نادر ثانی: تواب کارگری؟!www.nadersani.
درجستجوی اطلاعاتی در رابطه با موضوعی که ذهنم را اشغال کرده بود سایتها و وبلاگهای موجود در شبکه اینترنت را سر میزدم که به سایت "روزنه دات کام" از سایتهای نزدیک به "حزب کمونیست کارگری" رسیدم. بخش "گوناگون ـ شعر و ادبیات" را میدیدم (با استفاده از این آدرس میتوانید این کار را بکنید www.rowzane.
گفتنی در مورد آنچه در این صفحه دیدم بسیار است اما در اینجا میخواهم تنها به یکی از این ناگفتهها بپردازم. در بخش میانی میتوانید سه نام گوناگون "زیبا نوبری هامبورگ"، " زیبا هامبورگ" و "زیبا باوک" را ببینید. شکی نیست که در پس هر سه این نامها یک فرد نهفته است و این فرد کسی جز همان تواب شناختهشده "سیبا معمار نوبری" نیست که ازنام های دیگری چون "زینب" و" زیبا" هم استفاده کرده و میکند. او همان فردی است که چند سال پیش در گفتگویی با نشریه آرش از "رابطه عرفانی" خود با حاج داوود (جلادی که چهرهای شناختهشده برای تمامی دستاندرکاران حیات سیاسی ایران و به ویژه زندانیان سیاسی دهه ۶۰ میباشد) داد سخن داده بود! و به راستی چرا که نه؟! مگر حاج داوود همان فردی نیست که توابین در آستانش "پدر پدر" میکردند تا او را خوش آید؟! "زینب سیبا زیبا معمار نوبری" سابقهای آشنا برای بسیاری از زندانیان سیاسی دارد و خوشبختانه زندانیان آن دوره در خاطرات و گفتگوهای خود از زندان از "شاهکارهای" وی بسیار گفتهاند. نامبرده نیز در اینجا و آنجا بسیاری از گفتههای همبندان سابق خود را به اشکال گوناگون تایید کرده و از تواب شدن خود و آنچه در پس آن آمده است به صراحت سخن گفته است. زینب سیبا زیبا معمار نوبری زندانیای است که در پروسه تواب شدن عاشق یکی از زندانبانان شده و با او ازدواج کرده است. زینب سیبا زیبا معمار نوبری فردی است که در سال ۱۳۸۵ پس از شرکت جنجالیش در سمیناری در آلمان در رابطه با خود چنین نوشته است: "همان گونه که من سیبا در برههای از زندگیام، ٦ سال تمام مبارزی کمونیست بودم و سرسختانه از مواضع مارکسیست- لنینیستی خود دفاع میکردم، در برههای دیگر با برگشت از این مواضع، زینبی میگردم با ایدئولوژی مذهبی و در عرصهی سیاسی، طرفدار جمهوری اسلامی... امیدوارم که من پلی برای ارتباط تمام مبارزان و علاقمندان با دیگر توابان و برگشتگان و بریدههایی گردم که بیشک انبوه وسیعی از زندانیان را تشکیل میدهند... اما... میخواهم پیشاپیش صریحا" بگویم که این تصور پیش نیاید که با شرکت در سمینارها یا جلسات شما، من نیز به مانند توابهایی که تحت فشار، ابراز انزجار و ندامت از گذشته و عملکردهای خود نمودند، قصد معذرتخواهی یا توبهی دوباره دارم. من اگر قرار است که دورهی مذهبی و تواب بودن خود را به نقد بکشم و از این تغییر و تحول خود احساس ندامت و شرمساری کنم، به همان صورت باید دوران کمونیست بودن خود را نقد کنم و شاید بسی بیشتر. من زمانی پایبند یک ایدئولوژی بودم و در زمان دیگر به ایدئولوژی دیگر. زمانی سیبا بودم، زمانی دیگر زینب، که هر دو در رشد و تکامل من نقش مهمی را داشتهاند. و اینک بر پایهی گذشتههایم ایستادهام و زیبا هستم، بدون پاببندی به ایدئولوژی، اعتقاد یا ایده یا گروهی و اساساً چهارچوب و ایدئولوژی را دیگر نمیپذیرم و در موضع مبارزه با هیچ فرد و قدرت و گروهی نیستم... در آخر از تمام کسانی که در زندان بودند، تقاضا میکنم که چنانچه از من کوچکترین نشانهای از فشار یا ضربه یا تحقیر و تحمیل دیدهاند، خواهش میکنم علناً و با سند اعلام کنند. این مسئله برای خود من بسیار اهمیت دارد، به ویژه برای آرامش درونی خودم. چرا که من مدعی هستم که در دوران زینب بودنم، انسانی لطیفتر و با احساستر و متکاملتر از دوران قبلی کمونیستیام بودهام. بنابراین برایم خیلی اهمیت دارد که کسی مدعی شود که من به او آزاری رسانده باشم. برای اطلاع بیشتر دوستان اعلام میکنم که مصاحبهی چند ساعته من در زندان در نقد گذشتهام و اعلام تواب و مذهبی شدنم نیز یک امر داوطلبانهای بود که با تقاضا و خواهش من پذیرفته شد، نه یک امر تحمیلی از طرف حاجی داوود"
در دوران غریبی زندگی میکنیم! میرحسین موسوی، فردی که در دوران نخستوزیری او جنایات بسیار از جمله کشتار وحشیانه زندانیان سیاسی به وقوع پیوست، "رهبر" خیزش مردمی تودههای ما جا زده میشود! محسن رضایی که سالها مسئول سپاه پاسداران بوده و هنوز آثارخون جوانان ما بر دستانش دیده می شود خواستار اصلاحات شده است! اکبر گنجی با آن سابقه "درخشان" در سرکوبهای خیابانی و به خصوص اذیت و آزار زنان مدعی رهبری مبارزه در خارج از کشور شده است! محسن مخملباف شکنجه گری که زندانیان سیاسی را با زور و شکنجه به بازی در فیلمهایش وامی داشتند و تماشای فیلمهایش خود شکنجهای بود برای زندانیان سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی حال در"اتحادیه اروپا" از مطالبات مردم ما و فقدان آزادی در ایران دم میزند! امیرعباس فخرآور با آن توشه کلان از خیانت و آدم فروشی در زندان به عنوان سمبل دانشجویان معترض به کاخ سفید فرا خوانده میشود! محسن درزی، تواب و تیرخلاصزن دیروز، فردی که بالاتر از "چهگواراها" را در بین پاسداران یافته بود بیشرمانه گذشته ننگین خود را انکار و طلبکار زندانیان سر موضع شده است! حمزه فراهتی یا همان افسری که با صمد بهرنگی به ارس رفت و تنها بازگشت، در اینجا و آنجا و با کمک این و آن روایتهایی سرشار از دروغ تحویل تاریخ میدهد و بیشرمانه از پاسخ به پرسشهائی که پاسخ آنها پیش اوست طفره میرود و فکر میکند دیگران روابط وی با ماموران وزارت اطلاعات در آلمان را فراموش کردهاند. همان نشست و برخاستهائی که فاجعه جنایت رستوران میکونوس را شکل داد! آری در چنین دورانی و در چنین شرایطی چرا نباید نوشتههای یک تواب بیشرم که با وقاحت تمام دوران تواب بودنش را همسان دوران فعالیت در صفوف چپها قلمداد میکند در چنین سایتی درج شود؟! اگر به اصطلاح "کمونیستهای کارگری" (!!!) نوشتههای زینب سیبا زیبا معمار نوبری را تحت نامهای گوناگون در سایت شان به من و شما عرضه نکنند پس چه کسانی باید وظیفه هموار کردن راه نفوذ توابین در صفوف اپوزیسیون را به دوش بکشند؟
شاید هم من اشتباه میکنم. شاید که اینان بار دیگر "آب توبه" را بر سر آن تواب ریختهاند و من خبر ندارم! اما او خود با وقاحت در آن نامهاش تاکید کرده که : "من اگر قرار است که دورهی مذهبی و تواب بودن خود را به نقد بکشم و از این تغییر و تحول خود احساس ندامت و شرمساری کنم، به همان صورت باید دوران کمونیست بودن خود را نقد کنم و شاید بسی بیشتر." پس او از دوران تواب بودنش شرمسار نیست شاید درحکنندگان مطالب وی از ادعاهای دروغین خویش شرمسار باشند!
استکهلم، ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ |
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch format to Traditional
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر