گزارش عجيبي از علت ازدواج بهائيان با محارم درباره فرقه ضاله بهائيت، اکنون به مطلبي مي پردازيم که باز هم پرده از چهره قبيح اين فرقه بر مي دارد: سيد کاظم موسوي پژوهشگر فرق مذهبي با اشاره به شکايت اخير يک دختر از پدر بهاييش پرده از حکم ازدواج با محارم در آيين بهاييت برداشته و مي نويسد: در آموزه هاي بهائيت روحي متضاد و ناسازگار با تعاليم انساني وجود دارد و سران تشکيلات علي رغم اينکه سعي دارند خلاف آن را ثابت کنند ديده مي شود که احکامي از سوي تشکيلات به افراد القاء کرده و مي کنند که ضديت با روح انسانيت دارد. به نقل از اينده نيوز ، وي مي نويسد: چندي پيش خبري در رسانه ها منعکس شد مبني بر اينکه فردي بهائي با يکي از محارم خويش زنا نموده، براي اينکه مشخص شود شخص خاطي با چه انگيزه و زمينه هايي اقدام به چنين عمل شنيع نموده است لازم است که با مباني آموزه هاي بهائيت در امر ازدواج آشنا گرديم . در دستورات تشکيلات بهائيت، ازدواج واجب بوده و هدف عمده آن بقاي نسل است که ميرزا حسينعلي (موسس فرقه بهائيت) در کتاب اقدس به آن اشاره دارد ، و يا در يکي از دستورات تشکيلاتي که از سوي اسرائيل بر بهائيان وارد شده است چنين آمده است :« امر بهائي به اهميت روابط جنسي واقف است و ازدواج هاي بي بند و بار بدون اولاد و نتيجه را محکوم مي کند .» ( آهنگ بديع مهر و آبان 1352ص 7) از آنجايي که در اين آموزه ها هدف اصلي ازدواج ازدياد نفوس و گسترش جمعيت به هر شکل ممکن مي باشد اين گونه اقدامات در جامعه بهائي محال نمي باشد . از آنجايي که اين فرقه يک فرقه تشکيلاتي است و در درون خود داراي محاکم حقوقي مي باشد احتمال درز خبر آن در رسانه ها کمتر اتفاق مي افتد. طبق دستور بيت العدل در مورخ 3 آپريل 2007 ارجاع اختلافات احباء به مراجع دولتي (قضائي) نهي و مخالف مصالح تشکيلات قلم داد شده است و حل اختلافات را به عهده تشکيلات گذارده است و آنها نيز اظهار اميدواري کرده اند که رسيدگي به اختلافات به گونه اي باشد که نيازي به مراجعه به محاکم دولتي پيش نيايد به هرحال اين باعث نمي شود که اجراي قوانيني که حتي انسان هاي نخستين از آن روي گردان بوده اند و از سوي برخي ازبهائيان به مورد اجرا گزارده مي شود هر از چند گاه به گوش جامعه نرسد . از آنجايي که در اين آموزه ها هدف اصلي ازدواج ازدياد نفوس و گسترش جمعيت به هر شکل ممکن مي باشد اين گونه اقدامات در جامعه بهائي محال نمي باشد در پيام 15 ژانويه 1981 بيت العدل چنين آمده است :" شما راجع به محدوديت هاي حاکم بر ازدواج با اقارب ، سواي موردي که ازدواج با زن پدر را ممنوع مي سازد ، سوال کرده ايد بيت العدل همچنين خواسته اند به اطلاع شما برسانيم که آن معهد اعلي، هنوز موقعيت را براي صدور قوانين تکميلي راجع به ازدواج با اقارب ، مقتضي نمي داند بنابر اين در حال حاضر تصميم گيري در اين مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده" براي نمونه مي توان به دستور ازدواج با اقارب را که در کتاب حدود و احکام به صراحت آمده اشاره نمود ؛ در آنجا است که اين امر را تا رسيدن به نتيجه که همانا قوت گرفتن از نظر تعداد جمعيت بلا مانع دانسته است . در آموزه هاي بهائيت تنها زن پدر است که محرم شناخته شده و بهائيان حق ازدواج با او را ندارند و مابقي مانند دختران، خواهران، خاله ها، عمه ها و ........ براي ازدواج و رابطه جنسي حلالند! در رساله سوال و جواب ، سوال 50 در مورد حرمت ازدواج با اقارب سوال شده که ميرزا حسينعلي در جوابش چنين گفته :" اين امور به امناي بيت العدل راجع است ". که در پي آن ، در پيام 15 ژانويه 1981 بيت العدل چنين آمده است :" شما راجع به محدوديت هاي حاکم بر ازدواج با اقارب ، سواي موردي که ازدواج با زن پدر را ممنوع مي سازد ، سوال کرده ايد بيت العدل همچنين خواسته اند به اطلاع شما برسانيم که آن معهد اعلي، هنوز موقعيت را براي صدور قوانين تکميلي راجع به ازدواج با اقارب ، مقتضي نمي داند بنابر اين در حال حاضر تصميم گيري در اين مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده" . محول کردن اين حکم به جامعه بهائي در واقع تائيد ويک نوع مسکوت گذاشتن حکم است که نشان مي دهد مفهوم حکم قطعي در آموزه هاي بهائي با اصول انساني در تعارض است. در هيچ جامعه اي چنين مرسوم نبوده که امور به اين مهمي به مردم تفويض شود . متاسفانه شاهديم که امروزه خانواده بهائي با چنين قوانيني در معرض آسيب ها و نا امني هاي بسيارجدي قرار دارد بطوري که اشخاص بهائي در کانون خانواده به جاي تجربه مفاهيم مثبتي چون محبت، همدلي، ايثار و... ، خشونت جنسي را توسط نزديکان واعضاي خانواده تجربه مي کنند . حال اين سوال در ذهن هر انسان آزاده اي متصور مي شود که در آموزه هاي بهائيت حق انساني زني که مورد تجاوز خويشان نزديک خود قرار گرفته و مي گيرد چه مي شود ؟ اگر هم به دستورات بيت العدل توجه نمايد و به سران تشکيلات مراجعه کند حيثيت بر باد رفته را چگونه مي تواند بدست آورد ؟ آيا به اين حساب مي توان به عدالت، حقيقت و يا انسانيت رسيد ؟ آيا سران تشکيلات با توجه به ورود به قرن بيست ويکم وگسترش دانش بشر در حوزه پزشکي باز هم نيازمند گذر زمان است تا بتواند به يک نتيجه معقول برسد ؟ اين ديگر بر مي گردد به نتايجي که افراد بهائي که بدون تعصب ، به قوانين ساختگي سران تشکيلات توجه نمايند و خود به پوچ بودن اين سازمان جهنمي و شيطاني برسند .
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر