صمد بهرنگي، معلم روستاهای آذربايجان از: اميد سرخابی در هفتادمين سالگرد تولد صمد بهرنگی
صمد بهرنگي، معلم شهير روستاهای آذربايجان، نويسنده "ماهی سياه کوچولو" و ديگر قصه های کودکان، منتقد برجسته اجتماعي، پوينده مقاوم راه آزادي، يار وفادار توده های محروم وستمديده و خصم بی امان استثمارگران وستمکاران، در دوم تيرماه 1318، درمحله چرنداب تبريز، در خانواده فقير وتهيدستي، متولد شد. پدر صمد، کارگر زحمتکشی بود که باتمام تلاش و جانفشاني، به سختی زندگی عائله را تامين ميکرد. صمد از همان اوان کودکي، طعم تلخ فقر و ستمديدگی را چشيده و احساس همدردی با توده کار وزحمت، در وجودش عميقا پرورش يافت. در طول زندگی کوتاه پرثمر و مبارزه جويانه اش، صمد، همواره دارای طبعی سرکش، ديدی تيز بين، قلمی نافذ و انديشه ای پويا بود. عصيان عليه تباهي، ارتجاع، ظلم و استثمار و همدردی و همسوئی بی دريغ با کارگران و توده های زحمتکش، در تار و پود وجودش تنيده شده بود. صمد در 7 سالگی در دبستان 21 آذر تبريز به تحصيل پرداخت. در سال 1334، پس از پايان سيکل اول متوسطه در دبيرستان تربيت، وارد دانشسرای مقدماتی تبريز شد.
بهرنگي، پس از پايان تحصيل دردانسشرا، عازم دهات آذربايجان گرديد. وی 11 سال از عمر پر ثمر خود را صرف تعليم و تربيت کودکان روستائی نمود. در طول اين سالهای پر تلاش، وی از نزديک فقروتهيدستی دهقانان ستمديده را مشاهده نموده و با دردها ومحروميتهای روستائيان، آشنائی پيدا کرد. صمد باچشم تيز بين، ديدچگونه زمينداران خونخوار به بيرحمانه ترين وجهی دهقانان فقير و تهيدست را استثمار کرده و ژاندارمها ومامورين دولتی دمار از روزگار آنها در ميآورند. صمد، اينها را ديد و بعنوان يک انسان انقلابی و آرمان طلب، بفکر يافتن چاره افتاد.
صمد در همان سالهای اول تدريس در روستاهای آذربايجان، با مشاهده اوضاع اجتماعی و مطالعه آثار انقلابي،بدرستی تشخيص داد که بدون دگرگونی عميق در جامعه،انتظار بهبود وضع کارگران، دهقانان و ديگر زحمتکشان و رهائی از چنگال فقر و فساد و انحطاط اخلاقي، انتظار بيهوده ايست.بهمين جهت، صمد نويسنده،صمد معلم، صمد متفکر، صمد انقلابي، با ايمان شگرفی که بخلاقيت توده ها و صفا و صداقتشان داشت، درراه بيدار کردن آنها و آماده نمودن زمينه جهت دگرگون ساختن وضع سياسی و اجتماعی به تلاش عظيمی برخاست. بهرنگی که هرگز از فعاليت و کوشش خلاق باز نميايستاد، در عين تدريس در مدارس روستائي، بکار تحقيق و مطالعه پرداخته و طی مقالات و نوشته های پر ارزشي، با قلمی نافذ و مو شکاف، دردههای اجتماعی و ريشه های عقب ماندگيهای سياسي، فرهنگی و اقتصادی را به توده ها بازگو کرد. او درعين حال، راه چاره را نيز به آنها نشان داد.
گرچه تدريس در روستاهای آذربايجان، فقط بخشی از فعاليتهای پر شور سياسي، فرهنگی و اجتماعی صمد را تشکيل ميداد، اما صمد انقلابي، صمد نويسنده، صمد متفکر، هميشه در ياد نسلهای آينده در درجه اول بمثابه صمد، معلم کبير روستاها، باقی خواهد ماند. صمد بکار تدريس عشق ميورزيد، با شاگردان خود پيوند و الفت ناگسستنی داشت و بهترين لحظه های زندگيش را تدريس در دبستانهای روستا، تشکيل ميداد. خود صمد در اينمورد ميگويد:"بچه های دبستانی روستائی هميشه مشغله ذهنی من بوده اند. ميدانی من 11 سال تمام در دهات آذربايجان، الفبای فارسي، گفته ام."
صمد يک معلم حقيقی و يک متفکر تربيتی برجسته ای بود که مسائل آموزش عمومی را نه از ديد جناحها و محافل استعماری و ارتجاعي، بلکه از نقطه نظر منافع طبقات محروم و ستمديده، مورد بررسی قرار ميداد. نوشته بهرنگی تحت عنوان "کندوکاو در مسائل تربيتی ايران" يکی از بهترين کتابهای انتقادی است که در زمينه فرهنگ عمومی نوشته شده است.در کتاب" کندوکاو در...."، بهرنگی سيستم ارتجاعی- استعماری آموزش عمومی را مورد انتقاد موشکافانه قرار داده و ضعفها و کاستی های آنرا، نقادانه باز گو ميکند. در اين جزوه، بهرنگي، در مخالفت با کتابهای مربيان آمريکائی که در دانشسراها تدريس ميشد، چنين ميگويد:"در اين کتابها، هيچ حرفی در ميان نبود که ما را به روستائی خواهند فرستاد که در يک اطاق برای سه کلاس و چهار کلاس و پنجاه، شصت شاگرد درس بگوئيم. از دانشسرا که در آمدم بروستا رفتم. يکباره دريافتم که تمام تعليمات مربيان دانشسرا کشک بوده، همه اش را بباد فراموشی سپردم و فهميدم که بايد خودم فوت وفن معلمی را پيدا کنم و چنين نيز شد. آنهائيکه کتابهای دانشسرای مرا نوشته بودند و آنهائيکه چنان کتابهائی را تدريس ميکردند،خبری از محيط کار من نداشتند.... در %99 مدرسه های ايران، مساله هائی از آنگونه که در ترجمه کتابهای آمريکائی ميخوانيم، مطرح نيست."
صمد بمثابه روشنفکری متعهد، نويسنده ای توده ای و انقلابی که هنر و استعداش را به سلاحی جهت رهائی زحمتکشان از چنگ ظلم و استثمار مبدل ساخته بود،همواره به زبان غنی توده ها حرف زده و سخت علاقه داشت،نوشته ها و آثار هنريش برای توده های محروم و زحمتکش، از روستائيان آذربايجان گرفته تا کارگران پارچه باف و نخريس اصفهان، قابل فهم باشد. صمد عميقا بقدرت ابتکار توده ها ايمان داشت و معتقد بود بدون شرکت فعال و آگاهانه زحمتکشان شهر و ده در مبارزات اجتماعي، کوچکترين اميدی به رهائی از چنگ امپريالسم و ارتجاع و ايجاد جامعه ای عاری از ستم و استثمار نميتواند وجود داشته باشد. بهرنگی توده های زحمتکش را سازندگان حقيقی تاريخ بشمار مياورد. او معتقد بود اگر توده ها به حرکت نيايند، تلاشها و جانفشانيهای روشنفکران انقلابي، نتيجه ای نخواهد داد.
ساده نويسی بهرنگی وتلاش وی جهت يافتن سوژه های بکر و مناسب برای قصه هايش، از عشق و علاقه عميق وی به توده های محروم وستمديده و از عزم راسخش در پراکندن تخم آگاهی در بين توده زحمتکش، سرچشمه ميگرفت. هدف والای صمد، تربيت انقلابی توده ها وتدارک زمينه برای تحولات عظيم اجتماعی بود. کليه آثار صمد بهرنگي، از داستان کودکان گرفته تا مقالات فلسفي، بزبان بسيار ساده ای نوشته شده است تا مردم کوچه و بازار، اين نوشته ها را خوانده واز حقايق تلخ اجتماعي، آگاهی پيدا کنند. صمد اعتقاد داشت اگر نويسنده ای برای توده ها مطلب مينويسد، بايد نوشته اش ساده وعامه فهم باشد تا توده ها را برانگيخته و آنها رابحرکت در آورد. در مقاله "نظری به ادبيات امروز" که صمد در آن "عزاداران بيل " غلامحسين ساعدي، نويسنده و نمايشنامه نويس معاصر را مورد بررسی قرار ميدهد، چنين گفته ميشود:" من نميدانم که اگر مردم عادی با سواد ازقصد نويسنده آگاه نشوند يا بسختی آگاه شوند برای نويسنده حسن است يا عيب. اما همينقدر ميدانم که اگر معتقد به هنر برای اجتماع باشيم و قبول کنيم که قسمت بزرگ اجتماع را مردم عادی تشکيل ميدهند، نميتوان آنها را ناديده گرفت والسلام."
صمد در زندگی کوتاه پر ثمرش، در تمام فعاليتهای فرهنگي، ادبي، اجتماعی و سياسی خود و در نوشته ها و کتابها و تحقيقات اجتماعيش، همواره يار محرومان و زحمتکشان ودشمن کينه توز وبی امان مرتجعين، مفت خواران وانگلهای اجتماعی بود. صمد نسبت بقدرتهای استعماری وطبقات استثمارگر، عميقا احساس کينه وتنفر ميکرد و ميکوشيد در نوشته های انقلابی خود، اين کينه و تنفر بدشمنان بشريت رابه توده های محروم و زحمتکش، منتقل سازد.
صمد، از روزی که در عنفوان جوانی بعنوان معلم روستاها روانه دهات آذربايجان گرديد وتا لحظه ای که در شهريور1347، بدست رژيم آزادی کش شاه، کشته شد، 11 سال تمام درس داد، نوشت، مبارزه وتلاش نمود، در پيوند کامل با زحمتکشان به روشنگری پرداخت، تحقيقات علمی انجام داد و در راه ترويج و اشاعه زبان و آداب و رسوم و سنتهای خلق تحت ستم خود، ازآنجمله جمع آوری فولکلورغنی آذربايجان، از هيچ کوششی فروگزاری نکرد. اين انسان آزاد انديش و پرکار، لحظه ای از کار و فعاليت در راه رهائی زحمتکشان از يوغ ظلم و استثمار باز نايستاد. از توده ها ياد گرفت و معلم توده ها شد و اينک طنين فريادش همه جا هست. در مدارس، در دانشگاهها، در روستاها و کارگاههای فرشبافي، همه جا نام صمد بلند آوازه است و همه جا نوشته های پرارزش صمد دست بدست ميگردد و داستانها و طنزهای اجتماعيش هميشه بيرحم و سرسخت، مفاسد اجتماعی را مورد انتقاد قرار داده و به توده های زحمتکش، راه رهائی و رستگاری را نشان ميدهد.
صمد، نويسنده ای بس با استعداد و متفکری بس شگرف انديش بود. صمد در زمينه داستان نويسی در ايران فصل نوينی گشود. داستانهائی که وی برای کودکان نوشت، مضامينی بس بکر و پر معنی دارد. از صمد در زمينه داستان کودکان، تعليم وتربيت، فولکلور، تحقيقات اجتماعي، زبانشناسي، علم تاريخ و... آثاری بيادگار مانده که در شمار بهترين آثار ادبی تاريخ معاصر ايران ميباشد. در داستانهائی که صمد برای کودکان نوشته است، محروميتهای توده ها و ظلم و استثماری که کارگران و زحمتکشان در معرض آن قرار دارند، با قلمی موشکاف بررسی گرديده است.
اين يک امر مسلم است که در جوامع طبقاتي، منافع طبقاتی مختلفی وجود دارد و نويسندگان و هنرمندان نيز دارای ديدگاههای طبقاتی متضادی هستند. نويسندگان، شعرا و هنرمندانی وجود دارند که بارشته های مرئی و نامرئی بطبقات استثمارگر حاکم وابسته بوده و پديده های هنری آنها مسقيما و يا بطور غير مستقيم در خدمت همين طبقات ميباشد. صمد بهرنگي، دشمن بی امان هنرمندان و نويسندگانی است که هنر و استعداد خود را به استعمارگران و مرتجعين فروخته و با تبليغ و اشاعه ارزشهای استعماری و ارتجاعی ميکوشند توده های تحت ستم را از مبارزه در راه واژگون ساختن کاخهای ظلم و استثمار، باز دارند. در مقاله "ادبيات کودکان"، صمد بهرنگي، يمينی شريف داستان نويس کودکان را که برای بچه های طبقات مرفه قصه مينويسد، به باد حمله گرفته و تبليغ "محبت و نوعدوستی و قناعت و تواضع" از جانب نويسندگانی نظير وی را، شديدا محکوم ميکند. "تبليغ اطاعت و نوعدوستی صرف از جانب کسانيکه کفه ترازو مال آنهاست، البته غير منتظره نيست. اما برای صاحبان کفه سبک ترازو هم، ارزشی ندارد. وصفی که آقای يمينی در اثر! خود از" بچه بد" و"لولو"ميکند، درست وصف ميليونها بچه فقير و کارگر قاليباف و لگرد ماست. ايشان خيال ميکنند، بچه های ايران و حتی دنيا مثل آن چند بچه تی تيش مامانی دور و برشان هستند با موهای روغن زده و شانه خورده که اتوی شلوارکوتاهشان خيار تر را بدو نيم ميکند و هرگز درملاء عام، فحش از دهنشان شنيده نميشود و داد و بيداد نميزنند توی خاکروبه ها نمی لولند و صبح تا شام توی خيابانها و رستوران، بليط بخت آزمائی نميفروشند و چوب رختی و روپوش لباس و آب يخ و غيره هم دوره نميگردانند و در زير زمينهای نموروتاريک هم قالی نميبافندو... بس نيست؟ اينهمه بچه که صبح تا شام در کوره تجربه های تلخ زندگی ميپزند و جزغاله ميشوند، بنظر آقای يمينی بچه های بدی هستند، اما آن چند بچه ای که هنرشان فقط داد نزدن و فحش ندادن و تر وتميزبودن وبا قاشق و چنگال غذا خوردن و اطاعت از پدر و مادراست، بچه های خوب و نمونه اند."
برخلاف يمينی شريفها، بهرنگی نويسنده و معلم طبقات محروم وستمديده است. صمد از زبان کارگران و ديگر زحمتکشان شهر و ده سخن ميگويد و در نوشته های خود دردها وآرزوهای آنها را منعکس ميسازد. قهرمانان داستانهای صمد، همه از طبقات محروم وستمکش جامعه هستند. در داستانهای بهرنگي، کارگران قاليباف، روستائيان زحمتکش، اطفال آواره وبی پناه و همه انسانهای ستمديده و محروميکه قربانی ظلم واستثمار سرمايه داران و زمينداران بيرحم شده اند و بوجود آورنده تمام نعمتهای جهان هستند، درلباس فاخر، ظاهر ميشوند. قصه های بهرنگی اين نويد را با خود همراه دارد که آينده از آن استثمارگران و ستمکاران نخواهد بود و به توده های محروم و ستمديده، به کارگران وديگر زحمتکشان، تعلق خواهد داشت. داستانهای بهرنگي، پيام آور اميد به آينده و پيروزی نهائی بشريت مظلوم است. در داستانهای بهرنگي، کارخانه داران خونخوار، فئودالهای ستمگر، شاهان و اميران و.....همه در قيافه های کريه و زشت ظاهر ميشوند که کاری جز مفتخوري، ستمگری و مکيدن خون زحمتکشان ندارند و تنها با واژگونی کاخهای ظلم و بيداد آنها بدست توده های محروم است که دنيای زيبای فردا چهره پرفروغ خود را نشان خواهد داد.
صمد عقيده داشت که در داستان کودکان بايد حس کينه بدشمنان خلق، راه باز کند. نويسندگان و هنرمندان متعلق بطبقات استثمارگر حاکم، همواره مبلغ محبت و عشق و نوعدوستی صرف بوده و از مردم عادی ميخواهند که ستمگران و استثمارگران را دوست داشته باشند و در جهت کسب حقوق پايمال شده خود، بمبارزه قهر آميز متوسل نشوند. اما، کودک بايد از حقايق جامعه و محيط زندگی خود با خبر شده و نسبت بدشمنان طبقاتی و غارتگران هستی توده ها، احساس کينه و تنفر کند. کينه طبقاتی بايد در ادبيات کودکان جای عشق و محبت صرف را بگيرد. "ادبيات کودکان نبايد تنها مبلغ محبت ونوعدوستی و قناعت و تواضع از نوع اخلاق مسيحيت باشد. بايد به بچه ها گفت که به هرآنچه وهر که ضد بشری و غير انسانی و سد راه تکامل تاريخی جامعه است، کينه بورزد و اين کينه بايد در ادبيات کودکان راه باز کند. آيا ميتوان نسبت به آن مرد هم که بدستورش بمب بر سر مردم ريخته ميشود، مهربان بود؟ آيا ميشود بجلادان هيتلری که کارشان شکنجه آزاديخواهان بود، مهربانی کرد؟ نه! بايد بدشمنان خلق کينه ورزيد. بايد محبت و دوستی بطبقات محروم، همراه با کينه وتنفر بی پايان به دشمنان خلق باشد که مسبب اصلی تمام تيره روزيهای زحمتکشان ميباشند. "صمد در عين حال که نسبت بدشمنان رهائی بشريت و استثمارگران و ستمکاران، احساس خشم و کينه ميکند، عميقا بتوده های محروم وستمديده و کودکان متعلق به خانواده های فقير و زحمتکش عشق ميورزد. نمونه های برجسته ای از عشق سرشارصمد به توده های زحمتکش و تهيدست وکينه عميق وی به ستمگران اجتماعی را در داستانهای "24 ساعت در خواب و بيداری"و" پسرک لبو فروش"، ميتوان بروشنی مشاهده کرد.
صمد مبلغ مبارزه و اميد به آينده است. اين پيکار جوئی و اميد سرشار را ميتوان در لابلای کليه قصه های صمد و از آنجمله در "ماهی سياه کوچولو"، " يک هلو، هزار هلو" و"24ساعت در خواب و بيداری "مشاهده کرد. در مقالات پراکنده و قصه های بهرنگي، چيزی جز مبارزه عليه نابرابريها، تلاش در راه آينده، عشق به زندگی و ايمان به پيروزی نهائی بشريت مترقي، وجود ندارد. "ماهی سياه کوچولو" داستان انسانهای مبارز و بپاخاسته ای است که نميخواهند در مقابل استثمارگران و ستمگران، سکوت اختيار کرده و با ننگ وخاری زندگی کنند. داستان پر شور نسلی است که بپا ميخيزد و درفش مبارزه آشتی ناپذير را برافراشته نگه ميدارد. نسلی است که ميکوشد در تاريکی استبداد و بيدادگري، راهی به روشنائی باز کند. ماهی سياه کوچولو نميخواهد مثل پدر ومادرش بزندگی يکنواخت وآرام ادامه داده و بگندد. او ميخواهد دل بدريا زده و محدوده محيط را بشکافد و نقبی بسوی روشنائی بزند. ماهی سياه کوچولو بمادرش گفت: "ميخواهم بروم ببينم آخر جويبار کجاست ميدانی مادر، من ماههاست تو اين فکرم که آخر جويبار کجاست... دلم ميخواهد بدانم جاهای ديگرچه خبرهائی است. "درتمام داستانهای بهرنگی تلاش و پيش رفتن، از سختيها نهراسيدن، در مقابل توطئه های دشمنان هوشياری نشان دادن، دشمنان درنده خوی بشريت را بمبارزه طلبيدن، توده ها را برانگيختن و مبارزه را تا آخر پيش بردن، بطور روشنی بچشم ميخورد.
گرچه دشمن کينه توز کوشيد با کشتن صمد، فرياد وی را در گلو خفه ساخته، خود را از چنگ قلم آتشين اوبرهاند، اما مرگ صمد، خود، زندگی تازه ای بود و امروز صمد در قلب همه کارگران و زحمتکشان، زنده است و به توده های ستمديده، الهام ميدهد که با اميد به آينده، بيهراس از سختيها مبارزه را همچنان ادامه دهند و با تکيه به نيروی خود، جامعه ای آزاد ازستم و استثمار، بوجود بياورند. --------------------------------- صمد معلم ماست راه صمد راه ماست برای عضویت در گروه ماهی سیاه کوچولو روی خط آبی رنگ زیر فشار دهید ماهی سیاه کوچولو
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر