کتاب های فارسی - آرشیو این وبلاگ در پایین صفحه قرار دارد

stat code

stat code

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

[farsibooks] Fw: [Mahi_Siah_Kocholo] صبا راهی: سبزالهی ها میخواهند رنگ پالان خر را عوض کنند

 

 

http://www.hafteh.de/?p=16632

سبزالهی ها میخواهند رنگ پالان خر را عوض کنند

به این عکس دقت نماببد. اینها چه چیزی غیر از آنچه آن یکی جناح دیگر میگویند؟ پرچم که همان پرچم کشتن مخالفین رژیم و اسارت کارگران و محرومان است. ایران هم که همان ایران تحت سلطه است و دست آمریکا وانگلیس و سایر غارتگران دنیا که توسط نوکرانشان در ایران به چپاول منابع و دسترنج کارگران و محرومان مشغولند. واقعا این جوان که سربند سبز بسته و فریاد میکشد ایرانم را پس بده؟  ایران را از چه کسی میخواهد پس بگیرد؟ از امپریالیسم آمریکا و انگلیس؟ یا از ملاها نوکر آنها؟ یا از چاه جمکران" امام زمان"؟ این ایران سی و یکسال در دست هر دو جناح بود چطور امروز یک جناح میخواهد از آن جناح دیگر پس بگیرد؟ پس بگیرد که چکار کند؟ مگر غیر از این است که جمهوری اسلامی را میخواهند آنهم از نوع دهه شصت که موسوی آزادی جنازه زندانیان سیاسی را میخواست؟ رای شان را پس بگیرند که چکار کنند؟ غیر از همین کاری که این جناح،دزدی و استثمار بیشتر محرومان و زحمتکشان، میکند؟ و پر کردن جیب اربابان جهانی رفسنجانی و خامنه ای قاتل و دزد؟

یکی دیگر روی کاغذش نوشته رای من کجاست؟ خب، اگر به این جوان بگویی هزاران هزار زندانی سیاسی دهه شصت جانهای شیرین شان کجاست؟ که حتی جنازه هایشان که حتی جای دفن آنها را هم به عزیزانشان ندادند و نشان ندادند! یا میلیونها مستضعف که بنام آنها این حکومت شکنجه و خون و سنگسار و نابرایری و ظلم بر پا شد نان شب و سقف بالاسرشان و دارو و درمانشان کجاست؟ و اصولا گوشت و تخم مرغ و نان و حبوبات و میوه کیلوی چند؟ آن وعده هایی که خمینی به آنها داد کجاست؟ آب و برق برای محرومان باید مجانی باشد کجاست؟ یا آزادی که خمینی به مردم وعده داده بود کجاست؟ چه جوابی دارند؟ اجازه دهید جواب یکی از این " آقازاده " ها که با نام آرش در زیر یکی از نوشته های این قلم تحت عنوان (نان تقلب شده محرومان – در ادامه ریاکاریهای معمار میرحسین قصاب) اظهار نظر کرده بود را برای اطلاع شما عینا بنویسم. لینک آن نیز در مقابل  http://www.hafteh.de/?p=16595

آرش نوشته: "این ادبیات کهنه و نخ نما شده ،این واژه ها مال یک قرن پیش، مال انقلاب اکتبر و آن حوالی ست، این جا ایران است و ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم.شما لطفا ساکت باشید. مردم خودشان قضاوت خواهند کرد، حتی اگر این قضاوت اشتباه باشد، شما در همان خواب خرگوشی تان بمانید. شاید روزی بیدار شدید، شاید روزی نسیم جنبش سبز شما را هم بیدار.... فکر نمیکنم بخوابید، در رویا هم میشود به آرزوها رسید."

لابد این آقازاده انتظار دارد که ما هم مثل او خودمان را به حماقت محض بزنیم. آرش طرفدار رژیمی ست که قوانین ظالمانه 1400 سال پیش را بر ایران و مردم ستمدیده ایران حاکم کرده است. همان رژیم " قرن بیست و یکمی " که رفسنجانی برای نجاتش کثیف ترین بند فقه " صیغه" را بیرون میکشد و امام جلادش را در اعدام فاحشه های شهرنو کمک میکند، رژیمی که دست و زبان میبرد، سنگسار میکند، شکنجه و اعدام و تیرباران و سر به نیست کردن مخالفین لازمه ادامه حیات آن بوده و هست،رژیمی که اگر آرش خواهر یا مادر یا همسرش را بکشد هیچ جرمی در انتظارش نیست اما وقتی این عمل از سوی مادر یا خواهر یا همسر او انجام شود مجازاتشان اعدام است، مستضعفینی که به نام آنها، خمینی دجال آنها را فریب داد تا منبر استبدادش را بر دوش آنها سوار کرد و آنها را به روز سیاه نشاند. زنان که در بی حقوقی مطلق بسر میبرند و نیم عقل مردان عقل دارند، آنوقت آرش خان توقع دارد که ما این ارتجاع محض آدم کشی را بعنوان " آنجا ایران است و آنها در قرن بیست و یکم زندگی میکنند" بپذیریم! بله آنها، یعنی دزدها و جنایتکاران، دلالهای محبت و سایر دلالها، بساز بفروشها و آنها که میخواهند در پناه " درخت ریشه دار رفسنجانی" باشند با امکان استفاده از وسایل زندگی قرن بیست و یکمی، که از مکیدن شیره جان کارگران و محرومان به جیب میزنند، در " قرن بیست و یکم" زندگی میکنند! آرش با وقاحتی تمام از اینکه محرومان در ایران برای لقمه ای نان در داخل زباله ها جستجو میکنند و فرزندان محرومان شبها سر گرسنه به بالین میگذارند،را حرفهای نخ نمای یک قرن پیش میداند! این گونه تفکر ارتجاعی که آرش از خود نشان میدهد تفکر انسانی نیست، شیوه ای حیوانی ست که برای بقای لاشه سرمایه اش مثل کرکس ها روی جنازه کارگران و محرومان می افتد تا " زندگی قرن بیستمی" داشته باشد! و برای فراهم آوردن وسایل این زندگی از هیچ جنایتی در حق مردم ایران کوتاهی نمیکند! زبان کارگر را میبرد، زن و بچه کارگر را به زندان میکشد تا آدرس پدرشان را به دژخمیان بگویند، و هر گونه حق طلبی اقتصادی را در نطفه خفه میکند! این برنامه سبزالهی هایست که میخواهند پالان خر امپریالیستها را بنا به خواسته امپریالیستها عوض کنند!

 واقعا این " مخالفین" آن یکی جناح از خودشان شرم نمیکنند؟ اینها به راستی دنبال چه هستند؟ خب، جمهوری اسلامی که سر جایش تمرکیده اینها دیگر چه میخواهند؟ اینها دستمزد بیشتر برای کارگران میخواهند؟ اینها کار برای بیکاران میخواهند؟ اینها حقوق برابر برای زن و مرد میخواهند؟ اینها واقعا چه میخواهند؟ که تازه به درب کاخ قبله حاجاتشان کاخ سیاه کننده زندگی زحمتکشان و محرومان دنیا در واشنگتن هم رفته اند و به آن دخیل بسته اند، در روز عشاقی که سرمایه داری خونخوار برای مردم تدارک میبیند تا بیشتر جیب مردم را با بنجل هایش خالی کند. اینها غیر از این است که میخواهند صدای میلیونها تن از مردم ایران، کارگران معلمان، دانشجویان و بیکاران و بی حقوقان، پرستاران و بازنشستگان  را که سرنگونی رژیم سرمایه داری اسلامی را فریاد میزنند خاموش کنند؟ مردم میگویند مرگ بر جمهوری اسلامی ، سبزالهی ها در " قرن بیست و یکم" شان پالان خر را عوض میکنند. به راستی که عصر لمپن ها و احمق هاست، و معماران جنایتکاری چون میرجسین موسوی نیز از این عصری که خود معمار آن بوده اند با دستان تا شانه یشان آغشته به خون زندانیان سیاسی دهه شصت میباشد، میخواهند سکان کشتی خدمت به امپریالیسم آمریکا و انگلیس را بر عهده بگیرند، چون میداند که مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند! چه با موسوی جنایتکار چه بی موسوی جنایتکار! مردم میگویند ما نان نداریم، خوراک و سقف بالای سر نداریم، تامین آینده نداریم، دوا و دکتر نداریم، و هر چه هست خصوصی ست و مال یک مشت دزد و قاتل و نوچه های آن، به همین علت شعار مرگ بر جمهوری اسلامی با هر جناج و دسته آن را میدهند! اما سبزالهی ها لباس نوکری بیشتر برای امپریالیستها را بر تن کرده و میخواهند پالان خر را عوض کنند. برنامه ای که امپریالیسم آمریکا در پس " خانه دموکراسی آمریکا" برای تغییر رژیم های دست نشانده خود با خطی که امپریالیسم مکار انگلیس به آن میدهند ( تفرقه بینداز و حکومت کن)، دو جناح را به جان هم انداخته تا صدای مرگ بر امپریالیسم و مرگ بر جمهوری اسلامی که توده های گرسنه فریاد میزنند شنیده نشود.

دیروز وقتی سبزالهی ها به کاخ سفید میروند، مک کین سناتور آمریکا میگوید: از ما میخواهند که انقلاب آنها را " کارگردانی" کنیم،و نه " دیکته" ! او در سایر اراجیفش می افزاید: ما نمیخواهیم که بنیادگرایان انقلاب های مردم را بدزدند، قبل از آنکه آنها اینکار را بکنند ما به کمک مردم میرویم."

تو گویی که خمینی که زیر درخت سیب در فرانسه نشسته بود " امدادهای غیبی" از فرانسه باعث شدند که انقلاب پرشکوه 57 ایران را بدزد! و لابد ما هم مثل " ابلهانی" که به جلوی کاخ سفید میروند تا از اربابان جهانی میرحسین و خامنه ای بخواهند تا همچنان به سلطه استثمارگرانه خود در ایران ادامه داده و رای گمشده میرحسین نخست وزیر دهه شصت، قصاب زندانیانی سیاسی دهه شصت، را به او بگرداند تا او بتواند به ادامه رژیم "جهالیت قرن بیستمی" در پناه چاه جمکران ادامه دهد... اما صدای محرومان و کارگران چیز دیگری میگوید. آنها مرگ سرمایه داری جهانی و نوکران آن در ایران را فریاد میزنند که نابودی رژیم جاهلیت سرمایه داری اسلامی را در ایران میخواهند. منظور آن جوان از "پس گرفتن ایرانش" این است که قلاده نوکری امپریالیسم آمریکا و شرکایش را میرحسین بر گردن بیندازد و نه احمدی نژاد یار دیرینه میرحسین قصاب و خود او هم پس از اینکه میرحسین قلاده را به گردن انداخت لباس بسیجی ها را به تن کند و به " اسلام" خدمت.....

مرگ بر سرمایه داری و سرمایه داران خونخوار

صبا راهی / بیست و پنجم بهمن 1389

 



__._,_.___
Recent Activity:
This is a non-political list.
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ