کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

[farsibooks] کمی خنده

 

10.jpg


معلم:« حامد!  توضیح بده كه سیب زمینی چگونه به دست می آید. »
حامد: «اجازه آقا!  با پرداخت مقداری پول!»


غضنفر به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه كشكیه؟!  تركه میگه: بابا من كه راضیم، ننم هم كه راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!


غضنفر رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینكه به نفر اول جایزه میدن. تركه یوخده فكر میكنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!


غضنفر ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای روئیس جمهور خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. غضنفر میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. غضنفر میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم خواب هستن، چطور؟ غضنفر میگه: پس دمت گرم حالا كه همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال كنیم!


غضنفر زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!


غضنفر سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم؟!


از غضنفر میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت كف میكنن، میگن: بابا اینا كه 4تاست؟ غضنفر انگشت كوچیكشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!


بعد از عمری داریوش میاد ایرن، اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میكردن، داریوش هم میاد خیلی حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ غضنفر ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون!

به غضنفر میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!

یه هواپیما تو قبرستون سقوط میكنه، فردا رادیو میگه: شب گذشته یك فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر تبریز سقوط كرده و  تا این لحظه 34513 جسد كشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد!


غضنفر میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی غضنفر قاط زده بوده، یك بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف كنه، غضنفر میگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكی میشه، میگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو. غضنفر میگه: ای بابا فرقی نداره...حیوون حیوونه دیگه!


به غضنفر خبر میدن كه بابات مرده، میگه: آخ جون... از فردا تریپ مشكی!


به غضنفر میگن: میدونی امام حسین كجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: كربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!


غضنفر ادعای پیغمبری میكرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری كه نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شكسته و خونی مالی برمیگرده!  رفیقاش میپرسن: چی شده؟!  میگه: رفتم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد!


غضنفر  با كایت میكوبه به ساختمون بانك كشاورزی، 730 نفر كشته میشن!... البته از خنده!


غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش كنین ببینم چی میگه!

  • عنوان
    وضعیت
    جوک باران ............... (سری سوم)


__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ