کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

[farsibooks] "سالهای مشروطه" و "الاسباط" دو روی یک سکه

 

 
 

حتما شما هم این حدیث مشهور را شنیده اید که "هر آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند و هر آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند". فکر میکنم از امام علی باشد. سخن بسیار نیکو و مفیدی است، اما حیف و صد حیف که متاسفانه خریداری ندارد!

وقتی در اوائل امسال (سال88) حجت الاسلام سید محمد باقر مهری رهبر شیعیان کویت تماشای سریال الاسباط را حرام اعلام و  آیت ا... نوری همدانی هم نظر ایشان را تائید کردند، هرگز فکرش را نمی کردیم که هنوز یک سال از آن ماجرا نگذشته بعضی از آقایان همان کار را تکرار کنند، کاری که آن را بر خود نمی پسندیدند اما گویا بر دیگران می پسندند.

ماجرا از آن جا شروع شد که سریال تلویزیونی بنام الاسباط به کارگردانی عبدالباری ابوالخیر درحال ساخت بود که در آن امام حسین و امام حسن علیهما السلام چهره پردازی شده بودند.<!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]--> این حرکت باعث شد تا رهبر شیعیان کویت آن را حرام اعلام کند. اما حالا جمهوری اسلامی سریالی ساخته که در آن دو تن از طلعات مقدسه ادیان بابی و بهائی چهره پردازی شده اند!!

شبكه 3 سیما همزمان با آغاز دهه فجر سریال "سال‌‌های مشروطه" به كارگردانی محمد ورزی را بروی آنتن برده است<!--[if !supportFootnotes]-->[2]<!--[endif]-->. در این سریال، سیدعلی محمد باب (حضرت اعلی) و میرزا حسینعلی نوری (حضرت بهاءالله) پیامبران ادیان بابی و بهائی، به تصویر کشیده شده اند.

واقعاً جای تعجب است که چگونه آقایان نسبت به آن سریال اعتراض می کنند، اما خودشان دقیقاً همان کار اشتباه را انجام می دهند. نکته جالب آن است که تهیه کنندگان آن سریال، همگی مسلمان بوده اند. حال خودتان تا آخر داستان را بخوانید که سازندگان این سریال وطنی از دشمنان بهائیان هستند و در کشوری ساخته می شود که متهم ردیف اول در نقض حقوق اقلیت ها و مخصوصاً بهائی هاست.

از آقایانی که با تمام توان خود در راه اذیت و آزار بهائیان می کوشند و در این راه حتی نصایح مولای خویش را نیز نادیده می گیرند باید پرسید، چگونه است که آن سریال را حرام اعلام می کنید و آن را توهین به مقدسات خود می دانید، اما خودتان با تقلید از آن کار اشتباه به معتقدات عده ی بسیاری توهین می کنید؟ آیا این حرکات نشان دهنده نقض حقوق بهائیان نیست؟ آیا این حرکات نشان دهنده دگراندیش آزاری نیست؟ آیا این حرکات نشان دهنده نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی نیست؟

برای آنان که به پند مولایشان توجه نمی کنند، شاید نقل حکایت های پندآموز نیز بی فایده باشد. اما لازم میدانم که حکایتی را به همه ی آنان که کوچکترین نقدی را بر اعتقاداتشان توهین می دانند، اما خودشان بنام نقد و یا بازگویی تاریخ بزرگترین توهین ها را به اعتقادات دیگران می کنند، تقدیم کنم، شاید که اندکی فکر کنند و بدانند که این جهان کوه است و فعل و ما ندا و بفرموده ی قران میان آسمان و زمین جز حق حکم فرما نیست: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الّا بالحق.<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]-->

گویند که درروزگاران قدیم، درویشی بود که نزدیک دهی زندگی می کرد. هر از گاهی به شهر می آمد ومردمان شهر، به او نانی، غذایی می دادند و او از این طریق گذر زندگی می کرد. اما در پاسخ به محبتهای مردم همیشه و همیشه فقط یک بیت را بیان میکرد و می گفت: هر چه کنی، به خود کنی، گر همه نیک و بدکنی.

در آن ده مردی بود، حسود و خسیس، چندی بودکه می شنید که همه در ده از این بیت معروف درویش سخن می گویند. روزی با جمعی ازدوستانش بر سر این بیت، بحث به بالا گرفت. مرد به دوستانش گفت: من به همه شما ثابت خواهم کرد که این حرف درویش درست نیست.
رفت خانه و به زنش گفت که نان خوشمزه ای بپزد و خودش در خمیر آن نان، زهرکشنده ای ریخت. وقتی درویش به ده آمد، مرد آن نان را به درویش داد و درویش مثل همیشه از باب تشکر، بیت معروف خود را گفت و رفت. مرد زیر لب خنده زهرآلودی کرد وگفت: خواهیم دید!
درویش از ده خارج شد و کنار نهری برای استراحت و صرف ناهار خود که همان نان بود، نشست. چند قدم آن طرفتر جوانی ناتوان و لاجون روی زمین افتاده بود. درویش به سمت او رفت و آبی به صورت جوان زد وپرسید که آنجا چه میکند؟ جوان گفت: چند روزپیش راهزنان به من حمله کردند و هر چه داشتم، بردند و حتی لقمه نانی برایم نگذاشتند و این چند روزه من گرسنه هستم. درویش با مهربان و عطوفت نانش را به سمت او دراز کرد و گفت: من زیاد گرسنه نیستم. این مال تو.

جوان با ولع، شروع به خوردن نان کرد. هنوز چندی نگذشته بود که دست بر شکم نهاد و فریادش به آسمان رفت و گفت: ای درویش این چه بود که به من دادی. درویش گفت: نمیدانم این نان را کسی به من داده. طولی نکشید که جوان شروع به لرزیدن کرد و زندگی رابدرود گفت.
درویش با ناراحتی جوان را به دوش گرفت و به ده برگشت و سراغ آن مردرفت و گفت: این نان چه بود که تو به من دادی؟ و من به این جوان دادم و خورد و اینچنین شد. مرد نگاهی به جوان کرد و آه از نهادش بر آمد. مرد پسری داشت که چندی پیش برای تجارت به شهر رفته بود و این جوان همان پسر بود! با آه و ناله جریان را برای درویش تعریف کرد و درویش در پاسخ گفت: هر چه کنی، به خود کنی گر همه نیک و بدکنی.

آقای ورزی و دیگر دوستان، مطمئن باشید نه این سریال، نه بازداشتهای گسترده ی بهائیان، نه آزار دانش آموزان بهائی و نه ممنوعیت از تحصیل و کار، خللی در اراده ی الهی بوجود نخواهد آورد و بهائیان ایران مصمم تر از همیشه به مولای خویش اقتدا کرده و برای شما دعا می کنند، باشد که چشم دلتان روشن شود و بتوانید حقایق را ببینید.


+ نوشته شده در پنجشنبه 1388/11/15ساعت 21:50 توسط Freedom | يک نظر

__._,_.___
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ