بهرام عزیز نتایج مطالعات مطرح شده، در مورد جرایم اقلیتهای قومی مانند : بلوچ و کرد و نیز در مورد مهاجرین مقیم ایران مانند عراقی ها و افغانستانی ها نیز صادق است. متأسفانه این اقشار به موجب جرم یک عضو ، متحمل کیفر عمومی می گردند و جرم - که یک عمل شخصی - است به دیگران نیز تسری داده شده و همۀ اعضا به گونه ای متحمل کیفر می گردند. به نظر من این مسایل همه از خامی مدیران است. به قول مولوی سخت گیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است بهروز
--- On Sat, 1/17/09, Iskandar Hai M.D. <iskandar@buffalo.edu> wrote:
From: Iskandar Hai M.D. <iskandar@buffalo.edu>
Subject: [farsibooks] Newnegah.org / ویژگیهای جرم شناسی دراندیشه نژاد پرست
To: adabestan-kaveh-ahangar@yahoogroups.com
Date: Saturday, January 17, 2009, 2:45 PM
http://negahedigar1.blogfa.com/post-54.aspx ویژگیهای جرم شناسی دراندیشه واژگون یک نژاد پرست بهرام جرم شناسی یعنی بررسی علل و عوامل اجتماعی میزان جرم در جامعه از شاخه های مهم دانش جامعه شناسی است. خصو صیت این نوع بررسیهای علمی ان است که علل راستین جرم را دریابد و با ان مبارزه نماید تا جامعه ای سالمتر بوجود بیاید. عکس این امر در بررسیهای افراد نژادپرست در مورد جرم مصداق دارد. ایشان به بررسی جرم می پردازند تا دروغهای نژادپرستانه خود را توجیه کنند و بتوانند به سرکوب و ظلم خود علیه اقلیتهای جامعه ادامه دهند و نظام ظلم و تبعیض را تداوم بخشند و از نقض حقوق بشر دفاع کنند. معمولا در جوامع گوناگون میزان جرم در میان اقلیتهای مظلوم که مورد ظلم و تبعیض قرار می گیرند زیادتر از حد میانگین جرم در جامعه است. مثلا در امریکا میزان قتل در میان سیاهان امریکا بیشتر از سفیدان است. حال نژادپرستان این را بهانه می کنند تا بگویند این مطلب نشان می دهد که سیاهان کهتر و سفیدان بهترند و در نتیجه باید که سیاهان را از حقوق گوناگون ممنوع نمود چون پلید و خونخوارند و انگاه قتل و تجاوز به سیاهان را فضیلت و دیانت می نامند. اما در بررسی علمی و جامعه شناسی عکس ان اوهام ثابت می شود یعنی که علت این تفاوت در میزان جرم را در نظام نژادپرستانه جامعه و ظلم و تبعیض علیه اقلیت نژادی و عدم دسترسی مساوی به اموزش و پرورش و تبعیض در استخدام و نابرابری امکانات اقتصادی و فشار فرهنگی به اقلیت در وسط فرهنگی راسیستی جستجو می کند. در نتیجه بجای اعتراض به مظلوم به نظام ظلمی که باعث و علت آن فشار و نا امیدی و یاس در میان اقلیت است اعتراض می کند و مجرم اصلی را نظام تبعیض و نابرابری می یابد. نتیجه این بررسی علمی ان است که تنها راه کاهش میزان جرم ایجاد جامعه ای است که در ان ساختار تبعیض و ظلم از میان برود و جای خود را به ساختار و فرهنگ برابری و عدالت و انسانیت بدهد. یعنی این نژادپرست و نژادپرستی است که مجرم و جانی راستین است ومسیول این جنایتهاست. بعنوان مثال نظریه "فشار" در جامعه شناسی می گوید که علت اصلی جرم در جامعه نظام تبعیض و نابرابری و ظلم بر مظلوملن است که انها را مرتب در تحت ازار و شکنجه روانی و محرومیت و خشم قرار می دهد که در نتیجه انها را به سوی رفتارهای ویرانگر سوق می دهد. در این اواخر روزنامه های ایران داد سخن در باره یک جرم بخصوص در داده اند. اصولا اینکه به یک آدم بخصوص و جرم او اینگونه و بنحوی وسواسی و حساب شده توجه می کنند خود مطلبی است عجیب. چرا که هزاران مورد مشابه ان را مطلقا مورد بررسی قرار نمی دهند اما این اتفاق بخصوص را با آب و تاب گزارش و تکرار می کنند و از ان مهمتر به بررسی ان نیز می پردازند و همه این بررسیها هم پیام مشترکی دارند که با چماق و سانسور و تهدید علیه یک اقلیت دینی در ایران همراه است. رسانه های بظاهر "عمومی" ایران بنحوی حساب شده و بطور دسته جمعی اعلان کرده اند که یک بهایی به دختر خود تجاوز کرده است و به این جهت دستگیر شده است. اینکه این شخص بهایی است یا نه هم مشخص نیست زیرا پس از اعدام او را در در قبرستان اسلامی دفن کرده اند در حالیکه بهاییان را همواره از دفن در قبرستان اسلامی باز می دارند. اما اینکه این فرد بهایی بوده است یا نه در یک تحلیل علمی هیچ اهمیتی ندارد اما در این بحث فرض می کنیم که این شحص به جامعه بهایی وابسته بوده است. رسانه های عمومی ایران همگی تجزیه و تحلیلی یکسان از این واقعه بدست می دهند: این واقعه نشان می دهد که بهاییان همه تبهکار و پلیدند و این کار را هم به این خاطر می کنند که در دین انها ازدواج با محارم آزاد است. همان بررسی به این نتیجه می رسد که باید بهاییان را مورد فشار و ازار قرار داد زیرا آنها پلید و تبهکار هستند. در ابتدای مقاله میان تحلیل علمی و تحلیل نژادپرستانه تفکیک قایل شدم. اما باید اعراف کنم که تحلیل رسانه های گروهی ایران در این مورد نه تنها نژادپرستانه است بلکه فصل نوینی در این نوع تحلیل باز کرده است فصلی که شاید در تاریخ انسان ستیزی و نژادپرستی و اقلیت ستیزی در وقاحت و شقاوت بیمانند است. آنچه که این برسی را مشخص می کند این است که اولا این بررسی نه بر اساس امار میزان جرم در میان اقلیت بهایی بلکه صرفا و صرفا مبتنی بر یک حادثه منفرد است. معادل این بررسی این است که ناگهان همه رسانه های گروهی بدون کوچکترین اختلافی به یک گروه اجتماعی مثلا معلمان بتازند و همه انها را تبهکار و پلید قلمداد کنند صرفا و صرفا بر این اساس که یک نفر معلم دست به عمل خلافی زده است و صرفا بر همین اساس همه معلمان را به اعمال خلاف متهم کنند و خواستار اخراج همه معلمان از کار خود بشوند در حالیکه همان عمل خلاف توسط افرادی که قصاب و بزاز و روزنامه نویس هستند هم مرتب اتفاق می افتد اما در مورد انان نه عمل خلاف را گزارش کنند و نه ان را نماینده گروه خود معرفی کنند و نه به انها کاری داشته باشند. حتی یک بررسی نژادپرستانه هم تا بدین حد انحطاط نمی یابد بلکه اقلا به "میزان" آن جرم در میان گروههای گوناگون توجه می کند و انگاه به اقلیت مظلوم و بی پناه بر اساس تفاوت در میزان حمله می کند. رسانه های گروهی ایران نوع جدیدی از تحلیل راسیستی و انسان ستیز را گشوده اند. واضح است که این منطق همان منطق مجازات دسته جمعی است که در همه نظامهای استبدادی برقرار است. در قران هم این نوع نظام مطرود شده است و بیان شده که لا تزر وازره وزر اخری یعنی هیچکس را نباید مسوول گناه دیگری دانست. وقتی مسلمان خطا می کند این به معنای تبهکاری نه مسلمانان است و نه اسلام اما اگر یک بهایی به جرمی متهم شد این اثبات تبهکاری همه بهاییان و آیین بهایی است! اما غریب ترین شکل این بررسی ناجوانمردانه راسیستی در رسانه های ایران این است که در واقعیت میزان هر نوع جرم و جنایتی در میان اقلیت بهایی از میزان ان جرم در میان اکثریت مسلمان بمراتب کمتر است. از روزنامه های ایران باید پرسید که چند درصد قاچاقچیان و آدمکشان و معتادان و دزدان که در زندان بسر می برند مسلمانند با انکه امکان انکه یک مسلمان مجرم در دادگاههای ایران مورد عفو قرار گیرد بیشتر از یک بهایی است. با این حال می بینیم که میزان جرم در میان بهاییان به نسبت اکثریت جامعه بسیار کمتر است. راستش همین که رسانه های عمومی ایران اینقدر در مورد این یک حادثه هیاهو به راه می اندازند دقیقا بخاطرهمین واقعیت است که به نسبت به اکثریت جامعه به ندرت چنین خطایایی از بهاییان سر می زند این است که وقتی یک مورد می یابند سر از پا نمی شناسند و با بوق و کرنا اعلان می کنند چراکه بهانه جدیدی برای ازار و افترا و ددمنشی یافته اند. اما مساله جرم در میان بهاییان یکی از جالبترین معماهای جامعه شناسی علمی است. در جامعه شناسی علمی میزان بالای جرم در میان اقلیتی که مشمول بیداد و تبعیض و فشار است بر این اساس که نظام ظلم و تبعیض علت اصلی و راستین این جرمهاست و در نتیجه نه آن اقلیت توجیه می شود. یعنی این ساختار ظالمانه جامعه و شقاوت افراد اقلیت ستیز است که مجرم راستین شناخته می شوند و در نتیجه راه حل این مشکل نفی ظلم و تبعیض و ممنوع ساختن شقاوت وظالمان و طرد فرهنگ نفرت است. در جوامع آزاد و انسانی که کمک به اقلیت هدف برنامه های دولت است نه تنها قوانین تبعیض یکی یکی لغو می شوند بلکه نظام آموزش و پرورش و رسانه های عمومی هم تشویق می شوند که با فرهنگ راسیستی مبارزه کنند. حال در مورد اقلیت ستمدیده بهایی ایران همه چیز واژگون شده است. اولا با انکه مورد ظلم و فشار باور نکردنی است با این وصف بجای میزان بالای جرم دارای کمترین میزان جرم است. این واقعیتی است که تحسین هر انسانی را که می اندیشد و مهر می ورزد بر می انگیزد و این سوال را بوجود می اورد که این چه فرهنگ انسانی است که علیرغم این همه فشار و تبعیض پیروانش را به راستی و امانت و مهر و خدمت همگان وامی دارد و نه به پرخاشگری و رفتار ناپسند. حقیقتش این است که این مطلبدر نوع خود یک معجزه است. با هر ملاک علمی باید انتظار می رفت که سی سال آزار همه گانه و تبعیض در همه چیز و توهین مستمر توسط دولت و رسانه های عمومی باید باعث می شد که تقریبا همه بهاییان ایران هم اکنون دستخوش هزار نوع بیماری روحی بوده و همگی پرخاشگر و ویرانگر باشند. این واقعیت که نه تنها چنین نیست بلکه به نسبت اکثریت جامعه میزان بزهکاریشان حداقل است از خوارق عادات و حرکت در جهت مخالف انتظار است. اما به خلاف جوامع آزاد در ایران نقش دولت هم معکوس است یعنی بجای انتقاد از ساختار تبعیض خود بزرگترین عامل تبعیض می گردد و بجای تشویق رسانه ها و اموزش و پرورش به نقد ظلم و تبعیض خود مروج بررسی نژادپرستانه می گردد و با افترا و بهتان و تزویر می کوشد که ساختار نابردباری و انسان ستیزی را توجیه کند و با سانسور و تهدید امکان هر نوع بررسی علمی را در جامعه از میان می برد. همین این واقعیت که این رسانه ها به دروغ رواج می دهند که در بهاییان ازدواج با محارم آزاد است شکل دیگری از سیاست نژادپرستانه ای است که فقط به ظلم بر بهاییان اکتفا نمیکند بلکه به صورتی سادیستی می کوشد که تعبیربغض آلود و واژگون خود را از آیین بهایی را جایگزین اعتقادات خود بهاییان کند. به همین علت هر قدر که بهاییان فریاد بزنند که تحریم ازدواج با محارم از بدیهیات است و در ایین بهایی منفور است و در سرتاسر تاریخ بهایی در هیچ جا انجام نشده است باز رسانه های سادیستی با هزار بحث می کوشند که عکس این اعتقاد را به بهاییان نسبت دهند و آن را بهانه جدیدی برای سرکوب این اقلیت بنمایند. در واقع از نقطه نظر علمی باید گفت که توهینات و دشنامها و ددمنشی رسانه های گروهی فعلی ایران و بی مروتی همین نویسندگان مزور و دروغگو است که خود از علل راستین هر جرمی است که توسط یک بهایی انجام بشود. در واقع حتی اگر یک بهایی هم دیوانه شده باشد و مرتکب گناهی قبیح هم بشود مجرم اصلی را باید در همین روزنامه نگاران مزدور و دیگر ارگانهای ساختار ظلم و توحش به بهاییان دانست که او را را بدین شرایط سوق داده است. باید که این افراد بجای دعوت به آزار بیشتر بهاییان و تشدید ساختار تبعیض گرگ صفتی خود و اربابانشان را به پای محاکمه بکشند و محکوم نمایند. اما وقتی انسانیت مرده باشد توقع دیگری از روز نامه نویس قلم به مزد و بی انصاف نمی توان داشت. زهی حیرت و افسوس و دریغ که ایران کورش بردبار به چنین معبد ظلم و آسیب دگراندیش تبدیل شده است. اما بخلاف این ددمنشان مردم ایران هنوز مانند بهاییان به آرمان دوستی و صلح و عدالت پایبندند و از هر نوع ظلم و سانسور و تبعیض بیزار هستند. ------------------------------------ This is a non-political list. Yahoo! Groups Links <*> To visit your group on the web, go to: http://groups.yahoo.com/group/farsibooks/ <*> Your email settings: Individual Email | Traditional <*> To change settings online go to: http://groups.yahoo.com/group/farsibooks/join (Yahoo! ID required) <*> To change settings via email: mailto:farsibooks-digest@yahoogroups.com mailto:farsibooks-fullfeatured@yahoogroups.com <*> To unsubscribe from this group, send an email to: farsibooks-unsubscribe@yahoogroups.com <*> Your use of Yahoo! Groups is subject to: http://docs.yahoo.com/info/terms/ |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر