کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ تیر ۱۱, سه‌شنبه

Re: [farsibooks] Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟

با سپاس از دوستان

بنده اولين باري است كه اين مطلب را مي خوانم ( آيا شيطان وجود دارد ) و اصولا آنچه از انيشتن خوانده و شنيده ام تصور شفاف وي را از چنين مضاميني ، آنچنان بي پرده بيان كرده ( همانند آنچه كه آقاي بهمن عباسي ارسال نموده اند ) كه مجالي براي ربط دادن آن مطلب به انيشتن باقي نمي گذارد و اين مطلب بيشتر به ماله كشي هاي ملايان روي برخي مطالب مي ماند .باري بايد دو مغلطه ي آشكار در متن ارسالي براي همگان آشكار گردد تا با ديد باز تري قضاوت گردد

مغلطه ي نخست : اين است كه حتي اگر انيشتن هم چنين چيزي را گفته باشد ، او هم انساني جايزالخطاست (به قول ملايان ) كه مي تواند اشتباه كرده باشد يا هر چيز ديگري و نمي توان به صرف اينكه انيشتن ( يا الله يا رسول الله و ... ) چيزي گفته ، بدون نيك انديشي ، به آن استناد نمود

 

مغلطه ي دوم : اين است كه خود استدلال انجام شده در اين مطلب نيز به طرز وحشتناكي مضحك است

استدلال شده كه هر جا نور نباشد پس تاريكي است و از ‌آن نتيجه شده كه شيطان نيز لفظي است كه بر نبود چيزي اطلاق مي گردد . اگر خداوند را مظهر نيكي و شيطان را مظهر پليدي بدانيم پس شيطان جايي يا چيزي يا زماني يا حسي است كه خدا در آن نيست!! و بنا به گفته ي صريح تمام اديان شيطان باور ، خدا همه جا و در همه وقت و در همه چيز و.... هست . پس شيطان هيچ جا نيست و چيزي كه مجالي ( وقتي ، جايي ... ) براي بودن ندارد پس نيست

 

به اميد روزي كه پيش از گفتن اندكي بينديشيم



--- On Mon, 6/30/08, bahman abbassi <corpolit@yahoo.com> wrote:
From: bahman abbassi <corpolit@yahoo.com>
Subject: Re: [farsibooks] Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: farsibooks@yahoogroups.com
Date: Monday, June 30, 2008, 2:51 PM

اما انشتين همچنين گفته است:
البته آنچه درباره ی اعتقادات دينی من گفته اند دروغ است. دروغی که به طور سيستماتيک تکرار شده
است. من به خدايی شخص وار 21 اعتقاد ندارم و هرگز منکر اين بی اعتقادی ام نمی شوم بلکه آن را
آشکارا بيان می کنم. اگر باوری دارم که بتوان آن را دينی خواند، آن باور همانا حس ستايش بی کرانم
در برابر ساختار جهان است، تا بدانجا که علم می تواند آشکار کند.
آيا سخنان انشتين ضد و نقيض می نمايند؟ آيا می توان سخنان او را چنان دستچين کرد که حامی هر دو طرف
دعوا باشد؟ نه. البته منظور انشتين از "دين" کاملاً با معنای متعارفی دين فرق دارد. در ادامه ی بحث درباره ی
تمايز ميان دين فراطبيعی از يک سو و دين انشتينی از سوی ديگر، به خاطر داشته باشيد که من تنها خدايگان
فراطبيعی را پندارآلود می خوانم.
در اينجا چند نقل قول ديگر از انشتين می آورم تا درک بهتری از دين انشتينی به دست دهم.
من يک کافر عميقاً ديندار هستم. اين يک جور دين جديد است.
من هرگز برای طبيعت مقصود يا هدفی، يا هر چيزی که بتوان انسانوار شمرد، قائل نبوده ام. آنچه که
من در طبيعت می يابم ساختار شکوهمندی است که ما تنها فهم بسيار ناقصی از آن داريم و بايد آدمی را
سرشار از حس فروتنی سازد. اين يک احساس اصيل دينی است که هيچ دخلی به عرفان ندارد.
به نظر من ايده ی وجود خدايی شخص وار کاملاً غريب و حتی بدوی می نمايد.
 
عجيب نيست که پس از مرگ انشتين متألهان فراوانی مدعی شده اند که انشتين از سنخ خودشان است. اما برخی از
دينداران معاصر خود انشتين نظر کاملاً متفاوتی دربارۀ او داشتند. در سال 1940 انشتين مقاله مشهوری نوشت تا
مقصود خود را از اين جمله اش که "من به خدايی شخص وار باور ندارم" شرح دهد. اين مقاله و نوشته های
مشابه او موجب سيلی از نامه های دينداران سخت کيش شد، که برخی به اصالت يهودی انشتين طعن می زدند.
قطعه های زير برگرفته از کتاب مَکس جَمِر 22 با عنوان انشتين و دين است (که مرجع اصلی من برای نقل
سخنان خود انشتين درباره ی دين نيز همين کتاب هست). اسقف کاتوليک کانزاس سيتی گفت: " جای تأسف است
که می بينيم مردی از نژاد عهد عتيق و آموزه های آن، سنت بزرگ آن نژاد را منکر می شود." ديگر روحانيون
کاتوليک مدعی شدند که: "هيچ خدايی جز يک خدای شخص وار وجود ندارد ... انشتين نمی داند درباره ی چه
سخن می گويد. او کاملاً برخطاست. برخی گمان می کنند که چون جايگاهی رفيع در يک حيطه ی تخصصی يافته
اند شايستگی اظهار نظر در مورد همه چيز را دارند." انگار دين يک حيطه ی خاص است که می توان در آن
مدعی تخصص بود، و اين مطلب جای چون و چرا ندارد. انگار که روحانيون "فرشته شناسان"ی هستند که بر
شکل و رنگ بال فرشتگان تفقّه دارند. هر دوی اين عاليجنابان می گويند که چون انشتين دانش دينی ندارد، درباره
ی سرشت خدا دچار سوءتفاهم شده است. اما برعکس، انشتين به خوبی می دانست که چه چيزی را منکر می شود.
يک وکيل کاتوليک آمريکايی که برای اتحاد جهانی کليساها کار می کرد، به انشتين نوشت:
ما عميقاً متأسفيم که شما چنين اظهاراتی می فرماييد... و ايده ی خدای شخص وار را به سخره می گيريد.
در ده سال اخير هيچ چيز به قدر اظهارات شما در متقاعد کردن مردم به اين که هيتلر حق داشت که
يهوديان را از آلمان بيرون راند مؤثر نبوده است. من با وجود پذيرش حق آزادی بيان شما، همچنان می
گويم که اظهارات شما يکی از بزرگ ترين منشآت تفرقه در آمريکاست.
يک خاخام نيويورکی گفت: " انشتين بی شبهه از بزرگ ترين دانشمندان است، اما نظرات دينی اش در تعارض تام
با يهوديت قرار دارند."
"اما"؟ "اما"؟ چرا نمی گويند "و"؟
رئيس يک اجتماع دينی در نيوجرزی نامه ای به انشتين نوشت. نامه ای که چنان ضعف ذهن مذهبی را عيان می
کند که به دو بار خواندن می ارزد:
دکتر انشتين، ما برای آموزه هايتان احترام قائليم؛ اما به نظر می رسد شما چيزی را نياموخته ايد: اينکه
خداوند روحی است که نه با تلسکوپ يا ميکروسکوپ آشکار می شود، و نه در انديشه يا عواطف آدمی
جای دارد که بتوان آن را با تشريح مغز يافت. چنان که همگان می دانند، دين مبتنی بر ايمان است، نه
شناخت. هر انسان انديشمندی شايد زمانی دربارۀ دين دچار شک شده باشد. ايمان خود من بارها متلاطم
گشته است. اما به دو دليل هرگز از اين خبط معنوی ام با کسی سخن نگفته ام: ( 1) هراسيده ام که ممکن
است با اظهارات شک آلود زندگانی و اميد برخی از همگنانم را مخدوش سازم؛ ( 2) چون با آن نويسنده
موافق ام که می گويد " درون هرکسی که بخواهد ايمان ديگران را زايل کند رگه ای از خباثت
هست."... دکتر انشتين، اميدوارم که در مورد سخنان شما سوءتعبير شده باشد و شاهد سخنان لطيف
تری از شما باشيم تا کثيری از آمريکاييان از مباهات به شما مشعوف شوند.
عجب نامه ی فاشگوی ويرانگری! هر جمله اش چکيده ی بُزدلی فکری و اخلاقی است.
يک نمونه ی کمتر ذليلانه و بيشتر تکان دهنده، نامه ای بود که بنيان گزار انجمنی مذهبی در اوکلاهاما نگاشت:
پروفسور انشتين، به اعتقاد من مسيحيان آمريکايی پاسخ شما را خواهد داد، "ما ايمان خود به خدا و
فرزندش عيسی مسيح را رها نخواهيم کرد، اما شما را دعوت می کنيم که اگر به خدای مردمان اين
سرزمين معتقد نيستيد، به همان جايی که آمده ايد برگرديد." من به سهم خود هرچه در توان داشته ام
برای تبرّک اسرائيل کوشيده ام، و بعد شما سر می رسيد و با يک جمله که از دهان کفرگويتان صادر
می کنيد، همه ی رشته های مسيحيان عاشق اسرائيل را که در محو سامی ستيزی می کوشند پنبه می
کنيد. پروفسور انشتين، هر مسيحی آمريکايی بی درنگ پاسخ شما را خواهد داد، " يا نظريه ی مغلوط
و ديوانه وار تکامل خود را برداريد و به همان آلمانی برگرديد که از آن آمده ايد، يا دست برداريد از
زايل کردن ايمان مردمی که شما را پس از فرار از سرزمين مادری تان خوشامد گفتند."
نکته ای که همه ی اين ناقدان خداباور [تئيست] در آن محق بودند اين بود که انشتين از سنخ آنان نبود. او به کرّات
از اينکه او را خداباور بشمارند برآشفته شد. پس آيا می توان گفت انشتين هم مانند ولتر و ديدرو دئيست 23 بود؟ يا
اينکه او مانند اسپينوزا، که فلسفه اش را تحسين می کرد، وحدت وجودی [همه-خداانگار يا پَن تئيست 24 ] بود؟ چون
می گفت " من به خدای اسپينوزا باور دارم. خدايی که خود را در نظم هارمونيک هر آنچه که هست آشکار کند، نه
خدايی که دلمشغول تقدير و اعمال آدميان باشد".
 
معانی واژگان را به خاطر داشته باشيم. خداباوران [تئيست ها] به وجود هوشی فراطبيعی اعتقاد دارند که علاوه بر
خلق جهان در روز ازل، هنوز همين دور و بر است تا بر اعمال مخلوقات اش نظارت و در سرنوشت آنها دخالت
کند. پروردگار بسياری از نظام های خداباور کاملاً در امور آدميان دخيل است. او دعاها را اجابت می کند؛ گناهان
را می بخشد يا سزا می دهد؛ با انجام معجزه در امور جهان دست می برد؛ حساب اعمال نيک و بد را دارد، و می
داند شما کِی بدان ها دست می يازيد (يا حتی در مورد انجام شان می انديشد). دِئيست 25 ها هم به وجود يک هوش
فراطبيعی باور دارند، اما خدای مورد نظرآنها، صرفاً هوشی است که نخست قوانين حاکم بر کيهان را وضع کرده
است. به همين سبب خدای دئيست ها هرگز در امور جاری جهان مداخله نمی کند و مسلماً هيچ علاقه ی خاصی به
امور بشری ندارد. همه-خداانگار اصلاً اعتقادی به خدای فراطبيعی ندارد، اما واژه ی خدا را همچون مترادف با
جنبه ی معنوی طبيعت، يا کيهان، يا قانونمندی حاکم بر امور جهان به کار می برد. فرق دئيست با تئيست اين است
که خدای دئيستی دعاها را اجابت نمی کند، علاقه ای به معاصی و اعترافات ندارد؛ نمی خواند و نمی انديشد و با
معجزات بالهوسانه در کار جهان مداخله نمی کند. فرق دئيست با همه-خداانگار اين است که خدای دئيست ها نوعی
هوش کيهانی است، و برخلاف خدای همه-خداانگاران، مترادف استعاری يا شاعرانه ای برای قوانين يا جهان
نيست. همه-خداانگاری، آتئيسم جلازده است؛ دئيسم، تئيسم رنگ و رو رفته است.
به قوت می توان گفت که جملات قصار انشتين مانند "خدا ظريف است اما بدانديش نيست" يا "خدا تاس نمی ريزد"
يا "آيا خدا در آفرينش جهان گزينه های ديگری هم داشت؟" همه-خداانگارانه هستند، نه دئيستی، و مسلماً نه
خداباورانه. بايد "خدا تاس نمی ريزد" را چنين تعبير کرد که "کتره ای بودن در ذات امور نيست." معنای ""آيا
خدا در آفرينش جهان گزينه های ديگری هم داشت؟" اين است که "آيا جهان می توانست به گونه ی ديگری آغاز
شود؟" انشتين "خدا" را صرفاً به معنای استعاری و شاعرانه به کار می برد. هاوکينگ هم همين طور، و نيز اغلب
فيزيکدان های ديگری که به زبان استعاری دينی می لغزند. پل ديويز در کتاب ذهن خدا 26 ، ميان همه-خداانگاری
انشتينی و نوعی دئيسم مبهم در نوسان است کتابی که به پاسداشت آن جايزه ی تمپلتون را دريافت کرد (اين
جايزه مبلغ هنگفتی است که هرساله بنياد تمپلتون اهدا می کند، و معمولاً به دانشمندانی داده می شود که حاضر اند
حرفهای دلپسندی درباره ی دين بزنند).
اجازه دهيد دين انشتينی را در يک نقل قول ديگر از خود او خلاصه کنم: " دينداری همانا درک اين نکته است که
چيزی فراسوی همه ی چيزهای تجربه پذير هست که ذهن ما نمی تواند دريابد و زيبايی و ظرافت اش تنها به طور
غيرمستقيم و به سان تأملی ضعيف بر ما ظاهر می شود. به اين معنا من ديندارهستم." به اين معنا من هم ديندار
هستم، با اين تبصره که "نمی تواند دريابد" به معنای اين نيست که "تا ابد درنيافتنی است". اما من ترجيح می دهم
دَم از دينداری نزنم تا موجب سوءتفاهم نشود. اين به اصطلاح دينداری يا مذهبی بودن، به شدت سوءتفاهم
برانگيز است زيرا "دين" در نظر قاطبه ی مردم اشاره به "فراطبيعت" دارد. کارل ساگان اين نکته را به خوبی
بيان می کند: "... اگر معنای "خدا" اين باشد که يک دسته قوانين فيزيکی بر جهان حاکم است، پس مسلماً خدا
وجود دارد. اما چنين خدايی از نظر عاطفی راضی کننده نيست ... دعا کردن به درگاه قانون گرانش چندان کار
معقولی نيست."
جالب اينکه عاليجناب دکتر فولتون جی. شين، استاد دانشگاه کاتوليک آمريکا، اين نکته ی مورد نظر ساگان را
پيشگويی کرده بود. او در دهه ی 40 در بخشی از حمله ی تند و تيزش به انشتين به خاطر انکار خدای شخص
وار، به نحوی طعنه آميز می پرسد که آيا کسی حاضر است زندگی خود را وقف کهکشان راه شيری کند؟ ظاهراً
cosmic ] او می انديشيده که ايرادی به انشتين گرفته است، و نه به خود، چون می افزايد: " اين دين کيهانی
اضافه دارد. 27 البته باورهای انشتينی اصلاً خنده دار نيست. با اين حال 's' تنها يک عيب دارد: يک [religion
من آرزو دارم که فيزيکدان ها از کاربرد واژه ی خدا به اين معنای خاص استعاری پرهيز کنند. خدای استعاری يا
وحدت وجودیِ فيزيکدانان با خدای مداخله جو، معجزه پرداز، فکرخوان، سزا دهنده ی گناهان، و اجابت کننده ی
دعا که منظور انجيل، کشيشان و ملّاها و خاخام ها و زبان متعارفی است از زمين تا آسمان فرق دارد. خلط عمدی
اين دو مفهوم، به نظر من، مصداق بارز خيانت روشنفکری است.
 
Richard Dawkins
 
 


Reza Tareghian <tareghian61@ yahoo.com> wrote:

با سلام

http://www.liveyour quest.com/ 1-E_einstein. html

http://www.slidesha re.net/targetseo /albert-einstein -does-evil- exists/

http://www.hbingham .com/religion/ evil.htm

البته نظرات مختلفی در مورد عقاید مذهبی  انیشتین وجود دارد که من این بخش از سایت ویکی پدیا را می آورم

Religious views

The question of scientific determinism gave rise to questions about Einstein's position on theological determinism, and whether or not he believed in a God. In 1929, Einstein told Rabbi Herbert S. Goldstein "I believe in Spinoza's God, who reveals Himself in the lawful harmony of the world, not in a God Who concerns Himself with the fate and the doings of mankind."[51] In a 1950 letter to M. Berkowitz, Einstein stated that "My position concerning God is that of an agnostic. I am convinced that a vivid consciousness of the primary importance of moral principles for the betterment and ennoblement of life does not need the idea of a law-giver, especially a law-giver who works on the basis of reward and punishment."[52] Einstein also stated: "I have repeatedly said that in my opinion the idea of a personal God is a childlike one. You may call me an agnostic, but I do not share the crusading spirit of the professional atheist whose fervor is mostly due to a painful act of liberation from the fetters of religious indoctrination received in youth." He is reported to have said in a conversation with Hubertus, Prince of Löwenstein-Wertheim- Freudenberg "In view of such harmony in the cosmos which I, with my limited human mind, am able to recognize, there are yet people who say there is no God. But what really makes me angry is that they quote me for the support of such views."[53] Einstein clarified his religious views in a letter he wrote in response to those who claimed that he worshipped a Judeo-Christian god: "It was, of course, a lie what you read about my religious convictions, a lie which is being systematically repeated. I do not believe in a personal god and I have never denied this but have expressed it clearly. If something is in me which can be called religious then it is the unbounded admiration for the structure of the world so far as our science can reveal it."[53][54] In his book The World as I See It, he wrote: "A knowledge of the existence of something we cannot penetrate, of the manifestations of the profoundest reason and the most radiant beauty, which are only accessible to our reason in their most elementary forms—it is this knowledge and this emotion that constitute the truly religious attitude; in this sense, and in this alone, I am a deeply religious man."[55]
Einstein published a paper in Nature in 1940 entitled "Science and Religion" which gave his views on the subject.[56] He says that: "a person who is religiously enlightened appears to me to be one who has, to the best of his ability, liberated himself from the fetters of his selfish desires and is preoccupied with thoughts, feelings and aspirations to which he clings because of their super-personal value … regardless of whether any attempt is made to unite this content with a Divine Being, for otherwise it would not be possible to count Buddha and Spinoza as religious personalities. Accordingly a religious person is devout in the sense that he has no doubt of the significance of those super-personal objects and goals which neither require nor are capable of rational foundation … In this sense religion is the age-old endeavour of mankind to become clearly and completely conscious of these values and goals, and constantly to strengthen their effects." He argued that conflicts between science and religion "have all sprung from fatal errors." "[E]ven though the realms of religion and science in themselves are clearly marked off from each other" there are "strong reciprocal relationships and dependencies … science without religion is lame, religion without science is blind … a legitimate conflict between science and religion cannot exist." In Einstein's view, "neither the rule of human nor Divine Will exists as an independent cause of natural events. To be sure, the doctrine of a personal God interfering with natural events could never be refuted … by science, for [it] can always take refuge in those domains in which scientific knowledge has not yet been able to set foot." (Einstein 1940, pp. 605–607)
In a letter to Eric Gutkind in 1954 Einstein said: "The word God is for me nothing more than the expression and product of human weaknesses, the Bible a collection of honorable, but still primitive legends which are nevertheless pretty childish."[57]
His friend Max Jammer explored Einstein's views on religion thoroughly in the 1999 book Einstein and Religion: Physics and Theology.[58]


اگر دوستان منابع بهتری دارند خوشحال می شوم که در اختیار بنده قرار دهند

--- On Sun, 6/29/08, mohsen mohadesi <mohsen29343@ yahoo.com> wrote:
From: mohsen mohadesi <mohsen29343@ yahoo.com>
Subject: Re: [farsibooks] Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: farsibooks@yahoogro ups.com
Date: Sunday, June 29, 2008, 2:23 PM

دوست محترم سلام
جواب این نوشته بماند ، حالا یک سوال دارم ، می شود منبع موثق این نقل قول را ذکر بفرمائید ؟

--- On Sat, 6/28/08, Reza Tareghian <tareghian61@ yahoo.com> wrote:
From: Reza Tareghian <tareghian61@ yahoo.com>
Subject: [farsibooks] Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: "Iman Alavi" <iman.alavi@yahoo. com>
Date: Saturday, June 28, 2008, 11:07 PM



--- On Wed, 6/18/08, amir hossein abdulmajid <abdulmajid1981@ gmail.com> wrote:
From: amir hossein abdulmajid <abdulmajid1981@ gmail.com>
Subject: Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: "mina afshar" <mina_afshar2003@ yahoo.com>, "Dariush Alimohammadi" <webliographer@ gmail.com>, "Shima M" <shmoradi@gmail. com>, "hojjat shojaee" <hojjat.shojaee@ gmail.com>, "ebrahim yussefi" <ebrahim.ebilib@ gmail.com>, eshb88@gmail. com, "farshid danesh" <farshiddanesh@ gmail.com>, "faramarz" <faramarzsohili@ gmail.com>, "fatmeh baji" <fbaji245@googlemail .com>, "Fatemeh Pazooki" <pazooki.f@gmail. com>, nazi_4468@yahoo. com, "kazem kamali" <kazemlib@gmail. com>, "Mohsen Haji Zeinolabedini" <zabedini@yahoo. com>, mansooria@gmail. com, "Mohammad Ganji" <mhd.ganji@gmail. com>, reza.beglou@ gmail.com, "amir reza" <aasnafi@gmail. com>, "Reza Tareghian" <tareghian61@ yahoo.com>, "Vera Rashidi" <vera_faith2004@ yahoo.com>
Date: Wednesday, June 18, 2008, 5:02 AM



---------- Forwarded message ----------
From: maryam moradi <msaees@gmail. com>
Date: 2008/6/18
Subject: Fwd: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: amir hossein abdulmajid <abdulmajid1981@ gmail.com>, hafez hassanzadeh <hafezhassanzadeh60@ gmail.com>, robabeh maddahi <maddahi.robabeh@ gmail.com>, Rasool Zavaraqi <rasoolzavaraqi@ gmail.com>, rshahbaz@gmail. com




---------- Forwarded message ----------
From: sara ganjian <s_ganjian@yahoo. com>
Date: 2008/6/17
Subject: Fw: یا شیطان وجود دارد؟
To: Maryam Moradi <msaees@gmail. com>




--- On Tue, 6/17/08, farsad fardin <farsad20052006@ yahoo.com> wrote:
From: farsad fardin <farsad20052006@ yahoo.com>
Subject: یا شیطان وجود دارد؟
To:
Date: Tuesday, June 17, 2008, 9:54 AM



--- On Sun, 15/6/08, lale samadi <mehrsa_l@yahoo. com> wrote:
From: lale samadi <mehrsa_l@yahoo. com>
Subject: Fw: ..::[ Bahalhaye Iran ]::.. یا شیطان وجود دارد؟
To: "mehrdad rostamzade" <dvm_rostamzadeh@ yahoo.com>, noroozi_reza@ yahoo.com, "soosan saadati" <farsad20052006@ yahoo.com>
Date: Sunday, 15 June, 2008, 11:13 AM



--- On Fri, 6/13/08, Cambys Tavakoly <cambyst@yahoo. com> wrote:
From: Cambys Tavakoly <cambyst@yahoo. com>
Subject: ..::[ Bahalhaye Iran ]::.. یا شیطان وجود دارد؟
To: usa@usa.usa
Date: Friday, June 13, 2008, 7:30 PM


یا شیطان وجود دارد؟
آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما  نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."
شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟"
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: "شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید.
نام آن مرد جوان: آلبرت انیشتن




Send instant messages to your online friends http://uk.messenger .yahoo.com








__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

Quick file sharing

Send up to 1GB of

files in an IM.

All-Bran

10 Day Challenge

Join the club and

feel the benefits.

Healthy Living

Learn to live life

to the fullest

on Yahoo! Groups.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ