تو برای ما حتی فاقد کوچکترین ارزش برای اعتنا هستی پس باز عر بزن و قربون پرچم سه رنگ گربه نشان قداره به دست خود برو در اهتزاز باد پرچم سرخ مارکسیسم لنینیسم نابود باد دیکتاتوری مذهب و سرمایه
--- On Wed, 6/5/09, tire akhar <t_akhar@yahoo.
From: tire akhar <t_akhar@yahoo.
Subject: Fw: Re: Fw: Re: Fw: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: nader_redsun@
Cc: farsibooks@yahoogro
Date: Wednesday, 6 May, 2009, 6:15 PM
دوست متفکر و روشنفکر و (بی وطن !!!) من :1
واقعیت و حقیقت را با اراجیف و عربده زنی اشتباه نگیر ....1
متاسفانه واقعیت همیشه تلخ است
پاینده باد ایران و اهتراز باد پرچم سه رنگ شیر و خورِشید که هویت فرهنگی و ملی ما است
به شما پیشنهاد میکنم این مقاله را یکبار دگر بخوان ( در ضمن قرص فشار خونت را هم عوض کن )1
------------ --------- --------- ----
کمونيست ايرانی، مارکسيسم و سوسياليسم را نه بعنوان يک راهکار سياسی بلکه به شکل يک دين پذيرا می شود. يعنی او به مارکسيسم و لنين ايسم و تروتسکيسم يا مائو ايسم ايمان می آورد. درست هم همان تعصبات جاهلانه و دگم های يک حزب الهی را هم نسبت به ايمان تازه اش دارد. 1
او فقط مرجع تقليد و رساله ی دينی خود را عوض می کند نه اينکه از فرهنگ اسلامی جدا شود. اگر مرجع تقليد يک حزب اللهی آخوند مکارم شيرازی يا مصباح است و
رساله ی مرجعش هم راهکار زندگی او، کمونيست ايرانی هم مارکس و لنين را مراجع تقليد خود می سازد و کتاب سرمايه مارکس را رساله ی دينی خويش قرار می دهد. و حاج سيد جوادی ها، هم سادات هستند و هم از اين جنس چپ ها. همچنانکه سيد جعفر پيشه وری کمونيست هم از سادات علوی بود. 1
اينکه بار ها نوشتم يک کمونيست ايرانی نمی تواند ميهن پرست باشد، هرگز شعار يا تهمت نبوده. آيا شما خود تا کنون در جايی شنيده و يا خوانده ايد که يک کمونيست ايرانی وصيّت کرده باشد که پس از مرگ
اش، جسد وی در ايران به خاک سپرده شود؟ من که هرگز نشنيده ام. همچنان که واپسين آرزوی سادات و مواليان آنها هم دفن شدن در زير پای اعراب مدفون در نجف و سامرا و کاظمين است. اگر هم امکان آن نباشد در قم و مشهد و ری و يا دستکم در امام زاده ای در ايران و يعنی باز هم در زير پای يک تازی يا تازی تبار بظاهر ايرانی گشته. 1
http://seyedaligeda .blogspot. com/2009/ 02/blog-post. html
------------ --------- --------- --------- -----
--- On Tue, 5/5/09, nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com> wrote:
From: nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com>
Subject: Re: Fw: Re: Fw: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: t_akhar@yahoo. com
Date: Tuesday, May 5, 2009, 3:13 PM
ببین عربده بزن اراجیف بنویس تفاوتی ندارد ...شوونیست خاک پرست قوم پرست.. راسیست در اهتزاز باد پرچم سرخ مارکسیسم لنینیسم نابود باد دیکتاتوری مذهب و سرمایه
--- On Tue, 5/5/09, tire akhar <t_akhar@yahoo. com> wrote:
From: tire akhar <t_akhar@yahoo. com>
Subject: Fw: Re: Fw: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: nader_redsun@ yahoo.com, saaaabba@yahoo. com, barddya@yahoo. com
Cc: farsibooks@yahoogro ups.com, komonism_kargari@ yahoogroups. com, pishgam@yahoogroups .com
Date: Tuesday, 5 May, 2009, 8:09 PM
فرد پرستان و پرچم پرستان آنانی هستند که مارکس پرست و لنين پرست و استالين پرست و رجوی پرست و حکمت پرست ... هستند ! 1
پاینده باد ایران و اهتراز باد پرچم سه رنگ شیر و خورِشید که هویت فرهنگی و ملی ما است
------------ --------- ---------
تازيان و تتر ها و مغول های ايرانی
لنين به ياران نزديک خود گفته بود مبادا کمونيسم را به ايران ببريد که ايرانيان اين انديشه سوسياليسم را به... خواهند کشيد ! 1
آيا شما تا کنون در جايی شنيده و يا خوانده ايد که يک کمونيست ايرانی وصيّت کرده باشد که پس از مرگ اش، جسد وی در ايران به خاک سپرده شود؟ ... واپسين آرزوی سادات و مواليان آنها هم دفن شدن در زير پای اعراب مدفون در نجف و سامرا و کاظمين يا دستکم در امام زاده ای در ايران و زير پای يک تازی يا تازی تبار است ... 1
از ايران و از ترک و از تازيان / نژادی پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زير دامن نهند / بميرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور/ که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام / همه چاره و تنبل و ساز دام
پدر با پسر کين سيم آورد / خورش کشک و پوشش گليم آورد
زيان کسان از پی سود خويش / بجويند و دين اندر آرند پيش
شود بندهی بیهنر شهريار / نژاد و بزرگی نيايد به کار
به گيتی کسی را نماند وفا
/ روان و زبانها شود پر جفا
بخش نخست، «حقيقت» دروغين ما
ما ايرانيان پيوسته از يورش تازيان و تتر ها (تاتار ها) و مغول ها به ايران، بعنوان ويرانگر ترين فتنه های سراسر تاريخ خودمان ياد می کنيم. آن دو قوم نخست را هم از تبار ترکان آسيای مرکزی دانسته، ايشان را بی تمدن ترين، وحشی ترين و خونريز ترين اقوام و قبيله ها در جهان به حساب می آوريم. همچنان که ما، قوم عرب را بَدو «دور از تمدن»، سوسمار خوار، وحشی و بی فرهنگ بحساب آورده و خود را ملتی بسيار شريف تر و متمدن تر و هوشمند تر و پيشرو تر از همه ی آنها می دانيم
حال بگذريم از اينکه بخش بزرگی از مردم ما، اصلآ
فرانسوی ها، آلمان ها، سويسی ها و انگليسی ها را هم داخل آدم نمی دانند، و همچنين آمريکاييان را. زيرا باور دارند که چون آنان فاقد تاريخ بلند و پيشينه ی مدنيّت هستند، پس مردمی بی فرهنگ و وحشی بحساب می آيند. يعنی همين ملت بزرگی را که اينک کشورشان تنها ابرقدرت صنعتی و نظامی و اقتصادی جهان است
جز اين خودشيفتگی ها که آوردم، اساسآ بيشترين ايرانيان، هيچ قبول ندارند که عيب و ايرادی هم در فرهنگ ما وجود دارد. با همين نگرش هم هست که حتا گناه تمامی بی فرهنگی ها، زشت کرداری ها، زشت گفتاری ها و بدسگالی های خود را هم به گردن فرهنگ مهاجمان و بويژه
اعراب نابکار می اندازند. بی اينکه اصلا و ابدا خود را مسئول زشتکرداری های خود بدانند
پاره ای که اصلآ در اين زمينه تا آنجا پيش رفته اند که ديگر حتا سرقت بعضی از پناهندگان بسيار سياسی ما از فروشگاههای کشور هايی که به آنان پناهندگی داده اند را هم، به حساب تخريب فرهنگی اعراب می گذارند! همچنين زن آزاری ها و دروغگويی ها و ميهن فروشی های خود را
ادامه این مقاله
http://seyedaligeda .blogspot. com/2009/ 02/blog-post. html
--- On Mon, 5/4/09, nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com> wrote:
From: nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com>
Subject: Re: Fw: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: t_akhar@yahoo. com
Date: Monday, May 4, 2009, 11:46 AM
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود مبیری و زحمت ما میداری هر جور راحتی در اهتزاز باد پرچم سرخ مارکسیسم لنینیسم نابود باد دیکتاتوری مذهی و سرمایه و ناسیونالیسم افراطی پرچم پرست
--- On Mon, 4/5/09, tire akhar <t_akhar@yahoo. com> wrote:
From: tire akhar <t_akhar@yahoo. com>
Subject: Fw: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: nader_redsun@ yahoo.com, saaaabba@yahoo. com, barddya@yahoo. com
Cc: farsibooks@yahoogro ups.com, komonism_kargari@ yahoogroups. com, pishgam@yahoogroups .com
Date: Monday, 4 May, 2009, 8:04 PM
انتلکتوليسم يا منگليسم
هادی غفاری"ملای باج خور و چاقوکش" در نوفل لوشاتو ( فرانسه) اعضای آگاه و شاه ستيز! کنفدراسيون دانشجويان را بسان گوسفندان با عربده کشی و توهين به صف ميکند که به دستبوسی امام مفتخر شوند
جمهوری اسلامی و ولايت مطلقه فقيه، درخشان ترين دستاورد جنبش روشنفکری ايران
بعضي ها را تصور اين است كه جمهوری اسلامي بطور اتفاقي در ايران بر سر كار آمد. عده ای ديگر ميگويند كه دولتهاي بزرگ باعث بروي كار آمدن ملايان شدند و گروه ديگري هم هستند كه اين نظام را فرزند خلف نظام سابق ميدانند. معدودی هم که خود سابقآ از معرکه گردانهای پنجاه و هفت بودند، صحبت از انحراف انقلاب بميان آورده، کاسه کوزه را بر سر مردم خرد کرده ، دليل اينهمه خانه خرابی را نا آگاهی عوام ذکر ميکنند. اما به تحقيق ميتوان گفت که هيچيک از اين استدلالها درست نيست. بلوای روح الله خمينی و روضه خوانها را نميتوان يک رويداد
تصادفي بحساب آورد، زيرا در يک رخداد تاريخی (آنهم بصورت يک انقلاب) روند اوضاع سياسی ميبايستی در مدتی طولانی مجموعه ای از عوامل را در يکزمان در کنار يکديگر قرار دهد تا اسباب چنين تغييرات بزرگی را فراهم آورد
دولتهای بزرگ هم نميتوانند در کشوری انقلاب راه بيندازند، مگر آنکه آن جامعه از قبل مستعد انقلاب باشد. زيرا که پديده های اجتماعی قبل از هجوم عامل بيرونی خود در درون خود به زنگ زدگی و موريانه خوردگی دچار ميشوند و آنگاه است که عامل بيرونی برای رخنه به وسوسه افتاده و با يک تلنگر از خارج آنرا درهم ميشکند. بنابراين گناه انقلاب سياه بهمن را نميتوان بگردن بيگانگان هم انداخت. مردم عوام را نيز نميتوان محکوم کرد، زيرا درست است که پيروزی انقلابها در گرو مشارکت وسيع مردم است، ليکن مردمان عادی رأسآ به
شورش و بلوا اقدام نميکنند مگر آنکه عده ای احساسات آنان را تحريک و کاناليزه کرده باشند. هيچ تحولی فاقد تئوريسين و يا پيش آهنگان فکری نيست. هر دگرگونی عميق فکری سياسی که تا کنون در جهان به وجود آمده رهبران فکری عقيدتی خاص خود را داشته. همين پيشقراولان هستند که با رخنه در اميال و افکار مردم کوچه وبازار آنها را بميدان ميکشند و در بيشتر موارد هم از آنها استفاده ابزاری ميکنند
بلواي پنجاه وهفت هم نميتوانست از اين قانونمندی طبيعی مستثنی باشد، زمينه آن فتنه و بلا را هم مانند تمامي شورشها مردم عوام نبودند كه بوجود آوردند، آن خانه خرابي و خودکشی ملی هم ايدئولوگ هاي خاص خود را داشت. متفكريني سخيف و گنجشك مغز كه خود را مثلا روشنفكر ميدانستند. کساني كه ناخودآگاه پنجاه سال تمام در مكتب استالينست ها درس ويرانگري آموخته بودند و ملت ما را بخاك سياه نشاندند. طايفه اي نابخرد كه انقلاب را با چنانكه افتد و داني اشتباه گرفتند، كشور را حداقل دويست سال به عقب بردند و کار ملت ايران را هم به
بی آبرويی و دريوزگی کشاندند. مردم روشنفکر زده و از شعر مسموم ما از سر سادگی بی تقصير بزرگترين قرباني ندانم كاري افرادی شدند كه تصور ميكردند كه چيزي بيش از خود آنان درچنته دارند، و دردا كه اصلآ اينچنين نبود. تاريخ به نيکی نشانداد كه مردم عوام كشورما با تكيه بر تجربيات ساده گذشته خيلي بيشتر از كتابخوانهاي اتوپيست درايت و شعور و معال انديشي دارند. بنابراين اگر نادانی را علت اصلی اين فاجعه بدانيم، اين جهالت از جانب باصطلاح روشنفکران مسخ شده و غرق در هپروت بود نه از جانب مردم
آيا شرم آور نيست كه ميگويند اين نظام ادامه همان نظام قبلي است و هيچ تفاوتي در وضع مردم بوجود نيامده ؟ آخر وقاحت هم حدي دارد ! آنچه مسلم است نظام پيشين ايران معايبی داشت که نيازمند يك رفرم سياسي بود. بزرگترين خطاي نظام قبلي اين بود كه توسعه سياسي را تصدق و بلاگردان توسعه اقتصادي نموده بود. مشكل عمده، دخالت حکومت در اصل مشاركت مردم در انتخابات و تعيين سرنوشت سياسي كشور بود كه فضای بسته سياسي طبيعي ترين ميوه آن بشمار ميرفت. ليكن مقايسه اين نظام با رژيم شاهنشاهي پيشين اگر جهل مطلق نباشد، بی
تعارف يک بی شرمی صرف است
مردم ايران اگر چه به رستگاري كامل نرسيده و در رفاه مطلق بسر نمي بردند ليكن كجا اينچنين بد نام و بی چيز و درمانده بودند. دختر نوجوان اين مردم از فرط استيصال دست به تن فروشي نميزد. پسر جوان اين مردم مسكين مجبور نبود پس از اتمام تحصيلات در ژاپن و مالزي و اندونزي به عملگي بپردازد و يا براي فرار از آن جهنم، آواره كوه و بيابان شود و برای اخذ پناهندگی لبهای خود را بدوزد و دست به خود سوزی بزند و يا براي گرفتن جيره نان جوين و كنسرو لوبيا در كمپ هاي پناهندگي سر در مقابل كساني خم كند كه سابقاً در كشور ايران نوكري و
كلفتي ودرباني و شوفري ميكردند. اين مردم امنيت داشتند ، آزادي كامل فردي داشتند. ارتشي قدرتمند داشتند كه حافظ مرزهايشان بود و شب ها با آسودگي سر بر بالين مينهادند
اينها چه ميدانستند پاسدار يعني چه ، كميته به چه معناست ، برادر بسيجي كيلويي چند است و انصار حزب الله کجا ميچرند و نهی از منکر چه صيغه ای است. مردم ما آژير حمله هوايی و موشكباران را اصلاً نميدانستند که چيست. كسي از آنها براي اثبات زن وشوهريشان سند وشناسنامه طلب نميكرد. حتا نامي از كوپن و بسيج و مهر مسجد به گوش اين مردم بينوا نخورده بود. زنهاي خانه دار در قوطيهاي روغن نباتي و پودرلباسشويي بدنبال قوي هژده عيار، سنجاق سينه و سكه طلا ميگشتند. كسي را با آستين كوتاه وكفش ولباس رنگين و پودر و ريمل و
رژلب كسي كاري نبود. اتوبوس زنانه مردانه اصلا بفكر كسي نميرسيد. از هيچ كس به صرف نوشيدن يك قوطي آبجو قلابی هتك حرمت و حيثيت نميشد و قيمت يك شيشه ودكاي دست ساز آدم كوركن قاچاق با قيمت يك گاو هفت من شيرده برابري نميكرد
مردم از هر قشر و طبقه ای که بودند زندگی پرنشاط و امکانات خاص اجتماعی خود را داشتند. هزاران بيمارستان و درمانگاه و کلينيک و شيرخوارگاه و مدرسه و آموزشگاه و پارک و کتابخانه مجانی در اختيارشان بود. آنها چهارشنبه ها قرعه کشی پول پارو کردن و هفت سين طلا و خانه يک ميليون تومانی داشتند. فردين داشتند، ناصر ملک مطيعی داشتند، بهروز وثوقی داشتند، زن عاشق قرمزپوش داشتند. آغاسی و مراد برقی و بالاتر از خطر داشتند. فيلم سلطان قلبها و صمد و سنگام و بروس لی داشتند. اين مردم ارحام صدر و وحدت و چيچو فرانکو و اميل ساين
خود را داشتند. تآتر مولير و شکسپير و اوژن يونسکو و سينمای وودی آلن و اينگمار برگمن و آکينو کوروساوا داشتند. تالار رودکی و ارکستر فيلارمونيک و سنتی و کر و باله درياچه قو و فيدليو داشتند. خوانندگان مشهور به هزينه دولت هر هفته به مناطق دور افتاده سفر کرده و تحت نام هنر برای مردم در روستا ها و شهرهای کوچک کنسرت مجانی برای مردم دور از مرکز اجرا ميکردند. مردم همه وقت امکان تماشای سيرک مسکو و رفتن به گاردن پارتی و هزاران تفريح گوناگون رايگان و يا ارزان قيمت ديگر در اختيارشان بود.هر شب جمعه در ميادين بزرگ شهر مراسم شاد آتش بازی اجرا ميگرديد
برای اين مردم اسفبارترين خبرسال آنهم فقط در تابستانها و از طريق راديو دريا، خبرغرق شدن چند نفر در دريای مازندران بود که با اتومبيل پيکان يا آريا شاهين و يا شورولت و کاديلاک و ژيان و جيپ آهوی بيابان مونتاژ ايران و قسطی خود برای تفريح و خوشگذرانی به کنار دريا رفته بودند. اين مردم آبجو شمس شانزده ريالی و بطری يازده تومان عرق کشمش مخصوص ميکده و بهمان قيمت يازده تومان بليط تی . بی . تی برای زيارت مشهد را در دسترس داشتند. در ايران اسلامي ، هيچ زن اسلامي ، با بيكني اسلامي يعني با ( چادر و
چاقچور و پيچه و روبنده و مقنعه اسلامي ) در درياي اسلامي ، مازندران اسلامي ، شناي اسلامي نميكرد. شيخ و ملا بجاي شلاق زدن ملت در كوي و برزن و تحقير و توهين به شخصيت آنها ، براي دريوزگي خمس و ذكات به در خانه هايشان ميامدند. كسي در و همسايه خود را لو نميداد.. هيچكس فرزند خود را به جوخه اعدام نمي سپرد. سينه كارگر نانوايي و قصابي اين مردم به سيگار چهارخط وينستون خو گرفته بود و ديگر ماركها آنرا به سرفه ميانداخت. كسي براي شنيدن موسيقي دلخواه خود سروكارش با دايره مبارزه با منكرات و كميته و بسيج و شيخ و ملای بد ترکيب نمي افتاد و شلاق
نميخورد
روزنامه فکاهی توفيق پيكان سواران را به سخره ميگرفت. هويداي نخست وزير مرتبا باپيكان جوانان خود برصفحه تلويزيون ظاهرميگرديد كه اين مردم را به خريد پيكان قسطي تشويق نمايد. خيليها كه اتومبيل ژيان داشتند آنرا از خجالت همسايگان كمي دورتر از درب خانه خود پارك ميكردند. كارگر اين مردم هرساله در شب عيد معادل سه ماه حقوق خود عيدي وپاداش را وجهي ناقابل بحساب مياورد. عمله و بنا براي كار در سايه وآفتاب دو نرخ طلب ميكردند. ماهي جنوب را سگ ماهي لقب داده بودند و گوشت يخي را معده آزارو اسهال آور ميدانستند. هيچ بيمار
مسكيني در پشت درب بيمارستانهاي دولتي از بي پولي جان نميداد
دارو خانه ها پر از انواع داروهاي ساخت داخل و خارج بود. كودكان دبستاني موز و شير پاكتي تغذيه رايگان خود را پس از تعطيل مدارس به شوخي بر سر و روي هم ميكوفتند و يا به زير اتومبيلهاي در حال گذر پرتاب ميكردند تا مايه تفريحشان شود. يك ريال كه به نرخ بليط اتوبوس هاي شركت واحد افزوده شد موجب آنچنان آشوب و تظاهرات و اتوبوس سوزاني شد كه رئيس دولت رسما از اين مردم عذر خواهي كرد و بليط بنرخ همان دو قران سابق بازگشت. ملت ما اينهمه مزايا و خوشبختي اسلامي را مرهون روشنفكران مترقي خود هستند. افسوس كه حس
قدر داني در اين ملت نيست
اين بلوا نه خواستگاه ملي داشت و نه به قول چپها يك انقلاب طبقاتي بود. انقلاب اسلامي چه در تفكر وچه در ميدان عمل جداي از مردم و در جهت عكس منافع مردم صورت پذيرفت. آن انقلاب را بيشتر قشر باسواد اما منگل با همکاری پسمانده ترين حاجی نزولخور های مرفه بازار و روضه خوانها بوجود آوردند نه مردم فقير وعادي ايران . حتا شاگردان علي شريعتي هم كه نقش بزرگي در آن انقلاب داشتند بيشتر از بچه مومن هاي ثروتمند بازاري بودند تا فرزند نانوا و قصاب وكارگر فلان كوره پزخانه
عوام بهيچ وجه نقش بزرگي درتكوين آن انقلاب ضد ملي نداشتند ، به همين علت هم هست كه مردم عادي براحتي اشتباه بودن آنرا مي پذيرند واز نقش كوچكي كه دراين خانه خرابي داشتند اظهارندامت ميكنند. آنها بخوبي دريافته اند كه با روياي واهي رسيدن به بهشت موعود اين خيل بي هويت منگل چه چيزهايي را از دست داده اند و چه برسرشان آمده. به همين علت هم هست كه امروز تشكل گريزي اختياركرده و حاظرنيستند هيچ هزينه اي بپردازند. آنها نميخواهند بار ديگر با طناب پوسيده ي به اصطلاح اين روشنفكران به چاه بروند. حساب آنها
با اين انقلاب كاملا پاك است. آنها مدتهاست كه راه خطا پيمودن خود را پذيرفته اند و ابايي هم ندارند كه بگويند اشتباه كرديم. شايد لقب خدا بيامرز به شاه فقيد دادن بهترين گواه اين ادعا باشد. اين بدبختي و تيره روزي محصول كار جمعيت پريشانحالي است كه بخيال خود يكشبه ره صد ساله پيمودند و با خواندن چند جلد كتاب کيلويی بيكباره از زنجير زني و چاقو کشی خود را به رتبه روشنفكري ارتقاء دادند
انقلاب ايران برباد ده پنجاه وهفت درواقع با كمك شكم سيرهای نادان به پيروزي رسيد نه با شورش زحمتكشان و پابرهنگان. جرقه هاي آن بلوا در شاليزار هاي شمال و مزارع گندم خراسان و حتا در كارخانه هاي ايران ناسيونال و كفش ملي و ذوب آهن اصفهان زده نشد. سواي مشتي دانشجوي احساساتي كه ناخودآگاه تحت تاثير القائات بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی و اتحاد شوروي و کارگزاران وطن فروش داخلي آنان قرار داشتند و عده ای منگل که دشمنی باشاه را تنها شرط روشنفکری ميدانستند و نقش نوکر و جاده صاف کن را برای خلخالی ها بعهده گرفتند ، پيش
آهنگان وكمك كنندگان به ملايان حاج مانيان ها ، رفيقدوستها ، لاجوردی ها ، حاج مهدي عراقي ها، پسته چي ها و بادامچي های تجار بازار در داخل ، و بني صدرها ويزدي ها و قطب زاده ها و حبيبی ها و هزاران بچه پولداردرس خوانده عضوكنفدراسيون درخارج بودند ، نه آن بابا شملي كه آرامش و آسايش نسبی خود را داشت. آخربيچاره بقال وچقال شيرازی و مشهدی، كشاورز اردبيلي وابرقويي ، و چوبدار نورآباد ممسني و ساوجبلاغي كه اصلا دل خوشي از ملايان نداشتند
هرزماني كه باسالمندان صحبت ميكرديم با احترام از رضاشاه ياد كرده و به جوانان توصيه ميكردند كه ارزش آن امنيت موجود در كشور را بدانند كه رضا شاه بوجود آورد ودچارافزون طلبي واوهام نگردند. آنها محمد رضا شاه را هم دوست داشتند. كشاورزان ما هنوز ظلم و بيداد خوانين در قبل از رفرم چهل ودو را ازياد نبرده بودند كه چگونه جان ومال و حتا دختر و همسرشان از دست خانها درامان نبود وتمام دسترنج آنها بهنگام درو بوسيله مالكين غارت ميشد وخودنيز بدون جيره ومواجب به بيگاري ميرفتند
در تمام طول آن بلوا هرگز خبركشته شدن هيچ كشاورزي بهنگام تظاهرات و بانك سوزان از يك منطقه كشاورزي ويا شهرك كوچك گزارش نگرديد. هيچ كارگر آجرپزخانه اي بدست سربازان حكومت نظامي زخمي ويا كشته نشد وخون از بيني هيچ كارگر ساختماني جاري نگرديد. مشروب فروشيهاي شهربدست كارگران وزحمتكشاني به آتش كشيده نشد كه خود از مشتريان اصلي آن بودند. غير از مشتي كارگرعادي و كارمند و معلم و كاسب و صنعتگر و دانشجوكه بهنگام غروب بعد از اتمام كار روزانه به اين كافه ها و پياله فروشيها هجوم ميبردند هيچ وزير و وكيلي به اين اماكن رفت
و آمد نداشت
من كه خود گهگاهی به پياله فروشيهای تهران سری ميزدم ، شخصا شاهد بودم كه بسياري از اين مكانها بدست جوجه كمونيستها به آتش كشيده شدند. که من در يكي از اين تهاجمات از ناحيه مچ دست در اثر اصابت به شيشه خرد شده زخمي گرديدم كه هنوز هم اثر كوچكي از آنرا با خود دارم. چون اعتقاد چپها اين بود كه آن اماکن از مظاهر سرمايه داري است و امپرياليسم براي سرگرم كردن پرولتاريا اين امكانات را بطور ارزان در اختيارشان ميگذارد تا آنها متوجه استثمار خود نگرديده و انقلاب نكنند ! 1
آخر كارگر زحمتكش چرا ميبايد بانك صادراتي را به آتش ميكشيد كه خود، همسر وفرزندانش درآنجا حساب پس انداز داشتند ؟ آيا اين چيزي جز القائات بچه چپهايي بود كه با خواندن چند كتاب پلي كپي بخيا ل خود قصد براه انداختن انقلابي نظيركوبا را در سر ميپرورا ندند ؟ آنها درجايي خوانده بودند كه چگوارا در دهه پنجاه به بانكهاي سوئيسي اشاره كرده وگفته بود كه سراژدها دراينجاست وقلب سرمايه داري دراينجا ميطپد ! مگر ايران شباهتي به سوئيس داشت ؟ و اگر داشت چگونه ميتوانست همزمان شبيه كوبا نيز باشد ؟ گذ شته از اينها، مگر انقلاب
ارنستو چگوارا و فيدل كاسترو ارمغاني جزفقرو فحشا وبد بختي براي ملت مسكين كوبا بهمراه داشت كه مانيز بايد راه آنها را دنبا ل ميكرديم ؟
جالبست اشاره شود كه در دوران نوجواني ما، كمونيستهاي وطني ، انور خوجه ديكتاتور كمونيست و ماليخوليايي آلباني را از جان و دل ميپرستيدند و او را بزرگترين رهبر كمونيست جهان ميدانستند. انور خوجه كه سه دهه رهبري آلباني كمونيستي را بدست داشت در اين مدت آلباني را به عقب مانده ترين كشور جهان بدل كرد.. او پس از بدست گيري قدرت دستور داد كه تمامي مساجد آلباني در شهر ها به توالت عمومي و در روستا ها به طويله مبدل شوند. اما پس از فرو پاشي كمونيسم مشخص شد كه اين سياست وی اثری يكصد و هشتاد درجه معکوس
داشته است. زيرا امروز متعصب ترين مذهبيون اروپا در آنكشور زندگي ميكنند. بويژه اقليت مسلمان انكشور كه حدود سي در صد جمعيت آنکشور را تشكيل ميدهند ، از عقب مانده ترين مسلمانان جهان هستند. هنوز هم در آن كشور نظام عشيره ای و مقررات خريد و فروش همسر (زن) و اتقام كشي قبيله ای رايج است و بلحاظ فرهنگي و اقتصادي عقب مانده ترين كشور در كل اروپا است.. در پايتخت آنكشور هنوز هم از اسب و گاری و الاغ و قاطر بجاي تاكسي استفاده ميشود
در حاليكه مردم آلباني به نان شب خود محتاج بودند و بيش از پنجاه در صد جمعيت آنكشور فاقد راديو بودند ، راديو تيرانا روزي چند ساعت برنامه بزبان فارسي بطرف ايران ميفرستاد و ضمن فحاشي به پادشاه فقيد ايران او را عامل امپرياليسم و نظام شاهنشاهي را ضد پرولتاريا ميخواند. پر واضح است كه آن گوينده شيرين
سخن ( مانند خانبابا خان تهرانی که چهارسال از راديو پکن بطرف ميهنش ناسزا و لجن ميپاشيد ) يك توده ای بظاهر ايراني خيلی روشنفکر ! بود كه به اتفاق همسر نازنينش آن برنامه پر بار را تهيه و اجرا ميكرد
کارنامه مبارزات روشنفکری در ايران آنچنان درخشان است که ميتوان چند جلد کتاب قطور در ارتباط با آن نوشت. آنچه اما ميتواند فرجام اين نوشتار کوچک باشد سخن و استدلا لی ساده است از يک انسان بيسواد شاهدوست که برای به اصطلاح روشنفکران بسيار آگاه و آزاديخواه ما! تاجبخش و تبلورعينی جهالت و عقب ماندگی بشمار ميرود . اين شخص کسی نيست جز شعبان جعفری يا بقول اين روشنفکران شعبان بی مخ
وقتی از وی سئوال کردند که آيا شما جدآ مختان عيب و ايرادی دارد ؟ وی جواب داد که من مخ نداشتم و شاهنشاه آريا مهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آنهمه سر افرازی را برای ملت ايران به ارمغان آورد ، اما آنهايی که مخ داشتند شيخ و ملا را بر مردم حاکم کردند که همه ايرانی ها را يا کشتند يا دربدر کردند و يا بی عصمت و آبرو
اگر سخن اين روشنفکران را بپذيريم که شعبان جعفری انسانی فاقد شعور و يک لمپن تمام عيار است ، سپس لختی هم در گفتار اين شعبان خان بدون مخ دقيق شويم ، و آنگاه شخصيت و متانت و بويژه استدلا لها و کنش ها را با هم مقايسه کنيم ، شرم خواهيم کرد که صفت برازنده اين افراد را بر زبان خود جاری سازيم. بنابراين در بهترين و مؤدبانه ترين حالت نيز نميتوان نامی لطيف تر و انسانی تر از عمامه بخش يا منگل ( يعنی بيمار عقب مانده ذهنی ) برای کسانی پيدا کرد که شاه فقيد را از ايران رانده و سرنوشت ملت نگونبخت ايران را بدست
اوباشی همانند خلخالی ها و الله کرم ها و جنتی ها و شمع فروشان کاظمين و نجف و سامره سپردند
باز هم بگوئيم که کشور ما انباشته از متفکر و روشنفکر نيست !1
با سپاس از آقای دکتر امیر سپهر (نگارنده مقاله)1
------------ --------- --------- --------- -------
دوست متفکر و روشنفکر و (بی وطن !!!) من :1
باش تا صبح دولتت بدمد
پاینده باد ایران و اهتراز باد پرچم سه رنگ شیر و خورِشید که هویت فرهنگی و ملی ما است
--- On Sat, 2/5/09, nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com> wrote:
From: nader naseri <nader_redsun@ yahoo.com>
Subject: Re: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: farsibooks@yahoogro ups.com
Cc: saaaabba@yahoo. com
Date: Saturday, 2 May, 2009, 8:09 PM
دوست نادیده قلم فرسایی یا علم فرسایی شما را خواندم خود را خسته می کنید زیرا ما به خوبی از مواضع.. شما تحلیل های شما.. و امثال شما و غرض ورزی های شما آگاهیم . قیاس به نفس میکنید شاید بین شما و حزب الهی های جانور نسبتی باشد ولی بین ما کمونیستها و این حیوانات نسبتی نیست . که دورمان باد.... نقض غرض ..تحریف ...وارونه جلوه دادن حقیقت .. مصادره تاریخ ... سفسطه ذاتی .... سخنانی بر پایه و اساس طبقه خود گفتن ... مدافع سینه چاک کاپیتالیسم و نسخه های نخ نما و دروغینی چون لیبرال دمکراسی و
دمکراسی دروغین که تنها مدلی است ساخته بورژوازی برای فریب خلقها با آن کارنامه در خشان میتوانید به سایت ادبستان مراجعه کنید زیرا در این باب بسیار سخن گفته ام اما نه از سر غرض و مرض من واگویه و تحلیل دیالکتیک تاریخ را بازگو کرده ام ...شما و امثال شما و ماهیت و موضع طبقاتی امثال شما را تحلیل کرده ام و روشن در بابتان گفته ام بسیار و بسیار.... دوست... شما چه بخواهید و چه نخواهید حتی از دید بسیاری از مخالفان سرشناس مارکسیسم نیز مارکسیسم پایان فلسفه و خرد ورزی است و دیالکتیک و تکامل آن در درون خودش ولی در تقابل با امپریالسم منحط همیشه جاری و ساری
است ... و در پایان در تضاد با کاپیتالیسم به نقطه اوج تکاملش میرسد. نمی دانم چرا ولی با تمام وجودم فریاد میزنم سالروز تولد بزرگ آموزگار خلقهای در بند بزرگ راهبر پرولتاریای جهان ولادیمیر ایلیچ او لیانف (لنین) بر تمامی رفقای مارکسیست و آزادگان جهان فرخنده باد ... به طنز گفتم میدانم چرا و چگونه شد که باید این را میگفتم .... پس تنها بدانید این ما مارکسیتها هستیم که در عرصه آورد و ادامه قیام بهمن57 آن رابه نهایت پروسه خود یعنی انقلاب سوسیالیستی رهنمون می شویم .....همین ... در اهتزاز باد پرچم سرخ مارکسیسم لنینیسم نابود باد دیکتاتوری مذهب و
سرمایه
--- On Thu, 30/4/09, tire akhar <t_akhar@yahoo. com> wrote:
From: tire akhar <t_akhar@yahoo. com>
Subject: [farsibooks] Fw:بیست و دوم آوریل برابر با دوم اردیبهشت
To: saaaabba@yahoo. com
Cc: farsibooks@yahoogro ups.com
Date: Thursday, 30 April, 2009, 12:36 PM
کمونيسم ايرانی همان حزب الله
ايران و مردمش آزمايشگاه و حيوانات آزمايشگاهي نيستند كه بشود يك تجربه مرده را در آن بار ديگر به امتحان گذارد. آنهم تجربه عليلي مانند ماركسيسم لنينيسم كه نه تنها در گهواره خود ادرار كرده ، بلكه در عمر هشتاد ساله خود ميليونها انسان را يا كشته يا به تبعيد فرستاده و يا در كام فقر و فحشا فرو برداست. ما بايد خواهان يك جامعه باز و آزاد باشيم. رژيمي فارغ از هرگونه پيشوند و پسوند ، تا ملت ما باز هم مجبور نباشند كه مطابق الگوهاي از پيش تعيين شده مكتبي بنويسند ، مكتبي بخوانند ، مكتبي كار كنند و مكتبي هم زندگي كنند. همانگونه كه اشاره گرديد كمونيسم
امروز ديگر در جامعه ما خصوصا جامعه بيرون از كشور، يك تفكر و فلسفه عقلي نيست ، بلكه بصورت يك سري احكام نقلي در آمده و بلحاظ مكانيسم فكري و طريقه تبليغ و عرضه به صورت يك مذهب جديد ظهور كرده است......1
بنظر ميرسد كه كمونيسم با تمامي هزينه هاي گزافي كه در يكصد سال گذشته از بشريت گرفته و موجب قتل و فقر و مسكنت ميليونها تن انسان بيگناه گرديده هنوز هم نيازمند قربانيان بيشتري است تا سر عقل آمده و بپذيرد كه مشكل در ذات اين تفكراست نه در امپرياليسم و سرمايه داري. كمونيسم در پروسه عمل بخوبي نشانداد كه بر اريكه قدرت بجز فقر و كشتار و تبعيد و زندان چيز ديگري در چنته ندارد..... ميليونها انسان تا بحال قرباني مكتبي شدند كه خود را انساني ترين مكتب عالم بشري ميداند. عصاره اين ايدئولژي
هماني است كه سوسيال دموكراسي آنرا كشيده ، باقي همانيست كه همگان درعمل ديديم و مي بينيم . يعني مصيبت و جنايت ولي توجه بدين نكته ضروري است كه جناياتي كه تا كنون كمونيسم ببار آورده خاص اين مكتب نيست. سركوب و كشتار مخالفان در سرشت تمامي ايدئولژيهاي تماميت خواه و نظام هاي توتاليتر نهفته است. افكار مطلق گرايانه و اتوپيستی اما چون به برحق بودن ايده خود ايمان دارند، همواره در طول تاريخ دست به جنايات هولناكي زده و خيلي بيشتر از ديكتاتوريهاي آزاد از ايدئولژي خون مخالفين خود را بر زمين ريخته اند. يك ديكتاتور به كاري كه ميكند شخصاً هم ايماني
ندارد. او فقط از سر ترس است كه دست به كشتار مخالفان خود ميزند. اما اتوپيست ها از سر عشق و وفاداري به آرمان است كه دست به خون مي آلايند.1
براي يك اتوپيست ، چه مذهبي و چه غير مذهبي ، كشتن مخالفين نوعي عبادت ، اخلاص و وفاداری به مكتب و آرمان مقدسش بحساب مي آيد. افكار مطلق گرايانه چون به حقانيت خود ايمان كامل دارند ، در قاموس آنها چيزي به نام دگرانديشي ، رقابت سالم و يا مخالفت ابداً وجود ندارد. هرگروهي كه حقانيت آنان را پذيرا گردد دوست قلمداد ميشود و هر آنکه اعتقادي به عقايد آنان نداشته باشد به مثابه نا آگـاه و يا دشمن خونيني تلقي ميگردد كه بايد از ميان برداشته شود. بزعم خودشان ورنه آن دشمن موهوم نخواهد گذاشت كه
اينها برنامه هاي انساني خود را پياده كنند. نظامهاي ايدئولژيك هر دستاورد و پيروزي طرف مقابل را نه بعنوان عقب ماندگي خود بلكه عملي در جهت تضعيف و دشمني با خود تلقي ميكنند و از اين جهت دليل تمامي عقب ماندگيهاي خود را توطئه دشمنان خيالي خويش تصور مينمايند.1
اينگونه نظامهاي بسته و مكتبي چون بدليل ماهيت مطلقگرايانه و به تبع آن انجماد فكري خود توان رقابت با نظامهاي باز را ندارند و قادر به عدول از باورها و جزم هاي خود هم نيستند ، مشكل را نه در افكار بسته خود بلكه در حق كشي طرف مقابل تصورنموده و بجاي تغيير خود در صدد از بين بردن حريف بر مي آيند. كمونيست ها در حالي بد ترين ناسزاها را نثار سرمايه داري ميكنند و آنها را دشمن خونين خود ميپندارند كه حتا آن اندك رهاورد خود را نيز مرهون كاپيتاليسم هستند ، زيرا احزاب كمونيستي در اروپاي
دموكراتيك بود كه با وعده هاي تحقق ناپذير و غير ممكن ، سرمايه داري را واداشتند كه تا انتهاي مرزممکنات پيش برود و به طبقات فرودست اجتماعي بالا ترين امتيازات ممكن را بدهد تا از افتادن قدرت بدست كمونيستها جلوگيري كند. با اينهمه ، وجود احزاب كمونيستي در جهان سرمايه داري نعمت بزرگي براي طبقات پايين دست بشمار ميرود
اما بايد توجه داشت كه اين مزايا به خود كمونيسم مربوط نميشود بلكه به محسنات جهان آزاد و غير ايدئولژيك مرتبط ميگردد كه كمونيسم را هم در چهارچوب قاعده دموكراسي به بازي ميگيرد. نه نظام بسته كمونيستي كه حتا حق حيات هم براي سرمايه داري قائل نيست. بنابر اين باز هم مشاهده ميكنيم كه ماركسيسم اگر هم مانند اسلام مختصر سودي داشته ، در حالت آلترناتيو و اپوزيسيون بوده نه در پروسه عمل و پراكتيك اجتماعي. نه تنها كمونيست ها، حتا احزاب سوسيال دموكرات هم كه بسيار منطقي ترهستند نيز در پروسه
عمل و شركت در كواليسيون و يا تشكيل دولت قادر نبوده اند حتا به پنجاه درصد از وعده هاي انتخاباتي خود جامه عمل بپوشانند. زيرا فاصله شعار تا عمل بعضاً از زمين تا آسمان است.1
فرانسوا ميتران رهبر سوسياالستهاي فرانسه كه از بزرگترين مخالفان سياستهاي اسرائيل محسوب ميشد وقتي به رياست جمهوري كشورش رسيد و از نزديك با واقعيتهاي سياست جهان و منافع ملي کشورش برخورد نمود به اولين كشوري كه مسافرت كرد همان كشور اسرائيل بود. چنين بودند سوسيال دموكراتهاي آلمان ، كه هم خود گرهارد شرودرصدراعظم و هم رهبران ديگري چون اسكار لافونتين و رودلف شارپينگ كه در اپوزيسيون از مخالفان سرسخت ايران بشمار ميرفتند اما وقتي به قدرت رسيدند ، بخاطر حفظ منافع کشورشان يكصد و
هشتاد درجه تغيير روش دادند و ازملايان حمايت بعمل آوردند.1
حتا يوشكا فيشر رهبر حزب سبز هاي كمونيست آلمان هم كه از بزرگترين مخالفان رژيم هاي ايران و اسرائيل محسوب ميگرديد ، در مقام وزارت خارجه كشورش از بهترين دوستان و حاميان اين هر دو كشور در جهان گرديد. همينطور اتو شيلي ، كمونيست تند و تيزسابق و وزير كشور آرام و متين آلمان. سياست حمايت از پناهجويان هم كه از تبليغات عمده آنان در مقابل دموكرات مسيحي ها بشمار ميرفت پس از بدست گرفتن دولت بگونه ای دگرگون گرديد ، كه پارلمان آن كشور يكي از دشوار ترين مقررات پناهجو پذيري درجهان را به تصويب
رسانيد.1
گرچه كمونيستهاي افراطي و دور از قدرت اينگونه احزاب و رهبران آنها را عامل سرمايه داري و خيانتكار به آرمان ماركسيسم تلقي ميكنند ليكن واقعيت همان است كه اشاره گرديد ، يعني تفاوت ميان شعار و عمل. صرفنظر از اين ، كمونيستها بدون آويختن خود بدامان سوسيال دموكراتها كه آنانرا خائن به خود تلقي ميكنند ، حتا حياتشان نيز بدون برخورداري از حمايت باصطلاح سوسيال دموكراتها خيانتکار به زير سئوال خواهد رفت ، چه رسد به رشد و بالندگي. زيرا هيچ حزبي با دو تا پنج ، يا در بهترين حالت يازده درصد
راي ، بدون حمايت گروه اجتماعي سياسي قوي تري قادر به ادامه حيات طولاني مدت نخواهد بود. از طرفي ميتوان خوشحال بود كه كمونيسم در جهان متمدن امروزي باتوجه به تجربيات و شكستهاي تلخ گذشته و شرايط حال جهان تا حد زيادي به رشد و تعقل رسيده و خردگرايي و اعتدال پيشه كرده ، از طرف ديگر بسيار تاسفبار است كه بيشترين كمونيست هاي ميهن ما نه تنها سهمي از اين رشد جهاني نداشته اند ، ب
Get your new Email address!
Grab the Email name you've always wanted before someone else does!
http://mail.
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر