کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه

[farsibooks] زیر پوست شهر " مقدس" قم



 

 آرمانشهر اسلامی ملايان، آلوده ترين و پر فاحشه ترين و بی معنويت ترين شهر جهان

 

کجايند آن نود و نه در صد ملا های خوب و با معنويت که برای محکوم کردن وجود اينهمه کثافت و فحشا و بی معنويتی در برابر درب خانه خودشان هم که شده، دستکم يک اعلاميه خشک و خالی بيرون دهند؟! همان اوباشی که در گذشته حتا برای يک قران افزوده شدن بر بهای بليت اتوبوس شهری هم، صد ها اعلاميه و حکم و فراخوان بيرون می دادند و پای آنها را هم با شجاعت و افتخار، الاحقر الاحقر می نوشتند!

زیر پوست شهر " مقدس" قم
 در این شهر نسبت به شهرهای ديگر درصد بالایی از زنان شوهر دار دوست پسر دارند چیزی که حتی درشهری مثل تهران به ندرت دیده می شود

در قم هر روز شاهد نوع جدیدی از جداسازی های جنسیتی که یاد آورحکومت طالبان می باشد هستیم...نمونه ای از این جداسازی ها عبارتند از: جداسازی مراکز آموزشی دانشگاهها بانکها فروشگاهها رستوران ها واغذیه فروشیها مراکز درمانی وبیمارستانها پارکها اتوبوسها وتاکسی ها ادارات کافی نت ها و...حتی اخیرا باجه های تلفن عمومی! هم تحت لوای قانون جداسازی قرار گرفته اند.وبا متخلفین به شدت برخورد می شود...

اما نکته جالب توجه اینکه در تمامی این مراکز جداسازی شده ظاهرا اخوندها یک استثنا بوده که می توانندآزادانه در تمامی مراکز فوق حضور داشته باشند!! نمونه  این مساله به حضور وتدریس اخوندها در مراکز آموزشی دخترانه است در حالی که در این شهر هیچ استاد مردی حق تدریس در این مراکز راندارد.همچنین در مراکز درمانی وحتی تفریحی که مختص خواهران ! می باشد شاهد حضور آزادانه اخوندها هستیم بدون انکه کوچکترین مشکلی برای انها پیش بیاید .

ظاهرا انها خود باور کرده اند: به همه زنان محرم هستند (حتی محرم تر از پزشکان مرد!)ولابد قداست روحانی دارند.با وجود همه این تعصبات وفوانین طالبانی و بدوی...امروز قم دارای بالاترین میزان فساد وفحشا در سطح کشور می باشد که البته همه انها بصورت مخفی ودر زیر پوششی از مذهب می باشد! در این شهر نسبت به شهرهای ديگر درصد بالایی از زنان شوهر دار دوست پسر دارند چیزی که حتی درشهری مثل تهران به ندرت دیده می شود. بالاترین میزان افسردگی دختران در شهر قم دیده شده است. بالاترین آمار خودکشی دختران وزنان (به روش خوراکی)مربوط به قم است.که این امر به علت جو شدیدا بسته وسرکوب جوانان وفقدان هر گونه تفریح سرگرمی ومنع ابتدایی ترین آزادی های فردی می باشد.

بگونه ای که هرگونه صحبت یا مشاهده یک دختر وپسر باهم یا موارد اینچنینی  دستگیری توسط گشت های امر به معروف ونهی از منکر( که به وفور در قم ودر همه جا حتی تاکسی و رستوران و..وجود دارند و وابسته به بسیج ودادستانی قم وحوزه علمیه هستند)...را در پی خواهد داشت دارندکه البته مجازات سنگین شلاق را نیز در پی دارد. این امر از طرف دیگر موجب شده است عقده های سرکوب شده به شکل دیگری سر باز کند بگونه ای که در این شهر هر روز به طرق مختلف دختران زیادی مورد تجاوز وحشیانه قرار می گیرند وطبعا از ترس آبرو جرات هیچگونه واکنش ویا شکایتی را ندارند.که در نهایت چاره ای جز خودکشی نمی یابند.

در قم وضعیت دختران وفشارهای مختلفی که بر آنها وارد می شود به مراتب بدتر از پسران است.متلکهایی که پسران لا ابالی (در عین حال متعصب ومذهبی !) قمی به دختران می اندازند بیشتر شبیه فحشهای رکیک است تا متلک.البته به اعتقاد قمی های سنتی مذهبی: دختری که به کوچه وخیابان بیاید حق اوست که با او اینگونه رفتار شود!همچنین برخی از دختران قمی به شدت از متلکهایی که بطور گاه وبیگاه همراه با پیشنهاد صیغه در کوچه وخیابان ازسوی اخوندها وطلبه ها ! به انها می شود عصبی و شاکی هستند اما هیچ ملجاء وپناهی برای شکایت خود ندارند.ازدواج دختران در قم کاملا سنتی وبدون هیچگونه شناخت اولیه طرفین از همدیگر صورت می گیردکه البته بسیاری از انها منجر به طلاق می گردد.

مردان متاهل در این شهر اکثرا برای تامین عقده های قبل ازدواج به دوستی ویا صیغه کردن زنان دیگر(با الگو برداری ازروحانیون ) روی می اورند که البته واکنش مقابل روانی همسرانشان را  که بصورت گرفتن دوست پسر است به دنبال دارد. دادگاههای خانواده تو سط قضاتی اداره می شودکه خود مشوق زنان جوان به جدایی از همسرانشان هستند! وبلافاصله با دریافت مشخصات انها را به مراکر خیریه ومذهبی هدایت میکنند که در پوشش فعالیتهای دینی  مشغول پیدا کردن زنان صیغه ای برای روحانیون هستند!مانند مرکز خیریه حضرت زهرا در خیابان باجک و..د...
بالاترین میزان مراجعات ترومای ناشی از چاقو (چاقو کشی ) طبق امار وزارت بهداشت- متعلق به بیمارستان نکویی قم وضعیت و سطح فرهنگی و اجتماعی در قم در حد اسف باریست. است...بالاترین میزان نزاع های جمعی مربوط به چند محله قم است.(نیروگاه -آذر - و..)-طبق امارنیروی انتظامی-. دومین رده طلاق در کشور مربوط به قم است.

دومین جایگاه بیشترین مبتلایان به ایدز در کشورمتعلق به قم است !( یک پزشک  بومی به علت انتشار این آمار  باز خواست وتبعید شد!)بیشترین تعدادمعتادان به ماده خطرناک کراک مربوط به قم است.طبق یک تحقیق در قم از هر 3مرد یک نفرتریاک مصرف کرده است(که البته مصرف ان را بعنوان تفریح می دانند!) مصرف مشروبات الکلی دست ساز وخطرناک نیز از دیگر تفریحات جوانان قم است !( تنها در یک مورد توزیع ومصرف گسترده این مشروبات دست ساز که حاوی الکل صنعتی ضدیخ استن و..!!!بوده  در سیزده بدر سال گذشته بیش از 40نفر فوت کردند وبیش از 400نفر به شدت اسیب دیدند که بسیاری از انها نابینا شده یا کلیه خود را از دست دادند) شاید باور کردنی نباشد که طبق آمارغیر رسمی این شهر دارای بالاترین میزان سقط جنین غیر قانونی هم می باشد بگونه ای که هر روز در گوشه وکنار این شهر ودر میان زباله ها وکنار جوی ها چند جنین سقط شده پیدا می شود!


بی فرهنگی و لات بازی در این شهر موج می زند بگونه ای که اکثر جوانان این شهر دارای چاقو بوده وهر روز شاهد صحنه های در گیری وچاقو کشی والبته همراه با فحشهای انچنانی...هستیم.دربسیاری موارد حتی شاهد درگیری های منجربه قتل در داخل بیمارستان ها هستیم!.این ها در شرایطی است که مسئولین این شهر با اجرای یک سیستم به شدت بسته وپلیسی و جو سرکوب وخفقان  باشدت تمام اخبار وآمارهای اینگونه را پنهان کرده به شدت با انتشار آنها مقابله می کنند تا کوچکترین خبری از این  فجایع از این مدینه فاضله والگوی جهان اسلام! به خارج ازآن درج نکند.بگونه ای که تاکنون چند نشریه محلی به خاطر درج گوشه ای از این فجایع بسته شده اند.فقر وگرسنگی به طرز وحشتناکی دراین شهر بویژه شهرکهای حاشیه آن ونقاطی مانند شهر قائم- نیروگاه - زند آباد- چهل اختران و...دیده می شود

خانواده های بسیاری هستند که مدتهاست در گرما وسرما در چادر زندگی می کنندوتنها غذای روزانه اینان غذاهایی مانند نان با آب سیرابی - نان با خمیر ماکارونی فله ای - نان با آب نخود - و...می باشد اینها بسیاری از مواقع بایدنظاره گرمرگ فرزندان رنجور ومریض خود باشندچراکه تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستند وخود نیز پول 1000تومان داروی انها را ندارند! فرزندان انان اغلب  در کوره های آجرپزی حاشیه قم از صبح تا شب مشغول جان کندن هستند...

همه اینها در حالیست که عده ای از روحانیون این شهرکه با استفاده از رانتهای ویژه اقتصادی واطلاعاتی ومشارکت درسهام کارخانجات بزرگ وخرید وفروش املاک ویا دریافت وجوهات شرعی مقلدانشان (که در سال بر بالغ میلیاردها تومان می گردد)...خود وفرزندانشان به ثروتهای افسانه ای رسیده اند و در بهترین نقاط این شهر مانند سالاریه و بلوار امین در ویلاهای میلیاردی با مدرنترین امکانات استخر سونا جکوزی و.. همراه با همسران متعددشان! زندگی اشرافی را می گذرانند.

البته بسیاری از آنان علاوه بر قم در نقاط شمالی تهران مانند نیاوران وتجریش و.. نیز دارای منازل مجلل بوده ومستغلات قم تنها برای زمان حضور وهنگام رفت وآمد به این شهر است . از سوی دیگرسالانه دهها میلیارد تومان ( از درآمد نفت  کشور)صرف توسعه جمکران وحرم ویا ساخت دهها حوزه  علمیه بسیار شیک ومدرن می گردد. بگونه ای که همینک( وبویژه بعد از روی کار امدن دولت احمدی نژاد )در هرنقطه از قم  شاهد احداث انواع واقسام حوزه های علمیه هستیم که تنها مبلغ خرید زمین انها بالغ بر میلیاردها تومان بوده است که اکثر انها محلی برای جذب  وتربیت طلاب اتباع کشورهای عمدتا آفریقایی وافغانی و لبنانی وعراقی و...خواهد بود و در نهایت اینکه به قول خود قمی ها: معلوم نیست چه رازی در کار است که علیرغم صرف سالانه دهها میلیارد تومان بودجه دولتی همچنان چهره شهر قم زشت وکثیف وعقب مانده است ؟

بسیاری از افرادی که به قم می ایند بی انکه وارد شهر شوند مستقیما به جمکران می روند. در مورد جمکران که  بسیاری از خود روحانیون نیز به صحت جایگاه  ومنزلت ان شدیدا تردید دارن فقط به همین نکته باید بسنده کرد که جمکران همینک به یک پاتوق وقرارگاه بین المللی دختران وپسران تبدیل شده است! که می توان سه شنبه شبها وضعیت ویژه آن را مشاهده کرد...
وبالاخره در شهری که تنها تفریح جوانانش بالا وپایین رفتن از خیابان صفاییه(تنها خیابانی در دنیا که طبق فتوای برخی مراجع قم قدم زدن در آن حرام اعلام شده است !!) ودید زدن بوتیکهای آن است که البته همراه ریسک گیر افتادن در تور بسیجیان و ناصحین است طبیعیست  وقتی پای درد دل این جوانان می نشینی- که البته باپدرانشان فرسنگها متفاوتند- ولی اذعان دارند که هیچ کاری از دستشان در جهت تغییر واصلاح برنمی اید و بزرگترین آرزوی زندگی بسیاری از آنان رهایی از این شهر ورفتن به شهری مانند تهران است که به قول خودشان حداقل دیگر مانند  قم :جهنم در جهنم - نیست... دکتر سینا

اینجانب پزشک جوانی هستم که چند سال در قم شاغل بوده ام واخیرا از این شهر خارج شده ام .تمام موارد بالا بر اساس مشاهدات شخصی خوداینجانب  و یا اطلاعات حیطه کاری اینجانب بوده و آمارها وسایر موارد کاملا مستند ودقیق است وتاکید می کنم به هیچ عنوان جنبه شایعه یا  اغراق یا شنیده ها ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 پروکاتور های بچه عرب و طفلکی مجريان تلويزيونی ما !

 

اعراب وارداتی هستند که بی رحمانه به نواميس زنان و دختران ما تجاوز می کنند و نقاب سياه بر چهره، مانند آب خوردن جوانان ما را به دار می کشند. چون در اين مزدوران مسلمان و انيرانی، اصلآ عرق ملی و وابستگی عاطفی به ايران و ايرانی وجود ندارد...

حال از رؤسای سه قوه ی حکومت اسلامی، دو تن عراقی هستند... در سپاه پاسداران هم که دستکم سه تن از عراقی ها به درجه ی سپهبدی رسيده اند...

 رجوی و دار و دسته بی عرضه اش با فروش جان و مال و ناموس هم ميهنانشان به عراقی ها هم نتوانستند حتا به درجه ی گروهبان سومی در ارتش عراق و يا شغل آبدارچی باشی هم در يکی از وزارتخانه های آن کشور دست يابند...
.......................................................................................

سر رشته
ما مردم شريف ايران خود را با معنويّت ترين، زيبا ترين، متمدن ترين، مغرور ترين، پيشرو ترين، زرنگ ترين، بافرهنگ ترين، با معنويت ترين و از همه هم بيشتر، پر روشنفکر ترين و باهوش ترين ملت جهان می انگاريم. حال بگذريم از اينکه اگر ما حتا ذره ای هم هوش و حواس می داشتيم، کجا يک ملای بی سواد و زبان نفهم می توانست چنين کلاه گشادی را اتفاقآ بر سر همان مثلآ روشنفکران ما بگذارد، گرفتم که اصلآ اين روشنفکران گرامی ما در سال پنجاه و هفت از سر بی تجربگی گول خوردند، اما اين سی سال پس از آن فريب خونين را ديگر چگونه و با چه دلايلی می توان توجيه کرد؟!

راستی اين است که ما طفلکی های خود شيفته درست يکصد و هشتاد درجه وارون آنکه خود می پنداريم، نه تنها مردمی فاقد غرور و فرهنگ و مدنيّت هستيم، بلکه حتا هوش درست و حسابی هم نداريم، چه رسد به اينکه هوشمند و هشيار باشيم. چنانچه از آن برج عاج دروغين خود ساخته به زير آييم و کمی با راستی به احوال خود بنگريم، خواهيم ديد که ما مردمی کاملآ درمانده اما خود بزرگ بين هستيم که اصلآ عقلمان بکارمان نمی رود. ور نه چگونه مشتی ملای شپشو و دسته ای چاقو کش که ما خود آنها را پسمانده ترين آدمها می بحساب می آوريم، قادر می شدند که ما را سی سال تمام سر انگشت بچرخانند و يک دست و پا روی زمين و هوا نگهدارند.

نگارنده در مورد اين کم هوش و حواس بودن ما ايرانيان، تا کنون خيلی نوشته و گفته ام. با اينکه هنوز هم خيلی می توان در اين باره مطلب نوشت، ليکن مراد من در اين کوته، هشدار دادن به دست اندر کاران رسانه ای خودمان است، نه باز هم پرداختن به اين ناهشياری ها که برشمردن فهرست واره آنها هم خود چند کتاب خواهد شد. هشداری دوستانه و از سر درد به کسانی که ناسلامتی بايد چشم و گوش مردم ما باشند، اما در عمل، پنداری که اين طفلکی ها خود حتا از مردم عادی هم چشم و گوش بسته تر و هواس پرت تر هستند. به گونه ای که حتا دو ـ سه تن بيگانه فارسی آموخته هم می توانند با جا زدن خود در صف ايرانيان، اين رسانه چی های گرامی ما را سالها سر کار گذارده و بازی دهند.

چهچه ها و لهله های زبانی
پيش از پرداختن به اصل موضوع اين شرح را بياورم که پاره ای از ملت های دنيا، به دليل چرخش ويژه
دادن به زبان خود در کام خويش برای ادای حروفی که در زبان مادری آنها وجود دارد، چنانچه پس از دوران چهار ـ پنج سالگی به آموختن زبانهای ديگری همت گمارند، تمام عمر آن زبانهای بيگانه را با لهجه مادری خود حرف خواهند زد. حال به هر ميزان هم که به زبانی بيگانه چيرگی يابند و هر چه هم که در اين مورد تلاش و تمرين کنند.

بهترين مثال در اين مورد هم مردمان شرق دور چون ژاپنی ها و تايلندی ها و اندونزيايی ها و مالزيايی ها... هستند، ترک ها، ازبک ها و ترکمن ها در آسيای مرکزی، چينی ها و مغول ها در نواحی شمال آسيای ميانی که زبان آنها هم تيره هايی از زبان ترکی است، يونانی ها، روس ها و ديگر اسلاو ها مانند صرب ها و مولداو ها اسلونيايی ها و اوکراينی ها

از همه هم با مزه تر، هندو ها و ملت هايی که زبانشان تبار هندی و اردو و بنگالی دارد. مانند پاکستانی ها و بنگلادشی ها و نپالی ها و سريلانکايی ها(همچنين پشتون ها و بلوچ ها که اين دو بيشتر البته به فارسی دری ما شباهت دارند). مردمانی موسيقی و رقص دوست و فيلم شيدا که حرکات بدنی (Body language )، بويژه حرکات سر و دست ايشان به هنگام حرف زدن هم آنچنان ريتميک و رقص گونه است که حتا بدون شنيدن صدايشان و از فاصله ای بسيار دور هم به خوبی می توان فهميد که از تبار و تيره ی هندوان هستند.

 اين گروه تمام زبانها را هم بسان زبان مادری خودشان بگونه ای حرف می زنند که گويی به تار و تنبور و عود و ويلن سل ضربه می زنند، آنهم ادواتی که دو سه ـ سيم آن گسسته باشد و باقی سيم ها هم شل و ول و کوک ناشده باشد. مانند دينگلو، بانگولو، لانگولو، جينگولو، شينگولو، بينگولو يا(دانگ يو) بجای Thank you و(بی ليت) بجای Please ...

در کنار هندو زبانان اما مردمان عرب و معرب شده چون فينيقی ها و مصری ها و بابلی ها و کلده و آشوری ها... هم آنچنان زبان و حرکات بدنی و حتا طنين صدايی دارند، که به محض آغاز به سخن گفتن به هر زبانی بيگانه و با هر اندازه چيرگی به آن، عرب زبان بودنشان کاملآ آشکار می گردد. ضمن اينکه بسيار بلند و پرخاشگونه سخن گفتن و نزاع مانند سر و دست خود را تکان دادن هم از ويژگی های اين تيره ی بزرگ قومی يا زبانی است.

در اينجا خوب است که آورده شود وارون نبود پيشينه ی شهريگری و تاريخ و هنر چشم گير در نزد قوم عرب، زبان عربی اما از نظر غنای کلمه برای به تصوير کشيدن حس و همينطور بيان آلام و عواطف درونی، يکی از ثروتمند ترين و فصيح ترين زبانهای موجود دنيا است. از اينروی همين هم اعراب باديه نشين و بی شناسنامه ی تاريخی را بايد بی ترديد سخنور ترين و شاعر ترين قوم در جهان به حساب آورد، و همچنين پرچانه ترين و حراف ترين موجودات روی زمين.

با اينهمه ليکن از آنجا که همين زبان بسيار گسترده در زمينه ی حروفی بسيار فقير تر از ديگر زبانها است، تلفظ درست پاره ای از حروف غير عرب و به تبع آن هم بسياری از واژگان بيگانه برای عرب زبان ها بسيار بسيار مشکل، و چنانچه آن زبان بيگانه را دير تر از سنين خردی فرا گرفته باشند، اساسآ غير ممکن است.

من خود در آلمان و فرانسه اعرابی را می شناختم که بيش از سه دهه در آن دو کشور زيسته، در آنجا تحصيلات دانشگاهی خود را به پايان برده و به زبان های آلمانی و فرانسه تسلط کامل داشتند. ليکن همين افراد آکادميکر و حتا استاد دانشگاه در آن دو کشور، برای مثال از تلفظ درست اسم های ساده ای چون (Griechenland) گريشن لند، نام آلمانی کشور يونان يا به ويژه ( Brigitte Bardot ) برژيت باردو، نام هنرپيشه نامدار فرانسوی عاجز بودند. يا حتا از ادای فعل بسيار ساده مانژه manger يعنی خوردن. چون در زبان عربی اصولآ حروف (گ) و (ژ) وجود ندارد. همچنين پ و چ. (1)

با فراچشم داشت آنچه که تا کنون آوردم، با وجود در هم آميختگی زبان فارسی با عربی، زبان ما يکی از آن زبانها است که عرب زبانانی که بزرگتر از سنين کودکی آنرا فرا گيرند، با هر اندازه چيرگی بدان هم هرگز توانا نمی شوند که واژگانش را بی لهجه عربی خود تلفظ کنند. آنهم نه تنها واژگان دارای حروف کاملآ فارسی، بلکه حتا همان واژگان غالبآ تغيير معنا يافته ی عربی خودشان را که ما آنها را در زبان فارسی داريم. بسان کرامت، رأفت، محبوبيّت و حتا واژگانی ساده و روزمره چون رعناو عزيز و حبيب ... را. (اين رعنا در زبان عربی به معنای کم عقل و مدهوش است که ما آنرا بجای بلند بالا و زيبا و خوش قد و بالا بکار می بريم !)

بچه سربرهای پروکاتور و ناهشياری مجريان ما
باری، اينهمه آوردم که بنويسم اينک چند سالی است که ديگر ايران ما سرزمين موعود پست ترين و عقبمانده ترين اعراب است. بويژه اعراب شيعه ی لبنانی و عراقی. بگونه ای که حال از رؤسای سه قوه ی حکومتی آن، دو تن عراقی هستند. محمود الهاشمی العراقی، متولد کربلا که با نام قلابی محل زاده شدن پدر زنش (شاهرود)، بر کرسی رياست قوه ی قضائيه تکيه زده، وعلی الاشتری العراقی، متولد نجف که با وام گرفتن نام محل زاده شدن پدر گور بگور شده ی ترک تابعيّت ايرانی کرده اش (لاريجان)، بر مسند رياست بر قوه ی مقننه روضه خوان ها نشسته است.

در سپاه پاسداران هم که جدای از صد ها افسر عراقی الاصل، دستکم سه تن از بچه شمع فروش های نجف و سامره و کربلا به درجه ی سپهبدی رسيده اند. استخوانبندی اصلی لشگر سرکوب و توهين و بگير و ببند و تجاوز (زير نام دروغين نيروی انتظامی) هم که از عرب های نقاب پوش تشکيل شده است. ( 2)

از اينروی هم اين اعراب اشغالگر ايران، بزرگترين حاميان رژيم اسلامی ملا ها هستند. زيرا بخش بزرگی هم از دارايی و درآمد اين ملت هستی باخته و خود به دريوزگی افتاده، به جيب همين سربران سرازير می شود. همين اعراب هم هستند که بی رحمانه به نواميس زنان و دختران ما تجاوز می کنند و نقاب سياه بر چهره، مانند آب خوردن هم جوانان ما را به دار می کشند. چون در اين مزدوران مسلمان و انيرانی، اصلآ عرق ملی و وابستگی عاطفی به ايران و ايرانی وجود ندارد.

آنچه به رابطه سرنوشته اين متن مربوط می شود، حال سالها است که چند تنی از همين اعراب سربر فارسی آموخته، بر روی تمامی شبکه های تلويزيونی می روند و موضوع بحث هر چه هم که باشد، از گوانتاناما و زندان ابوغريب و غزه و کودکان بی آب و نان مانده ی فلسطينی و ظلم اسرائيل و از اينکه مردم ايران تا پای جان در پشت دولت ايستاده اند ... سخن می رانند.

البته حال چون قضيه گوانتانا و ابوغريب و غزه ديگر تقش در آمده، بيشتر به مسائلی انحرافی چون آمار فقر و بيکاری در آمريکا، کشتار مردم عراق بقول خودشان، به دست اشغالگران آمريکايی، سياست غلط آمريکا در برابر رژيم ملايان، سينه چاک بودن مردم ايران برای اورانيوم غنی شده و مسائلی از اين دست می پردازند.

 آنهم کسانی که تا دهان به سخن گفتن می گشايند، حتا در همان يک جمله ی نخست هم، نثر آخوندی، جمله بندی های با اسلوب صرف و نحو تازی و لهجه ی غليظ عربی شان فرياد می زند که غير ايرانی و عرب هستند، به ويژه با آن کاف های کشيده، گاف های ناقص و دم بريده و قاف های از بيخ گلو و خلط آور که ادا می کنند.

 و ای شگفتا که اين رسانه چی های محترم ما همچنان از اين بچه عرب های کاملآ نابلد به چم زبان فارسی بازی می خورند. شگفت انگيز تر که گاهی يکی از اينها با کمی تغيير صدا، حتا تا سه بار هم در درازای يک برنامه نيم ساعته بر روی خط می آيد و مجری را سر کار می گذارد، ليکن تو گويی که اصلآ جناب مجری در اين دنيا نيست. به ويژه علی رضا ميبدی که بگونه ای پاک در چنگ اين چند تازی زاده است.

خطوط تلفنی برنامه آقای ميبدی به اندازه ای شلوغ است که گاهی تلفن کنندگان عادی خود می گويند که پس از سه ماه کوشش توانسته اند شماره را بگيرند. بار ها هم روشن شده که اين ويروس های جمهوری اسلامی با آن شلوغی خطوط، تنها با کمک دستگاههای شمارگير ويژه و مدرن دولتی است که هر زمان که خواستند می توانند بر روی خط بيايند، با اين وجود اين مرد خود شاعر و آشنا به چم زبان فارسی، همچنان از اين چند بچه عرب نابلد به زبان مادری ما حسابی بازی می خورد.

پاره ای از مجريان محترم که آن اندازه بی هوش و حواس هستند که اصلآ اين چند بچه عراقی و يا لبنانی برنامه های آنان را مديريت می کنند. يعنی تنها با گفتن يک جمله، مسير برنامه را بر هر سوی که مأموريتشان است می کشانند. زيرا همين بچه مسلمان های راستين و سربر، آن اندازه زرنگ هستند که بيشتر مجريان را روانشناسی کرده، ضعف ها و حساسيت هايشان را شناخته، با در نظر گرفتن همان آلرژی ها و خلق و خوی مجريان هم هست که قادر می شوند تنها با گفتن چند کلمه ی انحرافی و برانگيزاننده، به سادگی آشاميدن ليوان آبی، برای مجری مسير تعيين کنند.

درخواستی از VOA
موضوع شايد از همه هم تر در اين ميان شرکت هر از چند گاه مقامات رسمی دولت آمريکا و همچنين افرادی ديگر از مجامع رسمی جهانی در برنامه های VOA و تلفن زدن های اين پارازيت های عرب و سخن گفتن از سوی مردم ايران و به اشتباه انداختن آن مقامات است. فردی خارجی مثلآ از کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحده که امکان چندانی برای شناخت مصيبت های ما ندارد، وقتی بشنود که از چهار تلفن کننده از ميان پنج تن، اظهار می دارند که مثلآ: ( ايران گلستان است و ما ملت ايران عاشق رژيم خود هستيم، هيچ هم دوست نمی داريم که شما در کار ما دخالت کنيد ...)، طبيعی است که به اشتباه می افتد. آن بيچاره از کجا بداند که ما با چه بی پدر و مادر های هفتاد و هفت خطی طرف هستيم.

  بنابر اين چه خوب و مسئولانه است که مجريان محترم آن رسانه که بيشترين اين گونه مقامات را به مصاحبه دعوت می کنند، به اين امر بسيار مهم توجه داشته باشند. با انديشيدن تمهيداتی هم از چنين خرابکاری ها و انتقال اينگونه آگاهی های کاملآ وارون و بر ضد ملت اسير ايران پيش گيری کنند. اساسآ از ديد من اشکالی در اين کار نيست که مجری خود در برخورد با چنين مواردی آنرا با مصاحبه شونده در ميان گذارده و اصلآ اين حملات خرابکارانه رژيم را بر ضد خودش مبدل سازد. من ترديد ندارم که اگر چند باری اينگونه با لمپن های رژيم برخورد شود، ديگر آنها مزاحم برنامه ها نمی شوند و از شمار اين پارازيت ها هم کاسته خواهد شد.

اين نيز نانوشته نگذارم که از زمانی که VOA نام کوچک تلفن کنندگان را می پرسد، اين سربران برای رد گم کردن و خود را مخالف رژيم نشان دادن، به جای دادن نام راستين خودشان به اتاق فرمان، که معمولآ هم بايد ابوعبيده و جابر ابن قتال و ابومعلون و خالد ابن وليد ... باشد، خود را کوروش و بابک و آرش و داريوش و مازيار معرفی می کنند.
..........................................................................


 زير نويس
(1) ـ اين بحث حروف و واژگان بحثی طولانی اما مهم است که از حوصله ی چنين نوشته ی کوتاهی بيرون است. کسانی که دوستدار اين بحث و در هم آميختگی عربی با فارسی هستند، حتمآ اين نوشته ارزشمند دوست نزديک و بسيار آگاه و فرزانه (اما گريزان از نام و شهرت) من، آقای مهندس منوچهر کارگر را در اينجا
( درباره رسم خط فارسی)  مطالعه بفرمايند.)

( 2) ـ همانگونه که آوردم امروز دو قوه ی کشور و نيمی از سپاه پاسداران در دست عراقی ها است. آيا نبايد گفت ای خاک بر سر رجوی و دار و دسته بی عرضه اش که با فروش جان و مال و ناموس هم ميهنانشان به عراقی ها هم نتوانستند حتا به درجه ی گروهبان سومی در ارتش عراق و يا شغل آبدارچی باشی هم در يکی از وزارتخانه های آن کشور دست يابند.

 ای کاش اعضای اين سازمان که با ايران فروشی برای هميشه ميهن و مردم خود را باختند، دستکم به اندازه ی يک هزارم اين بچه عراقی های اشغالگر ايران هم که شده جربزه داشتند و لااقل می توانستند در کشور عراق يک پـ ... بشوند. بيجا نيست که من می نويسم ايرانی طفلک فاقد هر گونه هوش و حواس است!

 بنگريد ميزان سرسپردگی شگفت انگيز رجوی و پيروانش به صدام حسين و اعتماد او به جان نثار بودن اين فرقه به خودش را که وی حتا دو داماد و عمو زاده خونی خود را هم به جرم واهی مخالفت با خود سر میبرد و دختران جگرگوشه اش را بيوه و نوه هايش را يتيم می سازد، اما از مجاهدين تا دم آخر چون نی نی چشمانش مواظبت می کند.

آنهم صدامی تا آن اندازه منزجر از هر چه ايرانی که آخرين جمله اش در پای چوبه ی دار و به هنگام داشتن طناب مرگ بر گردنش، جمله ی « مرگ بر ايرانيان بود». امروز هم که بزرگترين حاميان مالی و سياسی مجاهدين همان سنی بعثی های باقی مانده ی فدائيان صدام حسين هستند.

لابد هم برای انتقام از ملت ايران اينهمه پول و امکانات در اختيار اين کپی برابر اصل جمهوری اسلامی قرار می دهند. آنهم البته به کمک لشگريان ظفرنمون شش دلاری لهستان و مجارستانی! براستی که اين مجاهدين مسلمان ترين مسلمان جهان هستند و موالی ترين موالی گشتگان ايرانی./ امير سپهر

 

www.zadgah.com



__._,_.___
This is a non-political list.
MARKETPLACE
You rock! Blockbuster wants to give you a complimentary trial of Blockbuster Total Access.
Recent Activity
Visit Your Group
Y! Messenger

Group get-together

Host a free online

conference on IM.

Yahoo! Groups

Familyographer Zone

Join a group and

share your pictures.

Yahoo! Groups

Come check out

featured healthy living

groups on Yahoo!

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ