کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

[farsibooks] نمایشنامه طنز حیوانات در کپسول فضائی در یک پرده

 

نمایشنامه طنز حیوانات در کپسول فضائی در یک پرده

By منوچهر

 

یک موش، كرم خاكي و  لاك پشت  نخستين كپسول زيستي بودند كه توسط دانشمندان فضايي ايران به فضا پرتاب شدند – جراید"

صحنه : داخل کپسول فضائی ، موش و لاک و پشت و کرم در یک جعبه چوب پنبه ای مخصوص قطعات کامپیوتر که  روی آن برچسب "اچ..پی"  به چشم می خورد از خواب بیدار می شوند .

موش در حالی که چشمهایش را می مالد و  با تعجب  : اهه ! سلام آقا لاک پشت … تو اینجا چکار می کنی؟

لاک پشت : من تو ساحل بودم  خواب بودم ، بسیجی ها و اطلاعاتیها ریختند رو سرم  منو از خواب بیدار کردن چشم بند زدند و آوردنم اینجا !

موش : ای بابا ! خانمت چی شد ؟

لاک پشت :  اون تنبل خانوم رو که خودت می دونی …. انگار نه انگار .. خوابیده بود .

موش : حکم مقام قضائی داشتند ؟

لاک پشت :نه بابا … وقتی پرسیدم گفتند لازم نکرده … تو بهائی هستی همین کافیه .. برا بهائی  حکم قضائی نمی خواد … تازه مرتضوی هم که رفته تو دولت ، دسترسی نداشتند که ازش حکم بگیرن

موش : آره به همه یک چیزی می گن … به منم گفتن توسبزی .. طبق دستور رهبری سبزها از حکم قضائی معا ف اند!

لاک پشت : اه اه ! …. آقا کرمه هم که اینجا است … آقا کرمه … رسیدن به خیر ، تو هم که اینجائی ؟

کرم در حالی که می لولد و ناله میکند  :   آی آی … یک کم خاک به من بدین برم زیرش … نفسم داره بند میاد

موش : مرد حسابی ! به خیالت اینجا باغچه  و خونه عمته  ؟ پدر بیامرز ، این سفینه فضائی جمهوری اسلامیه !

 کرم : بر پدرشون نعلت ! از وقتی احمدی نژاد اومده ما کرمها از یک آسایش نسبی هم که داشتیم محروم شدیم …. پیش از اون که این هاله نور بیاد خواهر برادرای ما تو لباسا و تن و بدن این بسیجیا لونه درست کرده بودن …احمدی  که اومد ….بسیجیا  شدن نخبه… همه رفتن حموم … رخت نو پوشیدن…. شدن پولدار …. دیگه ما رو هم داخل آدم که حساب نمی کنن  .. می گن پیف پیف !

لاک پشت :نامردا مارو گرفتن … یکی از پاسدارا به من می گفت ناراحت نباش … اگه رفتی تو فضا و سقط شدی اشکالی نداره … اسمتو میدیم بنیاد شهید خونه و تلویزیون به زن و بچه ات بدن …. تازه می تونی آقا که اومد  تو رکاب اون شمشیر بزنی …. پدر نیامرز خبر نداره من حال شمشیر بلند کردن رو هم  ندارم … چه برسه برم جبهه تو رکاب آقا شمشیر بزنم …. ای بر پدرشون لعنت !

موش : آره … یکی از اونام هی منو مسخره می کرد … می گفت تو رو باید داده بودیم "گربه نره" بخوره   …. تو رو چه به فضانوردی !

لاک پشت  با خنده  : حالا مارو کجا دارن می فرستن ؟

موش : هیچ جا ! فقط می خوان با ما نمایش بدن . … مثه شهدا … اون بیچاره ها رو به کشتن دادن که خودشون پز بدن ..

لاک پشت با لکنت   : اه ! این صدای پرت پرت چیه ؟ مثه این که موتور یک عیبی پیدا کر کر کر ددددد …

صدای لاک پشت قطع می شود…. انفجار بزرگی رخ می دهد … پرده می افتد

برچسب‌ها:


__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ