏ی اعتراضی هزینه‏های بس گزافی گرفته است. بالطبع حیات جمهوری اسلامی با چنین سیاست و روشی رقم خورده است و سران حکومت را بر سر کار گمارده‏اند تا با کُشت و کُشتار مخالفین و توده‏های معترض از سرمایه‏های امپریالیستی حفظ و حراست نمایند. این خاصیت تمامی نظام‏های مدافع‏ی سرمایه‏های جهانی‏ست. این از زمره وظایفِ دولت‏های انتخابی و دست نشاندهنده‏ی اربابان جهانی‏ست. به عبارتی سرکوب و کاربست خشونت با منافع‏ی نظام‏های چپاول‏گر جهانی گره خورده است و در مقابل هم بدون برخورد عکس‏العملی و بدون در هم شکستن و خُرد نمودن دم و دستگاه‏های حافظ سرمایه‏داران، سخن از کسب آزادی و حقوق مدنی پوچ و چیزی جز به انحراف کشاندن افکار عمومی نیست. در حقیقت ارگان‏های مولد خشونت، در چنگال دولت‏مردان کنونی‏ست و عامل باردارنده‏ی هرگونه اعتراضات آرام و مسالمت‏آمیز، حاکمان مسلح‏اند.

 

چنان‏چه بخواهیم به‏طور عام به سیاست‏های نظام‏های جهانی و به‏طور اخص به تحرکات و اعمال ضد انقلابی سران رژیم جمهوری اسلامی در این سه دهه، نیم نگاهی بی‏اندازیم، به این استنتاج و نتایج روشن دست خواهیم یافت که تأمین منافع‏ی دولت‏مردان، بدون راه‏اندازی جنگ علیه‏ی بشریت و انسانیت، ناممکن می‏باشد. همه‏جا این‏چیین بوده و تاکنون معین گردیده است‏که سرکوب و لت و پار نمودن اعتراضات مردمی، از پیش وظیفه‏های هر حکومت خشن و عریان است. چرا که قوانین حاکم بر دنیای کنونی در خلاف خواسته‏ها و مطالبات پایه‏ای کارگری – توده‏ای نوشته شده است. در حقیقت این قوانین جمهوری اسلامی‏ست که فرمان خشونت به وی را می‏دهد و این سران حکومت‏اند که بدون قلع و قمع اعتراضات مردمی قادر به حکومت‏داری نیستند. بنابراین اصرار به تداوم مبارزه‏ی مسالمت‏آمیز و هزینه‏پرداز به معنای هزینه‏پردازی هر چه بیشتر اعتراضات مردمی‏ست که این‏روزها دارد از جانب مدافعین مناسبات ظالمانانه‏ی سرمایه‏داری به خورد دنیای بیرونی داده می‏شود.

 

در چنین چهارچوبه و تفکری در سیزدهم مارس دو هزار و یازده - در لندن -، نشست تحلیلی تحت عنوان "پس از بیست‏و‏پنج بهمن" برگزار گردید که حاوی پیام‏های منطبق بر خواسته‏های حاکمان و زورمداران جهانی بود. مسئولیت این نشست را «مسعود بهنود» بر عهده داشت و سخنرانان آن‏هم، «مجتبی واحدی» مشاور کروبی، «محسن کدیور»، «اردشیر امیر ارجمند» مشاور ارشد میرحسین موسوی و «شیرین عبادی» برنده‏ی جایزه نوبل، بودند. در این نشست هر یک از سخنرانان پیرامون موقعیت جنبش‏های اعتراضی و چگونگی برون رفت از آن، اشاراتی داشتند که پرداختن به جنبه‏های طرح شده‏ی بعضا از آنان نمی‏تواند، بی‏فایده ‏باشد. اگر چه می‏بایست تاکید ورزید که جنبش‏های اعتراضی برای اولین بار نیست با چنین ایده‏های منحرف کننده و منطبق بر خواسته‏های سرمایه‏داران روبرو می‏گردند؛ امّا یک‏بار دیگر و به‏طور اجمال به بینیم که هدف و منظور سخنرانان پیرامون "رادیکالیزم"، "دام" و "بُرد و باخت" و فاصله‏گیری از "خشونت" چیست و چه کسان و یا کدام طبقه‏ای مخالف مبارزه‏ی تمام کننده‏ی توده‏های ستم‏دیده می‏باشد و کدامین روش مبارزاتی متضمن منافع‏ی کارگران، زحمت‏کشان و ستم‏دیدگان است.

 

«اردشیر امیر ارجمند» می‏گوید "هسته سرکوب‌گر حکومت به دنبال مشروعیت بخشیدن به خشونت است و از رادیکال شدن جنبش برای این منظور استفاده می‌کند و همین رادیکالیزه شدن جنبش، دامی است که حکومت برای جنبش پهن کرده و اگر وارد آن شویم، پیروز بیرون نمی‌آییم، در صورتی که پیروزی جنبش در مبارزه مسالمت‌آمیز شجاعانه است"

 

هم‏چنین «شیرین عبادی» اشاره‏اش بر آن است‏که "تاریخ نشان داده است که هرگاه مردم دست به خشونت زدند، باختند. دیدیم که هر گاه گروهی دست به خشونت زد؛ چگونه با سرکوب شدیدی از جانب حکومت مواجه شد. مسالمت بودن روش ها، راه حلی است که حکومت را از پا در می آورد اما مشروط بر اینکه مستمر و متداوم باشد.

در بین خواست هایی که داریم، خواسته های مدنی از همه مهمتر است. برخی معتقدند که باید از خواسته های سیاسی شروع کنیم اما اعتقاد دارم که خواسته های مدنی، بالاتر از خواست های سیاسی است. وقتی به خواست های مدنی دست یابیم نتیجه این خواهد بود که خواست های سیاسی نیز برآورده شوند".

 

حقیقتاً که در پس پرده‏ی چنین گفتمانی، منافع‏ای فراتر از منفعت میلیون‏ها توده‏ی رنج‏دیده قرار گرفته است. پر واضح است‏که بحث سازماندهندگان چنین نشست‏های "تحلیلی"ای، رهائی و تضمین حقوق به سرقت برده شده‏ی مردم نیست و بی دلیل هم نیست که سخنرانان به‏مانند دولت‏مردان کنونی از رادیکالیزه شدن اعتراضات مردمی ترس و وحشت دارند. جمهوری اسلامی در قدرت است و سلاح‏های متفاوت در دستان‏اش قبضه شده است و با آن‏ها دارد زور و قدر قدرتی خود را در مقابل پائین‏ترین اعتراضات مردمی بنمایش می‏گذارد و در همان حال افرادی هم‏چون «شیرین عبادی» دارند از "باخت" حتمی جنبش با سلاح سخن می‏گویند!! جمهوری اسلامی تاکنون با خشونت و با سرکوب اعتراضات پایه‏ای و مسالمت‏آمیز مردم توانسته است، هم‏چنان بساط خود را پهن نگه دارد و جنبش را به عقب راند و امثالی هم‏چون «اردشیر امیر ارجمند» بر این باوراند که انتخاب روش‏های تعرضی و خُرد کننده مترادف با شکست جنبش است!!

 

عملاً دیده‏ایم که این رژیم سی سالی‏ست ماندگاری خود را مدیون خشونت می‏داند و لحظه‏ای از آن فاصله نگرفته است؛ چرا که آگاه‏ست بدون کاربرد سلاح علیه‏ی جنبش‏های اعتراضی، کارش تمام شده است. به دهه‏ی اوّل و دوّم و سوّم و حتی به سیاست‏های وحشیانه‏ی یکی دو ساله‏ی اخیر نگاهی بی‏اندازیم تا کمی بیش از این دریابیم که دام پهن شده‏ - یعنی خشونت -، حاصل سر در آوردن سبز بعد از انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت نیست بلکه از همان آغاز جمهوری اسلامی با چنین سیاستی به‏میدان آمده و بردوامی آن‏هم با سلاح و خشونت گره خورده است.

به بیانی دیگر جامعه‏ی ایران در این سی سال از یک‏طرف شاهد مبارزه‏ی مسالمت‏آمیز کارگران و زحمت‏کشان و از طرف‏دیگر تحرکات ضد انقلابی، خونین و سراسر خشونت‏بار ارگان‏های متفاوت نظام و اعدام‏های دسته‏جمعی کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین بوده است. به عینه دیده شده است‏که منطق رژیم، نشانه‏گیری به جان معترضین می‏باشد. تاکنون مشاهده است‏که ماشین اعدام‏های رژیم از کار نی‏افتاده است و سران حکومت هم‏چنان دارند هر عنصر بی سلاح و معتقد به مبارزه‏ی مسالمت‏آمیز را به مسلخ مرگ می‏کشانند. براستی که تا چه زمانی جنبش‏های اعتراضی می‏بایست گفتمان بی‏ثمر و آرام را پی گیرند تا به راهِ قطعی و پایانی مبارزه دست یابند؟ آیا نمودهای تاکنونی بنوبه‏ی خود نشان از بی سرانجامی راهِ از نوع, «شیرین عبادی» نیست و آیا نیاز به هزینه‏پردازی بیش از این می‏باشد؟ به غیر از این است‏که تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ جنگ و خون است؟ به غیر از این است که در این تاریخ، سران حکومت مجالی برای دیالوگ انسانی باقی نگذاشته‏اند و در جنگِ فیمابین نظام هار و خشن با توده‏ی معترض, فقط سلاح، حلال و تمام کننده‏ی اختلافات آشتی ناپذیر جامعه می‏باشد؟ به تجربه دریافته‏ایم که هیچ‏گونه گفتمان تاکنونی‏ای در خدمت به تحقق مطالبات پایه‏ای میلیون‏ها انسان محروم نبوده است. چرا که جنگ طبقاتی‏ست و زور، تعیین کننده‏ی نبرد می‏باشد و بنابر این زمانی می‏توان از پیروزی محرومان سخنی به میان آورد که نیروی نظامی سازمانیافته‏ی مردمی شکل گیرد؛ نیروئی که قادر گردد ارگان‏های سرکوب‏گر نظام را مورد خطاب قرار دهد و به دفاع فعال از توده‏های ستم‏دیده بپردازد و آنانرا حول سیاست‏های منطبق بر جامعه‏ی‏مان متشکل و بسیج نماید.

 

فارغ از همه‏ی این‏ها، آیا هیچ گوشه‏ای از تاریخ را می‏توان شاهد گرفت که مردم, مسلح و سازمانیافته، از زمره بازندگان واقعی بودند؟ براستی که «شیرین عبادی» دارد از کدام تاریخ مبارزاتی مردم در قبال حاکمان زورگو سخن می‏گوید و دارد از کدام تجربه‏ی جنگ انقلابی مردم نام می‏برد که در آن "بازنده" بیرون بدر آمدند؟ حقیقتاً که تاریخ تمامی جنگ‏های سازمانیافته و هدف‏مند، دارد خلاف ارزیابی‏ها و گفته‏های «شیرین عبادی» را نشان می‏دهد. یک‏بار دیگر تاریخ حقیقی و نه تحریف شده را گواه گیریم، تا دریابیم که جنگ و پاسخ مقابله‏ای از زمره بدیهی‏ترین و ثمربخش‏ترین مبارزه در قبال زور سازمانیافته‏ی رژیم‏های سرمایه‏داری و از جمله رژیم سرکوب‏گر جمهوری اسلامی‏ست. مضافاً این‏که رژیم جمهوری اسلامی به این دلیل سلاح به کف نگرفته است که نیرو و طبقه‏ی مخالف وی، مسلح است. مگر به این دلیل رژیم جمهوری اسلامی به روی مردم و اعتراضات‏شان سلاح می‏کشد و دست به خشونت می‏زند که توده‏ای مسلح و یا گروهی مسلح در برابرش به صف شده‏اند؟!! مگر تاکنون مردم با دست‏های خالی و به شیوه‏های مسالمت‏آمیز به میدان نی‏آمده‏اند و خواهان حقوق پایه‏ای خویش نبوده و نیستند؟ تا چه زمان و با چه کمیتی باید و می‏بایست مردم با سران حکومت و آن‏هم با زبانی "آرام" و "ملایم" سخن گویند و آنانرا متقاعد به محترم شمردن حقوق اولیه‏ی‏شان نمایند؟ براستی که تاکنون پاسخ رژیم در مقابل صدها اعتراض مسالمت‏آمیز و آرام از نوع, «شیرین عبادی» چه بوده است؟ مگر به غیر از این بوده است‏که ارگان‏های سرکوب‏گر نظام هزاران اعتصاب و اعتراضات آرام را به خاک و خون کشانده‏اند و دانشجویان را بی دلیل از ساختمان‏های چند طبقه به پائین پرتاب و حقوق زنان را به عریان‏ترین شکل ممکنه لگدمال نموده‏اند؟ مهمتر از همه‏ی این‏ها مگر زندانیان در درون سیاه‏چال‏های رژیم جمهوری اسلامی، مسلح به سلاح‏های رنگارنگ‏اند که این‏گونه و بیرحمانه مورد حمله‏ی مسلحانه‏ی زندانبانان و سرکوب‏گران نظام قرار می‏گیرند؟

 

بر خلاف نمایندگان سبز و «شیرین عبادی»، زبان جمهوری اسلامی زبان خشونت است و ظرفیت و پتانسیلی، به غیر از حمله‏ی خونین و رو در رو با جنبش‏های اعتراضی و مخالفین خود ندارد. علی‏رغم وجود چنین واقعیات تلخ و ناگواری چگونه می‏توانیم بخود بقبولانیم که رمز یازگشائی گره‏ی جامعه، در ادامه‏ی روش‏های مسالمت‏آمیز نهفته می‏باشد؟ پر واضح است‏که اصرار بر چنین روش‏هایی نمی‏تواند پاسخ‏گوی معضلات عملی چندین دهه‏ی جامعه‏ی‏مان باشد. تنها راهِ، حل و فصل و دعوای جامعه‏ی ایران با صاحبان قدرت، در استفاده از روشی‏ست که سران حکومت بدان روی آورده‏اند. به جرأت می‏توان تاکید ورزید که هیچ‏یک از "خواسته‏های مدنی" در نظام‏های حقوقی کنونی، قابل اجراء و تحقق نیست. به این دلیل روشن که نظام‏های حقوقی دنیا – علی‏رغم تفاوت‏های صوری‏شان – از منشاء و منافع‏ی واحدی پیروی می‏نمایند و قوانین نوشته شده‏ی آنان در خدمت به طبقه‏ی سرمایه‏داری‏ست و این قوانین در هر بُعد و حوزه‏ای در تخالف با منفعت میلیون‏ها انسان رنج‏دیده و محروم، کاربُرد دارد.

به عبارتی واقعی‏تر نظام حقوقی ایران به‏مانند همه‏ی نظام‏های استثمارگر بر اساس خواسته‏ها و امیال طبقه‏ی حاکم و "اسلام" راست و ریز شده است و تاکیدش بر آن است‏که " .. قانونگذار واقعی خداوند متعال است که به همه‏ی ابعاد وجودی انسان و سیر کمالی او و رابطه‏ی انسان با جهان علم کامل دارد، طبعا قواعد حقوقی این نظام، قواعدی مبتنی بر واقعیت است و نتیجه‏ی این واقع نگری، چند بعدی و جامع بودن است، یعنی در عین آن‏که نظام حقوقی اسلام، به تنظیم روابط حقوقی مردم پرداخته از سایر ابعاد فردی و روحانی نیز غفلت نورزیده و قوانین حقوقی را با نظری جامع نسبت به تمام ابعاد وجودی انسان وضع کرده است ".

 

این آن نظام حقوقی تعریف شده‏ی ایران است که بر حوزه‏های متفاوت چنگ انداخته است و بی‏تردید تحقق هر خواست پایه‏ای و مدنی هم بدون عبور و نابودی کامل نظام سیاسی – حقوقی کنونی، ناممکن می‏باشد. تنها در چنین شرایطی یعنی با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی‏ست که سلامتی و تندرستی جامعه تضمین و زمینه‏های زندگی آرام برای میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش فراهم می‏گردد؟ چرا که بنابه گفته‏ی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، قانون ایران، قانون "الهی"ست. همین چند وقت قبل بود که «مصباح یزدی» طی سخنانی اعلام نموده است‏که مردم صلاحیت انتخاب را ندارند. در بستر حاکمیت چنین افکار و عناصرئی باید و می‏بایست قویاً بر این نظر تاکید شود که تا زمانی نظام حقوقی حاکم بر جامعه‏ی‏مان بر پایه‏ی دین و مذهب استوار می‏باشد، نه تنها خواسته‏های مدنی مدنظر, «شیرین عبادی» قابل اجراء و تحقق نیستند بلکه در منگنه‏ی هر چه بیشتری قرار خواهند گرفت.

 

در یک کلام ضامت انقلاب و احترام به حقوق پایه‏ای انسان‏ها با دوام چنین رژیم‏های سیاسی گره نخورده است و با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و آن‏هم در نبردی سازمانیافته و قهرآمیز است‏که می‏توان سخن از آزادی بیان و حقوق شهروندی و غیره به میان آورد. این پائین‏ترین خواسته و گامی‏ست که می‏بایست بر روی آن تاکید گردد و این تنها راهی‏ست که پتانسیل پس زدن رژیم جمهوری اسلامی را دارا می‏باشد. بنابراین کوبیدن بر طبل روش‏های مسالمت‏آمیز و آرام نه تنها در خدمت به سیاست بسیج کننده و رهائی توده‏ها نیست بلکه تأمین کننده‏ی منافع‏ی درازمدت طبقه‏ی سرمایه‏داری‏ست؛ طبقه‏ای که از انقلاب توده‏ای مسلحانه وحشت دارد و به انحای گوناگون می‏کوشد تا جامعه را از دست یازیدن به آن، باز دارد.

 

 

3 آپریل ۲۰۱۱

۱۴ فرودین ۱۳۹۰

 

لینک سخنرانی

http://www.rahesabz.net/story/34230

__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ