کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

[farsibooks] در یادمان دو روز تاریخی

 

http://triboonshoma.blogfa.com/post-73.aspx

(رستاخیز سیاهکل ۱۹ بهمن ۴۹ و قیام شکوهمند توده ها در ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷)

گزمگان و جانیان رژیم شاهنشاهی بر این باور بودند که با گستردگی اختناق و سرکوب علیه ی توده های رنجدیده می توانند ایران را به "جزیره ثبات و آرامش" سرمایه داران جهانخوار تبدیل نمایند. جلاد دستور سرکوب و شکنجه ی هر مخالفی را به ارذال و اوباشان اش صادر نمود و دستگاه های امنیتی – پلیسی خود را در هر میادین اعتراضی گسترداند تا به شناسائی و کنترل مبارزات کارگران و زحمت کشان بپردازد. خفقاق در جامعه ی ایران بیداد می کرد و به اوج خود رسیده بود. سکوت و وحشت سراسر جامعه ی ایران را در بر گرفته بود و بگیر و ببند کمونیست ها، مبارزین به عنوان سیاست روزانه ی رژیم شاهنشاهی تبدیل گشته بود. جلادان بر آن بودند تا ثبات و برقراری حاکمیت شانرا دو چندان نمایند و بر اوضاع ملتهب جامعه مسلط گردند. بی گمان بی عملی سازمان های باصطلاح روشنفکری بر جو یأس و نا امیدی فزونی می بخشید و همه در لاک خود فرو رفته و از انجام وظایف انقلابی خویش فاصله گرفتند. رژیم پهلوی بخیال خود بر این باور بود که حاکمیت اش پایدار و مردم از چنین وضعیتِ ناهنجاری خشنود اند. در بستر چنین شرایطی در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ در دل جنگل های شمال ایران ندای آزادیخواهی و رهائی از لوله های تفنگ بهترین فرزندان خلق بگوش همه ی محرومان و ستم دیدگان ایران رسید. به جرات می توان گفت که بعد از گذشت ۳۶ سال، سیاهکل همواره بعنوان مشعل پرخروش مبارزاتی لرزه بر اندام امپریالیست ها و دست نشاندگان شان می اندازد.

 

سیاهکل تولدی دوباره در جنبش کمونیستی ایران بود و فصل نامه ی جدیدی را در برابر جنبش های ضد امپریالیستی میهنمان گشود. بهترین فرزندان خلق سلاح بدست گرفتند تا دیوارهای بظاهر استوار سرمایه داران وابسته را در هم ریزند و قدرت تاریخی توده ها را در قبال قداره بندان بنمایش بگذارند. آتش مسلسل چریکهای فدائی خلق در جنگل های گیلان، دشمن را سراسیمه و وحشت زده کرده بود. شاه جلاد به جیره خوارانش فرمان داد تا جنگل های شمال را با خون کمونیست های راستین رنگین سازند. صدها رنجر از هر گوشه ایی از ایران عازم شمال گردیدند تا رزمندگان سیاهکل را از پای در آورند. خبر درگیری و جنگ و گریز در جنگل های شمال مابین انقلاب و ضد انقلاب، در سطح گسترده ای اشاعه یافت. در آن هنگام جامعه ی ایران بوجد آمده بود که اینان کسیتند که این چنین با صدها نیروی مسلح رژیم بمقابله برخاستند. کسیتند اینان که در شرایط سلطه ی فاشیستی و سراسر خفقاق بار جامعه سلاح بدست گرفته و به جنگ با ارتش مزدوری پرداختند که زندگی و شادی را از توده های محروم به سرقت برده بود. اینان فرزندان کارگران و زحمت کشان دربندی بودند که عزم خود را جزم نمودند تا صدای حق طلبانه ی استثمار شوندگان را با غرش مسلسل های شان بگوش جهانیان برسانند. پاک ترین، جسورترین و بی آلایش ترین جوانانی که مرگ را به سخره گرفتند تا خلق دربند شانرا آزاد سازند.

 

سیاهکل در خون غلطید. امّا راه و آوازه اش پا بر جا ماند و دسته دسته از جوانان ایران سلاح های بر زمین افتاده ی رزمندگان سیاهکل را بدوش گرفته و به جنگ با دشمن برخاستند. در آنزمان انقلاب و ضد انقلاب تجلی خود را در نبردهای خیابانی و در درون زندان ها بنمایش گذاشته و ناقوس مرگ رژیم شاهنشاهی را بصدا در آورده بود. سیاهکل به حماسه تبدیل گشت و در وصف آن شعرها سروده شد و داستان ها به تحریر در آمد. با حرکت در سیاهکل فضای جامعه بالکل متغییر شد و روزنه های نور و امید در شب های ظلمانی تابیدن نمود.

 

 یاوه گویان و بی عملان در چنین شرایطی بمیدان آمده و در صدد بودند تا بهر طریق ممکنه از بار عمل انقلابی فرزندان راستین خلق بکاهند. امّا برای توده های ستم دیده، توده هایی که دهه ها در زیر چکمه های خونین جلادان، زندگی شان به تباهی کشیده شده بود، روشن گردید که این "ماجراجویان" و جوانان "بی حوصله" همان فرزندان صدیقی می باشند که با ارائه ی تحلیل داعیانه از شرایط اقتصادی – اجتماعی جامعه ی توأم با دیکتاتوری خشن و عریان که هر نوع مبارزه و اعتراضی را با زور و قهر ضد انقلابی پاسخ می داد، با زور و قهر انقلابی پاسخ گویند.

 

رزمندگان سیاهکل با عمل انقلابی خود نشان دادند که تحت سلطه ی دیکتاتوری عنان گسیخته سرمایه داران وابسته، دیگر, اشکال متنوع مبارزات توده ها در کاربست چنین روش کارساز و موثر، شکوفائی و بالندگی خود را باز خواهد یافت و دامنه ی مانور و تعرضات استثمارگران را محدودتر خواهد ساخت و از بقای عمرشان خواهد کاست. آن مبارزان چنان کردند و توده ها آنانرا با آغوش باز پذیرفتند و پس از مدت کوتاهی از عمر سیاهکل به ندای فرزندان شان پاسخ مثبت داده و تاج و تخت یکی از جانیان بشریت را بزیر کشیدند.

 

بی تردید سیاهکل حاصل دوره ای از تاریخ مبارزاتی ایران می باشد که در جنبش ضد امپریالیستی و کمونیستی ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است. رزمندگان سیاهکل با مطالعه و با جمع بندی فعالیت های چندین دهه ی روشنفکران و توده ها و با ارزیابی علمی از قانونمندی های حاکم بر جامعه به این باور دست یافتند که تحت حاکمیت امپریالیستی، وظیفه ی پیشرو آن است که با عمل انقلابی خویش توده ها را مورد خطاب قرار دهد و آنانرا بر قدرت تاریخی شان واقف گرداند. بر همین اساس آنان، بر تئوری های نافرجام و روش های غیر کارساز خط بطلان کشیده و آغازگر مبارزه ای گردیدند که باروری خود را از همان آغازین تولدش در سطوح مختلف جامعه بنمایش گذاشت. بی دلیل نبود که جوانان با الهام از این پایداران انقلاب توده ای، برای حفظ و بقای خود، پناه به اسلحه برده و رژیم شاهنشاهی را به مصاف جدی طلبیدند. ابعاد این اعتراضات و حمایت از مبارزان کمونیست های صدیق روز به روز همگانی تر می گردید و تجلی خود را در شعارهای "فدائی، فدائی تو افتخار مائی" و یا "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم" بنمایش گذاشت.

 

پتانسیل عظیم و رادیکالیزه شدن مبارزات توده ها طی سال های ۵۶ و ۵۷ امپریالیست ها را به تکاپو انداخت تا بمنظور حفظ و پایداری منافع شان و به انحراف کشاندن مبارزات توده ای، چهره های جدیدی را تربیت نموده و بر مسند قدرت گمارند. در بستر چنین شرایطی امپریالیست ها، شاه را از قدرت بزیر کشیده و سران رژیم جمهوری اسلامی را جایگزین آن نمودند. حکومت سلطنتی بر کنار شد، امّا شالوده های اقتصادی جامعه پا بر جا ماند. شاه رفت، امّا ارتش سرکوبگر دست نخورده باقی ماند و همچنان بعنوان حافظ بقای سلطه ی امپریالیستی در جامعه ی ایران به قلع و قمع توده ها پرداخت. شاه رفت، امّا آزادی همچنان در اسارت زورمداران باقی ماند. سرکوب خلق ستم دیده ی کرد در نوروز ۵۸ – فقط دو ماه بعد از بر سر کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی –، کُشتار خلق ترکمن و قتل فجیع رهبران شان، راه اندازی لشکر های ارذال و اوباش و حمله به صفوف زنان و تحمیل سیاست های ارتجاعی "یا روسری یا توسری" و یورش به کارگران نمونه های بسیار گویایی از ماهیت ضد خلقی رژیم تازه به قدرت رسیده بود.

 

براستی که رژیم جمهوری اسلامی در این چند دهه تمامی تلاش خویش را بکار بسته تا مردم را تحت انقیاد کامل خود در آورد. به همان میزانی که سران حکومت مرتکب جنایت شدند و به کشتار دست زدند، به همان میزان هم به رادیکالیزه شدن مبارزات توده ها افزودند و می توان به عینه آنها را در ابراز مخالفت های بحق کارگران و زحمت کشان و  آن هم در ابعاد بسیار وسیع و همگانی مشاهده نمود. گر چه امروزه آمادگی توده ها بمنظور بر انداختن رژیم جمهوری اسلامی نسبت به گذشته مهیاتر می باشد. امّا در صفوف روشنفکران میزان و درجه آمادگی و بُرش لازمه بمنظور تغییر اوضاع بنیادی جامعه کم رنگ تر گردیده است؛ در حالی که در دوران حاکمیت شاهنشاهی، در دورانی که رکود و خمود بر مبارزات توده ای حاکم بود، نیروهای روشنفکر و انقلابی از پتانسیل مبارزاتی بسیار فراتری برخوردار بودند و با تعرض انقلابی خویش علیه ارگان های سرکوبگر، رژیم پهلوی را در تنگنای هر چه بیشتر قرار دادند. این تفاوت ها را باید شناخت و از هم تمیز داد و آموخت و به عنوان متد برنده علیه رژیم جمهوری اسلامی بکار بست.

 

واقعیت این است که امروزه رژیم جمهوری اسلامی با انبانی از تجارب ضد انقلابی اش هر گونه مبارزه ی مسالمت آمیز و آرام را در نطفه خفه ساخته و میدان را روز به روز برای مخالفین خود محدود و محدودتر نموده است. متأسفانه در چنین شرایطی در صفوف روشنفکران زمزمه های مبارزۀ آرام و علنی بگوش می رسد. مبارزۀ آرام و علنی ای که تجارب منفی خود را به اشکال متفاوت به اثبات رسانده و هزینه های غیر قابل جبرانی را بر جای گذاشته است. سرکوب های وحشیانه اعتراضات توده ای، اعدام هزاران کمونیست، مبارز و مخالف، تصویب هزاران قوانین و لوایح ارتجاعی و سد کننده ی رشد افکار اجتماعی از سوی دولت مردان ایران موید این حقیقت اند که رژیم جمهوری اسلامی با نیروی مخالف خویش، سر, سازگاری ندارد و پاسخ اش سرکوب می باشد. در قاموس رژیم جمهوری اسلامی مبارزه ی آرام و آشکار، بی معناست. سلطه ی دیکتاتوری اجازه ی چنین مبارزه ای را به روشنفکران نخواهد داد و با ذات و خلُق و خوی اش همخوانی ندارد. دشمن روز به روز بمنظور تدوام سلطه اش خود را هوشیارتر کرده و از دستگاه های پلیسی رنگارنگ سود جسته تا جوانان را از مسیر اصلی مبارزه به انحراف کشاند. در چنین نظام هایی اتخاذ شیوه های آرام و علنی از سوی روشنفکران باعث تقویت و پتانسیل مبارزات توده ای نگردیده و آنها را دلسرد خواهد نمود. لازم است که روش مناسب با زمانه را بکار گرفت و بر آن اساس، توده ها را مورد خطاب قرار داد. کاری که رزمندگان سیاهکل در دوران "انبوه کهنسال ترس و خفت" در مقابل خود قرار دادند. بکارگیری اسلوب آن جانباختگان می تواند بنوبه ی خود بر بار و ارزش مبارزات توده ها بی افزاید و همچنین دامنه ی کارکرد و عمر رژیم جمهوری اسلامی را محدودتر سازد.

 

۳۶ سال از حماسه ی سیاهکل و ۲۸ سال از عمر قیام خونین توده ها  می گذرد. این دو روز حامل پیام های مشخص و روشنی برای همه آزادیخواهان و جویندگان راه رهائی می باشد. آنچه در سالگرد دو روز بزرگ تاریخی باید مدنظر قرار گیرد، همانا الهام از تئوری مبارزه مسلحانه به عنوان کارسازترین روش مبارزاتی بمنظور رهائی از قید و بند سلطه ی امپریالیست ها بر جامعه ی ایران می باشد. سیاهکل به سهم خود نشان داد که علیرغم مجهز بودن رژیم های ضد خلقی به سلاح های مدرن و پیشرفته که هر مخالفتی را با گلوله پاسخ می دهند، نمی توان توده ها را به غیر از روش غیر مسالمت آمیز و با اتخاذ متدهای آشکار مبارزاتی بسیج نمود و به آزادی دست یافت. مضافاً اینکه قیام شکوهمند توده ها با جانفشانی های بیدریغ اش نشان داده است که هر زمان خلق های ستمدیده ی ایران در صفی واحد و یکپارچه به میدان آیند و کلیت نظام های ضد خلقی را با هر رنگ و لعابی مورد خطاب قرار دهند، مرگ زودرس رژیم جمهوری اسلامی را نوید خواهند داد.

 

امروزه تنفر و انزجار توده ها نسبت به سران حکومت غیر قابل توصیف می باشد. جنگ در درون سرمایه داران جهانخوار بمنظور سهم بری هر چه بیشتر از منابع ی سرشار طبیعی منطقه ی خاورمیانه باعث گردیده است تا ما شاهد تغییر و تحولات در اشکال و دستگاه های حکومتی رژیم های دست نشانده ی شان در سطح منطقه باشیم. امپریالیست ها در صددند تا به بهانه ی مبارزه با "دیکتاتوری" و "ترویسم" سیاست های جدید خود را گام به گام جامه عمل بپوشانند. تا کنون روشن گردیده است که حضور نیروهای نظامی جانیان بشریت و جابجایی حکومت های دست نشانده از سوی آنان، در جهت تحقق خواسته های پایمال شده ی توده ها نبوده و دقیقاً در راستای منافع ی دراز مدت شان سازماندهی گردیده است. امپریالیست ها خود بانیان و مسببان اصلی چنین وضعیتی بر سر کارگران و زحمت کشان میهنمان و همه محرومان منطقه ی خاورمیانه می باشند. آنان بهیچوجه و تحت هیچ شرایطی مدافع ی رهائی و آزادی، اسارت و بندگی توده ها از زیر یوغ رژیم های ضد خلقی ای همچون رژیم جهموری اسلامی نمی باشند. آنان خود مدافع ی پر و پا قرص چنین مناسبات ظالمانانه اند. تجربه ی افغانستان و عراق بخوبی گویا این حقیقت اند که این چنین جابجایی ها در درون حکومت های دست نشانده، ربطی به منافع ی  توده ها نداشته و دقیقاً در چارچوبه ی تضادهای دولت های امپریالیستی بمنظور کنترل هر چه بیشتر بر دسترنج کارگران و زحمت کشان با دنیای "نوین" امروزی تعریف می گردد. دقت دو چندان، هوشیاری و آگاهی از توطئه های جانیان بشریت و عناصر وابسته بدانان می تواند، نقشه های شوم غارتگران را بر ملا سازد و مانع ی بهره برداری های نیروهای سیاسی لمیده در درون جنبش های اعتراضی گردد. بنابراین مرزبندی و  آشنائی به دسیسه و توطئه های امپریالیست ها به بهانه ی برقراری "دمکراسی" و "آزادی" از شر رژیم های دست نشانده ای همچون جمهوی اسلامی و همچنین درس گیری و کاربست صحیح هر یک از این دو واقعه ی بزرگ تاریخی می تواند، مبارزات توده ها را یک گام به جلو سوق دهد و  از عمر رژیم جمهوری اسلامی بکاهد و جامعه را بسوی آزادی و رهائی از چنگال سرمایه داران جهانخوار رهنمون سازد.      

 

یاد همه ی جویندگان راه آزادی که با خون خود انقلاب رهائی بخش خلق های میهنمان را آبیاری نمودند، گرامی باد.

نوشته شده در  چهارشنبه هجدهم بهمن 1385ساعت   توسط شباهنگ راد


__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ