با سلام
قبلا هم عرض كردم براي جوابهاي دقيق به اين سايت بريد، http://porseman.org
و خواهش دارم حرف هاي من ،رو با خود آيات قرآن اشتباه نگيريد، به رفرنس اصلي مراجعه كنيد.
براي بنده نتيجه ي راه مهمه و نه صرفا راه رفتن و فكر كردن.همين برام كافيه كه دينم باعث شده، از ابتداي دوران تحصيل تا حالا مرتبا پيشرفت داشته باشم،افسردگي نگيرم،محبت كردن و محبت ديدن از دوستان و بودن و زندگي كردن رو موهبتي خدادادي بدونم، مقابل ظلمي كه به مردم و خودم ميشه سكوت نكنم(حالا هركسي و با هر نامي)و از همه ي اينها لذت ببرم.
كه اگر به قول بعضي ها ،آخرت در كار نباشه،اينجا هم نباختم.وهي از اين و اون گله نكردم و نق نزدم.
قرآن ميگه :به دور و برتون خوب نگاه كنيد،تو خلقت آسمونها و كهكشانها دقت كنيد،با مردم باشيد،به مردم خدمت كنيد،از علم افراد آگاه استفاده كنيد،حرف هاي ديگران رو بشنويد و بهترينشون رو اتنخاب كنيد، تاريخ بخونيد و از اون درس بگيريد،تو حريم خصوصي ديگران سرك نكشيد،موقع غذا خوردن از همسايه ها غافل نشيد،به غير از خدا پيش هيچ كس سر خم نكنيد،آزاديتون رو به بهاي پول نفروشيد،از يتيم ها مراقبت كنيد و خودتون رو بشناسيد كه خدا خارج از شما نيست.
همه ،اين هارو ميدونيم،چون خودمون جزئي از خدا هستيم و خدا چيزي خارج از توان فكري ما بهمون نميگه(اصلا يك اسم قرآن ذكر هست يعني ياد كردن)،ولي به خاطرخودپسندي و طمعي كه داريم ، دوست نداريم اين جملات رو بشنويم چون هميشه ميترسيم كه با دادن و بخشيدن ،ازمون كم بشه يا از جيبمون بره، به خاطر همين هميشه لازمه كه يكي اين ها رو يادآوري كنه من موندم كجاي اينها بده،چرا هميشه سوزنمون فقط يك جا گير ميكنه.
البته بماند كه مسائل زيادي از قرآن مطرح نشده و يا شعور درك اون ايجاد نشده مثل همون جريان Golf Stream كه اگر 100 سال پيش ميگفتي بهت ميخنديدند.
اگر قرار بود علوم، اونطوريكه شما ميگيد در قرآن مكتوب بشه(منظورم اين نيست كه نيومده)،ديگه نيازي به تحقيق و اصلا عقل نبود،پيشرفت و تكامل چيز تدريجي هست،نه به خاطر اينكه خدا نميتونه....به خاطر اينه كه ماده چيز پستي هست(حالا چرا انسان در پستي آفريده شده؟ چون دانه تو محيط خاك و پهن و آب ميتونه رشد كنه و ونه داخل خاك طلا.)
براي من هميشه جاي تعجب بوده كه چطور ميشه "بودن و وجود" رو، انكار كرد،مگر خدا چيزي غير از وجوده؟
جواب سئوال هاتون رو نميدم به سه دليل:
چون ديگه چيزي از شما ياد نميگيرم و اينكه نقل قولهاتون تحريف شده هست و نقدهاتون به هدف سركوبي هست(ونه ياد دادن) واصولا نقد نيستند چرا ؟ ميگم...
شما گفتيد:" از من میپرسی که آیا قران را خواندهام و چه طرز فکری دارم. خواندن یا نخواندن قران چندان اهمیتی ندارد، "
بنده:..... اين كه چند بار فرموديد من كجا به ديگران توهين كرده ام،آيا اين توهين نيست كه بدون خواندن جزوه يا مقاله كسي او را نقدو بررسي كنيد؟
" شما گفتيد:توضیحاتی که در مورد " شکافته شدن سقف آسمان" دادهاید کلا توضیح ناقصی است از تئوری بیگبنک که من هیچ ربطی با شکافته شدن سقف آسمان در آن نمیبینم.."
بنده:تئوري بيگ بنگ را مقدمه اي بر شروع عرض كردم. مثل اينكه بقيه مطالب مربوط به پايان انبساط عالم، و غلبه ماده ي سياه را نخوانديد؟
"شما: چه در این فرضیه همه چیز از یک نقطه آغاز میشود و بتدریج کهکشانها و سپس ستارهها و بعد از آن زمین بوجود میآید در حالیکه در آن آیه "سپس" اشاره دارد به خلقت زمین و سپس آسمان.
بنده: -فصلت 11--<سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي كه بصورت دخان بود، به آن(آسمان) و به زمين دستور داد به وجود آييد(ترتيب خلقت در قرآن را تحريف كرده ايد)
شما: اینکه شما به دنبال کشفیات و پیشرفتهای علمی، سر و ته جملات نامفهوم و چندپهلوی قران را بکشید تا آنرا بر واقعیت منطبق کنید چندان هنری نیست
از همان ابتدا عرض كردم كه اين مطالب تحقيقات خودمه و ممكنه اشتباه باشه( قرآن مشوق و يك كليد بوده براي مطالعه علوم ، كه هدفم از اون شناخت خدا و خدمت به مردمم بوده و نه مجادله علمي با مردم)
چرا علم را منحصر به يك مليت و منطقه خاص ميدانيد؟ علم كه انحصاري نيست.، اين كلمه پيشرفت هاي علمي كه مرتب خرج ميكنيد مديون دانشمندان اسلامي هم هست.(برتراند راسل:تاريخ فلسفه غرب-جلد اول)
شما: در ضمن علی دشتی از وجود ایشان اطلاعی نداشتهاند و فکر نمیکنم شما هم در 11 سالگی با ایشان آشنا بوده باشید.)
بنده عرض كردم حرف هاي افرادي مثل علي دشتي نه خودشان!!! درضمن گفتم 11 سالگي چون مثل بعضي ها دينم رو از پدر و مادر به ارث نبردم كه بعدا طردش كنم...و از همون سن شروع به تحقيق كردم.
نه اينكه پس از عمري تعصب كشي ديني، يكدفعه بخوام جبهه مخالف بگيرم.
وعين جملاتم :( اينهايي كه گفتيد پرسش هاي مطرح شده افرادي مثل علي دشتي هست.كه به گفته خودش يك زماني روحاني بوده و بزرگ شده و متحول شده، نميدونم بگم علي دشتي يا آقاي"دوركيم" ؟
من از 11 سالگي عين سئوالات ليست شما رو شنيدم و ميشنوم، )
در پايان خواهش دارم با ديدن چند جمله در قرآن كه مخالف افكارتون هست از كوره در نريد،بگرديد دنبال بقيه آيه هاي مربوط به اون بحث
.(يا حق)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نامه دوست عزيزمون
درود بر شما
کوشش من این است که تا آنجا که برایم ممکن است صادقافه و بدون تعصب بحث کنم و در این راستا حتمن پاسخهای شما دارای ارزش خواهند بود. من از شما ودیگران هم همین انتظار را دارم.
نخست میخواهم از شما خواهش کنم که اگر پاسخی میدهید، اصل نامه مرا هم ضمیمه کنید تا بدانیم و دیگران هم بدانند درباره چه چیزی صحبت شده است. دوم اینکه شما نامه را به گروههایی میفرستید که از من پاسخ را نمیپذیرند، بنابراین شرط صداقت است که شما حرف مرا به گوش آنها هم برسانید.
من نمیدانم چرا شما فکر میکنید که من لیست پرسشهای علی دشتی را برای شما فرستادهام؟ من هرگز چنین لیستی را ندیدهام و با اطمینان میتوانم بگویم که مثلا علی دشتی از وجود موجودی بنام طالبان کلا بیاطلاع بوده و نمیتوانسته که چنین پرسشی را داشته باشد. تازه اگر این پرسشها از طرف دیگران هم مطرح شده، دلیلی نیست که اشتباه باشند و یا پاسخداده باشند. بجای برچسب زدن، انرژی را روی پاسخگویی و روشنگری متمرکز کنیم. من در دنیایی زندگی میکنم که از دیگران یادمیگیرم، بخشی از پرسشهای ذهنی من با دیگر انسانها مشترک است، همانطور که پاسخها هم چیزی است که من از انسانهای دیگر آموخته و میآموزم و از این نظر هیچ احساس شرمندگی هم نمیکنم.
من بخشی از نامه و پرسشهایم را که شما به آنها نپرداختهاید و از نظر من دارای اهمیت هم هستند را در زیر بازنویسی میکنم شاید بخواهید به آنها هم پاسخ بگویید.(تکراری است ولی تاکیدات جدید هستند)
" ...
من نخست از تمامی کسانی که احساس میکنند من به آنها توهین کردهام پوزش صمیمانه میخواهم. قصد من هرگز این نبوده است. و شما که مرا به این متهم میکنید، مثل بارهای قبل، خواهش میکنم به من بگویید که در کجا و به چه کسانی توهین کردهام تا بار دیگر تکرار نشود. اگر شما بحث و یا انتقاد را توهین میدانید که دیگر جایی برای حرفزدن و استدلال نمیماند. توجه بفرمایید که من از شما خواهش کردم که جایی را که من به دیگران توهین کردهام به من نشان بدهید و اگر چنین چیزی را پیدا نکردید، انتظار دارم که بجای اتهامزدن، با شهامت به اشتباه خود اشاره کنید.
صحبت درباره "حقایقی" که شما در نامه زیر آوردهاید بسیار است. مثلا من بسیار علاقهمندم بدانم آن دستورات حکومتی که در مجلس هند (کدام مجلس؟) بر دیوار نقش بسته چیست و چه کسی اینرا گفته. در نامهای قبلا گفتهبودم که قبل از اسلام زن نه تنها در کشورهای پیشرفته (مثلا ایران که زن به پادشاهی هم میرسیده) حتا در عربستان و در میان همان قبایل وحشی هم مقام والاتری داشته. برای کوتاه کردن حرف من قسمتی از آن نامه را برایتان مینویسم " ... دروغ دوم اینکه زنها پیش از اسلام دارای قدرت بیشتری بوده اند و بعد از آن سرکوب و خانه نشین شده اند. نمونه آنها خدیجه زن اول محمد است که با وجود داشتن برادر، مدیریت اموال پدرش به او سپرده شده بود. یکی دیگر هند است که در میدان جنگ بر علیه مسلمانها حضور دارد و بعد از شکست مسلمانها بنا بر روایات شما، جگر همزه را میخورد. سوره مسد قران مربوط به زن و شوهری است که بر علیه اسلام تلاش میکنند، توجه کنید که هم زن و هم مرد. عایشه نمونه دیگری است که علنا با محمد در میافتد و او را دروغگو میخواند و میگوید خدای تو آیه هایی برای توجیه کارهای تو میفرستد. این زن و همینطور فاطمه اگرچه مسلمان بوده اند ولی هنوز تحت تربیت اسلامی و فرهنگ زن ستمی اسلامی نبوده اند. فاطمه هم مثال دیگری است که بر سر ارثیه با عمر جدل کرد که طبق روایات خودتان به سقط محسن ختم میشود. این اسلام وفرهنگ اسلامی است که زنها را ذلیل کرده است. در سالهای نخست اسلام نه حجاب وجود داشته و نه محدودیتهای دیگر... "..
من هم کاملا با شما موافقم که باید به اصل مراجعه کرد. اگر چه این تفکر از نظر بسیاری از "علمای" اسلامی معادل کفر است. من هم فکر میکنم بجای رسالات شرعی که غالبا در مورد، خودتان میدانید در مورد چه موضوعاتی است لازم نیست من بگویم، به منبع اصلی و سنت محمدی بپردازیم. شما در کجا خواندهاید که اسلام زن را برابر با مرد دانسته و یا گفته که زن سرور خانه و نعمت خانه است و مرد حق ندارد که کمتر از گل به او بگوید؟ من دوست دارم بدانم. ولی اگر شما هنوز دستورات اسلام را در مورد کتکزدن، زندانی کردن، تحت قیومیت داشتن، در بیشتر موارد نصف حقوق مرد را داشتن و در برخی موارد بدون حقوق بودن، ناقص بودن و عدم توانایی برخی کارها را داشتن و ... پیدا نکردهاید، بگویید تا برایتان بگویم در کجا چنین دستوراتی آمده. عزیز جان، درد این است که مشکل از قانون است نه مجری آن.
من پیش از این هم برای راحتی دوستان یک تعدادی پرسش را از دوستان مسلمان که میگویند روشنفکر هستند کردهام و تا کنون پاسخی نگرفتهام. باز هم من این پرسشها را برای نمونه مطرح میکنم:
1. آیا شما به جن معتقد هستید؟
2. آیا شما به شق القمر معتقد هستید؟
3. آیا شما به معراج معتقد هستید؟
10. آیا شما حاضر هستید مثلا 700 نفر را در یک روز گردن بزنید؟
12. آیا شما به ازدواج یک مرد 50 ساله با یک دختر بچه 7 ساله موافق هستید؟
13. آیا شما حاضرید یک دختر 7 ساله از نزدیکان خود را به عقد مردی بالای 50 سال که دختر بچه های دیگری را هم در عقد خود دارد، در آورید؟
"
نمیدانم شما به چه دلیلی پرسشهای بالا را بیاهمیت یافته اصولا مطرح نکردهاید. آیا برای پاسخگویی به اینکه شما اعتقاد به وجود جن دارید یا نه و یا پرسشهای دیگر، به تحقیق نیاز دارید؟ پرسش کوچک دیگری که برایم مطرح شد این است که شما میگویید که علی دشتی "به گفته خودش روحانی" بوده. آیا شما منکر این هستید که او هم مثل بقیه آخوندها همان مطالب "علمی" را خوانده و مدتی هم عمامه به سر بوده و بعدا به پوچی آن مطالب پی برده و شهامت آنرا داشته که این را بگوید. دستکم به خودش. چون او هم از ترس تهاجم مسلمین تنها در وصیتنامه خود نوشتن کتاب بیست و سه سال را قبول کرده. کتاب بیست و سه سال مدتها به عنوان کتاب جلدسفید و بی نویسنده خوانده میشد.
نکته دیگر اینکه من در کجا قمهزنی را بعنوان مناسک حج گفتهام؟ برای روشن شدن آن قسمت نامه را میآورم " ... عکس بتکده قدیمی عربستان را میفرستند که عدهای هنوز مناسک پانزده قرن پیش را ناآگاهانه و بدون هیچ تفکری تکرار میکنند. و تازه همه اینها بخشی از افتخارات اسلامی به حساب میآید. " این چه ربطی به قمهزنی دارد؟ منظور من از این همان مناسک حج است مثل پیچیدن لنگ سفید و بدون دوخت به خود، دویدن بین دونقطه از بیابان، سنگزدن به ستونی در بیابان، دور بتخانه قدیمی گشتن، قربانی کردن و ... چیزهای دیگر است نه قمهزدن.
از من میپرسی که آیا قران را خواندهام و چه طرز فکری دارم. خواندن یا نخواندن قران چندان اهمیتی ندارد، من به اندازه کافی میدانم که در آن چه نوشته شده. من کوشش دارم که خردگرا باشم و فکر میکنم که "همه چیز را همهگان دانند". علم هم همان چیزی است که من و شما را از غارها به پشت رایانهها کشانده، از این مطالب در کجای ادیان میشود یافت؟ من از دیگران یادمیگیرم و اگر دوست دارید میتوانید بگویید که تقلید میکنم. ولی شما به نکته حساسی اشاره میکنید که تمام ادیان و پیروانش شدیدا بدان گرفتارند. تقلید کردن کاری است که تنها میمون نمیکند. تقلید به مفهوم عریان و بیواسطهاش چیزی است که پیروان مرامها و مذاهب مختلف میکنند و در مورد مسلمین که واژه "مرجع تقلید" و "مقلد" و حتی "ابقاء تقلید به میت" وجود دارد. یعنی که هر مسلمان یا دستکم هر شیعه بر اساس فقه شیعه باید مقلد یک "عالم" باشد و حتی میتوان از مرده هم تقلید کرد. عزیز جان اگر تلاش داری مرا میمون بدانی برای اینکه میگویم از دیگران یاد میگیرم و آنچه را درست میدانم میآموزم نه تمامی گفته های یک نفر را، نگاهی هم به اخوان مسلم خود بیانداز که به قول خودشان "مقلد" یک مرجع تقلید هستند.
در مورد شش روز آفرینش و مفهوم "روز" در قران. اگر چیز دیگری بغیر از روز مورد نظر بوده، مثلا یک دوران یا یک میلیارد سال، چرا صریحا گفته نشده که ما جهان را در شش میلیارد سال بناکردیم؟ مگر قصد طرح معما و تفریح بوده؟ بعد هم میدانید که این شش روز از کتاب عهد عتیق آمده که در آن روزهای هفته مورد نظر بوده و خدا در روز هفتم استراحت میکند و به همین دلیل در دین یهود کارکردن در روز هفتم که شنبه است ممنوع شده. حالا اگر منظور از این روزها دوران یا یک میلیارد سال و ... است خوب پس خدا هم خوب استراحتی کرده توی اون دوران هفتم. بعد از همه این حرفها نگفتی که شما به آفرینش جهان در شش روز معتقد هستید یا نه؟ روز را هم هرچه میخواهید تعریف کنید مهم نیست. اگر جواب شما مثبت است به من بگویید از کجا به این نتیجه میرسید؟ این شش روز (یا شش دوران و... ) چه پایه علمی دارد؟ حالا اگر کسی به حالت مالهکشی و سفسطه گقت روز تنها این 24 ساعت نیست، مهم نیست. بنای علمی شش دوران چیست و از کجا آمده؟
توضیحاتی که در مورد " شکافته شدن سقف آسمان" دادهاید کلا توضیح ناقصی است از تئوری بیگبنک که من هیچ ربطی با شکافته شدن سقف آسمان در آن نمیبینم. شکافته شدن سقف آسمان در قران بعنوان علامت روز قیامت آمده. در ضمن این آیه ".سپس به آفرينش آسمان پرداخت و آن از دود بودو به آن و به زمين دستور داد بوجود آييد(11 فصلت)" که شما به آن اشاره کردهاید، خلاف نظریه بیگبنگ است. چه در این فرضیه همه چیز از یک نقطه آغاز میشود و بتدریج کهکشانها و سپس ستارهها و بعد از آن زمین بوجود میآید در حالیکه در آن آیه "سپس" اشاره دارد به خلقت زمین و سپس آسمان. بعدش هم میدانید که دود یک ترکیب شیمیایی است و تنها زمانی میتواند بوجود آید که مدتی از آغاز بیگبنگ گذشته باشد و جهان به دمایی رسیده باشد که ابتدا پارتیکلهای ابتدایی سپس اتمها و بعد از آن ترکیبات شیمیایی بوجود آیند. همانطور که میبینید، جمله نقل قولی شما از نظر علم امروزه اشتباه است.
عزیز، در مورد مطالب علمی دیگر چیزی نمیگویم که اشتباه در آنها به وفور پیدا میشود. برای احترام به وقت دیگران من تنها به چند مورد را در آخر نامه اشاره میکنم که اگر کسی خواست بخواند. علم باید قابل استفاده برای همه باشد، قابلیت تکرار را داشته باشد و قابلیت نفی خود و عوض شدن را هم داشته باشد. اگر چیزی علمی در قران هست باید بتواند تغییر هم بکند که در اینصورت با مطلقیت و الهی بودن آن در تضاد میافتد. مثلا آیا قران بیگبنگ را تایید میکند یا نه؟ یک تئوری علمی قابل تغییر است و به مرور تکامل پیدا میکند. آنوقت قران هم باید تکامل پیدا کند. چرا این مطالب علمی به وضوح نیامده که برای دیگران هم قابل استفاده باشد؟ چرا تا کنون کسی نتوانسته یک مطلب کوچک علمی هم که شده از قران استخراج کند؟ چرا مثلا قوانین ساده فیزیکی و شیمیایی و یا بیولوژیکی را نمیتوان در قران دید؟ اینکه شما به دنبال کشفیات و پیشرفتهای علمی، سر و ته جملات نامفهوم و چندپهلوی قران را بکشید تا آنرا بر واقعیت منطبق کنید چندان هنری نیست. مهم این است که از این مطالب به اصطلاح علمی قران تاکنون چه استفادهای برای پیشرفت بشریت شده. شما جایی را سراغ دارید که رهنمودهای قران به یک مطلب علمی منجر شده باشد؟
دقت کردن به آنچه فکر میکنیم و میگوییم و شنیدن حرفهای مقابل بسیار مهم است. من نمیدانم چرا مرتبا به مواردی اشاره میکنید که من نه گفتهام و نه مورد نظرم بوده و نمیدانم شما آنها را چگونه استنباط میکنید. مثلا من کجا شما را از جرگه روشنفکران بیرون کردهام؟ به نقل قول بالا نگاه کنید و بگویید کجا من چنین چیزی نوشتهام. من از شما میپرسم که آیا شما به سنگسارکردن معتقد هستید یا نه؟ و شما جواب میدهید که سنگسار در قران نیست. خوب جواب و نظر شما چیست؟ آیا شما با بریدن دست و نقص عضو (به همان 16 شرطی که در قران نیست، اگر هست بگویید در کجای قران آمده) موافقید یا نه؟ شما بجای پاسخگویی به اینکه آیا شما حاضرید مخالفین عقیدتی خود را به قتل برسانید. (و برای اینکه آسمان ریسمان به میان نیاید و 16 شرط دیگر، یک مثال روشن زدهام. کسی که هیچ کاری علیه امنیت ملی شما نکرده و هیچ اقدام مسلحانهای هم علیه اسلام نکرده. فقط طور دیگری فکر میکرده. در ضمن علی دشتی از وجود ایشان هم اطلاعی نداشتهاند و فکر نمیکنم شما هم در 11 سالگی با ایشان آشنا بوده باشید.) خوب جواب چیست؟ ترور مخالفین عقیدتی مورد قبول شماست یا خیر؟
سخن کوتاه، شاد باشید
برای آنها که حوصله و کنجکاوی بیشتری دارند و با پوزش از درازگویی:
"حالت باشعور انرژی" چه مفهومی دارد و به پلاشما چه ربطی دارد؟ پلاسما چیزی بجز ماده معمولی با انرژی زیاد به حدی که دیگر نمیتواند الکترونهای متعلقه را در حوزه خود نگهدارد نیست.
انقباض و انبساط اسم خدا هستند یا صفت او؟ شما این را از کجا میدانید و هدف از طرح اینها چیست. اگر خدا نام مستعار "انقباض" را هم دارد این چه دخلی به تئوری بیگبنگ و گسترش جهان دارد؟ قران میگوید که خدا رحمان و رحیم و جبار و منتقم و مکار و .... هست، آیا این به این مفهوم است که جهان هم مکار و جبار و ... میباشد؟
در سوپرنوا و یا پدیدههای طبیعی دیگر، عناصر جدید "خلق" نمیشوند بلکه در بهترین حالت کشف میشوند. عناصر طبیعی چیزی نیستند که در اثر یک برنامهریزی و برای هدف مشخصی بوجود بیایند. ترکیبهای مختلف اجزاء بوجودآورنده عناصر مختلف (بطور عمده تعداد پروتونها) خواص یک عنصر شیمیایی را تشکیل میدهند و از میان میلیونها ترکیب (کامبینیشن) مختلف، برخی از آنها پایدارتر از برخی دیگراند. حالا اگر کسانی در یک سوپرنوا یا چیزی مشابه به ترکیب جدیدی که عنصری را در زمانی بسیار کوتاه (کسری از ثانیه) توانستهاند ثبت کنند، آن ترکیب را فقط کشف کردهاند نه خلق. راستی شما به بیگبنگ معتقد هستید؟ به گمان من این تئوری با تئوری خلقت همخوانی ندارد. کسی که همه چیز را با یک "کن فیکون" بوجود میآورد نیازی به شش روز یا شش دوران و میلیاردها سال ندارد.
آب هم از آسمان به زمین نیامده، آب در یک چرخه دائمی میگردد. البته اگر منظور از آسمان چیزی ورای جو زمین باشد. اگر منظور از آسمان همان جو زمین است که در اینصورت باید پرسید که آن شکاف در همین جو صورت میپذیرد و آیا ستارگان هم در همین محوطه هستند؟ آب هم شرط الزامی حیات نیست. آب یا حلال دیگری (مثلا الکلها) میتواند این نقش را داشته باشد.
منظور شما یا قران از محل طلوع و غروب ستارگان چیست؟ باید محض اطلاع بگویم که ستارگان، مثلا خورشید، هرگز غروب نمیکنند. گردش زمین باعث میشود که آنها از نظر ما پنهان شوند. غروب یا طلوع پدیدهای است وابسته به انسان روی زمین و برای این انسان هم کاملا نسبی است. بستگی به این دارد که در کدام نقطه از زمین ایستادهای نه در کدام روی زمین. بنابراین به تعداد نقطههای روی زمین میتوان مغرب و مشرق داشت. اگر کسی تنها دو تا از آنها را میشناسد، حتما زمین را بجای کروی بودن، یک سطح دوطرفه میبیند. یک طرف شب و یکطرف روز.. دوست عزیز "مشرقین" و "مغربین" که در قران آمده در بهترین حالت اشاره به این دارد.
منظور از قرارگاه خورشید هم که به آن اشاره کردهاید جالب است و تایید دیگری بر اینکه از نظر قران خورشید غروب میکند و در قرارگاهی آرام میگیرد. این معنی در سوره کهف (86) واضحتر آمده: " چون به غروبگاه آفتاب رسيد آن را ديد كه در چشمه اى گل آلود فرو مى رود ونزديك چشمه گروهى را يافت . گفتيم اى ذوالقرنين يا عذاب مى كنى يا ميان آن طريقهاى نيكوپيش مى گيرى".
محض رضای همان خدایی که میپرستی بگو که جریا گلف استریم چه ربطی به آب شور و تلخ از یکطرف و آب شیرین و گوارا از طرف دیگر دارد؟ و در این توضیح شما چه مطلب علمی وجود دارد که در قران گفته شده؟
اگر 72 سوره قران به نام پدیدههای طبیعی هستند،من که نشمردهام و به نظرم بیاهمیت هم هست، چه چیزی را ثابت میکند و به شما چه چیزعلمی میآموزد؟
حالا بجای ارجاع به چندصد جلد کتاب که درمورد مطالب علمی قران نوشته شده شما قبول زحمت کنید و تنها چند نمونه کوچک که مثلا قانونی در مورد الکتریسیته، جاذبه، نیروها و انرژی، چگونگی ساختمان اتم و فعل و انفعالات شیمیایی، قوانین سوخت و ساز در موجودات زنده، تکامل، قوانین جامعهشناسی و توضیح تحولهای اقتصادی و یا چیزهای علمی دیگر را به روشنی توضیح داده باشد برای من بنویسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر