کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

[farsibooks] در حاشیه تظاهرات 25 جولای در نیویورک

 

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4683 

سرکوبگران دیروز،فریبکاران امروز-سارا نیکو

 

سرکوب گران دیروز ، فریب کاران امروز

 

(در حاشیه تظاهرات 25 جولای در نیویورک)

 

 

به دعوت سازمان عفو بین المللی و با همکاری نهاد های دیگر "حقوق بشری" ، در روز 25 جولای 2009 ،  تظاهراتی سراسری در نقاط مختلف دنیا جهت آزادی زندانیان سیاسی  ایران که در خیزش های بزرگ اخیر در سیاه چال های رژیم جمهوری اسلامی در زیر شکنچه به سر میبرند صورت گرفت.  در شهر نیویورک نیز جمعی از ایرانیان مقیم این شهر برای دفاع از زندانیان سیاسی در بند ، در این تظاهرات شرکت کردند.

به اتفاق تنی چند از رفقا و ایرانیان مترقی ساکن نیویورک ، جهت حمایت از مبارزات مردم ایران و افشای  ماهیت کلیت نظام جمهوری اسلامی ، با حمل بنر بسیار بزرگ پنج متری که نمایانگر تصاویری از جنایات رژیم ددمنش و شعار های "جمهوری اسلامی ، با هر جناح و دسته ، نابود باید گردد"  و "سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی" به زبان انگلیسی و "شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد- شکنجه و اختناق نابود باید گردد" ، در این تظاهرات ، مستقلا شرکت کردیم.

وجود این بنر که به نحو بسیار گویائی جنایات سبعانه رژیم جمهوری اسلامی را نمايش داده است ، توجه بسیاری از شرکت کنندگان در تظاهرات را جلب کرد و مورد استقبال بسیاری از ایرانیان و آمریکایی ها قرار گرفت.  دیدن این تصاویر ،که بسیاری ناباورانه و با تاثر به آن می نگریستند درجه خون آشامی رژیم جمهوری اسلامی را برای رهگذران با عينيت تمام به نمايش می گذاشت.

دیری نپایید که در محاصره  تعدادی "سبز پوش" که به ظاهر خود را مسئول و نماینده "سازمان عفو بین الملل" خطاب میکردند قرار گرفتیم.   آن ها با هراس و اضطرابی که در چهره ها و صدایشان موج میزد سوال میکردند که این بنر چیست ؟؟؟  یکی از رفقا بسیار صبورانه توضیح داد که این بنر نشان دهنده فقط گوشه ای از جنایات رژیم جمهوری اسلامی در برابر مبارزات مردم ایران است و در این شرایط وظیفه هر انسان آزادیخواهی است که صدای اعتراضات و مبارزات مردم داخل کشور را به هر طریق ممکن ، به گوش جهانیان برساند.  "مسئولین" هراس زده ،  که خیلی مشخص بود از افراد موجود در صف مقدم تظاهرات - اکبر گنجی و سایر اصلاح طلبان حکومتی ، که همان سرکوبگران دیروز و فریبکاران امروز می باشند- دستور میگرفتند ، مرتب در حال رفت و آمد و مشورت با آنان بودند.  یکی از همان "مسئولین" در ابتدا در حالی که خیلی سعی میکرد در جلوی چشمان مردم مودبانه رفتار کند ، به ما نزدیک شد اما به محض آنکه نوشته های روی بنر را خواند نتوانست جلوی خودش را بگیرد و بی اختیار چندین بار تکرار میکرد "براندازی نه ، براندازی نه ، براندازی نه "  که این حرف او باعث شد که دیگران از او سوال کنند چرا براندازی نه ؟  و او بی اعتنا به سئوالات ، از ما می خواست که بنر را فورا جمع کنیم.   در مقابل ، ما هم با پا فشاری بر حق آزادی بیان خویش ، همگی برای مردم ضرورت طرح شعار سرنگونی کلیت رژیم را توضیح میدادیم .  در تمام این مدت ، مردمی که برای حمایت و دفاع از مبارزات مردم ایران به این تظاهرات آمده بودند با حمایت از ما ،  این حرکت غیر دمکراتیک "مسئولین" را به زیر سوال میبردند.   در این میان سخنان خانم جوانی که، به گفته خودش، تازه شب قبل از ایران آمده بود بسیار دلنشین بود.  او خطاب به "مسئولین" گفت: "این ها عکس های  بچه های ما هستند"، و در ادامه توضیح میداد که "بچه ها در ایران دارند می جنگند ، خون میدهند ، همین الان زیر شکنجه هستند.  مردم دیگر حتی در خانه های شان هم  امنیت ندارند ، آن وقت شما ها این جا با این همه آزادی و امکانات ، تظاهرات اعلام کرده اید که چه کار کنید؟  که جلوی حرف زدن دیگران را بگیرید؟  این چه آزادی است؟ " یکی از "مسئولین" برای توجیه به او گفت که این ها باید شعارهای شان را قبلا برای ما می فرستادند تا ما تصمیم بگیریم!    خانم جوان به او گفت "آیا شما فکر میکنید که بچه ها در ایران هر روز که به خیابان ها  می آیند اول با هم می نشینند و برای هم شعار تعیین میکنند؟  نه دوست عزیز ، آن ها فقط جانشان را دستشان میگیرند و با همه سرکوبی که متحمل می شوند اجازه نمی دهند مبارزه متوقف شود."

 

خانم دیگری که بلوز سبز هم بر تن داشت در اعتراض به "مسئولین" با صدای بلند گفت "این بنر ، 30 سال جنایت های جمهوری اسلامی را نشان میدهد و این ها واقعییات کشور ما هستند. هر دو جناح جمهوری اسلامی در این جنایات دست داشتند ، مردم ما در ایران از این وضعیت استفاده میکنند تا بر علیه جمهوری اسلامی مبارزه کنند."

"مسئولین" با ناتوانی در مقابل سوالات و اعتراضات مردم ، عاجزانه عنوان میکردند که مردم در ایران فعلا شعار سرنگونی را نداده اند و ما هم نباید بدهیم.  و یا عنوان میکردند که ما باید گام به گام قدم بر داریم.  آن هائی که کمی صداقت داشتند وقتی حرف های ما را می شنیدند ، سوالات خود را با ما در میان میگذاشتند.  ما هم توضیح میدادیم که همان طور که خواست شما به عنوان کسانی که از جهنم جمهوری اسلامی مجبور به ترک ایران شده اید ، نابودی کل این رژیم جنایتکار هست ، خواست اکثریت مردم ایران هم همین است و برای همین مبارزه میکنند.  اما سرکوبگران دیروز که همان فریبکاران امروز هستند سعی دارند که مبارزات مردم را به نفع جناح خود مصادره کنند. در مورد  میر حسین موسوی هم توضيح می داديم که نامبرده خودیکی از مهره های این نظام است. سرکوبگری که کشتار زندانیان سیاسی در دهه 60 فقط یک قلم از جنایاتش به عنوان نخست وزير  این نظام بوده است.  توضیح دادیم که آزادی و دمکراسی با وجود این رژیم و حفظ جناح هایش ، نمی تواند در ایران برقرار شود.

با گذشت زمان و با صحبت هایی که با صدای بسیار بلند در اطراف بنر صورت میگرفت دیگر توجه بسیاری از شرکت کنندگان بسوی ما جلب شده بود و "مسئولین" را بسیار خشمگین کرده بود.   در واقع با حمایت جمعیت از ما ، آن ها نمی توانستند با ما برخوردی فیزیکی داشته باشند و بالاخره برای اخراج ما از محل تظاهرات به پلیس نیویورک متوسل شدند که خود این قضیه باعث افشاگری بیشتری از ماهیت غير دمکراتيک برگزارکنندگان این مراسم شد.  در این زمان تمام کسانی که دوربین در دست داشتند مرتب از بنر عکس میگرفتند.  پس از رجوع مسئولين تظاهرات به پليس، پلیس نیویورک به ما اعلام کرد که آن "مسئولین" با شکایت از ما ، خواهان خروج ما از آن محل شده اند.  پلیس به ما پیشنهاد کرد که در عوض ، به جمعیت آن طرف خیابان بپیوندیم.   ما هم با توجه به ارتجاعی بودن ماهیت تظاهر کنندگان آن طرف خیابان ، به جای پیوستن به آن ها ، صف مستقل خود را به وجود آوردیم.

 

در آن طرف خیابان تعدادی با پرچم های شیر و خورشید و پرچم آمریکا !!! و تعدادی با پرچم های قرمز "آزادی ، برابری" در کنار هم ایستاده بودند و شعار " تغییر رژیم در ایران" ، "را میدادند.   چندش آور ترین صحنه در این مقطع ، شاید اتحاد . بین افراد منتصب به "حزب کمونیست کارگری" با "سلطنت طلبان" بود که از یک بلند گوی مشترک برای شعار دادن استفاده میکردند.  شاید تا زمانی که انسان با چشمان خود ، خود فروشی این افراد که خود را زیر پرچم قرمز پنهان میکنند را ندیده باشد ، درجه رذالت این قماش را درک نکند.  این عناصر آن چنان تنیده و خودمانی با "سلطنت طلبان" مماشات میکردند که انگار نه انگار دست در دست کسانی دارند که خود سرکوبگران نه چندان دور جامعه ما بوده اند.   زهی بی شرمی که این چنین در خراب کردن چهره چپ در انظار توده های مردم نقش دارند.  اما مردم دلیر و مبارز ما در ایران ، جواب این نوع خود فروختگان را در همان روزهای اول قیام پرشکوه خود ، این چنین دادند "مرگ بر دیکتاتور ، چه شاه و چه دکتر".

 

نظرات و بحث های مطرح شده ما ، آن چنان تاثیر گذار بود که منجر به اعتراض مردم شد.  در نتیجه یکی از "مسئولین" با پیشنهاد یک "معامله " بسوی ما آمد !  پیشنهاد ایشان این بود که ما از شما می خواهیم که جای لغت "سرنگونی" را با لغت "شرم " عوض کنید !   یعنی به جای "سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی" بنویسید " شرم بر جمهوری اسلامی" !!! و شعار "جمهوری اسلامی ، با هر جناح و دسته ، نابود باید گردد" را بنویسید "آزادی و دمکراسی برای ایران" !!!   به ایشان توضیح دادیم که به رهبران سازشکارشان بگوید که سرنگونی جمهوری اسلامی برای هیچ انسان آزادیخواهی قابل معامله نیست.   و از آن جا که باور داریم کوچکترین و پایه ای ترین حقوق دمکراتیک توده های در بند ایران بدون سرنگونی انقلابی کلیت رژیم امکان پذیر نیست ، به هیچ وجه حاضر نیستیم حتی ذره ای از موضع اصولی و مردمی خود عقب نشینی کنیم.   او هم در حالی که با عصبانیت پرخاش میکرد گفت "آخه شما که رای ندادید پس بر علیه چی اومدید تظاهرات کنید؟".   این صحبت او کاملا نشان داد که این جماعت چقدر در حفظ این نظام مصر هستند که این خود اهمیت و ضرورت بردن هر چه بیشتر شعار "جمهوری اسلامی ، با هر جناح و دسته ، نابود باید گردد" را در بین مردم ضروری تر میسازد.

بنر ما در این طرف خیابان هم توجه بسیاری از عابرین را به خود جلب کرد.   رهگذران با اظهار هم دردی و رانندگان ها با بوق ممتد و با نشان دادن علامت پیروزی ، حمایت خود را از مبارزات مردم در ایران ابراز میکردند.

بعد از مدتی برای پخش اعلامیه های افشاگرانه به صف مقابل برگشتم.   عده ای که تازه به تظاهرات پیوسته و از آن چه که قبلا گذشته بود بی اطلاع بودند ضمن استقبال از خواندن اعلامیه ها به ما انتقاد داشتند که چرا در آن طرف خیابان مستقر شده ایم؟  وقتی توضیح میدادم که "مسئولین" تظاهرات نتوانستند محتوای بنر ما که سرنگونی رژیم را تبلیغ میکند ، تحمل کنند ، ما را توسط پلیس نیویورک از صف تظاهرات بيرون کردند ، بسیار تعجب میکردند و گفتند که نه ، این "مسئولین" میگویند شما خودتان رفتید!  در این جا یکی از آن "مسئولین" را جلو کشیدم و گفتم می دانم که تو ماموری و معذوری ! ولی چرا باز هم به مردم دروغ میگویید؟  آیا این قدر هم شهامت ندارید که به مردم بگویید که ما را بخاطر آوردن شعار سرنگونی رژیم به پلیس تحویل دادید؟  او با دستپاچگی و در حالی که دیگر راهی برای انکار نداشت ، با اعلام این که این یک برنامه "حقوق بشری" می باشد ، مخالفت با طرح شعار سرنگونی رژیم را در آن آکسیون توجیه می کرد که خود این مسئله باعث شد که بحث طولانی ای بر سر چرایی و ضرورت طرح شعار سرنگونی کلیت رژیم در آن جمع به وجود بیاورد.

 

حضور ما هر چند کوچک ، توانست تاثیر بسیار خوبی بر جو حاکم بگذارد و در واقع خاری شد در چشمان کسانی که این روز ها در رویای اصلاح طلبی و تغییرات در درون رژیم ، سوار بر مبارزات توده های مردم در خارج از کشور شده اند.  کسانی که منافع شان در بقای رژیم جمهوری اسلامی است ، کسانی که از آتش طغیان توده ها در هراسند ، چون به خوبی آگاه هستند که مبارزات مردم میرود تا بساط ظلم و ستم و استثمار را بر چیند ، چون به خوبی میدانند که در فردای آزادی واقعی در ایران باید جواب گوی خیانت و چنایاتی که خود در حق مردم ما مرتکب شده اند باشند ، چون میدانند که توده های آگاه شده را نمی توانند فریب دهند ، چون میدانند وجود عناصر آگاه و انقلابی در این تجمعات ماسک های دروغین "آزادیخواهی" را از چهره های کثیف آن ها بر می دارد ، بر مبنای این واقعیات است که این چنین از وجود جمع کوچک و محکم ما به هراس می افتند.  علیرغم همه امکانات  وسیع مالی – رسانه ای - تبلیغاتی که اصلاح طلبان حکومتی در نیویورک در اختیار داشتند ، حضور ما توانست تا حدی منعکس کننده صدای میلیون های زن و مرد در بند کشور مان باشد.

در عین حال چنین برخورد های (بسیجی مآبانه) توسط هوداران موسوی ، وظیفه خطیری را بر دوش نیرو های آزادیخواه و رادیکال قرار میدهد که ضمن افشای ماهيت ضد دمکراتيک اين جماعت با صدای رسا تری شعار "جمهوری اسلامی ، با هر جناح و دسته ، نابود باید گردد" را فرياد بزنند.

 

 سارا نیکو

30 جولای 2009

نظرات خوانندگان

 

نوشته شده در تاريخ پانزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با ششم اوت ۲۰۰۹ ، 01:08:40 توسط دوست
قبل از هرچیز سلام و درود به خانم سارا نیکو که نه تنها در این گزارش، بلکه در نوشته ها و مطالب قبلی خودشان نیز آنچنان صادق و ظریف با مسائل برخورد داشته اند که جای سخن و اعتراض باقی نگذاشته اند، البته از طرف دیگر نیز همین نوشته ها و نظرات خیلی ها را ( جزدر ) کرده که نمونه آن را در آیدین ها و کریم ها به راحتی می توان دید. و اینگونه واکنش ها تنها به یک جای خاص مربوط نمی شود بلکه درتمامی دنیا همین بوده و هست و خواهد بود ، چرائیش را خدمتتان عرض می کنم : در یک برنامه رادیوی محلی ( متعلق به رفرمیستها که زیر پرچم سبز موسوی سینه میزنند! ) در یکی از کشور ها ، آنتن آزاد برای بیان نظرات مردم گذاشته بودند ، فردی که خود را از حزب کمونیست کارگری معرفی میکند تا آمد حرف بزند مجری برنامه با اشاره به عملکرد وی در یکی از تجمعات قبلی، از در اختیار گذاشتن میکروفن به وی خوداری کرد ( البته اینجا شکافتن عملکرد مجری برنامه نیست چرا که از ماهیت ضد دمکراتیک بودن این حرکت نمی توان به سادگی گذشت...) اما هدف برخورد پیش از اینهای این فرد حزبی هست، و آن اینکه دلیلی که مجری برنامه برای این کارش می آورد جالب بود ...ادامه
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 18:43:48 توسط شاهد زنده
به عنوان شاهدی که در تظاهرات 25 جولای در نیویورک شرکت داشتم باید بگویم که واقعا این حضرات که چترهای قرمزی با خودشان داشتند که روی آن نوشته شده بود آزادی و برابری در انروز همراه سلطنت طلبان که در یک دست پرچم شیر و خورشید و در دست دیگر پرچم آمریکا را حمل می کردند واقعا نفرت همه مردم را برانگیخته بودند . باز هم دم دوستان خانوم نیکو گرم که صف مسقل خودشان را با تصاویر بسیار تکان دهنده ای و با شعار جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد تشکیل دادند و نشون دادند که واقعا پشتیبان مردم بدبخت ایران هستند. اگر خانوم نیکو و دوستانشان در آنروز آنجا نمی بودند تصویری که این عالی جنابان حکمتیست که تعدادشان از انگشتان دو دست هم کمتر بود به مردم می دادند فاجعه بود. پس اینجا به دروغ نگویید که این دوستان در صف سبزها بودند ، مردم بهتون می خندند ، میدونید اونروز چند صد نفر آدم در اونجا بود؟ بیش از این آبروی خودتون رو نبرید. پرچم های قرمز تقلبی شما رو به زردی میزنه .
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 17:00:48 توسط استیفان
با عرض ادب/ آیدین از دانمارک،واقعا امر به شما مشتبه شده که "کمونیست" هستید؟ پس بذار از ماجرای پلیس خبر کنی تان در آلمان بشنوی! که چند سال پیش در تظاهرات آن دسته حکمت الهی برای این دسته حکمت الهی پلیس بورژازی را خبر میکند.نتیجه: خانمی که شکایتش به پلیس برده شد برای همیشه از داشتن پاسپورت آلمان محروم شد. شما اسم این جماعت عقب افتاده ی نوکر سرمایه داری را میگذارید "کمونیست"؟ باور کنید مشکل من نیست که شما ضعف تئورتان سر به فلک میزند، تنها راهش همانطور که دیگران نیز توصیه کرده اند مطالعه ست عزیزم. کمونیسم علم شرایط رهایی پرولتاریاست. و این علم را باید آموخت! باعضویت یک دقیقه در بقالی حکمت کسی " کمونیست" نمیشود، میشود حکمتی! حالا بازهم اگر توضیخ خواستید بنده در خدمت هستم. کتاب اصول کمونیزم را دست بگیر و شروع کن، برای آموختن هیچکاه دیر نیست.
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 12:03:34 توسط آيدين از دانمارك
دوستان و رفقا. اينجا بحث نظر دادن و انتقاد كردن به نظرات خانم سارا نيكو بود و افشاگريهاي ايشان كه گويا سوراخ دعا را گم كردند و بجاي افشاي هواداران رژيم و اصلاح طلبان ترسو, نوك تيز حمله شان را به سوي نيروهاي چپ و كمونيست گرفتند٠حالا جمعي فرصت طلب كه دنبال فرصتي براي نشان دادن نيات ارتجاعي خودو براي از زير ضربه درآوردن اصلاح طلبان به گروههاي ديگر پرداخته اند٠حالا ديگر بايد ضمن تبريك به مبارزات ضد كمونيستي هامي و كامي و استفان و سوزي و في في بايد گفت* دانشجوي خط امام افشا كن افشا كن!*
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 09:19:14 توسط استیفان
کریم هر بار که مینویسی بیشتر ثابت میکنیکه "اتفاقا" از ناآگاه ترین سینه چاکان حکمت اله هستی.دریغ از یک "جمله"درست و علمی و منطقی!حکمت الهیها از فرط بی آبرویی دیگر خجالت میکشند که با اسامی واقعی خود که کلی "افتخار" میکردندکه "علنی مبارزه"میکنند ظاهر شوند!با جمله ی آخرت آبروی خود را بردی!این چرت و پرتهاییکه مینویسی "بحث" و تبادل نظرست!یا اینکه چماق!؟ این هم از شیوه های کثیف وارتجاعی حکمت بود که هر کس با نظرات و مواضع و برخوردهای ارتجاعی او مخالفت میکرد فورا "چماق" بدست گرفته و طرف مقابل را با این شیوه های اتفاقا " اطلاعاتی" به خیال خود مرعوب میکرد و میگفت هر کس عضو حزبش نیست سرش به تنش نمیارزد/ گفتم اطلاعات، یاد آن قضیه در مورد حکمت افتادم، چرا حکمت در زمانی که زنده بود هیچگاه در مورد "همکاری اش با ساواک"حرفی نزد؟ نه آن را رد کرد و نه عکس العملی در اینمورد نشان داد. لبته کمیته ش به روزی نامه نیمروز نوشت:" از شما روزنامه ی انقلابی نیمروز بعید بود"! کریم و آیدین از دانمارک ،میدونین چیه؟ هرچی جریانات حکمتی را بهم بزنید بیشتر بوی گندش بیشتر در میاد! کمی مطالعه کنید، تا بتوانید درست فکر کنید.
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 08:24:26 توسط كريم
كامي جان من چند دقيقه وقت عزيزم را گذاشتم تا اين به اصطلاح نظر جناب عالي را بخوانم٠دريغ از اين وقت عزيز من و ما خوانندگان پيك و سايت پيك ايران كه اباطيل شما به هدر ميدهد٠بهر حال كامي جان اينجا جاي نظرات افراد بزرگ سال است اگر خواستي تمرين انشا كني لطفا به سايت پيك نت مراجعه كن چون جاي بسيار مناسبي براي هواداران هادي غفاري و اضداد حزب كمونيست كارگري است٠موفق باشي ٠
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 08:04:14 توسط کامی
سارا نیکوی عزیز از تلاشهای مبارزاتی شما در تمام راستاها/ چه زنان، چه کارگران و چه دانشجویان/ الگوهای آموزنده یی برای مبارزین راه آزادی ست/ درود بر شما زن روشنفکر و مبارز که هربار که قلم بدست میگیرید نکات دقیق و درست را برجسته میسازید/ رزمتان پایدار و پیروز باد/ با احترامات قلبی
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 07:56:07 توسط کامی
بقیه..تعجبم از بقیه چپ هاست که با این ها تظاهرات میگذارند، این کمونیست نما ها یک پایشان در اتحادیه های اروپاست یک پایشان در وزارت امورخارجه کشورهای غربی که خود را به آنها " معرفی" کنند، و گرنه کدام کمونیستی را میشناسیکه بجای تکیه بر مردم بر دولتهای غربی تکیه بزند؟ حرف او بیشتر مرا به فکر برد با خودم گفتم، واقعا کسانی که تظاهرات برپا میکنند فکر این مسایل را کرده اند؟ فکر اینرا کرده اند که این مردم فریب ها را در صف خود راه ندهند؟بس نیست مردم را از طرق مختلف فریب دادن؟ حالا "چپ نماها" ها هم مردم فریبی کنند؟ آنهم زیر اسم کمونیستی که سرمایه داری روز و شب در تلاش است که ضربه های بیشتری بر آن وارد کند؟هنوز دارم از تعجب برخورد پلیسی آن مرد با آن زن و نیز از به رسمیت شناختن اسراییل آن حزب مخم سوت میکشد چه هرج و مرج غریبی.با این امید که خوانندگان انقلابی این سطر به وظایف خطیر خود در این روزهای حساس واقف بوده و اجازه ندهند که مردم فریبان دیگری آنهم درلباس "چپ" بساط شارلاتان بازی خود را تحت لوای "کارگر"بر بستر مبارزات خود جوش مردم پهن کنند و تا میتوانند صف خود را از مردم فریبان جدا کنند. 27/7/09
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 07:50:44 توسط کامی
بقیه..یکی از اخلاقیات زشت و فاسد بورژوازی همین برخوردهای پلیسی ست که با مردم عادی میکنند و حالا این مرد زیر پرچم مثلا" کمونیستی " داشت بدین شیوه با آن زن حرف میزد. بیشتر دقت کردم دیدم که پرچم این " آقای کمونیست" سفید و بود و آرمی هم از کمونیستی که ما میشناسیم نداشت!بازدر همین مجادلات ذهنی بودم که دیدم مجاجره زن و مرد بالا گرفته . با سر اشاره یی به زن کردم که حرف زدن فایده ندارد، ... که مرد یکمرتبه به زن گفت شماها را هم با احمدی نژاد سرنگون میکنیم... خواستم برم یقه مرد را بگیرم که خجالت هم خوب چیزی ست، منکه شما را نمیشناسم ولی اگر راست باشد که اسراییل آنهم یک دولت بنیادگرای اشغالگری که زندگی را بیش از 60 سال با ترور و کشتار محرومان به فلسطینیان سیاه کرده را به رسمیت شناخته باشید که جنبش کمونیستی ایران باید شما را افشا و طرد کرده باشد...که در این حین زن پاسخ دندان شکنی به مرد " کمونیست نما" داد و گفت فکر کردید میتونین طبقه کارگر رو فریب بدین ، طبقه کارگر همچین پوستتون رو قلفتی میکنه.کمی بیشتر در تظاهرات ماندم و بعد باید میرفتم، داشتم فکر بازهم فکر میکردم که بغل دستی گفت..ادامه...
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 07:47:03 توسط کامی
بقیه..بودم و مشغول شعار دادن در صف چپ ها بودم که زنی جلوی مردی که مشغول نصب یک پلاکارد بر روی میله ها بود آمد و به او گفت چرا این پرچم را که سایرین ایستادند میزنید. در کمال تعجب مرد از او پرسید اسم شما چیه؟ زن گفت چه فرقی میکنه.. نخود! جلوی خودم را گرفتم که نخندم. مرد در کمال وقاحت باز هم سوال کرد شما چکاره هستی؟ واقعا که داشتم عصبانی میشدم که این چه نوع برخورد پلیسی هست که با این زن میکند؟ اول اسم او را میپرسد و بعد هم " شغل یا سمتش " را در این تظاهرات. در همین شش و بش با خود بودم که زن گفت منهم یکی از این مردم هستم و حق دارم که به حضور پرچم تو پشت سرم اعتراض کنم، پرچمی که رهبرش در لباس چپ اسراییل اشغالگر را به رسمیت شناخت! مرد که معلوم بود خیلی آتیش گرفته بود و جوابی هم نداشت گفت جای تو – با دست به سفارت اشاره میکرد – اونجاست، و ادامه داد که احمدی نژاد هم حرفهای تو را میزند. نگاهی به پرچم مرد انداختم دیدم نوشته حزب کمونیست... پیش خودم باز گفتم.. آن کمونیست هایی که همه میشناسند این گونه برخوردهای ارتجاعی با مردم نمیکنند که از آنها اسم و " سمتشان" را سوال کنند. ادامه..
نوشته شده در تاريخ چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با پنجم اوت ۲۰۰۹ ، 04:55:45 توسط کامی
کریم/ بدبختی افرادی مثل شما این است که کمونیسم را نمی شناسید، و یک بابایی بنام حکمت میتواند افراد ناآگاهی مثل شما راحت فریب دهد و خود را " کمونیست"قالب کند!دوست عزیز مشت و لگد یعنی چه؟ اولا اگر شما طرفدار حکمت نیستید دیگر چرا اینهمه فغان و هوار سرمیدهید! خشم چیزهایی را گفته که بسیار درست است و منهم قبول دارم، شما چرا بجای توضیح دادن خودتان را به در و دیوار میکوبید! اما بگذارید که من نیز مشاهده خود را از بقالی آقای حکمت برایتان بگویم! اصلا هم نیازی نیست خودتان را برنجانید و دوباره به در و دیوار بخورید!در ضمن بقالی های حکمت خود کمونیست نامیده خود لجنی ست که جز ضربه زدن به چپ با مواضع و دیدگاههای پروامپریالیستی و خدمت به بورژوازی هدف دیگری ندارد!در حاشیه ظاهرات ایستاده مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لندن /امروز منهم مثل خیلی ها در لندن به تظاهرات جلوی سفارت رفتم. تظاهرات برای سرنگونی رژیم و در حمایت از مبارزات مردم عزیز کشورمان.دسته های مختلف مخالف رژیم به آنجا آمده بودند، بیشتر آنها پرچمی نداشتند به غیر از پلاکاردی در دست. از سرکار میرفتم و حسابی خسته بودم، روی لبه پیاده رو نشسته ادامه...
نوشته شده در تاريخ سيزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با چهارم اوت ۲۰۰۹ ، 20:04:04 توسط كريم
آقاي خشم(عجب اسم مرعوب كننده اي) لطفا آقا دايي را بزنيد به آب خنك تا خشمتان فرو بريزد٠شما گويا مشكل درك مطلب داريد٠من هوادار حزب كمونيست نيستم ولي شما بصورت دگم و يك طرفه به همه مشت و لگد پرتاب ميكنيد٠شما همان كاري را ميكنيد كه خانم نيكو انجام ميدهد٠يعني ضمن همراه شدن با سبز الهي ها به كمونيستها فحش ميدهد٠چندي است سايت پيك نت متعلق به هواداران حزب توده دائم به حزب كمونيست چسبيده كه آنها مزدور رژيم جمهوري اسلامي هستند و حالا اين خانم مبارز زنان؟ كه چند نفرند و كي هستند و كجا تشكيل شده اند(اين يكي معلوم است, در امريكا)به همان شيوه كه معلوم نيست ربط هواداران حكا به تظاهرات هواداران موسوي چيست؟به جاي افشاي اصلاح طلبان, سعي در لجن پراكني به حكا ميشود٠اگر بناشود هر بار كه از حقيقتي دفاع شود و مهر وابستگي به اين يا آن جريان زده شود- كه قبلا ياور و بهروز و كمال ما را خجالت داده اند و از مجاهد و توده اي و چپ نما و اسرائيلي و حزب الهي و آمريكايي و روسي و چيني خطاب كرده اند٠تا زماني كه شما اينگونه جيغ و داد راه بيندازيد, بحثي نيست بقول معروف گو تو خوش باش كه ما گوش به ... نكنيم٠
نوشته شده در تاريخ سيزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با چهارم اوت ۲۰۰۹ ، 17:37:38 توسط خشم
آبدین از دانمارک/ باز هم که مخالفان نظری خودتان را با جملات بی محتوا " مرعوب" میکنید؟ هنوز از شیوه های "حکمت الهی" استفاده میشود؟ شما بفرمایید که کجای نوشته ی کوتاه من " فحاشی" بوده؟ واقعا این شما نیستید که مثل " موسوی" چی ها که رهبرشان در کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت دست داشته است امروز تا مردم از او بعنوان جنایتکار حرف میزنند میگویند" چرا فحاشی" میکنید! طرف کلی از عزیران مردم در دوره نخست وزیری اش کشته شدند بعد وقتی ملقب "جنایتکار" میشود مردم " فحاش " میشوند! حالا حکایت شماست! در جلسه سلطنت طلب ها شرکت میکنید(لطفا از حزب سه تکه تان را مواخذه کنید که چرا امام تان حکمت به دعوت سلطنت طلب های لبیک گفت) بعد توقع دارید که به شما بگویند" کمونیست های راستین و صادق و دلسوز طبقه کارگر"؟ میخواهید کسی که از حمله ارتش وحشی امپریالیست ها به افغانستان به بهانه تقابل با " اسلام سیاسی" حمایت کرد گفت " چپ"!؟ امامتان حکمت را میگویم! واقعا خجالت نمیکشید؟ تازه میخواهید دیگران با پرچم آلوده ی شما به مواضع ضدکارگری و ضد " انسانی" که حکمت اله سنگ آنرا به سینه میزد هم صف شوند؟چرا شرم دارید که حکمتی باشید؟
نوشته شده در تاريخ سيزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با چهارم اوت ۲۰۰۹ ، 16:35:28 توسط آيدين از دانمارك
آقاي خشم, من بي طرفانه هم نظر شما و هم نظر جناب كريم را خواندم. آنچه از ايشان در نظريات قبلي شان منجمله در هواداري از اشرف دهقاني و هواداريشان از مجاهدين خلق در اشرف(نه هواداري از سازمانشان) و ديگر نظراتشان خوانده ام نميتوانم بپذيرم كه ايشان حكمتيست باشد, گرچه بودنش جرمي نيست گرچه از نظر شما و جمهوري اسلامي شايد٠ ولي استدلال ايشان چندان هم بي ربط نيست٠شما هم بجاي فحاشي استدلال بياوريد فاكت بياوريد٠منكه در دانمارك هستم ميبينم فعالان حزب كمونيست بيشتر از هر گروه سياسي ديگري به افشاگري و مخالفت با جمهوري اسلامي چه قبل از انتخابات فرمايشي و چه بعد از آن پرداخته اند٠مرا همچون دوستمان كريم به هواداري ازحكا متهم نكنيد٠بجاي فرقه گرايي سعي در پشتيباني از جبهه چپ داشته باشيد و مرزها را مخدوش نكنيد٠
نوشته شده در تاريخ سيزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با چهارم اوت ۲۰۰۹ ، 14:30:56 توسط خشم
تصحیح: با عرض معذرت در نوشته کوتاه قبلی اشتباه اسمی اتفاق افتاده که به این وسیله تصحیح میشود: خانم آذر مدرسی و خانم مینا احدی بودند که از طرف حکمت به جلسه سلطنت طلبان در برلین رفتند و نه خانم آذر ماجدی! خانم ماجدی وظایف خطیر تر دارند! نامه نگاری با وزارت امورخارجه اسراییل و شرکت در جلسات لردهای انگلیس برای " رهایی زنان" ایران!
نوشته شده در تاريخ سيزدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با چهارم اوت ۲۰۰۹ ، 08:51:20 توسط خشم
کریم آقا/ حقیقتا که فرزند خلف " حکمت اله" ی تواب پرور هستی! کاریکه این عزیزان در نیویورک کردند برای افشا کردن هر چه بیشتر و نشان دادن جنایت رژیم و تو دهنی محکم به سبزهای طرفداران جنایتکاران بود، اگر ذهن علیل شما این تلقی غلط را دارد "دارویی" به جز شفای فوریتان از جانب " امام راحلتان" نیست! حزب نه کمونیست نه کارگری شما در سال 1998 وقتی که سلطنت طلب ها برایشان دعوت در جلسه شان را دادند با دمبشان گردو شکسته و خانم ها آذر ماجدی و مینا احدی از طرف " امام حکمت" شان به جلسه سلطنت طلبها اعزام شدند! خب، هیچ کمونیست واقعی به جلسه دشمنان قسم خورده کارگران " لبیک" میگوید؟مگر "خودکمونیست " نامیده هایی که اسراییل سرکوبگر رژیم همتای رژیم سرکوبگر ج ا را به رسمیت بشناسند! حالا چرا از ماهیت " ارتجاعی" حزبتان از تعجب " شاخ" در آوردید؟ بروید یقه ی حزبک هایتان را با " شخصیت های و چهره های سیاسمتدار" تان را بگیرید که چرا در آن جلسات شرکت کردند؟ از زمانی هم که حکمت امام شما اسراییل سرکوبگر چماق "عمو سام" را به رسمیت شناخت بیشتر دمخوری شما را به سلطنت طلبها فراهم آورد.واقعا که پرورویی جزو لاینفک شماست!
نوشته شده در تاريخ دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سوم اوت ۲۰۰۹ ، 23:21:27 توسط hossein
Afarin , what a beuatiful article .
نوشته شده در تاريخ دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سوم اوت ۲۰۰۹ ، 20:40:35 توسط cyrus
با درود بسیار به سارا نیکو مبارز شجاع و از اعضای سازمان زنان ازادیخواه . مبارز خستگی نا پذیر شما با رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی هیچ گاه فراموش نخواهد شد. زحمتکشان پیروز خواهند شد . نابود باد رژیم ادمخوار جمهوری اسلامی
نوشته شده در تاريخ دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با سوم اوت ۲۰۰۹ ، 19:12:10 توسط كريم
خانم سارا نیکو- كاش بجاي شركت در تظاهرات اصلاح طلبان و دنباله روي گنجي- سازگارا- گوگوش بهتر بود در كنار رفقاي حزب كمونيست تظاهرات ميكرديد تا اگر بفرض محال كه سلطنت طلبان با حكمتيستها تظاهرات ميكردند!! شما جاي سلطنت طلبها را پر ميكرديد٠ولي شما ترجيح ميدهيد به كمونيستها لجن پراكني كنيد ولي به صف اصلاح طلبان سبزالهي برگرديد٠از چه زماني منافع طبقاتي حزب كمونيست و سلطنت طلبان بهم گره خورده؟كه باهم تظاهرات ميكنند٠
نوشته شده در تاريخ يازدهم مرداد ۱۳۸۸ برابر با دوم اوت ۲۰۰۹ ، 13:08:55 توسط کرامت دانشیان
"اگر وحشتی از نیروهای انقلابی و مبارزات مردمی ندارید و در واقع به مرگ طبقه ی حاکم در ایران مومن نیستید تاریخ این واقعیت را نشان تان خواهد داد. ایمان ما به پیروزی جنبش نوین انقلابی ایران وسراسر جوامع طبقاتی جهان عظیم ترین قدرت است. تمام مبارزان و مردم جهان بطور مدام با اختلافات طبقاتی سرستیز داشته اند و موفقیت هایی که در این راه نصیب خلق محروم شده است پیروزی مردم را تایید مینماید" درود بر شما حامیان واقعی طبقه کارگر که ضمن روشن ساختن مرز های کمونیستی ضمنا ماهیت پروامپریالیستهای متعفن را نیز افشا میسازید. همانطور که به درستی گفته اید مردم به ستوه آمده از ظلم و ستم و نابرابر رژیم مزدور با شعار مرگ بر دیکتاتور چه شاه باشه چه دکتر، مرز خود را با این فرصت طلبان و دشمنان قسم خورده کارگران روشن ساختند. به امید پیروزی مبارزات مردم عزیزمان. زنده باد انقلاب

__._,_.___
This is a non-political list.
Recent Activity
Visit Your Group
Give Back

Yahoo! for Good

Get inspired

by a good cause.

Y! Toolbar

Get it Free!

easy 1-click access

to your groups.

Yahoo! Groups

Start a group

in 3 easy steps.

Connect with others.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ