کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

[farsibooks] طلوع آئین تازه و علل مخالفت

 


http://www.negah2.info/articles/2010-03-06-13-48-45 


۱۵ اسفند ۱۳۸۸

طلوع آئین تازه و علل مخالفت

متجاوز از 160 سال پیش زمانی که ایران دوران تاریکی از تاریخش را می گذراند نشانه هایی از طلوع صبح هدایت و پایان ظلمت پدید آمد که نوید می داد و مردم را مهیا می‌ساخت تا ظهور عظیمی را که کافل سعادت و زمینه ساز خوشبختی آنهاست پذیرا گردند؛ ظهوری که مقدر بود روزی جهانیان را از ناکامی ها و مظالم برهاند و توازن و تعادل را در ابعاد مختلف اجتماع ایجاد کند و همه را در ظل سراپرده یگانگی مجتمع سازد و آرزوی دیرینه بشر و ادیان گذشته را در این عصر نورانی محقّق نماید

دست تقدیر وقوع چنین حادثه عظیم و بروز چنین تحول بی سابقه ای را از کشور مقدس ایران رقم زده بود.

 

ایرانیان با نثار جان و فداکاری بی سابقه به این نهضت بزرگ به نحو گسترده ای روی آوردند و تعالیم این مبشر ایرانی که بت های اوهام را یکی پس از دیگری فرو می‌ریخت پذیرا گشتند. برخی از مورخان خارجی تعداد نفوسی را که به این نهضت بزرگ گرویدند در زمانی که کل جمعیت ایران به حدود شش میلیون نمی‌رسید نیم میلیون نفر تخمین زده اند. در هیچ نهضت دینی سابقه نداشته که علمای دین قبل بهنهضت جدید روی خوش نشان دهند و یا آن‌را پذیرا گردند، اما در این نهضت تعداد بسیاری از علمای اسلام با مردم شریک بودند. آنان قوای دولتی را که با آن همه امکانات به قلع و قمعشان پرداخته بودند در سه نبرد نابرابر با دست خالی شکست دادند.از بین آنان می‌توان از عالمی شهیر نام برد که از طرف محمد شاه مأموریت یافت و اسب و شمشیری دریافت نمود تا به شهر شیراز رود و ازاین واقعه پر ماجرا از نزدیک باخبر شود تا پس از اطمینان از بطلان مدعا به این غائله خاتمه دهد .از قضا همین عالم بزرگ که نامش سید یحیی دارابی است در سومین ملاقاتش با سید باب از مؤمنان و شیفتگان او می‌گردد و به این نهضت می پیوندد و نبرد با مهاجمین به این نهضت را بر موقعیت و جایگاه با عظمت خود در دربار ترجیح می دهد و سرانجام در راه پیشبرد امر او شهید می‌گردد. این نبرد با سرعت گسترش یافت و در سه محور اصلی در ایران متمرکز گردید قلعه هایی که در مرکز مدافعه مؤمنین به سید باب و مقابله با قوای مهاجم دولتی بود روزبروز به قدرت و صلابتش افزوده می گشت .در هیچ یک از این سه مرکز ، قوای دولتی با همه امکاناتشان نتوانستند با مردمی که با دست خالی به دفاع برخاسته بودند مقابله کنند به ناچار در همه این مراکز به نیرنگ و تزویر متوسل شدند و با مهر کردن قرآن آنها را از قلعه بیرون کشیدند و سپس همه را قتل عام نمودند. ادوارد براون در مورد شجاعت و پایداری اصحاب قلعه چنین نوشته است:

سرانجام با فکر خودسرانه و تصمیم نابخردانه ای که از طریق یکی از بابیان جاهل صورت می‌گیرد با تپانچه به قصد کشتن شاه به او تیر اندازی می گردد. این واقعه غیرمنتظره و نامعقول بهانه خوبی به دست مخالفین می‌دهد و اتحادی را بین سه نیروی اصلی مملکت یعنی دولتمردان و علما و به تبع آنها دین‌داران متعصب پدید می آورد که با تمام قوا همگی دست به دست هم دهند و به قلع و قمع وحشیانه یاران سید باب و پایان دادن به این قیام و نهضت بپردازد. خشم و غضبی که از طرف درباریان شاه در اثر زخمی شدنش ایجاد شده بود آتش انتقام را به شدت شعله ور می ساخت و با بهانه نمودن این عمل نا مطلوب با بی رحمانه ترین مقابله ها به جان این طایفه بی دفاع افتادند و تا آنجا که درتوانشان بود با ایجاد رعب و وحشت مصمم شدند که دیگر اثری از این نهضت بر جای نگذارند ، تا جایی که نقل می کنند ناصرالدین شاه با خشم و نفرتی که از آنها در دل پیدا نموده بود به چنار خانه اش خطاب نمود که اگر بفهمم تو هم بابی شده ای تو را می‌خشکانم . اما با همه این احوال و با اینکه در تاریخ کمتر سابقه داشته که تمام قوای یک مملکت بر علیه طایفه ضعیف و بی پناه این گونه مصمم و یکصدا شوند صدای این پیام جدید خاموش نگشت و آثار این آیین نوپا از بین نرفت و همه این مظالم و ستم ها و آزار وحشیانه به رشد و تقویت آن کمک می نمود و می‌رفت که باورهای خرافی و اوهامی که سالها گریبان‌گیر این ملت بیچاره گشته و آنها را از هر گونه تحرک و همگامی با مردمان جهان و ملل متمدن باز داشته نجات دهد و تمدنی جدید در خور این مملکت غنی و ثروتمند و این مردمان باهوش ومستعد و توانمند نصیب نماید ، تمدنی که با دین‌داری و روحانیات توام بوده و به عبارتی با دیانتی همگام گشته که منادی صلح وتفاهم بین اقوام وملل متخا صمه ورافع اختلافات وتعصبات وبدعت ها وکج فهمی های هزار ساله ای است که در اثر فاصله ودوری از مبدا فیض ایجاد گردیده است ، چنین تمدنی همگام با دیانتی که از ایران برخاسته بود این قابلیت راداشت تا ایرانیان را فخر جهانیان سازد . اسفا که جنین نشد .

حضرت بهاءالله می فرمایند :" اگر این حجبات هائل نمی شد ایران در دو سنه او ازید به بیان مسخر می گشت و مقام دولت و ملت هر دو مرتفع می شد و بعد از اصلاح ایران نفحات کلمه در سایر ممالک متضوع می گشت."

واژه حجبات که در این بیان مبارک آمده بسیار پر معنی و بسی وسیع و پر محتواست یکی از این حجبات که مانع خوشبختی و سعادت این ملت گردید و آن‌حضرت خود آن را در سایر آثارشان بیان فرمودند ، داشتن باورهای اشتباه وجزمیت و تعصب دینی وتقید به آنها است ، باورهائی که در طول زمان در اثر حب نفس و جاه طلبی از حاکمان و متولیان دینی وارد دین گشته و با نام احکام دین و تعالیم دینی به مردم القا شده است ، ولی در واقع برخاسته وحاصل تفکر و تخیل واوهام باطله است و هیچ نسبت و ربطی به اساس دین ندارد همان اوهامی که دیوار محکم آن را سید باب در ایران فرو ریخت

(دین خدا از این اوهام منزه و مبرا بوده و هست)

سر انجام آنچه در قرآن کریم پیش بینی شده بود اتفاق افتاد یعنی هرگاه تفکر و واقع بینی و توجه به روح دیانت جای خود را به تقلید بزرگان و پیروی کورکورانه و تعصب دینی دهد ،آن زمان است که توقف و محرومیت انسانها از ترقی و تعالی شروع می شود . در قران کریم آیاتی است که دلیل ضلالت و بدبختی مردمان رادرتقید و وابستگی به ظواهر دین و اعتماد به بزرگان و سادات دانسته است

در آن زمان پدیده تقلیددر بین عموم مردم نا آگاه رواج داشت و بقدری هم شدید بود که بلا درنگ دستمایه روسا وبزر گان و متولیانی گردید که از پیشرفت نهضت بابیه به هراس افتاده بودند و نفوذ تعالیم سید باب را در مردم خطری بزرگ برای خود می دیدند وبلافاصله به فکر افتادند که از این موقعیت مناسب استفاده کنند و با کمک تبلیغات سوء و گسترده ای که همیشه در مواقع جهل و بی خبری و اختناق بهترین نتیجه را می دهد مردم را در جهالت نگاه دارند ، آنان در چنین موقعی فرصت را غنیمت شمرده، به فکر افتادند از اعتماد مردمی که هنوز آگاه نشده بودند سوء استفاده کنند ، آنان را با ایراد تهمت و افترا به بنیان گذار این آئین بدبین نمایند و اذهانشان را نسبت به پیروان او منحرف سازند و از سادگی و خلوص و تعلّقی که مردم ایران به دین داری و خداپرستی داشتند استفاده کنند. گویا فهمیده بودند که موجودیتشان در گرو نابودی طرف مقابل و زائل نمودن و پاکسازی ایران از افکار جدید است ، اگر مردم از طریق ظهور جدید به حقیقت دست می یافتند دیگر جائی برای ایشان نبود و در حقیقت ادامه حیات آنان مشروط به پیروزی در این غائله و خروج شرافتمندانه از این معرکه بوده است ، پیروزی که لازمه اش پا گذاشتن بر همه ارزش های انسانی و رهائی از همه تعهدات و خروج از عهد و پیمان و میثاق خداوندی‌است.

بنابراین لازم بود با زیر پا گذاشتن تمام این ارزش های وجدانی و انسانی و الهی با تمام قوا به این امر خطیر کمر همت ببندند. ابتدا برای آنها فضایی بوجود آوردند که کوچکترین روزنه ای جهت نفوذ و ارتباط و تبادل اطلاعات نباشد و آگاهی مردم از پیام الهی ناممکن شود. تماس با بهائیان و مطالعه کتب آنها را حرام و مخالف اسلام معرفی کردند. تبلیغ و دادن اطلاع از طرف بهائیان را ممنوع کردند ، برای بهائیانی که امر الهی را اعلام می کردند مجازات های سخت در نظر گرفتند و در بعضی مواقع به بهانه محاربه با خدا فتوی به قتل ایشان دادند. آنگاه در چنین فضایی بسته و مهر شده و مملو از اختناق تا توانستند اتهام بستند، دروغ گفتند، تهمت زدند، نسبت های ناروا دادند، برای انحراف ذهن مردم و بدبین کردن آنها این اجازه را به خود دادند که آیات کتاب مقدس آنها را معنی کنند که در هیچ دینی جز مبیّن آیات آن دین حق اظهار نظر در این زمینه را ندارد و آنها به میل خود احکام این دین را تفسیر کردند، شبهات ساختند و به ذهن مردم القا کردند و در مقابل از همة تعالیم مترقی و حیات بخشی که هر انسان منصفی را به مجرد استماع شیفته می ساخت چشم پوشیدند و حقایق آن را مخفی کردند، از تعصبات مردم استفاده کردند و تنها چند آیه ای که معنای آن دو پهلوست که مانند آن در همه ادیان وجود دارد به عنوان نمونه تعالیم این دین به میل خود معنی نموده، چهره زشت و نفرت آمیزی از این آئین ساختند و پرداختند و به خورد مردم ساده دل که به آنها اعتماد نموده بودند دادند ،حتی به این حد هم اکتفا نکردند نسبت های نامعقولی که هیچ انسانی آن را نمی‌پذیرد در نهایت اعتساف و ظلم و بی رحمی نثارشان کردند حتی از نسبت دادن امور غیر معقول و خرافی هم از قبیل دُم داشتن و سُم داشتن در زمانی که مردم مستعدّ پذیرفتن آن بودند دریغ نکردند .

متأسفانه روشنفکران و نویسندگانی هم که اهل تحقیق بودند به خاطر شدت مصائب وارده بر این جامعه خود را کنار کشیده و ورود به این وادی را برای خود جایز ندانستند و سکوت و بی طرفی خود را تا این زمان حفظ نمودند و به این طریق نتیجه ای که باید در ایران از این نهضت بزرگ گرفته می شد به دست نیامد و نهضتی که در یک دستش داروی شفا بخش ملک و ملت و حرکت به سوی تمدنی بزرگ و بهره وری از منابع سرشار خدادادی بود و در دست دیگرش نعمت ایمان و دیانت و خداپرستی و امانت و وفاداری به حق و حقیقت قرار داشت در این مملکت عزیز ناکام ماند.

« باری، پس از شکست ظاهری این نهضت ودر روند تحولات جهانی مردم ایران به دو گروه تقسیم شدند، گروه دین‌دار همراه با تعصب دینی و وابستگی به ظاهر دین در ظل حمایت فکری و عقیدتی عالمان دینی و تبلیغات که به قالب ها و جلوه های کهنه و قدیمی دین دلخوش بوده، از هر گونه موهبت تمدن و دانش و جلوه جدیدی از نعمت‌های زندگی و رفاه انسانی به خیال تضاد با دین بیزاری جسته و فاصله گرفتند ، با فرهنگی کهنه و ایستا و با افکاری متحجر و وامانده و مخمود به همان روش زندگانی اجداد خویش ادامه دادند و گروهی دیگر که شیفته نوآوری، تجدد و تمدن بودند چون چنین افکاری جدید را با شکلی از دیانت که در ذهن داشتند مغایر دیدند، از هر چه در ذهنشان از خدا، پیامبر، دین و شریعت بود خسته شده، به کلی همه را رها نموده بالمره از شریعت دست کشیدند در نتیجه تمدنی مادی، خشک و بی‌روح، خارج از کرامت انسان و به دور از روح معنویات و اخلاق وارد ایران شد که چون با تفکر اکثریت ملت که جزء دسته اول بودند در تضاد بود در همین محدوده ناقص باقی ماند و تا این اواخر هم پیشرفت چندانی نداشت و همین امر باعث شکست پیاپی آن در انقلابات مشروطه خواهی و آزاده خواهی گردید.

«در مقابل، ملل جهان که مجموعه ای متفرق و متشتت با فرهنگها، نژادها و زبان و آداب و سنن خاص و متفاوت بودند با اطلاع از این ندای جدید گویا محبوب و مطلوب واقعی خود را از این دیار مهجور یافتند. دینی که از موطن اصلی اش رانده شده بود مورد پذیرش کرورها انسانی که با فرهنگ، سنت و آداب ایرانی فاصله زیادی داشتند، قرار گرفت و هرکدام به نحوی و به دلیلی شیفته عظمت و جلالت این آئین گشتند ،در ظل خیمه واحدی که برای کل ملل عالم پیش بینی نموده بود و همه به ورود به آن را فرا خوانده بود جمع شدند و جامعه ای تشکیل دادند که وحدت و همدلی‌اش الگویی برای نجات از اختلافات و برادرکشی‌هایی گردید ، جامعه ای که در عین برخورداری از روحانیت و آثار دینی و معنوی، کاملاً در توافق با تعقل و تمدن پویای امروزی است. این کثرت نفوس و نژاد و مذاهب و اقوام موجب ظهور وحدتی جامع و فراگیر و گنجینه ای غنی و جهان شمول گردید که اعتباری عظیم و قدرتی جهانی به این نهضت بخشید.

حال باید ملاحظه نمود دیانتی که مورد ستم و بی مهری هموطنان خود واقع شد چگونه نفوس بی شمار، صدها برابر آنچه در ایران بود به او گرویدند، به گونه ای که در مدتی قلیل به قضاوت آمار رسمی مندرج در دانشنامه بریتانیکا به عنوان دیانتی معرفی شده که بعد از دیانت مسیح از لحاظ گستردگی رتبه اول را در دنیا حائز است و از دیانت اسلام جلو افتاده است ،یعنی در نقاطی از کره ارض جای گرفته است که هنوز هیچ دیانتی به آنجا نرسیده است. حضرت بهاءالله چنین نفوذ و قدرتی را نتیجه استعداد ذاتی این شریعت ذکر می فرمایند ، نفوذی که منشأیی الهی دارد و هیچ نیرویی قادر بر مقابله با او نیست و می فرمایند : «لو یسترونه فی البر انّه یظهر من قطب البحر و یقول انّی لمحبوب العالمین»، (اگر او را در خشکی بپوشانید او از اقیانوس ها سر بر آورد و فریاد زند که من هستم محبوب و مطلوب شما ).

یکی از جلوه های نفوذ و رشد این آئین همانطور که بشارت داده اند این است که نفوسی از تابعین ادیان دیگر و افراد بی طرف و منصف به دفاع از بهائیان بر خواهند خواست و حق آنان را از ظالمان خواهند گرفت. بنابراین بی‌مناسبت نیست در این زمان که تمام رسانه ها و مجلات و دستگاه های روابط جمعی با مشاهده نفوذ این دیانت در عالم و گسترش بی سابقه آن کماکان بر علیه این مظلومان بسیج شده اند، قسمت هایی از مقاله یک شخص منصف و بی طرف به نام سهراب نیکو صفت که ابتدا در سایت اینترنتی بوده و اخیراً به صورت کتابی به تحریر درآمده نقل نماییم:

دفاع از حقوق بهائيان (نقل از كتاب سهراب نیکو صفت )

هر ملتي كه به سرنوشت آينده خود علاقه مند باشد بايد پديده هاي اجتماعي مربوط به جامعه خود را دقيقاً بررسي نمايد اما متأسفانه در جامعه ايران از زمان پيدايش جنبش بابيه و بعداً بهائيه تا به امروز يك بحث علمي و منطقي در شناخت تفكرات اين جنبش نشده است. آنچه تاكنون توسط مخالفين آنها نوشته شده است غير از تهمت و افتراهاي گوناگون چيز ديگري به چشم نمي خورد. زماني آنها را به روسيه، گاهي به انگليس و امروز به صهيونيسم و آمريكا وابسته مي دانند.

مخالفان دیانت بهائی چه تفکری داشتند

روحانيان شيعه با تأسيس مدارس جديد تا سرحد امكان مخالفت كرد و از هرگونه اقدامي كه در حيطه قدرت آنها بود در جلوگيري از تشكيل آنها فروگذار نكرد ايجاد مدارس كه منجر به با سواد شدن جامعه مي شد نمي توانست در راه اهداف روحانيون باشد مخالفت روحانيون با مدارس جديد، شكستن ميز و صندلي هاي مدرسه حسن رشديه و فرار اجباري او به خارج از كشور از دست طلاب علوم به اصطلاح ديني ثبت در تاريخ است.

آيا چنين جامعه اي متحجر و نازا نخواهد بود؟ بدين علت است كه در پانصد سال گذشته فيلسوف نامدار و يا متفكري در ايران به وجود نيامده است. ولي خوشبختانه امروز با بودن امكانات علمي و فني مردم به اطلاعاتي دسترسي پيدا كرده اند كه زماني فقط در انحصار عده معدودي به نام روحانيون بود.

اقدام سید باب برای نجات مردم ایران از اوهام و خرافات

سيد باب اين رادمرد ايراني براي مردم عقل قائل بوده است و آنها را اشخاصي مي دانسته كه خود مي توانستند خوب و بد كار را تشخيص بدهند و احتياج به پيشوا و رهبر نداشتند.

سيدباب با تفكرات خود پايه قدرت روحانيت شيعه را هدف قرار مي دهد و از اين رو مخالفت شديد آنها را به جان مي‌خرد. در اينجا اشاره اي به تفكرات سيد باب و بهاءالله مسئله را روشن مي كند. براي نمونه آنها نماز جماعت را تحريم مي كنند يعني يكي از ابزار بزرگ روحانيت را از دست آنان خارج مي كنند. آنها معتقدند كه هر شخصي خود مي تواند به سوي خداي خود عبادت كند.

دوم فتواي روحانيت شيعه را غيرقانوني مي دانند و حقي را براي آنها در اين زمينه قائل نيستند. آنها اصولاً فتوی را حرام اعلام مي كنند. بر بالاي منبر رفتن و از موضع قدرت صحبت كردن را گناه مي دانند. دست بوسي و اقرار به گناه و طلب بخشودگي از طرف شخصي غير از خداوند متعال را حرام مي دانند و آن را مخالف كرامت انساني معرفي مي‌كنند. حقوق زن و مرد را مساوي مي شناسند و معتقد هستند كه هر شخصي موظف است كه خود كشف حقيقت كند و نبايد گوش به فرمان ديگري باشد.

شايد اين حق طبيعي روحانيت شيعه باشد كه براي استمرار قدرت خود با چنين نظرياتي مخالفت كند و تا پاي نابودي با آن سر سازش نداشته باشد. اما بايد اين را صراحتاً اعلام كنند نه اينكه تهمت هاي ناروا به چنين جنبشي بزنند.

با توجه به مطالب ذكر شده راجع به روحانيت و تفكرات باب و بهاءالله كه به آن اشاره شد علت مخالفت روحانيت شيعه با بابيان و بهائيان كاملاً مشخص است. نه باب و نه بهاءالله هيچگونه مخالفتي با اسلام نداشتند. بلكه بر عكس مدافع اسلام در برابر اديان گذشته بوده اند. آنها سعي در اين داشتند كه مردم بتوانند طناب اسارت فكري خود را از زير بار خرافات روحانيون كه به نام دين معرفي مي كردند بيرون بكشند و خود را از اوهام و خرافت آزاد سازند.

تجدید نظر در رفتار با بهائیان

آئين بهائي را امروزه مي توان در بين ملل مختلفه كه در سراسر جهان ساكن هستند مشاهده نمود. آيا مي توان يك بهائي فرانسوي، آلماني، انگليسي، آفرقايي و يا غيره را وابسته به خارجي دانست؟ آيا روز آن نرسيده است كه نويسندگان و مورخين ما يك بحث منطقي و علمي نسبت به عقايد و افكار آنها را شروع كنند؟ امروزه در جهان هر پديده اجتماعي مورد بحث و تحقيق قرار مي گيرد. چرا ما نسبت به جنبشي كه از ايران شروع شده و ريشه در فرهنگ ايران دارد و امروزه به يك جنبش جهاني تبديل شده است نبايد تحقيق كنيم؟ هدف ما از بحث و گفتگو با آقاي شهبازي و شهبازي ها فقط و فقط باز كردن روزنه اي به تاريخ گذشته اين جنبش است.

چرا ما به عقائد و افكار ديگران نبايد احترام بگذاريم؟ آيا اين همه كشتار مذهبي در تاريخ كشور ما كافي نبوده است؟ آيا نبايد يك روزي خط بطلان بر اختلافات مذهبي بكشيم؟ اميد است كه بتوانيم در اين راه قدمي بر داريم. چون ايمان داريم كه راز رشد يك جامعه در تحمل و افكار ديگران است. خداوند همه را به راه راست هدايت فرمايد

اظهار نظر درمورد جانشفاني ها و فداكاري های بابيان و نتیجه گیری از آن

در 6 سال دوران آن چنان جنبشي در ميان ملت ايران به وجود مي آيد و مؤمنين به او با چنين شوري قيام مي‌كنند كه قابل وصف نيست. آقاي مهندس مهدي بازرگان كه مي‌دانيم از مخالفين سرسخت بابيان و بهائيان بوده درباره فداكاري آنها چنين مي نويسد:

مثلاً آدم وقتي مي بيند پيروان بهائيت و بابيت در راه پيشوايانشان چه فداكاري ها و ايثارگري ها كردند دچار شگفتي مي شود.

در طول 6 سال اول هزاران نفر جان خود را فدا مي كنند و هزاران نفر از مقام و ثروت و عزت و احترام چشم
مي پوشند يا به هجرت مي روند و يا در وطن در فقر به سر مي برند.

آنهائي كه چشم خود را بر روي حقيقت مي بندند و چنين جنبشي را دسيسة خارجي معرفي مي كنند ،در حقيقت به شعور ملت به آنهائي كه در اين راه جان داده اند و به آنهائي كه از همه شئون مادي بر سر آرمان خود گذشته اند توهين مي كنند. طرفداران اين تفكر آنهائي هستند كه آگاهانه و يا ناآگاهانه آب به آسياب كساني مي ريزند كه ملت ايران را صغير مي دانند كه محتاج به قيم است. آنهائي كه معتقد هستند ايراني خود قادر به انجام كاري نيست در واقع مجري هدف هاي مرتجعين هستند. سيد باب لزوم يك تغيير بنيادي را در ايران لازم ديد و با صداقت كامل دست به انجام كاري زد كه حتي تصور آن از ترس روحانيان شيعه براي كسي متصور نبود. 

--------------------------------------------------------------------- 

http://www.negah2.info/articles/2010-03-06-13-48-45

__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ